چيست؟ دين شناسي جامعه
اسلامي هاي سنت و فرهنگ كشف
چيست؟ دين شناسي جامعه
ارزشمند كتاب قرائت مبناي بر مقاله اين :جستارگشايي
استاد ترجمه به كه هميلتون ملكم اثر "دين جامعهشناسي"
در.است گرديده تحرير شد ، گردانده فارسي به ثلاثي محسن
اثر اين مباحث به اجمالي نگاهي نيز مقاله پاياني بخش
مقولههاي كليترين در بازانديشي آن اساس اما شده ، ارائه
به جديد نگرشهاي.است دين جامعهشناسي دانش پديدآورنده
شكستن درهم با شد آغاز غرب در هجدهم قرن از كه دين
انسان حيات در معنا بحران "مجددا دين ، ضد و لائيك نظريات
معنوي و روحي سلاح مثابه به اديان ژرفاي ايضاح ضرورت و
و ساده نگرش مباحث اين در.دادند قرار بحث مورد را بشر
چهرهاي و گرديد رفع بود نيز آن نقد منشا كه دين به سنتي
معنايي نظرگستره از چه و تاريخي لحاظ به چه عميق ، و وسيع
.گرديد آشكار دين براي
معارف گروه
رضوي مسعود :نوشته
و مطالعه معاصر ، پژوهي دين رويكردهاي مهمترين از يكي
صحيح تعريف كه ايناست جامعهشناختي زاويه از دين بررسي
كه است مسئلهاي البته چيست ، دين جامعهشناسي دقيق و
امر اين وجودندارد ، آن مورد در كاملي ووحدت توافق هنوز
پژوهشهاست ، گونه اين نوپايي و بودن جوان لوازم از يكي
.ميباشد نيز آن گسترده و نظري خصلت از ناشي اما
كه آنجا جامعهشناسان ، ويژه به اجتماعي ، علوم دانشمندان
سوءال با "اولا ميپردازند ، دين جامعهشناسي در تحقيق به
(دين اجتماعي ماهيت) اجتماع عرصه در دين چيستي از بزرگي
ديدگاه يا نظريه اساس بر ميبايد "ثانيا هستند ، روبهرو
بهره تعريف آن از جامعهشناسي دانش در خاص مكتبي يا
روش ميبايد "ثالثا و كنند آغاز را خود پژوهش و گرفته
عرصه اين در جامعهشناختي مطالعات در را خود ويژه
.بيازمايند
توجه و اساسي علاقههاي كه پذيرفت ميتوان همه بااين
و است يكديگر به شبيه اغلب ديني ، جامعهشناسان بنيادين
جامعه در دين نقش از انسان بينش و دانش ارتقاي آنها هدف
شناخت و بشر تاريخ بر اديان تاثير و اهميت تحليل و
آن با ارتباط در اجتماعي مسايل و دين گوناگون جلوههاي
كه گفت ميتوان پژوهشي ، گسترده حوزه اين با.است
همواره كه دارد اساسي مسئله و موضوع دو دين جامعهشناسي
قرار جامعهشناسان توجه مورد آن مركزي مسائل مثابه به
:است گرفته
چنان قادرند مذهبي ، عملكردهاي و باورها چرا كه اين نخست
كه نمايند ايفا جوامع و فرهنگها در تعيينكنندهاي نقش
.سازند متاثر خود از كلي طور به را آن ماهيت
تنوع چنين وعملكردها باورها اين چرا كه اين دوم
گرفتهاند خود به متخالفي گاه و مختلف صور و حيرتانگيز
نقطه دين ، اسمي اشتراك جز كه ميرود ، تصور "بعضا حتي كه
كرد؟ جستجو آن براي نميتوان ديگري اتفاق
آنها به ميبايد دين جامعهشناس يك كه است سوءالاتي اينها
گفت ميتوان مسئلههايي ، صورت چنين عليرغم اما.بينديشد
مشتركاتي تعريف و اعتماد قابل مباني به دستيابي امكان كه
هيچ به اديان شناخت در علمي و كلي مميزههاي عنوان به
.نيست نامحتمل وجه
قرن در ويژه به معاصر جهان در كه گفت بتوان جرات به شايد
اهميت ،(جاري قرن پاياني دهههاي در خصوص به و) حاضر
هر "تقريبا.ميشود آشكارتر بهروز روز ديني مطالعات
و تجربي علماي از بسياري حتي و انساني علوم از شاخهاي
شده وارد اديان به مربوط مباحث به نحوي به رياضي ، و فني
مشغوليهاي دل و دغدغهها از گوشههايي طريق ازاين و
باري.دادهاند قرار وداوري پاسخ معرض در را بشر ابدي
خالي دغدغههايي و پرسشها چنين از بشرنميتواند گاه هيچ
مبناي بر بيابد ، پاسخگويي به ميل كه نيز هرگاه و باشد
و شده وارد بدان دارد كه ويژهاي ياتخصص خاص ديدگاه
شكلگيري به بشر انديشه در مندرج معرفتهاي كه آن خلاصه
صورتبندي و مشخص صور به دينياش پرسشهاي و سوءالات
.ميرساند ياري شدهاي
پديده با مواجهه در جامعهشناس يك براي كه پرسشي نخستين
چه و چيست دين كه است اين ميشود ، مطرح دين همچون مهمي
نام اين راتحت اديان همه كه دارد وجود مشتركي ويژگيهاي
كه را اساسي سوءال اين غرب ، بزرگ متفكران ميدهد؟ قرار
قبل قرن دو از است ، شناسانه جامعه مطالعه گونه هر مبناي
مطرح جدي مسئله يك عنوان به مرتب طور به تاكنون ،
.كردهاند
كه زماني در بعد ، به هجدهم قرن از ميرسد ، نظر به
دوران كه ميكردند تصور ديني وعلماي اجتماعي متفكران
چنين است ، نهاده افول و زوال روبه شدت به اديان نفوذ
افزوده آن اهميت بر مدام و يافت گسترش سرعت به پرسشهايي
و ديني مفاهيم و خدا درآن كه دنيايي تصور كه آن خاصه شد ،
كننده نگران شدت به مردمان براي باشند نداشته حضور معنوي
بحراني چنين ديگر بار يك نيز نوزدهم قرن دراواخر !بود
نيچه فردريش آلماني فيلسوف كه زماني.كرد عيان چهره
معنوي تاثير ختم واقع در و "است مرده خدا"كرد اعلام
اجتماعي و ذهني زندگي بر را -مسيحيت ويژه به -اديان
زندگي در دوباره بحران اين زمان آن در ;نمود اعلام انسان
آيين آموزههاي زمين ، مغرب درشد زاده بشر وانديشه
زندگي به و بوده جامعه معنوي حيات راهگشاي همواره مسيحي
كه هنگامي حالي ، چنين در.ميبخشيد هدف و معنا مردمان
پناهگاه چه ديگر ميكرد ، رامطرح موحشي قضيه چنين نيچه
پس اين از واقع در بود؟ متصور انسان براي معنوياي
ثابت راهنماي اصول گونه هيچ بدون ميبايد انسانها
.كنند زندگي اخلاقي
كه اين آن و بود ، توجه قابل نيز ديگري جهت از مسئله اين
مفهوم اين به ندارد ، وجود آن در خدا كه دنيايي در زندگي
طرح را ديگري ارزشهاي مجبورند انسانها كه ميشود تلقي
بدان كه عقلياي يا مادي دنياي به و خود به جز و كنند
گفتهاند درستي به.نجويند استمداد چيزي از هستند ، متكي
نيچه كه چه آن به ميبايد انسان آموزه ، اين پرتو در كه
كه بياموزند يعني.كنند عادت ميناميد "وجود تنهايي"
هيچ و داشت نخواهد معنوي رستاخيزي و غايي هدفي زندگي
.نيست نهفته ما زميني و خاكي وجودهاي پرده پس در چيزي
همه و دين "شدن دنيوي" معناي به واقع در روند ، اين
به معنوي و قدسي ارزشهاي و تقدس نوعي كه بود پديدههايي
نيچه ظهور از پس اساسي موضوع اما.ميبخشيد انسان حيات
كه شد آغاز ازآنجا دين فلاسفه حتي و جامعهشناسان براي
و صوري نفوذ بر و درنيامد آب از درست نيچه پيشبينيهاي
فقط نه مسئله اين.شد افزوده مختلف شكلهاي به دين معنوي
پژوهشها در بلكه جوامع ، و مردم تودههاي و عامه زندگي در
علوم پردازان نظريه و نويسندگان و دانشمندان تحقيقات و
ابقاي و دين به توجه.بود روءيت قابل آشكارا نيز انساني
صورت به تدريج به بيستم سده دوم نيمه در آن معنوي نفوذ
و مسائل امهات از يكي بلكه و انكارناپذير امر يك
.گرفت قرار توجه مورد و نموده جلوه بشري علوم و انديشهها
از سلسلهاي مجموع در اديان ;جامعهشناس يك نظر از
-مثبت و منفي -را بشري گوناگون عواطف كه هستند نهادها
معتقدان وسيله به كه خاصي تشريفات و شعائر در كرده مضبوط
و عيني شكل ميشود ، برگزار مختلف دينهاي به موءمنان و
مهم كاركردهاي ايجاد به امر اين.ميبخشند اجتماعي
تعريف و فهم به نياز و ميانجامد دين سوي از اجتماعي
نقطه همين از جامعهشناسان سوي از ديني مقولات و عناصر
.ميشود آغاز
كه ميگردد موجب اگرچه بشري ، اجتماعات اختلاف و تنوع
"عملا اما شود ، مشاهده اديان در زيادي بسيار تفاوتهاي
وجود يافته تقدس اشيايي يا مقدس موجوديتي دينها همه در
القا را "حيرت" يا و "خوف" اساسي حالتهاي كه دارد
نيروي" يك به مردم توده اديان ، از برخي در.مينمايند
حالي در هستند قائل تقدس آن براي و دارند اعتقاد "الهي
داشته وجود شخصيتهايي است ، ممكن ديگر اديان دربرخي كه
سخن آنها درباره بسيار تقدس با اما نيستند ، خدا كه باشند
زمينه اين در كنفوسيوس و بودا.ميشود انديشيده يا گفته
.هستند مناسبي مثالهاي
بسيار نيز مختلف دينهاي تشريفات و شعائر ديگر ، سوي از
آييني ، سرودهاي دعا ، شامل است ممكن شعائر اين.است متنوع
از اجتناب و صوم يا خاص غذاهايي و خوردننوشيدنيها
به كه شعائر اين.باشد خاص روزهايي در غذاها بعضي خوردن
نظر در مردم زندگي شيوه و عادات در ممتاز و مشخص صورت
مكانهاي در شمع كردن روشن مثال ، براي ميشوند ، گرفته
تفاوت تاريكي در استفاده براي روشنايي ايجاد با مقدس ،
بررسي.است ويژه مفاهيمي و تاثير و معني داراي و دارد
اديان در موجود شعائر كه ميدهد نشان مختلف جوامع
موءمنان توسط خلوت در و فردي صورت به يا دوگونهاند ،
شكل اجتماعي آيينهاي و جمعي صورت به يا ميشود انجام
.ميگيرد
دارد ادامه
اسلامي هاي سنت و فرهنگ كشف
"اسلامي -شرقي فرهنگ"ميان تعامل در اساسي هاي زمينه بررسي
(پاياني بخش) غربي انگاري نيست و
دو نتيجهاي به داديم انجام اينجا تا كه بررسيهايي از
:مييابيم دست پهلو
كرديم ، مطرح گفتار اين آغاز در كه پرسشي به پاسخ در.1
و اصول در نگرشش ، در اسلامي شرقي فرهنگ كه گفت ميتوان
خصلت در و رفتار و روش در نيز نظرياش و عملي موازين
شبيه چيزي يا و غربي نيستانگاري به نميتواند طبيعياش ،
.شود منتهي آن به
از ما اصلي منظور و مقصد به توجه با ديگر سوي از.2
وگوي گفت چگونگي مساله بررسي همانا كه حاضر گفتار
نيچه تيزبينانه نقد كه رسيديم نتيجه اين به فرهنگهاست ،
عناصر و اصلي اركان از شماري زمين ، مغرب فرهنگ از
كه ساخت آشكار ما براي زمين مغرب تمدن در را فرهنگزا
مهمتر - و فرهنگها وگوي گفت فرايند در آنها به بيتوجهي
پذيرش و گزينش در آنها به بياعتنايي -آن از
ناپذيري جبران تبعات غرب ، فرهنگي عناصر اجتنابناپذير
.داشت خواهد پي در اسلامي كشورهاي براي
است ، برخوردار ويژه اهميتي از ميان اين در اما آنچه
و تفكر طرز در بنيادي عناصر از دسته آن از شناخت و آگاهي
و دقيق طور به تاكنون كه است اسلامي و مسيحي حيات شيوه
زمينه يك هر كه عناصري ;نشدهاند تفكيك هم از روشن
آنها سرچشمه كه آوردند پديد را مستقلي فرهنگهاي شكلگيري
منظورمان.است بوده يوناني انديشههاي جهان و سامي دين
است تاريخي واقعيتهاي و عيني عوامل از خودآگاهي اينجا در
بينش تا ميآورد فراهم را تازهاي امكان ما براي كه
با آميختگي اثر بر بعدها كه منشي از را اسلام بنيادي
خود به فرهنگها و تمدنها و اديان ديگر و مسيحيت و يهوديت
راه در ما ميشود موجب خودآگاهي اينبازشناسيم گرفت ،
معيارهاي و ملاك به شرقي ، فرهنگي بناي تجديد و نوسازي
دست فرهنگي پديدههاي ارزيابي و تبيين منظور به روشني
نيز اساسي مسائل مورد در تصميمگيري واقع در كه يابيم
.گردد استوار آنها مبناي بر ميبايد
تاريخي پديدهاي پيرامون بيشتري توضيحات با را بحث اين
با وقتي كه ديديم اين از پيش:ميدهيم ادامه اسلام در
را شرق و غرب فرهنگهاي اصلي پايههاي نيچه ، نقد معيارهاي
اسلام ، پيامبر تعاليم از اساسي اصل دو كنيم ، مقايسه هم با
گونهاي به را خود افلاطوني ، -مسيحي تعاليم خلاف بر
مكمل واقع در كه اصل دو اين.ميدهند نشان برجسته
به نگرش و بينش طرز ديگري و حيات شيوه يكي يكديگرند ،
و سيرت در كه اصول اين بلاواسطه نتايج از يكي.است جهان
جدي مبارزه و صريح مخالفت ميشود ، آشكار نيز پيامبر سنت
شخصيت كيش كه چرا ;است رهبرپرستي و شخصيت كيش نوع هر با
كه را يكتاپرستي قداست و روحاني خلوص پرستي رهبر و
و ميسازد خدشهدار است ، اسلام عقايد اصول اصلالباب
را انسانها و ميگيرد آنان از را افراد استقلال و آزادي
اسلام پيامبر رحلت از چيزي هنوز اما.ميكند وابسته
و فرهنگها و اديان با ارتباط اثر بر كه بود نگذشته
و شخصيت كيش به گرايش آنها ، متقابل تاثير و ديگر تمدنهاي
طور به و تدريج به و يافت رواج اسلام جهان در رهبرسازي
شخصيت كيشدوانيد ريشه نيز اسلام تعاليم ساختار در منظم
و تصوف به آن دامنه و كرد پيدا شيوع اسلامي فرق تمام در
مختلف خاندانهاي و قدرت تشنگان نيز گوناگون ، و گرايشات به
و اختلافات بروز موجب امر اين.شد كشيده مسلمان حكمرانان
به حتي گاه و گرديد مختلف فرق ميان خصمانه برخوردهاي
هر بهگشت منجر فرقه يك در گوناگون گرايشات ميان ستيز
بالا گوناگون گرايشات و فرق ميان اختلاف و تفرقه حال ،
و كوچك فرقههاي وجدالها ، جدلها اين اثر در و گرفت
و مذهبي پديدههاي پيدايش سبب و آمدند وجود به كوچكتري
و مبداء نه ديگر زمان ، گذشت با كه شدند بيشماري فرهنگي
علت به و ;آنها وجودي فلسفه نه و بود معلوم آنها منشاء
مشكلات ، كمبودهايشان و نقصان نيز و خاستگاه ناپيدايي
.كردند ايجاد بسياري فرهنگي
گفت ميتوان جرات به آمد ، گفتار اين در آنچه به توجه با
بررسي و تحليل و تجزيه كمك با تا نكوشيم امروز ما اگر كه
را آن از نمونهاي اينجا در آنچه مشابه پژوهشهايي و
را خود عظيم فرهنگي مشكلات محتواي و منشاء داديم ، ارائه
اصولي تدقيق و تدوين با موقع به اگر و ;كنيم آشكار و كشف
فرهنگي دادوستد و هشيارانه وگويي گفت براي را خود روشن ،
نكنيم ، آماده ديگر فرهنگهاي و تمدنها با آگاهانهاي
.شد خواهند ما هويت تلاشي و ترك سبب مشكلات اين بيترديد
، فلاطوري عبدالجواد شادرواندكتر: نوشته
ناقد خسرو:ترجمه
|