ايران در اصلاحات آينده و عوامل بسترها ،
اقتصاد علم در كميتگرا انديشه
ايران در اصلاحات آينده و عوامل بسترها ،
بهشتي شهيد دانشگاه مدرس محمدعلياكبري دكتر با گفتوگو
اشاره
هيچ چه است ، نبوده زمينه بدون ايران در اصلاحات بيترديد
اين از نميشود ، خلق بيريشه و خلقالساعه اجتماعي پديده
نظر آن تاريخ به خرداد دوم ريشههاي جستجوي در رو
متغيرهاي دليل و علت گفتوگويي طي خواستيم و افكنديم
را آن آينده و بيابيم را شده منجر اصلاحات به كه تاريخي
شدن نهادينه نحوه و اجتماعي طبقات و قشريبندي زواياي در
.ميگذرد نظرتان از بررسي اين. بنشينيم بررسي به آن
انديشه گروه
نخعي آصف فروزان :گفتوگو
مستقل متغير يك بهعنوان تاريخي حوادث به اگر:همشهري *
براي مستقل متغير اين در برجستهاي حوادث چه كنيم ، نگاه
دارد؟ وجود ايران در اصلاحطلبي جريان توضيح
رهيافت دو سئوال اين به كه ميرسد بهنظر:اكبري دكتر
را سئوال اگر.داد بدان نيز پاسخ نوع دو و داشت ميتوان
ميتوان آيا تاريخي ، نگرش يك برابر كه بفهميم اينطور
ريشهاي و پيشينه ايران ، در كنوني اصلاحطلبي جنبش براي
از كه گفت بايد خير ، يا كرد جستجو اخير يكصدسال تاريخ در
و خلقالساعه امري حاضر اصلاحطلبي پديده نظر اين
بيستم سده رخدادهاي در كندوكاو با و نيست بيبنياد
.كرد شناسايي را پيشينهاي و تبار جنبش اين براي ميتوان
و گوهر يك از ايران كنوني اصلاحطلبي جنبش بنده بهنظر
.است شده تشكيل اساسي مطالبه يا خواست دو و سخت هسته
درد يك از فراوان گونهگونگيهاي عليرغم اصلاحطلبان
ايراني جامعه درد دقيقتر ، بيان به يا و رنجند در مشترك
رنگ و رنجوري علت و سرطانيميبينند غده يك وجود در را
فرياد.ميكنند جستجو آن در را بوم و مرز اين رخساره زرد
از اصلاحطلبي جنبش ياران و پيروان و اصلاحطلبان فغان و
امر اين.نيست "مردم پرواي را قدرت" كه است آسمان بر آن
پديدار را ايران در كنوني اصلاحطلبي پديده بنياد و گوهر
به بايد را اصلاحات جنبش گوهر ديگر بيان به.ميسازد
باشد ، داشته را مردم پرواي كه آنچنان قدرت ، كردن سامان
حقوقي ساختار تغيير متوجه كه آن از بيش امر اين.دانست
التزام در موءثر عيني عوامل ايجاد معطوف باشد سياسي نظام
و خواست ايناساس ، بر.است ملي اراده به قدرت انقياد و
جامعه تحقق و سياسي توسعه انجام بر مبني عمومي تقاضاي
اساسي آرمان تحقق براي را توافقي مورد و اصولي روش مدني
به كدام هر خواسته ، دو اين.بازميشناساند اصلاحات جنبش
و ميدهد بازتاب را مردم از قدرت پرواي موضوع ترتيبي
.ميكند برآورده را انتظارات از بخشي نظري ، حيث از دستكم
كنوني اصلاحطلبي جريان كه گفت ميتوان رويكرد اين مطابق
اخير سال يكصد در استوار و عميق بس ريشهاي را ايرانيان
مردم سياسي جنبشهاي با بنيادي بهطور پديده اين و است
جنبش.دارد پيوستگي ميلادي بيستم سده در ايران
كه اسلامي انقلاب و نفت صنعت شدن ملي جنبش مشروطهخواهي ،
ميدهد ، تشكيل ايران در را بيستم سده جنبشهاي بزرگترين
كه بودند وضعيتي ايجاد پي در كنوني ، اصلاحات جنبش همانند
تعيين حق را مردم و باشد مردم پرواي را قدرت صاحبان
كه آنطور نه ميپسندند خود كه آنچنان خويش ، سرنوشت
.ميخواهند قدرت صاحبان
امر يك ايران اصلاحطلبي جنبش كه گفت بايد ترتيب بدين
محسوب ايران تاريخ در بينظير خود نوع در يا خلقالساعه
كوششهاي بيستم سده در ايران سرفراز مردم و نميشود
صورت اخير اصلاحطلبي جريان با مشترك مضمون با را بسياري
.دادهاند
.پرداخت مطروحه پرسش به ميتوان نيز ديگري رويكرد برابر
يك" مثابه به را اخير اصلاحطلبي جنبش اگر كه معني بدين
حاضر جنبش مقايسهاي بررسي به آنگاه و آوريم نظر در "روش
پاسخ به بپردازيم ، ايرانيان پيشين انقلابهاي و نهضتها و
نظر يك از ديگر ، بيان به.يافت دست ميتوان نيز متفاوتي
و خواستها از فارغ كنوني جنبش در كه گفت ميتوان
اصلاحات پروژه اصلاحطلبان ، ميشود ، عنوان كه مطالباتي
به -انقلابي نه و اصلاحي قواعد و ضوابط چارچوب در را
جنبش آنچه و ميكنند دنبال -كلمه علمي و دقيق معناي
سده اجتماعي و سياسي جنبشهاي ديگر از را كنوني اصلاحات
عنوان به اصلاحات بر تاكيد ميكند ، متفاوت و متمايز اخير
جريان در البتهاست سياسي خواستهاي به دستيابي روش يك
گرايشهاي برخي از شواهدي بيستم ، سده جنبشهاي ديگر
وفاق اين ولي ميخورد چشم به -روش عنوان به -اصلاحطلبي
حتي تغييرات ايجاد روش يك عنوان به اصلاحات زمينه در
اين از.ميشود ديده وسعت اين با دورهاي كمتر در بنيادي
.دانست بداعت داراي را ايران در اخير جنبش ميتوان نظر
عواملي و رويدادها حوادث ، چه تحت متغيرها اين:همشهري *
ايجاد طبقاتي ، تركيب بر تاثيري چه و آمدهاند وجود به
داشتهاند؟ اجتماعي قشربندي و مستقل مدني نهادهاي
هيات در اخير جنبش پيدايش كه ميرسد نظر به:اكبري دكتر
جنبشهاي تاريخي تجربه يكي ميشود ، امرراجع دو به اصلاحي
چندان و بودند همراه انقلابي روش با كه گذشته سياسي
چندان زيان ، و سود محاسبه در يا و نگرديدند هدف به مقرون
سرمشق تغيير ديگر و نيامدهاند نظر به سودآفرين
و اجتماعي سياسي ، دگرگونيهاي ايجاد هاي(پارادايم)
ساختار حقوقي ظرفيت همچنين.است جهاني سطح در اقتصادي
اعتراضي پديده دربروز را قدرت صاحبان عملي مشي و قدرت
دخيل ميبايست نيز مسالمتجويانه و اصلاحي قالب در حاضر ،
.دانست
تامين براي مردم كه شود عرض بايد بيشتر توضيح براي
است ، قدرت درآوردن انقياد به آن درراس كه خود خواستهاي
آنچه ميجويند ، تمسك مسالمتجويانه روشهاي به "معمولا
آورده فراهم عمل در را انقلابي روشهاي بكارگيري موجبات
البته.است بوده مسالمتجويانه روشهاي ناكارآمدي است ،
نيز انقلابي روشهاي بر مبتني سياسي ايدئولوژيهاي
و باشند داشته سياسي برنابردباري جدي تاثير ميتوانند
روشهاي بجاي انقلابي روشهاي به تمسك در نيز فاكتور اين
مدني جنبش تجربه.است بوده دخيل مسالمتجويانه يا اصلاحي
به چنانچه و ميشود تلقي مهم بسيار نظر اين از اخير
از گروههايي كه است ، بينظير خود نوع در يابد ، دست توفيق
از مسالمتجويانه نحو به را خود مطالبات و خواستها مردم
و فروپاشد قدرت كه آن بدون ستاندهاند ، باز مستقر قدرت
جنبش بروز كه برآنند برخي البتهشوند سركوب مردمان يا
سوي از محاسبه اشتباه يك اصلاحي قالب و صورت به را مدني
در نظر اين.نمايند تحويل قدرت ، صاحبان و برخورداران
عبارت آن و ميدهد قرار مدنظر را خاص ايده يك خود بنياد
ميدان براي كافي و لازم ظرفيت مستقر قدرت است اين از
اولي بطريق و ندارد را "ديگر" مطالبات و خواستها به دادن
اين ساختن عملي و پذيرش براي آن در نيز ارادهاي چنين
اجتماعي جنبش پيدايش اگر و نميشود مشاهده نيز تقاضاها
را آن منشا بيگمان ميكنيم ، نظارت اصلاحي روش با را
محاسبه در اشتباه يا و نادرست تشخيص از نوعي در بايد
دادن در تن سر نه را قدرت از برخورداران والا كرد جستجو
تحقق براي ارادهاي نه و است "ديگر" اجتماعي مطالبات به
و داد پاسخ نميتوان روشن بطور دغدغه ، اين به چه اگر.آن
كه ميرسد بنظر ولي دانست نابجا يكسر را آن نميتوان نيز
سطح در ديگر و قدرت ساختار در يكي فرايند دو وجود
دوام به نسبت را خوشبينيهايي موجبات حدودي تا اجتماعي ،
فرايند است ، آورده فراهم اخير جنبش بودن بخش نتيجه و
كه قانوني ضوابط وجود اول ;دارد چيز دو در ريشه نخست
و اركان از بسياري تعيين براي را عمومي آراء به رجوع
و الزامي نظام ساختار در حكومتي سياستگذاران
عنوان به جمهوريت ترتيب ، بدين.است كرده اجتنابناپذير
اساسي قانون در نيز عيني بطور كه نظام لاينفك جزء
به رجوع به ناچار را قدرت صاحبان است ، شده صورتبندي
و ميستاند باز را مشروعيتشان والا ميكند عمومي آراء
بنحو را بنيادي حتي و اساسي تغييرات ايجاد امكان امر اين
و ميسازد ميسر -عليالاصول -اصلاحي و مسالمتجويانه
موجود "واقعا قدرت ساختار دل از برآمده سياسي نيروي ديگر
بيان به.است اخير حركت پرچمدار جنبش ، دراين حكومت ،
و قدرت ساختار درون در اصلاحطلب نيروي وجود ديگر
زيادي حدود تا كه است ديگري فرايند آن ، از برخورداران
ميسازد روبهرو شكاف با را قدرت ساختار يكپارچه مقاومت
بروز شرايط و ميستاند باز را سخت روياروييهاي امكان و
در دوم فرايند.ميكند ميسر اصلاحي هيات در را مدني جنبش
سياستهاي متعاقب كه ترتيب بدين.دارد جريان هم جامعه سطح
و عالي آموزش "خصوصا آموزش ، كمي توسعه در پيشين دولت
بيشتر برخورداري موجبات عمل در كه طرحهايي اجراي همچنين
فرهنگي توليدات از را شهرنشين اقشار و متوسط گروههاي
را -كلمه علمي معناي به -سنتي ساختارهاي و ساخت فراهم
نمود ، تقويت را جديد جوامع روندهاي و پيوندها و كرد تضعيف
گرديد پديدار ايران اجتماعي درساختار بنيادي دگرگونيهاي
به ايران اجتماعي ساحت در جديدي چشماندازهاي گوياي كه
اجتماعي ، تقاضاهاي و مطالبات امر ، اين.ميآيد حساب
اجتماعي نوظهور اقشار و طبقات فرهنگي و اقتصادي سياسي ،
از بيشتر اشاره مورد تقاضاي و مطالبات.ساخت پديدار را
وجود نشانه باشد ، سياست عرصه فعالان كوشش در ريشه كه آن
هنگامي تا و است ايران جامعه در ي"ديگر" سلايق و علايق
آنان ، بدست مردم سرنوشت تعيين حق بر مستقر قدرت كه
مسالمتجويانه و قانوني مدخلي باشد ، داشته عملي التزام
قدرت و دارد وجود قدرت ساختار به مطالبات انتقال براي
تحقق موجبات و بشناسد رسميت به را آن بايد نيز مستقر
در توجه خور در نكتهآورد فراهم را جديد خواستهاي
اين از قدرت ، صاحبان كه است اين اخير اجتماعي تحولات
كه (برخوردارند آن از كمتر) يا.نيستند برخوردار امكان
جاري شهروندان همه قلم و زبان بر را خود نظر و خواست
بيمحتوا شكل به را دموكراتيك بازي و دموكراسي و سازند
كه ميبرند بهره پايهاي از اجتماعي تقاضاي.سازند مبدل
با متفاوت و دگرگون جامعهاي اقتضائات مطابق و واقعي
هويتيابي مسير در امروز ايران جامعه.است "درخود" جامعه
امر اين."درخود" نه و "خود براي" جامعهاي است ، جديدي
از اجتماعي مطالبات و درخواستها برخورداري معناي به
چشمانداز موضوع همين و است اجتماعي پايهاي
روشهاي و اصلاحات جنبش پايداري به نسبت را خوشبينانهاي
.ميزند رقم مسالمتجويانه
قشربندي و اجتماعي طبقات در تغيير ثقل نقطه:همشهري *
و سياسي -اقتصادي -فرهنگي) موءلفههايي چه بر اجتماعي
درچه را اصلاحات سوي و سمت و است استوار (اجتماعي
از كداميك اين بر علاوه ميكنند؟ هدايت بخشهايي
بقاء براي بيشتري شانس ميبريد نام آنها از كه بخشهايي
دارند؟ ايران اصلاحات روند در توسعه و
پيشفرض دو دادن قرار مبنا با پرسش اين به:اكبري دكتر
طي كه است اين اول فرض پيش.داد پاسخ ميتوان متفاوت
گروههاي پروژه ، اجراي جريان در و اصلاحات پروژه پيشرفت
جاي بر گروهي گانه دو بندي طبقه يك برابر اجتماعي
از و ميرسند خود تاريخ پايان به ديگر گروه و ميمانند
اصلاحات پروژه روشنتر عبارت به.ميشوند محو تاريخ صفحه
كه گروههايي يكي ميكند ، تقسيم بزرگ گروه دو به را جامعه
جنبش كه آنجا از و ميكنند طريق طي اصلاحات جنبش همراه
حامي گروههاي پس است ، برخوردار پويا و مترقي ماهيتي از
و پروژه وحاملان ميشوند برخوردار دوام از نيز آن
از گروههايي دوم و بود خواهند ايران فرداي سازندگان
برابر در مقاومت به و ميتازند جنبش بر كه اجتماعي طبقات
و تاريخي حركتي برابر در كه آنجا از و ميپردازند آن
بايگاني به تاريخي پويش منطق حكم به ميايستند تكاملي
.ميشوند بركنار اجتماع عرصه از و ميشوند سپرده تاريخ
آن مهمترين كه است وارد فراواني ايرادات رويكرد اين به
ماهيتي اجتماعي تقاضاهاي براي كه اين:از عبارتست
خود بنياد در رويكرد اين.ميشود قائل ميرا و ماندگار
بدين.است گرديده استوار انحطاط و تكامل دوگانه برپايه
قابليت برخوردارند تكاملي ماهيتي از كه تقاضاهايي ترتيب
از كه مطالباتي و خواستها برابر در و دارند ماندگاري
به.بود خواهند ميرا "مالا ، بهرهمندند انحطاطي ماهيت
نوعي از فراخي ، اين با تقسيمبنديها ، نوع اين بنده ، نظر
كه آن وحال ميكند پيروي اجتماعي تحولات خطي تك الگوي
كه است امر اين موءيد جديد رويكردهاي و تاريخي تجارب
و اجتماعي گروههاي مطلوب ارزشهاي انديشههاو و گرايشها
پاك اجتماعي حيات صحنه از و نميميرند ايدئولوژيها حتي
جايگاه و نقش موقعيت ، مييابد تغيير آنچه.نميشوند
موجود روندهاي برابر "احتمالانبودشان و بود نه آنهاست
ايدئولوژي معناي به -اصلاحات مخالفان كه گفت ميتوان
ساختار در را خود موقعيت -جديد ايدئولوژي برابر در مسلط
سابق رفيع جايگاه از ديگر و داد خواهند دست از قدرت
را خود مسلط موقعيت "فعلا دستكم يا بود نخواهند برخوردار
اصلاحات پروژه پايان در قطع بهطور ولي ميدهند دست از
ميان اين در آنچه دقيقتر ، بيان به.رفت نخواهند بين از
ساختار در اجتماعي نيروهاي آرايش ميشود تغيير دستخوش
.ديگري چيز نه و است قدرت
گروهها طبقهبندي به ميتوان نيز ديگر پيشفرض برابر
طي آنها سرنوشت درباره و يازيد دست اجتماعي وطبقات
به پيشفرض ، اين دركرد نظر اظهار اصلاحات پروژه پيشرفت
بر اصلاحات ، پروژه مضموني و محتوايي قضاياي بر تكيه جاي
چالش كه روشي.ميشود تاكيد روش يك مثابه به اصلاحات
نه را متعارض و متفاوت مطالبات وجود و اجتماعي نيروهاي
سازو و ميداند يافته توسعه جامعه يك طبيعت كه توطئه يك
منازعات روش كمزيانترين و بهترين را دموكراتيك كار
گروه دو به جامعه نيز پايه اين بر.درمييابد اجتماعي
تنظيم در را صوري قواعد اين كه گروههايي ;ميشود تقسيم
ميشناسند رسميت به اجتماعي منازعات حل و اجتماعي روابط
كه ديگري گروههاي و ميكنند پيروي دموكراتيك قواعد از و
اقبال صفبندي ، اين در كه ميرسد نظر به.نيستند چنين
حمايت اصلاحي روشي از بودكه خواهد گروههايي آن يار
فلسفه نه امر اين.مينمايند سلوك مبنا اين بر و ميكنند
و است كنوني مشخصات با جامعهاي مقتضاي كه تاريخ محتوم
كه ميكنند مشي سياقي بر دموكراتيك روشهاي مخالف گروههاي
و ميدهند كف از را كنونيشان موقعيت مرحله اين در حداقل
كردهاند خودزني بربندند ، اصلاحي جنبش نابودي به كمر اگر
آتي چشمانداز روشنتر عبارت به.شد خواهند بدفرجام و
جهت در اصلاحطلب اجتماعي نيروهاي براي را بيشتري شانس
را گروهي هيچ مرگ ناقوس و ميدهد نشان سياسي آفريني نقش
در صدا به دارد ، پايبندي جديد جامعه در بازي قواعد بر كه
.نميآورد
ميان در كه كنيم مطرح را پرسش اين اگر ديگر جانب از
در بيشتري نقش كداميك اصلاحات طرفدار اجتماعي گروههاي
در كه گفت بايد آورد ، خواهند دست به ايران اصلاحات روند
دشوار بس كاري سوءال ، اين به دادن پاسخ كنوني شرايط
داراي بيشتر فعلي مرحله در اصلاحات جنبش زيرا.مينمايد
.است برخوردار ناچيزي ايجابي وجوه از و است سلبي ماهيتي
قرار صف اين در اصلاحات ، طرفدار متنوع و گوناگون طيف
و مستقر قدرت توسط شده ايجاد ميانشكاف اين در كه دارند
اجتماعي شكاف فعالترين و شكاف مهمترين مردم از آن فاصله
اجتماعي ، مطالبات براي است ، برقرار شكاف اين تا و است
را مطالبات شكاف ، اين.شد قائل نميتوان طبقاتي بنيادهاي
جنبش چنانچه.است داده قرار طبقاتي فرا وضعيت يك در
شود ، ترميم شكاف اين و يابد دست خود اهداف به اصلاحات
و اجتماعي جديد آرايش و شد خواهند فعال ديگري شكافهاي
عرصه آنگاه و ميگردند موجب را سياسي تازه گروهبندي
اصلاحات زمان آن تا اما ميآيد فراهم تازهاي چالشهاي
.بود خواهد برخوردار فراطبقاتي ماهيتي از همچنان
اقتصاد علم در كميتگرا انديشه
اولياء حسين
توجه خود ، مورد فزاينده نفوذ با اقتصاد امروز ، دنياي در
اقتصادي ، رشد چون عناويني و گرفته قرار عمومي افكار
است ، شده واقع همه علاقه مورد غيره و اقتصادي توسعه
با اخلاقي و اجتماعي سياسي ، موضوعات حتي كه بهطوري
اجتماعي ، فعاليتي اگر.ميشوند سنجيده اقتصادي معيارهاي
ولي ميگيرد قرار انتقاد مورد شود قلمداد "غيراقتصادي"
ارزيابي "اقتصادي" اخلاق ، مخرب و ضداجتماعي طرحي اگر
.نميشود واقع سئوال مورد آن موجوديت گردد ،
امروز انسان ديد از بودن "غيراقتصادي" يا "اقتصادي" اما
ديد از دارد؟ معنايي چه اقتصادي صاحبنظران نظر در و
كافي سود نتواند كه است غيراقتصادي چيزي صاحبنظران ،
دلايل به جامعهاي يا كسي اگر.سازد عايد پول برحسب
بزند ، عملي انجام به دست اخلاقي يا و سياسي اجتماعي ،
سود است نتوانسته زيرا ميشود ، محسوب "غيراقتصادي"
بعدي يك وسواسآميزي نحو به نگرش اين.كند حاصل اقتصادي
مورد را فعاليت يا طرح يك پولي نفع فقط و كميتگراست و
يك بهعنوان بايد اقتصاد كه حالي در ميدهد ، قرار نظر
اجزاي تمامي و است گوناگون ابعاد داراي كه كامل مجموعه
عبارت به.شود گرفته نظر در دارند ارتباط يكديگر با آن
به براي فردي تصميمات مجموع جامعه ، اقتصادي فعاليت" ديگر
رفته آن از فراتر بلكه نيست پولي منافع حداكثر آوردن دست
مجموع از بزرگتر كه ميشود جمعي فعاليتهاي از ناشي و
".ميباشد يكديگر از منفصل اجزاء
اوج نقطه.است "كوتاهمدت نگرش" ديدگاه ، اين ديگر ويژگي
انگليسي معروف اقتصاددان "كينز" كلام در را تفكر اين
ما همه درازمدت در":است گفته كه كرد مشاهده ميتوان
اقتصادي ، برنامهريزيهاي در كه بود معتقد او."مردهايم
بلندمدت در وگرنه است ، كوتاهمدت آرمانهاي و اهداف مهم ،
مفهوم.شويم بهرهمند برنامهها از كه نداريم وجود ما
و ندارد اهميتي آينده نسلهاي منافع كه است آن حرف اين
"مثلا) باشد زيانآور آيندگان براي چند هر طرحي اگر
كوتاهمدت در كه صورتي در ،(باشد زيست محيط نابودكننده
همين راستاي در.گردد اجرا بايد شود ، ارزيابي "اقتصادي"
را هزينهاي محيط ، بقاي و سلامت جهت در جامعه اگر تفكر
برحسب بازدهاي زيرا بود ، خواهد "غيراقتصادي" شود ، متحمل
.نميدهد بدست پول
بازاري ارزش براساس كالا به توجه تفكر ، اين ديگر خصوصيت
"مستقيما كه كالاهايي با حتي.آن واقعيت برحسب نه است آن
،(خام مواد) نسلهاست همه سرمايه و ميشود گرفته طبيعت از
كه روست اين ازميكند برخورد خصوصي سودآوري ديد از
حق انگاشتن ناديده و زيست محيط آلودگي طبيعي ، منابع غارت
كه است اين علت.ميگيرد صورت بهراحتي آينده ، نسلهاي
هيچگاه و است سطحي و كوتاهمدت خواستههاي نمايشگر بازار
.نيست بلندمدت و طبيعي اجتماعي ، فرهنگي ، اعماق بازتاب
زواياي تمام در را كميتگرايي سادهانديشانه ، تفكر اين
خود قوانين كه بهنحوي داده سرايت خود تحليلهاي و انديشه
قلمداد خدشهناپذير و دقيق فيزيك ، قوانين همچون را
در كه است وارونگي حتي و انحراف يك اين حقيقت در.ميكند
اين صاحبنظران و شده پديدار اجتماعي دانش از شاخهاي
.است ساخته نابينا زندگي ديگر ابعاد به نسبت را رشته
و زيبايي چون ارزشهايي حتي كه ندارد تعجبي بنابراين
.شود ارزيابي اقتصادي معيارهاي با سلامتي
كرد؟ بايد چه
اجتماعي و فرهنگي نهادهاي چارچوب در اقتصاد كه صورتي در
راستاي در اينكه جاي به ميتواند كند ، عمل صحيحي
اهداف جهت در گيرد ، قرار بشري طبيعت منفي انگيزههاي
چون اقتصادي ماوراء نهادهاي.كند حركت بلندمدت و انساني
در.ايستاد خواهد استثمار و افزونطلبي مقابل در سدي
توضيح و "اقتصاد ماوراء" درك اقتصاددان ، مهم وظيفه اينجا
دادن نشان نيز و است ديگران براي اقتصادي محدوديتهاي
ميشود كنترل مذكور نهادهاي بوسيله اقتصادي زندگي اينكه
و گروهي رفتار ديگر عبارت به اقتصادي ، قوانين بوسيله نه
فلسفه با مقايسه در فرهنگي و اجتماعي انگيزههاي
.است برخوردار بيشتري اهميت از "مطلق فردگرايي"
و ميگيرد قرار خود درست برپايههاي اقتصاد بدينگونه
پايهاي انسان ، مادي نيازهاي برآوردن بر علاوه ميتواند
.باشد معنوي تعالي براي
است ، اجتماعي موجودي انسان چه اگر گفت بايد حال عين در
بزرگ بنگاههاي نظير جامعه مختلف گروههاي منافع ميان ولي
توليدكننده ، مقابل در مصرفكننده كوچك ، بنگاههاي مقابل در
كارگر مقابل در كارفرما و شهرنشين مقابل در كشاورز
و آينده نسل منافع ميان همچنين دارد ، وجود منافع تضادهاي
زيست محيط مصالح و توليدكنندگان منافع و كنوني نسل
متعارف ، اقتصاد علم كه دارد وجود مهمي تضادهاي
اقتصادسنجي متخصص مثال ، براي.ندارد را آنها تحملپذيرش
كشور يك ملي ناخالص توليد افزايش خود كمي روشهاي با كه
است خوب افزايش اين اينكه ارزيابي در ميسازد ، معلوم را
اين از كساني چه كه مساله اين به او.است ناتوان بد يا
آن كه انديشه اين يا و ندارد توجهي ميبرند ، بهره رشد
در باشد زيست محيط مخرب يا و بيمارگونه است ممكن رشد
.نميشود منظور او بررسيهاي
ماوراء" چارچوب در اقتصاد كه صورتي در نيز مورد اين در
مشكلاتي حل.بود خواهد حل قابل مسائل كند عمل "اقتصاد
جمعيت رشد فقر ، افسارگسيخته ، صنعت زيست ، محيط مساله نظير
عمل و اقتصاد علم روششناسي تغيير با غيره ، و شهرنشيني و
ممكن فرهنگي و اجتماعي نهادهاي چارچوب در اقتصاد كردن
.شد خواهد
كميابي اصل اقتصاد ، علم اصول از يكي كه كرد فراموش نبايد
دارد قرار بشر اختيار در كه منابعي اصل اين براساس.است
خدشهناپذير را اصل اين اقتصادداناناست ثابت و محدود
كميتگرايي ماوراء ديدگاهي از اگر حاليكه در ميدانند ،
.بود نخواهد قبول قابل اصل اين بنگريم ، وضوح به
قانون براساس و پنداشتهاند محدود را طبيعت منابع اينكه
هندسي تصاعد با جمعيت چون كه معتقداند نزولي بازده
مييابد ، افزايش عددي تصاعد با خواربار و يافته افزايش
علمي پايه باشد ، جمعيت افزايش پاسخگوي نميتواند خواربار
ما كه است قبول قابل زماني نظريهها اين.ندارد دقيقي
از "ثانيا و بدانيم محدود و ثابت را طبيعي منابع "اولا
.باشيم غافل آن بيحساب رشد و صنعت شگرف قدرت
:ميشوند تقسيم دسته دو به كالاها كه است توضيح به لازم
ميشوند گرفته طبيعت از "مستقيما كه) اول نوع كالاهاي
بدست اول نوع از كه) دوم نوع كالاهاي و (خام مواد مانند
به بستگي دوم نوع كالاهاي ايجاد در انسان توان (ميآيند
.دارد اول نوع كالاهاي آوردن دست به در او توان
و (جنگلي منابع مانند) تجديدپذير به اول نوع كالاهاي
و ميشوند تقسيم (معادن و نفت مانند) تجديدناپذير
همه با بازار ، در.خدمات و توليدات به دوم نوع كالاهاي
و قيمت جز خاصي امتياز و ميشود برخورد يكسان كالاها اين
.نميشود گرفته نظر در آنها از هيچكدام براي سودآوري
تجديد و شدني تجديد كالاهاي بين كه است حالي در اين
و دارد وجود تفاوت خدمات و توليدات بين نيز و ناشدني
شده تمام قيمت براساس يكسان را آنها همه نميتوان
همه سرمايه تجديدناپذير طبيعي منابع.كرد ارزيابي
بازار قيمت براساس معمولي توليدات همچون نبايد و نسلهاست
نياز مورد "معمولا كه آنجايي از نيز خدمات.رود فروش به
رايگان بايد "بعضا است درآمد كم گروههاي بويژه جامعه
دارد وجود حاضر حال در كه بهگونهاي اقتصاد.شود عرضه
در بايد را علت و است ناتوان مسائل اين تحليل و درك از
اشياء و انسان واقعي طبيعت به بيتوجهي و كمي تحليل
يافته ، اهميت دوران اين در كه ديگري نكته.دانست
صورت آن در اقتصادي فعاليت كه است محيطي چارچوب بازشناسي
يك را چارچوب اين اقتصاددانان اواخر اين تا.ميگيرد
اثرات ديگر عبارت به.ميكردند قلمداد پايدار حوزه
خود وظايف جمله از چارچوب آن بر را اقتصادي فعاليت
فعاليتهاي زيستمحيطي اثرات كه اكنون ولي.نميدانستند
مورد كميتگرا ، روششناسي و ديدگاه شده ، آشكار اقتصادي
گذشته مسائل همچون مساله ايناست گرفته قرار سئوال
داراي متعارف ، اقتصادي انديشه كه ميسازد آشكار
مطالعه آنكه مگر است فراواني نارساييهاي و محدوديتها
بايد اقتصاد ديگر ، سخن به.بشود آن مكمل "اقتصاد ماوراء"
فرضهاي پيش محدوده در يعني "اقتصاد ماوراء" چارچوب در
.بگيرد دستور آنها از و كند عمل اخلاقي و فرهنگي اجتماعي ،
تغيير نيز اقتصاد محتواي فرضها ، پيش و دستورات تغيير با
.كرد خواهد
|