فرهنگها وگوي گفت و سالاري مردم
( بخش واپسين ) ها فرهنگ وگوي گفت ماهيت
ارشاد رضا محمد :از وگو گفت
امكاناتي چه گفتوگو ظرفيت نظر از ايراني فرهنگ :همشهري
دارد؟
در ديرينهاش سابقه دليل به ايراني فرهنگ:پرهام باقر
بشريت ماجراي سپيدهدم در كه تمدني كهنسال ، تمدن يك قالب
از را سهمگيني رويدادهاي تاريخياش مسير در و گرفته شكل
يك من.است پيچيده و غني بسيار فرهنگي است ، گذرانده سر
از كتابي خواندن مشغول روزها اين.بزنم شما براي مثال
به كه هستم آلماني ، معروف جامعهشناس ،"الياس نوربرت"
اين در.است شده ترجمه "غرب ديناميك" عنوان با فرانسه
را مطلبي فرانسه قديميتر نويسندگان از گاه مولف كتاب ،
همين يعني هفدهم ، قرن اوائل مولفان از مثلا ميكند ، نقل
را امروز فرانسوي زبان كه خوانندهاي.پيش سال چهارصد
مقصود و بخواند را مطالب آن ميتواند دشواري به است بلد
است اين چيست؟ قضيه اين معناي.دريابد را هفدهم قرن مولف
به مربوط گرفته صورت فرانسه زبان در كه تحولاتي همه كه
زبان ما كه حالي در.است اخير سال چهارصد سيصد ، همين
.ميفهميم امروز زبان راحتي همان به را پيشمان سال هزار
فرهنگي و تمدني سطح در پيش ، سال هزار ما ، جامعه يعني
آن بر فراواني چيز اخير هزاره طول در و بوده بالايي
كه است جهان در كشوري تنها ايران.است نشده افزوده
جهان ، در سروري هزارساله دوره يك از پس آن ، مردمان
من.درآمدهاند ديگري دين به و داده تغيير را دينشان
كه باشند بوده اقوامي است ممكن.نميشناسم ديگري نمونه
و درآمده خود بومي باورهاي نمونههاي از يا كفر از مثلا
ايران مورد با اين وليپذيرفتهاند را اسلام دين مثلا
فرهنگي و تمدن با و سرورياش حالت در ايراني.ميكند فرق
بوده ، آن بنياني عناصر از -بزرگ اديان از -زرتشت دين كه
زيرا.است درآمده جديدي دين به و كشيده دست خود دين از
ساختارهاي با قياس در جديد ، دين مبشران كه است ميديده
و هستند تازهتري سخن مبلغ ايران ، روز آن فرهنگي
هي فيتبعون القول يستمعون عباديالذين فبشر" ميگويند
نشان تغيير پذيرش براي را جامعه آمادگي اين."احسنه
دوستم گفته به عرفان ، .است عرفان مورد ديگر مورد.ميدهد
يا حاشيهنشيني روحي مكانيسم نوعي اسحاقپور ، استاد
جامعه كه اين يعني.است كانون در يا مركز در حاشيهگزيني
و نكرده رها بوده ديني تفكري كه را خود تفكر اصلي كانون
تركيب در كانون همان محور در را خويش انديشه تازه حركت
آن به نسبت جهات بسياري از كه است داده شكل چنان تازهاي
عين در نوآوري يعني.است بوده بديع و نو حركتي كانون
پذيرش براي ما قوم پس ، .فرهنگ اصلي گوهره به احترام
خود ، تاريخ طول در قوم ، همين اما.دارد آمادگي تغيير
بوده قدرتي به وابسته گروههاي و حاكمه هياتهاي گرفتار
خود قدرت حفظ براي چماقي به تبديل را سنت هميشه كه
نشان مقاومت خود از تغييري هرگونه دربرابر و كردهاند
بر پافشاري اين و تغيير پذيرش براي آمادگي آن.دادهاند
فرهنگ متناقض وجوه از راي استبداد به تمايل و سنت حفظ سر
قدرت به وابسته گروههاي و حاكمه هياتهاي آن كه چرا ماست
جداگانه حسابي نميشود و بودهاند جامعه همين از نيز
وضعيت قبال در ايران وضع امروزه ولي گشود ، آنها براي
ساكن اينكه ضمن ما از يك هر امروزه.يافته تغيير جهاني
شهر شهروند حال عين هستيم ، در خود قبيله يا شهر ، دهكده
.ميگذرد چه جهان در كه ميبينيم و هستيم هم جهان
و نوآوري از جلوگيري سرسختيبراي و پافشاري بنابراين
كشور كه بود خواهد اين داشت خواهد كه تنهافايدهاي تغيير
اگر وهوشمندي تفكر زيرا.كند تهي انديشمندش مغزهاي از را
به ميافتد ببيندراه بسته خود بر را كشيدن نفس راه
.هست برايش مشتري كه جايي
جهت در بايد كه ميرسد نظر به پايه اين بر:همشهري
چه شما نظر به كوشيد ، جامعه آحاد مدني مشاركت شدن فراهم
با مردمسالاري و جامعهمدني دهنده شكل عوامل ميان پيوندي
دارد؟ وجود تمدنها گفتوگوي طرح
مردمسالاري.ساختاري و ارگانيك پيوندهاي:باقرپرهام
و جامعهمدني شكلدهنده عوامل به دادن ميدان يعني خودش
.كشور سرنوشت تعيين در آنها مشاركت راه كردن باز
دانشگاهيان ، روحانيان و وپژوهشگران اساتيد چون گروههايي
چاپگران ، و ناشران روزنامهنگاران ، و نويسندگان
دارندگان و آزاد ، كارآفرينان مشاغل صاحبان و حقوقدانان
و دهقانان و ودانشجويان دانشآموزان فن ، و سرمايه
عوامل از همگي اينها ، ومانند اصناف و بازاريان كارگران ،
به خود هدفهاي پيشبرد براي و جامعهمدنياند سازنده
نياز آزادانه جمعي فعاليت و مساعي تشريك و گردهمآمدن
راه و جوامع ديگر تمدن و فرهنگ باجلوههاي آشنايي.دارند
هوايي مثل گروهها اين براي بشري ، تمدن و فرهنگ به بردن
در.دارد نياز آن به كشيدن نفس براي زنده موجود كه است
انديشه از مردمان از گروه اين كه است طبيعي شرايطي ، چنين
در و كنند دفاع فرهنگها گفتوگوي يا تمدنها گفتوگوي
اصول از كه هنگامي.بكوشند فكر اين پيشبرد جهت
سخن تمدنها گفتوگوي مسائل طرح در لازم روششناختي
سخن تمدن بحث در كه كرديم تاكيد موضوع اين بر ميگفتيم
فضاي بيانگر وجه مهمترين و است جامعه عمومي فضاي سر بر
و جامعهمدني سازنده گروههاي مساله همين جامعه ، عمومي
فرهنگ.است جامعه سياسي زندگاني در آنها مشاركت چگونگي
گروههاي و جامعه سياسي قدرت ميان آن در كه تمدني يا
نداشته وجود آزاد و ارگانيك ارتباط جامعهمدني سازنده
به مربوط مجمع يك در كه داشت خواهد حرفي چه باشد
اروپايي دموكراتيك تمدن در كند؟ مطرح تمدنها گفتوگوي
البته كشورند ، اداره اصلي ستونهاي از سنديكاها و احزاب
دولت نه واقعي ، سنديكاهاي و خودش واقعي معناي به احزاب
.فرموده
از برخي كه همانگونه -ميتوان را ايرانيان آيا:همشهري
جامعهمدني پايهگذاران از -كردهاند اذعان پژوهشگران
ميتوان زمينه اين در تاريخي مشخص تجربيات چه به شمرد؟
كرد؟ اشاره
درباره[ودولت جامعه كتاب] ديگري جاي در من:باقرپرهام
گرفتن معادل كه گفتهام و كرده بحث جامعهمدني مفهوم
اروپايي جوامع در غربي دموكراسيهاي با جامعهمدني مفهوم
در ديگر جوامع همه كه ماند بدان و دارد اشكال آمريكايي و
.نيست چنين كه درحالي بدانيم ، غيرمدني جوامع را تاريخ طول
پيداست آن عنوان و نام از كه همانطور جامعهمدني زيرا
تمدن تشكيل و مدنيت شكلگيري با همراه كه است پديدهاي
در ساختارها -اجتماعي ساختارهاي گيرم.است گرفته شكل
.دارند فرق هم با متفاوت جوامع در -فورماسيونها معناي
فرصت و جا كه دلايلي به فورماسيونها ، اين از برخي در
پديده يعني دولت ، روندشكلگيري اينجانيست ، آنهادر از بحث
توسعه روند از خويش ، ويژه ساختارهاي در سياسي قدرت تمركز
را آن اصطلاحا كه جامعه ، سازنده گروههاي آزادانه تحول و
جامعه ميان و نيست جدا ناميدهاند ، جامعهمدني بعدها
.ندارد وجود بيگانهكنندهاي فاصله جامعهمدني و سياسي
دموكراسيهاي همين جوامع اينگونه تاريخي تحول سرانجام
دولت تشكل روند از پيشرفتهاي شكلهاي يعني است ، غربي
جامعه سازنده گروههاي ديناميك و آزادانه عملكرد برپايه
را گفتار اين در آن به شبيه مفاهيم و آزادانه البته)
حالي در.(گرفت نظر در آنها تاريخي نسبيت در هميشه بايد
جوامع تحولات از مراحلي در حتي يا -استبدادي جوامع در كه
و دولتي وساختار دولت يعني سياسي ، جامعه ميان -اول نوع
را جامعه زنده و پيكرعيني واقع در كه مردمي گروههاي
به را اجتماعي توليد از بخشي كدام هر و ميدهند تشكيل
برشمردم قبلي سوال پاسخ در كه گروههايي مثل -دارند عهده
وجود فاصله -ميشوند ناميده جامعهمدني حالت اين در و
عوامل برابر در نحوي به سياسي ساختار نتيجه ، در و دارد
كه اينجاست.است گرفته قرار اجتماعي فورماسيون سازنده
و يكسو از دولت از ماركس ، و هگل مانند ازمتفكران برخي
هر در باري ، .ميگويند سخن ديگر سوي از جامعهمدني
خودش خاص شكلهاي به و هست جامعهمدني اجتماعي فورماسيون
دادن سازمان در تاريخياش تكامل و تحول سطح با متناسب و
اصناف گروههاي ايران سنتي جامعه در.ميكوشد خود به
تاريخهاي در يا عياري ، گروههاي فتوتي ، گروههاي حرفهاي ،
هياتهاي و (مشروطيت تاريخ در)انجمنها ما به نزديكتر
گروههاي فعاليت از نمونههايي (ايران انقلاب در)مذهبي
راستاي در اغلب نيز فعاليتهايشان كه بودند مدني جوامع
.بود حاكم سياسي جو ساختار با مخالفت
پديدآوردن با ميكوشيدند حاكم استبدادي قدرتهاي
گروههاي به آنها تشكيل ابتكار اصل در كه سازمانهايي
لحاظ از را جامعهمدني فعاليت روند برميگشت ، جامعهمدني
تلاش اين ولي.بگيرند خود كنترل در و كنند مهار سياسي
حزب مگر.شد روبهرو شكست با سرانجام بودو بيهوده
كلمه واقعي معناي به حزب توانست گذشته نظام در رستاخيز
درستي به جامعهمدني منافع به خدمت در را خود نقش و باشد
در ايرانيان سهم با ارتباط در شما سوال پس كند؟ ايفا
روند كه آن با:است روشن جوابش مدني ، جامعه پايهگذاري
روندي هخامنشي ، شاهنشاهي درقالب ايران ، در دولت شكلگيري
پايين به بالا از يعني غلبه ، و قهر بر مبتني و مستبدانه
با جامعهاي در دولت تشكل نفس گفت بايد هم باز بوده
باكمكي و ميآورد پديد كه ويژهاي سازمانهاي و ساختارها
ميكند ، جامعه وتوليدي حرفهاي گروههاي يابي تمايز به كه
جامعه مباني توسعه مالا و تمدن تحكيم جهت در است گامي
ايران به اسلام آمدن با كه عليالخصوص.آن گسترش و مدني
جوامع اسلامي ، نخست قرنهاي در آن از ناشي تحولات و
بود ، اسلامي جامعه مركزي كانون در كه ايران بويژه اسلامي ،
انگيخته خود شكلگيري و تمايزيابي جهت در زيادي حدود تا
سخن بنابراين.رفتند پيش جامعه سازنده اصناف و گروهها
جامعهمدني مفهوم با ما جامعه كه مطلب اين از گفتن
آن ، سازنده گروههاي و جامعهمدنينيست درست بوده ناآشنا
فرهنگ از جدا اغلب كه بافرهنگي و بالقوه صورت به دستكم
امروز چه آن و است داشته وجود بوده ، حاكم سياسي جامعه
كه دهيم اجازه را عيني موجوديت اين كه است اين است مطرح
گسترش و سازمانيابي آزادانه شكلهاي و شود فعال
دنبال -موجود قوانين درچارچوب البته -را خود فعاليتهاي
انجمنها ، تشكيل حرفهاي ، و صنفي اتحاديههاي تشكيل.كند
و دولت از مستقل صورتي به اينها مانند و سياسي احزاب
اطلاعدهنده ، و خبري اندامهاي و ارگانها از برخوردار
و جامعهمدني كردن فعال براي كه است اقداماتي ازجمله
دادن مشاركت و سياسي جامعه و آن ميان پيوند ايجاد
.گيرد انجام بايد كشور سرنوشت تعيين در جامعهمدني
شكلدهنده شاخصههاي از يكي رابطه اين در:همشهري
سياسي و حقوقي آزاديهاي شناخت و فرديت رشد جامعهمدني ،
اين از ما فرهنگ شما نظر به آيا.است افراد اجتماعي و
بر محققان از برخي كه چرا دارد ، آمادگي (فرديت رشد) لحاظ
فرديت شكوفايي هستههاي ايراني فرهنگ كه هستند باور اين
.روبهروست بازدارندهاي موانع با ولي دارد ، خود در را
؟ كدامند شما نظر به عوامل و موانع اين
يك و خوب معناي يك:دارد معنا دو فرديت:باقرپرهام
.ميبينيم روز هر خودمان جامعه در را بدش معناي.بد معناي
را چيز همه يعني بد ، فرديت از جلوههايي شاهد روز هر
نگرفتن چيزي به را ديگران و خواستن خود شخيص شخص براي
كم.زمينهها بقيه تا بگير ، افراد رانندگي از:هستيم
رانندگي چنان تهران خيابانهاي همين در كه نيستندافرادي
فقط را خيابانها و معابر و كوچهها اين گويي ميكنندكه
آنها به حقي ديگران و ساختهاند آنها شريف وجود خاطر به
.است فرديت از بدي نمونه و نيست فرديت اسمش اين.ندارند
در كه روسايي يا خانواده ، درون در كه مادراني و پدران يا
فرمانرواي از كوچكي مدل خود ، زيردست دستگاههاي درون
.بوده حاكم سرزمين اين بر اغلب كه هستند وخودرايي مستبد
آزادي براي مفيد عنصري يعني كلمه خوب معناي به فرديت
وحدت فرديتي ، چنين.قانونمند جامعه يك كاركرد و اجتماعي
او رفتار و زندگي و ميبيند اجتماعي كثرت در را شخصياش
و حقوق تامين كه شهروندي رفتار و اززندگي است نمونهاي
آزاديهاي و حقوق رعايت به است اوموكول آزاديهاي
استبداد طولاني سابقه دليل به ايران در.ديگر شهروندان
و خودخواه فرديت همان كه ديوي ما از يك هر درون در سياسي
تامين براي بازدارنده موانع ;است كرده لانه است ، خودكامه
آزاديها و حقوق گونه اين تعميم و مردم وآزاديهاي حقوق
ساختار همان از نيز موانع اين همه ريشه و است زياد بسيار
سرزمين با كشوربزرگ يك استبدادي و متمركز آغاز از سياسي
در.ميگيرد سرچشمه مركزي قدرت يك فرمان زير ولي پهناور
جامعهمدني و تمدن شكوفايي دوره كه تاريخ از دورههايي
به مركزي قدرت -اسلام آغازين قرنهاي در -بوده ايران در
.است نداشته وجود ايران در گستردهاش و تاز يكه معناي اين
اگر.بودهاند متنوع و متعدد قدرت حوزههاي
برود ، در محمود سلطان دست از ميخواست بوعليسينايي
پيدا همسايگياش در ديگري سياسي قدرت و سلطنتي دربار
سياسي قدرتهاي اين ميان و ببرد پناه آن به كه ميكرد
و ميشود برقرار تعادل باشد رقابت كه جا هر.بود رقابت
و شكلي يك آغاز آنگاه شود ، مسلط همه بر قدرت يك كه هرگاه
.فرمانياست يك
.كرديد شركت گفتوگو اين در كه شما از سپاس با:همشهري
پيش را فرصت اين كه شما روزنامه از تشكر با:پرهام باقر
.آورد
|