انقلاب نسل آموزگار
نويسنده و متفكر خطيب ، شريعتي ، علي دكتر درگذشت سالگرد
معاصر فرهنگ اهل و جوانان ذهن همواره معاصر ، نامدار
اسلامي انقلاب در متمركز انديشههاي به معطوف را ايران
موجب كه پديده چند با تقابل در شريعتي.مينمايد ايران
بود ، شده ايران در انقلاب ماقبل نسل آخرين فكري ركود
را او رسالت همين.ميكرد حس خود دوش بر تاريخي رسالتي
و خطابهها منظر اين از و كشاند ديني مصلحان ساحت به
اين.نمود عرضه را خود موثر و آتشين نوشتههاي و كلمات
و نسل اين فكري انسجام فقدان به مربوط اول درجه در مسائل
شريعتي كه مسئلهاي.بود ايشان ميان در فرهنگي عميق تشتت
و داد سوق اسلام از ايدئولوژيك مدلي ارائها سوي به را
خلاء اين تا ميكوشيد همهجانبه و وافر تلاشي با وي
عرصها در ماركسيستها سو يك ازكند پر را تاريخي
نوعي ديگر سوي از و بودند يافته فراواني توفيق دانشگاهها
و اروپايي فرهنگ ظواهر به فرهنگي و رفتاري تقربجويي
سنت سراغ به شريعتي ميان اين در.بود شده باب آمريكايي
و تشيع اسلام ، يعني جوانان ، ميان در سنت منزوي بخش و رفت
دو ((ضرورت)) و ((شتاب)).كرد مطرح مجددا را ديني اسوههاي
بود گفته جايي در خود او.بود شريعتي محدودكنندها عنصر
اميدي هيچ نشود دگرگون نسل اين اگر و است اندك فرصت)) كه
كه بود نهفته حقيقتي عبارت اين در ((.ماند نخواهد باقي
به كه پاسخي پس در اما بود ، كرده اكتشاف درستي به شريعتي
و بازخواني و كرد بايد جدي تاملي شد ، ارائه نسل اين
.است انكارناپذير ضرورتي روزن اين از شريعتي آثار تنقيد
زماني ظرف داشت ، دور نظر از نبايد كه ديگري مهم مسئلها
روبهرو جوانان از نسلي با او.است شريعتي انديشههاي
بديهيترين و اسلام بدوي مسائل و رويهها با حتي كه بود
جاذبهاي كه ناآشنا ، نهفقط.بودند ناآشنا سنت موضوعات
، تدوين تجديد با ميبايد نخست او.نميكردند حس آن در هم
معنوي ، و ديني سنت يافتها پالايش عناصر گزينش و
مرسوم جاذبههاي و انديشهها و عقايد از فراتر جاذبهاي
مدد به و كرد كسب وسيع توفيقي امر اين در.كرد مي ايجاد
نسلي كمنظير ، بديههگوييهاي و شورانگيز متون و ادبيات
سلاحي اين.فراخواند سنت و مذهب سوي به را رفته كف از
اما ميكشاند ، آشنايي ديار به را جوانان كه بود دوسويه
.نمينهاد ايشان اختيار در عميق و دقيق نقشهاي
طراحي شريعتي كه سادهاي و هندسي مفهوم در ايدئولوژي
نهاد ، برجاي حيرتانگيز تاثيري مبارزه ، آفاق در بود ، كرده
و تعميق نيازمند دشوار ، شرايطي و فرهنگ استمرار در اما
موفقترين از بيگمان شريعتي.بود گسترده بازبيني
در را بازگشت مفهوم او.ماست معاصر ديني فرهنگ نمايندگان
مستمر بهصورت سپس و كرد طراحي بيگانه خود از قومي مقابل
براي لازم عناصر از مجموعهاي تا كوشيد خستگيناپذير و
عرفان ، .نمايد تمهيد را ((ازخودبيگانگي)) دام از رهايي
ترسيم بود ، مجموعه اين كلي نمادهاي آزادي ، و برابري
و آدم وارث حسين و (ع)علي تنهايي و (ص)محمد سيماي
...و انقلابي ابوذر و پاك سلمان و پرستنده روح زيباترين
منابع گزينش و پالايش بالاخره و آن ، الگوهاي پرداخت براي
مذهبي و ديني فرهنگ اصيل سرچشمههاي به رجوع راهكار ديني
كه ويژهاي تاريخي مقطع در شريعتي.ميشد محسوب ملت اين
كارساز و برنده سلاحي بود ، ناكارآمد و كند سلاحها همها
بيگانه ، شيفتها و منزوي و منفعل جوان از كه سلاحي.آفريد
به رو و ديني و ملي فرهنگ عاشق پرسشگر ، مسئول ، انساني
كه پليبود عصر دو ميان پلي پديده ، اينميساخت آينده
به بازگشت آن ديگر سوي و ازخودبيگانگي دوران آن يكسوي
نگرشي و تازه عصري آستانه در اينك.است خويش خويشتن
جوان براي شريعتي از پرسش هنوز دوران ، آن از فراتر
به.است شورانگيز و ارجمند جاذبههاي واجد ايراني مسلمان
كجا از:كه داد پاسخ او خود همچون بايد نيز پرسش اين
داشت گذشته به رو ميتوان آيا كرد؟ بايد چه و كنيم؟ آغاز
و پرسشها از پيشين داشتههاي به كردن بسنده با همواره و
نيازهاي ميبايد شريعتي همچون يا گريخت؟ تازه پرسمانهاي
كارآمد سلاحي و دريافت بهدرستي را نسلي هر و عصر هر
جستجو معاصر زمان از رفتن پيشتر حتي و شدن همگام براي
به نگاه همين در شريعتي هنر و جوهر و روح بيگمان كرد؟
بشر فرهنگ تاريخ در استادي كدام وگرنه است نهفته آينده
نقد و نشده گرفته سخت پرسشهاي به شاگردانش سوي از
است؟ نگرديده
انقلاب آموزگار شهادتگونه درگذشت سالروز آستانه در
و ميداريم گرامي را مرد فرزانه آن ياد شريعتي ، علي دكتر
.داريم مسئلت حق درگاه از را آرمانهايش و راه پويايي
|