اعلام دانشگاه كوي دادگاه جلسه هفتمين در
دولت ، وزير دو حزباللهينماها شد
زدند كتك را پليس و دانشجويان
حادثه متهمان محاكمه دادگاه حاشيه در
دانشگاه كوي
است نبوده معتاد هيچگاه من پسر
سارق تهران انقلاب دادگاههاي عمومي روابط
نبود دادستاني مامور جواهرفروشي
اعلام دانشگاه كوي دادگاه جلسه هفتمين در
دولت ، وزير دو حزباللهينماها شد
زدند كتك را پليس و دانشجويان
هجوم و حمله من اعتقاد به :اول رديف متهم*
حركت يك با دانشگاه كوي به لباسشخصيها
از جلوگيري براي شديم ناچار ما و بود همراه يافته سازمان
بخواهيم كمكي نيروي حمله اين دامنه افزايش
شكل هر به ويا اشارهاي كتبي ، شفاهي ، صورت به من :نظري *
نكردم صادر احدي رابراي كوي به ديگر ، دستورحمله
راست به چپ دانشگاهاز كوي حادثه ديدگان آسيب از شماري
چشم از كوي حادثه در كه پزشكي چشم دانشجوي جمالي محسن -1
كوي محوطه به سوم طبقه از كريمي رامين -شد 2 محروم راست
در دادگاه جلسه نخستين از پس محمودي غلامرضا -شد 3 پرتاب
نظري رضا -شد 4 شتم و ضرب ها شخصي لباس سوي از خيابان
به خاتمي خواستند وي از ضاربان ، شتم ضرب كههنگام ارشد
بيايد كمكش
حادثه متهمان محاكمه به رسيدگي جلسه هفتمين :حوادث گروه
وكيل شكات ، حضور با ساعت 9 راس ديروز تهران دانشگاه كوي
نظامي يك دادگاه هفتم شعبه در متهمان و دانشجويان مدافع
.شد برگزار تهران
پرونده قاضي طباطبايي حجتالاسلام ما خبرنگار گزارش به
نظري فرهاد دفاعيات به را دادگاه ادامه مقدمهاي بيهيچ
و شده حاضر اتهام جايگاه در خواست او از و داد اختصاص
توضيح حاشيهپردازي از فارغ دانشگاه كوي حادثه پيرامون
متهم و انتظامي نيروي سابق سرپرست نظري فرهاد سردار دهد ،
ناچار دادگاه قبل جلسات برخلاف بار اين پرونده نخست رديف
اين توجيه به و گويد پاسخ دادگاه مشاور پرسشهاي به شد
ديگر از تن دو اعترافات رغم به كه بپردازد مهم نكته
چرا دانشگاه كوي به ورود براي وي دستور بر مبني متهمان
كوي به حمله دستور اتهام پياپي و دارد آن انكار بر اصرار
.است كرده رد را
بر دادگاه جلسه در ديگر بار انتظامي نيروي سابق سرپرست
تاكيد دانشگاه كوي حادثه در شخصيها لباس پرتعداد حضور
كه هستند حزباللهينماها همان لباسشخصيها:گفت و كرد
.كردند فحاشي و زدند كتك را دولت وزير دو اين از پيش
لباس از كه افرادي:افزود دادگاه رئيس به خطاب وي
داراي كه مظفري كيانوش از نامي چرا ميكنند صحبت شخصيها
دانشگاه كوي واقعه از بعد روز چند و است كيفري سوابق
.نميبرند ميگيرد قرار اصابت مورد
فرهنگ وزير كشور ، وزير نماها ، حزباللهي چرا:افزود وي
قرار شتم و ضرب مورد نيز را دانشجويان و اسلامي ارشاد و
.دادند
دانشجويان شهرستاني ، بابك و رجبي داوود از نظري سردار
شخصي لباس افراد عنوان به تهران دانشگاه كارشناسيارشد
اين:گفت و برد نام داشتند دانشگاهحضور كوي واقعه در كه
و شخصيها لباس بين در و دارند كيفري سوابق نيز افراد
.شدهاند شناخته قضائي مراجع
اين در نيز جبهه نامه هفته سردبير:افزود همچنين وي
قرار پرسش مورد انتظامي نيروي توسط و داشت حضور واقعه
را حضورش علت شناساييخود كارت دادن نشان با وي كه گرفت
دور محل از انتظامي نيروي توسط سپس و كرد عنوان خبر تهيه
مراجع به را وي نام وظيفه حسب بر انتظامي نيروي ولي شد ،
.كرد اعلام قضائي
يكي عنوان به "سالو قلمو" به مشهور فردي از همچنين وي
دانشگاه كوي واقعه در كه گيشا منطقه اوباش و اراذل از
از فرار عنوان به وي اكنون هم:گفت و برد نام بود حاضر
.است تعقيب تحت خدمت
امنيت شوراي در را شخصيها لباس اسامي:كرد تاكيد وي
و كردهام اعلام كشور وزارت و استان تامين شوراي ملي ،
.دادهام قضائيه قوه به پرونده تشكيل براي رسما
!نگفتم كه ميگفتم را كسي چه اسم بايد:افزود نظري
:گفت كشور وزير دستور لغو اتهام پيرامون نظري
دستور كدام كه بگويم بايد كشور وزير دستور لغو خصوص در
وزير شب آن مگر !كردم لغو را آن من كه شد داده من به
ايشان باشم ، كرده لغو را او دستور من كه بود محل در كشور
كنم لغو را آن من كه نداد من به مستقيمي دستور هيچگونه
.باشم شده متهم اتهام اين به امروز كه
افراد اين و كرد تعيين محل در را افرادي وي:گفت نظري
كردند ، فراهم را يكم و بيست و نوزدهم حوادثروزهاي زمينه
اقدام راحتي به شهر سطح در اغتشاشگران و راهپيمايان كه
اما.مسئولانكردند به اهانت و سوزي آتش و اماكن تخريب به
نيروي ورود عدم بر مبني اكيد دستور رغم به و وجود اين با
عواملاغتشاشگر ، طرحريزي با نهايت در كوي به انتظامي
چند ميان اين در و شد كشانده كوي بهداخل انتظامي نيروي
داخل از سنگپرانيها بودندو شده كوي وارد شخصي لباس نفر
يك:كرد اضافه نظري.بود شده آغاز بامها پشت و خوابگاهها
يك و بيسيمبود و دستبند به مجهز شخصيها لباس از نفر
كرده سلاح خلع را اشكآور گاز شليك اسلحه به مجهز سرباز
كوي داخل به اشكآور گاز گلوله چند پرتاب مبادرتبه و
.كرد دانشگاه
به و دستگير بعدا دارد نام منيري كه فرد اين:گفت نظري
لباس فرماندهان از وي كه شد مشخص و شد قضائيمعرفي مراجع
به نيز را انتظامي نيروي بيسيمسرقتي يك و بوده شخصيها
.است ميكرده شنود را پليس اظهارات و داشته همراه
شخصيها لباس از تعدادي همراه به شخص اين:افزود وي
كردند آنان اموال تخريب و دانشجويان وشتم ضرب به اقدام
به وي ورود از پليس كه است گفته نيز بازجوييها در كه
مكان و زمان در وي ولي كرده ممانعت كوي داخل
.شود كوي وارد كه است مناسبتوانسته
با كار كه كردم احساس جريان اين در من:كرد تصريح نظري
ديدم لازم دليل همين به و ميرود پيش برنامهريزيقبلي
.شود اغتشاشجمع تا بيايد كمكي نيروي
دقيقه تنها 45:گفت خود دفاعيات ادامه در نظري سردار
ميان ودراين است مطرح دانشگاه كوي به نيرويانتظامي ورود
كه يافته سازمان شخصيهاوعوامل لباس از تعدادزيادي
.است قابلبررسي نيز شدند كوي وارد و كرده استفاده ازفرصت
:افزود ملي امنيت عالي شوراي مستندات به اشاره با وي
صادر من توسط دانشگاه ازكوي انتظامي نيروي خروج دستور
.است شده
خواند مكررات تكرار را سردارنظري اظهارات دادگاه رئيس
بگذاريد گرنه و بگوييد داريد جديدي مطلب اگر:وگفت
.شود شروع اتهامات درمورد سوالها
كوي به حمله درخصوص شما دستور پرسيد ، دادگاه مشاور
!بود چه دانشگاه
به ويا اشارهاي شفاهي ، كتبي ، صورت به من:گفت نظري
صادر را كوي به حمله دستور احدي به هرشكلديگر ، و صراحت
.نكردهام
پنج مهلت بعدازانقضاء آيا:كرد تصريح دادگاه مشاور
!نبوديد شما حمله آمر تجمعكنندگان ، به دقيقهاي
دستورات انتظامي افسرنيروي تهران 9 نقطه در 9:گفت نظري
اين از يكي واگر ميكنند ثبت واقعه دردفتر فرماندهانرا
ميتواند كرده ياثبت و شنودكرده را من دستور افسران
.ميكنم قبول را آن ومن كند اعلام
كه داشتم اصرار بلكه هيچ ، ندادم كه دستوري من:افزود وي
بيايد بيرون بايد شده دانشگاه كوي وارد هركسينيزكه
.كردم برخورد نيز ميدان فرمانده با ميان ودراين
در ديروز دانشگاه كوي پرونده شكات وكيل رهامي محسن
:گفت دانشگاه ، كوي به مهاجمان محاكمه هفتمينجلسه پايان
.بدهند قضائي شكل دادگاه ، اين به اميدواريم
اين جلسه هفتمين بهاينكه بااشاره خبرنگاران جمع در وي
سياسي بحثهاي وارد اول رديف متهم سوي از"مرتبا دادگاه
با تا گرفته درپيش را سياست اين متهم گويا:افزود ميشد ،
كنفرانس حتي و سياسي مسايل به خود دفاعيات دادن ارتباط
سردار دفاعيات وي.بكند خسته را مردم و شاكيان برلين ،
جلسه به را دادگاه اين جلسه هفتمين در نظري
شاكيان كه دانشجويان:اظهارداشت و كرد سخنرانيتشبيه
بههمين دادگاه آتي جلسات اگر كه گفتهاند هستند ، پرونده
.ميكنيم ترك را دادگاه ما يابد ، ادامه شكل
بلكه برسد اينجا به محاكمه نميخواهيم ما:افزود رهامي
پيرامون دفاعيات و بدهند قضائي شكل دادگاه به اميدواريم
.شود ايراد اتهامات
دانشگاه كوي حادثه به رسيدگي دادگاه بعدي جلسه
.ميشود دنبال (دوشنبه)فردا
حادثه متهمان محاكمه دادگاه حاشيه در
دانشگاه كوي
با مقايسه در دانشگاه كوي حادثه به رسيدگي جلسه هفتمين *
ميرسد نظر به بود ، خلوت و كمتعداد دادگاه جلسات ديگر
حضور براي را پيشين رغبت و شوق پرونده به رسيدگي اطاله
.است داده كاهش دادگاه در
باز كه داد ادامه حالي در را خود دفاعيات نظري فرهاد *
تاكيد دانشگاه كوي حادثه در لباسشخصيها حضور بر هم
داود و شهرستاني بابك مظفري ، كيانوش از بار اين او.داشت
كليدي نقش كه كرد ياد يي حزباللهينماها عنوان به رجبي
حال عين در و داشتند دانشگاه كوي به هجوم و حمله در
.بودند يافته سازمان شخصيها لباس كه شد يادآور
به اينكه مدرك و سند ارائه براي پرونده اول رديف متهم *
تمايل اظهار است نداده دانشگاه به هجوم و حمله دستور كسي
كه كند پخش دادگاه در را شب آن شده ضبط كاست نوار تا كرد
متهم به را كاري چنين اجازه دادگاه رئيس طباطبايي قاضي
.نداد
دفاعيات به نظري فرهاد پياپي جلسه چهار آنكه باوجود *
اختيار در كار اين براي را توجهي قابل زمان و پرداخته
پرسشهاي به نظري خواست قاضي كه هنگامي اما است ، گرفته
نشده تمام دفاعياتش كه گفت نظري گويد ، پاسخ دادگاه مشاور
.بگويد را چيز همه تا نداشته اختيار در را لازم وقت و
مشخص ما براي را زمان نبايد كه شما:گفت جواب در قاضي
.كنيد
به هم گريزي دانشگاه كوي گزارش حين در نظري سردار*
كوي حادثه در گنجي اكبر نقش به و زد برلين كنفرانس
به اندازه از بيش خواست وي از قاضي كه كرد اشاره دانشگاه
.نرود حاشيه
است نبوده معتاد هيچگاه من پسر
خبري چاپ به واكنش در همشهري روزنامه با تماس در مادري
صفحه در "گرفت را جواني جان مخدر مواد تزريق" عنوان با
هيچگاه فرزندش كه است داشته فرورديناعلام سيويكم 14
ديگري دلايل به پسرش قتل و نبوده مخدر مواد به معتاد
و است بررسي تحت دادگاه در پروندهاش كه گرفته صورت
.شد خواهد روشن آينده در آن نتيجه
سارق تهران انقلاب دادگاههاي عمومي روابط
نبود دادستاني مامور جواهرفروشي
سارق عضويت تهران اسلامي انقلاب دادگاه عمومي روابط
.كرد تكذيب انقلاب دادستاني در را دلربا جواهرفروشي
:است كرده اعلام خود ارسالي نامه در عمومي روابط اين
اكبر بنام شخصي نهاد اين در موجود سوابق به باتوجه
ادعاي و نبوده انقلاب دادستاني عضو گذشته در صفخاني
.است كذب نيز نامبرده
|