مسيحي جوامع در دين شدن عرفي راز
فرايندي طي در كه پيچيدهاي مسائل از يكي :جستارگشايي
اديان "شدن عرفي" داده ، رخ ديني جوامع برخي در تاريخي
در چالش دوره يك از پس تجربه اين معمولا.است بوده
آيا اما ميدهد ، رخ ديني حكومتهاي پرتو در زندگي شرايط
تطبيق قابل ديگر ، جوامع برخي و مسيحي جوامع تجربه لزوما
آموزهها تفاوت يا هست؟ نيز مومنان و اديان ساير بر
اين به شود؟ رويكردها و نتايج تمايز موجب ميتواند
مساله يك اما ;گفت پاسخ فراوان احتياط با بايد پرسشها
تلقي اسلامي ، جوامع و دراسلام اينكه آن و است روشن
سرشت بالاخره و دين اخلاقي نقش ايمان ، از متفاوتي
روايات و قرآن آيات در امر اين.دارد وجود آن اجتماعي
براي اين بنابر.است استناد قابل گسترده صورت به نبوي
تفاوت اين ميبايد اعتماد ، قابل و دقيق نتيجهاي حصول
استناد با زير مقاله در.شود تحليل و درك عميقا ماهوي
ماهيت "تيليش پل" مسيحي نامدار متكلم و متاله نظريات به
حل راه و گرفته قرار بحث مورد مسيحي ، جوامع در شدن عرفي
كلامي جوهر بيانگر و عنوان كه "Existential" يا "وجودي"
.است شده داده قرار توجه مورد اختصار به است تيليش نظر
و ماهوي تمايز به را خواننده ذهن نويسنده نهايتا
مساله اين و ميكند جلب اسلامي مقدس متون و آيين محتوايي
در را اسلامي جوامع و اسلام كه است ويژهاي تفاوت همان
.دهد قرارمي ديگري مسير
معارف گروه
شجاعيزند عليرضا
به رو تحولات با خويش ساختن همراه در مسيحيت ناتواني راز
به پاسخگويي و جوامع روزافزون پيچيدگيهاي و پيشرفت
چيست؟ متجدد انسان تزايد به رو دائما پرسشهاي و نيازها
استقامت و كلامي تلاش قرن چند از پس مسيحي مومن چرا و
و كهن آموزههاي بازخواني و بازسازي راه در كه ايماني
به از يكباره به شده ، صرف ديني ، نوانديشان سوي به اقبال
قطور كتاب و گرديد نااميد تلاشها قبيل اين رسيدن نتيجه
نگارش و گذارد تمام نيمه را دين اصلاحي و احيايي ادبيات
كه شد چه كرد؟ آغاز "شدن عرفي" نام به را جديدي داستان
طيف سر دو از كه همگاني اجماع يك در غربي مسيحي جامعه
و لائيك انديشمندان و متالهين بيايمانان ، و مومنين
به جملگي داشتند ، حضور آن در نيز متجددين و سنتگرايان
و جايگاه شايستهترين كه آمدند نائل مشترك باور اين
هم با را آن بقاي و اصالت كه دين براي موضع امنترين
است؟ فرد خلوت و اجتماع حاشيه نمايد ، تضمين
نشو تاريخي -اجتماعي بستر در عواملي جز به جهت تغيير اين
غرب ، فكري فضاي در مساعد زمينههاي و مسيحيت نماي و
ذات و جوهر از كه داشت "ديني درون" مقتضياتي و موجبات
منقول و مضبوط آموزههاي برحسب مسيحيت.برميخاست مسيحيت
كه تفسيري و برداشت و رسولان تعاليم و (ع)عيسيمسيح از
"تجزيگرا" سراسر دين يك كردند ، ارائه آنها از كليسا آباي
"ماوراءالطبيعه و طبيعت" ميان مسيحي ، آخرتگراي دين.است
و فراق چنان "ايمان و عقل" ميان و "خدا و انسان" ميان ،
يكي ، ترك و فروگذاري با جز كه ميسازد برقرار سختي نقار
مسيحي مومن احساس و تلقي.رسيد نميتوان ديگري وصال به
درآويختن و چالش طريق از جز كه ميكند القاء چنين او به
آسماني وصال به دارد ، تعلق زميني حيات به كه چه آن با
.درنميآميزد متعالي ذات با و نميرسد
را دين اين مسيحي ، آخرتگرايانه رهيافت و تجزيگرا ماهيت
و "كليسا" ،"شريعت" چون فرآوردههايي از بينياز اساس از
و ايمان ماندگاري آخرت ، و دنيا اتصال حلقات كه "كلام"
هستند ، جهاني اين حيات در متعالي و مقدس امور پايداري
را فرايندهايي مسيحيت ، تاريخي تجربه معالوصفمينمود
"غيرنهادي" ،"غيرشريعتي" جوهر اين آن ، طي كه دارد خاطر در
كاملا ماهيتي و گرديد قلب تدريج به "غيركلامي" و
در و ميگذشت (ع)مسيح روح و ذهن از كه آنچه با متفاوت
متجلي معنوياش حيات در و داد تعليم تبشيرياش كوتاه عمر
.نمود پيدا گشت ،
و داشت تبشيري جنبه آغاز در دنيا سوي به مسيحيان روآوري
پيامآور سوي از كه برميخاست مسئوليتي عهدهگذاري از
بر امتها تمامي گوش به "خوش خبر" رساندن براي آيين اين
نخست ، قرون مسيحيان و رسولان.بود شده گذارده آنها دوش
و "خدا فرزند" آمدن مژده مشتاقانه آگهي ، اين از مشعوف
ميان به را بشريت نجات براي "خداوند قرباني" تقديم
زودي به كه موعودي زمان براي را آنان تا بردند بيخبران
برپا آن در "آسمان ملكوت" جهان ، خاتمه وبا فراميرسيد
از مناطقي در مسيحيت انتشار لذاسازند آماده ميگرديد ،
و حاوي ابتدا از قدرت دستگاه در آن رسوخ و امپراتوري
مقاصد و اهداف و نبوده مدارانه دنيا جهتگيري هيچ حامل
رهيافت ، اين حال اين با.است نميكرده تعقيب را جهاني اين
اجتناب ، و انكار غيرقابل واقعيتهايي تاثير تحت
و گذاشت كنار را قدرت به بياعتنا و دنياگريز جهتگيري
به را خود يا و نمايد اذعان بدان صراحتا بيآنكه
و سازد همراه تبعاتش با و پايبند آن مستلزمات
به كند ، چاره را آن از برآمده عملي و فكري پارادوكسهاي
آموزههايي و نهادي كاملا ساختاري دنيوي ، سراسر مرام يك
.گرديد بدل وكلامي آييني شدت به
روم امپراتور كنستانتين ، شدن مسيحي و مسيحيت يافتن رسميت
مرحلهاي وارد را مسيحيت ميلادي ، چهارم قرن اول نيمه در
از آمادگي هيچ كه نمود بديع كاملا مسائلي درگير و تازه
سر از و فعال و مثبت مواجهه براي فراخي ظرفيت و پيش
يا و بخواهد بيآنكه لذا.نداشت آن با را تدبير و اراده
اقدامات به را خويش سرنوشت كند ، پيشبيني را آن سرانجام
به را خويش ايمان مهر و زد پيوند كليسا ارباب تصميمات و
دين نهاد متولي عنوان به كليسا از كه آنچه تمامي پاي
در مداخلهجويي در كليسا تاريخي تجربه.گذاشت سرميزد ،
همان سبب به عالم ، و علم با مقابلهجويي و حكومت و قدرت
و بضاعت عدم و تجزيگرا دين يك در موجود نقصانهاي
ديگر ، بيروني عوامل از بسياري و كافي آموزهاي ظرفيتهاي
و فخر هيچ و نيامد در كار از دفاعي قابل و خوشايند تجربه
ايمان براي شانيتي و توفيق و مسيحي مومن براي مباهاتي
وهن موجب آن ، از پردههايي بلكه ;نياورد همراه به مسيحي
گرديده تاريخ امروز تا ايمانداران سرافكندگي و متدينان
.است
و ادبيات حوزه در آثاري و جلوه جز به جديد دوران طلايه
در همچنين و تكنولوژي و علم و تفكر و انديشه هنر ،
و نمود فرهنگ ، و اقتصاد و سياست و اجتماع عرصههاي
با مسيحيت درون در جديد تمايل يك شكلگيري از نشانههايي
از دين وارهانيدن و پالايش براي تلاش و تمايل.داشت خود
از و كليسا جور از دنيا آزادسازي و سو يك از دنيا بند
متخالف ظاهر به بود حركتهايي ديگر ، سوي از دين هژموني
جانب از و مينمودند تغذيه متفاوتي آبشخورهاي از كه
هدف يك دو ، هر در اما ;ميشدند حمايت معارض نيروهايي
ي"تجزيگرا" جوهر به مسيحيت بازگرداندن آن و ميشد تعقيب
.جهاني اين توجهات و تعلقات تمامي از آن پالودن و خويش
مسيحيت قدسي و ناب هسته بازيابي راه ، اين در مسيحي مومن
فضاهاي درنورديدن و گشودن لائيك متجدد و ميكرد جستجو را
-غربي تجربه در كه گفت بايد لذا.آزاد انسان روي به جديد
مويد و مساعد ديني ، درون و ديني برون عوامل تمامي مسيحي ،
و موافق مساله طرفهاي همه و بود شدن عرفي فرايند تحقق
چه هر و كاست و بيكم پروژه اين تا بودند مصر بلكه
ايمان نجات" به سو يك از كه چرا ;بنشيند ثمر به سريعتر
مدد "غربي انسان رهايي" به ديگر سوي از و "مسيحي
.ميرساند
است يافته را شدن عرفي راز ، راز اين اصلي هسته تيليش ، پل
اين پيوستن وقوع به چرايي عميق ، و كوتاه عباراتي در و
زيبايي رابه آن شد برون راه همچنين و مسيحيت در فرايند
:است كرده روايت
را دنيوي ساحت و ميكند مبدل غايي امر به را خود دين ، "
و مناسك آموزهها ، و اساطير از.ميشمارد حقير و پست
آن به كه را كساني و ميسازد غايي اموري خويش ، احكام
هستياش كه ميبرد ياد از دينميدهد آزار ننهند ، گردن
.است خويشتن واقعي هستي از آدمي تراژيك گشتگي بيگانه حاصل
وضعيتي زائيده و اضطراري امري كه ميبرد ياد از دين
عليه وسكولار دنيوي جهان تند واكنش دليل.است اضطراري
عواقب نيز دنيوي جهان براي كه واكنشي ;است همين دين
و تنگنا در دنيوي و ديني ساحت زيرا ;دارد پي در تراژيكي
.باشند جدا هم از نبايد دو اين.دارند قرار يكساني مضيقه
نشان يك ، هر جداگانه هستي كه باشند آگاه بايد دو هر
معني به دين در دو هر و است دو آن اضطراري هستي و وضعيت
اين گاه هر.دارند ريشه غايي مساله تجربه در و آن اعم
و برميخيزد ميان از دنيا و دين خصومت شود ، دريافته نكته
حيات در را خويش راستين جايگاه دين و مييابد فيصله
درون از و مييابد باز آن ژرفاي در يعني انسان ، معنوي
و غايي معناي و جوهر بشر ، روح نقشهاي همه به ژرفا اين
/تيليش)".ميدارد ارزاني را آفرينش شجاعت و داوري نيروي
(پاكزاد 1376716 و فرهادپور
"وجودي" برداشتي و تلقي پيآمد است معتقد تيليش
قلمرو ميان ورطه رفتن ميان از دين ، از ( Existental)i
:ميگويد او.است عرفي و قدسي
غايي دلبستگي نوعي دست به شدن رها حالت همان دين اگر"
...نيست خاص قلمروي به منحصر و محدود حالت اين ديگر است ،
شامي ، هر و خدا روز روزي ، هر ;خداست حريم و محضر عالم همه
مسرت مسرتي ، هر و الهي رسالتي تحقق كاري ، هر و خدا شام
حضور غايي دلبستگي آن كوچك ، دلبستگيهاي همه در.خداست
(پيشين49) ".ميبخشد تقدس را آنها و دارد
عرفي و ديني قلمرو رهيافتي ، چنين در كه ميگيرد نتيجه وي
يكديگر درون در بلكه نيستند ، جدا يكديگر از ذاتي لحاظ به
*(همان).دارند حضور
در گرفتن قرار از اديان نجات براي تيليش نگره چند هر
ميرسيد ، نظر به نويدبخشي حل راه شدن عرفي سيلاب مسير
و شناختي هستي بنياد در جوهري تحول نوعي متضمن چون ليكن
آموزهاي عميق انقلاب به واقع در و بود مسيحي جهانبيني
سنت اين در را توجهي چندان داشت ، نياز مسيحيت در كلامي و
حل راه و تبيين حال اين با.نكرد جلب خويش سوي به ديني
پيام مسيحي ، غير ديني سنتهاي براي او سوي از شده ارائه
جدي تامل و توجه محل كه دربردارد را راهكارهايي و
.ميباشد
عوامل جز به شدن عرفي كه است آن تيليش مدعاي نخست فحواي
متاثر دنيا با دين تعامل و نگاه نوع از شدت به بيروني ،
"تجزيگرا" رويكرد جاي به چنانچه اينكه دوم نتيجه و است
وجودي تفاهمي و انضمامي رهيافت مسيحي ، "گريز دنيا" و
دنيوي و ديني ساحات ميان و عرفي و قدسي امور درباره
مسيحي جامعه كه سرنوشتي چنان به لزوما باشد ، برقرار
انسان گشتگي بيگانه و هبوط باعث و شد دچار بدان غربي
.انجاميد نخواهد (همان ، 5)گرديد ،
كه است استنباط قابل نيز ناگفته سخن اين تيليش ، تبيين از
عرفي و قدسي امور آن در كه "اندماجي" و "جامعنگر" اديان
بلكه مجزا ، ساحات نه مدغمند ، و آميخته و ممزوج يكديگر با
تشكيل امر يك در را يكديگر به وابسته جنبههاي و ابعاد
:است توجه قابل آيه اين مجيد قرآن در جمله از.ميدهند
اسراء ، سوره) "...اعمي الاخره في فهو اعمي هذه في كان من"
(آيه 72
آخرت ، كه ميخورد چشم به آموزه اين پيوسته ، نگرش اين در
نهجالبلاغه ، خطبه 153 در كه آنچنان ;است دنيا پيامد
:ميفرمايند دنيا و دين ميان نسبت در (ع)علي امام
تقدم اليوم ماقدمت و تحصد تزرع كما و تدان تدين كما"
"غدا عليه
جهان آن كشتزار سان به و ضروري مقدمه جهاني اين حيات پس
.ميشود داده قرار مدنظر
مساله همين از مشهوري بيان ،(ص)اكرم پيامبر از حديثي در
:است گرديده بيان استعاره شكل به
"الاخره مزرعه الدنيا"
رويكرد چنين در كه كرد استنباط چنين ميتوان نتيجه در
پيش از نسخه مشمول لزوما است ، آن معرف اسلام كه ويژهاي
واقع غرب در كه صورتي به شدن ، عرفي فرايند شده پيچيده
.نميگردد شده ،
:پانوشت
:است اثر اين به مربوط تيليش نوشتههاي به ارجاعات *
و مرادفرهادپور:ترجمه -فرهنگ الهيات -پل تيليش ، -
تهران 1376 -نو طرح انتشارات -پاكزاد فضلالله
|