انقلاب جشنهايفرخنده رسيدن فرا مناسبت به
مانده زمين بر مشكلات و انقلاب
روزها افق در كه سبكبالي جانهاي آن و آزاده انسانهاي آن
و كوچهها به واحد تني همچون سال 57 ، هفتههاي و
را بلند اهدافي دادند ، سر تازه سرودي و ريختند خيابانها
منطقه ، يك مرزهاي از آن عرصههاي كه ميكردند دنبال
بيبديل نمايش و تلاش اين.بيگمان است فراتر و بزرگتر
درخشش پر و ويژه سوابق ما كشور در همواره البته تاريخي ،
همه از پيش كه مشروطه انقلاب جمله از.است داشته را خود
مشروطه و پارلماني دموكراسي و آزادي بانگ مشرقي ، ملل
جوامع ارجمند دستاوردهاي همه...و عدالتخانه و حاكم بودن
سي دهه صدر وقايع نيز و.ميكرد عرضه خود ظل در را نوين
و نوين استعمار قيود از رهايي جرقههاي نخستين كه
پي نفت شدن ملي رهگذر از را تابعه دول اقتصادي استقلال
ارزشهاي تحقير و بيضابطه تجدد بر شورش نيز وميگرفت
خروشان رود اين و داد رخ چهل دهه اوايل در كه ديني و ملي
سلطنتي خودكامگي خروشان ، بهمني همچون تا بود جاري همچنان
.كرد ثبت ما تاريخ تارك بر را جمهوري سپيد چهره و دفن را
نبود ، ميسر آن مباني در تفكر امكان انقلاب ، هنگامه در اگر
بيست به آن وقايع سنگيني كه سال دو و بيست.هست امروزه
در بينديشيم كه ميدارد آن بر را ما ميماند ، قرن دو و
ناخردمنديها برخي و ضعفها و مشكلات و نقصانها چون و چند
نسل از توجهي قابل بخش و شده عارض جامعه و انقلاب بر كه
سوق گسست نوعي سوي به را اخير سالهاي از برآمده و نوين
است زماني فرايند و طبيعي جوانان رفتار البته.است داده
و زيسته چگونه اصحابانقلاب اما ميزيند ، آن در آنها كه
و رسيده حداقل به ارتباط اين كه گفتهاند و كرده رفتار
يك هر و شده پير ، كمياب و جوان ميان همسخني امروزه
مسئله ، اين.ميجويند تازه راهي و خوانده ناباب را ديگري
اجتماعي عالمان سخن در كه هويت بحران همان بر است هشداري
در و بنگريم نيك اگر اما.ميشود گفته بسيار خردمندان و
اصل كه درمييابيم كنيم ، غور انقلاب فكر ظرائف و جوارح
اعتقادي اصالتهاي از دفاع و هويت بحران رفع براي انقلاب
آمده پديده تجدد تظاهربه و جعلي هويت با مقابله و ملي و
نوع ظهور اما.بود واداشته واكنش و كنش به را مردم و
جمعي تعامل از اشعري شبه جمودي و ظاهرگرايي از ديگري
چشم.است برانگيخته را تازه واكنشي و گرفته جلو كثير
دو همچون نيز امروز و است خودفريفتن واقعيت ، اين بر بستن
از فرهنگي ، مبادي در بحث و ديني فكر اصلاح پيش ، دهه سه
يكسويه پندار كساني اگر.است برخوردار سابق اهميت همان
به ميتوانند ميپرستند ، چوبين بتي همچون هنوز را خود
مهاجرت جوانان ، از بسياري عناد و بيتابي اخلاقي ، زوال
غيرباوري ، امواج سياست ، در موضعي بحرانهاي تحصيلكردگان ،
اندكي...و قواعد از سرپيچي و مقاومت فقر ، اعتياد ،
امر اين به انقلاب صدر واقعيتهاي سنجه در سپس و بينديشند
.بود معاصر مشكلات كل به پاسخگويي ما هدف كه كنند رجوع
عمق و فرهنگي غناي چنان از ما ، كبير انقلاب ذات بيگمان ،
برنامهاي در را معضلي هر كه است سرشار آيندهنگري و
روح به اعتقاد كار ، اين براي.سازد مستحيل تكاملي
و مدار دين ، آزاد فرهنگ و عدالتخواه آرمان و اصلاحگر
.است اجتنابناپذير ضرورتي نوپديد انديشههاي و مردمسالار
جز ندارد چارهاي آن از منبعث جمهوري و اسلامي انقلاب
را فرهنگي غناي و توسعه مردمسالاري ، الگوي بزرگترين آنكه
و آفريقا و آسيا در درمانده مردمان و مسلمانان همه به
.كند عرضه لاتين آمريكاي
|