از تجليل :ميشود برگزار رئيسجمهوري حضور با
مقدس دفاع عرصه در هنري حوزه هنرمند 100
...بازگشت شيراز به كه هنگامي سعدي ،
از تجليل :ميشود برگزار رئيسجمهوري حضور با
مقدس دفاع عرصه در هنري حوزه هنرمند 100
محترم رياست حضور با و مهرماه اول نيمه در :هنري گروه
از تن از 100 "هنر حماسه" عنوان با مراسمي در و جمهوري
آفرينش به مقدس دفاع دوران در كه هنري حوزه هنرمندان
.شد خواهد تجليل يازيدند دست قلمي فكري
نشست در هنري حوزه رئيس زم ، محمدعلي حجتالاسلام
اين بيان با هنري مركز اين محل در ديروز صبح مطبوعاتي
دوران در هنري حوزه حضور تاريخچه به اشارهاي ضمن و مطلب
نخستين جنگ شروع از پس ماه گفت8 مقدس دفاع و جنگ
امروز به تا زمان آن از و نشست بهثمر هنري حوزه توليدات
در بودند كار به مشغول هنري حوزه در كه بسياري هنرمندان
را بزرگ حماسه اين و كرده پيدا حضور جنگ مستقيم صحنههاي
تئاتر ، و ادبيات و شعر و سينما و موسيقي زبان به
.درآوردند...و نقاشي
ثبت براي هنري حوزه برنامهريزيهاي به اشاره ضمن زم
تابلوي صدها فيلمها ، درصد از 22 بيش:گفت جنگ خاطرات
و خبري و هنري عكس قطعه خوشنويسي ، 5000 و گرافيك و نقاشي
هنري حوزه نويسندگان و هنرمندان تلاش محصول كتاب نيز 500
.دارد اختصاص جنگ به كه است
دوم دوره به قطعنامه ، پذيرش و جنگ پايان به اشاره با وي
و كرد اشاره مقدس دفاع زمينه در هنري حوزه فعاليتهاي
خاطرات آن در كه مقاومت هنر و ادبيات دفتر ايجاد:افزود
و گردآوري منظم شكلي به را آزادگان و جانبازان رزمندگان ،
سينماي پيگيري كمان ، دوهفتهنامه انتشار ميدهد ، انتشار
كارگاههاي در آن با مرتبط فيلمنامههاي و جنگ
موسيقي بزرگ جشنواره برگزاري هنري ، حوزه فيلمنامهنويسي
دفاع موضوع با مسجد بچههاي نمايش دفتر ايجاد حماسي ،
است جنگ درباره هنري حوزه فعاليتهاي جمله از...و مقدس
.دارد تداوم هم هنوز كه
حيطه از خارج هنرمندان آثار درباره زم حجتالاسلام
و حالحاضر در:گفت جنگ زمينه در هنري حوزه فعاليت
اين در هنري حوزه هنرمندان تنها موجود ، بضاعت به باتوجه
ساير شود ، فراهم امكانات اگر و ميگيرند قرار مجموعه
.گرفت خواهند قرار تقدير مورد نيز آثار و هنرمندان
ادبيات دفتر بودجه كمبود درباره سئوالي به پاسخ در زم
تمامي در حوزه:گفت كمان دوهفتهنامه نيز و مقاومت
و متوليان تمامي و است مواجه امكانات فقر با زمينهها
جاي به ما اما دارند ، وقوف نكته اين بر فرهنگي مدعيان
كمترين از استفاده با كردهايم سعي گذاشتن ، دست روي دست
موقت اسكان آن ، نمونه كه ببريم پيش به را كارمان امكانات
كه است تاسيس حال در ساختمان در هنري رشتههاي تمامي
نرسيده ، هم نيمه به بالايي طبقات ساختمانسازي مراحل هنوز
و هنرمندان اختيار در موقت صورت به را اول طبقه
.داديم قرار مختلف رشتههاي
انتخاب 100 چگونگي و داوري نحوه درباره زم حجتالاسلام
و داوران تعامل حاصل شده انتخاب هنرمندان:گفت هنرمند
.هستند حوزه مديريت با وثوق مورد هنرمندان
كه ادبي يا سينمايي آثار اگر كه سئوال اين به پاسخ در زم
كنند ، نگاه مسائل به انتقادي زاويه با ميپردازند ، جنگ به
مقدس بين تعارضي هيچ:گفت دارند ، انتشار و صدور اجازه
در و است نسبي قدسيت.ندارد وجود نقدپذيري و جنگ بودن
و كرديم دفاع سرزمينمان و ناموس از ما يعني جنگ
خودكامگي و استبداد و شخصي و نفساني و تهاجمي انگيزههاي
رد ضمن زم حجتالاسلاماست نداشته بروزي مقدس دفاع در
رقابتي نتوانستهاند ايران ، جنگي فيلمهاي كه ديدگاه اين
:گفت باشند ، داشته آمريكايي-اروپايي مشابه فيلمهاي با
دههاي چند سابقهاي فيلم ، و سينما صاحب كشورهاي تمامي
كه است دهه دو تازه ايران اما دارند ، خود سر پشت در را
رشد وجود اين با اما ، است پرداخته سينما به جدي صورت به
ضمن وي.است شده ايراني فيلمسازان نصيب توجهي قابل
از جدي پشتيبانيهاي:گفت كشور سينماي وضعيت از انتقاد
كه آنگونه ما نظام و دولت و مجلس و بوده كم كشور سينماي
مديران سينما براي و نكردند حمايت سينما از بايد ،
.نشد تربيت شايستهاي
و پژوهشي امكانات كمبود از گلايه ضمن زم حجتالاسلام
اگراراده:گفت هنرمندان براي مطالعاتي تحقيقي ، فرصتهاي
باشد ، داشته وجود آن ارتقاء و موجود سينماي تحقق براي ملي
.بود اميدوار جهان در كنوني سينماي تعالي به ميتوان
و كرد ذكر رمان و ادبيات را جدي هنري امر هر پشتوانه وي
تمامي و است توليد و خلق حالت در مقدس دفاع ادبيات:گفت
خوب داستانهاي و رمان براي پشتوانهاي مكتوب توليدات اين
.است
و ايران انجمن و مقاومت ادبيات دفتر ميان همكاري از وي
كريستف" همكاري با سميناري ايجاد به و گفت سخن فرانسه
بهجامانده ادبيات درباره فرانسوي بنام ادبپژوه "بالايي
.كرد اشاره ايران مقدس دفاع و جهاني دوم جنگ از
به را هنرمند از 100 تجليل مراسم برگزاري تاريخ زم
.دانست مرتبط جمهوري رياست با هماهنگي
...بازگشت شيراز به كه هنگامي سعدي ،
كوب زرين عبدالحسين استاد نشده منتشر كتاب از بخشي
سعدي درباره
:اشاره
به ايران ، فرهنگ و علم جامعه پيش سال يك حدود در چيزي
مقام.نشست خود برجسته اساتيد و پژوهشگران از يكي سوگ
كه بود چنان زرينكوب عبدالحسين دكتر فرهنگي و علمي
و نقد ادبيات ، تاريخ ، عرصه در خلائي چنين پرشدن انصافا
به البته و بود خواهد جبرانپذير دشواري به پژوهي عرفان
.دارد نياز وقت بسيار ساليان
زرينكوب ، آثار پرخواننده گونههاي و جذاب وجوه از يكي
شخصيتهاي احوال و افكار و زندگي پيرامون كه است آثاري
طول در ايران سرزمين انديشگي و ادبي و فرهنگي بلندمرتبه
محمد امام حال شرح در "مدرسه از فرار".است نگاشته تاريخ
برجستهترين از حافظ پيرامون "رندان كوچه از" و غزالي
نگارش به استاد شيرين قلم با كه هستند آثار اين
.درآمدهاند
نگاشته "سعدي" پيرامون نيز كتابي استاد كه شديم مطلع
سپاس و تشكر با.دارد قرار چاپ مرحله در اينك كه بودند
اختيار در را كتاب اين از بخشي كه دهباشي علي آقاي از
هم با را استاد نوشتههاي از بخش اين.دادند قرار همشهري
.ميكنيم مرور
زرينكوب عبدالحسين دكتر استاد مرحوم *
طولاني سالهاي پايان در سعدي كه ارزندهاي رهآورد
هديه شيراز پاكان براي شام ، و بغداد در سياحت و اقامت
شد خوانده بوستان كه بود سعدينامه تعليمي منظومه آورد ،
به نسبت را خاص و عام احترام و توجه مدت اندك به و
.برانگيخت آن گوينده
يا تدوين تصنيف ، تاريخ كه بود سعدي اثر اولين بوستان
اين.بود شده ذكر او كلام متن در ابهام بدون آن اتمام
منظومههاي در هم سنايي و نظامي و نداشت تازگي امر
.بودند نكرده خودداري تاليف تاريخ ذكر از خويش تعليمي
احتمال به كه داشت هم را ويژگي اين بوستان ، تاريخ اما
غربت اقاليم در سعدي سفرهاي پايان تاريخ ايام آن در قوي
فرمانروايي سالهاي آخرين پنج و پنجاه و ششصد سال.بود
و راي به فارس اقليم و بود زنگي سعد ابوبكربن اتابك
نظير مجاور ولايات بين در آسايش و امنيت از او تدبير
معرض در جزيره و شام بلاد او ، قلمرو از خارج در.نداشت
از هم آذربايجان و خراسان و عراق.بود صليبيها تهديد
كه سعدي براي.ميبرد سر به اضطراب در مغول تهديد ادامه
افتاده هم در جهان ميكرد ترك را شيراز وقتي پيش سالها
حاكم فارس در كه نسبي عدل و امن اينك بود ، زنگي موي چون
.بود خرسندي مايه بود
بود گذشته پنجاه از قوي احتمال به هنگام ، اين در او عمر
احساس شام و عراق بلاد در سرگرداني سالها از بعد و
بغداد در را جواني سالهاي.داشت سكون و قرار به احتياج
و لذت از و بود ، خوانده درس آنجا نظاميه در.بود گذرانده
محروم خروش و پرجوش شهر آن در داني و افتد سالهاي تفريح
.بود نمانده
تكلم عربي زبان به بود ، كرده ترك را مدرسه آن وقتي
و متكلم فقيه ، آن ، بر علاوه.ميگفت شعر حتي و ميكرد
هم به شريعت و طريقت آن در كه تصوف از نوعي به.بود واعظ
شهابالدين شيخ وسيله به سالها آن بغداد در و بود آميخته
مثل را ، او گرايش اينداشت گرايش ميشد تعليم سهروردي
پايبند شريعت و آداب به حال عين در سهروردي شيخ اصحاب
.ميداشت
اي عمده عامل ظاهرا بيتالمقدس زيارت به ميل و مكه شوق
عرب ديار در سياحت به وطن به بازگشت جاي به را او كه بود
رفتوآمد ضمن در هم حلب و دمشق جزيره ، و موصل.برانگيخت
از مسافرتهايي.بود كرده جلب را او بيتالمقدس و مكه به
شيراز ، شيخ و بود واعظان و صوفيان رسم ايام آن در اينگونه
اهل حرفه لازمه آنچه در تبحر و شريعت التزام به عادت كه
را وعظ.ميبرد شام و حجاز به عراق از را او بود وعظ
لازمه كه فتوي مسئوليت از وسيله بدين و بود ساخته پيشه
.بود كشيده كنار را خود بود نيز متعهد فقيه يك حيات
شهري به شهري از حجاز ، و شام بلاد در حرفه ، اقتضاي به
عين در و مرتاضانه حتي زاهدانه ، سياحتهايش بود ، رفته
حتي شام و بيتالمقدس در.بود تفكر و تامل با همراه حال
شدالازار در بايد اعتماد ، قابل روايات از كه گونه آن
خدمت و تبرع سبيل بر ظاهرا چند يك باشد ، يافته انعكاس
.ميكرد سقايي
آن و ظاهرا ميشد ، ايراد زبانان عربي براي كه وعظهايش
تصوف و زهد برميآيد ، او خود اشارت يك فحواي از كه گونه
.ميكرد تلفيق هم به را
تهديد معرض در غالبا شام و بيتالمقدس سالها آن در
فرمانروايان خطر ، اين ضد بر اتحاد ضرورت و بود صليبيها
و اعتماد جلب موجب كه -شريعت التزام به را نواحي اين
.ميساخت متعهد -ميشد آنها از عامه حمايت
اخلاص و زهد نمونه اوقات اين در شام پادشاهان از بعضي
حسن و عدالت بوستان ، تصنيف هنگام در شيراز شيخ و بودند
.ميكرد ياد علاقه و خرسندي با را آنها سيرت
تشرف به بارها شيخ كه بيتالمقدس و شام در اقامت مدت در
صرف و شام زهاد صحبت به طولاني اشتغال يافت ، توفيق مكه
يك حرفهاي ، واعظ يك به را او ارشاد ، و وعظ در اوقات
افتاده اما زبانآور معروفگر يك و اولياء احوال قصهگوي
وعظ به اشتغال اقتضاي به.بود كرده تبديل بيآزار و حال
اعلاي حد اگر او كلام و ميآورد امثال و شعر سخنانش در
عرضه را زاهدانه قول تاثير حداكثر نداشت ، را عربي فصاحت
و ميگفت شعر هم فارسي به حال عين در و عربي به.ميكرد
فارسي مجالس در شام حتي و بيتالمقدس و مكه در شايد
آنها مغول هجوم پيش از فرار كه -نواحي آن مجاور زبانان
وعظ نيز -بود انداخته نواحي اين به عراق و خراسان از را
.ميكرد نقل فارسي اشعار و حكايات و امثال و ميگفت
غربت مدت طول علت به بيشك شيراز به شام از او بازگشت
امرا اختلاف و نداشت امنيت ايام اين در هم شام امابود
نواحي و شام بر صليبيها و مغول جانب از كه را تهديدي
.[ميكرد تشديد] كرد مي وارد جزيره
و گرفت بياهميت نبايد تصميم اين در هم را عاطفي انگيزه
ميتوان هست ، شيخ بازگشت معروف غزل در كه اشارتهايي از
كه برميآيد غزل آن ابيات بعضي از.دريافت را معني اين
شام در اقامت اخير سالهاي آن در لااقل شيخ انديشه و ذهن
در وي اينكه از.است بوده فارسي فرهنگ تاثير تحت شدت به
بهار باد زده سودا و شاهد فتنه را خود بازگشت اين
آن در شام در او كه دريافت ميتوان خوبي به ميخواند ،
حيات لازمه كه آفاق در سير و است بوده خانقاه اهل ايام
بدايع و لطايف مجذوب را او است بوده واعظان عصر صوفيان
اجازه بودنش شاهد بر فتنه علاوه ، به.است ميداشته طبيعت
كه هفتاد سالهاي به غزل اين نظم هنگام در كه نميدهد
خطاب پسباشد سروده نيست قوم معهود بودن فتنه اين ديگر
خود به نبايد رفت هفتاد به عمرش كه كس آن بوستانبه در
يكسالي كه گلستان شوخ حكايات جمله از قراين همه.باشد او
ايام دراين او كه ميدهد نشان شد ، تدوين بوستان از بعد
.است ميگذرانده را سالگي پنجاه سنين
اهل با پيوند و وزهد ، وعظ به طولاني اشتغال اينحال با
همه او ، خود اشارت وفق بر كه نكته اين علاوه به خانقاه ،
را او شيراز به بازگشت در بودهاند ، دين عالمان وي قبيله
از بعد سالي چند اينكه.است ميكشيده وعظ و زهد سوي به
وي فارس ، اتابك سلجوقشاه كه دورهاي در شيراز ، به ورود
و مييافت آن شئون رعايت به ملتزم و خانقاه اهل را خود
-دو هر گلستان و بوستان -او ونثر نظم آثار اولين اينكه
بادوران عهد قرب از و دارند را لبنان و قدس شام ، بوي
را زهد و موعظه لحن ميرسند ، نظر به حاكي شام در اقامتش
نهبه شيراز ، به بازگشت در شيخ كه ميدهد نشان دارند ، هم
پدران شهر اين به واعظ و صوفي عنوان به بلكه شاعر ، عنوان
.است شده وارد خويش
حتي و -بوستان مطاوي از هم و بازگشت به مربوط غزل از
شام در شيخ بازگشت ، سالهاي مقارن كه برميآيد -هم گلستان
آثار در و است ميكرده نظم فارسي اشعار شيراز مثل هم
اشارهاي.است داشته تبحر و توغل فارسي نامدار شاعران
به او توجه از دارد شكر و خسرو قصه به بازگشت غزل در كه
.است حاكي او آثار و نظامي
از حاكي دارد فاريابي ظهير حق در كه تعريضي هم بوستان در
بعداز بلافاصله يا مقارن سالهاي در اوقاتش كه است آن
ديوانهاي در مطالعه و تامل صرف اندازهاي تا بازگشت
و بوستان در فردوسي نام وذكر است ، بوده فارسي شاعران
و سنايي كلام از واقتباس اخذ از حاكي موارد بعضي وجود
.است معاني اين مويد گلستان در انوري
ديار در سفر از سالها از بعد كه مشرب ، صوفي واعظ يك اما
رديف در آنكه براي شيراز در ميگردد ، باز شيراز به غربت
و دربار متملقان حال عين در و درنيايد دربار ستايشگران
بر شاعران ، حلقه در ورود از اجتناب با را فرمانروا خود
و مدرسه از بهتر جايي كه پيداست واندارد ، تحريك به ضدخود
كه پنجگانه مجالس.يافت نميتواند وعظ از بهتر شغلي
فارسي هم آنها مخاطب بايد كه پيداست و اوست مواعظ نمونه
سعدي مواعظ چرا كه ميدهد نشان باشند ، بوده فارس زبانان
توجه مورد شيراز به ورودش آغاز همان از لابد و آساني به
.است شده واقع عام و خاص
به اشتغال خلق ، ارشاد خواهان او طبع شيراز به بازگشت در
و نداشت شهرياران مدحت سر و بود درخانقاه انزوا و وعظ
خود حلقه در را او ورود شاعرانش هم سعد اتابك دربار
در را جواني سالهاي سعدي.نميكردند تلقي قبول باحسن
نميدانست شاعر را او كس هيچ شيراز در بود ، گذرانده غربت
خود.نداشت خريدار او انشاي فارس در ميگويد خود كه چنان
و مدحتگر يك شاعر ، يك عنوان به شيراز در آنكه به هم او
كه آنگونه داشت دوست.نداشت علاقهاي شود تلقي نديم يك
شيراز در بود كرده سر عمر بيتالمقدس و بعلبك و دمشق در
از بعد بلافاصله هم او وعظ.كند دنبال را وعظ كار هم
بر هم مريدان و شد واقع عام استقبال مورد شيراز به ورود
.نبود خانقاه شيخ او اما جوشيدند ، او
اين و قرنها شاعر اين نسلها ، مربي اين دارد جرات كه اما
در حال اين با دارد؟ متهم دروغ به را عشقها كرده تجربه
هيچ ميگويد ، خود درباره غزلهايش عرصه از خارج آنچه ،
جمله آن در باريكبيني و كنجكاوي با كه نيست خوانندهاي
.نيابد درآنها غيرممكن و گزاف تضاد ، از وچيزي نمايد تامل
از خود گلستان يا -سعدينامه -خويش بوستان در درآنچه اگر
و جزراست هست چه هر همه ميكند ، نقل عمر گذشته خاطرههاي
دو آن تصنيف هنگام در او نيست ممكن نباشد ، حقيقت عين جز
آن در.باشد بوده ساله هشتاد پيري خويش بيمانند اثر
پشت را ساله وبيست صد عمر يك ميبايست وفات هنگام صورت
نيست غيرممكن هرچند دراز عمر امااينباشد گذاشته سر
مسافرتهاي در را زندگي از عمدهاي بخش كه كسي براي
و هول هزارگونه و سختي گونه هزار و باشد كرده سر طولاني
و سخت گردنههاي از عبور در دريا ، سفرهاي رادر خطر
صليبي جنگهاي در اسارت و هند ماجراهاي در و صعبناك
لحن آن گذشته اينها از.نيست عادي چندان باشد گذرانده
گلستان حكايات در كه سرزندگي و شادي از آكنده و عاشقانه
پير يك حوصله حد از هست ، او كلام در بوستان نقلهاي در و
.برنميآيد هشتادساله
با كاشغر جامع در (607)خطا و خوارزمشاه صلح در اگر سعدي
را او تازي و فارسي شعر از چيزي دارد توقع جوان طلبه يك
از سال سي از كمتر است نميتوانسته باشد ، داشته حفظ در
سراي همدان در سالها همان در اگر و باشد گذشته عمرش
كرده مشاهده وقت فرمانرواي درگاه همچون را اغلمش
از سالهايي و است نبوده شيرخواره طفل البته (603)باشد
بعد وقتي پس.باشد سرنهاده پشت بايد هم را جواني روزگار
بايد (حدود650)است ميگشته باز شيراز به شام از سالها از
در مستي و عشق هيجان و شور آن كه باشد سالخورده پيرمردي
احوالش با گلستان در طبعي خوش و روحي سبك آن و بوستان
و گزافهپردازي از چيزي لاجرم داشت ، نميتواند سازگاري
.دارد جلوه وجودش در جواني شور و عشق خودبستن به
هشتاد عمر يك با شهر ، واعظ شاعر يك كه نيست عجيب آيا
پيري ضعف و جواني و عشق درباب كه را قصهها گونه آن ساله
هديه شهر جوان شاهزاده يك به مجموعه يك در هست گلستان
احترام و توقير نظر با همچنان وپدرش شاهزاده نزد ودر كند
آيد؟ نگريسته
اين و وفا و صدق و عشق خداوند اين كه كيست حال بااين
يك ناهنجار سيماي چنين با را ادب و واخلاق حكمت مربي
كند؟ تصوير پرداز دروغ گزافگوي جهانگرد
گلستان شيخ كه جلالي ماه ارديبهشت دلانگيز روز آن توصيف
است ، ريخته طرح سحرگاهي صوفيانه مراقبه يك طي در را خويش
نميتواند كه است صميمانه چنان و واقعي چنان زيبا ، چنان
زياد جواني سالهاي از كه نويسندهاي حال وقت وصف
آن باشد كرده تجاوز شصت سنين از حتي و باشد دورافتاده
رنگ و رقص از آكنده و زبده و زنده تعبيرات و كلمات گونه
.باشد آورده قلم به را حيات
|