مطهري شهيد نگاه از بيان وآزادي فكر آزادي
مطهري مرتضي شهيد آيتالله شهادت سالگرد مناسبت به
اشاره
علمي حوزههاي توانمند نيروهاي از مطهري شهيد آيتالله
به قديمه ، علوم دقيق درك بر علاوه بود قادر كه است
مكاني و زماني بستر در و بپردازد آنها نوسازي و بازسازي
آنها مجدد بازبيني به روز ، فلسفي علوم بر تسلط ضمن خود
زودي به خويش علمي حيات دوران در شهيد استاد.بپردازد
كار روز نيازهاي به پاسخ براي علمي ، حوزههاي كه دريافت
صد نهضتهاي كتاب در ايشان رو اين از است نكرده چنداني
اجتماعي مهندس گروه آن روحانيت":مينويسد صفحه 101 ساله
طرح ارائه در خاصي علل به كه است جامعه اعتماد مورد
نبودن روشن كه داد نشان تجربه..است كرده كوتاهي آينده
با مطهري شهيد ،"ميآورد ببار انساني ضايعات آينده طرح
بود مايل خويش زمان اساسي مسايل به موضوع اين بر اشراف
دين ، از خلاق قرائتي با كرد سعي رو اين از بدهد ، پاسخ
به و تدوين را آن در موجود آزادي و دين از رحماني قرائت
نبود؟ نگرشي چنين محصول اسلامي انقلاب آيا كند ، عرضه مردم
را ايشان انديشههاي است صدد در زاويه اين از زير مقاله
.بنشيند بررسي به
انديشه گروه
عقل آزادي -1
او.دارد رفيعي جايگاه عقل مطهري ، استاد انديشه نظام در
و ديني تفكر در را عقل حقيقي منزلت تا كوشيد بسيار
وحي ، چون ، مقولاتي با را آن نسبت و كند ترسيم انساني
.نمايد تبيين...و آزادي
را عقل اسارت اسباب اجمال به تا آنيم درصدد بخش اين در
را عقل اسارتآور عوامل.كنيم تشريح ايشان ، ديدگاه از
:كرد تقسيم دسته دو به ميتوان
بيروني عوامل 11
جريانات بيروني مهم بسيار عوامل از يكي:ستيزي عقل.الف
اشعري ، كلامي انديشههاي اخباريگري ، همچون ستيزي عقل
گستره تعيين در اينان.است حنبلي و مالكي فقهي رويكردهاي
عقل تعطيل ورطه در سرانجام و رفتند بيراهه به عقل كاربرد
اعتباري و ارزش هيچ كه شدند منتهي بدانجا و آمدند گرفتار
.نشوند قائل آن رهاوردهاي و عقل براي
از اعم -تقليد مصاديق و انواع تمامي: تعقل در تقليد.ب
از تقليد جامعه ، بر حاكم جو از تقليد پيشينيان ، از تقليد
تقليد ، است تعارض در تعقل با -فكري مكاتب و بزرگان
و شكوفايي مانع و ميبرد ميان از را عقل آزادي و استقلال
.ميشود آن كمال
و اجتماعي آداب و عادات سنتها ، نفوذ:اجتماعي عادات -ج
آزادانديشي بزرگ آفات از يكي عرف و محيط تلقينات حكومت
عقل از اينكه براي ديني متفكر هر اينرو از.است عقل
يافتههاي بتواند و باشد برخوردار مستقل و آزادانديش
را خود بايد دهد قرار جامعه اختيار در بهراحتي را خويش
.برهاند اجتماعي عادات جبر سيطره از
و افراد انديشيدن در كه عواملي ديگر از:ديگران قضاوت -د
مورد در ديگران قضاوت ميگذارد ، تاثير نيز عقل حكم در
از مرتبهاي به بايد ديني انديشمند هر رو اين از.آنهاست
تاثير او در ديگران ديدگاههاي و قضاوت كه برسد روح سلامت
و بينديشد درست بندي ، و قيد هيچ بدون بتواند تا نگذارد
(1).كند حكم آن مقتضاي بر
دروني عوامل - -ه
نفس هواي از پيروي 21
:چون -رذيله اوصاف و نفساني هواهاي ديني منابع و نصوص در
و اصلي دشمنان عنوان به -خشم تعصب ، طمع ، خودپسندي ،
و عقل رسيدن كمال به عامل منزله به تقوا عقل ، حقيقي
.است آمده شمار به نفساني هواهاي قيد از او آزادي
است ، شيفتگي عقل ، دشمنان بلكه رقيبان از يكي:شيفتگي.الف
برروي حجابي كه ميشود باعث چيزي هر به عشق كه چرا
هست كه آنگونه را حقايق نتواند و بيفتد عاشق ديدگان
.ببيند
يعني "يصم و يعمي الشيء حب":گفتهاند كه اينروست از
.ميكند كر را گوش و كور را ديده چيزي هر به عشق
تفكر آزادي -3
انديشيدن به آدمي دعوت الهي اديان اساسي رسالتهاي از يكي
تفكر رفيع جايگاه.است واقعي سعادت و كمال به رسيدن براي
و فردي تحولات در آن كليدي نقش در بايد را انديشه و
طراوت و سلامت پويايي ، حيات ، كه چرا.كرد جستجو اجتماعي
تفكر پويايي و سلامت حيات ، گروي در بشري جوامع شادابي و
و تفكر مانع كه آنچه هر و است ، جامعه هر افراد انديشه و
تباهي و ايستايي ركود ، به را جامعه باشد ، آزادانديشي
.ميكشاند
ميتوان شيوه دو به را تفكر آزادي:انديشي آزاد موانع
:كرد سلب
و انديشيدن صريح شكل به آزادي دشمنان گاه:مستقيمالف
كه واميدارند را خود مخاطبان و ميكنند منع را تعقل
بارز نمونه.ميپسندند آنها كه بينديشند چيزهايي به تنها
حديث اهل و رنسانس ماقبل دوران در كليسا اربابان اينان ،
.است اسلامي تفكر نخستين دورههاي در اشاعره و
به تعقل و انديشه غيرمستقيم ، شيوه در:غيرمستقيم.ب
بلكه نميشود ، معرفي آسماني وحي و دين با مخالفت منزله
شرايط و -نفساني هواهاي و غرايز -دروني عوامل تحريك توسط
زمينههاي -...و تلقينات و تبليغات همچون -بيروني
به را مخاطبان انديشه و ميبرند ميان از را آزادانديشي
.ميكشند بند
رايجتر نخست شيوه به نسبت شيوه اين كه گفت بتوان شايد
كنندگان سلب عنوان به تنها نه آن متوليان كه چرا.است
و مدعيان عنوان به گاه بلكه نميشوند متهم آزادي
.ميگردند مطرح نيز آزادي طرفداران
تفكر آزادي ثمرات -4
آزاد قلمش و بيان و فكر ميبايد كس هر":دين پيشرفتالف
راه ما اسلامي انقلاب كه است صورتي چنين در تنها و باشد
تجربههاي "اتفاقا.داد خواهد ادامه را پيروزي صحيح
آزادي نوع يك از جامعه وقت هر كه است داده نشان گذشته
امر اين است ، بوده برخوردار -نيت سوء روي از ولو -فكري
اسلام سود به نهايت در بلكه نشده ، تمام اسلام ضرر به
(2)."است بوده
با مقابله شيوه بهترين كه معتقدند مطهري استاد
و است علمي گفتمان و مباحثه و مناظره مخالف ، انديشههاي
.آزادي سلب و سانسور نه
از همه علمي پيشرفتهاي و توسعه رشد ، :مادي پيشرفتهاي -ب
اين صدق شاهد.است فكر و انديشه آزادي فرخنده رهاوردهاي
در كه گاه آن تا اروپا.است كنوني اروپايي جوامع مدعا ،
.بود محروم پيشرفتي نوع هر از بود ، كليسا اربابان سيطره
شد ، رها بند و قيد از آنها فكر و انديشه زمانيكه آن اما
.سرگذاشتند پشت را ترقي و رشد پلههاي سرعت به
عقيده آزادي -5
آن با برگزيند ، را عقيدهاي هر كه دارد حق آدمي آيا
بدان نيز را ديگران و سازد آشكار را آن كند ، زندگي
منطقي ، تفكر بر مبتني كه عقايدي براي مطهري بخواند؟
بود ، باور براين و بوده قائل احترام است برهاني و عقلاني
آزاد اجتماعي خاص چارچوب در عقايدي چنين بيان و گزينش كه
دارند ، حق عقايدي چنين صاحبان تنها مطهري ديدگاه از.است
دعوت بدان را ديگران و كنند ابراز آزادانه را خود عقايد
غير شيوههاي محصول كه عقايدي در آزادي اما.نمايند
دلبستگيها گروهي ، و فردي منافع تعصب ، تقليد ، همچون منطقي
.نيست جايز هيچوجه به باشد ، احساسات و
باشد تفكر است ممكن مبنايش كه بستن ، دل يعني عقيده ، اما"
و آباء از تقليد محيط ، از تاثير همچون ديگري چيزهاي يا
هم را فكر پاي و دست عقايدي چنين...شخصي ، علايق اجداد ،
(3)".ميبندد
را غرب در عقيده و دين مرز و بيحد و افراطي آزادي مطهري
وسطي ، قرون در كليسا اربابان نادرست عملكرد معلول
عكس و الهي اديان به نسبت غرب فلاسفه نادرست ديدگاههاي
وسطي قرون در عقايد تفتيش جريان به افراطي و شديد العمل
.ميداند
اعلام را عقيده و دين آزادي غرب ، اينكه علت من نظر به"
عقايد تفتيش جريان به افراطي و شديد عكسالعمل يكي كرده ،
سه بر را عقيده آزادي آنها اينكه ديگر است ، وسطي قرون در
و است محترم انسان ميگويند "اولا:كردهاند مبتني اصل
.اوست عقيده نوع هر به احترام انسان به احترام لازمه
و شخصي و فردي امري را دين "ثانيا باطل ، يا باشد حق خواه
"ثالثا و ميشمرند ، نسبي را آن خوبي و ميدانند سليقهاي
ترجيح را دارد خاص عقيدهاي كه شخصي بر عقيدهاي تحميل
".ميدانند مرجع بلا
شده مبتني آنها بر عقيده آزادي كه اصلي سه نقد در ايشان
لازمه كه ، گفت بايد اول اصل درباره":ميگويد چنين است
در.نيست عقيدهاي نوع هر به احترام انسان ، به احترام
امري دين آنها ، نظر در كه بگوييم بايد دوم ، اصل مورد
به احتياج بشر كه همانطور و است شخصي وجدان به مربوط
نام به سرگرمياي به دارد ، ..و تفريحي هنري ، سرگرمي
وجود "واقعا باطل و حق هم اينجا در و دارد نياز هم مذهب
در.است سليقهاي "كاملا كه است لباس رنگ همچون و ندارد
بشر سعادت براي واقعي راه يك را دين ما كه حالي
باشد آزاد "مطلقا آن در عقيده كه را ديني و ميشناسيم
نميتوان ديگر منطق ، اين براساس و نميدانيم دين "اصلا
هم تفكر مبناي بر ولو بشر سعادت واقعي راه به عقيده گفت
همين هم فرهنگ و بهداشت ترويج در آيا است ، جايز نباشد
در سعي زور به چرا آزادند ، مردم اگر ميزنند؟ را حرف
اينها زيرا دارند؟ مدارس اجباري تعليمات و بهداشت ترويج
.فردي سليقه يك را دين ولي ميدانند بشر واقعي سعادت را
و نميكند دعوت ايمان به زور به را هيچكس اسلام البته
"صرفا هم اسلامي مقررات و نيست اجباربردار ايمان "اصلا
ايمان دلها در تا آمده بلكه نيامده ، اطاعت و تمكين براي
كه است همين براي و آورد پديد محبت و شور و عشق و
.ميپذيرد تفكر روي از تنها را دينداري
و است جدي كه مسائلي در بگوييم ، بايد هم سوم اصل مورد در
علاج و طب نظير است ، بشريت عالي مصالح به مربوط
همه شود شناخته مسلم و ثابت حقيقت اگر خطرناك ، بيماريهاي
علم روي از حقيقت كه جايي...بروند شاهراه از موظفند
بلكه نيست ، شخصي اراده تحميل ديگر شده ، مسلم و ثابت
(4)".است قطعي حقيقت تحميل
وجود عقيده آزادي نيز اسلام در مطهري استاد اعتقاد به
مبتني شده ياد اصول از غير اصولي بر را آن ولي دارد ،
اما دارد ، وجود فكر و عقيده آزادي هم اسلام در".ميداند
نفساني و روحاني فضايل "اولا كه ديگر ، اصل سه بر مبتني
ميباشند ، اختيار و اراده نيازمند خود بودن فضيلت در
:است خارج اجبار و قلمرو از عقيده و محبت اينكه ديگر
طرفدار كلي طور به اسلام اينكه سوم و "فيالدين لااكراه"
در تقليد و تعبد اسلام در و دين اصول در.است آزاد تفكر
اسلام اينكه از اما.نيست پذيرفته دين اصول و عقايد
دليل نميتوان ميداند لازم را عقايد جنگ و عقيده اختلاف
مطلوب اصولي مسائل در عقيده اختلاف اين زيرا شمرد مستقل
آن از نه يعني است ، بالعرض مطلوب نيست ، اسلام لذات با
موجود اختلاف اين كه ميخواهد اسلام كه است مطلوب جهت
عقايد جنگ تا كه است مطلوب اختلاف جهت از بلكه باشد
آورد ايمان آنها به بايد كه مسائلي و ايمان حقيقت نباشد ،
(5).نميشود مشخص
اجتماعي و معنوي آزادي رابطه -6
با هماره انسان برميآيد ، روايات و آيات از كه گونه آن
اسارات به خواهان كه است مواجه بيروني و دروني دشمن دو
دو آنها ، بر چيرگي دو اين بند از رهايي و اويند درآوردن
:آورد خواهد ارمغان به را بيروني و دروني آزادي نوع
برون خصم ما كشتيم شهان اي
اندرون در بتر زان خصمي ماند
نيست هوش و عقل كار اين كشتن
نيست خرگوش سخره باطن شير
بشكند صفها كه شيري دادن سهل
رابشكند خود كه آن است آن شير
آن صوفيه ، چون گروههايي اسلامي انديشه جريان در متاسفانه
اخلاقي رذايل بند از رهايي و دروني آزاديهاي به كه قدر
خدايان از رهايي و بيروني آزادي به پرداختهاند ، شيطاني
.نكردهاند توجه تزوير و زور و زر
را خويش مخاطبان معاصر ، آزاديخواهان از گروهي مقابل در
آزاديهاي به توجهي و ميخوانند فرا اجتماعي آزاديهاي به
صدر ، شهيد خميني ، امام چون بزرگ متفكراني.ندارند دروني
اقبال و شريعتي دكتر مانند روشنفكراني و مطهري شهيد
و كمال به رسيدن براي آدمي كه باورند اين بر لاهوري
چه.است نيازمند آزادي شكل دو هر به حقيقي آزادي و سعادت
.دارند يكديگر با تنگاتنگي بسيار ارتباط دو اين
آزادي ولي باشد داشته اجتماعي آزادي بشر ، است ممكن آيا"
ولي.بله:ميگويند "عمدتا امروزه "باشد؟ نداشته معنوي
چه (6)نيست بشري امروز اجتماع تضادهاي از يكي اين آيا
اين.نيست عملي و ميسور معنوي آزادي بدون اجتماعي آزادي"
تامين را اجتماعي آزادي ميخواهد كه است بشري جامعه درد
امروز بشر (7)"نميرود معنوي آزادي دنبال به ولي كند ،
از رهايي و انساني و ايدهآل جامعه يك ساختن براي
و افراط از بايد اجتماعي ، و فردي معضلات و سرگشتگيها
دوگونه تحصيل در و بپرهيزد آزادي به نگري يكسويه و تفريط
-انديشمندان تمامي مسئوليت مهم ، اين تحقق.بكوشد آزادي
مضاعف آگاهي و ميكند دوچندان را -ديني متفكران بويژه
.ميطلبد را همگان
دژاكام علي
دارد ادامه
:پانوشتها
صص 287288 تربيت ، و تعليم مرتضي ، مطهري ، -1
.ص 63 اسلامي ، انقلاب پيرامون مرتضي ، مطهري ، -2
-صص ، 6365 ، 74 اسلامي ، انقلاب پيرامون مرتضي ، مطهري ، -3
.و 1117 75
.منبع همان -4
پيرامون مرتضي ، مطهري ، ك ، .ر كيهان ، 18/11/1378 ، -5
.اسلامي انقلاب
.ص 63 معنوي ، گفتارهاي مرتضي ، مطهري ، -6
.ص 19 منبع ، همان -7
|