ايراني فيلمسازان موفقيت از خبرها آخرين
" ايراني هاي فيلم كن 2000 جشنواره در
دوربين " اسبها مستي براي زماني " و " جمعه
بردند را كن طلايي
زدايي تمركز در ژرف تلاشي ها افسانه
و فيليپين جشنوارههاي در كيش قصههاي
بانكوك
را كن منتقدان جايزه ايراني فيلم يك
كرد دريافت
ايراني فيلمسازان موفقيت از خبرها آخرين
" ايراني هاي فيلم كن 2000 جشنواره در
دوربين "اسبها مستي براي زماني " و " جمعه
بردند را كن طلايي
از نيز را كن منتقدين جايزه " اسبها مستي براي زماني "
كرد خود آن
كن از ديشب شامگاه كه اخباري آخرين اساس بر :هنري گروه
"جمعه" سينمايي فيلم ، گرفت قرار همشهري اختيار در
" اسبها مستي براي زماني" و پناه يكتا حسن محمد ساخته
از "مشتركا را كن طلايي دوربين جايزه قبادي بهمن ساخته
.ساختند خود آن
كه 300 جشنواره نقدي جايزه ، طلايي دوربين بر علاوه
كارگردانان اختيار دارددر ارزش فرانسه فرانك هزار
.گرفت قرار ايراني
رئيس " برتولوچي " همچنين ، خبرها آخرين اساس بر
"سياه تخته " فيلم خاطر به مخملباف سميرا به كن داوران
. گفت تبريك "رسما
سينماي موفقيتهاي ساير و زمينه اين در بيشتر اطلاعات
خواهيم پي همشهري در فردا را جهاني عرصه در كشورمان
.گرفت
زدايي تمركز در ژرف تلاشي ها افسانه
تكويني شناختشناسي ديدگاه از ايراني افسانههاي
(پاياني بخش)
به تكويني رويكرد در شد گفته اين از پيش كه همانگونه
ملزوم و لازم "كاملا تطابق و جذب مكانيزم دو شناخت
حاصل يادگيري ، و آگاهي و تفكيكناپذيرند هم از و يكديگر
كردن فراموش و يكي حفظ.است ايندو شدن برنهاده هم به
.است موفقيت عدم درنتيجه و غيرواقعي شناختي موجب ديگري
دليل همين به درست نيز "فلك دنبال به" داستان قهرمان
تصميم كه فقيري مرد.ميشود گرگ طعمه سرانجام كه است
او از را خود بدبختي علت و برود فلك دنبال به گرفته
ماهي يك و پادشاه يك گرگ ، يك به ترتيب به راه در بپرسد
را مشكلشان ميخواهند او از كدام هر كه ميكند برخورد
مزمني سردرد دچار كه است اين گرگ مشكل. بگويد فلك به
شكست جنگها در مدام كه است اين پادشاه مشكل.است
.ميخارد هميشه دماغش كه است اين ماهي مشكل و ميخورد
-ميشود ظاهر بروي باغباني هيئت در كه -فلك به مرد
پژمرده بوتهاي كه را خود سهم او بزرگ باغ از و ميرسد
و مينمايد هدايت آن سمت به را آب جريان و ميگيرد است
بازگشت راه پيشگفته شخصيتهاي مشكل راهحل دريافت از پس
عرضه را راهحلها منتظران به و ميگيرد پيش در را
تو دماغ در درشتي مرواريد:ميگويد ماهي به.ميدارد
بيرون مرواريد تا بزند سرت پس محكم كسي بايد و كرده گير
و بكند را كار اين كه ميخواهد او از ماهي.بيايد
كه ميدارد اظهار مرد اما نمايد خود آن از را مرواريد
پس.ندارد چيزها اين به نيازي و كرده سيراب را خود بوته
تو گفت فلك":ميگويد پادشاه به بازگشت مسير در آن از
اگر و درآوردهاي مرد هيئت به را خود كه هستي دختري
".دهي ازدواج به تن بايد شوي پيروز جنگ در ميخواهي
كه مرد اما كند ازدواج وي با كه ميخواهد او از دختر
و ميزند سرباز پيشنهاد اين از كرده سيراب را خود بوته
تو سردرد دواي ميگويد او به و ميرسد گرگ به سرانجام
خود سفر داستان كل سپس و است احمق آدم يك مغز خوردن هم
و ميكند بازگو او براي شنيده و گفته كه را آنچه و را
كجا تو از احمقتر":ميگويد و ميدهد تكان سري هم گرگ
مغز و ميافكند در مرد گلوي بر پنجه و "بيابم ميتوانم
.ميخورد را او
نيز داستان اين قهرمان اصلي مشكل كه ميرسد نظر به
است بيبهره شناختي توانايي يك از او.است شناختي مشكلي
به خود ذهني طرحوارههاي در تغيير ايجاد قدرت آن و
و است جديد موقعيت به پاسخگويي براي امكان ايجاد منظور
به آب روانكردن و فلك با ملاقات از پس دليل همين به
است جهان از او سهم ميبرد گمان كه پژمردهاي بوته سوي
دليل همين به و ميانگارد شده تمام را خويش خوشبختي كار
خوشبخت "واقعا را او كه -پادشاه و ماهي پيشنهاد نيز
نيافته در او.ميشود گرفته ناديده وي سوي از -ميسازد
جاري از كنايهاي او بوته سوي به آب شدن روان كه است
كه است او خود اين پس اين از و است او سوي به بخت شدن
دريابد -هستند كه همانگونه- را واقعيات هوشمندي با بايد
به هرگز و ميكرد چنين او اگر.بگشايد را خود بخت گره و
او به نيز را فلك پاسخ و ميرسيد اگر يا و نميرسيد گرگ
يا كليشهها گرفتار او اما.نميشد وي طعمه ميرساند
و محركها تنوع نتيجه در و است خويش ذهن قالبي تصورات
به خلاق پاسخگويي قدرت از نمييابدو در را واقعيات
او خانه در بر مشت بخت كه حالي در.ميماند در موقعيت
مايههاي بن.است خويش بخت دنبال به سرگشته او ميكوبد
صرف جذب جز به چارهاي او و بيانعطاف و جاويدند او ذهن
كه است طبيعي وضعي چنين در.ندارد تازه واقعيات
و بكاهد واقعيت عيني ويژگيهاي از بايد آنقدر ارگانيزم
تنگ چارچوب در تا بيفزايد آن بر ذهني گونهاي به آنقدر
را جذب از پياژه تعريف.گردد آماده آن براي جايي او فكر
رواني فعاليتي.است كنشي فرايندي جذب":آوريم خاطر به
را آن تا ميكند ايجاد شكل تغيير واقعيت در كه است
تغيير ميتوان را جذب..سازد ذهني طرحواره يك مشابه
"...دانست شناسايي فاعل وضع با مطابق شناسايي موضوع موقت
حاصل شناخت و است شناخت اصلي فرايند جذب كه است بديهي
نهايت در كه است جذبي نتيجه حقيقي شناخت اما جذب ،
ارگانيزمهاي.باشد داده نيز تطابق به تن انعطاف ،
از تطابق حذف با -خودمحور تعبيري به يا -تمركزگرا
و ايستا پديدهاي به را آن شناخت ، ديالكتيكي فرايند
واقعيت تحريف به تن نهايت در و مينمايند بدل يكسويه
باز ميخواهند خود كه آنگونه را شناسايي موضوع و داده
گاه كه ميرسند ذهني شناختي به كه است چنين و ميسازند
و دم بييالو شير.ندارد واقعيت بااصل مناسبتي هيچ
شناختي از گويا نمونهاي نيز مولوي مشهور حكايت اشكم
نزد پهلواني.ميشود حاصل فرايندي چنين نتيجه در كه است
زند رقم را شير نقش او شانه بر تا ميرود خالكوب استادي
وي از فغان ميبرد فرو پهلوان كتف بر سوزن استاد تا اما
كه است نقشي چه اين رسيد لب به جانم كه ميخيزد بر
:ميزني
مرا شيرفرمودي آخر گفت
ابتدا كردي اندام زچه گفت
آغازيدهام دمگاه از گفت
ديدهام دو اي بگذار دم گفت
گرفت دم شيرم دمگاه و دم از
گرفتم محكم دمگهم او دمگه
شيرساز باش ، گواي بيدم شير
زخمگاز از گرفت سستي دلم كه
.ميكند آغاز گوش از و ميسازد رها را شير دم زن نقش
پيشين جواب و سوءال و برميخيزد فغان پهلوان از دوباره
رها نيز گوش كه ميخواهد استاد از پهلوان.ميشود تكرار
تا ميشود نظر صرف نيز شكم نقش از ترتيب همين به.كند
:اينكه
اوستاد دم آن سوزن زد برزمين
فتاد اين را كسي درعالم گفت
ديد كه سرواشكم و شيربيدم
خداخودنافريد شيري چنين اين
نيش درد بر كن صبر برادر اي
نفسگيرخويش نيش از تارهي
دست دو كردستي سخت ما و درمن
هست دو از خرابي جمله اين هست
بيشتر مولوي سوي از شده مطرح "منگرايي" اگرچه
كه تمركزگرايي با و دارد عاطفي جنبه و است "آگاهانه"
حكايت ميتوان اما دارد تفاوت است ناخودآگاهانه فرايندي
فرايند شكلگيري بيانگر نمادين گونهاي به را مزبور
فطري تمايل كه ميرسد نظر به.دانست نيز انسان شناخت
تا است جذب به بيشتر آن بودن لذتبخش خاطر به -انسان
همه شيرخوار كودك كه است رو همين از نيز شايد انطباق
در پياژه تعبير به زيرا ميبرد دهان به نخست را اشياء
از پساست خويش مكيدن طرحواره به موضوعها آن جذب تلاش
ميآيد ميدان به انطباق مكانيزم كه است جذب در ناكامي
جهت در را واقعيات كه است خوشايندتر ما براي "ظاهرا
كه اين تا كنيم تعديل خويش شناختي الگوي به ورود
ژرفا و وسعت واقعيت با برخورد در را خويش طرحوارههاي
در حقيقت به رسيدن كه باشد نيز همينرو از شايد بخشيم
و درد با همراه است بخش نشاط و شاديآفرين كه حال همان
و شكيبايي نيازمند شكل بدين و هست نيز رياضت گونهاي
-باستان يونان ژرفانديش فرزانه آن نيز و.آزادانديشي
جز به ناميدشايد "حقيقت ماماي" را خود كه نيز -سقراط
در و خود از آن وشكلگيري آگاهي بودن دروني بر تاكيد
بكر حقيقت دريافت دردناكي به نيز عنايتي فرد ، خود
كردن دروني شير ، از كاملي تصوير به رسيدن.داشت وعريان
ساده و راحت فرايندي هست "واقعا كه آنگونه شير طرحواره
كه ميطلبد خويش خور در پهلواني حقيقت ، شير.نيست
هردم و فرابالنده چهره با تطابق قدرت و جسارت شكيبايي ،
.باشد داشته را او زيباتر و زورمندتر
از ديگر يكي.بازگرديم "فلك دنبال به" افسانه به
درك فرايند به كمك داستان اين آموزشي ظرفيتهاي
درست مقصد به رسيدن تا مرد رفت مسير.است بازگشتپذيري
گرگ ، به ابتدا رفت مسير در او.است وي بازگشت مسير عكس
باغبان مرد به پايان در و ماهي به بعد پادشاه ، به سپس
وارونه "كاملا توالي اين بازگشت مسير در اما.ميرسد
را گرگ بعد و پادشاه سپس ، ماهي ، نخست او يعني.است
-داستان شنونده يا و خواننده كودك.مينمايد ملاقات
او.است بازگشت مسير ذهني پيمودن به مجبور -بدينگونه
قهرمان ديد زاويه با را خود ديد زاويه بتواند بايد
وارونه توالي درك توانايي تا دهد وفق "كاملا داستان
قصهگو داستان اين نقل در.باشد داشته را برگشت مسير
آن از پيش و نمايد قطع را قصه بازگشت زمان در ميتواند
حالا خب":كه بپرسد بچهها از بگويد را داستان ادامه كه
نقل از پس را سوءال اين و "ميرسد؟ كسي چه به مرد اين
نموداري چنانچه.نمايد تكرار راه بين منزلگاه هر ماجراي
خواهيم كنيم رسم داستان اين مرد برگشت و رفت مسير از
قابل "كاملا پياژه كوه سه آزمون با نمودار اين كه ديد
.است انطباق
از ديگر بعضي در برگشتي و رفت چنين كه است جالب
به.است شده تكرار مشابه گونهاي به نيز افسانهها
قهرمان پيرزن قلقلهزن كدوي داستان در مثال عنوان
به ابتدا خويش دختر خانه طرف به حركت مسير در داستان
از پس و برميخورد شير به وبعد پلنگ به سپس گرگ ،
عكس "كاملا مسير اين "طبيعتا برگشت مسير در ميهماني
راه انتهاي در و پلنگ سپس گرگ ، اول پيرزن يعني ميشود
.مينمايد ملاقات را شير
اينجا در و -افسانهها:نتيجهگيري و همنگري با
برخي تقويت موجب كه حال همان در -ايراني افسانههاي
نيز ياري وي به ميشوند ، كودك تمركزگراي گرايشات
.شود چيره گرايشات اين از ديگر برخي بر كه ميرسانند
مطرح بتلهايم آنچه با كمي پژوهش اين يافتههاي بنابراين
.است متفاوت ميدارد اظهار فوت قول از وزايپس ميسازد
قصههاي و عاطفي بخش پريان افسانههاي بتلهايم بنابراين
و ميسازد شكوفا را كودك شخصيت عقلي بخش واقعگراي
كودك برنامه در بايد قصه نوع دو هر وي توصيه بنابر
كه است آن بر حاضر گفتمان آنكه حال.شود گنجانده
از نظر صرف -افسانهها تمام نيز و -پريان افسانههاي
است ، نبوده بحث اين موضوع البته كه عاطفي تاثير
در و دارند سروكار نيز وي عقلاني نيازهاي با "مستقيما
فوت تصور.ميرسانند ياري وي به كودك شناختي رشد راه
وي برداشت بنابر.است همجهت بتلهايم برداشت با نيز
جاندارانگاري و جادو به كودك نياز به پريان افسانههاي
مورد همينرو از و ميدهند پاسخ تمركزگرايي نهايت در و
و دبستان به ورود با اما هستند پيشدبستاني كودك توجه
اين بيني ميان خود وي ، در جامعهپذيري فرايند رشد
عدم شاهد ما نتيجه در و ميبازد رنگ تدريج به كودكان
طبق.هستيم افسانهها اين به بزرگتر كودكان علاقه
افسانهها آمد گفته كه همانگونه حاضر بحث يافتههاي
نتيجه در و تمركززدايي در -پنهان "نسبتا اما -ژرف تلاشي
فرايند ورشد قبول براي ذهني امكان فراهمآوردن
پريان افسانههاي در گرايش ايندارند جامعهپذيري
كودك رشد مرحله به توجه با گاه هر و است مشهود "كاملا
ويژگي اين شود گشوده نيز افسانهها انواع همه روي دربه
رويگرداني علتميگردد عمل وارد ژرفتر هم و گستردهتر
ديگر جايي در بتوان شايد را افسانهها از بزرگسال كودك
.جست
به او تمايل و امروزي كودك" مقالهاي در كه موتياشو
اين به نگاهي نيم با داده قرار بررسي مورد را "مطالعه
راديو ، مدرسه ، كودكستانها ، و كودكها مهد:ميگويد مساله
رقابت هم با گويي همهچيز شامل كتابهاي تلويزيون ،
نظر بهبدهند توضيح جوانترها به را چيز همه كه دارند
است جريان در مسابقهاي و مبارزه كار اين در كه ميرسد
را توضيح بيشترين مدت كوتاهترين در ميتواند كسي چه كه
.بدهد
و مدرسه سوي از كه فشاري دادن نشان از پس مزبور نويسنده
كودك گرايشات كردن عقلاني جهت در جمعي ارتباط وسايل
مهندسين ، فيزيكدانها ، :ميكند اظهار ميگيرد صورت
كه شدهاند متقاعد آينده مديران يا كامپيوتر اپراتورهاي
بنابراين.داشت نخواهند پوشكين يا شكسپير به نيازي
براي ريختن حسرت اشك جاي به كودكانشان براي معتقدند
فانتزي ، داستانهاي درباره فرورفتن رويا به يا تراژديها
مفيدتر باشد سودمند اطلاعات حاوي كه كتابي مطالعه
.بود خواهد
ويژگي واقعگرايانه تمايلات بپذيريم اگر حتي بدينگونه
مدرسه تاثير هم باز است ساله ده كودكان سني مرحله ذهني
-جامعهپذيري امر تسريع جهت در بزرگسالان تلقين و
.است انكار غيرقابل -ميدارد اظهار موتياشو آنچنانكه
به كودكان خلاقيت كه است داده نشان مكرر پژوهشهاي
از يكي.ميدهد نشان چشمگيري افت مدرسه به ورود هنگام
تفكر به مدرسه سوي از كه است تاكيدي افت اين عمده علل
راه در آموزشي مسئولين كه است تلاشي و ميشود همگرا
.ميورزند اهتمام بدان كودك انديشه واگرايي كردن محدود
خود بررسي در فوت آنچه تاويل ميرسد نظر به بنابراين
.گيرد صورت بسيار احتياط با است بهتر است داده نشان
شناختشناسي نظريه كه داشت اظهار بتوان شايد پايان در
ويژه روايتي متون تاويل توان كه حدودي همان تا تكويني
تقويت و تحكيم جهت در ميتواند است دارا را كودكان
در موجود همگانيهاي.برد بهره متون اين از خود مباني
بر تاييدي بتوان شايد را افسانهها محتواي و ساختار
محتواي و مكانيزم از بحث در پياژه كه دانست همگانيهايي
.است ساخته -فردي هم و نوعي هم -انسان شناختي رشد
و فيليپين جشنوارههاي در كيش قصههاي
بانكوك
هر كه "سينمانيلا" فيلم بينالمللي جشنواره :هنري گروه
مسابقه از خارج بخش در ميشود ، برگزار فيليپين در ساله
ناصر جليلي ، ابوالفضل ساخته "كيش قصههاي" فيلم از خود
.كرد دعوت مخملباف محسن و تقوايي
اين كيش قصههاي فيلم تهيهكننده قريب محسن گفته به
.يافت خواهد حضور سال 2000 فيليپين جشنواره در فيلم
سال 1999 كن جشنواره در كيش قصههاي فيلم اين ، از پيش
بخش در توكيو جشنواره در و يافت حضور مسابقه بخش در
پانوراما بخش در سنگاپور جشنواره در و مسابقه از خارج
.درآمد مجدد نمايش به
بخش در كيش قصههاي فيلم فيليپين ، جشنواره از پس همچنين
خواهد حضور تايلند پايتخت بانكوك جشنواره آسياي بزرگان
.يافت
را كن منتقدان جايزه ايراني فيلم يك
كرد دريافت
ميشود اعلام امروز كن جشنواره اصلي جوايز برندگان *
جايزه "اسبها مستي براي زماني" ايراني فيلم :هنري گروه
.داد اختصاص خود به را كن جشنواره بينالمللي منتقدان
بينالمللي منتقدان پاريس از خبرگزاريها گزارش به
زماني ايراني فيلم كن بينالمللي جشنواره پنجاهوسومين
"كارگردان با روز 15 بخش در كه را اسبها مستي براي
.دانستند خود جايزه شايسته بود كرده شركت جشنواره اين
از قبادي بهمن ساخته كه "اسبها مستي براي زماني" فيلم
از داستاني به مربوط است كشورمان جوان كارگردانان
كه كن جشنواره 2000 دراست كردستان مرزنشينان
شده انتخاب نمايش براي فيلم ميان 1400 از برگزيدههايي
و "سياه تخته" نامهاي به ايراني ديگر فيلم دو بودند ،
.داشتند شركت نگاه نوعي بخش و مسابقه بخش در "جمعه"
جوايز و كن جشنواره اصلي بخش جايزه طلايي ، نخل جايزه
بامداد مراسمي طي است قرار جشنواره اين ديگر بخشهاي
اعطا آن برندگان به و تعيين داوران هيات سوي از امروز
.گردد
|