خشونت و دين نسبت
اصلاحات ضرورتهاي
خشونت و دين نسبت
( آخر بخش ) حجاريان سعيد دكتر با گو و گفت
به راجع حجاريان دكتر با وگو گفت نخست شماره در :اشاره
مباحثي شود مي دين از آميز خشونت قرائت منجربه كه عواملي
و افراطي هاي نظريه و خشونت و دين ميان رابطه به راجع
خشونت ايجاد هاي زمينه و ساختارها ، زمينه اين در تفريطي
. گذشت نظرتان از
بستر در دين تكوين و تحول مراحل وگو گفت اين آخر بخش در
هاي زمينه پناه در متن تاويل و خشونت با آن ونسبت تاريخ
. گذرد مي نظرتان از فرهنگي و اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي
انديشه گروه
كه هم دومي منظر از را خشونت و دين رابطه است ممكن اگر *
بستر در دين خود تكوين و تحول مراحل دهيد ، توضيح گفتيد ،
باشد؟ داشته رابطه اين در ميتواند نقشي چه تاريخ
خود تاريخي سير از مرحله كدام در دين اينكه من نظر به
مراحل در دين مظروف يعني.است مهمي بسيار نكته هم است ،
نهاد يعني)آن قالب و ظرف تكاملش ، و تحول انكشاف ، مختلف
در دين حال هر به.ميدهد قرار تاثير تحت هم را (دين
پيدا جديدي كاركردهاي خود تحول فرايند مختلف مراحل
خشونتزا جديد كاركردهاي همين علت به است ممكن و ميكند
يعني مظروف ، و ظرف اوقات گاهي البته.شود خشونتزدا يا
وقتي و ميگيريم نظر در هم با را دين نهاد و دين
حال هر به.داريم نظر در را "دين نهاد" ،"دين" ميگوييم
.ميكند طي را مختلفي مراحل ديگري نهاد هر مثل دين نهاد
كنيم ، مرحلهبندي را دين تاريخي تحول فرايند بخواهيم اگر
نطفهبندي يا جنينبندي مرحله ميتوانيم را اول مرحله
آن ايدئولوژيك عناصر تخمير و دين اوليه (Germanation)
را خود تاسيسي و استقراري مشكل مرحله اين در دين.بدانيم
ساير با چالش در را خودش دين نهاد وقتي.ميكند حل
آن اشاعه و گسترش به نوبت عليالقاعده كرد ، تثبيت نهادها
و انحطاط و كهولت بسا چه و تثبيت مرحله هم بعد.ميرسد
را خودش خاص اقتضائات مراحل اين از كدام هراست اضمحلال
"مقاومت دين" اول ، مرحله در را دين بتوانيم شايد.دارد
مقابل در دين مرحله اين در زيرا بناميم ، "صدر دين" يا
دوم مرحله در.ميكند مقاومت فشارها و هجومها انبوه
دين" حتي و "گشايش و انفتاح دين" را دين ميتوانيم
و استقرار مرحله به دين كه هم وقتي و بناميم "انقلاب
ديني يعني بخوانيم ، "موجود وضع دين" را آن رسيد ، تثبيت
عناصر آخر مرحله اين در.كند حفظ را موجود ميكوشدوضع كه
به و ميشود نشست ته يا تخليه دين (Uptopian)ناكجاآبادي
در عليالقاعده.ميگردد تبديل موجود حفظ ايدئولوژي
خيلي ديني درون همبستگيهاي و اخوتها دين اوليه مراحل
خود بيرون با كه نيستند مايل چندان دينداران.است زياد
چشم به ظلمپذيري بيشتر مرحله دراين.كنند خشن برخورد
كمان طرف هر از كه سخت شرايط اين تحت دينداران.ميخورد
حق و صبر به را يكديگر بايد كشيدهاند ، سويشان به ملامت
دين به دين اين كه اين براي.بگيرد پا دين تا كنند توصيه
.بيافتد اتفاق بيرون در تحولاتي بايد شود تبديل انقلاب
دين بگذارد ، وخامت روبه جامعه عيني شرايط اگر مثال ، براي
مدون و تكميل را مشروعيتساز بديل يك بتواند بايد مقاومت
يعني.ببرد سوال زير را مستقر قدرت حقانيت نوعي به و كند
بتواند ثانيا و بسازد مشروعيت خود براي بتواند اولا ،
اين همهدهد قرار ترديد مورد را موجود قدرت مشروعيت
از زيادي بخش.است مقصود همين براي "مذهبها عليه مذهب"
بعد تا ميشود آلترناتيوسازي صرف ديني مصلحان انرژي
در بتواند بايد دين بنابراين ، كنند سربازگيري بتوانند
بيايد ، بيرون جزيرهنشيني و انزوا حالت از مقطعي
.است مرحله همين خشونت ، مرحله.يابد وگسترش كند سربازگيري
از ميخواهد بود ، مقاومت حال در تاكنون كه ديني يعني
كند جهانگيري اصطلاح به و بيايد بيرون خود مقاومت پوسته
.شد خواهد خشونتآميز عليالقاعده مرحله اين در لذا و
.كنيد نگاه پروتستانتيسم و رفورماسيون به شما مثال ، براي
ميشود تلقي سرمايهداري روح پروتستانتيسم اخلاق آنكه با
دمكراسي ليبرال و پلوراليسم و مدارا با سرمايهداري و
خود انكشاف مرحله اوايل در پروتستانتيسم است ، سازگارتر
ژنوكالون در را ديني دولتهاي خشنترين ما.بود خشن بسيار
و ايدئولوژيك دولت اولين كالون دولت اصلا داريم ،
بدتر هم وسطي قرون عقايد تفتيش دادگاه از و است توتاليتر
حتي مواجهيم ، بيكراني خشونت با هم لوتريانيسم دراست
و ميرفت هم جنگ جبهه به و بود خشني مرد شخصا لوتر خود
به كردند ، شورش دهقانها كه هم بعد.ميدانست دجال را پاپ
ناامن و خشونتبار فضاي اين اما.جنگيد آنها عليه شدت
وجود به سرمايهداري براي امني و مساعد زمينه نميتوانست
راه از لاك جان نظير كساني بود لازم بنابراين.آورد
آن سودمند وعناصر كنند رفورم نوعي رفورماسيون در و برسند
هر به و برگيرند ميخورد دمكراسي ليبرال درد به كه را
خود البته.كنند ايجاد را دمكراسي ليبرال ايدئولوژي حال
يا خشنتر رشدش و پيدايش زمينه به بسته هم پروتستانتيسم
خدمت در پروس در پروتستانتيسم مثال ، براي.بود لطيفتر
انزوا ورتنبرگ در (پروسي پروتستانتيسم) درآمد مقتدر دولت
سياست خدمت در انگلستان در و كرد پيشه را سياسي انفعال و
تمام در كلامي عناصر اگرچه يعني.گرفت قرار ضدخودكامگي
فردي ، خلوص جملگي و بود يكسان پروتستانتيسم شاخههاي
و دنيوي زهد آينده ، به نسبت خوشبيني سلطنتالهي ، پذيرش
مختلف هايContext يا زمينهها در اما داشتند ، تاكيد غيره
عناصر كه هنگامي تعبيري به.يافتند متفاوتي جهتگيريهاي
در و ميگيرند قرار سياسي مشخص اهداف خدمت در سنتي
به ميشوند ، روبهرو موانعي با اجتماعي مشخص ظرفهاي
پيوريتانيسم.ميشوند تبديل گوناگون ايدئولوژيهاي
تبديل مطلقه قدرت ضد ايدئولوژي يك به رو آن از انگليسي
در قدرتمندي نسبتا تودهاي پايگاه توانست يكسو از كه شد
كليسيايي -دولت دشمني با ديگر سوي از و بيابد عوام ميان
آييني پاكبود وابسته شاه به كاملا كه شد مواجه
آنجا در زيراكشيد سياسي انفعال به ورتنبرگ در(Pietism)
اشرافيت به وابسته و سلطنت از مستقل نسبتا كليسا -دولت
دراينجا.كرد مدارا ديني جنبش آن با نهاد اين و بود
نكرد ، پيدا انقلابي خصلت اما شد خودكامگي ضد پروتستانتيسم
.داشت را صلحآميز طرق از هدف به رسيدن مكانيسمهاي زيرا
كه يافت نما و نشو جامعهاي در عكس بر پروسي ، پاكآييني
ضعيفي پايگاه واقتصادي سياسي لحاظ به فئودال اشرافيت
شد ، متمركز دولت خود پاكآييني ، حامي مهمترين لذا و داشت
حمايت اين به زميندار اشرافيت با مبارزه براي كه دولتي
از حمايت سمت به پروس در مذهبي رفورم لذا.داشت حاجت
مرحله در دين اينكه بنابراين ، .شد كشيده مطلقه قدرت
خشونت ، ضد يا كند پيدا خشونتزا خصلت خود گسترش و انكشاف
.دارد بستگي آن گسترش و پيدايش زمينه به
از بتوانيم موضوع بهتر درك براي اينجا در شايد باري
دين نهاد درباره جامعهشناسان(Typology) طبقهبندي
اديان از بعضي آنها نظريه مطابق ;كنيم استفاده
از بعضي يعني Incusionary بعضي و هستندExclusionary
آنها از بعضي و برتابند را بيگانه و غير ميتوانند اديان
فرايند در اين بر علاوهشوند فراگير و شامل نميتوانند
دين پيدايش بدو در استقرار و مقاومت مرحله يك دين تطور
يا اديان يعني.موجود وضع به رسيدن مرحله يك و داريم
دوم مرحله به و كردهاند حل را خود استقرار مشكل
اگر.هستند نخست مرحله در و نكردهاند حل يا درآمدهاند ،
.ميشود پيدا فضا چهار كنيم ضرب هم در را معيار دو اين
مشكل هنوز دين كه است وضعيتي (Sect) "فرقه" مثلا
هم Exclusionary انسدادي خصلت و نكرده حل را استقرارش
اما نكرده ، راحل استقرارش مساله Denomination.دارد
.دارد را ديگران با تعامل قدرت و است(Inclusive)دربرگير
كرده ، حل را استقرارش مساله كه داريم را Church آن از بعد
هم كه داريم را (Cult)كيش نهايت در و است انسدادي اما
گويي.است دربرگيرنده هم و كرده حل را خود استقرار مشكل
و ميشود شروع "فرقه" از خود تطور و تحول فرايند طي دين
مهمترين نظرم به كه) Cult به سرانجام و دين نهاد به
اين در.ميشود تبديل (است "كيش" يا "ملت" واژه آن معادل
پوسته شكستن درمرحله ،"فرقهها" اين واقع در تقسيمبندي ،
ميدهند ، نشان خود از را خشونت بيشترين كه هستند گسترش ، و
هم و است غليظ بسيار آنها در هويتبخش عناصر هم زيرا
كه ميبينند روبهرو مستقر كليساي مثل دشمني با را خود
را خود فرقه اهل يعني)است انحطاط و اضمحلال حال در گويي
.(مييابند رشد و بالندگي مراحل در
دهيم ، توضيح را ديني هاي خشونت بتوانيم آنكه براي خلاصه
.كنيم مراجعهContext يا زمينه به بايد حتما
واقع در ندارد ، سخني خود پيش از Text يا متن
.ميآورد سخن به را هاText اين تمام كه استContextاين
.سپاسگزاريم بسيار كرديد ، شركت گفتوگو در اينكه از *
اصلاحات ضرورتهاي
كرماني توكلي حميد
:اشاره
و فضا چه به خود تداوم براي است؟ معني چه به اصلاحات
مشخص ويژگيهايي چه با اصلاحات اصحاب دارد؟ نياز الگويي
اينها چيست؟ اصلاحات مكانيسم بنياديترين و ميشوند؟
به آنها به پاسخگويي درصدد زير مقاله كه هستند سوالاتي
.است اصلاحات ضرورتهاي عنوان
انديشه گروه
چون ، بررسيمفاهيمي به اصلاحاتنياز موضوع تبيين براي
مكانيسمهاياصلاحات و الگوها مجري ، ابعاد ، آهنگ ، فضا ،
.است
تصحيح كردن ، درست معناي به لغت در (اصلاحات) اصلاح -1
بهمفهوم سياسي فرهنگ در و است نوسازي و (اشتباهات) كردن
جنبههاي سازمان تجديد و ترميم براي كه است تلاشهايي
.ميپذيرد انجام اقتصادي و اجتماعي -سياسي حيات ناسالم
وجود بازدارندهاي عوامل اقدامات ، اين مقابل در البته
تحول از جلوگيري و موجود وضع تثبيت خواهان كه دارند
را كار (اصلاح) عمل جريان در دارند سعي و هستند بنيادي
.دهند فيصله وابتر تمام نيمه شكلي به
ميپذيرد صورت آن در عميق اصلاحات كه فضايي -2
باشد ، آشوب از بدور و آرام فضايي ميبايست عليالقاعده
و مياندازد تعويق به را اصلاحات و است مخرب آشوب ، زيرا
ديگري موضوع اصلاحات ، آهنگ.ميسازد حاكم را مرج و هرج
و عميق اصلاحات اساسا گفت ميتوان آن مورد در كه است
.ندارد سروصدا پر و ضربتي كارهاي با سنخيتي همهجانبه ،
و فرماليستي جنبههاي بر تكيه بيشتر كه روشها اينگونه
و (پرورش) تحكيم و شكلگيري از مانع دارند ، تبليغاتي
و ميشوند اصلاحات عملي و فكري بنيادهاي (توسعه) گسترش
موجب و ميماند باقي سطح و روبنا حد در تغيير نتيجه در
ضرر.ميگردد جامعه فقر و ماندگي عقب تطويل و تعميق
مناسبات از ناشي عميق كاستيهاي جبران براي شتابزده اقدام
.است آني احتمالي منافع از بيشتر غلط ،
بدون جريان و استمرار ميگردد ، آغاز اصلاحات كه زماني -3
هرگونه زيرا ميشود ، برخوردار اساسي اهميت از آن وقفه
موجب اصلاحات ، درروند بيجا و بيمورد انقطاع و گسستگي
انساني و مادي سرمايههاي و نيروها اتلاف و خسارات تشديد
.ميرود بشمار توسعهاي ضد اقدام يك خود اين كه ميگردد
خود گذشته ، تصحيحاشتباهات در استمرار عدم ديگر عبارت به
و تشخيص كه كرد فراموش نبايد البته.است اشتباهديگري
ممكن غير چند هر اندازه به و موقع به صحيح ، عمل انجام
روز زمان رفتن دست از با كه است دشواري كار لكن نيست ،
.ميشود دشوارتر بروز
موضوع تبيين به كه است ديگري مهم مساله اصلاحات ابعاد -4
از كه تعريفي به توجه با.ميكند شاياني كمك اصلاحات
بنيادي و اساسي اصلاحات شد ارائه مقدمه در اصلاحات
و نارسائيها ديگر ، عبارت به باشد ، جانبه همه ميبايست
و سياسي اجتماعي ، متعامل حوزههاي كليه در خرابيها
و مياني پايين ، ردههاي بين) وافقي عمودي سطوح در فرهنگي
جانبه ، همه اصلاحات جريان در ميبايست (جامعه بالاي
ديالكتيك.گردند ترميم و تصحيح مشمول عميق ، و واقعي
و (اجتماعي و فردي متوازن اصلاحات) كلي -جزئي اصلاحات
جامع تبيين براي مناسبي متدولوژي عيني ، -ذهني اصلاحات
.است مختلف ابعاد در اصلاحات موضوع
لازم توجه بدان بايد كه است موضوعي اصلاحات الگوي -5
از ميبايست اصلاحات جمله از عملي هر اصولا.بشود
مناسبي و مدون مشخص ، الگوهاي و برنامهها تئوريها ،
مقدماتي ، شناخت و آگاهيها و مباني بدون باشد ، برخوردار
.شد خواهد خراب شود ، اصلاح آنكه از بيش وضعيت
تعادلگرايي محتاج اصلاحات ، كه است اين است مشخص آنچه
حركت.است مربوطه پروسه طول در (تعادل نظريه بر ابتناء)
ايجاد براي متعادل و تدريجي و آرام است حركتي اصلاحي ،
اجتماعي (ناسازگاري) ناهماهنگي رفع موجب كه نوآوريهايي
لزوم تشخيص مستلزم حال هر در اصلاحي جنبش.ميشود
وسائل كردن فراهم و لازم نوآوريهاي تعيين جامعه ، بازسازي
.است جامعه اصلاح براي ضروري
ميان به اصلاحات و توسعه از صحبت كه هنگامي -6
توسعه مجري كه ميشود مطرح اساسي سوال اين ميآيدغالبا
اول ، درجه در كه است اين است مسلم آنچه كيست؟ اصلاحات و
صلاحيت داراي ترجيحا و صالح افراد بايد اصلاحات مجريان
و لايق آنها صحيح اجراي و اولويتها تشخيص زمينه در
اصلاحات حقيقي ، مصلح و صالح متصديان بدون.باشند درستكار
اجتماعي ، تحولات و اصلاحات روند در.نميپذيرد صورت واقعي
يافته پرورش و برومند جوانان همت و صالح بزرگان تجربه
.است ضروري و لازم سرنوشتساز و سترگ كارهاي براي
صالح ، قانونگذاران از تركيبي شامل اصلاحات متصديان
نهادهاي ساير اضافه به صالح ملي محاكم و صالح مجريان
و طرفداران وسيع طيف كه است صالحي مردمان و مدني
آغاز ، از اعم مختلف مراحل در را اصلاحات كنندگان پشتيباني
كه است روشن ميدهند ، تشكيل اصلاحات تداوم و تحكيم
از متفاوت بنيادي و اساسي واقعي ، اصلاحات طرفداران
خاصي طبقه به همچنينصالحان.هستند اصلاحات مدعيانسطحي
روند در آنها مشاركت و اجماع و حضور و ندارند تعلق
قبال آنهادر مسئوليت احساس و آگاهي از ناشي اصلاحات
انساني موازين و اصول و ملت و ملك حيثيت و اعتبار اعاده
و نمونه جامعه بناي و جامعه تحول و انسانها تكامل جهت در
.است بينالمللي سطح در آبرومند و معتبر
مساله و مناسب سوال طرح براي تشويق اينكه آخر نكته -7
بشمار اصلاحات مكانيسم بنياديترين و مهمترين شناسي ،
داراي مثبت ، تحول و تغيير خواهان و فعال جامعه.ميرود
اعتبار و حيثيت به مربوط مسائل مورد در اساسي پرسشهاي
مسير در جامعه تا ميكنند كمك مناسب پرسشهاي.است خود
مناسب سوال طرح.گيرد قرار خود آرزوهاي به دستيابي صحيح
تعطيل و تعويق و تفكر ريشههاي خشكيدن از مانع بنيادي و
تعديل زمينهساز اساسي پرسشهاي.ميشود جامعه در حكمت
مختلف سطوح در افراطي عملكردهاي و مواضع منافع ، ساختار ،
.است جامعه هستي بنياد مثبت دگرگوني نهايت در و اجتماعي
و پژوهشي و آموزشي مراكز متعادل ، روشنفكران و رسانهها
در مهمي نقش ميتوانند دولتي غير و دولتي هنري -فرهنگي
داشته جامعه متن در اساسي پرسشهاي و بهنگام تفكر ايجاد
.باشند
|