تئاتر كارگردان و نويسنده آئيش ، فرهاد
مخاطب كردن فهم شير :همشهري با گفتوگو در
!ندارم دوست را
به ميتواند نمايش تازه گونههاي از برخي تجربه ;اشاره
اما.كند اضافه تئاتر جهان تازههاي از ما دريافت و درك
و فهم در كه پذيرد صورت هنرمنداني سوي از بايد تجربه اين
از را موفقي تجربههاي و تلاش مفاهيم ، اين بازگرداني
كارگرداني و نمايشنامهنويس "آئيش فرهاد".سرگذراندهاند
مهماني با شب هفت" و "چمدان" نمايش دو با اين از پيش كه
آثار بردن بهصحنه و نوشتن در خود تواناييهاي "ناخوانده
كوتاه ، نمايش" سه اينبار است ، كرده تجربه را دراماتيك
برده صحنه به شهر تئاتر در نخستينبار براي را "كوتاه
انجام گفتوگويي وي با نمايش سه اين اجراي بهانه بهاست
.ميگذرد نظرتان از كه است شده
هنري گروه
حسيني روزبه :از گفتوگو
تحصيلات و مطالعات تولد ، سال از ابتدا آئيش آقاي *
بگوييد؟ خودتان آكادميك
سينما رشته و آمدم دنيا به شميران در سال 1331 در من
كردم ، شروع را تئاتر كار كاليفرنيا در سال 1983 از خواندم
آمريكايي آوانگارد گروه يك با انگليسي يكي زبان ، دو در
پراكندهاي همكاريهاي ايراني ، كارهاي و فارسي ديگري و
.داشتم
داشتيد ، همكاري زمينههايي چه در گروهها اين با *
؟...يا كارگرداني بازيگري ،
تكيه و تصوير ويژه ، جلوههاي بر تكيه با كه بود گروهي
اسطورهها ، كودكان ، افسانه ميكرد ، كار انسان روءياهاي بر
صورت به بيشتر كه بشري كابوسهاي و انسان ناخودآگاه ضمير
صورت به و ميگرفت شكل كلام نه و تصوير بر تكيه با اجرا
جمله از گروه افراد روءياهاي بيان و بداههكاري و گروهي
در ايراني كارهاي در اما.بود گروه اين شده ارائه كارهاي
يا بازي صورت به شده نوشته كارهاي اجراي يكي ;شاخه چند
همزمان و فارسي ، به شده ترجمه خارجي كارهاي و كارگرداني
مشغول فعاليت به مينوشتم ، خودم كه نمايشنامههايي كار
.هستم و بوده
در خارجيكه و ايراني نمايش نمونه چند دارد امكان اگر *
دهيد؟ توضيح برايمان را داشتهايد مشاركت آنها
بود كاري اولين "ساعدي" نوشته "ورزيل دستهاي به چوب"
...و بيضايي يزدگرد مرگ كار دومين بردم ، صحنه روي به كه
،"يونسكو" ،"بكت" نوشتههاي بيشتر ايراني غير كارهاي از
با شب هفت چمدان ، مثل خودم نوشتههاي از...و "پنتر"
گم جعفرخان ماجرا ، از دقيقه توصيه ، 32 ناخوانده ، مهماني
مثل اقتباسي ، كار چند و سيمرغ تئاتر ، تئاتر است ، شده
انگليسي گروه يك از كه "شامآخر كمدي" ،"طاس آوازهخوان"
كرده ايرانيزه اصطلاح به و اقتباس "پايتون مانتي" نام به
.بودم
چرا مختلف سبكهاي در و گسترده فعاليتهاي به توجه با *
:چون كوتاهي متنهاي اجراي و نوشتن سمت به را خودتان حركت
داديد؟ سوق...و خانه در زن تقصير ، ساده ، رابطه يك
كه ميشود ايجاد ذهن در گرههايي و مسائل زندگي در
واقع در ميطلبد را خود خاص فرم آنها صحنهاي اجراي
به -بلند يا كوتاه -را خود كارها اين ماهيت و طبيعت
نمايش كه فرض اين من اعتقاد بهميكند تحميل نويسنده
سالن به بتوان را تماشاگر تا باشد ساعت دو يا يك بايد
.نيست صحيح چندان فراخواند ،
وقت اتلاف يا كار به نيازي سوژه ، يك دارد احتمال كه چرا
كمتر حتي يا دقيقه ده در را آن بتوان و نداشته آنچناني
.داد اختصاص آن به را بيشتري زمان يا و كرد بيان
سير خط در بكت يعني.همينجاست من سئوال واقع در *
-مينويسد را "گودو انتظار در" خود ، نمايشنامهنويسي
هم را كوتاه "كراپ نوار آخرين" و -كشدار و بلند بسيار
درام يك "ناخوانده ميهمان با شب هفت" در شمامينويسد
گسسته و مدرن شكل در حالا -مينويسيد آن كامل ساختار با
بلندي مساله با نويسنده يك ذهن چهطور واقع در اما -آن
شكل او ذهن در چگونه زيادتر حواشي اين و ميآيد كنار متن
:ميگويد رماننويسان به كنايه در "بروخس".ميگيرد
كه بنويسم نميتوانم صفحه چند از بيشتر چيزي هيچوقت
!است زياد هم همين و بخواند راحتي به را آن خوانندهام
و نيست شده آدابته رمان نوشتن براي بورخس ذهن واقع در
حالا.ميگيرد شكل عميق اما كوتاه ، تصويرهاي در او ذهن
پيدا جدي اعتقاد بودن كوتاه به كاريتان درجريان شما آيا
خود پرداخت ميزان و نوع سوژهاي هر اينكه يا كردهايد
ميطلبد؟ شما براي را
به ميتواند تئاتري يك كه احترامي بزرگترين ميكنم فكر
كوتاهترين در را خود حرف كه است اين بگذارد ، خود مخاطب
ممكن كوتاه زمان اين حالا.دهد انتقال او به ممكن زمان
و باشد ساعت سه است ممكن باشد ، ثانيه سي و دقيقه يك است
به من.كارگردان موردنظر سوژه و موضوع به دارد بستگي اين
بلكه باشد ، كوتاه نمايش بايد كه نرسيدهام نتيجه اين
ممكن شكل كوتاهترين در بايد نمايش كه است اين من مساله
بگيرم تصميم آن درباره من كه نيست چيزي اين.بيفتد اتفاق
همين گوياي زديد ، خودتان كه را بكت مثال.كنم عمل بعد و
كوتاه زيادهگويي ، از نويسنده يك گريز اما.است مساله
من اما است مختلفي راههاي مخاطب كردن شيرفهم يا گفتن ،
من "چمدان" نمايش در "مثلا.ندارم دوست را كردن شيرفهم
از كه حالي در داشتم مطلب صفحه بيست و صد حدود چيزي
يك عنوان به واقع در.كردم استفاده صفحهاش بيستوپنج
دارد امكان كه آنجايي تا كه ميدانستم خودم وظيفه هنرمند
شكل خلصترين در را نمايش و بريزم دور را اضافات و حواشي
هم من براي و است سخت ريختن دور البته.كنم اجرا ممكن
نوعي عمل ، اين از بعد اما.دارد دنبال به نگراني و افسوس
هم ميكنم احساس كه ميشود ايجاد من روح در تازگي و شعف
.ديگران به هم و گذاشتهام احترام خودم به
مراسم و آئين.است ديدني چيزها خيلي نمايش صحنه روي *
و واريته سيرك ، سياهبازي ، نقالي ، نفره ، تك اجراي آييني ،
به تئاتر از آكادميك تعاريف در آنچه.تئاتر "نهايتا
كنش داراي و دراماتيك ساختار و متن دارنده عنوان
بسيار و كوتاه نمايشهاي در چگونه است ، آمده دراماتيك
در ساختاري لحاظ به واقع در بگيرد شكل ميتواند كوتاه
از بتواند كه ميافتد ، اتفاق كنش اين چگونه كوتاهي اين
چون كند ، پيدا تسري نمايش نقاط بقيه به و شروع مركزيت يك
يك اما نميزنيم ، حرفي ديگر كه سينوسي ساختار درباره
ديدني عام چيز هر از ما كه باشد داشته وجود بايد كنشي
نوع اين در شماشويم نزديك تئاتر به و دور صحنه روي
ميكنيد؟ تحليل چگونه را قضيه اين نمايشها
اثر ساختار از جزئي كوتاهي اين مواقع اكثر در واقع در
.هست دراماتيك كنش يك كوتاه زمان خود حقيقت در.ميشود
به را حرفي كوتاهي اين با شما وقتي كه معنا اين به
رها را او و ميكنيد غافلگير را او و ميزنيد تماشاگر
نمايش واقع در كند ، فكر آن به "بعدا بايد او و ميكنيد
تماشاگر با ارتباط در كه است زماني از بلندتر خيلي شما
در نمايش اتمام از بعد زمان اين و -صحنه روي در -بوديد
قضاوت پيش و انتظار چون.ميگيرد شكل تماشاگر درون
اوج و افتوخيز از دراماتيك ، كنش از زمان ، از را تماشاگر
نشده ارضا تماشاگر خواسته چون حالا و شكستهايد فرود و
از بعد نمايش و بگردد آن دنبال به ميشود مجبور است ،
اين "معمولا اما.ميشود شروع تازه صحنه روي اتمام
.نيست سازگار ارسطويي تئاتر و داستانسرايي با متدولوژي
مهم رسيدن نتيجه به و فرود و شروع پرداخت ، آنجا در چون
كرد كاري چنين كوتاه زمان در نميتوان شكل آن در.است
در را خود انسان ميبينيم مدرنيزم ، دوران از بعد ولي
از يكي بودن كوتاه كه ميدهد قرار چالش مورد فرمهايي
.ميشود اثر دراماتيك كنشي پايههاي
داستانهاي ياد به شما كوتاه نوشتههاي از من آئيش آقاي *
خط چند در كه ميافتم (كوتاه كوتاه داستان) مينيماليستي
آيا.دارند فوقالعاده تصويري و عمق اما ميگيرند ، شكل
جرياني دنبال به آيا است؟ حركتها همان پيرو شما حركت اين
صورت به شما در اينكه يا و است غرب تئاتر در مشابه
است؟ گرفته شكل شخصي و خودجوش
به وليبرنداشتهام غرب تئاتر از الگويي مشخص صورت به
همه در صنعتي دنياي.است تاريخي اتفاق يك اين من اعتقاد
ميكردند حركت اسب با روزگاري.است كرده ايجاد سرعت چيز
در كليسا يك ساختن زماني.ميكنند حركت جت با حالا و
همان سال دو ظرف الان اما ميكشيد طول سال سيصد اروپا
ميكند ، پيدا سرعت دنيا چون بنابراينميكنند را كار
از قبل نقاشيهاي در "مثلا.ميشود كمتر هم انسان حوصله
از بعد ولي دارد ، حضور نقاشيها در فراوان دقت رنسانس
همان فرم تغيير دلايل از يكي واقع در امپرسيونيستها
با و نداشته را بيشتر دقت حوصله ديگر نقاش.است سرعت
.ميكند پياده بوم روي سريعتر را كار كرده ريز چشمان
از بيشتر حوصله و وقت ديگر آهسته آهسته هم بيننده حالا
با كه ميبينيد را قديم نسل اروپا در.ندارد را اين
جوانشان نسل كه حالي در ميبيند ، چخوف و شكسپير حوصله
اتفاق يك از بعد هم من حالا.ندارد را حرفها اين حوصله
با آمريكا در.دادم تن خودم بيحوصلگي به ساده ظاهر به
در من و ميديديم كارتون و بوديم نشسته بچه پسر يك
چيزهايي بچه آن چشم عمل سرعت و دقت و حوادث پيشبيني
نتيجه اين به واقع در.بود سرنوشتساز من براي كه ديدم
از دقيقتر و سريعتر باهوشتر ، نسلي براي دارم كه رسيدم
را او حوصله كه ميخواهد من از نسل اينمينويسم خودم
خواه.بزنم را حرفم بيشتري سرعت با و بگيرم نظر در
ميآورد خود همراه به را جديدي فرمهاي خواسته اين ناخواه
جملات و حرفها كوتاهترين در و فرم در حرفها بلندترين كه
اين تاريخ بنابراين.شود زده كلمهاي هيچ بدون "اصلا يا
مثل.ميكند ديكته مختلف هنرهاي در ما به را واقعيت
هم كه -قائلم زيادي ارزش آن براي كه -مينياتور نقاشي
.است شده كمتر علاقهمندش و بيننده هم و كنندهاش توليد
يك طبقه 36 در كه نيويوركي يكميزنم شما براي مثال يك
درهاي از صبح ميكند ، زندگي اتوبان يك شاهراه كنار برج
را خطوطي ميشود ، آسانسور وارد كرده ، عبور خانهاش متعدد
گاراژ به بعد آبستره ، نقاشيهاي مثل ميبيند ، طبقات در
از راهروها ، از درآن ، ماشين هزار پانزده با ميرود
كنارش از كه اطرافش ماشينهاي اتوبانها ، خيابانها ،
كوبيستي نقاشي آدم اين "نهايتا و ميكند عبور ميگذرند ،
چشم در چون.ميدهد ترجيح ديگر چيزهاي بر را آبستره يا
موجب كه است حركت در سرعتي چنان با زندگي چيز همه او
تلويزيون ، برنامههاي در را خودش سرعت همان با ميشود
.كند پيدا آوانگارد هنرهاي بطن در "نهايتا و هاليوود ،
دادم ترجيح من و "مونه خاله كشك آش" قديميها قول به اين
در تن سرعت ، اين به تجاري هنر اينكه و حاضر قرن خاطر به
متفكر هنر و دردهم تن آن به متفكر هنر در حالا است ، داده
.بقبولاند خود به جهان مسايل ساير در تحول و واقعيت اين
خواندني متنهاي نمايشنامهها ، از برخي آئيش ، آقاي *
شما متنهاي اما.بيضايي آقاي متنهاي از خيلي مثل هستند
فكر با همراه ميكنم احساس شما كوتاه متنهاي خصوص به
اجرا در و هستند گريز متن حقيقت در و ميشوند نوشته اجرا
و تحليل اين درباره ميدهند ، نشان را خود جذابيت بيشتر
داريد؟ نظري چه ايران در اجرايي و خوانشي متنهاي جريان
كه ميخورم افسوس گاهي.ميگوييد درست شما ميكنم فكر
دارم ، مكتوب جايگاه در نوشتههايم با من كه را نزديكي
ميكنم فكر وقتها بعضي.ندارد را نزديكي اين اثر خواننده
ضروري مساله اين وجود ميكنم احساس گاهي اما ;متاسفانه
.باشد اينطور بايد و است
.نوشته يك عنوان به نه باشد نمايش صحنه روي بايد نمايش يك
صفحه سينما ، پرده روي نميتوانند خصوص به من كارهاي
با بلكه شوند ، ارائه احسن نحو به كتاب در يا تلويزيون
خواندن كه وجودي بنابراينبا.ميكنند پيدا معنا صحنه
در مثبت خصوصيت يك من نظر به اما ميشود ، سخت متنها اين
.است كار
طور؟ چه اجرا غيرقابل متنهاي مورد در *
فقط را متنها برخي معتقدم و دارم را باور همين هم من
فلفل و نمك و ادويه يك تنها آنها اجراي و خواند بايد
روي تنها كه هست هم متنهايي و است آن به كردن اضافه
.ميكنند پيدا معنا صحنه
مينويسيد؟ هم با را اجرا و متن كه گفت ميتوان *
كار يعني.مينويسم هم را ميزانسنها گاهي من -بله
ممكن دليل همين به ميدهم ، انجام حدي تا هم را كارگردان
نداشته من متنهاي اجراي به رغبتي ديگري كارگردان است
از جزئي واقع در قبل از شده داده ميزانسنهاي چون.باشد
تفسير به كه همانقدر همچنانكه.شدهاند دراماتيك ساختار
بنابراين و دارم اعتقاد تصوير به بيشتر شايد معتقدم ،
.بكنم كار خودم كه ميشوم ناچار
قابل مساله دو "خانه در زن" و "ساده رابطه يك" درباره *
و تكرار نوعي به اولي در كه است بوده اين من براي توجه
در و است كار شكلدهنده غيرتكراري و تكراري ريتم با بازي
يعني ميشود ، انجام مساله اين عكس واقع در "خانه در زن"
صورت به كه صحنههايي و تصاوير تكرار عدم و تكثر تعدد ،
.ميگردند زندگي از ذهني تصاوير تشكيلدهنده مقطع كلماتي
شگرد دو عنوان به شيوه دو اين ساختاري شكلگيري درباره
.بدهيد توضيح نمايشها اين در
و است آن ساختار اساس تكرار ،"ساده رابطه يك" نمايش در
به تكرار نميگيرد ، شكل نمايش "اصلا شود برداشته اگر
و مختلف حالات ثابت ، موضوع يك در تكنيك يك عنوان
اين به و ميدهد نشان ما به را شخصيت يك مختلف وضعيتهاي
قدر چه انسان اين بفهميم ، ميتوانيم ما كه است شيوه
او حالات و گرفته قرار ابزوردي موقعيت در قدر چه تنهاست ،
متني بازيگر يك "ساده رابطه يك" در.كنيم درك را
دقيقه هشت زمان طول در را ثانيهاي سي و يكدقيقه
لحظه يك ما پس.ماست نمايش زمان اين و بكند حفظ ميخواهد
با و شويم نزديك آن عمق به تا ميدهيم كش را كوتاه
بيستم ، قرن درباره فيلمي در.ميبينيم را آن ميكروسكوپ
يا ميدادند نشان Fast motion با يا را چيز همه كه ديدم
خودش عادي صورت به را تصاوير "اصلا ما و Slow motion
.نميبينيم
ساخته "كوكي پرتغال" در خشونت و مرگ صحنههاي برخي مثل *
.ميشود داده نمايش كند و تند ترتيب به كه كوبريك استنلي
و ريتم تكرار ، وقتي "ساده رابطه" در واقع در."دقيقا
ثانيهاي سي و دقيقه يك متن يك به مربوط مختلف حالتهاي
پيچيدگي اين كه ميدهد نشان درميآيند پيچيده صورتي به
اجراي فرم در بلكه است نيامده وجود به نويسنده ذهن در
ساده حرفي من واقع در.ميآيد وجود به اجرا در و نمايش
خوانش و خود تاويل به تماشاگر كه ميزنم شكلي در را
زن" نمايش در.كند پيدا دست اجرا و متن از خودش دلخواه
اين به واقع در كنيم نگاه اجتماعي بعد از اگر ،"خانه در
دنيا ، در خانه در زنان كار قدر چه كه ميرسيم تاويل
همه سختي ، اين دادن نشان براي و ميشود انگاشته بيارزش
تمام و ميكنيم سوار او دستهاي و دوش روي را خانه اسباب
صورت به -بار اين -كلام در را او خانگي روابط و كارها
از جزيي بودن كوتاه اين حالا.ميدهيم نشان Fast motion
حرف ديگر شود ، اجرا اين از كشدارتر اگر و ميشود ساختار
بودن زياد اين ميتوانيم زماني.نزدهايم را نظر مورد
در و تند ريتمي در كه دهيم نشان را هفته يك طول در كار
;بكشيم رخ به را فاجعه عمق ثانيه سي و دقيقه يك زمان
بار اين گرفته صورت Slow motionكه اول نمايش برعكس درست
.ميافتد اتفاق Fast motion
. متشكرم *
|