معتزله انديشه در "عقل"
جهان در ثروت توزيع
معتزله انديشه در "عقل"
اشاره
بزرگ را عقل خلافاشاعره ، بر معتزله ، اسلام ، جهان در
بر نقل ، جاي به و شناختند رسميت به را تاويل شمردند ،
و مذهبي انديشي نوع بر مبتني تلقي نوعي تاويل ، اسلوب
تا كردند ارائه جديد قرائتي دين از فلسفي ، عقل از متاثر
بر امويان توسط كوتاه مدتي در كه مختلفي حجابهاي پس از
هدايت سبيل به شوند قادر مردم بود ، شده افكن سايه دين
شناخت بيروني مرجعيت آنان زاويه اين ازشوند رهنمون
و كردند منتقل انسانها درون به را جهان و خداوند
چند هر ساختند ، روبهرو نگراني با را اخبار راويان
تقسيم جزيرهالعربي و مصري عراقي ، مختلف شقوق به معتزله
در فلسفي عقل كردن وارد با نمودند سعي يك هر اما پذيرند
و بطلبند چالش به را نقل اهل بديهيات و مسلمات ديني حوزه
"مرجئه" بياصول تساهل و خوارج انجماد از را خويش زمانه
در را فكري تلاش اين است درصدد زير مقاله.بخشند رهايي
.دهد نشان اسلام جهان
انديشه گروه
در كه آمد پديد اسلام تاريخ دهههاي نخستين در معتزله
كشمكش از برخاسته سياسي مشكلات برابر در واكنشي واقع
معاويه وي مخالف و (ع)علي امام مسلمانان شرعي خليفه ميان
جنبشها از برخي پيدايش به امر اين.بود ابيسفيان ابن
.گرفتند مشخص موضع كشمكش اين برابر در كه انجاميد
از شيعيان اما بودند ، معاويه و (ع)علي مخالف خوارج ،
مساله "مرجئه"فرقه.ميرفتند شمار به (ع)علي جدي پيروان
از كه اوست تنها بودند معتقد زيرا كردند احاله خدا به را
كه اين ترس از معتزله فرقه اما.دارد خبر دلها درون
و جستند دوري آن از شود ، بدل فتنهاي به كشمكش اين مبادا
.پرداختند معرفت و علم طلب و عبادت به
چنداني ازاهميت فكري نظر از اوليه معتزليهاي تاريخ
تشكيل اسلاميرا انديشه تكوين بذر فقط و نبود برخوردار
موقعيت طبق را نسل آن وضع داريم قصد اينجا در.داد
مشترك وجه اعتزال ، انديشه گرچهكنيم بررسي جغرافيايياش
محتواي و شكل از گروه هر اما است معتزلي گروههاي همه
.است خودبرخوردار
فرق" كتاب در تاريخنگار ، نوبختي:عرب جزيره شبه (1
"عزلت" سياسي كشمكش از كه فرقهاي درباره خود "الشيعه
جدا (ع)علي ولايت از پس كه فرقههايي از":مينويسد گزيد
وقاص ابي سعدابن و مالك سعدبن با كه است فرقهاي شدند
حارثه زيدابن و انصاري مسلمه حمدابن و عمر عبداللهابن و
."گزيد اعتزال
با كه بودند نيز مقربان و صحابه شده ، ياد مردان ميان در
باعث برابرجنگ در آنان موضع اما.كردند بيعت (ع)علي امام
طي كه آن بويژه.جويند "اعتزال" فتنه ترس از تا شد
مسلمانان خود ميان جنگ (4137) علي امام خلافت سالهاي
خود قوم به كه ميبينيم را قيس ابن احنف لذا.گرفت شدت
نفع كهبه كنيد دوري فتنه از ":ميگويد و ميدهد اندرز
."شماست
سروران معتزله": است آمده "التنبيه" كتاب در:عراق (2
در دليل و استنباط و نظر و تمييز و جدل اصحاب و كلام
با (ع)علي حسنابن كه هنگامي و هستند مخالفانشان برابر
به و گزيدند عزلت عمومي زندگي از آنان كرد بيعت معاويه
علم به ما:گفتند و آوردند روي خود مسجدهاي و خانهها
".شدند معروف معتزله به لذا ميشويم ، مشغول عبادت و
و كرد بيعت نيز علي امام با ميزيست عراق در كه فرقه اين
(ع)علي امام سود به اوضاع كه آن از پس حتي ميرسد نظر به
.نكردند پيدا اختلاف او با نشد ، تمام
تعيين حاكم سعد ، قيسبن است آمده طبري تاريخ در:مصر (3
مرداني پيشتر":مينويسد وي به مصر در (ع)علي حضرت شده
به و بردارم دست آنان از تا خواستند من از گزيده عزلت
ديدگاهشان سپس و گردد راست مردم مسايل تا واگذارم حالشان
".ببينيم ما و كنند عرضه را
معتزليان نخست نسل بررسي در كه هست نيز ديگري متون
و ابيالفدا ابناثير ، آثار در و منوالاند برهمين
شد پديدار بصره در كه دوم نسل اما.ميشوند ديده النووي
به را كلام علم كه بودند كساني يافت رشد بغداد در و
اسلام عقلگرايي مشاهير و فيلسوفان و كردند منتقل فلسفه
برتر ديگري چيز هر بر را عقل آنان ، .ميدهند تشكيل را
.ميروند شمار به اسلام در خردگرايي پيشگامان و ساختند
-پيشين معتزليهاي متون كميابي رغم به -پژوهشگران
را پسين و پيشين معتزليهاي ميان پيوند ريسمان ميتوانند
مساله و امامت مساله با بهويژه و مسايل از برخي خلال از
.كنند پيدا ايمان
(درگذشت 753م) عطا ابن واصل به معتزلهپسين هرحال ، به
و شد جدا بصري حسن خود استاد حلقه از كه ميگردند باز
تشريح به آن در و داد تشكيل بصره مسجد در را نويني حلقه
:از عبارتند كه پرداخت معتزله فقه اساسي قواعد و كلام علم
و وعد (المنزلتين بين المنزله) جايگاه دو ميان جايگاه
.منكر از نهي و معروف به امر و وعيد
در و كرد مخالفت او با آغاز در عبيد عمروابن كه است درست
ميان كه مناظرهاي از پس اما ماند ، باقي بصري حسن حلقه
به و نشست عقب خود موضع از گرفت انجام عطا ابن واصل و وي
.آورد پديد را آنان دوم قطب و پيوست معتزله
آنجا تا معتزله عمومي اصول پايهگذاري در عطا ابن واصل
نفي نيز را قدر و قضا و شد خداوند صفات منكر كه رفت پيش
اصولي مهمترين از "الامرين بين الامر" مساله اماكرد
ابنعطا واصل.ميشود مشخص آنها با معتزلي مذهب كه است
جدل كه آن بهويژه ميورزيد ، اهتمام مساله اين به
ميزد دور دوموضع ميان كبيره ، گناهان مرتكبان پيرامون
مرتكب تكفر درباره خوارج گفته سو يك از ;نداشت سومي شق و
.ايمان پيرامون مرجئه گفته ديگر سوي از و كبيره گناه
.گرفت ميانهاي موضع كفر ، و ايمان ميان عطا ، ابن واصل
در اختلالي اگر است ايمان از بخشي اعمال ، چون گفت وي
اين صاحب و شود مي مختل نيز ايمان شود ، ايجاد اعمال
.نميرود شمار به كافر يا مومن اعمال
درباره مسلمانان اجماع عدم بهرغم -ابناعطا واصل لذا
ايجاد كلام علم در را جديدي راه -"الامرين بين الامر"
برگرداند روي وي از اشعري ابوالحسن تا شد باعث اين.كرد
اجماع عطا ابن واصل":گفت اشعري.گزيند دوري اعتزال از و
و است كافر نه كبيره گناه مرتكب گفت و ريخت هم به را امت
قبول مورد بعدها واصل ، ميانه موضع اين اما."مومن نه
و خوارج تندروانه موضع برابر در موضعي موضوع ، اين افتاد ،
.بود "مرجئه" انعطافپذير موضع
بهرهبرداري معتزله موضع از عباسيان سپس و امويان حكومت
قلمداد فقهي پاسخي را خوارج به معتزله پاسخ آنهاكردند
رو ، اين از.ميكند كمك خوارج جنبش عقبنشيني به كه كردند
به كه ميبينيم بلكه نكرد مبارزه معتزله مذهب با دولت
خود نيز مامون و شد تبديل عباسي دوم دوره رسمي مذهب
.داشت معتزلي انديشههاي
فرقه رياست عبيد عمروابن عطا ، ابن واصل درگذشت از پس
نفي مقوله در كه (م درگذشت 766) گرفت عهده به را معتزله
ابي يدا تبت اگر":ميگفت وي.ميكرد افراط قدر ، و قضا
".ندارد آدم فرزندان بر حجتي خدا باشد ، محفوظ لوح در لهب
براي منابعي عنوان به متون برخي از كه كساني پاسخ در وي
را اعمش اگر":ميگفت ميكردند استفاده قدر و قضا اثبات
اگر و ميكردم تكذيبش ميزد را حرف اين كه ميشنيدم
و نميدادم پاسخش بگويد را اين كه ميشنيدم را وهب زيدبن
بگويد را سخن اين كه ميشنيدم را مسعود بن عبدالله اگر
".نميپذيرفتم
ميگفتند عبيد عمروابن و ابنعطا واصل كه چه آن واقع در
منظور به بلكه نبود ، اسلامي بزرگ فرقه دو ميان واكنش فقط
است فراواني وزوايد حشو از مسلمان عربهاي عقل پاكسازي
سلف" به وابستگان لذا.ميشد گفته قرآن و حديث درباره كه
و بررسي بدون را وزوايد حشو اين نيكو ، گذشتگان يا "صالح
نه زوايد و حشو اين كه آن بهويژهميپذيرفتند تفكر
رو اين از.داشت تعارض نيز عقل با بلكه انديشه با تنها
تنها را آن و ميشمردند ارزش با و بزرگ را عقل معتزله ،
تاويل به و ميدانستند مشكل يا قضيه يا هرمساله معيار
.ميشدند متوسل
خدا كه است عقل با فقط انسان تنها نه معتزله ديدگاه از
به رجوع بدون -باطل و حق و شر و خير ميان و ميشناسد را
شريعتها معرفت عقل ، با بلكه ميشود ، قايل تمايز -شريعت
از.داوريميكند آنها درباره عقل با و ميكند ايجاد را
قبل انديشهورزي" و "نقل از قبل عقل" شعار معتزله رو اين
.كردند مطرح را(روايات)"شنيدن از
تفاوت هم با عقل ارزيابيقدرت در معتزله همه اين با
فرد كه است معتقد(درگذشت 849م) علاف ابوهذيل.داشتند
و بشناسد -عقل با فقط نه و - دليل با را خدا بايد بالغ
.است ابدي كيفر سزاوار نمايد كوتاهي شناخت اين در اگر
تمييز بدي قبح و نيكويي مياننيكي ميتواند وي زيرا
عدالتو صداقتو همانند بهنيكي بايد لذا.شود قائل
.شود اقدام آن همانند ستمو و دروغ همانند بدي از دوري
به فلسفه كردن وارد در مهمي نقش علاف ، ابوهذيل واقع در
و ترجمه سبب به معتزله اماكرد معتزلهايفا انديشه
بسيار طبيعت درباره و انديشه اين علميدر پيشرفتهاي
.بودند پختهتر
قدرت كه است باور اين بر (م درگذشت 843) ابراهيمالنظام
كه كسياست دانش و ايمان به دستيابي شيوه همانا عقلي ،
تيزبين و اگرعاقل ميكند ، انديشه شنيدنچيزي ، از پيش
.يابد دست خدا شناخت به نظرواستدلال با بايد باشد
.ميكند مشخص را چيزها فساد و صلاح عقل ، كه مينويسد وي
به اينميدهد انجام وحي نزول از قبل را كار اين عقل ،
خواندني چه و شنيداري چه را تقليد معتزله ، معناستكه آن
رو اين از.ميكند رد شدت به باشد مردم ميان متعارف چه و
عامه دين:ميگويد ناقدانهاي صراحت ابراهيمالنظامبا
پژوهش و بررسي نه تقليداست براساس مردم اكثر و
بهاهميت نسبت را آنان ميخواهد اينجا در او. واستدلال
.سازد واقف ادراكعقلي
همه برابر خوددر نظر و گمان به اساس اين بر النظام
.ايستاد اسلامي جامعه اذهان موجوددر اباطيل و انحرافها
خردورانه تفسير و عقلي دليل مردم ، توهم اثبات براي وي
.ميداد ارائه
به مربوط اسناد و روايات از بسياري در ابراهيمالنظام
و حدس به بسا چه وي.ميكرد نگاه فراوان شك با احاديث ،
درگذشت 869)جاحظ شاگردش امر اين !ميآورد روي نيز گمان
جاحظبر اما.كند انتقاد او از تا داشت آن بر را (م
.ميكرد تاكيد"ذاتي معرفت"
خدا ، شناخت كه ميكرد تاكيد بغداديان شيخ معتمر ، بن بشر
از قبل انديشهورز" عاقل و است شدني انجام عقل با فقط
".ميشناسد را واستدلالخدا بررسي با شنيدنروايت ،
همذاني مبشر جعفربن و (م درگذشت 856) ثقفي حرب جعفربن
بر متقدم و عقل ، بدوا" كه دارند تاكيد (م درگذشت 885)
واجب را صفاتش و احكام جميع و خدا شناخت نقلي معارف
خداي ورزدو كوتاهي اينامر در عقل اگر و"مينمايد
كيفر سزاوار را او نگزارد سپاس را او و نشناسد را تعالي
.ميشمارد هميشگي
ابوعلي همذاني ، مبشر جعفربن و ثقفي حرب جعفربن از پس
(درگذشت 943) جبايي ابوهاشم پسرش و (م درگذشت 917) جبايي
شمار به معتزله بزرگ شيوخ واپسين از كه شدند پديدار
ديگر سويي از و "نقل" قدرت بر سو يك از دو اين.ميآيند
تاكيد نبوت مشروعيت براساس عقل مشروعيت اثبات بر
درباره خود"نحل و ملل" كتاب در شهرستاني لذاميكردند
و منعم شكر و معرفت بر" پسر هم و پدر هم:ميگويد دو اين
.داشتند نظر اتفاق عقلي واجبات قبح و حسن شناخت
كه فلسفيشانبودند مذهب معتزلهو فرقه بزرگان اينان
.ستايشكردند بسيار و شمردند بزرگ بسيار عقلرا آن در
اساسا عقلاني تفكر بنيادهاي گذاري پايه امتياز از بخشي
خود انديشهورزيعقلي شيوه با كه بازميگردد آنان به
. كردند آماده مستقل فيلسوفان براي را راه
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه - جبوري عمادالدين دكتر
جهان در ثروت توزيع
جامعهشناسي دكتراي دانشجوي -عابدي مهدي
دهه 90 خصوصا و اخير دردهههاي جهاني رخدادهاي و وقايع
جمله از عناويني طرح و سرد گرفتنجنگ پايان همچنين و
اقتصادي ، وبينالملل منطقهاي قراردادهاي شدن ، جهاني روند
بروز موجب آن نوين شكل به مليتي چند شركتهاي شكلگيري
گسترش روبه روند در تسريع و تكاثر متعدد زمينههاي
.است شده جهاني نابرابري
اشاره
شد تعريف مدرن مدرن ، فقر فقيران و فقر مقاله نخست بخش در
محورهايي چه مطلق فقر و نسبي فقر در كه گرديد مطرح و
دلايل همچنين ميشود ، واقع بررسي و تحليل و توجه مورد
عوامل جغرافيايي ، و اقتصادي عوامل جمله از فقر عمده
اين آخر بخش در.شد بررسي فردي عوامل و فرهنگي و اجتماعي
عوامل و شده واقع بررسي مورد جهان در ثروت توزيع مقاله
.ميگيرد قرار تاكيد نابرابريمورد گسترش
انديشه گروه
سازمان آمار طبق كه است گونهاي به جهان در ثروت توزيع
به را جهان كل درآمد درصد دنيا ، 83 جمعيت از درصد ملل 20
جمعيت درصدفقيرترين كه 20 حالي در داده ، اختصاص خود
.دارند اختيار در را جهان درآمد از درصد تنها 5/1 دنيا
جهان سكنه فقيرترين از ميليارد يك از بيش آمار همين طبق
و معلولين سالمندان ، بچهها ، زنان ، را آنان بيشتر كه را
يك از كمتر درآمدي و ميدهند تشكيل آوارگان و بومي افراد
كلي نابرابري يك از حكايت فوق آمار.دارند روز در دلار
تغييرو اجتماعي ، نابسامانيهاي با كه دارد جهان در
از شدن گذاشته كنار و خارجي بدهيهاي سياسي ، سريع تحولات
صورت به جهاني اقتصاد در حضور عدم نتيجتا و آزاد دنياي
هسته ملل سازمان آمار طبق.ميكند پيدا افزايش قهقرائي
كشورهاي فقيرترين از كشور مردم 48 فوق ، مناقشات اصلي
را بيكفايتي بار كه است سوم جهان كشورهاي ميان در جهان
.ميكشند دوش بر
دهه 90 خصوصا و اخير دردهههاي جهاني رخدادهاي و وقايع
جمله از عناويني طرح و سرد گرفتنجنگ پايان همچنين و
اقتصادي ، وبينالملل منطقهاي قراردادهاي شدن ، جهاني روند
بروز موجب آن نوين شكل به مليتي چند شركتهاي شكلگيري
گسترش روبه روند در تسريع و تكاثر متعدد زمينههاي
.است شده جهاني نابرابري
اتحاد فروپاشي به ميتوان فوق وقايع رئوس جمله از
جنوب آسياي شتابان و خام اقتصادي توسعه شوروي ، جماهير
خليج جنگ آنها ، گريبانگير مالي بحران نهايتا و شرقي
حفظ در تلاش ونژادي ، قومي منطقهاي درگيريهاي فارس ،
در بورژوازي خرده شكلگيري و منطقهاي ناپايدار توسعه
و خاورميانه در خصوصا توسعه اين حفظ قيمت به مناطق اين
جتماعي ا و رفاهي سياستهاي تغيير و حمايتي كمكهاي كاهش
قطب سه در كهل هلموت و تاچر ريگان ، تصدي دوران در بويژه
.نمود اشاره صنعتي بزرگ
نظام تلخ ميوه عنوان به فقر از ميتوان كلي طور به
سرمايه حكومت ملزومات از را آن يا و كرد ياد سرمايهداري
نيروي كند ، حكومت سرمايه كه جايي در كه چرا دانست ،
است اقليت نفع به سيستم حفظ جهت در وسيلهاي تنها انساني
.بيشتر چيزي ونه
بعدي سه پديده يك را فقر ميتوان اوصاف به توجه با
شده ياد ابعاد از هريك كه دانست اقتصادي -سياسي -اجتماعي
سه اين كه چرا تغييرند غيرقابل و تغيير قابل زمان هر در
مثال طور به ;تعاملاند و كنش در تنگاتنگي صورت به عامل
ساختار در بازنگري براي مجالي خواه تماميت حاكميت يك در
به بسته ، اقتصادي سيستم و نميآيد فراهم اجتماعي نهادهاي
و سياست ميان است حائلي شده تعيين پيش از روابط صورت
عامل سه ميان روابط بازخورد جوامع گونه اين در جامعه ،
سيستم انقباض و حاكميت تداوم موجب مستمر طور به شده ياد
.است هرم راس به قدرت بيشتر چه هر انتقال جهت در
شده ياد ابعاد ساختار در اصلاح و تغيير هرگونه سان بدين
فقرزدايي مكانيسم و سيستم در اساسي تحولي موجب ميتواند
در حكمفرما كلي نابرابري صرفنظراز رو اين از.گردد
و ملت متوجه زيادي حد تا را فقر مسئوليت ميتوان جهان
ملي سياستهاي اهميت كه اينجاست و منطقهنمود حاكميتهر
و بينالمللي سياستهاي مقابل در فقرزدائي منطقهاي و
فقرزدائي براي اول طراز كشورهاي در شده پيچيده نسخههاي
بينالمللي سياستهاي.ميگردد چندان دو سوم جهان كشورهاي
در بايد كه آنچنان نميتواند بودن بيطرفانه فرض با
و باشد سوم جهان كشورهاي در مستولي واقعيتهاي برگيرنده
سوي از حتي سياستها اين بودن بيطرفانه فرض طرفي از
جهاني بانك پول ، بينالمللي نظيرصندوق جهاني سازمانهاي
.است ارزيابي قابل ملل سازمان و
نه فقر پديده شهرها به روستائيان بيرويه مهاجرت با
آسيبهاي با تشديد ضمن بلكه گرفته خود شهريبه شكل تنها
و فضا كمبود با شهرها كه چرا ميگردد ، همراه اجتماعي
به قادر حتي اشتغال و نقل و حمل بهداشت ، زقبيل ا امكانات
ويدربرداشته براي روستا كه امكاناتي حداقل آوردن فراهم
زمره در را وي حداقل كه امكاناتي بود ، نخواهد نيز
طرفي از و دامداري و زمين نميداد ، قرار مصرفكنندگان
گونه هر امكان شهرنشيني سياق به زندگي رويه تغيير ديگر
.مينمايد سلب آنها از را بازگشت
نفرسكنه دو هر از سال 2005 تا ملل سازمان طبقآمار
.كرد خواهد زندگي شهرها در نفر يك جهان
در بشر دغدغههاي نگرانكنندهترين از جمعيت رشد بيگمان
كمي افزايش به تنهامنحصر امر اين.است جديد هزاره
است گونهاي به نيز جهان جمعيتي تركيب بلكه نيست جمعيت
روز هر رشد درحال و جوان باجمعيتي سوم جهان كشورهاي كه
كه حالي در هستند بيشتري و متنوع امكانات نيازمند
پيري با مواجه بالفعل و بالقوه امكانات با صنعتي كشورهاي
با منطقي ارتباط آن تركيب و جمعيت كمي رشد.جمعيتاند
.دارد اقتصادي توسعه و رشد
|