رنسانس عصر مقارن ايران جامعه
قاجاريه دوره در توسعه و اصلاحات موانع
اشاره
و تغيير آن در كه است جامعهاي قاجار ، عصر ايران جامعه
جمله از.است افتاده اتفاق قابلتوجهي نسبتا تحولات
تغيير)) فكر آمد بوجود قاجار عصر در كه جرياناتي مهمترين
رجال برخي كه ابتدا همان از.بود ((اصلاحات انديشه و
مانده عقب ميزان چه جامعهشان كه بردند پي قاجار آگاهتر
است ، داده رخ تحولاتي و تغيير چه ديگر جوامع در و ميباشد
با مقارن تحول اين.آمد بوجود نوسازي و اصلاحات فكر
به منجر چه اگر و افتاد اتفاق قاجارها حاكميت دهه نخستين
ضعف و شدت با و بيش و كم اما نشد ، ملاحظهاي قابل نتايج
توسعه علل بررسي لذا.يافت تداوم قاجار سلسله آخر تا
انديشه سرآغاز كه عصري عنوان به قاجار عصر ايران نيافتگي
.ميرسد نظر به ضروري تاريخي بستر در است ، توسعه و نوسازي
ناصري ، عصر پايان تا فتحعليشاه زمان از بخصوص قاجار دوره
ايران تاريخ در مقاله ، اين در تحقيق مورد موضوع لحاظ به
طرف يك از بهطوريكهاست برخوردار فوقالعاده اهميت از
اصلاحي انديشه ديگر طرف از و مواجهايم اروپا تحولات با
تاريخ از برهه اين در جهان ، متحول اوضاع به توجه با
.ميگيرد شكل ايران
قاجار ، عصر در چه اگر كه است اين مقاله فرضيه رو اين از
ولي شد ، زده ايران در نوسازي و اصلاحات زمينه در جرقهاي
اصلاحات اين مناسب بستر يا لازم زمينههاي فقدان دليل به
عبارت به.شد روبهرو شكست با و نبود پايدار تحولات و
پايدار توسعه ايران در گوناگون موانع وجود دليل به ديگر
بخش سه در حاضر مقاله موضوع اين به توجه با نداد ، رخ
:است شده تنظيم
تحولات به گذرا چند هر تا است آن بر تلاش اول بخش در
و فرهنگي اقتصادي ، سياسي ، اوضاع رنسانس عصر در اروپا
پرداخته قاجار اول تا رنسانس دوره مقارن ايران اجتماعي
خواهد بحث قاجار عصر توسعه داخلي موانع از دوم بخش شود ،
دوره در توسعه خارجي موانع به اختصاص نيز سوم بخش و كرد
.دارد قاجار
خوانندگان نظر از حاضر مقاله اول بخش است ذكر به لازم
در بعدي فرصتهاي در سوم و دوم بخشهاي و ميگذرد محترم
.شد خواهد منتشر و چاپ صفحه همين
انديشه گروه
زندگي در جانبه همه و بزرگ تحول آغاز ميتوان را رنسانس
مرزهاي جانبه همه و بزرگ تحول اين دامنهدانست اروپايي
تحولي با را جهان نقاط تمام سرانجام و درنورديد را اروپا
محصولات و رنسانس شناخت همينرو از.ساخت مواجه اجباري
نيز غيراروپاييان براي بلكه اروپاييان براي تنها نه آن
.است الزامي
سپس و شد آغاز تفكر نحوه تحولدر با رنسانس عصر تحولات
داد تغيير را..و سياست ، اقتصاد فرهنگ ، جنبههاي ساير
تمدن يعني اروپا جديد تمدن تثبيت و ظهور به تغييرات واين
رنسانس از قبل دوره در تفكر پيشگامان از.شد منجر صنعتي
و استدلال نخستينبار براي بيكنبود راجربيكن (قرن 13)
و مشاهده و دانست ناكافي علم تحصيل براي را برهان اقامه
علم تحصيل براي را استقرايي روش يعني رياضيات و تجربه
استقراء يعني جديد روش از استفاده با (1).دانست لازم
شانزدهم و پانزدهم قرون در معتنابهي اختراعات و اكتشافات
.كرد تكميل را بيكن نظريات دكارت بعد اندكي.گرفت صورت
نخست ، :است اساسي مفهوم دو بر ناظر دكارت و بيكن سخنان
بهبود دوم ، .تجربه و مشاهده روش با جديد علمي تاسيس
بر مبتني علم وسيله به طبيعت بر تسلط طريق از مادي زندگي
ميكرد كشف را طبيعت بر حاكم قانون بشر مشاهده ، و تجربه
و قدرت كه ميشد جديد صنعت و اختراع و كشف به موفق و
مفاهيم نظريات اين طرح با.ميداد افزايش را بشر رفاه
بنيان سكولاريسم اومانيسم ، راسيوناليسم ، مانند جديدي
(2).شد گذاشته
و ساخت متحول را عمومي باور نظريات ، و عقايد اين انتشار
.بخشيد عموميت را نوسازي و اختراع و تحول شوق و شور
ديني وحدت كليسا ، به آنان اعتراض و لوتروكالون ظهور
بسياري و ساخت متزلزل را اروپا در كاتوليك مذهب بر مبتني
انتظام كه مذهبي.آوردند روي پروتستان مذهب به ملل از
شور.ميشمرد عبادت را مادي تلاش و كار زندگي ، به بخشيدن
و اختراعات.شد تجارت گسترش موجب دراروپا تحول شوق و
اختراعات.گذاشت وجود عرصه به پا اروپا ، در اكتشافات
دگرگون را زندگي شيوه و ميآفريدند تازه نيازهاي جديد
متعدد اكتشافات و فني و علمي تجربيات انباشت.ميكردند
صنعتي انقلاب و سال 1769 در بخار ماشين اختراع به منجر
.گرديد
بقا براي حمايتي اقدامات از مجموعهاي نيازمند جديد صنعت
با اجتماعي حقوقي ، سياسي ، نهادهاي اساس همين بر.بود
كهن مقررات و نهادها.شدند مواجه ساختاري اساسي تغييرات
سياسي ، ساختار تغيير به تنها تغييرات اين و ريختند فرو
ظهور حال در جديدي صنعت.نميشد محدود اقتصادي و اجتماعي
.بازيافت صنعتي انقلاب جريان در را خود نهايي صورت كه بود
را توليد از جديدي شيوه اروپا در نخست جديد صنعت اين
كشاورزي از را اروپا اقتصادي محتواي سرانجام و داد ارائه
.داد تغيير صنعتي توليدات و صنعت به كشاورزي توليدات و
كشاورزي تمدن بطن در جديد تمدن ظهور تغييرات اين مجموعه
منجر كشاورزي تمدن محو به صنعتي ، تمدن ظهور.بود پيشين
طلب را جديدي علمي روش جديد تفكر بنيانگذاران.شد
با سازد ، غالب و مستولي طبيعت بر را بشر كه ميكردند
كشاورزي تمدن تنها طبيعت بر اروپايي بشر استيلاي و غلبه
و محتوم سرنوشت اين.شد محو صنعتي تمدن برابر در غرب
با مقابله در جهان كشاورزي تمدنهاي تمامي ناپذير اجتناب
رفع حد در كشاورزي تمدن در توليد.بود صنعتي تمدن
تمدن در توليد آن خلاف بر امابود مقدور اساسي نيازهاي
اروپا نياز رفعاين براي.است برنياز مازاد صنعتي
بحار ماوراء و ملي مرزهاي فراسوي در بازار به نيازمند
و قطبنما اختراع با رنسانس آغاز از پس اروپاييان.بود
خويش دريانوردي قدرت اقيانوسپيما ، و بزرگ كشتيهاي ساخت
ناشناخته سرزمينهاي كشف به وسيله بدين و دادند افزايش را
در صنعتي كالاهاي از هنوز شايد زمان اين تا.پرداختند
و صنعتي انقلاب وقوع با.نبود خبري اروپايي غير ممالك
اروپاييان نياز بر مازاد محصولات صنعتي ، توليدات گسترش
با صنعتي تمدن نماينده عنوان به و شد ماوراءبحار روانه
.پرداخت مقابله به قبيلهاي و كشاورزي و سنتي تمدنهاي
ماوراءبحار در موجود اوليه مواد به صنعتي ممالك نياز
فكر به را آنان و داد توسعه بحار ماوراء در را آنان حضور
حكومتهاي حذف به سرانجام و انداخت مذكور مناطق بر تسلط
غير ممالك بر اروپايي ممالك مستقيم حكومت و ملي و بومي
.آورد بوجود را استعمار و شد منجر اروپا
مقارن ايران اجتماعي و فرهنگي اقتصادي ، سياسي ، اوضاع
رنسانس دوره
فراوان خرابيهاي از ، ايران صفويه آمدن كار روي هنگامه در
.ميبرد رنج اقتصادي قهقراي و ملوكالطوايفي نظام از ناشي
چندين را ايران زمينهها تمامي در تاتارها و مغول حمله
ايران در سياست نهاد حملات اين اثر بر.برد عقب به قرن
اقتصادي ، فضاي بر حاكم مدتها مرج و هرج و شد متلاشي
شرايطي چنين يك در (3).بود ايران فرهنگي و اجتماعي
.شدند ظاهر ايران تاريخ در صفويان
فلات تمام تقريبا ديگر يكبار صفويه كارآمدن روي با
توانست صفويه حكومت.درآمد قوي مركزي حاكميت تحت ايران
اعتباري به و سازد جاري كشور نقاط تمامي در را خود حكم
به بنابراين.نمايد تامين را كشور يكپارچگي و سياسي وحدت
ايران تاريخ در عطفي نقطه ميتوان را صفويه رسيدن قدرت
همچنين و خود دادن جلوه متدين در صفويه تلاش.دانست
اين به مشروط مذهبي علماي حمايت جلب و تشيع مذهب ترويج
و شرع ظاهر ممكن حد تا ناگزير ، صفويه سلاطين كه بود
.نمايند حفظ را شرعي احكام
شاه همچون صفوي سلاطين از برخي متعادل بالنسبه روحيه
رابطه كشور ، آبادي و عمران به وي علايق و اول عباس
دگرگون را اقتصاد حوزه و سياست حوزه بين موجود غارتگرانه
.كرد
و نقل و حمل در وتسهيل كاروانسرا فراوان ، راههاي احداث
و اقتصاد تحرك موجبات بار ديگر تجاري ، كاروانهاي تامين
تجهيزات و وسايل ساخت در حتي و آورد فراهم را ملي تجارت
از كدام هيچ ولي گرفت صورت اقداماتي توپ قبيل از نظامي
اين در.نداشت نقش ايران مدت بلند توسعه در اقدامات اين
منجر رنسانس دوره تحولات چرا كه ميشود مطرح سوال اين جا
دوره تحولات ولي شد اروپا شدن صنعتي و جديد صنعت ظهور به
آورد ، پي در را اقتصادي رشد معيني دوره در اگرچه صفويه
ومهمتر شد انحطاط و ركود گرفتار عمدا مدتي از پس اما
صنعت توسعه و تولد به منجر ايران اقتصادي تحولات آنكه
نشد؟ جديد
همه تحولات معلول جديد صنعت ظهور:گفت بايد پاسخ در
.بود اروپا اقتصاد و اجتماع سياست ، فرهنگ ، عرصه در جانبه
اروپا اقتصادي و اجتماعي سياسي ، تحولات و تغييرات اگرچه
دوش بر تحولات اصلي بار اما بودند ، جديد صنعت مددرسان
و بيكن شد ، اشاره پيش فصل در كه همانگونه.بود فرهنگ
تغيير از كه تفكري بودند ، جديد تفكر مناديان...و دكارت
ميگفت ، سخن زندگي از انسان تلقي و عالم به انسان نگاه
اكتشافات ، و اختراعات جهان ، تملك جهان ، بر تسلط براي تلاش
فرهنگ و تفكر علمي ، فلسفه و اومانيسم عقلگرايي ، طريق از
صنعت ظهور به عمل در و كرد دگرگون را اروپائيان زندگي
دوره ايران در كه حالي در.انجاميد صنعتي انقلاب و جديد
در كه آنگونه فكري تحول به منجر كه حركتي هيچ صفويه ،
اين اقتصادي تحولات.نيامد بوجود شد داده توضيح بالا
شيوههاي ادامه در بلكه نگرفت صورت دگرگوني هدف با دوران
تا دوره اين اقتصادي رشد.گرفت صورت كهن و موروثي توليد
تقاضاي اگر زيرا است ، خارجي تجارت رشد مديون زيادي حد
نميآمد ، بوجود عباس شاه دوره در ابريشم براي خارجي
نظر مورد عمراني اقدامات انجام به موفق پادشاه اين بيشك
ايران در خارجي تجارت از حاصله سود بهعلاوه.نميشد
حالي در ميپيمود جديد صنعت مسير از غير را ديگري مسير
جديد صنعت بخش خدمت به سرانجام شده حاصل سود اروپا در كه
.ميآمد در
جديد صنعت به كه تحولي هيچگونه آبستن ايران بنابراين ،
آققويونلو دوره يعني آغاز همان از ايران.نبود شود منجر
به اروپائيان با مواجهه و برخورد راه از تنها صفويه و
در شكست دليل به تنها و بردند پي آن قدرت و جديد صنعت
صفويه سقوط با.دريافت را آن تحصيل ضرورت صنعت اين برابر
از باعث كه شد آغاز ايران اجتماعي حيات در تازهاي دوره
به و اجتماعي و فرهنگي اقتصادي ، سياسي ، گسيختگي هم
.شد ايران عقبماندگي عبارتي
اما شد ، منكوب نادر ظهور با اگرچه اصفهان به افاغنه حمله
سر بر داخلي جنگهاي سلسله يك سرآغاز ميبايد را حمله اين
يعني بعد قرن دهه دومين پايان تا كه دانست قدرت كسب
نظامي نبوغ با نادر اگرچه.داشت ادامه شاه فتحعلي سلطنت
استخدام به را قبايل ساير ايلاتي ، نظامي قدرت و خويش
حكومت براساس را ايران يكپارچگي ديگر بار و آورد خويش
و نظامي قدرت براساس يكپارچگي اين اما كرد ، اعاده مقتدر
.بود شده حاصل مطلق زور
و داخلي مناطق به لشكركشي بر را خود حكومت اساس نادر
موفق خود اردوكشيهاي اكثر در تقريبا و بود نهاده خارجي
ولي.برد يغما به را كلاني ثروتهاي رهگذر اين از و بود
و ماند باقي شاهي خزانه در هميشه ثروتها اين كه افسوس صد
و بازسازي كار به بتواند كه مشخصي توزيع به روي هيچ به
و افاغنه حملات از ناشي آشفته و ريخته هم در اقتصاد رونق
منجر نادرشاه نظامي اردوكشيهاي از ناشي ويرانيهاي نيز
درست نادرشاه متعدد اردوكشيهاي ترديد بدون.نيامد شود ،
قهقرا به و كرد تضعيف شدت به را ايران اقتصاد قرن ، ربع
.برد
سريع انتقال در نادر تلاش همچنين و نادر لشكر دائمي تحرك
از بسياري ويراني موجبات ديگر ، نقطه به نقطهاي از لشكر
مذكور ، لشكر آذوقه تامين.ساخت فراهم را مزارع و كشتزارها
بخش بيشك.بود شهرها و روستاها از بسياري غارت مستلزم
خرابيهاي بازسازي صرف مردم توان و نيرو از عمدهاي
بازسازي به اشتغال دليل به و ميشد شهرها و روستا
توليدات اول وهله در توليدي اشتغال كاهش با خرابيها ،
كاهش صنايع و دامي توليدات دوم وهله در و كشاورزي
.مييافت
از پسگشت موجب بار ديگر را قدرت سر بر جنگ نادر ، مرگ
نيز وي آمدن.آمد نادر جاي به كريمخانزند متعدد جنگهاي
.شد گرفته سر از قدرت جنگ وي مرگ با و نبود گرهگشا
نويدبخش نيز سلطنت تخت بر قاجاريه جلوس و زنديه انقراض
مدتها تا نيز خانقاجار.نبود سازندگي و آرامش دوران
.ميپرداخت عمل شدت به رقبا و مخالفين سركوب براي
فوراني (رنسانس از بعد)اروپا در كه هنگام آن در بنابراين
اروپائيان و ميرسد ظهور منصه به اختراعات و اكتشافات از
خود پيشرفتهاي بر روز هر و خود تجربيات به روز هر
با ايلي زندگي همان ادامه شاهد ايران در ما ميافزودند
به جز كه استبدادي حكومت بايك و بسته فرهنگ و اقتصاد يك
ديگري چيز به يكديگر..و واختهكردن كردن كور و كشتن
روز هر ايران كه شد باعث امر اين و هستيم نميكردند ، فكر
.شود- اروپا برعكس -ضعيفتر و عقبماندهتر
دارد ادامه
جوادي غلامرضا
:پانوشتها
-زوار انتشارات اروپا در حكمت سير -محمدعلي -فروغي -1
(ص 98 -ج 1-چهارم چاپ -تهران
گران انديشه نخستينروياروييهاي -عبدالهادي -حائري -2
-اميركبير انتشارات-غرب بورژوازي تمدن رويه دو با ايران
ص 26 -اول چاپ -تهران
علمي انتشارات ايران ، در مغول تاريخ برتولد ، اسپنسر ، -3
فرهنگي 1368 و
|