كنيد پيدا را گر كيميا اين
براي فيلم تهيهكنندگان اتحاديه برنامه
بيكارشده روزنامهنگاران به كمك
كنيد پيدا را گر كيميا اين
نويسنده كوئيلو پائولو اثر "كيمياگر " بررمان نقدي
برزيلي
و پائولو كيمياگر بين تفاوتي ساختارهيچ و شكل لحاظ از
ولي.است متفاوت آنها دين آنكه جز نيست ، مولوي عرب مرد
آنها اعمال و افكار
مجزا را داستان دو اين كه است لوحي ساده و است هم شبيه
كنيم تلقي اتفاق يك راحاصل آن و بدانيم هم از
ايران در پائولوكوئيلو "كيمياگر" رمان كه هنگامي :اشاره
فكر خود (مترجمان بعدها و) مترجم شايد شد ترجمه
قرار ايراني خوانندگان اقبال مورد كتاب اين كه نميكردند
ايران در وي ديگر كتابهاي فوق كتاب بر علاوه.بگيرد
.نرسيدند "كيمياگر" اقبال به كدام هيچ كه شدهاند ترجمه
اين اثر "كيمياگر" رمان به است نگاهي و نقد زير جستار
.برزيلي نويسنده
مولوي "بغدادي مرد" و كوئيلو "چوپان"
و كتاب موضوع شاعران يا و رمانها نويسندگان از بعضي گاهي
بعدبا و ميگيرند حكايتي يا و قصه داستان ، از را خود شعر
خود اصل از كه ميدهند پرورش گونهاي به را آن خود هنر
قصههاي از بسياري مثلا.است خواندنيتر و زيباتر
است رماني "كيمياگر".هستند پختهتر خود اصل از مولانا
عرفاني -شرقي حكايتهاي از را قصه اصل آن نويسنده كه
را خود اندازهاي تا توانست و است كرده اقتباس مولانا
.نيست واقعيت همه اين گرچه بنماياند ، خود اصل از موجهتر
و جانمايه از داده پرورش را آن مولانا كه قصهاي زيرا
.است برخوردار محكمي و قوي درونمايه
براي كه ميكند حكايت چوپاني زندگي از "كيمياگر" رمان
(مصر ثلاثه اهرام پاي در هم آن)فراوان گنج به رسيدن
نويسنده.ميكند طي را سختي و خطرناك پرسنگلاخ ، راههاي
خيال و ذهن و درون به وادي اين در گاه و راويست خود
ميگويد ، سخن او روحيات از و ميشود وارد هم خود شخصيت
است جانبدارانه و عميق جدي ، قدر آن گاهي نويسنده ژرفكاوي
دنبال به كه ست"كوئيلو" اين كه ميكند گمان خواننده كه
اهرام پاي در گنج يافتن آرزوي در يا و است روان گوسفندها
.مصر ثلاثه
مثنوي ششم دفتر كه كسي براي شايد داستان ، اصل اما
بغداد به گنج ، طلب در ديدن ، خواب اثر بر كه بينوايي"
داستاني وقتي ولي.باشد جذاب خيلي نخوانده را ".ميرود
ديگر ميخواند ، درآورده نظم به پيش سال مولوي 800 كه را
را آن و خوانده را حكايت اين "كوئيلو" كه ندارد ترديدي
جديد زباني به و داده برگ و شاخ را آن و درآورده نثر به
معني بدين است ، كرده رمان عرصه وارد متفاوت تصويرهاي با
نام به اسپانيايي جوان يك به مولوي بغدادي آن كه
رمانهاي كه است اين واقعيت.ميشود تبديل "سانتياگو"
ميكنند پيروي -شرق عرفان هم آن -عرفان نوعي از "كوئيلو"
اين اسلام آيين از او ديني -مذهبي اطلاع و آگاهي گاه و
خود رمان آنكه از قبل كوئيلو كه ميدهد افزايش را واقعيت
.است پرداخته شرق عرفان مطالعه به كند تحرير را
توان مي "كوئيلو"زندگي سوابق به توجه با
بياطلاع شرقي عرفان و داستانها از كهاو گرفت نتيجه
خاصه شرقي ، نمادهاي از كه آن از بهتر كاري چه و نيست
براي دارند عرفاني صبغهاي و رنگ كه نمادهايي از آندسته
بي.كند خلق جديد دنياي لاتين آمريكاي مردم و اروپائيان
آمريكاي و اروپا در او رمان خوانندگان همه اگر ترديد
چنين اين داشتند ، اطلاع مولانا عرب مرد داستان از لاتين
"كيمياگر" چون ديگر سوي از.نميسپردند "كيمياگر" به دل
نتيجه در ميشود نايل نيافتني دست آرزوهاي به (چوپان يا)
ميگردند نااميدي دايره در كه افرادي از بسياري امروزه
موفقيت به آنها جاي به بتواند خيالي قهرماني آنكه از
در گاهي و بروند او دنبال به كه نيستند بيميل پر برسد
طلا را آهن و كنند رها را خود كوئيلو خيالي توفانهاي
دست آرزوهاي به بتوانند رويا درعالم لااقل تا نمايند
.برسند خود نيافتني
و پائولو كيمياگر بين تفاوتي هيچ ساختار و شكل لحاظ از
ولي.است متفاوت آنها دين آنكه جز.نيست مولوي عرب مرد
اين كه است لوحي ساده و است هم شبيه آنها اعمال و افكار
اتفاق يك راحاصل آن و بدانيم هم از مجزا را داستان دو
(داستان قهرمان) "كيمياگر" با پائولو كه كاري.كنيم تلقي
او به را اوليه دانشهاي از بعضي كه است آن داد انجام خود
به كه را ميراثي كه است "مفلسي" مولوي قهرمان ولي داد ،
"...زار و عور او بماند و خورد را جمله" بود رسيده او
:ميگويد مولوي
شنيد او گفت هاتفي او ديد خواب
پديد آيد مصر به تو غناي كه
كارتوراست شود آنجا مصر روبه
مرتجاست او قبول را كديت كرد
زفت گنجيست يكي موضع فلان در
رفت مصر تا بايدت آن پي در
نژند اي زبغداد هين بيدرنگي
...كند گاه منبت و مصر سوي روبه
اساس بر ميرود ، مصر به بيدرنگ مولانا قهرمان و
چون و ميكند دستگير را او (نگهباني) عسس حادثهاي ،
:ميكند رها را او نيست دزد مرد اين كه ميشود مطمئن
فاسقي نه و تو دزدي نه گفت"
"احمقي و گول ليك نيكي مرد
خواب بارها او خود چون برود ، بغداد به ميگويد او به بعد
:است نهان گنجي جا فلان در بغداد در كه ديد
مستمر ديدم خواب من بارها
مستتر گنجي بغدادست به كه
دفين كويي فلان و سوي فلان در
(...)حزين اين كوي نام خود آن بود
من خواب اين بارها خود ديدهام
(...) وطن در گنجي بغدادست به كه
چنين به اهرام پاي در نيز "كوئيلو" قهرمان كه است جالب و
خواب من كه ميگويد او به نگهباني و ميشود دچار سرنوشتي
هم قهرمان و است نهان گنجي اسپانيا روستاي فلان در ديدم
ميشود ، خويش ديار راهي مييابد را نشانه چون بيدرنگ
بغداد به نگهبان نصيحت از بعد كه مولانا قهرمان مانند
.برگشت
واقعگرايانه بسيار را خود قهرمان داستان اين در مولانا
قهرمانسازي قصد مولانا ميدارد ، وا حركت به ملموس و
است نو نسل به جديد درسي و نوين آموزش پي در بلكه ندارد
را داستانش ميبافد ، هم به را وريسمان آسمان كوئيلو ولي
تا ميسازد برخوردار رمانتيك مايههاي از كمي اصطلاح به
در كوئيلو.نمايد جلب خود به را بيشتري خوانندگان بتواند
قهرمان يك خود اسپانيايي چوپان از ترتيبي هر به است صدد
مفلس و كاهل انسان از ميخواهد مولانا ولي.بسازد جهاني
به را انساني موجودي كوئيلو.بسازد كامل انسان يك خود
وعقلي منطقي لحاظ از كه چيزي درميآورد ، توفان و باد شكل
آدمها توانايي و قدرت به كسي اگر حتي و نيست پذيرفتني
آدمي شاكله كه بپذيرد نميتواند باشد داشته عميق اعتقاد
به خارقالعاده چنين هستند خاك و آب جنس از كه او جسم و
كن را جا همه و ميشوند تبديل توفان و باد شكل
يا بپذيرد ، خوب فقط پائولو را اين شايد ميسازند ، فيكون
.باشند داشته نيرويي چنين بخواهند خيالاتي و اوهامي اذهان
زندگي روياها در و است خيالباف خودش ، چون كوئيلو قهرمان
اندلسي سالك از واقعگراتر مولانا قهرمان ولي ميكند ،
.است
"كيمياگر" رمان در كه زيركانهاي و ظريف بسيار مساله
تا دارد سعي نويسنده كه است ، اين شده پرداخته بدان
باورهاي بر را خود قهرمان ديني-عرفاني باورهاي
در كه سازد ، چيره و مسلط افريقا صحراي باديهنشينهاي
اندازه آن به كوئيلو ي"سانتياگو"ميكند ، نيز چنين نهايت
گرداب در را سپاهي راحتي به ميتواند كه ميرسد شهود از
.را صحراگرد و عرب سپاهي.كند گرفتار
خاصي زيركي از فقط دادكه نشان رمان اين در "كوئيلو"
نمايي شرقي انديشه بر سوار حقيقت در و است برخوردار
ابتدا -تنهايي به بتواند خود آنكه نه دارد ، غربگرايانه
اگر است سادگيباشد داشته انديشهاي چنين -ساكن به
و گمراه انسانهاي تا است جويي راز پي در "كوئيلو" بگوييم
روي آن بلكه برسند ، خود خواستههاي به بتوانند نااميد يا
و است شرق عرفان چهره دادن نشان وارونه"كيمياگر" سكه
چنان جسماني نمادهاي گاه هيچ كه ميداند سليم عقل گرنه
چيزي بهعينه تا نميآميزند هم در غيرجسماني نمادهاي با
كرد ، پيدا كسي اگر را چنين كيمياگري و كنند خلق را ملموس
را كيمياگر اين ميتوان راستي.است كرده هنر حقيقت در
كرد؟ پيدا
واقعيگونه نمايشي
خيالي و ذهني اما
شانزده تا كه است جواني -سانتياگو -"كوئيلو" قهرمان
علاقه مادرش و پدر.ميديد ديني آموزش صومعهاي در سالگي
و ديني علوم لاتين ، ويبسازند كشيش او از كه داشتند
داشت آرزو بچگي از اين وجود با".بود راآموخته اسپانيولي
از مهمتر ميديد چيزي آن در كه چرا رابشناسد ، دنيا كه
وي ".مردم گناهان شناخت يا خدا شناخت كائنات ، شناخت
ثلاثه اهرام كنار در كه است ديده خواب كودكي در دوبار
ميتواند برود آنجا تا شود موفق اگر و است نهان گنجي مصر
تشكيل را داستان اصلي هسته رويا همين.بيابد را گنج
به رسيدن براي مستمسكي فقط وانفعالات فعل وبقيه ميدهد
.است قهرمان آرزوهاي
اما مينمايد ، مرموز و پيچيده شخصيتي آغاز در چوپان
و پيچ بدون را خواننده ميكند ، خود از چوپان كه سوالهايي
زباني از رمان حقيقت درميسازد رهنمون او دنياي به خم
و توهمات درگيرودار خواننده كه است برخوردار ساده چنان
به ميبرد ، چرا به را گله رمان شخصيت با نيست ، روياها
اما ميكند ، مطرح را وغريب عجيب پرسشهاي فروميرود ، فكر
-چوپان سانتياگوي -"آدم" اين اينكه آن و نيست مشخص چيز يك
سبب" چنانكه ميدهد ، آزارش او خوابهاي.ميخواهد چه
بخواهد و بدود ذهنش در "تصوري" آنچنان كه ميشود
-گوسفندهايش بر -وفادارش هميشه دوستان سر بر را عصبانيتش
".كند خالي
و نامشخص استعارات از و پيچيده زبان از گرچه "كوئيلو"
پرخطر و سخت داستان ، اين در ولي ميگيرد ، بهره كمتر غامض
را خواننده كه ميشود سبب آرزو به رسيدن مشكل و راه بودن
ذهني تمهيدات بعضي از تا است برآن وي كه وادارد بيترديد
دچار را زبان و گيرد بهره لاتين آمريكاي ديگر نويسندگان
خود مسير كه چه هر رمان شخصيت يعني.سازد تصويري پيچيدگي
گرداب در بيشتر ميكند ، طي بيشتر مقصد به رسيدن براي را
سيري به واقعي و رئال سيري از و ميخورد غوطه توهمات
رمان اصلي شخصيت ديگر سخن به.مييابد سوق رئال ماوراء
نمايشي "كيمياگر".واقعيات تا است ذهنيات درگير بيشتر
گاهي خواننده كه معني اين به.دارد ذهني اما واقعگونه
هم او به ميتواند شخصيت اين زندگي كه ميكند احساس
وجود خوانندهها از عدهاي بسا ، چه و باشد داشته اختصاص
نمادي شايد چوپان و ببينند مستحيل چوپان شخصيت در را خود
تمام با "كيمياگر" اما.باشد آنها آرزوهاي از
بايد كه آنچه" يا "هست كه آنچه" اساس بر خود تواناييهاي
وعلاقه ميدارد دوست كه آنچه" اساس بر بلكه نيست "باشد
.ميگيرد شكل و مييابد جريان "باشد دارد
از فيلسوفانه نگرشي كه ميشود تصور كوئيلو "كيمياگر"
هستي از فيلسوفانه نمايي بيشتر او نگرش اما دارد ، هستي
واقع تعابير و تعاريف هستي براي فلسفه كه چنان نه است
.دارد نگرانهاي
كردن باورمند براي است ابزاري بيشتر اينجا در "فلسفه"
كيمياگر.باشد داشته محوري جلوه و نقش آنكه نه واقعيات ،
گونهاي به ميشود ، متمسك وفلسفه تصوف عرفان ، به همزمان
از صبغهاي هيچ -واقعي طور به -آدمي گمان گرگوميش در كه
ريسمان از نميتواند كه وقتي كيمياگر ، .ندارد واقعيت
.درميآيد افسانه شاكله به برود ، بالا فوق مقولههاي
ميگيردتمامي قرار افسانه چوب چار در وقتي وصف اين با
نه ميكند ، تخريب را افسانهاي داستانهاي ساختار و قواعد
سيماي شدن مخطط سبب بيشتر بلكه دراندازد ، نو طرحي آنكه
خاص پيچيدگيهاي تمام با افسانه كه زيرا ;ميشود افسانه
خواننده كه ميكند پيروي قوانيني و قوالب از باز خودش ،
.نميسازد دچار بيباوري يا و سردرگمي به را
از ميشود شرقي عرفان وارد وقتي چنين ، گردشي در كيمياگر
بر فيلسوفانه نگاه كه هنگام و است بياطلاع آن روحيات
را فيلسوفانه انديشههاي حتي نظر به مياندازد هستي
زمره در يقينا كيمياگر آنكه پايان در و ميكند تخريب
و پايا نه البته -ميگيرد قرار قصههايي و داستانها
زندگي روياها با لحظاتي يا لحظه براي بتوان كه -هميشگي
.كرد
آراي جهان عادل
براي فيلم تهيهكنندگان اتحاديه برنامه
بيكارشده روزنامهنگاران به كمك
فيلم چند نمايش با فيلم تهيهكنندگان اتحاديه :هنري گروه
به را فيلمها اين از حاصله درآمد ويژه ، هفتهاي اختصاص و
.داد خواهد اختصاص بيكارشده روزنامهنگاران
تهيهكنندگان اتحاديه رئيس صدرعاملي رسول را مطلب اين
خسرو كارگرداني به آتش عروس فيلم نمايش جلسه در فيلم
اعضاي براي و سپيده سينما در گذشته پنجشنبه كه سينايي
اعلام بود ، درآمده نمايش به روزنامهنگاران صنفي انجمن
عامل مدير قائممقام كيايي نظام همچنين جلسه اين در.كرد
در سينما خانه سوي از ويژه مراسمي اختصاص از سينما خانه
.گفت سخن روزنامهنگاران و خبرنگاران مقام از تجليل
نياوران نگارخانه
رنگين" نام با اندونزي فرهنگي ميراث و آثار نمايشگاه
:نشاني /تا 20 ساعت 10 از /مرداد تا 16 پنجم از /"كمان
فرهنگسراي نياوران ، پارك مقابل پاسداران ، خيابان انتهاي
.تلفن22287081 /نياوران
شيث نگارخانه
/تا 20 ساعت 17 از /مرداد هفدهم تا /گروهي نقاشي نمايشگاه
كوچه دانشجو ، پارك جنوبي ضلع عصر ، ولي راه چهار:نشاني
.تلفن6709175 /پلاك 41 شرقي ، شيرزاد
اثر نگارخانه
/ماه مرداد تا 19 /ايران معاصر معماران نقاشي نمايشگاه
خيابان دركه ، :نشاني /تا 30/20 و 15 تا 13 ساعت 10 از
.تلفن2407772 /شماره 7 احمدپور ، شهيد
برگ نگارخانه
ليلي سفال نمايشگاه طاهري ، كامران نقاشي نمايشگاه
فارغالتحصيلان گروهي نقاشي نمايشگاه فرزانه ، جواديان
تا و 15 تا 30/12 ساعت 9 از /مرداد تا 18 /آزاد دانشگاه
دامن ونك ، ميدان از بالاتر عصر ، ولي خيابان:نشاني /19
.شماره 1/12 افشار ،
بهمن نگارخانه
همكاري با معاصر هنرمندان از گروهي نقاشي نمايشگاه
بهمن ، ميدان راهآهن ، ميدان:نشاني /همايوني نگارخانه
.تلفن5312180 /بهمن فرهنگسراي
|
|