مساوات
حكيمي محمد :نوشته
به است ، مساوات اصل اجراي ،"ع"مهدي امام برنامههاي از
.است گشته تصريح بارها و بارها احاديث در موضوع اين
در مختلف زمينههاي در و گوناگون ابعاد با مساوات ،
شده داده آموزش اسلام دعوت ازآغاز و آمده اسلامي تعاليم
و دور كه است درآميخته چنان مساوات با اسلام تعاليم.است
مساوات دين را اسلام غيرمسلمان ، و مسلمان و نزديك
.ميدانند
پيامبر احاديث و قرآن آيات در برابري ، و مساوات اصل
قرار تاكيد مورد فراوان ،"ع"معصوم امامان و "ص"اكرم
.است گشته تبيين و شده شكافته آن جوانب و ابعاد و گرفته
اين كه يابد جريان است ممكن زمينه چندين در مساوات
.است ديگر زمينههاي در مساوات پايه و بنياد زمينهها
آفرينش و تكوين نظام در مساوات
افراد همه كه است معنا اين به تكوين ، نظام در مساوات
داراي و نوع يك و يكسان و مساوي آفرينشي داراي انساني
نژاد ، برابرند و مساوي ارزشي و همانند طبيعي نيازهاي
اجتماعي ، مذهبي ، جغرافيايي ، ويژگيهاي شكل ، زبان ، رنگ ،
و نوعي يك و يگانگي اين در تاثيري مسائل ديگر و اخلاقي
و زبان و رنگ و نژاد هر از افراد ندارد ، تكويني مساوات
و مسلك و مرام و عقيده نوع هر داراي و سرزمين و مذهب
نيازهاي و انساني خصوصيات از بسياري در يكديگر با اخلاق ،
افراد همه و دارند يكسان ارزشي اصل در و برابرند طبيعي
نام بشري جامعه كه هستند بزرگي جامعه عضو انساني نوع
.دارد
گشته روشن و گرديده مطرح احاديث و قرآن در مساوات اين
:است
و انثي و ذكر من خلقناكم انا الناس ايها يا *:كريم قرآن
عندالله اكرمكم ان لتعارفوا قبائل و شعوبا جعلناكم
(1)...اتقيكم
صورت به و آفريديم زني و مردي از را شما ما !مردمان اي -
نه) شويد آشنا يكديگر با تا آورديم ، در قبيلهها و ملتها
به انسان بزرگواري كه فروشيد بزرگواري و كنيد تفاخر آنكه
از بزرگوارتر همانا و (نيست نژاد و رنگ و قبيله و مليت
...باشد پرهيزگارتر كه است كس آن خدا نزد در شما ميان
نوع افراد برابري و همساني بر آن ، امثال و آيه اين در
برتر طبقه و برتري امتياز ، هرگونه و است شده تاكيد انسان
و فضيلت و ;است گرديده نفي انساني جامعه در ممتاز و
و آخرتي امتيازي اين و است شده شمرده تقوا آن از برتري
اين در و است امتياز و برتري مايه مرگ از پس و است خدايي
.نيست طبقاتي و اجتماعي امتياز هيچگونه عامل زندگي
احاديثي مساوات محوري اصل درباره نيز نبوي تعاليم در
:است رسيده
مثل هذا يومنا الي آدم عهد من الناس ان *:(ص)اكرم پيامبر
علي ولالاحمر العجمي علي للعربي لافضل المشط ، اسنان
(2).بالتقوي الا الاسود ،
دندانههاي چون تاكنون (ع)آدم حضرت زمان از !مردمان -
سياه بر سرخ (نژاد) و عرب غير بر عرب و مساويند شانه
.تقوا به مگر ندارد برتري
خلقت آغاز از آدميان (ص)اكرم پيامبر عميق و زيبا بيان در
دندانههاي چون تاكنون (ع)آدم حضرت يعني انسان اولين
قومي و قبيلهاي امتيازات و شدهاند شمرده برابر شانه
سياه چون نژادي امتيازهاي و بودن عجم و بودن عرب چون
مايه تنها.است گرديده نفي مثلا بودن پوست سرخ و پوست
بلكه اجتماعي ، روابط در نه است ، شده شمرده تقوا امتياز
.الهي پاداشهاي و آخرت در
قانون برابر در مساوات
انسان ، نوع افراد و مردم همه يعني قانون ، برابر در مساوات
در هيچكس و دارند برابر و همسان حقوقي قانون برابر در
سياه ، .ندارد امتيازي و برتري ديگري بركس قانون برابر
تهيدست ، زارع ، مالك ، كارفرما ، كارگر ، عجم ، عرب ، سفيد ،
فرمانده ، جاهل ، عالم ، بزرگ ، كوچك ، جوان ، پير ، ثروتمند ،
و مساويند قانون برابر در همه...و مرئوس رئيس ، فرمانبر ،
اجتماعي امنيت و شود اجرا يكسان همه درباره بايد قوانين
.كند تامين يكسان را همگان انساني حقوق و
احاديث و كريم قرآن آيات در معنا اين به مساوات
:گرديدهاست مطرح فراوان (ع)معصومان
سواء كلمه الي تعالوا الكتاب اهل يا قل *:كريم قرآن
دون من اربابا بعضا بعضنا يتخذ لا و...بينكم و بيننا
(3).الله
شما ، و ما ميان برابر اي كلمه به !كتاب اهل اي:بگو -
خدا ، جاي به را ، ديگر برخي ما از برخي و...آوريد روي
...نشمارند خويش خداوندگاران و ارباب
افراد همه براي را خود برنامههاي و تكليفها كريم ، قرآن
انساني جامعه به نهي و امر هر در و است آورده انساني
شده تكرار بارها قرآن در "الناس ايها يا" ميكند خطاب
.است
حد (يمني)نجاشي بر كه هنگام آن در علي ، -*:"ع"علي امام
نزد عبدالله بن طارق پس شدند ، خشمناك يمنيها كرد ، جاري
كه نميكرديم تصور ما !اميرالمومنين يا:گفت و آمد او
از اجتماع ، و پراكندگي اهل و وفرمانبرداري نافرماني اهل
با فضيلت مردان و عادل واليان نزد در مجازات و كيفر لحاظ
نجاشي حق در كه را عملي آنكه تا باشند ، برابر يكديگر
كينه از را ما سينههاي كرديم ، مشاهده دادي انجام
راهي بر را ما و ساختي پراكنده را ما كار و كردي شعلهور
دوزخ به برود راه آن از هركس ميكرديم تصور كه انداختي
:الخاشعين علي الا لكبيره انها و":گفت علي.رسيد خواهد
طارق اي "فروتنان و خاشعان بر مگر است دشوار كاري آن
را آنچه حرمت است؟ مسلمانان از مردي از غير او مگر !نهدي
آن كفاره كه را حدي هم ما دريد ، بود كرده حرام خدا كه
يجر ولا":است گفته متعال خداي.كرديم جاري او بر بود
:للتقوي هواقرب اعدلوا تعدلوا ، الا علي قوم شنان منكم
دادگر نكنيد ، داد كه ندارد آن بر را شما قومي دشمني
شب چون پس."است نزديكتر پرهيزگاري به دادگري كه باشيد
راه به معاويه جانب به شبانه نجاشي و طارق رسيد ، فرا
(4).(باشند كرده فرار عدالت و مساوات از تا)..افتادند
بين واس ثم...مسلمان حاكم به خطاب - *:"ع"علي امام
في قريبك يطمع لا حتي مجلسك و منطقك و بوجهك المسلمين
(5)...عدلك من عدوك لايياس و حيفك
(مسلمانان) نشستن و گفتن سخن و شدن روبهرو در سپس..-
تو نزديكان كه نباشد چنان تا كن مراعات را برابري تو نزد
نوميد تو عدالت از دشمن و بندند طمع تو بيعدالتي در
منصوب قاضي به "ع"علي امام شكايت تاريخي جريان...نگردد
و اسلامي كشور در ذمي فردي و يهودي از زره ، درباره خود
و شده نقل حديثي و تاريخ كتب در يهودي ، نفع به قاضي حكم
.است قانون برابر در مساوات عيني و عملي اعلاي نمونه
بيتالمال تقسيم در مساوات
كه است جامعه عمومي اموال و امكانات مجموعه ،"بيتالمال"
امام مالكيت و ميشود سپرده جامعه در امام و دولت دست به
مالكيت نه است جهت و منصب مالكيت آنها ، به نسبت ودولت
جامعههايي بويژه -جامعه هر ثروت عمده بخشفردي و شخصي
منابع سرمايهداران و نباشند ظلم و استثمار گرفتار كه
قرار وبيتالمال دولت دست در -باشند نكرده چپاول را ثروت
ميشود هزينههايي صرف دولت طرف از بيتالمال.ميگيرد
است ، ايشان سود به و مردم خدمت در غيرمستقيم مستقيميا كه
ساختمان ، راهسازي ، درباره مختلف ، سرمايهگذاريهاي چون
فرهنگ بهداشت ، توليد ، بازرگاني ، سدسازي ، معادن ، استخراج
...و
است ، شده گستردهتر دولتها مسئوليت حوزه كه زماني از
دولتها مالكيت در گذشته در كه اموال از بسياري به دولت
بيمه ، عوارض ، مالياتها ، :مانند است يافته دسترسي نبود
اختيار در اموال اين امروزه...و گمركي درآمدهاي
به توجه با.ميشود شمرده بيتالمال از و دولتهاست
در مساوات اصل اجراي سرمايهها ، اين فراواني و گستردگي
استكبار و اشرافيگري و طبقات ريشه و بنياد آنها ،
را مردم و جامعه و ميخشكاند را استضعاف و فقر و اقتصادي
.ميدهد سوق نزديك و همسان و عادلانه زندگياي به
در برابر ، طور به بيتالمال ، و عمومي ثروت منابع اگر
بخشي هر در سرمايهها و امكانات و نگرفت قرار همگان خدمت
شد ، داده اشراف و متنفذ طبقات به بيشتر اقتصادي بخشهاي از
بخش در دولت دادند ، وام سرمايهداران به بانكها مثلا
به معادن كرد ، سرمايهگذاري آنان سود به و خصوصي
در...و جنگلها مراتع ، آبها ، شد ، واگذار سرمايهداران
برق و آب كشي ، خيابان شهرسازي ، گرفت ، قرار آنان اختيار
زمينداران زمينهاي حاشيه در شهري ، خدمات سرويسهاي وديگر
در...و فني فرهنگي ، بهداشتي ، امكانات و آمد وجود به
تزيين و گلكاري حتي و گرفت قرار متنفذان و اشراف اختيار
تقسيم در مساوات...و شد داده اختصاص خاصي محلات به شهر
مردم ميان مساوي جامعه امكانات و نگرفته انجام بيتالمال
اكثريت اصلي خاستگاه و عامل خود اين و ;است نگشته تقسيم
و مرفه طبقات آمدن وجود به و فقرها محروميتها ، قاطع
.است جامعه در تهيدست
و دولتها لازم كار دستور مساوات اسلام ، مقدس آيين در
اسلام كه دوراني و اسلام درصدر و است شده شمرده حكومتها
دوران.ميشد عمل كاملا مساوات اين به بود ، حاكم اصيل
(ع) علي امام حكومت سال چهار و (ص)اكرم پيامبر حكومت
.است اصل اين اجراي بسيارروشن نمونه
يعطي (ص)رسولالله كان كما واعطيت...*:(ع) علي امام
(6)...الاغنيا بين دوله (الاموال)اجعلها ولم بالسويه
(همه به) برابر (را بيتالمال) "ص" پيامبر چون من... -
...نميسازم اغنيا ويژه را آن و ميدهم ،
و فكيف بينهم ، لسويت لي المال ولوكان...*:(ع) علي امام
(7)... الله مال المال انما
تقسيم در را مردم بود من خود از مالها اين اگر..-
اين آنكه به رسد تاچه ميگرفتم ، نظر در بايكديگر برابر
...است مردم خود به متعلق اموال
هذاالابمنزله اجيزي اناو ما فوالله.*:(ع) علي امام
(8).الاجير الي بيده واومي.واحده
(مساوي) منزلت يك در كارگرم اين و من سوگند خدا به..-
.كرد اشارت كارگر به دست با -هستيم
حكومت و دولت خانواده را مردم همه و جامعه (ع) علي امام
جامعه مخارج كننده تامين را دولتها بودجه و ميشمارد ،
نيازمندي موجب كوچك خانواده يك در تبعيض وچنانكه ميداند
نيز جامعه سطح در است ، ديگر برخي در زيادهروي و برخي در
امكانات ، از استفاده و بيتالمال تقسيم در نابرابري
و زيانبار و وحشتناك فاصلههاي با طبقات پيدايش زمينه
.است تباهيآفرين
...واهله عليالخراج عيال كلهم الناس لان *:(ع) علي امام"
(9)
...آنند اهل و خراج از هزينهگير همه مردمان همانا -
اسلامي حكومت همان كه -خود حكومت برنامه در (ع)علي امام
معيارهاي همان و بازگشت نبوي دوران به دقيق طور به -است
به و گشت تبيين "ص"اكرم پيامبر وسيله به كه را الهي دقيق
را ، نبوي روش و راه و كرد دنبال گرديد ، اجرا او مبارك دست
از بسياري جلوي و داد قرار خويش حكومت روش و راه
بسياري و گرفت قاطعانه را امتيازطلبيها و تجاوزكاريها
و امتيازدهي اساس بر او ، از پيش دوران در كه را اموال از
گرفت بازپس بود ، شده داده حكومت اطرافيان به پروري طبقه
:آورد زبان بر را جاودانه سخن اين و
ملك و النساء به تزوج قد لووجدته والله..*:(ع)علي امام
(10)...لرددته الاماء به
،(اموال) آن با كه ميديدم چنان اگر كه سوگند خدا به -
آنها باز درآمده ، ملكيت به كنيز و شده گرفته همسري به زن
...برميگرداندم را
امام خلافت دوران در شكنيها پيمان و مخالفتها از بسياري
و عدل ومعيارهاي اصول همين دقيق اجراي دليل به (ع)علي
اصل و عدالت اجراي براي امام داخلي جنگهاي و بود مساوات
.گرفت انجام مساوات
بمعاويهبن لحقوا المدينه اهل من فيقوم *:(ع)علي امام
فهربوا اسوه الحق في عندنا الناس علموان و...-ابيسفيان
(11)...سحقا و لهم فبعدا الاثره الي
پيوستند معاويه به كه مدينه مردم از گروهي درباره -
در ما نزد (همه) مردم كه دانستند آنان...(:فرمود چنين)
...گراييدند (وخودمحوري) امتيازخواهي به پس برابرند حق
به كه بخشها آن بويژه -اسلامي تعاليم در موضوع اين چون
امام روشهاي و راه در كه تعاليمي و -است مربوط حكومت
است گرفته قرار تاكيد مورد فراوان است ، رسيده (ع)مهدي
واصل زيربنايي عوامل جمله از تاريخ دوران همه ودر
-(ع)علي امام از را مشروحي حديث است ، جامعه سامانيابي
:ميآوريم -مساوات و عدالت پيشواي
*:(ع)علي امام
روآورد ، ايشان به دنيا كه بگويند شما از كساني مبادا -
بر و ساختند روان نهرهايي و آوردند فراهم املاكي پس
و گرفتند خدمت به زيبا كنيزكان و شدند سوار راهوار اسبان
حدود به و بازداشتم ميكردند كه كارهايي از را آنان چون
عار و ننگ خود براي را كار اين ساختم ، آشنا حقوقشان و
از را ما ابيطالب پسر كه وبگويند شوند خشمگين و بدانند
.ساخت محروم حقوقمان
رسولالله ، اصحاب از انصار و مهاجران از كس هر كه بدانيد
ديگران از برتر (پيامبر با) همصحبتي لحاظ از را خود كه
فرداي به مربوط آشكار برتري كه بداند بايد ميشمارد ،
خدا را آن اجر و پاداش و است خدا نزد در و است قيامت
به و پذيرفت را پيامبر خداو دعوت كه كس هر دادو خواهد
و حقوق مستحق ايستاد ، ما قبله به رو و آمد در ما دين
و است خدا مال مال ، و خداييد بندگان شمااست اسلام حدود
ديگري بر آن در را كس هيچ و شد خواهد پخش برابر شما ميان
نيكوترين خدا نزد در فردا پرهيزكاران به و نيست برتري
و پاداش را دنيا خدا.شد خواهد داده پاداش برترين و جزا
خداست نزد در آنچه بلكه نداده ، قرار پرهيزكاران ثواب
انشاءالله ، شود ، فردا چون واست بهتر نيكوكاران براي
تقسيم شما ميان را آن و هست مالي كه بياييد ما نزد به
خواه عجم چه و عرب چه شما ، از يك هر و كرد خواهيم
شودو حاضر كه بايد نباشد ، يا باشد بيتالمال جيرهخوار
(12)...نورزد تخلف
:زيرنويس
13(49)حجرات سوره -1
.اختصاص/337" -2
.64(3)عمران آل سوره -3
آن 2/469 فارسي ;2/477"الحياه" -4
وسائل 155/18 -5
.8/6061"كافي" -6
.2/255"الحياه" ;، 389390"نهجالبلاغه" -7
.2/108"مناقب" -8
. /1013"نهجالبلاغه" -9
. /66"نهجالبلاغه" -10
.، 1072"البلاغه نهج" -11
آن فارسي ;و 263 2/262"الحياه" ;و 361 8/360"كافي" -12
.و 264 263
|