موجود چارچوبهاي از روي فرا
الزامات و حقوقي واقعيات فلسطين ، سرنوشت تعيين حق
( آخر بخش ) - سياسي
:اشاره
قانوني حقوق و حقوقي واقعيات حاضر ، مقاله نخست شماره در
سرنوشت ، تعيين حق كه شد عنوان و مطرح قدرت سياست برابر در
ملتها تمامي كه است انفكاك غيرقابل و جداييناپذير حقي
همين با حق اين.برخوردارند آن از تمايزي هيچگونه بدون
متعدد اسناد و متحد ملل منشور ماده 1 بند 2 در عنوان
وجود اين با است ، گرفته قرار تاييد مورد ديگر بينالمللي
اعمال از دوم ، جهاني جنگ از پس فلسطينيها كه شد مطرح
بحث مقاله اين آخر بخش در.شدهاند محروم خود حاكميت
صلح درباره آمده عمل به تلاشهاي و قدرت سياست واقعيات
براي است معتقد نويسنده اما.ميشود مطرح خاورميانه
تعيينكننده و اصلي نيروهاي كه است ضروري صلح به رسيدن
نظام در خود اساسي مشي را موجود حقوقي قواعد از فراروي
.دهند قرار جهاني
انديشه گروه
سياسي الزامات و واقعيات
قدرت سياست واقعيات (الف
فلسطينيها حقوق بر كه عمومي مجمع متعدد قطعنامههاي
ركن اين محدود صلاحيت دليل به حتم طور به ميورزد تاكيد
شوراي مصوبههاي است ذكر شايان.دارد توصيه جنبه صرفا
اسراييل اشغالگري مورد در -قطعنامهها بهويژه -امنيت
همه (25).است نشده تصويب منشور هفتم فصل براساس هيچگاه
كشورهاي به مربوط قطعنامههاي خلاف بر قطعنامهها اين
اين.دارد الزامي غير ماهيتي -ليبي و عراق نظير عربي
توازن بيانگر كه ملل سازمان كه ميدهد نشان بوضوح مساله
فلسطينيها حقوق نفع به توازن اين و) است جهاني قدرت
كاملا مبناي بر را فلسطين مساله است نبوده مجاز (نيست
عمدتا امنيت ، شوراي قطعنامههايدهد فيصله حقوقي
قدرت مسلط و غالب نقش كننده منعكس و دارد سياسي ماهيتي
سياسي ملاحظات.است حال زمان تا بينالمللي نظام در
از در 1947 تا واداشت را عمومي مجمع بيطرف ، غير و يكسويه
سياسي فشارهاي و مشابه ملاحظات و رود فراتر خود اختيارات
قراردادهاي انعقاد به منجر -بعد سال چهل از بيش -قدرت
اثر در قدرت جديد توازن نتيجه كه گرديد "اسلو" به موسوم
آغاز همان از كه قدرتي توازن بود ، فارس خليج دوم جنگ
.است بوده كرده عمل فلسطينيها حقوق زيان به تاكنون
فروپاشي در 1991 فارس خليج بحران در كننده تعيين عامل
خود عمل آزادي از را عرب جهان كه واقعهاي بود ، شرق بلوك
بس 1991 آتش قطعنامه.ساخت محروم بينالمللي عرصه در
مابانه قيم شكلي به منطقه در "صلح برقراري" براي چارچوبي
قراردادهاي و مادريد صلح روند كلي طور به.آورد پديد
قرار توجه مورد محيط و فضا اين در بايد اسلو و 1995 1993
قابل (حقوقي نه) سياسي چارچوب در فقط ترتيبات اين.گيرد
مستقل موضع كه گرديد منعقد وضعيتي در كه چرا است فهم
و بود رفته ازميان كاملا جهاني ، سياست در عربها
در پيشتر كه را سياسي عمل محدود حاشيه حتي فلسطينيها
.بودند داده دست از داشتند ، ملل سازمان و عرب دنياي
حاكميت موضوع اسلو ، قراردادهاي كه اينجاست مهم نكته
.نميدهد قرار توجه مورد را سرنوشت تعيين حق يعني فلسطيني
از زيركانه صورتي به ملي حاكميت به مربوط مسائل تمام
هماهنگ قرارداد ، دو هر اين.است شده خارج قراردادها اين
(1973) و 338 (1967) قطعنامههاي 242 فوق ، رهيافت با
در ميدهند ، قرار دائمي فصل و حل مبناي را امنيت شوراي
فلسطين مساله به اصلا قطعنامهها اين كه حالي
سربازان عقبنشيني بهموضوع فقط و نميپردازند
چنينفضاي در (26).اشارهدارند اشغالي ازسرزمينهاي
به اشارهاي هيچ كه ندارد تعجبي هنجاري -سياسي
تعيين در فلسطينيها حق درآن كه عمومي مجمع قطعنامههاي
.نميشود قرارگرفته ، تاييد مورد صراحت به سرنوشت ،
مورخ خودگردان موقت دولت ترتيبات به مربوط اصول اعلاميه
(27)(هشتم ماده) خارجي امنيت امور آشكارا سپتامبر 1993 13
اختيار حوزه از را (دوم ضميمه) بينالمللي روابط و
خارجي روابط در ورود "ممنوعيت"ميسازد خارج فلسطينيها
(الف) پنجم بخش (شورا ومسئوليتهاي اختيارات) نهم ماده در
غربي كرانه مورد در اسراييل و فلسطين موقت موافقتنامه
گرفته قرار تاييد مورد سپتامبر 1995 مورخ 24 غزه نوار و
(شورا)فلسطيني مقام كه است آمده ماده ، اين در.است
.داشت نخواهد خارجي روابط حوزه در مسئوليتي و اختيارات
به فلسطينيها وضعيت به مربوط ضروري و حياتي مسائل وقتي
به آنچه ميگيرد ، قرار توجه مورد مذكور قرارداد دو موجب
حاكميت چارچوب در محدودي خودگرداني فقط ميخورد چشم
چيزي اين و است شده اعطا ذيربط ، سرزمينهاي بر اسرائيل
.نيست آن حقوقي سياسيو كاملا مفهوم به تفوقاسراييل جز
به صريح اشاره هرگونه از عمد به ظاهرا اسلو قراردادهاي
به فقط و ميكند خودداري فلسطينيها سرنوشت تعيين حق
"متقابل حقوقسياسي و مشروعيت" شناسايي از مبهم صورتي
مجالي مساله اين.ميگويد سخن وفلسطينيها اسراييل بين
مفهوم.نميگذارد باقي فلسطينيها ملي حاكميت موضوع براي
با نظر به قراردادهاست اين اساس و پايه كه خودگردان دولت
يا قبلي (قيمومت)سرپرستي نظام يا استعماري حاكميت چارچوب
نوع با منشور بعد به مواد 86 مقررات اساس بر قيمومت
و همتايان حاكم و مستقل واحدهاي و موجوديتها ميان روابط
فلسفه ظاهرا.است سازگارتر برابر سطحي در -سياسي شركاي
خود "قيم" عنوان به اسراييل به باجدهي از عبارتست اساسي
تصوير با وضع اين.دارد دست در را اقتدارنهايي كه خوانده
چند از گذر و مناطق اين به سفر هنگام به انسان كه واقعي
ميآورد ، دست به فلسطين ملي تشكيلات اداره تحت زمين تكه
در -اسلو فعلي چارچوب در حاكميت و اقتدار.دارد انطباق
مقايسه.ميشود اعمال اشغالگر قدرت از نيابت به نهايت
اوليه دوران در بومنشين منطقه مفهوم با وضعيت اين
.نيست بيراه چندان قطعا جنوبي آفريقاي در آپارتايد
سياستهاي آمريكايي -يهودي معروف منتقد "ليلينتال آلفرد"
بيثمر پيش ، دهه يك از بيش فلسطينيها ، قبال در اسراييل
توصيف چنين پيشگويانه عباراتي با را اقداماتي چنين بودن
و نظارت تحت خودگرداني ابهامآميز تضمينات":است كرده
دراز و دور اميد به ديگر ، بانتونستان در بيگانه كنترل
حق براي جايگزيني سال ، پنج از پس سرنوشت تعيين تحقق
(28)".نيست خود به متعلق ملي دولت تشكيل براي فلسطينيها
چارچوب در فلسطيني ملي تشكيلات يك ايجاد حال هر در
ميتواند فقط حاكميت ، نفي دليل به اسلو قراردادهاي
.باشد موقت راهحلي
محتمل حل راه به مربوط اصول برخي -سياسي ضرورتهاي (ب)
مساله پايدار و عادلانه فصل و حل آرزوي در كسي اگر
يا مابانه قيم سياست چارچوب از است ناگزير باشد فلسطين
در فلسطين حاكميت واقعي تصديق به و شده خارج استعماري
استعمارزدايي فرايند جريان در كه عرب ، ملي حقوق چارچوب
مساله اين سياسي ، نظر نقطه از (29).بپردازد شده ، تثبيت
عنوان به يهودي دايمي شهركنشينهاي انديشه با بازي مانع
-مناطق اينميشود فلسطين درخاك مستقل و حاكم واحدهاي
فقط -دارند يپچيده وضعيتي بينالملل حقوق لحاظ به كه
به و شد خواهند آتي مسلحانه ودرگيريهاي مخاصمات منشا
حقوقي نيز و سياسي مسالمتآميز فيصله مانع مداوم طور
.ميگردند
حقوق تابع مقام در فلسطين آتي دولت مستقل موجوديت
تشكيلات كنوني ساختار از نميتواند قطعا بينالملل ،
كه همانطور -ترتيباتي چنين.شود منبعث فلسطيني خودگرداني
و اصلي حوزههاي مسئول -شده تعريف اسلو قراردادهاي در
اشغالگر دولت نهايي كنترل تحت و نيست دولت حاكميت محوري
حاكميت و سرنوشت تعيين قالب در سياسي حقوقبود خواهد
از گروهي يا اشغالگر قدرت بهوسيله نميتواند هرگز
حاكميت.شود اعطا "صلح موافقتنامه" تضمينكننده دولتهاي
ملتي هر آزاد تصميم با كه است انتقالناپذير جمعي حق يك
.ميشود اعمال
اراده واقعي و اصيل تجلي ميتواند فقط آتي دولت مبناي
مشروع حقوقي و سياسي چارچوب يعنيباشد فلسطين ملت سياسي
ملي شوراي قطعنامههاي و عمومي همهپرسي از است عبارت
فقط نه و مجموع در را فلسطين نمايندگي كه فلسطين
آن از بخشي كه شده تكهتكه سرزمينهاي در ساكن جمعيتهاي
به شده ، نهاده فلسطينيها اراده تحت اشغالگر دولت سوي از
.دارد عهده
اهميت كمال حائز مساله سياسي ابعاد خصوص در كه نكتهاي
قضيه دائمي فصل و حل به واقعا اگر كه است اين ميباشد
خواهيم انتفاضه از زيادي درسهاي باشيم ، علاقهمند فلسطين
فيصله در كننده تعيين عوامل ملت ، يك كرامت و عزتآموخت
مفاهيم.است رقيب ملي حركتهاي ميان مناقشه مسالمتآميز
در فاكتور دو و عملي صورتي به كه)محدود حاكميت با قيمومت
مثابه به ملت يك كرامت با (شده گنجانيده اسلو قراردادهاي
خيالي حاكميت مفهوم.نيست سازگار متماز ، ملي جامعه
واقع موثر جنوبي آفريقاي "نشين بومي شهركهاي" درمورد
در تاثيري مفهوم ، اين كه ندارد وجود دليلي و نشد
.باشد داشته فلسطين در "صلح برقراري"
ديگري بعد به فلسطين مساله سياسي وفصل حل با رابطه در
پايدار فصل و حل ضروري و لازم شرط:داشت توجه بايد هم
متحده ، ايالات چون بيطرفي غير "ميانجي" كه است اين
ملت يك جداييناپذير حقوق خصوص در را "سازشي"نبايد
نقش تقويت زمينه اين در.كند تحميل خارجي ، تحتاشغال
اين.است برخوردار فوقالعادهاي اهميت از اروپا اتحاديه
را مزبور اشغالگر قدرت كه ابرقدرتي با مقايسه در اتحاديه
مطمئنتر و بهتر ميداند خود پيمان هم نزديكترين
.كند بازي را "امين ميانجي" نقش ميتواند
آن ويژگيهاي از كه -خليجفارس جنگ از پس دوره در
از خارج طرفهاي -است عرب دنياي سياسي شدن فلج و ناتواني
منطقه در قدرت موقت خلاء از و شده وسوسه نبايد مناقشه
است اين سياسي حكمت اساسي اصول از يكي.كنند بهرهبرداري
ضعف از هستيم ، "نهايي حل"پيشبرد پي در واقعا چنانچه كه
بوده ، عمدهاي مسلحانه مخاصمه از ناشي كه طرف يك سياسي
تاكنون ، از 1991 عرب دنياي فعلي وضعيت.نكنيم بهرهبرداري
قدرتهاي و آمريكا آنها درصدر و خارجي قدرتهاي شك بدون
به حلي راه تا است كرده وسوسه را منطقه استعماري سابق
تحميل ضعيفتر برطرف وي پيمانان هم و قويتر طرف سود
نوين نظم" عنوان تحت عرب ، دنياي مجدد استعمار.كنند
حل را منطقه سياسي مسائل از يك هيچ خوانده ، خود "جهاني
بارهاثابت بينالمللي مخاصمات تاريخ در.كرد نخواهد
نتيجه و بوده كوتهنظرانه رهيافتي ، چنين كه است شده
و بيانداز تفرقه" نو استعمار مشي خط.است داشته معكوس
آن معرض در حاضر حال در اسلام و عرب دنياي كه "كن حكومت
ممكن و ميدهد افزايش منطقه در را تنشها فقط گرفته قرار
معضلي و بزرگ مناقشهاي به دور چندان نه آيندهاي در است
منافع خدمت در منحصرا كه آمريكايي صلح.بيانجامد عظيم
در را سياسي سيستم كل مدت ، دراز در است مخاصمه طرف يك
وضع اقتصادي تحريمهاي.نمود خواهد بيثبات خاورميانه
عليه قهري اقدام هيچ كه حالي در عربي ، كشورهاي عليه شده
فلسطين در بينالملل حقوق از آن تخطي و اسرائيل تجاوزات
قرار هم عنايت و توجه مورد حتي سوريه و لبنان قبال در و
(30).است كوتاهبينانه راهبرد اين گواه است نگرفته
صلح كه بماند باقي توهم اين بر بينالمللي جامعه چنانچه
يابد استقرار محيطي و فضا در ميتواند فلسطين در پايدار
اشغالگر قدرت طرفدار آمريكايي صلح استقرار بهاي بايد كه
يكي.است شده مرتكب فاجعهبار اشتباهي كنند ، پرداخت را
فرايند كه است اين كنوني دنياي در تاريخي ويژه عجايب از
آنها راس در و منطقه ملل بر خارجي قدرتهاي اراده تحميل
و قانون بينالمللي حاكميت استقرار ادعاي با فلسطينيها ،
.ميشود توجيه بشر اساسي حقوق از حراست
به و زور از استفاده با عربي اصلي دولتهاي كه حالي در
در قدرت معادله از اقتصادي تحريم اقدامات كارگيري
درازمدت در عرب دنياي ميشوند ، گذاشته كنار خاورميانه
در اسرائيل حاكميت ساختن دائمي پذيرش آماده شايد
قطعاتي در فلسطينيها براي محدود خودگرداني با)فلسطين
معيار سياست اين.نباشد (اراضي از منفصل و مجزا
خواه و عملا اسلامي و عربي دولتهاي تمام كه) دوگانه
تلاشهاي تمام شدن سست به (دارند برداشتي چنين ناخواه
در شايد بومي ، شهرك با.كرد خواهد كمك آتي ميانجيگرانه
را اسلامي و عربي خاورميانه كه مجدد استعمار استراتژي
و سنگين بسيار اقدامي مشابه وضعيت تحميل داده ، قرار هدف
منطقه در دامنهدار بهبيثباتي است ممكن و باشد افراطي
.كرد خواهد تهديد مستقيما هم را اروپا امنيت كه شود منجر
استراتژي دنبالهرو نقش در همچنان اروپا اتحاديه چنانچه
فلسطين در صلح تحميل شيوه كه صورتي در و شود ظاهر آمريكا
فرصتي بپذيرد ، را مناقشه طرف يك فقط نفع به هم آن
.است داده دست از را كنوني تاريخي گردونه در استثنايي
مخارج پرداخت مامور نقش از را خود تدريج به بايد اروپا
.برهاند سياسي ناتوان بازيگر و متحده ايالات سياسي طرحهاي
فرايند" چارچوب در فلسطين مساله در اروپا مالي مشاركت
تكميل سياسي كافي نقش با بايد آمريكا حمايت مورد "صلح
.گردد
نو استعمار مشيهاي خط با اعراب مداوم تحقير كه حالي در
و تحريمها طريق از -"كن حكومت و بيانداز تفرقه" طرح و
كل نهايت در و منطقه است ممكن -سياسي نهيهاي و امر ساير
واحد يك تاسيس دهد ، قرار بزرگ مناقشهاي شرف در را دنيا
جمله از) فلسطين در عربي مستقل و حاكم واقعا تشكيلات
نظم تامين در ساز سرنوشت عاملي ميتواند (بيتالمقدس
بر فلسطين مساله فصل و حلشود منطقه كل در صلح و پايدار
نظم" دهنده شتاب عامل ميتواند سرنوشت ، تعيين حق اساس
مساوي حقوق تضمينكننده و مشاركت همكاري ، بر مبتني "نوين
است ممكن چند هر طرح اين.باشد آن همسايگان و عرب دنياي
ولي كند ، جلوه آرامانگرا بسيار فرضيهاي حاضر حال در
ركود و رويارويي ياسآور چشمانداز براي جايگزيني
صادقانه اگرندارد وجود خاورميانه منطقه كل در اقتصادي
صريح شناسايي جز ديگري راه باشيم ، فلسطين در صلح فكر به
كرديم سعي نوشته اين در كه فلسطين مستقل حاكميت قاطع و
.ندارد وجود بپردازيم ، آن تبيين به سياسي و حقوقي لحاظ به
از فراتر جديدي چارچوب بايد كه است دليل همين به دقيقا
به ملل سازمان و شود ايجاد اسلو قراردادهاي حقوقي مفاهيم
تضمينكننده نقش در بايد بينالمللي جامعه نماينده عنوان
منافعي كه دولت يك سوي از نميتواند نقش اين.كند عمل آن
سخن خلاصه طور به.شود ايفا دارد منطقه در استراتژيك
ملت حق همزمان تصديق بدون "صلح فرايند" يا صلح از گفتن
تمام در.است توخالي شعاري خود سرنوشت تعيين براي فلسطين
اصل اين بايد ناگزير آتي ، فيصله براي سياسي اقدامات
.گيرد قرار مدنظر حقوقي اساسي
. است موجود روزنامه دفتر در پاورقيها
|