ها تمدن وگوي گفت چگونگي
( آخر بخش ) ها تمدن وگوي گفت ضرورت و معنايي افق
زاده فريد جواد محمد دكتر
وگوي گفت ضرورت و معنايي افق مقاله نخست شماره در :اشاره
زمينه و پيشينه ، ها تمدن وگوي وگفت بحث ضرورت به تمدنها
اشاره ها تمدن وگوي گفت كنوني بنياد و ها تمدن وگوي گفت
ها تمدن وگوي گفت چگونگي به نويسنده شماره اين در ، شد
گريز -اساسي 1 راهبرد دو به آن تسهيل براي و پردازد مي
به دادن ميدان -تمدن 2 تقابل و برانگيز اختلاف مسائل از
حيطه سپس و كرده اشاره وگو گفت مساله در بنيادي نقدهاي
گفت به كه علومي و گو و گفت تحقق ، آن مشخصات و وگو گفت
.شوند مي واقع بررسي مورد پردازند مي ها تمدن گوي و
انديشه گروه
بر ميبايست چيز هر از قبل تمدنها فراگير گفتوگوي براي
و انتقادي ديدي با را آنها و شد واقف سنتها اهميت
حتي بشر ، جمعي زندگي قواعد.داد قرار عنايت مورد روشنگر
توافق مورد بينالمللي ميثاقهاي در امروزه كه مواردي
پذيرش همچنين.بهرهمندند سنت آبشخور از ميگيرد ، قرار
معنا گفتوگو آن بدون كه است ديگري مهم شرط انسان برابري
نيست ، كشورها برابري با معني هم الزاما امر اين.ندارد
برابري اما بوده ، سياسي مسالهاي كشورها برابري چه
است كساني همه براي مساعد امكانات ايجاد معني به انساني
داشته "تمدنها گفتوگوي" در فعال سهم ميخواهند كه
به دادن رسميت بر ناظر برابري اين طرفي از.باشند
جهاني ارتباطات جريان در كه است فرهنگي گوناگون جهانهاي
گفتوگوي" لازمه ديگر.ميگيرد قرار شناسايي مورد
رفتاري ، كلامي ، صورتهاي در آن ساختن متنوع "تمدنها
بايد البته صد و است ديگر مبادلات و اجتماعي مراودات
انسان ميليارد شش و داد وسعت را كنندگان گفتوگو شمول
چنين اين وسعتي.كرد مسئوليت واجد و سهيم آن در را امروز
اعتنا مورد گفتوگو متنوع صورتهاي كه است ميسر هنگامي
در هنرمندان و عالمان انديشمندان ، است بديهي.گيرد قرار
"تمدنها گفتوگوي" بسيار جزئيات تعيينكننده ميانه اين
زمينه دانشمندان و فرزانگان بيان ديگر به.بود خواهند
گفتوگوي نهايت در اما ميآورند فراهم را توجيه و اجماع
.بود خواهد "تمدنها گفتوگوي" واقعي مصداق هم ، با همه
ابتدا تا است لازم دقيقي برنامهريزي رو اين از هم
از وسيعي طيف توافق مورد اهداف ، و انديشهها مفاهيم ،
گفتوگو سپسگيرد قرار مدني مختلف حوزههاي انديشمندان
خود تمدنهاي واقعي نماينده كه نخبگاني بين مفاهمه و
و فرهنگي مبادلههاي آن از پس.يابد جريان باشند
توريستي وآمدهاي رفت بعد مرحله در و دانشگاهيان رفتوآمد
ويژه به رسانهها و مطبوعات سهم ميان اين در.پذيرد صورت
انتخاب.است بيشتر ديگر عوامل همه از تلويزيون و ماهواره
و جهاني ماهواره صورت به چه تلويزيوني برنامههاي صحيح
عضو كشورهاي سيماهاي و صدا بين هماهنگي صورت به چه
بسزايي كمك تمدني اطلاعات مساوي انتشار به ملل ، سازمان
و متوسطه ابتدايي ، دورههاي در درسي برنامههاي.ميكند
اين امااست برخوردار خاصي اهميت از نيز دانشگاه
حالت كه باشد الزامآور گونهاي به بايد برنامهها
اندازه يك به همه ديگر عبارت به.نگيرد خود به يكسويه
ميتوانند كه مهمي راهبرد دوباشند گيرنده و دهنده
كنند ، غني سويي از و امكانپذير طرفي از را گفتوگو
تقابل و برانگيز اختلاف مسائل از گريز":عبارتنداز
مساله در بنيادي نقدهاي به دادن ميدان" و "تمدنها
توسعهپذير بنيادي ميتوان اشتراكات طرح با ،"گفتوگو
مستحكم گفتوگو پايههاي انتقادگري ، شجاعت وبا گذاشت بنا
گفتوگو ضد نظريههاي كه نيست هراس جاي هيچ.ميشود
تا كرد دقت سياسي و اجتماعي سطوح در بايد اما شود عنوان
.نشود تبديل فرهنگي تصادم و اختلاف ابزار به نظريهها
سياسي توسعه كه است آن "تمدنها گفتوگوي" مقدمات از يكي
مانع توتاليتر كشورهاي.گيرد شتاب جهاني و ملي سطوح در
در است ممكن هم و ميشوند گفتگوها در خود مردم مشاركت
از.بگذراند بينالمللي سطوح در تخريبي اثر موضوع اين
را مخاطره اين بينالمللي عرصه در سياسي توسعه عدم سويي
حضور از پرهيز و توتاليتاريسم سوي به را كشورها كه دارد
-سياسي توسعه نيست شكي.وادارد "تمدنها گفتوگوي" در
اقتصاد و تجارت توسعه نمودهاي در بهخصوص بينالمللي
فرهنگي حوزههاي ساكنين و كشورها عدالت ، بر مبتني جهاني
.كنند مشاركت متكثر جهانگرايي در تا ميسازد اميدوار را
همراه مشاركت از سطح اين با كثرتگرايي اگر پيداست خود
دوره به بشر و ريزد فرو است ممكن آينه هر نباشد
.بازگردد برانداز خانمان جزميتهاي
چگونگي در سياستمداران اهميت به بايستي بالاخره و
حضور نيازمند هنوز بشر.داشت التفات "تمدنها گفتوگوي"
ايجاد.كنند متحقق را اجتماعي نظم كه است سياستمداراني
جريان رهبري به آنها ترغيب و سياستمداران براي تشخص
در انساني گرايشهاي تقويت موجب "تمدنها گفتوگوي"
نيز و انديشمندان راه اينكه هم و ميشود قدرت معادلات
از.ميكند هموارتر گفتوگو انجام در را اجتماع موسسه
شناسايي دولتها طريق از سياسي صورت در تمدنها كه آنجا
بينالمللي عرصه در دولتها نقش بر ميبايد ميشوند ،
به متحد ملل سازمان است لازم جهت اين دركرد تاكيد
ملل سازمان اگر.كند عمل بينالمللي تحركات محور عنوان
را ومذاكره جنگ جاي به را صلح كه شكلگرفت اين براي
جهاني نظارتي ايجاد آن هدف اگر و دهد قرار مخاصمه بهجاي
خطر به را جهاني صلح است ممكن كه بود دولتهايي اعمال بر
و ستم و ظلم از جلوگيري آن معنوي هدف اگر و بيندازند
بود ، مختلف مردمان حقوق گرفتن ناديده از جلوگيري
اهداف اين تمام حركت يك در تنها نه "تمدنها گفتوگوي"
فراتر نيز گامي بلكه دربرميگيرد را سلبي و تدافعي
و مفاهمه زمينههاي ايجاد:دارد ايجابي جنبه كه مينهد
همه بهرهگيري و مختلف تمدنهاي و فرهنگها بين گفتوگو
سازمان حاضر حال در اين بنابر.تمدنها همه از انسانها
و اجرا براي متولي بهترين آن به وابسته ارگانهاي و ملل
سازمان اين اما.هستند گفتوگو زمينههاي آوردن فراهم
را خويش دروني تركيب و رفتار در تجديدنظري سو يك از بايد
مجهز جديد ماموريت براي را خود ديگر سوي از و بپذيرد
.سازد
تمدنها گفتوگوي حيطه
و روشن ميرسد نظر به طرفي از "تمدنها گفتوگوي" عنوان
.دارد خاصي پيچيدگي و است معقد ديگر طرف از و است واضح
و تئوريك جهتي از فرهنگها و "تمدنها گفتوگوي" مساله
اصحاب با تئوري جهت از.است سياسي ديگر جهت واز نظري
مجامع و دولتها به سياسي نظر از و ودانشگاهها مدرسه
پيدا ارتباط متحد ملل سازمان و يونسكو مانند بينالمللي
اين ميشويم مواجه آن با ما هميشه كه سوالي يكميكند
بايد "تمدنها گفتوگوي" وجه دو اين از وجه كدام كه است
باشد غالب وجه وجوه ، اين از كدام هر اگر باشد؟ غالب وجه
خوبي به فرهنگها و "تمدنها گفتوگوي" مساله واقع در
كند ، غلبه آن فلسفي و نظري علمي ، جهت اگر.نميشود متحقق
است شده اضافه مدرسه اهل مساله به مساله يك صورت اين در
داشته تتبع و تحقيق زمينه اين در بايد دانشگاهيان و
داخلي و اجتماعي و سياسي مناسبات به تاثيري ديگر و باشند
به صرفا اگر اما ندارد ، دولتها خارجي مناسبات بخصوص و
ساير مثل صورت اين در كند ، پيدا تقليل سياسي مساله يك
زود و ميشود كوتاه عمرش شده ، روزمره فورا سياسي مسايل
نظري و تئوريك جهت بين كه است اين كوشش.ميشود فراموش
از عبارتست كه آن ، ديگر جهت و "تمدنها گفتوگوي" مساله
نو ، پارادايم يك و جديد سرفصل يك عنوان به مساله اين طرح
به فقط اگر.شود حاصل اجتماعي بينالمللي ، مناسبات در
خوانندگان حوصله از طبعا بپردازيم ، مساله اين نظري جنبه
كتابها در بيشتر مسايل اين.ميشود خارج روزنامهها عادي
اين اگر اما ميشود ، درج تخصصي مجلات و درفصلنامهها ويا
مساله سياسي جنبه به فقط و بگذاريم مسكوت را جهت
برخوردار لازم عمق از مساله صورت اين در بپردازيم ،
.شد نخواهد
گفتوگو مشخصات
تمدنها و فرهنگها گفتوگوي كه گفت ميتوان اختصار به
."نيست چيز چه"
(است شده تشكيل مرخم مصدر دو از كه)"گفتوگو" كلمه در نه
جنبه به است ، يوناني كلمه يك كه "ديالوگ" كلمه در ونه
"تمدنها گفتوگوي" در كه حالي در است ، نشده توجه "شنيدن"
بشنويم ، يكديگر از كه كنيم كسب را توانايي اين بايد ما
حاصل آساني به كه است ديريابي هنر است ، هنر شنيدن
:نميشود
حتي.ميكنيم سكوت ظاهرا هستيم ، گرچه گفتن اهل عمدتا ما
گفتن پاسخ مشغول و ميزنيم حرف ميكنيم سكوت كه زماني در
تحمل ما نيستيم ، موافق او با كه هستيم شخصي نظريات به
ودقيقا نگوييم سخن لحظاتي در بتوانيم كه نداريم
همكاري ضمن و كنيم باز را جانمان و وروح ذهن دروازههاي
ميخواهد او كه را آنچه كنيم سعي بيشتر مطلب ، گوينده با
هم نقادي بعدا و بفهميم و كنيم درك عميقا كند ، القا
گوياي ميافتد ، اتفاق روزنامهها در كه مشاجراتيبكنيم
كه اين از قبلاست شنيدن در قلم اصحاب اكثر شنوايي عدم
كه اطلاعاتي از درشبكهاي را او بشنويم را ديگري حرف
صداي واقع در بعد و ميدهيم جا كردهايم فرض قبلا
.ميكنيم منسوب ديگري به كه صدايي ميشنويم ، را خودمان
در كه كنيم تلاش بايد فرهنگها و "تمدنها گفتوگوي" در
فرهنگها گفتوگوي.كنيم كسب را شنيدن توانايي اول درجه
گفتوگو طرف دو كه نيست اين قصد نيست ، مناظره تمدنها و
از كلمه منطقي معني به جدل.كنند مجادله يا مناظره هم با
نظر مورد موجود وضع حفظ طرفي از جدل در.است خمس صناعات
گفتوگوي" در.است حريف بر غلبه قصد ديگر طرف از و است
به حريف ، جايگاه اين در.نيست حريف بر غلبه غرض "تمدنها
معناي به "حريف" او به اگرچه نيست حريف متداول معناي
.ميشود اطلاق است ، گفتوگو مقابل طرف كه كلمه لفظي
از خطابه ماده نيست نيز خطابه "تمدنها گفتوگوي"
عامه اقناع خطابه ، از منظور و است مقبولات و مشهودات
.نيست مردم "عموم اقناع" قصد نيز اينجا و است مردم
.نيست هم مباحثه تمدنها گفتوگوي
.ميكند پيدا تحقق نادر بسيار بسيار شرايطي در گفتوگو
تاريخي وتاثر تاثير معناي به قديم از "تمدنها گفتوگوي"
امروز بوده ، تاريخي تمدنها ، و فرهنگها و جوامع ميان
.است همچنين
يك سيطره و غلبه طبعا تمدنها و فرهنگها گفتوگوي
غلبه ، و سيطره با.نيست نيز فرهنگها ساير بر فرهنگ
نماينده را خودش تمدن از صورتي اگر است ، منتفي گفتوگو
را فرهنگها و تمدنها ديگر و بداند بشري جوامع فرهنگ
همچنان ما گفت وبايد است "گفتوگو" منكر بداند ، دوم دست
كار را تركيب اين كه كساني و -نداريم دوم درجه شهروند كه
در -نميدانند را مدني جامعه در زندگي معناي ميبرند
.دونداريم درجه تمدن و فرهنگ نيز تمدنها و فرهنگها ميان
فرهنگها ساير بر وغلبه سيطره قصدش كه تمدن و فرهنگ هر
سوال يك لذا.كرد گفتوگو آن با نميتوان باشد تمدنها و
و غلبه با آيا كه است اين دارد وجود نظر اهل براي كه جدي
يا است ممكن "گفتوگو"دارد غرب فعلي تمدن كه سيطرهاي
نيست؟ ممكن
بايد نظر اصحاب كه است جدي بسيار نظري مساله يك اين
.دهند نظر و كنند فكر آن درباره
گفتوگو تحقق
برش دو با ميتوانيم بگيريم ، كمك زبانشناسي از اگر
برش".عرضي برش يك و طولي برش يك دهيم ، توضيح را مسئله
مراتب حسب به را تاريخ كه همان از عبارتاست "طولي
حضور از است عبارت "عرضي برش" و ميدهد نشان كرنولوژيك
"غيرهمزمان" برش يك يعني حاضر زمان در مختلف تمدنهاي
(كرنولوژيك) غيرهمزمان طولي برش در "همزمان" برش يك و است
به و كرات به "تمدنها گفتوگوي".زمان در گفتوگوي يا
از بارز بسيار نمونه يك شايد است ، كرده پيدا تحقق مرات
. باستان يونان و باستان عهد با است رنسانس گفتوگوي آن
ريشههاي با را عميق گفتوگوي يك رنسانس بزرگ متفكران
گفتوگوي بارز بسيار نمونه داشتهاند ، خودشان فرهنگي
و تفكر اهل گفتوگوي كلمه ، تاريخي معناي به تمدنها
.است بوده يونان و روم باستاني تمدن با رنسانس متفكران
در كه است مختلفي تمدنهاي گفتوگوي همزمان ، گفتوگوي
.هستند پراكنده جغرافيايي گوناگون صفحات در واحد زمان
.است كرده تصريح را گفتوگو نوع دو هر تاريخي مطالعات
اخباري قضاياي از متشكل صرفا "تمدنها گفتوگوي" اما
هم اصول علم در و ميكنند منطق در كه تقسيمي در.نيست
به ميشود تقسيم قضايا شده ، پذيرفته تقسيمبندي اين
و "تمدنها گفتوگوي" تعبير...انشايي و اخباري قضاياي
به اگر ;دارد را تصوير دو هر قاب كه است تعبيري فرهنگها
و تاريخ طول در هم شود ، فهميده "توصيفي" و اخباري معناي
معناي به اگر و دارد تحقق مساله اين جغرافيا عرض در هم
نامشخص حوزه سه يا حوزه دو در باشد ، "توصيه" و تجويز
به توصيه مقام در كه است سياست حوزه در يكي ;ميشود مطرح
در هم يكي و جهاني اخلاق حوزه در يكي است ، سياستمداران
.حقوق حوزه
تمدنها و فرهنگها گفتوگوي تحقق آيا كه است اين سوال
مساله يك عنوان به اگر است؟ سياسي شرطهاي پيش به محتاج
مقامي و موقع چه در انسان شود گرفته نظر در سياسي
ضرري دفع و منفعت و كسب پي در وقتي.كند گفتوگو ميتواند
و موقع در هستيد ، شماسوداگر مقام و موقع آن در باشيد ،
بودهاند ، منفعت پي در تمدنها و فرهنگ حاملان كه مقامي
تاثير از بخشيداشتهاند تمدنها بر تاثر و تاثير طبعا
همين در طبعا فرهنگي و علمي مفاهيم انتقال و تاثر و
مقام اين در خاص معناي به گفتوگو اما.است بوده مساله
تحقق گفتوگو ،"بيحرف كلام مقام".نميكند پيدا تحقق
بيحد گويش كه نيست هم (متناقض)پارادوكس و ميكند پيدا
پيدا تحقق گفتوگو بيشترين او در كه بشود مقامي كلام
.باشد كرده
سخني هم و همدلي كسب براي كوشش معناي به اگر گفتوگو
با نسبتي و بايستد موضعي در انسان كه دارد احتياج باشد ،
فهم مصروف كوششاش تمام جا ، آن در كه كند برقرار جهان
ابزار بسا چه و باشد خطابه و سخن طرف بهعنوان ديگري
و هستند هنري آثار گفت ، ميشود تعبيري به كه -ديگري
داشته تمدنها گفتوگوي در بزرگتري سهم -نيستند هم كلامي
.باشند
تمدنها گفتوگوي علوم
است ، كرده پيدا تحقق گفتوگو در عميقا كه مقولاتي از يكي
فارسي به وقتي را ميتولوژي.است "ميتولوژي" مقوله
مردم از بسياري نظر به كنيد ، ترجمه اسطوره يا افسانه
نيست ، طور اين كه حالي در ميآيد نظر به بيمبنا حرفهاي
"لوگوس" كه ميدانيم فلسفه تاريخ جهت از امروز لااقل ما
"تخيل" در ريشه فلسفي "تعقل" و "ميتوس" در ريشه فلسفي ،
هم و است ميتوس بر متكي و مبتني لوگوس همدارد فلسفي
و كرد جدا تخيل از سادگي به امروز نميشود را فلسفي تعقل
و منطق در عمدتا كه استدلالهايي و براهين به صرفا
.كرد متكي دارد كاربرد رياضي
كه كنيم توجه بايد تمدنها و فرهنگها گفتوگوي در
مختلف ، اقوام اساطيري -تاريخي مهاجرت و آزادانه مسافرت
فرهنگي تربيت و تهذيب و روح تهذيب در را تاثير بيشترين
آنجا در گفتوگو از بزرگي بخش لذا و است داشته مختلف ملل
.است كرده پيدا تحقق
ايجاد در "فلسفه" عملكرد و اهميت از نميتوان بيشك
بوده فلسفي مطالب از بسياري.كرد صرفنظر گفتوگو انديشه
طبعا و كرده ممكن را فرهنگها و تمدنها گفتوگوي كه
داشته دوتا اين از بيشتر را تاثير بيشترين كه چيزي شايد
نوع هيچ مذاهب ، اهل عميق گفتوگوي بدون و بوده مذهب
.ندارد تحقق امكان تمدنها و فرهنگها در گفتوگويي
سياسي صلاح مذاهب ، ميان صلح بدون" ;است گفته كسي چنانكه
".است غيرممكن تقريبا
و تقليل قابل نه تمدنها و فرهنگها گفتوگوي مساله
كساني سياست باب در فقط نه و است محض سياست به تاويل
اين گرچه بگويند ، سخن مورد دراين ميتوانند كه هستند
با ما كشور سياسي مناسبات بر نيز سياسي تاثيرات مساله
.دارد كشورها ساير
جامعهشناسي ، حوزه در صرفا "تمدنها گفتوگوي" مساله
نيست ، فلسفه و سياسي علوم باستانشناسي ، آنتروپولوژي ،
مردم روزمره زندگي در بايد كه است زندهاي مساله يك بلكه
.كند تاثير نيز
جهان سياسي مناسبات در امروز كه زبان اين كه اميدواريم
فلسفي نگاه نوع از برآمده است زباني و دارد وجود
خود جاي بيستم ، و نوزدهم قرن بشر سياسي و آنتروپولوژيك
.بدهد است ، مناسبات اساس كه محبت ، و عدالت زبان به را
.ميكند اثر چگونه تفكر كه ديديم.نيست آرزو صرفا اين ،
ميكند كوشش كه است نظريهاي ،(ايران)جمهور رئيس نظريه
مناسبات در -كلمه وسيع معناي به زبان -جديدي زبان
كه نيست آرزويي اين طبعا.كند پيدا تحقق بينالمللي
اصحاب كه كنيم قبول اما باشد ، انجامپذير فردا و امروز
زبان بر طبعا و اجتماعي و سياسي مناسبات بر فكر و نظر
.ميكنند تاثير بينالملل روابط
|