تمدنها در فرهنگي مبادلات و فرهنگ
نوابخش مهرداد دكتر
جامعه اجتماعي ادبيات در اساسي و مهم مقولات از يكي
معاني گستردگي دليل به.ميباشد فرهنگ اصطلاح ما امروز
جاي اصطلاح اين در نيز مخالف حتي و متفاوت مفاهيم بعضا
معني به فرهنگ كلمه فارسي كهن ادبيات در است ، شده داده
:است آمده دانايي و دانش
و است دانش تخم فرهنگ چه باشيد كوشا فرهنگ خواستاري به "
آن درباره و است جهان دو آرايش خرد و است خرد برآن
(سختي) شگفتي اندر و پيرايه فراخي اندر فرهنگ كه گفتهاند
اندر و دستگير (مصيبت) آستانه اندر و (نگهبان) نه پا
".است پيشه تنگي
و آمده ورزش و فنون معني به پاپكان اردشير كارنامه در
دانسته هنر و دانش با مترادف و معني به را فرهنگ فردوسي
به و هنر با مترادف فرهنگ واژه پنجم قرن ادبيات در و است
.است آمده "بكاربستن" و "آموختن" معني
معني بهcultusلاتين كلمه از كه culture كلمه لاتين در
و تجليل و بزرگداشت معناي به اصل در شده گرفته پرستش
به كشت فرآيند تشريح براي كلمه اين بعد چندي است ، حرمت
رفتار و روح تهذيب و پرورش معني به بعدها و كاررفته
.است شده استفاده
مادي ، معنوي ، ويژگيهاي از تامي كليت فرهنگ يونسكو ديد از
.ميكند مشخص را اجتماعي گروه يك كه است احساسي و فكري
شامل بلكه دربرميگيرد را ادبيات و هنر تنها نه فرهنگ
ارزشي نظامهاي بشر ، نوع اساسي حقوق زندگي آيينهاي
.باورهاست و سنتها
و دانش معاني حد در فرهنگ تنها گرديد عنوان كه همانطور
در بلكه است نگرفته قرار بررسي مورد زندگي آئين و هنر
تمام از تركيبي فرهنگ انسانشناسي ديدگاههاي از بسياري
است انسان خانوادگي و هنري -اقتصادي تكنولوژيك ، جنبههاي
جنبههاي تمام از يافته نظام ارتباطي در را فرهنگ و
.هستند كه آنچنان دانستهاند ، زندگي
مردم تعريف فرهنگ مفهوم بسيط ادراكي سطح به توجه با حال
ادوارد فرهنگي شناسي انسان مكتب بنيانگذار انگليسي شناس
شامل كه ميداند پيچيدهاي مجموعه را فرهنگ كه تايلر
-قوانين اخلاق ، تكنيكها ، صنايع ، هنرها ، معتقدات ، معارف ،
كه است ضوابطي و رفتار و عادات تمامي بالاخره و سنن
فرا خود جامعه از را آن جامعه يك عضو عنوان به انسان
دارد عهده به تعهداتي جامعه آن قبال در و ميگيرد
اين در مبتني چون.باشد راهگشا زيادي حد تا ميتواند
و ذرات از كه است گستردهاي اقيانوس فرهنگ تعريف
...و سنن رسوم ، آداب ، باورها ، هنجارها ، همچون سلولهايي
خانواده ، همچون متفاوتي نهادهاي قالب در كه گرديده تشكيل
به...و همسالان گروههاي جمعي ، رسانههاي پرورش ، و آموزش
.ميپردازد بشري گوناگون نيازهاي برآوردن و نقشآفريني
همواره ذراتش و عناصر تمام اجتماعي عظيم اقيانوس اين
و تحول و تغيير جوامع در انسانها نيازهاي بر مبتني
تغيير به توجه با ديگر عبارت به.ميكند پيدا دگرگوني
در نيز جوامع فرهنگ انساني ، جوامع افراد نيازين الگوهاي
هماهنگ و متوازن كاركردهاي و عملكرد بايد نيازها رفع جهت
شاخص (1)نمايه -كند كاناليزه و پيريزي را نيازها با
:ميباشد فوق جريان
( 1) شماره نمايه
(1) Need...Function...goals
نياز... كاركرد... اهداف
در افراد نياز به پاسخگويي يعني تطوري پويش اين دقيقا
هستي و بقاء راز عصر بر مقتضيات هر مبتني بشري جوامع
.ميباشد فرهنگها
به پاسخگويي واسطه به جهاني زنده فرهنگهاي ذات بنابراين
عجين دگرگوني تغيير ، پويايي ، با همواره انساني نيازهاي
شئون تمامي در دگرگوني و تحول و تغيير اين اما ميباشد ،
.ميشود پديدار نامحسوس و بطئي صورت به فرهنگي اجزاء و
عنصر" را فرهنگ جزء كوچكترين شناسان فرهنگ و شناسان مردم
حركت ، شيء ، يك است ممكن عنصر اين.ناميدهاند "فرهنگي
همراه و متناسب فرهنگي عناصر مجموعه از.باشد نماد يا
و "فرهنگي تركيب" نام به ميشود پديدار تركيبي و هيات
و شكل داراي منطقه يك در كه را فرهنگي تركيبهاي مجموعه
"فرهنگي حوزه" ميپردازد نيازها برآوردن به متمايز محدوده
.ميگويند
و شده طبقهبندي متنوع فرهنگي حوزههاي در انساني افراد
.ميپردازند نيازها رفع به فرهنگي هياتهاي به توجه با
فرهنگي حوزههاي گردند گستردهتر جوامع چه هر مطمئنا
اجتماعي ارتباط در حال.ميكنند پيدا زيادتري تنوع نيز
بهتري الگوهاي و راهها نيازها ، برآوردن در كه حوزههايي
همين و ميگيرند قرار حوزهها ساير توجه مورد دهند ارائه
عناصر كه حوزههايي.است فرهنگها تحول و پويايي راز امر
مورد خود به خود دارند مناسبتري تركيبي وهيات پوياتر
ساير عناصرشان از و ميگيرند قرار حوزهها ساير توجه
و داد نوع يك همواره شكل بدين.ميكنند استفاده حوزهها
جريان جوامع فرهنگي حوزههاي بين فرهنگي مبادله و ستد
در فرانسوي شهير شناس مردم اشتروس لوي.ميكند پديدار
از آميزهاي فرهنگها تمامي:ميكند مطرح مورد اين
نظر به كه عواملي از يكي.هستند ستدها و داد و مبادلات
در فرهنگي گشودگي باشد داشته نقش موفق پيشرفت در ميرسد
همسان جذب قابليت و تمايل همراه به ديگر ايدههاي مقابل
.است خودي فرهنگ قالب در آنها سازي
عمده مباحث از يكي اجتماعي سيستمهاي بر تسلط همواره اما
گذشته اعصار در.است بوده جوامع بين در بينالملل روابط
و زور برخشونت مبتني اجتماعي رابطههاي چيرگي غالبا
.است بوده فرهنگي استبداد و قومكشي مليتاريستي الگوهاي
و رسيد سوريه سلطنت به فانس اپي آنتوخوس.م پ سال 175 در
را يهود معبدشد متوسل زور به يوناني فرهنگ بسط براي
ساخت مبدل زئوس قربانگاه به را يهود قربانگاه و كرد غارت
.داشت ممنوع خود ديني مناسك برگزاري از را يهود و
حضرت ميلاد از پيش قرون به فقط مختص عملكرد شيوه اين
تاريخ و زندگي شيوههاي به توجه با بلكه نميشود (ع)مسيح
به اما ميشود ، مشاهده بعضا نيز معاصر دوران تا جوامع
گوناگون رويدادهاي و جوامع بيشتر هرچه تكامل از پس تدريج
مخصوصا آرامي با انساني جوامع در افراد آگاهي و سياسي
هيئت بر غلبه بزرگ و كلان اجتماعي نظامهاي سياست رويه در
بر تكيه با بلكه زور با نه بار اين اما بشري جوامع كلي
.بود فرهنگي استحاله و فرهنگي غلبه
سلطه نظريه به توجه با گرامشي آنتونيو پيش سال پنجاه
خود حاكميت حاكم ، جامعه طبقات چگونه كه داد نشان فرهنگي
.ميبخشند تداوم فرهنگ و باورها كنترل طريق از را
و حكومتي رسمي نهادهاي با همگام (فرهنگي) عمده بنيادهاي
به سال 1945 از جانبه چند كمكهاي ادارهكننده سازمانهاي
در معين باورهايي اشاعه در اساسي فعاليتهايي به بعد
لاتين آمريكاي و آسيا آفريقا ، توسعه حال در كشورهاي ميان
.ورزيدهاند مبادرت
به نه جامعه مسلط طبقه جهانبيني چگونه كه داد نشان او و
مشخص باورهاي از مجموعهاي پذيرش طريق از بلكه اسلحه زور
.مييابد اشاعه شهروندان اكثر جانب از
استفاده با صنعتي انقلاب از پس صنعتي كشورهاي مجموع در
آموزشي مراكز همچون فرهنگي نامريي گوناگون ابزارهاي از
فرهنگ مادي عناصر مدد به مهمتر همه از و فرهنگي بنيادهاي
فرهنگي بستر داشت ممالك تمامي مردم براي را عيني حالت كه
صورت به توسعه به رو جوامع مردم دادند ، گسترش را خود
جوامع فرهنگ مادي پديدههاي و كشفيات عملي نتايج آشكار
و انواع تاملي و هيچدرنگ بدون و ميكردند حس را صنعتي
ميكردند ، تجربه زندگي در را راهگشا ابزارآلات اقسام
و آورد ارمغان به آنها براي را آسايش غالبا كه وسايلي
منافع با ابتدا را غالب فرهنگهاي خود به خود رو اين از
مادي تحولات شدگي عجين اين.شناختند فرهنگ مادي عناصر
كشورهاي در خود به خود بعضا بود نيازها رافع كه فرهنگ
طرفه يك قضاوت و داوري نوع يك سوم جهان و استعمارزده
زمان گذشت طي كه بدينترتيب ساخت پديدار را فرهنگي
را فرهنگي حوزههاي از يكسري جوامع اين مردم محدودي
بيشتر) ميكنند حس خود فرهنگ حوزه از بالاتر و فراتر
و مادي محصولات آنكه بواسطه گرديد عنوان كه همانطور
جوامعي چه محصول ميدانستند و ميديد را نتايجاش
(.ميباشد
و تعادل آن نماد اولين كه فرهنگي تبادل در بدينترتيب
ناهماهنگي ميباشد ، فرهنگي حوزههاي متقابل ارتباط
بين توازن و تعادل عدم حالت يك با و ميشود پديدار
پيدا مصداق فرهنگي تبادل هنگامي.ميشويم رويارو فرهنگي
ارتباط عادي و طبيعي صورت به فرهنگي حوزه دو كه ميكرد
يك در ارزيابي و داوري نظر از حوزه دو هر و باشند داشته
:ميگيرند قرار پايه
( 2) شماره نمايه
دو دادوستد و ارتباط فرهنگي حوزه دو هر عناصر بين دقيقا
مبتني فرهنگي سلطه كه شرايطي در اما ميشود مشاهده طرفه
فني -اقتصادي بيشتر امكانات سياسي ، سلطه نظامي ، قدرت بر
پديدههاي تحميل پذيرد صورت يافته نظام سياستهاي و
.ميپذيرد صورت پنهان و آشكار صورت به فرهنگي
كردن پياده جريان در حتي:مينمايد مطرح برگ اتوكلاين
يا كمك در چون آزادمنشانه و بلندنظرانه برنامههاي
مشخص استثمار اشكال ساير و استعماري نگرش نيز فني همكاري
اين ميدهد ارائه ديگران به فني كمك كه كشوري مثلا است
و معيارها كمك ، دارنده دريافت كشور كه دارد را انتظار
.بپذيرد را وي الگوهاي
خودي فرهنگ داوري و قضاوت در پذيرنده فرهنگي حوزه مردم
و اقتصادي رشد ميدانند ، مبدا فرهنگ از پايينتر را
دليلي را مبدا كشورهاي -صنعتي -علمي پيشرفتهاي
گونه اين در دقيقا و ميدانند مدعا اين بر قانعكننده
دچار بررسي و مثال مورد فرهنگي حوزه كه است مواقع
اجزاء و عناصر همه ميشود ، فرهنگي دادگي و سستي استحاله ،
به است صدد در و ميدهد مشخص بهتر و مطلوب را مبدا فرهنگ
پيكره از را خودي فرهنگ عناصر سريعتر هرچه شده قيمتي هر
هرچه را مدنظر فرهنگي عناصر نموده خارج فرهنگي حوزه
قوميت به ژولن عقيده به فرايند اين.كند جايگزين سريعتر
.ميشود منجر كشي
( 3) شماره نمايه
و است منفعل خودي فرهنگي حوزه فرهنگي ، نمايه اين در"
".است طرفه يك فرهنگي ارتباط
مرحله برعكس دقيقا فرهنگي مبادلات جريان ديگر رويكرد
حوزه رخداد اين در كه بدينترتيب ميباشد ، قبلي پويشي
موضوعي روند در غالبا كه گوناگون دلايل به مبدا فرهنگي
پيشرفتهاي و تخصصي -علمي كشفيات بواسطه گرديد مطرح دوم
حوزههاي سياسي -اقتصادي موفقيتهاي و تخصصي -علمي
فرودستتر و پايينتر قضاوت و ارزيابي در را ديگر فرهنگي
ميدهند ، قرار ارزيابي مورد خودي فرهنگي حوزههاي از
نسبت استهزاء و حقارت با توام ديدگاهي همواره بنابراين
به وضعيت اين.دارند ارزيابي مورد فرهنگي حوزه به
ناديده را حوزهها آن مطلوب عملكردهاي طي كه است گونهاي
چشماندازي نهايتا و ميدانند ناكارآمد و معيوب بعضا و
غالبا.دارند رويارو فرهنگي حوزه به پايين به بالا از
نظر از سوم جهان به متروپل و صنعتي كشورهاي ديدگاه
آن افراطي شكل كه ميشود طبقهبندي رديف اين در فرهنگي
در را خودي فرهنگ و ميرسد قومي برتري و نژادي تبعيض به
را فرهنگي حوزههاي ساير و دانسته ارج در زمينهها تمامي
.ميدهد قرار ارزيابي و بررسي مورد حضيض در
( 4) شماره نمايه
الگوهاي به توجه با خودي فرهنگ حوزه نمايه ، اين در
تمامي دانسته ، بالاتر را خود عناصر تمامي در صنعتي
.ميداند پايينتر را ديگر حوزههاي
در است بابي فتح واقع در تمدنها فرهنگي مبادله و گفتگو
خودي فرهنگ عناصر ارزشهاي بر مبتني فرهنگها ارزيابي جهت
مداري قوم خود تعصب پيشداوري ، هرگونه از جداي ديدي با
است رهگذر اين در مطمئنا ديگر فرهنگي حوزههاي به نسبت
فرهنگي حوزه يك فرهنگ درونزاي توسعه به اميد ميتوان كه
.داشت
.است موجود روزنامه دفتر در:منابع
|