مقصر ;فرزندان و والدين اختلاف درباره
كيست؟
تربيت و اصلاح كانون بچههاي با
مقصر ;فرزندان و والدين اختلاف درباره
كيست؟
از سخن. است مطرح جامعه اجتماعي مساله بزرگترين باز
مساله اين گويي.آنهاست بين تفاهم عدم و نسل دو اختلاف
پيدا آن براي نميتوان حلي راه هيچ كه. است شده معضلي
شود مي مطرح سوءال اين راستا اين در راستي به اما و كرد
پروو خيلي جوانان ميگويند بزرگترها مقصرند؟ كداميك كه
خيلي مادران و پدران ميگويند جوانها و شداند بيحيا
...ميكنند فكر قديمي و كهنه
.خانوادههاست از خيلي گريبانگير همچنان مساله اين
چالش اينهمه فرزندان با والدين رابطه چرا چرا؟
برانگيزاست؟
مشاورهها و راهنمائيها وجود با والدين با جوانان مساله
تلويزيون و راديو طريق از كه آموزشي برنامههاي و
در ريشه كه است حادي مساله همچنان ميگيرد صورت ونهادها
كه اينجاست توجه جالب و دارد خانوادهها اكثريت
.ميگذرند مساله اين كنار از بيتفاوتي چه با خانوادهها
و و پدران هميشه چرا:گفت زمينه اين در دردمند پدري
ما كه طور آن جوانان مگر ميكنند؟ جلوه مقصر مادران
آنها سليقه و ذوق مطابق نيز ما كه ميشوند ميخواهيم
انسانهاي مشت يك مادران و پدران از چرا.كنيم رفتار
و ايده تمامي و خوبند جوانان ؟اگر ساختهايد كهنه قديمي
بيضابطه جوانان از بسياري چرا است صحيح نظرهايشان
دخترم با كه همين خصوصيام زندگي در من.رند با بند بي و
و تنهايي احساس از و كنم باز را كلام رشته ميخواهم
ايشان كنم صحبت ميكند سنگيني دلم بر و دارم كه دردهايي
به نياز هستم ساله من 19 كه ميكند شروع تيربار مثل
در واقع در.دارم همصحبت و همدرد و محبت به راهنمايي
و دوستي و آرامش لحظه يك و است جدال و جنگ هميشه ما خانه
قاضي به طرفه يك دخترم.نميگيرد شعله ما منزل در محبت
راهي نه كردم كه كوششي تمام با.برميگردد راضي و ميرود
زني نه من.كنم قانع را خودم توانستم نه و بردم جايي به
تا باشد من غمخوار كه فرزندي نه و باشد همدردم كه دارم
چه هر كه خواستم خدا از و شد طاق طاقتم بالاخره كه اين
.دهد نجات مرا و كند راحت مرا زودتر
كه اينجاست فاجعه عمق كه ميشويم متوجه تامل اندكي با
ندارند مشكلي خانوادههايشان با كه جواناني انگشتشمارند
با دوستانه "كاملا رابطهاي كه مادراني كميابند و
را مسائل كه پدراني اندكند و برقراركردهاند خود فرزندان
.كردهاند فصل و حل معقولانهاي بهطرز خاص تعصبات سواي
در من:گفت زمينه اين در مديريت رشته ح-و-ح ساله جوان 29
با هم سخني و مادرها و پدر با دارم سخني صحبتهايم طول
ما.والدين با جوانان روابط زمينه در.نوجوانان و جوانان
را آنها كه داريم مادراني و پدران كه ميگوييم هميشه
هم آنها ميورزيم ، عشق آنها به و داريم دوست بسيار
دعاي.ميورزند عشق آنها به و دارند دوست را فرزندانشان
.ميكنيم دعا را آنها هم ما و ماست راه بدرقه هميشه آنها
هفته كمتر ميگذرد من عمر از كه سالي اين 29 طي در اما
بر و نباشم مادرم و پدر دعواهاي و بحث شاهد كه بوده اي
بعد و آمده پيش آنها بين اختلاف چيزي وهر موضوعي هر سر
همچنان اختلافها اين مشترك زندگي سال سه دو و سي از
از بعد اگر و هستم تهران ساكن بنده كه الان.دارد ادامه
كافي بروم مادرم و پدر ديدن براي شهرمان به ماه دو يكي
يكي همين كنم صحبت و بنشينم مادرم پدرو با ساعت دو است
پيش بحث و اختلاف ما بين دوباره تا است كافي ساعت دو
مهم سوءال خوب شود طرفين از يكي شدن ناراحت باعث و بيايد
چرا داريم دوست را همديگر ما همه ميگويم كه من:اينجاست
در كنيم؟ دل درد و بنشينيم يكديگر با ساعت دو نميتوانيم
است والدين و جوانان با رابطه در كه مقالههايي اكثر
رفتار اينطور چرا ميگويند و ميكنند عنوان هميشه
عوض را خود رفتار اين نميكنيد ، رفتار طور آن و ميكنيد
جايگزيني ، بحث.ميشود شروع جا همين از "دقيقا بحث.كن
... و سال يا 40 سال طي 50 در افراد شخصيت وقتي واقع در
.گيرد صورت ميتواند "اصلا آيا جايگزيني اين ميگيرد شكل
عمل و فكر ساله جوان 20 مثل ميتواند ساله پدر 50 آيا
.بالعكس و كند
درست جوانند چون.خامند جوانان:گفت ساله مادري 47 ب -پ
سني مقتضيات خوب.كنند عمل و بگيرند تصميم نميتوانند
اگر حال بزنند كار هر انجام به دست كه ميكند ايجاب آنها
، ميشود نميشود جامعه جامعه ، كه نكند كنترل را آنها كسي
بايد جوانان به بدهيم بخواهيم را اختيار اگر.فساد لانه
بشويم اصطلاح به تا بزنيم را خودمان آبروي و حيثيت قيد
باشد آزاد دخترم كه ، اين بيبندوباريها اين ما.روشنفكر
صحبت تلفني هركسي با و برود ميخواهد كه وقت هر و كجا هر
مادر و پدر هنوز آنها نميخواهيم را شود دوست و كند
است دراز شب اما ميگوييم چه ما كه بفهمند تا نشدهاند
را آنها صلاح و خير ما كه ميشوند متوجه بعدها آنها
.بس و همين فقط ميخواهيم
بگو و جدل و بحث خانوادهاي هيچ در كنيم تصور ما كه اين
نگويم اگراشتباه است فكري ما خانه در الا نيست مگو و
و بحث اين از خانوادهها اكثر در خانوادهها ، تمام در
يكي در و كمتر خانواده يك در منتهي دارد وجود كشمكشها
دنبال به پس.منطقيتر يكي و غيرمنطقي ، يكي بيشتر
بودن كشمكش و بحث هرگونه از بهدور و ايدهآل خانوادهاي
اين ميتوان تلاش و سعي با ولي غيرممكن "تقريبا است امري
.كرد حل كه اين نه كرد كم را مشكل
و بهنفس اعتماد خانوادهها كه اينجاست اشكال متاسفانه
و كنترل با و گرفتهاند جوانان از را تصميمگيري قدرت
متاسفانه كردهاند حساس را آنها نادرست "تقريبا نظارتهاي
تلقين چنين جوانان به خانوادهها تمامي كه گفت بايد
در لحظه هر هستندكه صفت گرگ موجوداتي پسران كه:كردهاند
ممكن لحظه هر كه سادهاند برههايي دختران و شكارند كمين
موجوداتي پسران كه القائات چنين اين.شوند گرگ طعمه است
و سادهلوح انسانهايي دختران و سوءاستفادهگر
متعددي بازتابهاي و رفتار بروز باعث بيارادهاند
و بترسانيم پسران از را دختران نبايد ما.ميگردد
كه دهيم آموزش خود فرزندان به بايد ما.بالعكس و برهانيم
توجه با رفتار انتخاب.بكنند را رفتاري نوع چه فرد هر با
و دختر اين بالاخره چون است اصلي عوامل از مقابل فرد به
در آگاهي دادن پس ميگيرند قرار بايكديگر تماس در پسر
.است موءثر بسيار رفتار نوع زمينه
راهنمايي و كردن صحبت ببينيد:گفت ساله دختري 19 م.م
ماست نسل بين كه شكافي است بيفايده مادرها و پدرها كردن
و خبر همه اين نوشتهاند همه اين.نميشود ترميم وقت هيچ
.است گذاشته تاثير آنها روي بر چهقدر مگر فيلم و حوادث
حرفها اين شنيدن به آنها گوش و نميكنند درك را ما آنها
خود مادران و پدران براي ما "اتفاقا.است كرده عادت
ديگري چيز در را احترام آنها اما قائليم زيادي احترام
قديميها مثل جوانان واكثريت من.ميكنند جستجو
زور عمل و حرف هر مقابل در نميتوانيم. باشيم نميتوانيم
توسري بايد كه كنيم قبول و بياوريم فرود تعظيم سر جبري و
خود به هم باز رفته بين از اگر احترام اين.باشيم خور
مرتب و نميكنند قبول اما مقصرند آنها.برميگردد آنان
ياد خوبي به ما "اصلا.دارد گناه "عقلا -"شرعا ميگويند
.چيست گناه كه نگرفتيم
هستند مادرها و پدر احترام ، رفتن بين از مسبب
قديمي فرهنگ با مادرها و پدر:گفت ساله پسري 23 الف -م
اما ميكنند عمل قديمي.ميكنند فكر قديمي شدند ، بزرگ
آن كنند هضم نميتوانند چون و ميبينند جديد عكسالعمل
يا پدرو كه اين ديد از هميشه آنها.ميدانند حرمت هتك را
بنابراين.دوست ديد از نه ميكنند نگاه هستم مادر كه اين
ميدهند سر سخن -قديم فرهنگ و احترام -مذهب از قضاوت در
خود مادر و پدر دست از جوان كدام قديم در كه صورتي در
اينكه نتيجه پس اكثريت ، به قريب:حالا اما بود شده ذله
و غرور سري يك نيست وجودشان در هم قديمي فرهنگ حتي آنها
.ميشود حقايق ديدن مانع كه آنهاست در بيجا تكبر
مادران و پدران به جوانان كردن اعتماد براي تضميني چه
است؟
.نيست تضميني هيچ:گفت زمينه اين در ساله دختري 21 ج -ن
آنها به جواني وقتي كه است اين مادرها و پدرها بزرگ عيب
مرتب و ميكنند سوءاستفاده جوان اعتماد از ميكند اعتماد
كه ميگويند زشت و ركيك كلمات آنقدر و ميزنند سركوفت
بر لعنت كه كردم خودم ميگويي خودت به مرتبه هزار روزي
باشند روشنفكر خيلي مادر و پدر هم اگر:"ثانياباد خودم
خطاي برقضا دست اگر اما نگيرند موضع واحد آن در است ممكن
من نظر به.ميشود كوه كاه كه است وقت آن بزند سر كوچكي
كردن بازگو و مادران و پدران به جوانان ما اعتماد همين
.شد ما به نسبت آنها بياعتمادي باعث آنها براي مسائلمان
با و نميگفتيم آنها به چيز هيچ اول روز از اگر شايد
.نداشتيم مشكلاتي چنين امروز نميكرديم مشورت آنها
پل متاسفانه:گفت زمينه اين در ساله مادري 36 -ه.س
بهسويي و شده قطع كه مدتهاست جوانان با والدين ارتباطي
آنها سالان و همسن و دوستان "مسلما كه است كشيده ديگر
روشن جوانان براي بايد حقيقت و واقعيت اين اما ميباشد
فرزندانشان بد دنيا جاي هيچ در مادري و پدر هيچ كه شود
و فقط است محدوديتي اگر هست سختگيري اگر نميخواهند را
و نميخواهيم مادران و پدران ما.آنهاست خود خاطر به فقط
.باشيم جوانانمان سياهروزي و بدبختي شاهد نميتوانيم
.باشد بايد و است بديهي امر يك جوانان روي نظارت و كنترل
و دارد ناظم به نياز جامعهاي هر كه دريابند بايد جوانان
مادري و پدر هيچ كه اين ديگر و بيمعناست ناظم بدون نظم
جوانياش از و نكند تفريح و خوشي فرزندش كه نميخواهد
ندارد جايي به راه حرفها اين كه افسوس اما نكند استفاده
.نميدانم چرا؟
است خوبي و نيكو هدف والدين هدف:گفت ساله پسري 25 س.س
و آنان وسيله اما دارند خوبي نيت آنها.نه آنها روش اما
است هدف از مهمتر ابزار گاهي نيست درست روششان و راه
والدين با جوانان رابطه و نظارت و كنترل مساله متاسفانه
آنان دوي هر كه است دليل اين به اين و است نشده حل هنوز
موضع هم مقابل در "كاملا.گرفتند پيش در اشتباه راهي
در مادران و پدران واقع در.ميجنگند مرتب و گرفتند
قضيه كل و خوب دوست يك نه خوبند مادر و پدر يك اول مرتبه
فرزندانشان با ومادران پدران كه است اين سر جنگ و دعوا و
...و نيستند دوست
نيست خريدني محبت
فكر مادرها و پدرها متاسفانه:گفت ساله دختري 20 ف -و
و مسكن و پوشاك و خوراك لحاظ از را جوان اگر ميكنند
محبت كه غافلند و مادرند و پدر بهترين كنند تامين آموزش
حاضريم جوانان ما.خريد را آن بتوان پول با كه نيست كالا
درك را ما كه باشد كسي اما بخوريم و بزنيم آب در خشك نان
بتوانيم.باشد همرازمان و همدم باشد دوست ما با كند
كنند تحمل را ما وجود هم آنها و كنيم تحمل را وجودشان
بزرگ را شما زحمت هزار با ما ميگويند هميشه آنها
اما نميدانيد قدر و نيست يادتان شما منتهي كردهايم
يك اين و ميدهد انجام نيز حيوان يك را عمل اين غافلند
.است طبيعي سير
شديد بچهدار چرا نداشتيد را سختيها تاب اگر "ثانيا
هر قولي به بياييم دنيا به كه ميخواستيم زور به ما مگر
.مينشيند هم لرزش و تب پاي ميخورد خربزه كسي
اختلاف كه نوشت و گفت ميتوان تمام صداقت با بهعبارتي
سالها بانميپذيرد پايان هيچگاه نسل دو بين فاصله و
واقع در.داد تغيير را همديگر قدري ميتوان گذشت و تلاش
نسل براي ما و هستند گذشته نسل براي آنها كه بگوييم بايد
كنيم تحمل را يكديگر كه باشد اين شايد حل راه تنها.جديد
كه اين جوانان حرفهاي.كنيم زندگي يكديگر با ناچاريم چون
...و نميكند درك را آنها كسي نيست ، دوست آنها با كسي
به هم ما كه هم مادران و پدران حرفهاي اما.بجا و درست
تغيير را خودمان نميتوانيم "واقعا اما هستيم جوانان فكر
لجاجت از دست و بياييم پس.درست و صحيح خود جاي در بدهيم
دريابيم گذشته از بيشتر و بهتر را يكديگر حضور و برداريم
از پر محيطي خوب دوستان بهعنوان كه باشيم روزي شاهد و
.انشاءالله.آوريم فراهم خود براي محبت و صفا
نكرد سبز وفا تخم دل مزرع در كه هر
درو وقت خود حاصل از كشد رويي زرد
موسيوند معصومه
تربيت و اصلاح كانون بچههاي با
"برماست كه ماست از"
ميفهمد و مينشيند وقتي.دارد لب بر لبخندي ميآيد وقتي
لبش از سرعت به لبخند بشنويم ما و كند صحبت او بايد كه
.ميكند گره هم در ميز روي را دستها و مينشيند ميپرد ،
.مبارك نو سال -
.بودم اينجا كه من مباركي؟ چه:دارد قشنگي خنده
نگذشت؟ خوش اينجا مگر:ميپرسم
!ميگذرد؟ خوش هم زندان در مگر.نه -
زياد نبايد نميكني فكر.اينجايي كه "فعلا حال ، هر به -
بگيري؟ سخت
چه براي شما:ميپرسد بعد.مياندازد بالا شانه
هرچه كه شما است؟ جالب برايتان چيز چه بدانيد؟ ميخواهيد
مطرح هم را واقعيتها حتي و مينويسيد ميخواهيد
تيراژ كه است مهم برايتان فقط كه شما نميكنيد ،
پس بشود ، معروف خودتان اسم يا و برود بالا روزنامهتان
!ديگر بنويسيد ميكنيد؟ سوءال ديگر چرا
به نيازي روزنامه ، نه و من نه:كه ميدهم توضيح برايش
از بخشي مشكلات طرح قصدمان فقط.نداريم تبليغات اين
...و است جامعه نوجوانان
بشود؟ چه كه:حرفم توي ميپرد
بداند و بخواند جايي در بزرگي مسئولي ، كه:ميدهم ادامه
و شود سپرده فراموشي به نبايد كه بخشيكرد كاري بايد كه
.شود گرفته ناديده حتي يا
با مرا كه اسمي ميگويد حتيبزند حرفي نيست حاضر "اصلا
كه است اسمي.نيست واقعيم اسم ميكنيد خطاب آن
.كردند درست برايم كاذب شهرتي آن با روزنامهنگارها
انداخته ، پايين را سرش.نشسته روبهرويم سينه به دست
بالا را سرش.ميشود ديده پهنش ابروهاي فقط كه جوري
لطمههاي شدند باعث روزنامهها برخي:ميگيرد
پشت.است درشت خيلي چشمانش.بخورد من به جبرانناپذيري
روي محكم را لبهايش.است روييدن حال در جواني كركهاي لبش
كمال با و كرده كه سكوتي بر است تاكيدي گويي.ميفشرد هم
اعتماد به ميروم ، كه كلنجاري تمام با بگويم بايد تاسف
تكراري جمله يك فقطنميشود برقرار ارتباطي.نميرسيم
توضيح هرچه.نميزنم حرف خبرنگارها با:ميكند تكرار را
ريشه نميگيرد ، جدي را حرفي هيچندارد فايدهاي ميدهم
فردي.آفريدهاند برخي كه بياعتماديايست در فقط ماجرا
محكوم بهعنوان ميبرد بهسر كانون در متهم بهعنوان كه
و قاضي هيچ از را محكوميتي حكم هنوز كه فردي.شده معرفي
.شده محكوم پيشاپيش ما ، قلمهاي با نگرفته دادگاهي
محكوم قبل از كند زندگي جامعه اين در بايد كه نوجواني
برخي است قادر سختي به هم باز شود تبرئه اگر حتي است ،
پيش صداقت با كه مددجويي و ببرد بين از را پيشداوريها
كس هيچ به اعتمادي و گشته مواجه بيصداقتي با و آمده
را اعتماد پرواز /كه قديمي دكلمه آن ياد به و ندارد
دوستيمان بالهاي ميشكنيم وگرنه /يكديگر با كنيم تجربه
.را
خانه از فرار
كه قرمزي پيراهن خاطر به اما.است اندام ريزه خيلي
.ميكند توجه جلب سريع پيچيده كمرش دور كه چادري و پوشيده
.ميكند جلب را توجه هم دندانش خالي جاي ميخندد وقتي
جرم به.است طلاق فرزند هم او.است راحت خيلي "ظاهرا
.آمد اينجا منزل از فرار و نامشروع رابطه
كردي؟ فرار خانه از چرا -
ميسوزاند ، را دستم.ميكرد اذيت خيلي.است معتاد پدرم -
نتوانستم ديگر هم مننميساخت من با.شكست را سرم دوبار
.بيرون زدم خانه از.كنم تحمل
موقع؟ چه از داري؟ رابطه كسي چه با -
دوستانم از يكي.نميدانند خانوادهام اما است ، يكسال -
مهمي چيز ميگفتميكرد تشويقم همهاش.نشست زيرپايم
.بيرون ميرفتيم خانه از هم با.نترس و بيا هم تو.نيست
.نميفهميد پدرم
كجاست؟ مادرت -
هم الانكرد شوهر مشهد رفت و گرفت طلاق مادرم -
به كه مطمئنم بداند اگر يعني.هستم اينجا كه نميداند
.بيايد نخواهد كه نيست آدمها آن از.ميآيد ديدنم
ميداني؟ كجا از -
آدمها آن از.نيامده كه خاليه دستش هم الان.مطمئنم -
.كند رها را بچهاش بخواهد كه نيست
.خودش زندگي دنبال رفت و كرد رها را شما او اما -
.بود نكرده فكر موضوع اين به.است جواب آخرين سكوت ،
طلاق فرزند
است ، قد كوتاه و سبزه.گردي صورت و دارد پهني ابروهاي
داستاني كه بنشينم صحبتش پاي "حتما كه ميخواهد خودش
.است جذاب
ازدواج "مجددا پدرم.شدند جدا همديگر از مادرم و پدر -
مرد او بعد.كردم زندگي بزرگم مادر با سالگي سه تا.كرد
هر زنپدرم شد ، دعوايم پدرم با وقتي.پدرم پيش آمدم من و
.بزرگم پدر پيش رفتم بعدكرد بيرون خانه از را دويمان
ازدواج ساله دختر 20 يك با اما است ساله هفتاد بزرگم پدر
كم منهم.كردند معتادش دوستانش.است معتاد هم پدرم.كرده
.بياورم رو اعتياد به بود مانده
چرا؟ -
.خوبست خيلي نشئگي عالم.ميآيد خوشم -
اينجوري تو زندگي كه است مقصر كي ميكني فكر "واقعا -
شده؟
مقصر را خانواده.خانواده دوم.خودم اول.مادرم و پدر -
اهميت من به.نكردند دركم بايد كه آنجايي تا چون ميدانم
هم حالابودند خودشان هدفهاي و خودشان فكر به.ندادند
از من اينكه اميد به بدهد طلاق را همسرش ميخواهد پدرم
دوست جانم اندازه به را آنها منهمكنم مراقبت بچهها
بدبخت عمرم آخر تابكنم را كار اين نميخواهم ولي دارم
.ميگيرد ديگري زن هم پدرم.ميشوم
كني؟ چه ميخواهي آينده براي -
.سركار بروم ميخواهم كنم ، صحبت پدرم با ميخواهم -
.كند كمكم خدا شايد.كنم زندگي خودم براي ميخواهم
كنم زندگي پدرم با نميخواهم
.نيست سارا نامش ميگويد خودش اما.ميكنند صدايش سارا
صورتش روياست شبيه پسرها به بيشتر.است كوتاه موهايش
"واقعا ميزند بالا كه را بلوزش آستينهاي.است چنگ جاي
. است درشت و ريز خطهاي از پر.ميكنم وحشت
چيست؟ جرمت -
.منزل از فرار -
چرا؟ -
.ميكند عصبيام پدرم ، دست از -
ميشوي؟ عصباني كه ميكند كار چه -
جز ندارد چارهاي هم مادرمميزند كتك را مادرم دائم -
فرار خانه از منهم.بيرون بيايم خانه از نميگذارد.تحمل
.ببينم را قيافهاش نميخواهم.كردم
متنفري؟ پدرت از چرا -
ميكند ادعا ولي است معتاد.ميكشد ترياك بست يك شب هر -
.نيست كه
و ميدهد پدرش كشيدن ترياك نحوه از مبسوطي شرح هم بعد)
قضاوت شما ميگويم ، من كه جوري اين آيا كه ميكند سئوال
!نيست "اصلا بنده قضاوت حد در كه نه؟ يا هست معتاد كنيد ،
معتاد اينجوري آدم است معتقد پدرش كه ميدهد ادامه و
(!نميشود
رفتي؟ كجا فرار از بعد -
ساعت اما 24.كردم پيدا دوست تا چند پارك ، توي رفتم -
.كردند پيدايم بعد
داري؟ برادر و خواهر تا چند -
.هستم وسطي من.خواهريم تا سه فقط -
خودشان آنها است؟ چطور آنها با مادرت و پدر روابط -
هستند؟ چهطوري
من اماكنند تحمل ميتوانند.خوبياند بچههاي آنها -
.نميتوانم
كني؟ برقرار صميمانهاي روابط پدرت با كردي سعي وقت هيچ -
اما نكرده توجه كسي حرفهاي به وقت هيچ او."اصلا نه -
هستم زدن كتك مخالف من.كنم گوش را حرفهايش من دارد توقع
بخصوص.ميزد كتك را ماها مرتب او اما.را دخترها بخصوص
آنها بيشتر كردم فرار خانه از من اينكه از بعد.را مادرم
.ميزند را
.كردهاي فرار خانه از بار چند -
زير پدرم با نميخواهم.ميكنم فرار هم باز.بار هشت -
.كنم زندگي سقف يك
مهدوي مرضيه
|