موسيقي باورپذيري
تصحيح
موسيقي باورپذيري
با جهانبگلو رامين گفتوگوي در آن ، درباره تفكر و موسيقي
فرانسوي فيلسوف استاينر جرج
عمل اما باشد ، بهتري دنياي شايد ، واگنر ، بدون دنياي *
زندگي بيستم قرن در كه است آن از مانع او حضور وجودي
باشيم كرده اوكوششي آثار قلل درك درجهت اينكه بدون كنيم
وجود مفهوم آخرين خود خلوص با كه است چيزي تنها موسيقي *
نه اما كرد درك ميتوان را موسيقي ميكند ، مطرح را بشري
ميشود تفسير نه و است پذير ترجمه
كه موضوعي هر درباره كه است آن فيلسوف يك ويژگي :درآمد
آن به آشنايان نيز و خوانندگان براي ميكند ، آغاز سخن
استاينر جورج بازميگشايد ، را جديدي نگاه و زاويه موضوع ،
درباره گفتههايش كه است فكري اهل ازجمله فرانسوي فيلسوف
.است برخوردار ويژگيهايي چنين از موسيقي
يا سونات يك به دادن گوش شعر ، يك خواندن است معتقد وي
به اصل ، به بازگشت براي است شيوهاي تابلو ، يك تماشاي
براي روش دو استاينر.هستي جوهر به هنري ، اثر اساسي پرسش
عقيم كه بد نزديكي ;ميكند پيشنهاد هنري اثر به نزديكي
است خواندني عقيمخواني ، .است بارور كه خوب نزديكي و است
اخلاقي بعد و ميگيرد قرار هنري اثر يا متن فراز بر كه
خواني خوب برعكس ميكند ، تكنيك ساده بعد فداي را خواندن
از كه) تفسير و متن ميان معادله نوع هر با "مطلقا بارور ،
و ميكند مخالفت (ميسازد دومي براي متني پيش اولي
بر را اثر تقدم و تفوق كه برميگزيند را حياتبخش تقابلي
هنري اثر هر برابر در فرد وي بهاعتقاد.ميپذيرد تقسيم
كه است مسئولانه رفتار همين و است مسئول موسيقي جمله از
دوام هنر اثر هر زيباييشناسي با را ما ارتباط ميتواند
رامين گفتوگوهاي مجموعه از زير گفتوگوي.بخشد بقا و
سوي از كه "زندگي وجدان" كتاب از و استاينر با جهانبگلو
شده انتخاب شده ، چاپ والفقاري ذ پروين ترجمه با و ني نشر
.است
شما آثار و زندگي در ويژهاي جايگاه موسيقي كه ميدانم *
هستيد؟ علاقهمند موسيقي نوع چه بهدارد
در بزرگي بسيار گام اينسو به وسطا قرون از من نظر به
و جاز حاضر ، قرن آثار تا كلاسيك موسيقي شاخههاي تمام
.است شده برداشته بفهمم ، دارم سعي من كه معاصر موسيقي اين
محدود مرز اين كنيم تصور را شنيداري مرز يك بخواهيم اگر
جاز موسيقي.هويمتال و پاپ راك ، موزيك به شد خواهد
در.ميداد تشكيل مرا آموزش از بخشي جنگ بعداز امريكايي
ميكنيم زندگي دورهاي در ما.نيويورك و هاروارد شيكاگو ،
منظور البته -است رسيده انفجار حد به موسيقيايي نبوغ كه
ليژتي ، بريتن ، مسيان ، بولز ، مثل كلاسيكهايي فقط من
جان گوش آنها به دقت به من كه بريو نونوو شوستاكوويچ ،
كه جايي ميآيند ، انگلستان به جوانان -نيستند ميسپارم
و است بزرگ بحران يك از عبور حال در روشني به ادبي توليد
طرف اين به اليزابتي دوران از موسيقي كه است درحالي اين
اپراهاي شيفته من.است رسيده خود گسترش حد بيشترين به
حضور آنها اجراي نخستين در ميكنم سعي و هستم بيستم قرن
ساختههاي بيآنكه ميشود بارورتر اپرا.باشم داشته
اين ما كه است جالبآوريم حساب به را غربي و شرقي آلمان
شكننده ناپايدار ، بسيار كه را سياسي و جامعهشناختي شكل
لوكس امري زيرا دهيم ، قرار بررسي مورد است ، آسيبپذير و
دليل به هيچوقت كه ميشود ساخته كوچكي اقليت براي و است
مكان بلكه نميكند پيدا نفوذ تكنيكي هاي شيوه پيچيدگي
در حضور و موسيقي به دادن گوش.است امروز تراژيك انديشه
.ميكنند ايفا مهمي نقش من شخصي تجربه در كنسرتها ،
نه ميكنند ارائه كاستها و فشرده ديسكهاي كه شيوههايي
موزه.هست هم فلسفي انقلاب يك بلكه تكنيكي انقلاب يك فقط
اين.بود كرده پيشبيني را چيزها اين مالرو آندره خيالي
تمام موسيقي.است مشاهده قابل آشكارا ، هنر ، در پيشرفت
دسترسمان در كنيم اراده كه وقت هر اعصار تمام و كشورها
و دارد وجود داريم حضور كه جايي هر در و ميگيرد قرار
كه است انقلابي موسيقي.شويم بهرهمند آن از ميتوانيم
من.يابيم دست آن گستردگي دامنه به نتوانستهايم هنوز ما
نهايت به است شهري كه ميگذرانم ژنو در را سال اعظم بخش
رهبر) آنسرمان ارنست شهر كوچك ، شهر اين.موسيقي از غني
موسيقي اپرا ، با است شهري است ، (سوئيس سمفونيك اركستر
شده تبديل اروپا موسيقي مركز به كه جهاني تئاتر و كهن
.است
آثار به ،"خصوصا و آلمان موسيقي به شما علاقه آيا *
دارد؟ ارتباط تراژدي درباره شما كار با واگنر
هم اندكي بسيار ارزشمند نمايشنامههاي اگر حتي.هميشه
بر برشت و كلودل آثار از برخي من ، نظر به.باشيم داشته
كه همانطور مدرن ، اپراي اما.بود خواهد حاكم قرن اين
ديگران و تيپت بريتن ، استراودنسكي ، برگ ، آلبان اشتراوس ،
و تراژيك تصور بار و مستثناست قاعده اين از معتقدند نيز
به آثار اين.است كرده تحميل را يوناني اسطورهشناسي
اپرا.خواهندشد تبديل ما الكتراهاي و اورستس شاه ، اوديپ
متعالي و تراژيك بصيرتي به وتسك لولو چون آثاري بويژه ، و
مدرن انسان معرف آنها كه تفاوت اين با يافتهاند دست
بشر آنچه به نسبت آگاه و خدا به اعتقاد از محروم هستند
تبديل آن به پوزيتيويسم و داروين آشوب از پس ميتواند
محك سنگ كه برد نام ميتوان را مدرن سهرمان يا دو.شود
عبارتنداز رمانها اين نويسندگان.هستند بشر وضعيت واقعي
علاقه موسيقي به پروست مارسل.توماسمان و جويس پروست ،
در.ميدهد جاي آثارش مركز در را آن و داده نشان وافري
وجود واگنر و ونتوي بدون رفته ازدست زمان جستجوي
تغييرات بنابر را خود جهانبيني پروست چون نميداشت
كه جويس جيمز.درميآورد تحرير رشته به دروني موسيقيايي
در را فينگانها شبزندهداري بود ، بزرگ موسيقيداني خود
نميتوان آواز بدون را اثر اين ميدانست كه نوشت حالي
هزاران را آن تاروپود كه ميماند پارچهاي به چون خواند
شنونده به اثر اين.ميدهد تشكيل اپرا آهنگهاي و ترانه
شب تاريكيها ، آستانه از زبان كه ميدهد نشان را لحظهاي
از يكي توماسمان اثر فاستوس دكتردرميگذرد موسيقيايي
متافيزيكي به نزديكي احساس سبب كه است اثر سه يا دو اين
روي بر نيز و است يافته تمركز ما وضعيت بر كه ميشود
مجبور را ما وضعيت اين ;بربريتمان و ما مدرنيته خشونت
كه را آنچه كنيم زندگي باز و بيانديشيم "مجددا كه ميكند
.ميكند درك است ، موسيقي همان كه بزرگي راز اين از نيچه
واگنر بهموسيقي دادن گوش با هميشه ، يهوديان ، از برخي *
شده سبب او موسيقي سياسي پيامدهاي چون.كردهاند مخالفت
.بپرستند را واگنر نازيها تا
يك به پيش چندي.ميكنم درك را ديدگاه اين "كاملا من
از برخي به دادن گوش با كه برخوردم روسي مهاجر
اين كه ميگفت چون بود مخالف بتهوون سمفونيهاي
برگزار استالين زمان در كه مراسمي در هميشه سمفونيها
راديو از كه رسمي نطقهاي در نيز و ميشدند نواخته ميشد
دخالتي كوچكترين كه نميدهم اجازه خودم به من.ميشد پخش
كه ميكنم فكر و متاسفم بابت اين از.بكنم مورد اين در
از يكي خاطرات در.نيستند مقصر مورد اين در روسيه مردم
كه برميخوريم شكنجهگري به مرگ اردوگاههاي نگهبانان
و هايدگر واگنر ، .ميكند زمزمه لب زير را شوبرت آهنگهاي
-است نوشته پتن مارشال افتخار به سرودهايي كه -كلودل
بزرگ نوستالژيهاي و توتاليتر جوامع غولآساي ژرفبينان
و خشكانديشي زيباشناختي ، ديكتاتوري ، هوس و هستند خشونت
بسيار غولها اين ميان در زندگي.دارند را خداشناسي
سوءاستفاده واگنر موسيقي از ميتوان "يقينا.است دشوار
كرده دگرگون را مدرن بشر وضعيت كه موسيقياي كرد ، سياسي
بدون دنياي.است داده تغيير وجودمارا و ما درون و
او حضور وجودي عمل اما باشد بهتري دنياي شايد ، واگنر ،
اينكه بدون كنيم زندگي بيستم قرن در كه است آن از مانع
.باشيم كرده اوكوششي آثار قلل درك درجهت
نظر بهميكنيد صحبت وردي از ،"غالبا آثارتان ، در شما *
تنها ميكنيد فكر اينكه يا است تراژيك هنري او ، هنر شما
.است ساده موسيقيدان يك
مفهوم در كم دست نيست ، ساده"مسلما او كه ميكنم فكر من
يعني ميگيريد ، كار به را آن شيلر شيوه به شما كه عبارتي
دركمبريج ، .است خود به مختص دنيايي خالق وردي.احساساتي
من علاقه مورد كه -انگليسي ادبيات به كه سمينارهايي در
به كه بود غيرممكن برايم "كاملا بودم ، داده اختصاص -است
چه تا كه كنند درك و باشند روشنبين بگويم دانشجويانم
سطح در شكسپير اتللوي به نسبت وردي ساخته اتللو اندازه
بينش چون نبود امكانپذير برايم.دارد قرار بالاتري
اين با.ميكند محكوم را آموزشي چنين اين انگلوساكسوني
به ميافتد ، اتفاق قبرس در كه وردي ، اتللوي ابتداي همه
برتر شكسپير اتللوي از ومنطق ايجاز قدرت ، ساختار ، لحاظ
ياگو شخصيت به مورد اين در مشكل جالبترين.است
با عبارت با انگليسي منتقد بزرگترين كلريج ، .برميگردد
پرداخته او شخصيت بررسي به "بيعلت شرارت" معروف و معنا
نگاشته خصوص اين در كه مهمي رساله در ديگري منتقد.است
كمدي نمايش يك از خبر ياگو شخصيت كه است معتقد است ،
را آبي سطل كه پسربچه يك شوخي همچون ميدهد ، نافرجام
روي ميكند باز را در ناظم وقتي تا ميگذارد دري بالاي
اين از كدام هيچ اين وجود باميكشد را او و بريزد سرش
توجه با ياگو من نظر به.نميكنند راضي مرا برداشت دو
شخصيتي ميدهد او به خود اپراي در بواتو كه بهنقشي
كاهنان بزرگترين از يكي كه مانويگرا ياگوي است ، منسجم
خدا -ضد به است شيطاني خداي و تاريكي خداي بدي ، خداي
ميان در دانشجويانم با را موضوع اين وقتي.ميشود تبديل
آنان به كه درميگيرد كلاس در گفتوگويي و بحث ميگذارم ،
خوب خيلي من اما بيانديشند ، مورد اين در ميكند كمك
پيچيده و جايگزين غيرقابل اثري شكسپير اتللوي كه ميدانم
اگر.بدهم وردي به را حق كه ميكند حكم من به سنم -است
كنم ، انتخاب را اثر دو اين از يكي فقط كه باشم مجبور من
كارلوس ، دون خالق اين وردي.برميگزينم را وردي اپراي
شكل ، اين منابع تمام از وردي.سيسيلي شب و بوكانگرا سيمون
نمايشي باهوش اپرا پيچيده و لعنتي دورگه نهايت به
آوازهخوان استادان اپرانامه.ميگيرد بهره بينظير
و اشتراوس اثر سايه بدون زن واگنر ، ريچارد اثر نورنبرگ
بسيار ادبي آثار هوفمانستال ، بواتو اپراهاي نيز
كه بگوييم اگر نيست اغراق.ميدهند تشكيل را گستردهاي
شكسپير به متعلق ميتوانست خوان آوازه استادان اپرانامه
همان برميخوريم ، زيبايي همان به اثر اين در چون باشد
كازيمو خاطرات كتاب.بشري حس همان و دلسوزي همان غنا ،
كه بينظير است سندي است ، شده منتشر تازگي به كه واگنر
اين در.نيست امكانپذير قرن يك از دركمتر آن بررسي
را تريستان و پارسيفال آكوردهاي صبح كه انساني خاطرات ،
و نابترين عميقترين ، من ، نظر به كه چيزي -ميكند خلق
هنگام يا و ناهار ميز سر ظهر -است بشري تجربه زيباترين
سوءال اگرسوزاند را يهوديان بايد كه است معتقد چاي صرف
بيرون خود آتليه از كه مردي اين آيا بدانيم كه است اين
مبتلا ميگويد سخن و كرده رها را پيانو نواختن ميآيد ،
سوءال اين كه ميدهم پاسخ من نه ، يا است شيزوفرني به
آن.ندارد وجود سوءالات نوع اين براي پاسخي.است احمقانه
مبتني است سادهلوحانهاي پاسخ مخالفم آن با من كه چيزي
بازمييابيم را انساني تريستان يا پارسيفال در اينكه بر
هست نيز احمقانه البته.دارد را يهوديان نابودي قصد كه
هنر بنيادگران.شويم ارتباطي نوع هر منكر بخواهيم كه
هيچ به من.نيست شخص همان آثار اين خالق كه معتقدند
كه نيستيم دروضعيتي ما.نيستم موافق نظر اين با عنوان
به توجه با و احساسي مستقيم فرضيههاي طرح با بخواهيم
توضيح خود براي را دوگانگي اين فلسفي ، و ذهني طرحهاي
قدرت ايناست گريزي راه دوگانگي مفهوم اين شايد.دهيم
.ميآميزد درهم وهيجان جنون با كه است موسيقي سحرآميز
حضورهاي در من.ميشود گرفتار آن در نقش كه گردابي همچون
و است خطرناك بسيار نظرم به كه نوشتهام جملهاي واقعي
آن ما كه است موسيقي نوع آن مختص كنوني انقلاب اينكه آن
است ، عميق بسيار آنجا در ارزشها بينظمي.داريم باور را
به كه چيزي برابر در نميتوانم من.غيرقانوني جانشيني يك
براي "مسلما كنم ، چون ، دفاع خودم از كردهام فكر آن
آن موسيقي آداجيوهاي از برخي بشري ، موجودات از بسياري
نزديك مطلق تجربه به بيشتر كه ميدهند تشكيل را چيزي
آخرين خود خلوص با كه است چيزي تنها موسيقيميشود
درك ميتوان را موسيقي ميكند ، مطرح را بشري وجود مفهوم
انسان.ميشود تفسير نه و است پذير ترجمه نه اما كرد
.ميدهد گوش آن به ميكندو خلق را موسيقي كه است حيواني
قادر خودم كه كردهام رامطرح سوءالي واقعي حضورهاي در
شبيه دنيا در چيزي چه به موسيقي" پاسخدهم آن به نيستم
سوءال كه ميدانم اما ندارم سوءال اين براي پاسخي من"است؟
.است خوبي
:كه كردهايد مطرح نيز را سوءال اين شما بابل از بعد در *
وجود ميتواند نشده نواخته وقت هيچ كه موسيقي آن چطور"
"باشد؟ داشته
والتر از است نشده خوانده هرگز راكه كتابي ايده من
از ميتوان رابطه همين در و گرفتهام بنيامين
شيوه.نشدهاند نواخته هرگز كه كرد صحبت موسيقيهايي
اين آهنگسازها به مستقيم ، الكترونيكي توليد باز جديد
اينكه از قبل را خود موسيقي تا ميكند فراهم را امكان
.است تصادف خوششانسي اين.بشنوند شود نواخته اركستر توسط
خالق خود ماست ، درميان رمزآميز مخلوقي كه آهنگساز ،
از منطقي روايتي است قادر نه خود آهنگساز.است ملودي
باشد قادر اگر حتي ;تفسيري و توضيح نه و بدهد اثرش
در ما آنچهكند ارائه خود تكوين از تكنيكي تحليلي
منشا نميدانيم آن مورد در چيز هيچ "دقيقا آهنگسازي
چه برميگيرد ، در را او زندگي تمام كه است آهنگي تصنيف
شده نواخته خياباني ارگ با بار يك براي فقط آهنگ اين
.باشد شنيده را آن يكبار براي تنها چه و باشد
تصحيح
استاد از دو هر " كودكي يادگار" و " خارا سنگ" هاي ترانه
هفته موسيقي صفحه در اشتباه به كه است كرمانشاهي معيني
زنده آن به" معيري رهي مرحوم" يادنامه مطلب در و گذشته
.بود شده داده نسبت ياد
|