غدير مولاي
بهار مرغ چهچهه از طرب در عاشقان
نهار و ليل خوش آهنگ از سرخوش مطربان
نوروز روزي و شب بهاران ، چو روزگاري
روز و شب عطرفشاني بادصبا ميكند
ولي آزاد ، همه شاهد ، و مطرب و ساقي
علي نام آن و نام يك بنده جملگي
اسير و مفتون و وش لولي همه شاهداني
غدير مولاي خمخانه به سماعند در
بلغ ايهاالرسول يا" نداي وحي ، فرشتهي سروش كه لحظهاي
تفعل لم وان" زنهار به و داد سر "ربك من اليك ماانزل
امين و فرمود خطاب را نبوت انگشتري خاتم "رسالته فمابلغت
كنف در "الناس من يعصمك والله" كلام امن نوازش به را مكه
پررمز باد و ميوزيد نوروز پاك نسيم فروگرفت ، خويش حمايت
نفحات همچون گيتي ، سراسر در را زندگي كمال بهار ، راز و
در را زندگي پرشور نغمههاي و ميگسترد تكوين ، كتاب
بهار ، اينكميداد سر نزديك و دور كوهستانهاي و جويباران
زمستانش سرماي از نه كه طبيعتي تلائم و اعتدال اينك
در غلغلهاي باري.ميسوزاند تموزش آفتاب نه و است خبري
.برپاست حجالوداع راجع حاجيان و راهيان و كاروانها
مطمئن دلهاي با بيتالله ، عتيق عهود از بازگشته مردمان ،
رسول ملكوتي بيان و ياقوتي لبان به چشم حق ، سپاردهي و
منبري پشتهها از و ميگشايند محملها.ميدوزند نازنين
بانگ نه آرامش ، و است سكوت ديگر و ميسازند خطابه براي
مبارك اتفاق كدام شده؟ چه.. فرسي جنبش حتي نه و جرسي
اكملت اليوم" وجه به الهي كلام در كه دارد اهميت آنقدر
به نزديكترند ، آنانكه شود؟ داده فرمان آن بر "دينكم لكم
صوت رسا و لطيف بياني به دورترند ، كه آنان و بلند آواز
تازه ، رسولي همچون يك هر و ميشنوند را پيامبر داوودي
زمان و زمين آن در نبودگان براي را عظيم بناء اين
. مولاه علي فهذا مولاه كنت من":مقدس روايت بازميگويند ،
استمرار وسيع مفهوم و را عترت معناي ميكند تفسير "..
.شد نخواهد تهي خالق حجت از هيچگاه خلق زمين.. را نبوت
و اعصار ، و قرون طول در ما بودن رمزماست حكمت اين
قطب و سرسلسله كه عرفاني و الهيات به ما پيوستگي واسطه
عبادت و ادب و عظمت و فتوت نهاد آن ;است (ع) علي مولا آن
صفات همه و دلاوري و دلسوختگي و حكومت و عشق و حكمت و
واسطه به كه آسمان و زمين مرز در مردي.بشري فرهنگ ناب
واسطه به و ميشود فهم آدمي ارواح تكامل مفهوم او كمال
.ميگردد بازشناخته اعتدال موازين و عدل معيارهاي او عمل
|