اجتماعي اختلال و نظم
كيايي منصور نادر
:اشاره
جامعه كه دارد بستگي مولفههايي به جامعه يك ثبات و قوام
.ميدهند اهميت آنها به همه از بيش خود بحثهاي در شناسان
اجتماعي نظم ميگيرد ، قرار نظر مورد آنچه بحثها اين در
قابل اجتماعي و فردي رفتارهاي چارچوب اين در كه است
نيز ، اختلال يعني نظم ، سوي آن حال عين در.هستند مطالعه
تظاهرات و ظهور چگونگي و است اهميت حائز نظم اندازه به
مقالهاي.است جامعهشناسي مهم موضوعات از جامعه در آن
دو بررسي به پارسونز نظرات بر تكيه با خواند خواهيد كه
.ميپردازد جامعه ، اختلال و نظم موضوع
انديشه و فرهنگ گروه
اجتماعي نظم و پارسونز
مكتب جامعهشناسي چهره توانمندترين عنوان به پارسونز"
از بهرهگيري با را خود انديشههاي كاركردي -ساختاري
در پارهتو و وبر دوركيم ، كنت ، چون كلاسيكهايي ميراث
به روانشناسي در فرويد و اقتصاد در مارشال جامعهشناسي ،
".است كرده مطرح مدون شكل
به كلي طور بهبود دوركيم تاثير تحت بهويژه پارسونز"
و بيحد اميال ساختن محدود جامعه اصلي كار پارسونز نظر
از.است اميال اين بر مقرراتي و قواعد وضع و انسان حصر
با مقايسه قابل خصوص اين در پارسونز انديشه رو اين
ماكس سنت تاثير تحت همچنين پارسونز.است فرويد انديشه
در بشري جامعه كه بود برآن نيز وي زيرا داشت قرار وبر
سنتي جوامع تميز مدرك شدن ، عقلاني و است شدن عقلاني حال
".ميرود شمار به مدرن و
نظم هر پايه خود نهايي تحليل در دوركيم" كه شد گفته
وبر" سويي از و "ميداند عاطفي بر و خلاف بر را اجتماعي
، ابزاري عقل و بوروكراسي سريع گسترش با كه داشت آن بيم
با (كه طوري به)بگيرد خود به آهنين قفس خصلت نوين نظم
خود عاطفي صبغه نيز هنجارها جامعه ، در چيز همه شدن عقلي
به واكنش در بينپارسونز اين در ".ميدهند دست از را
(دوركيم و وبر آرا و عقلانيت چهره دو نقش)پارادوكسي چنين
دو اين راي و دوركيم و وبر جامعهشناختي نظريه تركيب با
.دهد ارائه را خود حل راه ميكند سعي نظريه ،
جز چيزي نوين اجتماعي نظم پارسونز نظر از گفت بتوان شايد
.نيست عام اجتماع يا جامعهاي اجتماع
چارچوب در را آن حال عين در كه پارسونز نظريه سرآغاز"
كنش...است اجتماعي كنش مفهوم ميكند ، مطرح وسيعي بسيار
رفتار همه ميفهمد ، را آن پارسونز كه معنايي در اجتماعي
كنشگر كه است معاني آن ، راههاي و انگيزه كه است انساني
جلب را توجهش كه معاني ميكند كشف خارج دنياي در را آنها
صحبت او از كه كنشگري...ميدهد پاسخ آنها وبه ميكند
سازمان ، يك يك گروه ، يك يا فردباشد يك است ممكن ميشود
اجتماعي كنش مفهوم.تمدن يك يا كلي جامعه يك منطقه ،
، او عكس بر" پنداشت يكي فردي بارفتار نبايد را پارسونز
بتوان كه جمعي يا فردي هستي ، هر به را اجتماعي كنش مفهوم
آن در موجود معاني مبناي بر كه كرد ادراك او از رفتاري
موجودي" پارسونز كنشگر..ميدهد تعميم باشد ، تفسير قابل
مجموعه معاني درك پيوسته كنشاش زيرا است ، "وضعيت در
پاسخ آنها به و مييابد محيط در او كه است نشانههايي
ارادي اساسا رفتار برخلاف كنش" كه معني اين به "ميدهد
".است مختار و آزاد آن ندادن يا دادن انجام در فرد و است
تمامي كه اجتماعي كنش كه ميشود نتيجه شد گفته آنچه از
عنصر چهار از است ، شده تدوين آن محور در پارسونز نظريه
قواعد -نمادها ، 4 -وضعيت ، 3 -كنشگر ، 2 -است1 شده تشكيل
ارزشها و هنجارها
واقعيت كل درك براي روش و شيوه بهترين پارسونز نظر به"
در ".كنيم درك سيستم عنوان به را آن كه است آن اجتماعي
(سيستم)نظام يك مشخصات پيوسته انساني كنش" كه معنا اين
گرايان كاركرد توسط بعدها اگرچه نگاه نوع اين ".دارد را
جايي تا اسملسر چون كساني و گرفت قرار انتقاد مورد جديد
اين اصل در بايد" كنند ادعا ميتوانستند كه رفتند پيش
تجديد اين ولي "كرد ترديد است سيستم همچون جامعه كه قضيه
سيستم كه تحليلي عمق از هيچگاه انتقاد ، و طلبي نظر
كم ميداد تشكيل پارسونز نظريه در را آن استخوانبندي
.نكرد
شرط".است شرط سه داراي (نظام)سيستم پارسونز تعريف در
آرايش بايد نظام خود و نظام يك اجزاي.است ساخت اول
از يا اجزا از كه ترتيب بدين باشد ، داشته سازماني
از بتوان تا باشد شده تشكيل پايدار نسبتا مولفههاي
.كرد ياد سيستمي تحليل در عطف نشانههاي عنوان به آنها
سطحي در و هنجاري الگوهاي پارسونز نظر به كنش ، نظام در
.ميكنند ايفا را نقش اين ساختي متغيرهاي انتزاعيتر ،
نظام يك كه آن براي.است كاركرد مفهوم نظام ، شرط دومين
نيازهاي از برخي بياورد ، دوام و باشد داشته وجود كنش
ابعاد اين.شود برآورده بايد نظام عنوان به نظام ، اوليه
خود فرايند كنش نظام شرط سومين.است كنش نظام كاركردي
كنش نظام يك خود طبيعت به بنا.است سيستم درون و سيستم
نميتواند كه است تطور و تغييرات فعاليتها ، متضمن
".گيرد صورت قواعدي طبق بايد بلكه باشد ، تصادفي
يك شد ، آن از كه تعريفي با اجتماعي (سيستم)نظام مفهوم"
واقعيت درك براي را راهي مذكور مفهوم و است تحليلي ابزار
انطباقپذيري و مفهومي شباهت داراي چند هر ;ميدهد نشان
..دارد تحليلي و انتزاعي جنبه صرفا بلكه نيست ، واقعيت با
به اجتماعي نظام خلاف بر جامعه مفهوم [كه حالي در]
آن از پارسونز كه هنگامي و ميشود اطلاق مشخص واقعيات
قابل كه است موجود بالقوه جمع يك منظورش ميگويد سخن
"...باشد محدوديتپذير و متمركز شناسايي ،
اتهام به كه فشارهايي تاثير تحت اگرچه پارسونز
از نگارهاي" سال 1966 در ميشود وارد او به محافظهكاري
به او اما "كرد پرداخته و ساخته را تكاملي دگرگوني
باشد واقعيت يك كه آن از بيش نظم" كه ميداد توجه ديگران
و است نظم مساله تبيين براي تلاش در او و "است مساله يك
به".دارد وجود اجتماعي نظم چرا بداند ميخواهد كه اين
متقابل كنش روابط به عوامل كدام كه دانست بايد ديگر ، سخن
نسبي پايداري و دوام طريق اين از و ميدهد ساخت كنش به و
كه گفت ميتوان وصف اين با "ميكند؟ تامين را آنها
كاربرد اساسا كه را مسالهاي مسامحه با منتقدانش"
".كردهاند وارونه ايدئولوژيكي سطح در دارد تحليلي
جامعه پيشگامان آثار در او مداقه و پارسونز بررسيهاي"
كنش نظريه تدوين كه ميدهد نشان (تونيس همچون) شناسي
او ديگر عبارت به.عاملهاست انتخاب نظريه تدوين همان
افراد بر خارج از ما كنش با همراه ارزشهاي كه داده نشان
ايجاد جامعه با متقابلشان مناسبات در بلكه نميشود تحميل
.بناميم "اجتماعي" را آنها دارد جا رو اين از ميگردد ،
كنش ساختي شرايط عمل ، در كه هستند ارزشها اين واقع در
نشان عيني تجربيات همه اين با.ميدهند تشكيل را اجتماعي
است كافي ليكن متنوعند ، فوقالعاده ارزشها كه ميدهد
تشكيل را تحليلي الگوهاي كه اساسي نوع چند به را آنها
الگويي متغيرهاي پارسونز را آنچه تا كنيم تبديل ميدهند ،
.آوريم دست به مينامد
فرد از كه است نقشي در ارزشي جهتگيري الگويي ، متغيرهاي"
عبارتي به.كند ايفا اجتماعي نظام هر در ميرود انتظار
بر حاكم متفاوت ارزشي الگوهاي بر دلالت متغيرها اين
پارسونز نظر به.دارند ديگران با ارتباط در فرد رفتار
و عمومي جنبه كه هستند واقعيتهايي الگويي متغيرهاي
نظام هر ساختي ويژگيهاي تاثير نشانگر و دارند جهاني
".هستند فرد بررفتار اجتماعي
كه الگويي يا ساختي متغير چهار از گفت بتوان شايد
پيوند خود اجتماعي نظام نظريه به مستقيم بطور" پارسونز
موارد بقيه در (ترديد با هم آن) متغير يك جز به "ميدهد
تعريف كه اين يا و ندارند يكساني ترجمه يا ديگر متغيرهاي
متغير چهار.ندارند غربي آثار در حتي مشخصي تفسير و
:از عبارتند مختلف ترجمههاي با پارسونز
عاطفي غير كنش يا عاطفي بيطرفي -عاطفي كنش -1
ويژگي -تفكيك -پخش -اشاعه -2
خاصگرايي -عامگرايي -3
جنبه -اكتساب -دستاورد -انتساب -كيفيتذاتي -ماهيت -4
عملي
عليرغم پارسونز ، الگويي متغيرهاي مورد در ترنر ديدگاه
از دور شايد و مبهم "گيروشه" تفسير با مقايسه در كه اين
.ميشود ارائه اختصار جهت به باشد ، موضوع
با بيشتر متغير دو گزينهاي ، دو متغيرهاي گروه دو از"
آشنايي كه معنايي با است ، ارتباط در آن با كنشگر كه شيئي
طلب او از شيء آن كه قضاوتي نوع با و دارد او براي
و خاصگرايي عامگرايي ، متغيرهاي.دارند سروكار ميكند ،
.گروهند اين ، دستاورد ماهيت
حالتمندي ساختي متغيرهاي را گروه نخستين اين پارسونز
-تفكيك -پخش -اشاعه دوم ، گروه متغيرهاي.مينامد شيء
نگرش و دارند ارتباط كنشگر با بيشتر عاطفي ، واكنش ويژگي ،
تعريف دارد آن با كه رابطهاي نوع و شيء برابر در را او
متغيرهاي را دوم گروه پارسونز سبب همين به و ميكنند
."مينامد شيء به نسبت جهتيابي ساختي
(نظام) سيستم يك تعريف دوم شرط به ورود با و مرحله اين از
قابل طبقهبنديها اغلب بر كه كرد ترسيم جدولي ميتوان ،
از بسياري در تحليل قابل تطبيق ، اين و بوده تطبيق
بدانيم است لازم مورد اين در توضيح از پيشاست موضوعات
.دارد دامنهاي و تعريف چه پارسونز نوشتههاي در كاركرد
چهار خود استمرار و تداوم حفظ ، جهت اجتماعي نظام هر
.دارد همراه به را اصلي كاركرد
و كنش نظام ميان روابط كه كنشي اجزاي مجموع سازگاري -1
.ميكنند تامين را بيرونياش محيط
كه ميدهد جاي را كنشهايي مجموعه هدف به دستيابي -2
به رسيدن براي و كنند تعيين را نظام هدفهاي ميخواهند
بسيج را انرژيهايي و منابع پاداش ، گرفتن و هدفها اين
.ميكنند اداره و كرده
از جلوگيري و مراقبت كارشان كنشي ، اجزاي از برخي -3
كردن دروني و اجزا ميان هماهنگي حفظ و كجروي گرايشهاي
را مجموعه اين كار پارسونز.است عميق اختلالهاي از
.مينامد يگانگي
هم و نظام كل انگيزش منبع هم كه فرهنگي الگوهاي حفظ -4
.است فرهنگي و نمادي دنياي و كنش نظام ميان تماس نقطه
پويايي" دستيابي و شناخت براي كه ديگري مفهوم و موضوع
مفهوم شود بررسي بايد پارسونز آثار در "اجتماعي تعادل
نظامهاي خرده از يك هر مبادله ، موضوع در.است مبادله
مشخص تعريف و استقلال و مرزبندي از كه اين ضمن جامعه
باز نظامها خرده ديگر روي به حال عين در برخوردارند ،
دو ارتباطي.دارند متقابل ارتباط آنها با و بوده
نظام خرده هر" اساس براين ستانده و داده شامل مرحلهاي
فعاليتهايي ارائه و توليد متخصص شركت ، يك نظير جامعه در
ايجاد را خاصي بازار امر اين.است معين نيازي به پاسخ در
ديگر با را خود توليدات آن طريق از نظام ، خرده كه ميكند
".ميكند مبادله نظامها
خدمت در يك هر كه ميكنند عمل ميانجي چهار مبادله اين در
با سياست پول ، ميانجي با اقتصاد.هستند خاصي نظام خرده
ميانجي با اجتماعي عرف يا جامعهاي اجتماع قدرت ، ميانجي
.نفوذ
كه اينسئوال به ميتوان شد گفته آنچه مجموع از اكنون
.گفت پاسخ ميشود اختلال دچار چگونه نظم
ايجاد حال وضع در اختلالي و تغيير طبيعتش به بنا كنش ، "
با نيز گاهي و دارد پي در را جديدي وضع به گذر و ميكند
مداخله وضعيت در كنشاش با كنشگر.است همراه نوآوري
در يا وضعيت در يا جزئي حتي تغييري مداخله همين و ميكند
تحليل سيستم شيوه به را كنش چنانچه.ميكند ايجاد كنشگر
به بلكه نيست ، ايستا هرگز كنش نظام كه گفت ميتوان كنيم ،
اين تحليل براي.پوياست نظامي گوناگون فرايندهاي شكل
كه ديد لازم پارسونز كنش ، نظام فرايندهاي اين و پويايي
همين و كند استفاده عزيمت نقطه عنوان به تعادل مفهوم از
پارسونز كه تعادلي...شد او از زيادي انتقادهاي موجب
آنجا از كه است نظري عطف نقطه يك ميكند ، صحبت ازآن
همان در درست تعادل.ميشود آغاز كنش سيستمي تحليل
رفته بين از يافته ، استقرار ميآيد نظر به كه لحظهاي
نظامي در تعادل زدن برهم كنش اختصاصي صفت واقع در.است
پارسونز...نميرسد آن به هرگز كه است تعادل به متمايل
ميتوان را تعادل فرضيه فيزيك ، همچون كه ميكند اضافه
نظام يك در چنانچه:است چنين آن فرمولبندي و كرد تكميل
در نامحدود بطور نظام اين نگيرد صورت تغييري هيچ كنش ،
".مييابد ادامه پايدار حالت
و داشت توجه نظم اثباتي وجه به بيشتر چند هر پارسونز ،
يافت ، او آثار در را اختلالي و سلبي ابعاد ميتوان كمتر
تغيير چگونگي نيز و پويا نظم الگوهاي با او كه تلاشي اما
ابعاد تحليل در ميتواند گرفت ، كار به جامعه ساخت در
چگونه كه دهد نشان ميكند سعي او.باشد راهگشا نظم سلبي
به ميتواند نشود تخليه كه صورتي در تنش ، انباشت وضعيت
در كه ميكند توصيه پارسونز".شود منجر ساختاري تغييرات
تغييرات همچنين بايد مرجع نظام يك ساختي تغييرات تبيين
را (مرجع نظام) محيط كه نظامهايي ساير در شده ايجاد
به.آورد حساب به بيرونزا عوامل عنوان به ميسازند ،
در كه تغييراتي فرد ، جامعهشناسي سطح در مثال عنوان
تاثير اجتماعي نظام بر ميتواند شود ايجاد رواني شخصيت
يا ارزشها فرهنگي عرصه در تغييرات كه ، اين يا بگذارد
اين منشا اگر حتي بگذارد ، اثر جامعه در ميتواند نمادها
عوامل تشخيص.باشد جامعه اين از خارج در فرهنگي تغييرات
عوامل از دشوارتر مراتب به ساختاري تغييرات درونزاي
را تنشها نقش درونزا عوامل ميان در پارسونز.برونزاست
مشكلات از عبارتند تنشها.ميداند مهم بسيار جامعه در
نظام كار كه ناسازگاريهايي و برخوردها تناقضات ، دروني ،
.ميكند كمتر را كارايياش و دشوارتر سنگينتر ، را
دارد ادامه
|