اسلام در اجتماعي حقوق
اسلام تاريخي حقايق از پاسداري
قرآن تازه تحرير و بانوان خوشنويسي
اسلام در اجتماعي حقوق
با نسبت در مردمسالاري و مردمي مشروعيت باب در بحثي
(پاياني بخش) ديني انديشههاي
حقوق و حكومت موضوع حاضر ، مطلب نخست بخش در :جستارگشايي
همراه بحث ، اين نظري كليات و گرفته قرار تحقيق مورد مردم
حقوق با ارتباط در زمامداري متفاوت كيفيتهاي تحليل با
"حق" مسئله باب دراست گرفته قرار توجه مورد ناس
نظر از حكومت ، نظارت تحت افراد و مسلم حقوق و بهطوركلي
.است شده بررسي و بحث بخش اين در امام ،
معارف گروه
حقوق اعطاي معيار فروعدين و ارزشها رعايت تنها -2
خدا رسول:ميفرمايند امام كه چرا نيست اجتماعي
او بر بعد و كرد سنگسار همسرداشت كه را زناكنندهاي
كشت را قاتل.داد او كسان به را او ميراث و نمازگزارده
و بريد را دزد دست.كرد تقسيم بينوراثش را او ارث و
ازآنچهمسلمانان بعد تازيانهزد را بيهمسر زناكننده
زن كه وآنان داد قسمت ايشان به بودند غنيمتآورده به
را خداآنان رسول.گرفتند زن مسلمانان بين در نداشتند
آنان درباره را خدا حق گناهشان سبب به و ندانست كافر
و جلوگيريننمود اسلام از بهرهآنان واز ساخت جاري
(25).نفرمود خارج مسلمانان بين از را اسمشان
كدامند؟ حقوق چيست؟ حق
و وصف در كه است چيزي آن حق ميفرمايند (ع) علي امام
دادن انصاف و دركردار و دارد را فراخترينمعنا گفتوگو
، حق صورت هر در اما (26).است چيزها همديگرتنگترين با
از آنرا كه آوريويا دست به را آن ميتواني كه است آن
با نميآيدمگر دست به حق بنابراين(27).بگيرند تو
-استنباطميشود1 عبارتها اين از (28).كوشش و تلاش
استو پيچيده حال عين در و ساده مفاهيم از مفهومحق
و اجتماعي عرصه در مفهومبلكه در تنها نه آن پيچيدگي
صحنه و حكومتداري امر در -است20 چندان دو رفتارها
آوردن دست قابليتبه كههم نسبي است حقامري اجتماعي
دادن دست از و وحفظ را دادن دست از قابليت هم و دارد را
حق پايداري -است30 آن راه در زحمت تلاشو به وابسته آن
-است1 اصل دو به منوط مردم براي وهم حاكمان براي هم
.ديگري حقوق رعايت -خود ، 2 حق احقاق كوششجهت و تلاش
(ع)علي امام ديدگاه از حق انواع
بر خداوند حق (است10 گونه دو(ع)علي امام ديدگاه از حق
بر كسي كه آن امام نظر ازهمديگر بر مردم حق (مردم ، 2
او آفريدگان براي و است سبحان خداوند فقط ندارد حقي او
حقوق رابطهبا در اما (29)نيست انبياءچنينحقي حتي
(ميداند1 دسته سه را حقوق اين (ع) امام همديگر بر مردم
حق (3(حاكمان) حكومت بر مردم حق(همديگر ، 2 بر افراد حق
ديگري بر را كسي امام نظر از.مردم بر (حكومت) حاكمان
هيچ.است حقي او بر هم را ديگري آن كه آن نيستمگر حقي
مرتبه و مقام چند نيست ، هر كمكديگري از بينياز فردي
وهيچ باشد برتريداشته امر اين در و باشد بزرگ او
كمك ديگري به حق اداي در نبايد كه ندارد وجود هم فردي
مردم چند هر.ننمايد ياري را ديگري حق احقاق در كند ، يا
نشوددر گمان.آيد كوچك ديده در و شمرده راخرد او
را ايشان يا و خواست كمك نبايد بيقدر افراد حقاز اداي
بزرگ و خرد كمك به مملكت و ملك رونق زيرا.نمود كمك
(30).است ناتوان و توانا
اهميتش همه همديگربا بر افراد حقوق وجود اين امابا
امر در حقها بزرگترين و است جزيي امام نگاه از
وديگريحق حكومت بر مردم حق يعني.حكومتدارياست
فساد و هستند عمومي حقوق اين كه چرا مردم ، بر حكومت
حقوق ساير از هم لذا عموميتدارد آن وتبهكاريدر
(31).هستند مهمتر وهم كليتر
گونه اين امام را برمردم حكومت حقوق جمله از
در حاكم دوستي (بيعت 2 بر ماندن باقي (برميشمارد1
. حاكم اوامر از اطاعت (دعوتها40 اجابت (وآشكار30 پنهان
(32)
بر گونه اين نيز را حكومت بر مردم حقوق جمله از
:ميشمارد
انجام (جنگ20 در مگر مردم از رازها نداشتن پوشيده (1
(شرعي30 حكم مگردر مردم مشورت بدون كارها ندادن
دانستن برابر (مردم40 حقوق رساندن در نكردن كوتاهي
اخلاق به ترغيب (5(33) حكومت در آنها حق و افراد
(باجهل ، 7 مقابله براي آنان وتعليم آموزش (پسنديده60
عمل (9(34) مردم به وغنايم رساندنحقوق (مردم ، 8 تربيت
و رساندنحقوق به پيغمبروقيام روش و خدا كتاب به كردن
روش و خدا كتاب به كردن عمل (9)مردم به غنايم
(35).او كردناحكام بلند و او حق به قيام و پيغمبر
حاكم:ميشود استفاده اشاره حقوقمورد دسته دو آنچهاز
كتاب به كردن عمل حتي ندارد مردم ارتباطبا بدون حقوقي
.حاكم نه و ميشمارد بر مردم حقوق از رسولرا سنت و خدا
پيدا معنا مردم حقوق راستاي در حكومت بنابراينحقوق
تدبير امورو اداره -است1 دسته دو مردم حقوق و ميكند
اطلاعرساني و امور در آنان مشاركت در كه جامعه امور
برخورداري و نمايند مشاركت آن در بايد آنچه به نسبت درست
تربيت و تعليم -پيداميكند20 تجلي يكسان حقوق از
.رسولاكرم سنت و خدا كتاب به كردن درجهتعمل
حكومتهاي با(ع)علي امام حكومت مميزه وجه بنابراين
(ع)علي امام كهاست مردم حقوق از دوم بعد در امروزين
امور تدبير -است10 قايل وظيفه يا شان دو حكومت براي
از اعم) امروزين حكومتهاي اما.تربيت و تعليم -جامعه 2
(...مدنيوسوسياليسمو ، طرفدارانجامعه دموكراسي ليبرال
.برنميشمارند وظايفحكومت از را دوم بعد
حكومت دوام عامل مردم حقوق رعايت
از مردم اطاعت و حمايت درنتيجه و مردم حقوق رعايت با
زندگي آسايش در نيز مردم و مييابد حكومتتداوم حكومت ،
و نظم-ميشود1 سبب حقوق اين رعايت پسكرد خواهند
و گردد ارجمند حق-گردد20 برقرار جامعه آرامشدر
-است30 درجامعه درستكاري و عدل نشانه حق شدن ارجمند
اصلاح روزگار آن اثر بر و جاري خود مواضع در سنتها
اگر اما(36).دارد پي در دولترا پايندگي -ميگردد40
ميآيد پيش حالت دو صورت اين نگردددر رعايت مردم حقوق
بر مردم (مينمايد20 ستم و برمردمتعدي حكومت (1
صورت دو درهر.(مرج و هرج)ميكنند غلبه حكومت و حاكم
رخ مسلمانان كلمهميان اختلاف (ع)علي امام ديد از
ستم نشانههاي (دوحالت1 هر در نتيجه در ميدهدو
(ميگردد30 زياد دين در تبهكاري (ميگردد20 آشكار
(نميگردد50 اجرا شريعت (ميشود40 عمل نفس خواهش براساس
(37).ميگردند بدكارانارجمند و نيكوكارانخوار
عدل داشتن برپا
:ميگردد حكومت تداوم سبب چيز سه (ع)علي امام نظر از
ساختن آشكار -شهرها30 در دادگري -عدل20 داشتن برپا -1
(38)مردم دوستي
در دقت (است1 چيز چهار در عدل نشانه(ع) امام نظر از
(نيكو ، 4 حكم (حقيقتدانايي ، 3 به رسيدن (فهميدن ، 2
حقيقت رسيدنبه پرتو در (39).بردباري داشتن استوار
(40).ميبندد را جويان بهانه بهانه دانش ، وعلمو دانايي
قرار خود جاي به چيزها كه ميشود سبب فهميدن در دقت
آنچه ميپسنديو آنچه بر شكيبايي و بردباري.گيرند
نيكو استوحكم حق در ميانهروي سبب (41).نداري دوست
آنان وسستي ضعف دلو خرابي و فساد جلوگيرياز سبب
نگاه عدل نهايت در (42).ميگردد نعمتها زوال و تغيير
طرف از نساختنخدا متهم و يكطرف از دارندههمگان
برايدينشگريه استبداديكي در كه چرا (43).ديگرست
حضور ، در غلام مانند مردم دنيايشو براي ديگري و ميكند
.نمايند بدگويي او از غياب در ببرندو او فرمان
دادگري
در حق كردن همگاني حق ، ميانهرويدر (ع) امام نظر از
لذا (44).است حاكم مهم وظايف جمله از دادگري و برابري
به مردم مورد رادر انصاف و عدل كه است نيكو حكومت براي
(باعث1 ستم كه چرا.نمايد پرهيز ظلم و ستم از و گيرد كار
و نزاع (مردم ، 3 بين خورد و زد و نزاع (مردم ، 2 آوارگي
نظرامام از (45).ميشود حكومت و مردم بين خورد و زد
ستم نافرماني و گناه به(دارد1 نشانه سه ظالم و ظلم
برتري و زور با(است20 او از برتر كه كسي به ميكند
كه كسي(است30 او دست زير كه كسي به ميكند ستم
ستمگري (46).مينمايد كمك كردار باگفتارو را ستمگران
و نقص و ميگرداند دنيايشتباه و دين در شخصرا نيز
نظر از (47)ميسازد هويدا عيبجويان نزد را بيقدريش
بيدقتي ستمگري و استبداد بروز دلايل از يكي (ع)امام
استبداد از:ميگويد لذا است حاكم فرد درانتخاب مردم
و غم ستمگران كه اين مگر نماند باقي خانهاي بنياميه
به اين و كردند وارد آن در را گرفتاري و سختي و اندوه
لياقت كه را كسي خلافت امر براي مردم كه بود اين دليل
(48).دادند جاي خود مورد غير در را آن و برگزيدند نداشت
مردم خشنودي سبب را دادگري (ع)علي امام ديگر ازطرف
(مردم ، 2 عموم (دستهاند1 دو مردم او نظر از.ميداند
عموم و همگان خشنودي بايد همواره (ع)امام ازنظر.خواص
تن چند خشم كه چرا.شود داده ترجيح خواص خشنودي بر مردم
و رضا همگان ، خشم و ندارد اهميت همگان خشنودي برابر در
امام رو اين از (49).ميسازد پايمال را چندتن خشنودي
ادعا كه كسي (ميكنم1 جنگ كس دو با من مينمايد مطرح
از ميگرداند روي كه كسي (نيست 2 او براي كه را آنچه كند
مردم بين در امام نظر از (50)است گرفته عهده به كه چيزي
كمياري وآسايش ، رفاه هنگام در آنها پرهزينهترين
هنگام ناراضيتريندر گرفتاري ، هنگام در كنندهترين
سپاسترين كم خواهش ، در اصرارترين پر برابري ، و انصاف
و روزگار پيشامدهاي در و عذرپذيرتر دين رد هنگام دربخشش ،
و دين ستون ديگر ازطرف.نيست خواص از سستتر شكيبايي در
چند نه هستند مردم از همگان دشمنان با مقابله براي آماده
(51).بود همراه آنان با بايد پس خواص تن
حكومت نشمردن سنگين
شود ، شمرده سنگين برمردم نبايد حكومت:ميفرمايند امام
داده آنها به كه تخفيفي زيراكرد سبك را مردم بار بايد
حكومت دادن آرامش و آباداني به كه است اندوختهاي ميشود
بكشد ، ميتواند باركني آنچه آباد مملكت بربرميگردد
(آن ، 2 اهل تنگدستي (جهت1 به زمين ويراني همواره اما
و مال جمعآوري به حكمران تمركزتوجه با نيازمند مردم
پاسداري به حكمرانان بدگماني (ميشوند30 پريشان دارايي
و پيشامدها از حكمرانان كم بهرهمندي(خود ، 4 حكومت
از(52).است بوده گذشتگان اصول به انديشهها و پندها
خوشرفتاري و مهرباني است لازم حكومت امام نظر از اينرو
به نسبت و دهد قرار خود همت وجهه را مردم با نيكويي و
غنيمت را خوردنشان كه نباشد درنده جانور همانند آنان
ديني برادر تو با يا دستهاند دو مردم كه چراشمارد
ديگر طرف از(53).هستند تو همانند درآفرينش يا هستند
نتيجه در.ميآورد رنجش مردم بر سختگيري:ميفرمايند
تلاش حاكمان عزل و حكومت زوال براي ديده رنج مردم
و سختگيري اين براثر همواره نيز حاكمان و ميكنند
آسودگي و بوده اندوهناك و غمگين آن عواقب در انديشه
و مردم ازبيرغبتي جلوگيري سبب به امام لذا (54).ندارند
بزرگي:ميكند سفارش حاكمان به دادگري و عدل برقراري
بزرگ را او كوچك كار و رنج كه ندارد برآن را تو كسي
بزرگش كار و رنج كه نسازد وادار را تو كسي پستي و شماري
(55).پنداري كوچك را
و سختگيري سود ، و زيان بيشترين (ع)امام نظر از
در كه است نهفته حاكم درانديشه مردم به نسبت سهلگيري
پيدا تجلي كارگزارانش و او رفتار در و تغيير زمان پرتو
و انديشه هرگاه:ميفرمايد امام زمينه اين در.ميكند
ابن (56).ميكند تغيير زمانه كند تغيير پادشاه كردار
و انوشيروان از داستاني عبارت تفسيراين در ابيالحديد
و عمال وي روزي كه ميكند نقل را كارگزارانش و عمال
مرواريدي خود دست در كه حالي در نمود جمع را كارگزارانش
مملكت مزروعات به چيز چه كرد سوال سپس.ميگردانيد را
بدهد صحيح پاسخ كس هر گفت و ميرساند؟ را زيان بيشترين
ملخ ، آمدن:گفت يكي.داد خواهم او به را مرواريد اين
ديگري باران ، نباريدن گفت ديگري آب ، نرسيدن گفت ديگري
وزير به آنگاه شمال ، باد نوزيدن و جنوب باد وزيدن گفت
درباره سلطان انديشه تغيير:گفت وزير.بگوييد شما گفت
(57).هوش اين بر آفرين گفت انوشيروان.مردم
:پانوشتها
(و 3 بند 2) و 394 ص 393 خطبه 127 همان -25
(و 3 بند 2) ص 682 خطبه 207 همان -26
ص 690 خطبه 208 همان -27
(بند4)ص 104 خطبه 29 همان -28
(و 3 بند 2) ص 682 خطبه 207 همان -29
و 685 ص 684 خطبه 207 همان -30
ص 684 خطبه 207 همان -31
(و 11 بند 10) ص 115 خطبه 34 همان -32
(بند 2) ص 983 نامه 50 همان -33
(و 11 بند 10) ص 115 خطبه 34 همان -34
( بند 6) ص 550 خطبه 168 همان -35
و 685 ص 684 خطبه 207 همان -36
و 685 ص 684 خطبه 207 همان -37
(بند 36) ص 1008 همان -38
و 1010 ص 1099 قصار 35 كلمات همان -39
(بند 1) ص 1224 قصار275 كلمات همان -40
ص 1113 قصار 52 كلمات همان -41
ص 1114 قصار كلمات همان -42
ص 1302 قصار 463 كلمات همان -43
(بند 11) ص 997 اشتر مالك نامهبه همان -44
ص 1304 قصار 468 كلمات همان -45
ص 1251 قصار 342 كلمات همان -46
(بند 1) ص 981 نامه 48 همان -47
(بند 5) ص 501 خطبه 157 همان -48
(بند 11) ص 997 مالكاشتر به نامه همان -49
(بند 4) ص 559 خطبه 172 همان -50
(و 13 و 12 بند 11) ص 997 مالكاشتر به نامه همان -51
(و 51 بند 50) ص 1015 همان -52
سوره 3 لهم لنت الله من رحمه كريم ، قرآن به شود رجوع-53
و 995 ص 994 نامه 53 آيه 159 ،
(بند 21) ص 1002 مالك به نامه همان -54
ص 1009 همان -55
(بند 61) ص 938 شماره 31 (ع)حسن امام به وصيت -56
(بند 61) ص 938 شماره 31 (ع)حسن امام به وصيت -57
اسلام تاريخي حقايق از پاسداري
كتاب وبررسي نقد و شهيدي دكتر بزرگداشت جلسه از گزارشي
"(ع)علي زبان از علي"
علم وادي مسلم نخبگان از يكي شهيدي جعفر سيد دكتر استاد
در بروجرد شهرستان در شمسي هجري سال 1297 در وادب
از قبل;گشود جهان به روحانيچشم و ساده اي خانواده
كودك سرپرستي و پيوست ابديت به ايشان دانشمند پدر تولد
سپري از پس را او ايشان عموي.شد محول عموها عهده به
يادگيري ، به واستاد فرستاد مكتب به كودكي ، مرحله كردن
روي قرآن قرائت فراگيري به وآنگاه پرداخت نوشتن و خواندن
فراگيري به نظيري كم استعداد و سرعت با سپس ايشان.آورد
علماي محضر در فقه اصول و فقه مقدمات منطق ، نحو ، و صرف
تحصيل كنار در ايام ، همين در شهيدي دكتر.پرداخت بروجرد
جواني سن در.بود مشغول كار به عمويش بزازي دكان در علم
هرگز كه عطشي شد بيشتر وي جويي معرفت و اندوزي دانش عطش
هجرت اشرف نجف به گرفت تصميم بنابراين.نميشد سيراب
آملي ، ..آيتا چون مرداني بزرگ محضر درك به و نموده
.آيد نائل ديار آن در وشاهرودي خويي
شمسي هجري سال 1327 در ادب و علم برجسته دانشور اين
قصد به را اشرف حوزهنجف معرفت ، و ازدانش باكولهباري
در خود بسسنگين وظايف به تا نمود ترك ايران به عزيمت
اسلام بخش حيات آيين پوياي و غني فرهنگ اشاعه جهت
تحصيل ادامه ضمن ايران به ورود از بعد ايشان.بپردازد
نظير كم اخلاصي و والا همتي با تهران دانشگاه در وتدريس
در معين دكتر استاد مرحوم و دهخدا علياكبر مرحوم با
رياست ودرسال 1346 نمود همكاري به شروع لغتنامه موسسه
مسئوليت اين امروز تا كه شد محول ايشان به دهخدا موسسه
.دارد ادامه
در كه است پركاري نويسندگان جمله از شهيدي سيدجعفر دكتر
توانست خالصانه نيتي و گسترده تلاش با پربارش عمر طول
نثري و شيوا قلمي و رسا بياني با را خويش ارزنده تحقيقات
در.دارد عرضه فارسي ادب و اسلام وسيع جهان به استوار
تجليل منظور به سال 1374 در منطقه 8 شهرداري راستا اين
باخريداري شهيدي جعفر سيد دكتر وادبي شامخعلمي مقام از
نام با عمومي كتابخانه به آن وتبديل ايشان مسكوني منزل
آوران نام تقديراز راه در گامي است اميدوار ايشان خود
فرهنگي مسائل به را خود توجه و برداشته سرزمين اين فرهنگ
.باشد داده نشان
راستاي در منطقه ، همين شهرداري هنري فرهنگي مراكز مديريت
همچنين و كتابخواني و مطالعه فرهنگ اشاعه و فرهنگي رسالت
زبان از علي" كتاب نقد مراسم(ع)علي امام سال مناسبت به
شنبه 15 تاريخ در را شهيدي جعفر سيد دكتر نوشته "(ع)علي
بهاءالدين ودكتر ايشان خود حضور با جاري ماه بهمن
سابق منزل در كتاب اين ناشر و منتقد عنوان به خرمشاهي
به تبديل سال 1374 از كه وادب علم فرهيخته اين
.نمود برگزار است ، شده عزيز همين نام با كتابخانهاي
وسپس مجيد كلامالله از چند آياتي جلسه اين ابتداي در
و گرديد قرائت"ع"علي مولا مناسبتسال شعريبه قطعه
سير به اشاره با خرمشاهي بهاءالدين دكتر مراسم ادامه در
ايشان جايگاه كه نكته اين بيان با و شهيدي دكتر آثار نشر
ساله چهل از بيش همكاري است ، از شده جاودانه مردم قلوب در
واژهنگاري سازمان مهمترين كه لغتنامه ايشانباسازمان
كه كتاب شناسنامه قرائت با سپس و برد نام است كشور در
و دوم چاپ به سال همان در و سال 1376چاپ در بار اول
هزار تيراژ 208 با سيزدهم ، چاپ به هم جاري سال در و سوم
كه نكته اين بيان با سپس وي.كرد اشاره است ، رسيده جلد
صفحهاست حدود 200 در كه آن كم صفحات عليرغم كتاب اين
قدر اين و است تاليفبهرهگرفته در فراواني منابع از
تحقيق ، در جمعكردن هم با را عقل نقلو و كشي عصاره
نزد در كه است هنري واقع در و ميباشد بسياردشوار
ماندگار و برجسته اثري گرديده باعث و است فراهم استاد
.ساخت نمايان را آن اهميت آيد ، پديد
حضرت زمان در تاريخي حوادث سير بيان با وي درادامه
با كه پرسيد سوال اولين بهعنوان شهيدي دكتر از "ع"علي
آمده پديد "ع"علي حضرت درباره كه منابع همه اين خواندن
فرمائيد؟كه بيان سيره اين نوشتن براي را خود علمي انگيزه
هديه يك كه ميديدم خودم ذمه در من:فرمودند شهيدي دكتر
دوستانمولا به را آن و كنم آماده كوچكي بسيار
پيش سالهاي از فكر اين و كنم تقديم "ع"علي اميرالمومنين
ننوشته را كتاب اين مثل كسي نميگويم ولي بود ، ذهنم در
اين فصيحتر ، ولي هم و بليغتر هم نوشتهاند بسيار است ،
اداي فقط بنويسم را كتاب اين كرد وادار مرا كه چيزي
ميديدم مديون مولا ساحت در را خودم من يعني بود ، تكليف
در كه همچنان و كنم تقديم ايشان محضر به هديهاي يك كه
ساختهاست من از كاري همچو آيا كه بودم مردد كتاباست
توجه مورد كتاب اين اينكه علت كه كنم گمان من و نه؟ يا
خود كه است اين گرفته قرار مولا ارادتمندان و شيعيان
ساحت در را خودم من چون است داشته نظر كتاب اين به حضرت
.ميكنم فرض هيچ ايشان ،
و نقلي علوم مسائل برخي توضيح با خرمشاهي دكتر ادامه در
از مجموعه اين تاليف براي شما:كرد سوال استاد از عقلي
از كداميك به و جستهايد مدد عقلي ، يا و نقلي ;روشي چه
در من داد توضيح ايشان داريد؟ بيشتري گرايش شيوه دو اين
نبوده نقل فقط غرضم نوشتهام تاريخ زمينه در كه كتابهايي
خوب كسي اگر تاريخي حادثههاي در كه ميدانيد چون است ،
تحليل را آن زاويه اين از بخواهد و باشد داشته مطالعه
به و است بوده ديگر حادثه معلول حادثه هر ميبيند كند
در باشد داشته بصيرت تاريخ در كسي اگر كه ميرسد جايي
سال پنجاه در كه كند پيشبيني مثلا ميتواند مقطع همين
اتفاق هم همان و ميافتد اتفاقي چه ايران در آينده
.اختلاف مقدار يك با البته ميافتد
خواست كه نكته اين به اشاره با ادامه در سپس شهيدي استاد
حوادث كه است بوده موضوع اين كردن روشن واقع ، در من
نميافتند ، اتفاق همينجوري و هستند هم معلول تاريخي
اين افتاد اتفاق هجري يك و شصت سال در كه وضعي آن مثلا
و بود شده زمينهساز قبلا كه وضعي آن با و طبيعي بطور
كه شد باعث و نبود غيرمترقبه لذا بود ، كرده تغيير جامعه
پنجاه از پس" كتاب در كه همانطور.شود شهيد "ع"حسين امام
افتاد اتفاق مولا زمان در كه حوادثي دادهام توضيح "سال
سيره ذكر با ايشان ادامه در.است داشته اجتماعي علتهاي
فرمودند حضرت كه خلافت قبول زمان در اميرالمومنين زندگي
اينكه تا است بهتر باشم شما وزير و مشاور عنوان به من
ميدانست كسي هر از بهتر حضرت خود افزود باشم ، شما امير
و شد تكليف كه موقعي ولي آمد كنار ملت اين با نميشود كه
زير از نميشود و نيست جايز ديگر كردند بيعت و قبول مردم
كه وقتي هم آن مشابه و كرد خالي شانه مسئوليت بار
اين و ميشود شهيد كه ميدانست رفت كربلا به سيدالشهداء
من هدف كتابها ، تمام در واقع در نداند ، كه نبود هم چنين
توجه مورد اجتماعي تحولات بلكه تا است بوده موضوع تحليل
.گيرد قرار
استاد كتابهاي اكثر كه موضوع اين بيان با خرمشاهي دكتر
و "سال پنجاه از پس" كتاب مانند است تحليلي تاريخ شامل
غيره و (ع)علي زبان از علي كتاب و (ع)علي مولا زندگي
دارد ، امويان پايان تا و اول قرن نيم به را توجه بيشتر
با و دارد جاذبهاي چه قرن نيم اين كرد ، سوال استاد از
توجه مورد كه سوال اين جواب در دارد؟ فرقي چه ادوار ساير
دوره چون كه فرمودند دكتر گرديد واقع نيز حضار
حادثهاي هر كه اين يعني است اول قرن همان ما سرنوشتساز
همان دنبالهرو آمد وجود به امويان حكومت از بعد كه
موثر آنها و است داده رخ صدساله اين در كه است حوادثي
به توجه با كه سوال اين به پاسخ در شهيدي دكتر.است بوده
كردهايد قول نقل بسيار نهجالبلاغه باره در شما اينكه
و بوده مسلط و مانوس خوب تاريخي رويدادهاي با اينقدر و
عنايت با و نمودهايد منطبق و تنظيم متين خيلي را اينها
گردآوري درباره كه سال صد از بيش تاريخي گسست به
پيدا خاطر خلجان هيچگاه آيا است داده روي نهجالبلاغه
در و باشد نشده گفته حضرت زبان از است ممكن كه نكردهايد
مولا كلمات كلمات ، اين كه داشتيد معياري چه شما واقع
و ميكند تاييد خودش تاريخي حادثههاي اولا:گفت باشد؟
كه نيست ممكن ميكنم بيان را حضرت كلمات جائيكه هر در
هيچكدام اگر بعلاوه و نباشد تاريخي رويدادهاي با منطبق
كه ميداد نشان حوادث تحليل اين نبود ، هم بالا موارد از
اكتفا نهجالبلاغه به تنها من و بيفتد بايد اتفاقات اين
حوادث و تاريخ به است مويد كتاب آن بلكه نكردهام ،
.تاريخي
به بحث ،"(ع)علي زبان از علي" كتاب باب در ادامه در
اصولا كه گرديد سوال و شد كشيده معاويه و حكميت موضوع
با نمود ، رفتار مدارا با معاويه با (ع)علي حضرت چرا
ميكشد حكميت به كار كه موقعي و است نبوده مجبور اينكه
استاد جواب ، در كه بلاموضوع حكميت به ميشود راضي حضرت
اينكه با مولا اولا كه گفتند اسلام تاريخي وقايع ذكر با
بعد و نوشت نامه او به ولي نميكند قبول معاويه ميدانست
شرط به نمود قبول معاويه كه رسيد جايي به كار كمكم
دهد ، او تحويل و كند شناسايي را عثمان قاتلين علي اينكه
اين سر بر حكميت اصولا و رسيد حكميت به كار سرانجام ولي
و بنشينند معاويه نماينده و مولا نماينده كه بود موضوع
و باشد مرگ حقش كه است كرده گناهي عثمان آيا كه ببينند
اگر شود ، علي تسليم بايد معاويه است كرده گناهي چنين اگر
چون دهد معاويه تحويل را عثمان قاتلين علي بايد نه
اتفاق حكمين كار در خلافي و بود عثمان خويشاوند معاويه
همين به نداشت حضرت از خوشي دل اشعري ابوموسي چون افتاد ،
مشي در گرنه و ميدانند همگان كه رسيد آنجا به كار جهت
.بود نشده پيدا تغييري معاويه به نسبت اميرالمومنين
بين شما كه نمودند سوال استاد از خرمشاهي دكتر ادامه در
ديگري و ميباشد اعتقادي يكي كه تاريخنگاري شيوه دو
تاريخ و داريد توجه بيشتر كداميك به ميباشد علمي
تاريخ اينكه به توجه با است پرهيزپذير چقدر اعتقادي
اشاره با شهيدي دكتر جواب ، در دارد هم غلو گاهي اعتقادي
به منحصر را تاريخ تاريخي ، حوادث و سيره تفاوت به
گفتههاي هم را سيره نمودندو است افتاده كه اتفاقاتي
براي ما اعتقاد به بنا كهميگويند را هرچه كه معصومين
و شيعه هم كه حديثي به اشاره با و است حجت شيعه فرد هر
مسلماني نشانه":اينكه بر مبني دارند اعتقاد آن بر سني
".نرو دنبالش ندارد عملي اثر كه چيزي آن كه آنست درست
.دانستند مبحث خلط باعث را مباحث اينگونه
در و گرديد برگزار پاسخ و پرسش جلسه مراسم پايان در
فرهنگي مديريت طرفموحدي از يادبود رسم به مراسم انتهاي
كتاب ناشر و خرمشاهي شهيدي ، بهدكتر منطقه 8 هنري
هديه تمام خضوع با شهيدي كهدكتر گرديد اهداء هدايايي
قرار حضار تفقد مورد كه نمودند اهداء كتابخانه به را خود
ميتوان گرانقدر عالم و نويسنده اين آثار ديگر از. گرفت
مثنوي تفسير و شرح" ،"نهجالبلاغه ترجمه" كتابهاي به
،"عليهاالسلام زهرا فاطمه زندگاني" ،"عرشيان" ،"مولوي
تازه پژوهشي" ،"سال پنجاه از پس" ،"امروز تا ديروز از"
تا اسلام تحليلي تاريخ" ،"(ع)حسين امام قيام پيرامون
پژوهشي" ،"(ع)بنالحسين علي زندگاني" ،"امويان پايان
اشاره "ربذه آواره" و "(ع)حسين امام قيام پيرامون تازه
.كرد
قرآن تازه تحرير و بانوان خوشنويسي
نخستين دهههاي از مسلمان زنان توسط كريم قرآن نگارش
سيري و گرديده آغاز (ص)خدا رسول بيت از و اسلام طلوع
نور.است داشته همراه به امروز تا فرازرا و پرنشيب
اسلامي كشورهاي جغرافيايي بستر گسترده ابعاد در قرآن
پرتو ;داشت وجود متداول فنون جميع در هنري استعدادي هرجا
متجليگرديد ، و بالنده قرآن با اسلامي هنر و افكند
قرآن با چون بود وحي كلام قالب كه خوشنويسي و خط بهويژه
تا زيباشناختي عرصه در و يافت شنيدني سرگذشتي گرديد همدم
استوار ، و متين و محكم كريم ، قرآن.راند پيش بيكرانها
آينه و وحدت سند را جهان مسلمان ميليارد يك قريب امروزه
.است حاكميت و ولايت جاودانه قانون و نبوت و توحيد
را (امام) معروف نسخه جهان مسلمانان نيز نگارش شيوه در
ميباشد ، نخستين نسخههاي تحرير ساختاري وحدت نمودار كه
علماي و عظام مراجع چنانكه داشتهاند ، مقبول و مطلوب
مزبور نگارش شيوه گسترش و نشر به تاريخ ، طول در اعلام
خط به ايران در آن نسخه ميليونها تاكنون و فرمودند امر
شده منتشر و چاپ سوريه اهل تبار ايراني خوشنويس طه عثمان
مقصودي بانوفريبا كشورمان معاصر خوشنويس اخيرا است ،
هنري روزگار تخصصي ايام از يكدهه بر بالغ دورهاي كه
كشورهاي نويس قرآن هنرمندان محضر از استفاده با را خود
دومين است ، نموده كريم قرآن كتابت بر تسلط صرف اسلامي ،
و طرح سال چهار حاصل كه را كريم قرآن كامل خوشنويسي نسخه
امام نسخه قرآن صفحات از متعدد و مكرر اتودهاي و تحرير
مزبور نسخه صفحهبندي و آيات ختم و فتح طبق بر ميباشد
به هنري دقائق رعايت و پشتكار و الهي عنايت و توفيق با
ملي هنر نمودار كه اسلامي خطوط عروس نستعليق ، زيباي خط
.است نموده ارائه شايسته نحوي به است مسلمان ايرانيان
خوشنويسو بانوي يك بهخط منتشره قرآن اولين نسخه اين
"امام نسخه براساس نستعليق خوشنويسي" با قرآن نخستين نيز
پرتوانهنر بال بر را وحي كلام كه است اسلامي ممالك در
بس همين و درمينوردد اسلام جهان كران تا كران از ايراني
جهان قرآني مراكز از بسياري استقبال مورد راه آغاز در كه
.است گرفته قرار اسلام
قطع در نشرسها توسط خوشنويس ، هنرمند اين تحرير قرآن
.است شده بازار روانه و منتشر تازگي به رحلي ،
|