هنرمند نيكو ، داوري كامران با گو و گفت
و آهنگ خوش را آدمي موسيقي ، :اروميهاي
ميسازد موزون
دل كار هنر ، :تار نوازنده سرافراز فريدون
!عقل نه است ،
هنرمند نيكو ، داوري كامران با گو و گفت
و آهنگ خوش را آدمي موسيقي ، :اروميهاي
ميسازد موزون
شهرستاني هنرمندان از تن دو با زير گفتوگوهاي ;درآمد
دومي و نام جوياي است اوليجواني ;است شده انجام
اشتراك نقطه يك در آنها دوي هر اما ، كهنسال پيرمردي
از اخلاقگرا و مناسب روايت در دقت و توجه آن و دارند
چندان جامعهشناسي پير آن سخن شايد.ايراني اصيل موسيقي
هنرمند كردن دور خصلتش بدترين مركزنشيني كه نباشد بيراه
و ويژگي اين بودن شهرستاني و است هنر ذات و جوهر از
حس و حال در تكنيك ، بر علاوه كه دارد خود در را خصيصه
را گفتوگو دو اين هم با.است مهم بسيار نيز هنري اجراي
.ميخوانيم
هنري گروه
از يكي با "اروميه" باستاني و كهن شهر به مسافرتي در
كامران.شديم آشنا ميهماننواز شهر اين پرتلاش جوانان
و بم صداي آن با ;"ريما" هنري گروه سرپرست نيكو ، داوري
.نواخت و گفت سخن ما با گرفته ، خو شرم به چشمان و گيرا
چه صبور ، خاك اين سراسر در كه انديشيديم اين به
بين در و ماندهاند پنهان كه است نهفته استعدادهايي
ميآيد پي در آنچه.ميكنند زندگي گمنام ديگر نفر هزاران
.است جوان هنرمند اين با گفتوگو از بخشهايي
و هستيد شاغل صنعت در سو يك از شما ظاهرا !داوري آقاي *
پيوستگي چه ،"ريما" هنري گروه سرپرست و مسئول سويي از
ميبينيد؟ بخش دو اين بين
من حرفهاي فعاليتهاي و الكترونيك رشته در من تحصيلات -
وزارت همكار هم اكنون.است صنعتي و فني زمينه در هم
چه كه ميپرسند را سوال اين دوستان هميشه ;هستم صنايع
ميتوانم هم من و ميبينيد؟ هنر و صنعت بين مشابهتي
به اگر ولي است ، متفاوت هم با دو اين ظاهر كه بگويم
مشتركي ذات دو هر كنيم ، پيدا دست دو اين ريشه و جوهره
خرد خلف فرزندان دو هر ميكنم فكر كه اين آن و دارند
هستند دوجور آدمها.ميگيرند سرچشمه ريشه يك از و هستند
و عقلند تابع كه هستند آدمهايي تقسيمبندي ، يك در
دو ، اين تلفيق با ولي دلند ، اهل كه هستند هم آدمهايي
كامل را آن حسشان با و ميگيرند تصميم عقل با كه كساني
بيشتر در و باشند بهتري افراد ميكنم فكر ميكنند ،
كارهايي چون گذارند ، تاثير يقينا ميكنند كه هم كارهايي
دنيايمان براي هم ميكنيم سعي معمولا ميكنيم ، ما كه
دو ، اين تلفيق با ميكنم فكر من و آخرت براي هم و باشد
دنيايمان كار هم.شد نزديك نهايي آرمان آن به ميتوان
.آخرتمان كار هم و ميگيرد صورت
كنيد؟ صحبت برايمان آذربايجاني موسيقي درباره *
در ريشه يقينا موسيقيها همه و آذربايجاني موسيقي -
هر مردم فكري بافت و فرهنگ فولكلور ، تاريخ ، افسانه ،
بكر طبيعت گرفت ، ناديده اينجا نبايد آنچه دارند ، سرزمين
پديده هر تا ميشود سبب كه است آذربايجان نخورده دست و
آن زلالي و رواني ميگيرد ، شكل فضا اين داخل در كه هنري
هنرهاي همه مثل آذربايجاني موسيقي.يابد تبلور هم هنر در
غرور ، نجابت ، از:ميگويد آراستن و راستي از سرزمين اين
كه اين از و ميكند صحبت ما براي حماسه و غيرت صلابت ،
نغمه وقت هيچ كه باشد توانستني مظهر ميتواند انسان
مثل ميكند ، صحبت صلابت با هميشه نميدهد ، سر نااميدي
و است سرخرنگ اينكه با كه تاريخش ، و رقص مثل و تركي شعر
بالا را سرش هميشه است ، سربلند و مغرور ولي خون ، مثل
چنين ميتوانيم آذربايجاني هنرهاي تمام در ما و ميگيرد
.باشيم شاهد را رويكردي
هميشه ميگيرد ، الهام طبيعت از آذربايجاني فرهنگ
از و ميآوريم چشممان جلوي را طبيعي ماوراي پديدههاي
كه ميكنيم صحبت آسمان از بگيريم ، بهره آنهاميتوانيم
و باشد سربالا بايد انسان كه است بلندنظري از كنايه
باشد ، والا و بالا نگرشش كه معني اين به مغرور ;مغرور
باطن و كند نگاه عظمت با ولي بكند ، نگاه لجن به شايد
دستش برميآيد ، دستش از كه جايي تا و ببيند را چيزها
اين به آذربايجان فرهنگ در را بودن مرد صفت باشد ، گشاده
باشي ، دار سايه يعني ،"لاسان او كولگهلي" كه ميگويند
.است آذربايجاني مردان صفت اين كه
كارتان در و ميبينيد؟ ارتباطي چه موسيقي و شاعري بين *
ميپردازيد؟ اجتماعي موضوعات چه به بيشتر
آسماني هديههاي دو هر موسيقي و ادبيات معتقديم ما -
.شدهاند ارزاني خاكي بشر به كه الهي عطيههاي و هستند
نام ريما ;داديم تشكيل را ريما هنري گروه بنيادي چنين بر
افول درياچه آن معني و است اروميه درياچه باستاني و كهن
سر آن بالين از خورشيد كه دريايي.است خورشيد
.ميپوشد روي آن كرانه در و برميافرازد
ردههاي در آنها همه خوشبختانه كه شهرمان جوانهاي كمك با
ديگر رشتههاي در موسيقي بر علاوه و هستند تحصيلي بالاي
صلح ، همانند متعالي مفاهيم ميكنيم سعي دارند ، فعاليت هم
از حمايت زيست ، محيط از حمايت معنويت ، استقامت ، ايثار ،
كودكان از حمايت استثنايي ، كودكان خاص ، بيماران
اينها امثال و زندانيان خانوادههاي از حمايت بيسرپرست ،
.دهيم قرار خودمان كاري دستور در را
ميدهيم ، مردم به كه پيامي ميكنيم سعي همين بهخاطر
بيايد كارشان به كه باشد نحوي به موسيقي و فكر شعر ، توسط
اوقات پركردن و تفريح براي بلكه نباشد نفس حديث صرفا و
مثمرثمر نيز زندگي از گوشهاي يا لحظه پركردن فراغت ،
.باشد
ميكنند؟ استقبال كارتان از مردم *
هر به و هرجا آنها اما بپرسيد ، مردم از بايد را اين -
اگر كردهاند ، كمكمان و گرفتهاند را ما دست بوده شكل
هميشه ما مردم هستيم ، عزيز مردم پاسخگوي ما باشد لياقتي
.كردهاند ايثار هنر راه در را خودشان
حكايت چه از ايراني موسيقي نغمههاي شما نظر به *
ميكنند؟
:كه ميزند طعنه ما به زيروبمش همه با ايراني موسيقي -
نيست ، تو شايسته فرود موزون ، و باش خوشآهنگ انسان ، اي
زيبايي بگو ، زيبا بنشان ، دردل و بنشين دل به بگير ، اوج
به و باش زيبا كلمه ، يك در و كن تعبير زيبا و كن ، حس را
"اشكال عاشقانه تعبير يعني قشنگ":سهراب قول
هنرها ساير و نقاشي و ادبيات و موسيقي شما اعتقاد به *
دارند؟ هم با ارتباطي چه
زيبادوستي از همگي و است انسان فطرت در هنرها همه ريشه -
دارد ، تفاوت آنها دريافت سازوكار فقط.ميگيرند نشات او
عين در وحدت و ميشود ختم شاهراه آن به راهها اين همه
بهانه واژه است ، بهانه رنگ ميكند پيدا مصداق اينجا كثرت
دلدادگي ، بهانه شيدايي ، بهانه است ، بهانه نغمه است ،
ما تاريك نگاه كه ايكاش و نور ، آوردن ميهماني به بهانه
كه است وقت آن و باشد مطلق نور آن ضيافت پذيراي بتواند
كبير جوشن دعاي در كه همچنان "نور علي نور":گفت بايد
النور ، خالق يا مقدرالنور ، يا:مدبرالنور يا:ميشنويم
و نور كل بعد نور يا نور ، كل قبل نور يا نور ، كل نور يا
"....النور كمثله ليس نور يا
امروزي مدرن جامعه در آيا شما نظر به !نيكو داوري آقاي *
است؟ نشده فراموش خداست ، با انسان ارتباط كه اساسي مسايل
بگوييم بايد ولي است جريان و موج يك جامعه تحول سير -
و انساني مسايل ميشود ، كمرنگ جريان اين در كه چيزي
امروز مدرن دنياي در كه كنيم تاسف بايداظهار است ، اخلاقي
انجام مكانيزه و اتومات و ماشيني انسان فعاليتهاي همه
و رايانه با مكالمه زبان آورنده بوجود كه انسان و ميشود
آفريد را او كه معبودش با نياز و راز زبان است ماشين
.ميبرد ياد از و ميكند فراموش
را رفته ياد از مسايل كه است هنرمند وظيفه من نظر به
با متناسب و...و موسيقي شعر ، قالب در و كند زنده دوباره
پربار گذشته با ماكند عرضه آنها به مردم فرهنگ و زبان
صنعتي جهان در شايد داريم ، گفتن براي فراواني سخنهاي خود
فرهنگ زمينه در ولي باشيم ، نداشته گفتن براي حرفي چندان
شنيدن نيازمند بشريت گوش كه داريم حرفهايي بشري معارف و
.آنهاست
داريد؟ ميانهاي هم جوانان با *
فرداي زيرا كنند ، فكر فرداها به ميخواهم جوانان از من -
و است فرهنگ و فر فرداي است ، آزادگي و معنويت فرداي بشر ،
جوانها پس.شد راهي امروز از بايد فردا به رسيدن براي
باشند جدي نكنند ، گم را راه كه كنند روشن را دلشان فانوس
هيچ زندگي كه كنند باور و بستانند زندگي از را حقشان و
.هست خدايي كه نكنند فراموش و نميبخشد رايگان به را چيز
و تغزل كه فردايي به لبخند ، به كنند ، فكر شاديها به
سلاح جاي به صلح و باشد روئيده اخم و زخم جاي به تبسم
نباشد ، نژندي روح نباشد ، گزندي كه فردايي باشد ، نشسته
.باشد همگان آن از شادي و باشد شادي
بينام اميرعلي:از گفتوگو
دل كار هنر ، :تار نوازنده سرافراز فريدون
!عقل نه است ،
خانوادهاي در و است متولد 1315 (درويش)سرافراز فريدون
تار نواختن در پدرش.يافته پرورش موسيقيدان و هنرمند
دايي و پدر نزد را تار نواختن وي.بود چيرهدست هنرمندي
و آموخته است خود روزگار بنام استادان از كه بزرگوارش
به كه است درازي زمان سرافراز استاد.كرد كسب تجربه
ميپردازد اصيل هنر اين دوستداران به تار آموزشنواختن
به مشهد در را "شيدا" موسيقي گروه سرپرستي حاضر حال در و
.دارد عهده
:ميگويد تار چگونگينواختن به پاسخ در گفتوگويي در وي
شاهد ;است ماموروثي خاندان در تار نواختن و موسيقي هنر
در سال هفتاد از بيش كه است يحيي نام به تاري مدعا اين
استفاده سعادت حاضر حال در و گشته دست به دست ما خاندان
.است شده بنده آننصيب از
آموزش صداقت حسن مرحوم نزد پنجسالگي سن از:افزود وي
آموزش به سال مدت 17 به آن از پس.كردم شروع را تار
آقاي مرحوم بزرگوار استاد نزد تار نواختن علمي روشهاي
را مشهد راديو با همكاري زمان همان از و پرداختم جوان
رديفهاي فراگيري براي كه بود سال 1341 حدود.كردم آغاز
علي استاد نزد موسيقي عالي دوره و ايراني اصيل موسيقي
تجربيات بزرگوار استاد آن محضر از و رفتم شهنازي اكبرخان
.گرفتم فرا را وآموزشهايزيادي
:داشت اظهار درويش مستعار نام مورد در سرافراز فريدون
براي.هستم قائل خاصي ارزش و احترام موسيقي استادان براي
بزرگ درويش ، خان حسين غلام استاد نام نگهداشتن زنده
براي را درويش مستعار نام قاجار ، زمان در تار نوازنده
.كردم انتخاب خويش
سرپرستي امروزه كه شيدا نام:افزود شيدا نام مورد در وي
و شاعر شيدا روانشاد نام از نيز است من عهده بر آن
.است شده اخذ قاجار زمان آهنگساز
بيشتر حاضر حال در چراجوانان كه سوال اين به پاسخ در وي
سنتي موسيقي به كمتر و دارند علاقه پاپ و غربي موسيقي به
براي صحيح و درست موسيقي فرهنگ اگر:گفت دارند ، تمايل
به جوانان يقين طور به شود ، شناخته و بيفتد جا جوانان
اصيل موسيقي ادوات.ميكنند پيدا گرايش سنتي موسيقي سمت
و است كاملتر آن ومدرن غربي شيوه و نوع به نسبت ايراني
سازهاي با ولي كرد ، اجرا را غربي موسيقي ميتوان آنها با
اجرا را ايراني موسيقي رديفهاي همه نميتوان اروپايي
.كرد
موسيقي و ايراني اصيل موسيقي فعلي وضعيت درباره وي
است گشته عجين ايرانيان خون با اصيل موسيقي:گفت خراسان
نغمه همچنين.دانست بيگانه آن از را خود نميتوان و
اسلامي ايران مردم استفاده مورد مذهبي آهنگهاي و ايراني
معروفهنر قول به و است ايراني اصيل موسيقي از برگرفته
آن در دل و است عشق كار نقاشي و شاعري و شعر موسيقي ،
خيمه عشق كه جايي كرد ادعا ميتوان پس دارد ، دخالت
در سعي بنام استادان امروزه.ندارد جايي ديگر عقل ميزند
.دارند ايراني اصيل موسيقي واشاعه حفظ
خراسان در:ميگويد خراساني موسيقي درباره سرافراز آقاي
كه محلي موسيقي اول نوع است ، يافته رواج موسيقي نوع دو
جام تربت در و است مشهور كردي به و شمالي مناطق در بيشتر
خالص و اصيل موسيقي ديگري.دارد شهرت جامي موسيقي به
اگر ماست ، نياكان ساله هزار چندين يادگار كه ايراني
موسيقي آموزش براي مراكزي و بگمارند همت امر مسئولين
اين با بيشتر آنان و شود داير جوانان براي ايراني اصيل
گرايش كه بود اميدوار ميتوان گردند آشنا ديرينه سنت
.باشيم شاهد را پاپ و غربي موسيقي به كمتري
:شد يادآور پاپ موسيقي جايگاه درباره سرافراز استاد
ايراني موسيقياصيل موازين از يك هيچ با پاپ موسيقي
بيان را خود دل حرفهاي بلند صداي با نميكند ، فقط برابري
.ميكند
وزارت طرف از:گفت موسيقي درجشنوارههاي شركت درباره وي
كشور به موسيقي گروه با وحدت هفته در خارجه امور
پرشور و گرم استقبال با گروه كه كردهام سفر افغانستان
در هنري جشنوارههاي در همچنينگرديد مواجه خطه آن مردم
.ميكنم شركت نيز تهران
حاضر حال در:ميگويد خود گروه فعاليتهاي درباره وي
بر علاوه دارم ، عهده بر را "شيدا" موسيقي گروه سرپرستي
اسلامي ارشاد و فرهنگ كل اداره نظر تحت كلاسهايي در آن
.هستم مشغول ايراني اصيل موسيقي ادوات آموزش به خراسان
مرادينسب محمد:تنظيم و تهيه
|