اسلام از منطقي دفاع هاي شيوه
مطهري مرتضي شهيد الله آيت شهادت سالگرد مناسبت به
(بخشآخر)
ميانجامد نيز بيان آزادي مساله به فكر آزادي مساله اما
قلمش و بيان و فكر بايد كس هر اسلامي ، انقلاب تداوم براي
كه است داده نشان گذشته تجربههاي "اتفاقا و باشد آزاد
-سوءنيت روي از ولو -فكري آزادي از جامعه وقت هر
است تمامشده اسلام سود به نهايت در بوده ، برخوردار
دژاكام علي
بيان آزادي -7
و ناصواب سخن بيان آزادي به راي بدون فكر آزادي به راي
به فكر آزادي تبيين از پس مطهري جهت همين به.است ناپخته
اجمال به و پرداخته مطبوعات آزادي و بيان آزادي تبيين
.است كرده مشخص را آن حدود
ميانجامد نيز بيان آزادي مساله به فكر آزادي مساله اما"
قلمش و بيان و فكر بايد كس هر اسلامي ، انقلاب تداوم براي
كه است داده نشان گذشته تجربههاي "اتفاقا و باشد آزاد
-سوءنيت روي از ولو -فكري آزادي از جامعه وقت هر
اگر.است تمامشده اسلام سود به نهايت در بوده ، برخوردار
آيد پديد نظريات و آراء برخورد آزاد ، محيط ما جامعه در
ما كنند ، مطرح را خود حرف بتوانند مختلف افكار صاحبان كه
زمينه چنين در تنها كنيم ، مطرح را خود حرف بتوانيم هم
هرگز كه گفتهام مكرر من.ميكند رشد اسلام كه است سالمي
سخنراني اسلام عليه كه اجتماع در شكاك افراد پيدايش از
خوشحال كه نميشوم متاثر تنها نه بنويسند ، مقاله و كنند
بيشتر اسلام چهره ميشود باعث اينها كار زيرا ميشوم ، هم
...و تودهايها ، كسروي ، اخير ، سالهاي در.شود نمايان
به غيرمستقيم طور به "واقعا و گفتند سخناني اسلام عليه
عدم اثر در سالها كه مسائلي زيرا كردند ، خدمت اسلام
دوباره بود ، گرفته قرار ابهام پرده در تشكيك و اعتراض
دين يك.پرداختند حقايق ساختن آشكار به علما و شد مطرح
كه است بيم وقت آن.ندارد بيمي حرفها اين از هرگز زنده
ندهند ، نشان عكسالعمل كه باشند مرده آنقدر دين حاميان
اسلام جزايي نظام به مشروطيت اوايل در وقتي كه همانطور
درست راه تنها من نظر به نكرد ، دفاع نفر يك شد ، حمله
جلوي بخواهيم اگر والا است ، همين مخالف افكار با برخورد
دادهايم ، شكست را اسلامي جمهوري بگيريم ، را آزادي و تفكر
اغوا غير عقايد ، و آراء برخورد كه كرد توجه بايد البته
تبليغات و دروغ با توام كاري يعني اغفال.است اغفال و
در ضلال كتب فروش و خريد كه مبناست همين بر نادرست ،
دو اسلام ضد و ضددين كتابهاي يعني است ، شده تحريم اسلام
ميكنند عرضه را خود تفكر ، و منطق يك بر برخي:دستهاند
در بايد اينها با مبارزه و است بيان آزادي محل اينجا كه
گاه اماباشد صحيح منطق عرضه و هدايت و ارشاد قالب
درباره كسي اگر "مثلا.است ميان در اغفال و دروغ مساله
ميكند ايجاب آزادي آيا بنويسد دروغهايي حكومت رئيس
مطلب يا آيهاي كسي اگر يا بدهيم؟ را آنها پخش اجازه
نتايج تا آورد كتابش در شده تحريف صورت به را تاريخي
ممانعت كتاب ، اين نشر از ممانعت آيا بگيرد ، را دلخواهش
آنچه يعني عقيده ، و نظر ابراز آزادي است؟ بيان آزادي از
اين به اينكه نه بگويد ، است معتقد بدان "واقعا كسي كه
افكار اسلام ، پوشش زير "مثلا و كند دروغگويي نام
بلكه نمايد ، قلمداد اسلام از گرفته نشات را ماركسيستي
هم ما بيايد ، بايد است ماركسيست خود ، "واقعا كه استادي
منطق نيست مجبور هم هيچكس و ميكنيم عرضه را خودمان منطق
ضد افكار بيان ، آزادي نام به اينكه اما.بپذيرد را ما
البته و" ".است ممنوع كنند عرضه اسلام ، پوشش در را دين
نطق هست ، ضلال كتب كه طور همان بلكه نيست ، كتب در منحصر
مسموم غذاي مانند همگي كه هست هم ضلال فيلم و خطابه و
روح عايد كه نتيجهاي و اثر از ضلالتش مقياس و ميباشند
روح غذاي موظفند افراد خود هم و ميشود معلوم ميشود بشر
كه نظر آن از اجتماع مسئولين هم و كنند كنترل را خود
روحي اغذيه مراقب دارند وظيفه جامعهاند مسئول و مدير
(8)".باشند اجتماع
اسلام از منطقي دفاع -8
معقولي راه انديشهها بيان از جلوگيري مطهري اعتقاد به
اسلام از دفاع راه تنها بلكه نيست ، دين از دفاع براي
.است علمي و منطقي دفاع
خيال كه ميدهم هشدار اسلام طرفداران و جوانان به من"
عقيده ابراز از جلوگيري اسلامي معتقدات حفظ راه نكنيد
كرد پاسداري ميشود نيرو يك با فقط اسلام از است ، ديگران
صريح مواجهه و مخالف افكار به دادن آزادي و است علم آن و
(9)"آنها با روشن و
مگر نيست ، تحريم (پراكني شبهه) خطر اين مبارزه راه"
از ميزنند ، لهله آب اي جرعه براي كه را تشنگاني ميشود
اين كرد؟ منع است ، آلوده كه اين عذر به موجود آب نوشيدن
مختلف زمينههاي در كافي قدر به ما مسئوليم ، كه هستيم ما
قدر به ما اگر.نكرديم عرضه روز زبان به كتاب اسلامي
آلوده آب سراغ به بوديم ، كرده عرضه گوارا و زلال آب كافي
.نميرفتند
جوها بيشتر باشدي تهي نه گر"
(10)"كوهها اين در تشنه ميدود چرا خواجه
اجتماعي -سياسي آزادي -9
ضروري و لازم را اجتماعي -سياسي آزادي دليل چند به مطهري
:ميداند
مردم اجتماعي -سياسي رشد -الف
اجتماع ، سرپرستهاي اگر كه است اجتماعي مسائل از بسياري"
اگر.ميشوند گمراه نكنند ، سرپرستي و هدايت را بشر افراد
سوءنيت اينكه به رسد چه تا)نيت حسن با ولو بخواهند هم
و نيستند لايق و قابل مردم اينكه بهانه به باشند داشته
اينكه حساب به بگيرد آنها از را آزادي نميفهمند خودشان
بيلياقت ابد تا مردم اين ندارند ، لياقت خودشان مردم
حالا بگيرد ، صورت ميخواهد انتخابي "مثلا.ميمانند باقي
در شما است ممكن.ديگري انتخاب يا و مجلس وكيل انتخاب يا
داشته هم نيت حسن "واقعا گرفتهايد قرار جمعيت اين فوق
ملت اين است ، خوب كه باشد اين شما تشخيص "واقعا و باشيد
آن هم "واقعا ميكنيم فرض و بكند ، انتخاب را فرد فلان
مردم به را اين بخواهيد شما اگر اما.است شايستهتر فرد
فلان "حتما بايد و فهميد نمي شما بگوييد و كنيد تحميل
نخواهند مردمي قيامت دامنه تا اينها كنيد ، انتخاب را شخص
آزادشان بايد "اصلا.كنند پيدا را اجتماعي رشد اين كه شد
شود وكيل ميخواهد آنكه كنند ، كنند ، تلاش فكر تا گذاشت
مدتي كند انتخاب ميخواهد كه هم كسي آن كند ، تبليغات
فلان او را ، ديگري يا بكنيم انتخاب را او كه باشد مردد
انتخاب يكدفعه.دارد را بدي فلان ديگري دارد ، را خوبي
تا سوم و دوم دفعه باز ببرد ، پي خودش اشتباه به بعد كند ،
رشد كه بيايد در ملتي صورت به بعد و بشود كامل تجربياتش
ندارد رشد ملت اين اينكه بهانه به اگر والا دارد اجتماعي
بگيرند ، او از هميشه براي را آزادي كرد ، تحميل او به بايد
است اين به رشدش.ميماند باقي رشد غير ابد تا ملت اين
.بكند هم اشتباه ابتدا آزادي آن در ولو بگذاريم آزادش كه
"اصلا...باشد آزاد بايد باز بكند اشتباه اگر هم بار صد
و رشد حد به تا گذاشت آزاد مسائل اين در بايد را بشر
(11)".برسد اجتماعي بلوغ
دين به مردم گرايش -ب
نارسايي غرب ، در ماديگري به گرايش علل مهمترين از يكي"
مساله كه آنگاه معنا ، بدين بود ، سياسي و اجتماعي مفاهيم
عدهاي آمد ، ميان به ملي مالكيت حق "مخصوصا و طبيعي حقوق
مقابل در مردم توده براي و شدند سياسي استبداد طرفدار
خود استدلالهاي در عده اين.شدند وظيفه به قايل حكمران
مساله به استبدادي نظريات براي پشتوانهاي يافتن براي
خدا برابر در فقط حكمران كه شدند مدعي و چسبيدند خدا
كنند بازخواست را حكمران كه ندارند حق مردم و است مسئول
كه دارد مردم بر حقوقي ولي كردي ، چنان و چنين چرا كه
به اعتقاد بين آمد پديد تلازمي درنتيجه.كنند ادا بايد
فقط حكمران فرد كه مطلقه ، قدرتهاي استبداد پذيرش و خدا
كه حالي در.مردم پيشگاه در نه است مسئول خدا پيشگاه در
به اعتقاد نتيجه نهتنها اسلامي ، اجتماعي فلسفه نظر از
مقابل در حاكم بلكه نيست افراد مطلقه حكومت پذيرش خدا
به اعتقاد تنها فلسفه اين نظر از دارد ، مسئوليت مردم
افراد و ميسازد مسئول اجتماع مقابل در را حاكم كه خداست
معرفي شرعي وظيفه يك را حقوق استيفاي و ميكند ذيحق را
.ميكند
معصوم ، امام و اجتماعي -سياسي پيشواي (ع)اميرالموءمنين
تعالي حق":فرمودند خوانده خطبهاي مردم نزد باره اين در
و است داده قرار شما بر حقي من براي شما ، بر من حكومت با
عهده به مرا كه است من عهده بر حق اندازه همان را شما
نيست حقي ديگري بر را كسي است ، طرفي دو همواره حق.شماست
نظر از (12)"...است حقي او بر هم را ديگري آن اينكه مگر
درست است ، بوده آزادي با مساوي هميشه ديني ، مفاهيم اسلام
بوده اجتماعي اختناق با مساوي ديني مفاهيم كه غرب برخلاف
دين از افراد گريزاندن جز روشي چنين كه است پرواضح و است
دارد ، خدايي رنگ هرچه و خدا با ضديت به ايشان سوق و
(13)".داشت نخواهد محصولي
مردم رضايت جلب -ج
است اين دارد بستگي بدان عموم رضايت كه چيزهايي از يكي"
.مينگرد؟ خودش به و مردم توده به ديدهاي چه با حكومت كه
هر از احتراز و مردم واقعي حقوق به حكومت اعتراف و.
شرايط از باشد ، آنها حاكميت حق نفي بر مشعر كه عملي نوع
(14)".است آنان اطمينان و رضا جلب اوليه
احزاب آزادي -د
تا سياسي احزاب اسلامي حكومت در مطهري استاد اعتقاد به
.دارند فعاليت آزادي نزنند توطئه به دست كه زماني
عقيده اگر حزبي هر و آزادند احزاب اسلامي حكومت در"
توطئهگري اجازه ما اما.است آزاد دارد هم غيراسلامي
را خودشان عقيده كه حدي در افراد و احزاب.نميدهيم
آنها ميآيند ، ما جنگ به خود منطق با و ميگويند "صريحا
.ميپذيريم را
خودشان عقايد و افكار اسلام ، لواي زير در بخواهيم اگر
و كنيم دفاع خودمان اسلام از كه داريم حق ما بگويند ، را
به بگوييم داريم حق نميگويد ، چيزي چنين اسلام بگوييم ،
".نكنيد را كار اين اسلام نام
حكومت احزاب آزادي بر دليل بهترين مطهري اعتقاد به
.است خوارج با (ع)علي برخورد نوع اسلامي ،
دموكراسي و آزادي درجه منتهي در خوارج با اميرالموءمنين"
اعمال هرگونه رعيتش ، آنها و است خليفه او.كرد رفتار
شلاقشان و نكرد زندانشان او اما بود ، مقدور برايش سياستي
آنها به نكرد ، قطع بيتالمال از را آنان سهميه حتي و نزد
زندگي تاريخ در مطلب اينمينگريست افراد ساير همچون
نمونه كمتر دنيا در كه است چيزي اما نيست ، عجيب (ع)علي
حضرت و بودند آزاد عقيده اظهار در جا همه در آنها.دارد
و ميشدند روبهرو آنان با آزاد عقيده با اصحابش و خودش
يكديگر استدلال ميكردند ، استدلال طرفين ميكردند ، صحبت
(15)".ميگفتند جواب را
دموكراسي --ه
و جمهوريت رابطه آزادي ، باب در مطهري نظريات مجموعه از
در فقيه ولي جايگاه وليفقيه ، انتصاب يا انتخاب اسلاميت ،
معتقد ايشان كه ميشود استنباط چنين...و اسلامي حكومت
آن بين ميتوان دموكراسي و اسلام از خاص تعريفي با است
كرده تصريح دموكراسي به كرات به جهت همين به ;كرد جمع دو
.است
اسلامي جمهوري از وقتيدارد وجود دموكراسي اسلام در"
و فرد حقوق و آزادي طبيعي طور به ميآوريم ميان به سخن
.است آن بطن در هم دموكراسي
انسان خواهشهاي و تمايلات را آزادي منشا و ريشه غرب در
قرار غربي دموكراسي مبناي معني اين به آزادي.ميدانند
آزادي ، و دموكراسي نوع اين مقابل نقطه در.است گرفته
براساس اسلامي دموكراسي.دارد قرار اسلامي دموكراسي
شهوات آزادي در انسان ، آزادي اين اما است انسان آزادي
.نميشود خلاصه
و آزادي اصول ضد بر خليل ابراهيم كار غربي معيارهاي با
كاري هر بگذاريد ميگويند آنها چون چرا؟.است دموكراسي
انبياء منطق اما.همين يعني آزادي بكند ، ميخواهد دلش
(16)".است غربي امروز انسان منطق از غير
اسلامي انقلاب تداوم و آزادي- 10
اسلامي انقلاب تداوم و بقا اركان از يكي مطهري اعتقاد به
.است قانوني و مشروع آزاديهاي تضمين
نتيجه نبايد گفتيم ، فرهنگي استقلال باب در آنچه از"
اگر.شود سلب بايد هم معقول و مشروع آزاديهاي پس كه گرفت
آورد ، بهوجود اختناق زمينه اسلامي جمهوري حكومت شود بنا
اسلامي ، انقلاب اركان از يكي لذا.خورد خواهد شكست "قطعا
".است آزادي به دادن اهميت
:پانوشتها
.صص 4950 اسلامي ، انقلاب پيرامون مرتضي ، مطهري ، -8
.ص 15 اسلامي ، انقلاب پيرامون مرتضي ، مطهري ، -9
.بعد به ص 134 اسلامي ، جمهوري پيرامون ك ، .ر -10
ص 123122 اسلامي ، جمهوري پيرامون مرتضي ، مطهري ، -11
خطبه/216 نهجالبلاغه ، -12
صص 119118 نهجالبلاغه ، در سيري مرتضي ، مطهري ، -13
منبع همان -14
ص 114 اسلامي ، انقلاب پيرامون مرتضي ، مطهري ، -15
انقلاباسلامي ، ص10499 پيرامون مرتضي ، مطهري ، ك ، .ر -16
|