شد مست و خورد قطرهاي
نكنيد توقف گذشته در
شد مست و خورد قطرهاي
برزيلي نويسنده كوئيلو پائولو با همشهري گفتوگوي
حضور مدت در برزيليتبار نويسنده كوئيلو پائولو :اشاره
اين.شد فراوانيروبهرو استقبال با تهران ، در خود
و كوئيلو نوشتههاي فضاي كه چرا نبود ، عجيب او به علاقه
پيگير سخت سالها اين كه ايراني خوانندگان روانشناسي
موفقيت روانشناسي موضوع با ترجمههايي و نوشتهها خواندن
شخصي كنجكاوي اما ميسازد ، موجه را استقبالي چنين هستند ،
دوساعته تاخير دليل به كه مصاحبهاي در تا واميدارد
كوئيلو با نينجاميد ، طول به ساعتي ربع از بيش ناخواسته ،
در مولانا بيت اين مصاحبه از پيش شوم ، آشنا نزديك از
:بود ذهنم
مردهام گدايي از گنج سر بر
پردهام در و غفلت اندر كه زان
ذهنم در مولانا با شمس نخست مواجهه مصاحبه ، از پس و
با مصاحبه سپس و بخوانيد را مواجهه اين گرفت درخشيدن
گنجي سر بر چگونه كه كنيد انديشه آنگاه و كوئيلو
...و نشستهايم
ميكرد ما از جم جام طلب دل سالها
ميكرد تمنا بيگانه ز داشت خود آنچه و
و مفري و ميپيچيد خود بر گفتاري پر فرط از شمس"
گردابي در آبي چون او خود تعبير به و نمييافت روزنهاي
گنديدن خوف و نميجست بيرون به راه و بود افتاده محصور
و گشت پديدار مخلص و مفر آن و رسيد مولانا به تا داشت ،
و نشست او كنار در محمد جلالالدين چون كشندهاي و مكنده
و مايع تمام تا گشت سبب پيوست ، جوي آن به وقتي دريا آن
همچون را جو آن و بريزد جوي آن در را خود ذخيره و محتوي
.كرد اقيانوس بلكه و دريا خود
جلالالدين كه كرد برخورد محمد جلالالدين با هنگامي شمس
كاروانسراي در كه خود مدرسه از مالوف عادت به
ميگذشت شكرريزان خوان از و آمده بيرون بود پنبهفروشان
از و ستاند را اسبش دهانه و آمد او نزد به شمس كه
سلوكي مقامات در بسطامي بايزيد كه پرسيد محمد جلالالدين
جلالالدين ؟(ص)عبدالله محمدبن يا بود برتر طريقتي و
و بود خدا پيامبر محمد.است سئوال جاي چه":وگفت برآشفت
".محتشم آن مريدان از مريدي بايزيد
:گفت (ص)محمد چرا پس است ، چنين اگر":گفت اعتراض به شمس
را تو هرگز ما خداوندا ، ) "معرفتك حق به عرفناك ما"
اعظم ما سبحانك":گفت بايزيد و (نشناختهايم بايد چنانكه
تنها كه سخني ،(عظيمالشانم من كه وجودم باد پاك) "شاني
.او بنده نه است خداوند شان در
جهت آن از بايزيد سخن اين":ميگويد شمس جواب در مولانا
قطرهاي نوشيدن به و بود تنكمايه سخت بايزيد كه ، بود
همين از مستانه عربدههاي و فريادها آن و بود شده مست
(ص)محمد وش اقيانوس ظرفيت اما.بود سربركشيده قطرهكوچك
ريخته او در كه درياهامعرفت بهرغم كه بود فراخ چندان
خداوند از باز و ميكرد عطش احساس همچنان بودند ،
".ريزد وي بر بيشتر معرفتش اقيانوس از كه ميخواست
مختاباد ابوالحسن سيد:از گفتوگو
چه دنبال به و است مهم شما براي چيزي چه زندگي در *
هستيد؟
.زندگي خود *
هستيد؟ چه دنبال به الان نميشوم؟ متوجه *
.زندگي براي پنجرهاي *
ميگوييد؟ سخن پنجره كدام از *
را زندگي كنيد ، نگاه بيرون به كه پنجرهاي هر از *
.ميبينيد
خاص ، زماني و مكاني موقعيت در هستيد ، فرد يك شما *
چگونه خاص ، موقعيت در ي"كوئيلو پائولو" بدانم ميخواهم
دارد؟ زندگي به نگاهي
مصاحبه است بهتر.نميشود دستگيرم چيزي شما سئوالات از *
.باشيد ديگري كس دنبال به و متوقف را
به شايد !كنم طرح ديگر زاويهاي از را سئوالم است بهتر *
ميكنيد؟ فكر چگونه زندگي درباره شما برسيم ، مقصودي
.ميكنم زندگي بلكه نميكنم ، فكر زندگي درباره من *
هستيد؟ راضي زندگي از *
راه مبارز من بود ، خوشحال و راضي زندگي از نبايد "حتما *
را زندگي تعب و تلاطم آن به دسترسي براي و هستم روشنايي
.است زندگي از بخشي هم رنج اين چون.ميكنم تحمل
ميكنند؟ فكر شما مثل دنيا در نفر چند *
.ندارم روشني تصوير هيچ *
ميكنند ، فكر شما مثل كه آدمهايي ميرسد نظر به *
ميشوند؟ كمتر روزبهروز
همه با من اما است محترم من براي همه عقيده.شماست نظر *
.نيستم موافق
و شنيدهها و خواندهها مشاهدات ، براساس من سئوال اما *
رويكرد به توجه با بگوييد نميتوانيد شما.است عيني امري
زندگي در حد از بيش غرقشدن و رايانه و ماشين به آدميان
افزايش حال در داريد ، زندگي به شما كه نگاهي نوع شهري ،
است؟
ديگر من و است توهينآميز قدري شما سئوالات ميكنم فكر *
.نيستم مصاحبه ادامه به حاضر
"است محترم شما براي همه عقيده" كه گفتيد الان همين اما *
به كه پنجرهاي و هستم ديگر دنيايي از من كه كنيد قبول.
شده باز شما براي كه پنجرهاي با شده ، باز من زندگي روي
.است متفاوت
.ميخندد... *
شده و رنجيدهايد؟ مصاحبهگري ، سخنان از حال به تا آيا *
نكنيد؟ تحمل را مصاحبهگر كه بكشد جايي به كار
.نكردم را كار اين وقت هيچ *
و ديني بزرگان كلام در نيز و غرب جديد الهيات در *
مضمون بدين دارد وجود معروفي جمله ايرانيان ما اخلاقي
در تاكنون آيا."را خود نه و دهيد فريب را كسي نه"
دهيد؟ فريب را ديگران يا خود كه گرفتيد قرار موقعيتي
نقصان و كاستي دچار انسانها همه اگرچه.نميكنم گمان *
مطلقنگرانه نگاه نبايد اعمالشان و آدميان به و هستند
كه بخواهيم آمرزش طلب خداوند از بايد ما همه و داشت
.است مهربان و بخشنده خداوند
داريد؟ صداقت و جديت ميزان چه تا كارتان در *
.درصد 100*
ندارد؟ وجود مطلقي امر ميگوييد كه شما ولي *
و مطلق كه هستند جديت و صداقت مثل ارزشها ، از بعضي اما *
.نيست آنها براي اغماضي و صددرصدند
سياستمداري جاي كه داده دست شما به احساس اين تاكنون *
بگيريد؟ را
حساس سمتهاي در كار براي من از بار چند برزيل در !هرگز *
.كردم رد را دعوتها اين اما شد دعوت سياسي
كنيد ، انتخاب را يكي بخواهيد سياست ، و دروغ بين اگر *
برميگزينيد؟ را يك كدام
.ندارد وجود اگر لغت من زندگي در.است بيوجهي سئوال *
؟...چه يعني *
نگرفتم ، تصميمي تا و هستم تصميمگيرندهاي آدم من يعني *
به بخواهند اگر آدميان آنكه ضمن نميزنم ، عملي به دست
فريب را خود "حتما شوند ، مجبور بد امر دو ميان انتخاب
.ميدهند
در كه است مولوي از داستاني نيز ما عرفاني ادبيات در *
مينهد ، خود پيشپاي فراواني اگرهاي فردي آنكه از پس و آن
؟"نشست نتوان اگر در":ميگويد وي به مرشدي
جواب همين كه خوشحالم اما.نميدانستم را داستان اين *
و برزيل مردم بين كه است بنياد همين بر و دادم شما به را
سئوال يك اما.دارد وجود فراواني مشترك وجوه ايران مردم
تقبيح گفتن اگر معروف داستان اين در !اگر كه دارم شما از
برديد؟ كار به اگر من از پرسش در شما چرا است ، شده
ضمن !دارد وجود فراواني "اگر" ايرانيان ما زندگي در *
هم "اگر" كنيم ، تلقي وجود از جزيي را ذهن اگر ، آنكه ،
فراري آن از را آدميان و است زندگي و وجود ذهن ، از بخشي
.نيست
.ميكند فراموش را "اگر" تصميمگيرنده فرد يك اما *
است؟ جذاب شما براي ايرانيان چيز چه *
.دارد وجود آنان در كه شعفي و لذت و ميهمانان به احترام *
نكنيد توقف گذشته در
رودكي تالار در نوبهار سنتي موسيقي گروه اجراي انگيزه به
نجوا -الف
در خرداد ، و 20 روزهاي 19 در نوبهار موسيقي گروه ;درآمد
مقداد گروه اين در.پرداخت برنامه اجراي به رودكي تالار
قاسمزاده حسين ،(تار بم) فريدوني نيما ،(تار) حسيني شاه
مينواختند (تار) فياضي بهاره (تنبك) تاجيك عادل و (ني)
.ميكرد همراهي را گروه خواننده عنوان به فياضي داود و
فياضي بهاره عهده به قطعات آهنگسازي و تنظيم و سرپرستي
شده نگاشته جوان گروه اين اجراي انگيزه به زير متن بود ،
.است
و تقليد سنتي موسيقي گذشته سال چند اجراهاي اصلي ويژگي
كليشههاي از كه بودهايم شاهد را گروهي كمتر.است تكرار
داده بروز خود كار در خلاقيتي و تنوع و آمده بيرون رايج
نه كاري هر آغازين مراحل در البته تكرار ، و تقليد.باشد
فايده به مفيد بلكه نيست ، وارد آن بر انكاري و عيب تنها
فراهم را پيشينيان داشتههاي از افراد شناخت موجبات و
از نخواهند موسيقي گروههاي و افراد اگر اما ميآورد ،
"قطعا بسازند ، ابتكار و تنوع به رسيدن براي پلي تقليد
:كه ميشوند مولانا شعر آن مصداق
داد برباد تقليدشان را خلق
باد تقليد اين بر لعنت صد دو اي
گروههاي تابه آورديم بابت آن از را كوتاه اشاره اين
و طاقتفرسا بازحمات گذشته سال چند در كه موسيقي جوان
سنتي موسيقي از نسبي فهمي شبانهروزي ، و جگرسوز تمرينات
كه كنيم يادآوري آوردهاند ، دست به خود علاقه مورد وساز
بلندتري آرمانهاي و نمانند متوقف گذشته در
...و كنند جستجو را
موسيقي گروه گرفته ، پا تازه و جوان گروههاي جمله از
اين.باشد شده ذكر اشاره مصداق ميتواند كه است "نوبهار"
خوانندهاي و جوان نوازنده پنج از تركيبي با گروه
به رودكي تالار در خردادماه و 20 روزهاي 19 در ميانسال ،
.پرداخت برنامه اجراي
و آهنگساز نوازنده ، "فياضي بهاره" عهده به گروه سرپرستي
زياد چندان نه سن عليرغم وي.بود گروه قطعات كننده تنظيم
قابل حد رادر پيشرفت و ترقي مدارج توانسته (متولد 1358)
موسيقي جشنواره دوره دو در شدن برگزيده كند ، طي قبولي
نوازنده عنوان به سال 77)فجر موسيقي جشنواره و دانشجويان
محضر از كه جوان ، بانوي اين كه ميدهد ، نشان(تار جوان
مسعود طهماسبي ، ارشد طلوعي ، زيدالله چون شاخصي نوازندگان
نوازندگي تكنيكهاي عليزاده ، حسين و طلايي داريوش شعاري ،
توانسته آموخته ، را سنتي موسيقي رديفهاي و سهتار و تار
.بردارد اعتنايي درخور گامهاي آموختهها ، آن انتقال در
نيز و مضراب از استفاده و تار نواختن تكنيك در چه وي
ويژه تواناييهاي رديفنوازي ، همچنين و پرصلابت ريزهاي
نيز و قطعات اجراي در گروه هماهنگيداد بروز را خود
جاي و بود مضرابي سازهاي بر اصلي تكيه اگرچه) سازبندي
قابل نيز (ميشد حس گروه در كمانچه همانند سازي خالي
و درآمد پيش در انتخابي ملوديهاي همچنانكه بود ، اعتنا
اين موسيقيايي -حسي تواناييهاي از هم مضرابها چهار
خصوص به اجرا ، كل طرح اگرچه ميكرد ، حكايت جوان نوازنده
حسين شورانگيز اجراي از همه از بيش ترك ، بيات بخش در
نخست اجراهاي در البته اين و بود گرفته الهام عليزاده
ميتواند نه اجراها ، اين در توقف اما ندارد عيبي و ايراد
موسيقي اهل اقبال نه و سازد فراهم را گروه سربلندي اسباب
.سازد جلب اجراها گونه اين به را
كه دارد انتظار دان رديف و شاخص نوازنده ازيك اگرچه آدمي
صحنه در را خود دراز ساليان آموختههاي و تكنيك و تبحر
دارد انتظار نيز موسيقي دانشجوي يك از اما نهد ، تماشا به
تشنيع و طعن از و زند تازه اتودهاي و تجربيات به دست كه
شكستن و خلاقيتها كه است طبيعي نهراسد ، نيز ملامتيان
را سنتي موسيقي است سال چندين كه قالبي مرزهاي برخي
برده فرو كليشه و تكرار از چنبرهاي در را آن و گرفتار
پيش به موسيقي دانشجويان ابتكاري باحركتهاي تنها است ،
.ميرود
|