از بخشي هنرخوشنويسي ، ارائه :استاداميرخاني
است (ع)حضرتعلي سال هنري فرهنگي برنامههاي
ترجمه در بازآفريني و خلاقيت
رابسنجيم اسطورهها بگذار
بخشياز هنرخوشنويسي ، ارائه :استاداميرخاني
است (ع)حضرتعلي سال هنري فرهنگي برنامههاي
مدير و خوشنويسان انجمن رئيس اميرخاني غلامحسين استاد
نشست به اشاره با همشهري ، با گفتوگو در هنرمندان خانه
برنامههاي در خوشنويسان سهم و مشهد در انجمن اخير
نامگذاري (ع)علي حضرت نام به كه سالي در هنري ، فرهنگي
فرهنگي برنامههاي قطع طور به:كرد نشان خاطر است ، شده
با معتبر متولي و ستاد تشكيل ضمن (ع)علي حضرت سال هنري
و ميشود برگزار مملكتي ، معتبر نهادهاي هماهنگي و همراهي
زمره در تهران شهرداري هنري فرهنگي سازمان جمله از
اين وسيع ابعاد به توجه با كه است برنامهها اين فعالان
هنر جمله از هنري ، مختلف زمينههاي در مشترك كار
ارتباط اين ودر شد خواهد اجرا و برنامهريزي خوشنويسي ،
هنري رشتههاي از يكي عنوان به ايران خوشنويسان انجمن
.دارد مشاركت افتخار جشنها و همايشها اين در كشور
خراسان مركز سيماي و صدا با گفتوگو در كه شد يادآور وي
منظور گرفت ، صورت خوشنويسان انجمن نشست پايان از پس كه
(ع)علي حضرت سال گراميداشت آيينهاي در خوشنويسان حضور از
.است بوده مشاركتها قبيل اين
ترجمه در بازآفريني و خلاقيت
ادبي ترجمه دشواريهاي به نگاهي
:اشاره
كاربردي ، زبانشناسي از شاخهاي خود عام مفهوم در ترجمه
و وسيع بعدي در اما.است دانشگاهي رشتهاي و مستقل دانشي
مردماني ميان فرهنگي است رابطهاي و پيوند ترجمه ، فراگير
انديشهها ، نقل براي است ابزاري و نيستند همزبان كه
زباني از..و دانشها هنرها ، قصهها ، آيينها ، خواستها ،
.ديگر زبان به
قبيل از مختلف زبانهاي از آثاري اسلام ، از پيش ايران در
ترجمه (پهلوي) ميانه فارسي به سانسكريت و يوناني سرياني ،
فارسي به سانسكريت از كه دمنه و كليله مانند).است شده
(.است شده برگردانده ميانه
كه اسلام تعاليم حكم به مسلمانان اسلام ، ظهور از بعد
به "آورد دست به باشد كجا هر و كرد جستجو را دانش بايد"
علاقه و باشتاب آتن و اسكندريه علمي حوزههاي كتب ترجمه
.كردند اقدام
ميتوان ايران در اسلام ظهور از بعد ترجمههاي جمله از
.كرد اشاره "طبري تاريخ ترجمه" و "طبري تفسير ترجمه" به
ترجمه مفهوم و معنا
يك در.است اساسي و دقيق امري كه تفنني كار يك نه ترجمه
به مترجم تسلط جمله از ترجمه يك شروط و اصول اگر ترجمه
موضوع به مترجم علمي تسلط و امانت رعايت زبان ، دو هر
زيانآور گاه و ناسودمند ترجمهاي با نشود رعايت كتاب
استفاده تنها مترجمان ، از بعضي گاه.بود خواهيم روبهرو
آنچه كه صورتي در ميدهند قرار كار اساس را لغت كتب از
و مفهوم نه است لغت معاني ميآيد دست به لغت كتب از
.عبارت و تعبيرجمله
با ميشود داده فرهنگها در كه لغاتي معاني گاه علاوه به
نميكند ، تطبيق دارد بيگانه زبان در كلمات كه خاصي مفهوم
در "آب" كلمه براي مثلا.نيست آنها دقيق معادل لااقل يا
اگر.دارد وجود آلماني زبان در "Wasser" كلمه فارسي زبان
زبان از را "نميخورد آب چشمم" عبارت بخواهد مترجم يك
كه همانطور بنويسد؟ بايد چه كند ترجمه آلماني به فارسي
ميتواند مترجم يك تسلط و بصيرت بينش ، عدم رفت آن ذكر
.آورد وجود به زيانبار اثراتي
نوع دو به را ترجمه بتوان شايد كلي تقسيمبندي يك در
ميان ترجمه و يگانه زبان يك درون ترجمه:كرد تقسيم بزرگ
.زبانها
زمينههايي با پيوند در ميتوان زبان درون در ترجمه از
را علمي متني اگر نمونه برايآورد ميان به سخن گوناگون
تا عبارتي به است فهم دشوار دانشواژه فراواني خاطر به كه
عام زبان به را رياضي فرمولي يا درآوريم ساده امكان حد
درون ترجمه.كردهايم زباني درون ترجمه كنيم ، بازگو
از.گيرد انجام نيز زبانها تاريخي بعد در ميتواند زباني
زيرا نوتر ، به كهنتر زباني از و ديگر دوره به دورهاي
رواج با و است همراه دگرگونيهايي با اغلب زبان تكامل
حتي گاه و نمادها رمزها ، واژهها ، شدن منسوخ يا و يافتن
ميشود دشوار تاريخي و كهن متون فهم...و زبان نحو تغيير
ادبي ميراثهاي ما كه ميآورد پيش را آن عيني ضرورت و
به ديرين فارسي از مثلا.درآوريم نوتر زبان به را خود
و كليله متن ساختن روان و سادهنويسي نمونه براي امروزي ،
واژه صدها با ستيز امكان كه) امروزي نوجوانان براي دمنه
چنين در ترجمه است طبيعي ،(ندارند را كتاب متن در ناآشنا
.است معنا هم رساني مفهوم و بازنويسي توضيح ، با مواردي
انجام زبان دو ميان آن متداول معناي به ترجمه اما
مقصد زبان به مبدا زبان از متن برگرداندن آن و ميگيرد
يا و گفتاري صورت به ميتواند ترجمه نوع اين.است
متن گيرنده و فرستنده نوشتاري ، ترجمه در.باشد نوشتاري
گفتاري ترجمه در آنكه حال ندارند ، حضور كار صحنه در
است زبان دو سخنوران حاضر رابط سخنگزار ، مقام در مترجم
.است مستقيم تماس در آنان با تفاهم فرايند در و
به بيشتر و است تنگتر گفتاري ترجمه در موضوع حيطه
نوشتاري برگردان اما.ميگردد محدود سياست و اقتصاد
نيز را ادب و دانش چون مهمي گسترههاي و است گوناگونتر
.دربرميگيرد
ترجمه اهميت
ملتي هر در ادب و فرهنگ صاحبان فكري دغدغههاي جمله از
تلاش و خويش اجتماعي فرهنگي و ادبي علمي ، سطح ارتقاي
.است مختلف اقوام رسوم و آداب با آنان آشنايي براي
ارتباط بر مبتني فرهنگي هر در اساسي اصلاحات و تغييرات
در زبان و انديشه دادوستد و ديگر فرهنگهاي با متقابل
و مطالعه با مگر نميگردد ميسر مهم اين و است آنها ميان
.قومي هر انديشههاي و تاليفات در غور
آن منظر از ميتوان كه است دريچهاي ترجمه ديگر سويي از
در و فرهنگي تفاهم به آن راه از و نگريست متفاوت را جهان
سخت ، راه اين در.گماشت همت بشري جامعه فرهنگي غناي نتيجه
ارتباطي چنين برقراري راه واسطههايي عنوان به مترجمين
.ميسازند هموار را
تامل قابل نيز ديگر بعدي از آن به نياز و ترجمه اهميت
يك با است ممكن خويش ، مادري زبان جز به بشر افراد:است
داشته كاملي گاه و سطحي آشنايي مادري غير زبان دو يا
خصوصي حتي يا و آموزشي ادبي ، علمي ، متون اما.باشند
زبانهايي به اغلب و نيستند مادري زبان به هميشه الزاما
گسترده معلومات حتي وانگهي نميدانيم ، كه ميشوند نگاشته
اين كه نيست آن معناي به هنوز بيگانه زبان يك از ما
باشد ، كافي مربوطه زبان متون تمامي درك براي معلومات
.است شرط و دارد وجود نيز موثر درك و خواندن معيار زيرا
را خود مادري زبان متون آدمي اينكه قسمت اين آخر كلام
.ميكند درك بيگانه زبان متون از عميقتر و بهتر سريعتر ،
ادبي متون ترجمه
و ملتهاست اجتماعي سنتهاي و فرهنگ عميق بازتاب ادبيات
سنتهاي و فرهنگ اين شناخت اينچنيني متون ترجمه براي
به چشمناپوشيدني ضروريات از آنها با تفاهم و آن اجتماعي
.ميرود شمار
بودن دارا يعني ادبي متون عمده خصلت دو ديگر سويي از
همچون پردازيها صورت انواع وجود و معنوي و دروني زيبايي
كه كلام موسيقي و آهنگ نيز و..و كنايه ايهام ، تشبيه ،
وسعت همچنين و ميكند بروز قافيه و وزن در چيز هر از بيش
ادبي متن يك كه موضوع طيف لحاظ از ادبي متون بيكراني و
است شده باعث بپردازد چيز همه به همزمان و يكجا ميتواند
هم لذت قصد به معمولا آنها همه كه) ادبي متون ترجمه كه
.گردد صعب و سخت پيش از بيش (ميشوند خوانده
كه است آن ادبي متون ترجمه در ديگر مهم اصول و موانع از
فراخور سبك و لازم انسجام و استواري ترجمه زبان به بايد
.بدهيم را آن
را آن بايد كه ميگيرد انجام گسترهاي در ترجمه اينجا در
از اثري نمونه براي كسي اگر.دانست زبان در آفرينندگي
الهام نيست لازم البته درميآورد فارسي به را "شيلر"
زمينه در دستكم بايد اما باشد ، داشته هم را شيلر آسماني
.گيرد قرار فارسي زبان شيلردرحوزه زبان ، زبان و بيان
و آيا كه ميسنجند براين بيشتر را ادبي ترجمه يك كيفيت
مقصد زبان در را مبدا محتواي است توانسته اندازه چه تا
صورت اين درغير زيرا درآورد ، پيراسته و متناسب قالبي به
جاذبهاش و ميافتد ارزش از خود خودي به نيز مبدا محتواي
.ميدهد دست از را
انجام اين از بيش مترجم اما.است آفريدن نويسنده كار
اين.ميكند بازآفريني را شده آفريده اثري كه نميدهد
هر.ميباشد دسترسي قابل تمرين و تلاش پرتو در تنها هدف
از نميتوان نويسندگي مايههاي و هنري استعداد بدون چند
كه كرد فراموش نبايد اما برآمد ادبي ترجمه عهده
و كوشش بدون هم آسماني و خدادادي استعداد سرشارترين
راه در تلاش و نميرسد كمال به هرگز پيگيرانه تمرين
با زدن سروكله ادبي ، اثر يك بازآفريني و بازگرداني
قلم پرورش براي وسيله مناسبترين خود آن ، سبك و مفاهيم
چاپ به شتابزده را خامي تمرين هر نخواهيم اگر البته است ،
.برسانيم
شد ذكر بالا در كه مواردي همچون مشكلاتي و موانع وجود
ادبيات ، كه بمانند استوار عقيده براين عدهاي تا شد باعث
ترجمهاي به امكان و ميدان شعر ، و غنايي شاخه بويژه
زيرا كنيم ترجمه را آثاري چنين نيست روا و نميدهد برابر
و ناقص نابرابر ، بازگرداني يك از ناشي كه آن منفي تاثير
كه بود خواهد آن سود از ، بيشتر است آميز اشتباه بسا
.باشد بيگانه متني دستيابيبه از عبارت
يوناني يا لاتين بايد كه دارند اعتقاد نظريه اين صاحبان
درك كامل طور به را "ويرژيل" يا و "هومر" آثار تا دانست
به و زبانان فارسي براي جز حافظ شعر شادابي يا و !كرد
.نيست لمسپذير و دريافت قابل فارسي زبان
يك و است دشوارتر تصنيف از ترجمه جهاتي از كه داريم قبول
تشبيهات ، لطف كه برسد بدانجا تا كارش پايه بايد مترجم
و نويسنده سخن فنون ساير و كنايات روح و استعارات رمز
زبان در را آنها معادل مهارت ، با بعد و بفهمد را او زبان
همنوايي ، همدلي ، اين ، بر علاوه.برد كار به و بيابد خويش
در اساسي تاثير مولف با مترجم بودن عقيده هم و همفكري
شگفتزده هيچگاه هم سبب بدين و دارد وي مقاصد مناسب نقل
رباعيات از انگليسي "فيتزجرالد" اگرترجمههاي نميشويم
ترجمه و نكند عرضه را خيام انديشه جلوه خيام ، عمر حكيم
عرفاني مفاهيم و عميق افكار مثنوي ، از "نيكلسون"
بيان شيوايي و صلابت همان با را مولوي محمد جلالالدين
ترجمه تاريخ كه بپذيريم بايد حال عين در اماندارد
و است داشته فراواني بازدهيهاي ادب گستره در بهويژه
تاريخي كهن واقعيت يك ترجمه راه از ملتها ادبي ارتباط
گنجينههاي به نسبت ملتها كه كرد انكار نميتوان و است
راه دراين ترجمه و دارند سريع واكنش خود ادبي ارزشمند
نيست ضروري حتما پس.است كرده تقديري شايان خدمتهاي
زيرا كنيم ، خرد استخوان انگليسي زبان آموزش برسر سالها
!بخوانيم "شكسپير" ميخواهيم فرض به كه
آخر كلام
غايت در شخصيت تجلي و وجود اقناع بشريت آحاد تكتك براي
گفتوگو راه در ميخواهد كه كس هر.است مهمتر ماديات از
كژ زدودن راه در و بردارد گام ملتها ميان تفاهم و
بار به بسياري عقبماندگي و فلاكت كه تحجرها و فهميها
و راه بايد گيرد عهده بر سهمي و بردارد قدمي ميآورند
و بشناساند و بشناسد را ملتها و اقوام انديشه و رفتار
خويشتن مترجمي مقام در را اقناع اين بايد يا كسي چنين
.زيبا و متين ترجمههاي به دسترسي با يا و بيابد
.است بشر حاضر حال نياز ضروريترين ترجمه
مكيآبادي محمد *
رابسنجيم اسطورهها بگذار
كوئن لئونارد ترانههاي به نگاهي
ترانهسراي و آهنگساز داستاننويس ، شاعر ، كوئن ، لئونارد
تمامي در اما دارد ناآشنا نامي ما كشور در اگرچه معاصر
.است شده شناخته و برگزيده چهرهاي آمريكا و اروپا
گشود جهان به چشم كانادا مونترال در سال 1934 در لئونارد
نام به را خود شعر دفتر اولين دانشگاه در تحصيل ضمن
تا آن از پس و كرد منتشر "بسنجيم را اسطورهها بگذار"
اولين او.رسيد چاپ به او از شعر مجموعه هشت سال 1984
بازماندگان" چاپ با داستاننويسي زمينه در را خود تجربه
ولي.كرد تقديم ادبيات عرصه به دلپذير بازي و "زيبا
او نبود ، جدي شعر و موسيقي اندازه به او براي نويسندگي
.كرد عرضه خود ترانههاي از آلبوم يازده سال 1984 تا
است سرودههايي پرواژهترين و پرمعناترين او ترانههاي
مطرح جهان در را او و شده آميخته او زيباي موسيقي با كه
.دنياست آلبومهاي فروشترين پر از او آلبومهاي.ميكند
قافيه و وزن از رها و است كلامي موسيقي داراي كوئن اشعار
از چنان سرايي ترانه در ولي.است آن كلاسيك مفهوم به
به را ما بياختيار كه گرفته بهره بيروني و دروني موسيقي
طنزي كوئن شعر.مياندازد مولانا غزليات در موسيقي ياد
اشعارش در ادبي ناتوراليسم ردپاي و دارد تلخ و نيشدار
.خواند خاصي سبك پيرو را او نميتوان چند هر ميشود ، ديده
يهودي يك گرچه دارد وجود او اشعار در ستم با مبارزه نفس
هيتلر دست به را يهوديان نسلكشي اشعارش در كه است تبار
نظر در بدون انسانها مرگ براي او تاسف ، ولي ميكند بيان
بحران بهويژه فقر و جهاني ظلم.است مذهب و تبار گرفتن
زبان او شعر.ميزند موج اشعارش واژه واژه در فلسطين
.است انسانيت و آزادي عشق ، كنندگان سركوب تمامي به اعتراض
در اوسرودههاست دست اين از نمونهاي او اسرائيل شعر
ميكند معرفي سياسي صرفا جريان يك را صهيونيسم شعر اين
و دارد فاصله فرسنگها است الهي دين كه يهوديت با كه
اين در وي.ميداند صهيونيسم تباهي را جريان اين نتيجه
انسان ، رنج ميباشد صهيونيسم عليه شعر معروفترين كه شعر
و شنيع اعمال از را خود نفرت و ميكشد تصوير به را معاصر
:اسرائيل شعر از قطعهاي.ميدهد بروز آن انساني غير
اسرائيل
ميخواني نام بدين را خود كه اي
!عبادتگاه اي
!بيدليل تجاوز اي
برگزيدهايد را بودن ملت كه جمعيتي اي
نهاده برخود اسرائيل نام شما همه اي
نيست شما آن از خاك اين از ذرهاي
قداستايد دزدان شما همه
.كرامت با جنگ در همه
دزدي اين به زورمندتان حاميان آيا
كرد؟ خواهند اعتراف گناه اين به
ميكشد خود درون به را شما تنگ مجال
.نشدهايد هماورد فرشتهاي با زيرا
دريابيگي نگارخانه
تا 9 عرب ، اسلامي حميد آثار چوبي ، دكوراسيون نمايشگاه
كوچه فاز 3 ، قدس ، شهر:نشانيتا 20 ساعت 17 از شهريور ،
.شماره 1165 دوم ،
سيحون گالري
ساعت از شهريور ، تا 10 زنگوله ، گروه كاريكاتور نمايشگاه
چهارم ، كوچه اسلامبولي ، خالد خيابان:نشاني.تا 18 10
.شماره 30
همايوني نگارخانه
.تا 20 ساعت 17 از شهريور ، تا 9 گروهي نقاشي نمايشگاه
.پلاك 14 مقدم ، فرشي دانشگاه ، كوي شمالي ، اميرآباد:نشاني
نور نگارخانه
هشتم تا بابلي هنرمندان از گروهي مجسمه و نقاشي نمايشگاه
عصر ، ولي خيابان:نشاني.تا 19 ساعت 16 از.شهريور
.واحد2 شماره 1156 ، ساعي ، پارك روبروي ازتوانير ، پائينتر
برگ نگارخانه
ساعت 30/9 از.شهريور هفتم تا آذر فريده نقاشي نمايشگاه
به نرسيده وليعصر ، خيابان:نشاني.تا 17 و 15 تا 12
.شماره 161 افشار ، دامن ميرداماد ،
آباد سعد نگارخانه
از گروهي "ديگر حكايتي و شيشه" هنري آثار نمايشگاه
.تا 20 و 16 تا 13 ساعت 10 از.شهريور تا 14 هنرمندان
.پلاك 50 طاهري ، كمال زعفرانيه ، خيابان:نشاني
|
|