منظر در نويسنده كافكا آثار تفسير
منتقدان رويكردهاي
بايد ما ، روزمره جهان با كافكا تخيلي جهان تفاوت دليل به
كم و آشناتر كلماتي به او جهان پيچيده غرابت تبديل در
.دهيم خرج به احتياط تنشتر ،
:اشاره
به وي اكثرآثار كه است نويسندگاني جمله از كافكا فرانتس
نيلوفر انتشارات نيز تازگي به و شده ترجمه فارسي زبان
نيز ققنوس نشر و داده راانتشار وي نامههاي مجموعه
را غرب ادبيات شاخص چهره اين آثار و زندگي بررسي و تحليل
كه دارد نام"كافكا فرانتس"اثر اين.كرد خواهد عرضه
وبهروز نگاشته را آن "سندبرگ بئاتريس" و "اسپيرز رونالد"
حاضر گفتار.است كرده فارسي برگردان آنرا محمدي حاجي
.ميشود منتشر ديگر چندي كه است كتاب اين از برگرفته
با فرد دو كيفري ، اردوگاه در نام به كافكا از داستاني در
.ميشوند روبهرو هم با متفاوت كاملا ارزشهايي و عقايد
راحتي به اردوگاه ، تنبيهاتي امور افسر يعني آنان از يكي
:است اين قراردارد برآن من تصميمات كه اصلي":ميگويد
كه بازرسي يعني ديگر ، فرد ".است ترديدناپذير هميشه گناه"
افسر توضيحات از پس ميكند ، بازديد اجمالا را اردوگاه
راحتي همان به اعدام ، يك مراسم مقدمات تماشاي و مذكور
انساني غير و اقدامات آن بيعدالتي" كه ، ميگيرد نتيجه
متفاوت كاملا دوديدگاه "است ترديدناپذير اعدام ، آن بودن
فرد ، دو آن از يك هر نظر از كه موضوعي به نسبت
مشابه نحوي به كافكا آثار شارحاناست "ترديدناپذير"
سود عباراتي يا "قبول مورد فرمولهاي" از تا مايلند
اين وجود با.است آنان نظرات مطلق صحت متضمن كه جويند
به او داستاني شخصيتهاي مورد در منتقد هر كه واژگاني
كند مطرح را خود نظر بودن ترديدناپذير تا ميبرد كار
مفسر آن كه باشد اطميناني عدم از حاكي ميتواند غالبا
نظر از كافكا داستانهاي در.ندارد تمايلي آن اقرار به
.است ترديدناپذير چيزي كمتر يكدست ، و ثابت معنايي وجود
كافكا ساز تصوير و توانمند تخيل ماهيت از حدي تا امر اين
اشياء بلكه نمينوشت ، منطقي طرحي براساس اوميشود ناشي
اين دنبال به و "ميديد" خود ذهن چشم با را تصاوير يا
كه جايي اموات ، جهان به حتي" ;ميرفت جا هر به تصاوير
دست هنگام كافكا "دارند تعلق آن به واقع در مذكور تصاوير
ازنتيجه ميناميدش Hilfskonstruktionen آنچه به زدن
"شده طراحي پيش از" يا "شده بندي هم سر كاري" كه حاصله
به Hilfskonstruktionen.ميرسيد نظر به ناراضي شدت بودبه
مطالبي شده طراحي پيش از ارتباطهاي يا "چوبهدار" معناي
وجود به انسان ذهن در عاطفي ناب درگيري هيچ بدون كه است
داستاني كه ميكرد احساس وقتي اين وجود با.ميآيند
ساختار كه داستاني يعني است ، نوشته "مرتبط" و رضايتبخش
با رابطهاش است كامل فينفسه و داشته را خود به مربوط
منتهي اطميناني عدم به دستكم يا ميرسيد ، انتها به اثر
ميكرد حس را آن نيز ديگري خواننده يا مفسر هر كه ميشد
.دارد مصداق داوري داستان در امر اين.ميشد سهيم آن در و
پيبرد داوري چاپي نمونههاي تصحيح هنگام كافكا مسلما
"بدنه" تا ميدهد قرار ممتاز درموقعيتي را او اثر اين كه
همراه به معمولي تولد يك مثل" كه آورد چنگ به را داستاني
فورا بنابراين.ميشود متولد او از "لزج و كثيف موادي
براو اثر ، نگارش طول در كه كرد آغاز را رابطههايي طراحي
به نامههايش در متفاوت نحوي به كافكا.بود "شده آشكار"
داستان اين در معنايي هرگونه وجود نسبتبه بوئر فليسه
اين زماني وي.مينمود متناقضتر و محتاطتر بسيار
ديگر زماني و ميناميد "پيچيده و مبهم" آشكارا را داستان
اين نامهاي در "داد شرح را آن نميتوان" كه ميشد مدعي
گفت بعدا اما ;ناميد "بيمعنا و غريب اندكي" را داستان
دروني حقيقتي فاقد اگر" نميداشت ارزشي داستان اين كه
معمولي كلمات با را آن نميتوان هرگز كه امري يعني) بود
وضعيت هر در شنوندهاي يا خواننده هر بلكه كرد اثبات
در "(ميكند انكار يا پذيرفته ، را آن الزاما تازهاي
نيز اين از حتي نوشتهاش معناي درباره ديگر ، نامهاي
معنايي هيچ داوري در ميتوانيد آيا":گفت و رفت پيشتر
قابل كه است مرتبطي و مستقيم معناي نوع هر منظور بيابيد؟
ميتوانم نه و بيابم معنايي ميتوانم نه من.باشد پيگيري
".دهم توضيح آن در را چيزي
ديدگاه اين تاييد در مكررا ويژه به نظر اظهار اين
يكدستي معناي هرگز كافكا داستانهاي كه ميشود يادآوري
در بايد اين وجود بانميدهند انتقال خواننده به را
;بود محتاط كمي فليسه به شده اظهار مطالب ظاهري ارزش مورد
شده مطرح ديدگاه كه نبود سادهاي كار كافكا براي كه چرا
كه اين مثلا.سازد فاش فليسه نزد را خاطراتش دفتر در
را گئورگ نامزد راحتي به ميتواند بندمان گئورگ پدر
رابطه طريق از صرفا" نامزد اين كه چرا ;بگيرد ناديده
موجوديت داستان اين در دوست ، يك با (گئورگ رابطه)
معتقد جوانب اين تمامي با كافكا كه نكته اين ".مييابد
ارتباط قابل حال عين در و ذهني معناي نوعي داوري بودكه
از يا "دروني حقيقت" به او اشاره از تنها دربردارد ، را
او از آن طي كه تقاضايي ;نميشود آشكار فليسه از تقاضايش
اين با) برساند پدرش دست به قرائت براي را نامه تا خواست
به اثر ، آن نويسنده كه برسد نتيجه اين به پدرش كه اميد
علاوه (است نامناسب ازدواج براي آن ، اصلي شخصيت اندازه
هنگام كه كنترلي قابل غير اشكهاي و حركاتش اين ، بر
ديگر دليلي مينشست ، چشمانش به دوستان اثربراي آن خواندن
مبهم چنين "حقيقتي" "بود مشخص داستان ، آن واقعيت":بود
واقعي عين در و است دستيابي قابل حس ، طريق از صرفا كه
چيزي همان ميرود فراتر عقلاني بياني و معنا از بودن ،
بهترين در داستانهايش تا بود اميدوار كافكا كه است
را عامل اين يكبار اوبپوشانند عمل جامه آن به شرايط
.دانست مرتبط ترس با را آن و ناميد خود نوشته "موسيقي"
قابل غير روندي شد منتهي نتيجه اين به كه روندي مسلما
عميقا حتي يا كننده ، نوميد غالبا ناخواسته ، پيشبيني ،
هدف مرا سطر ، يك روز هر اين وجود با":بود مكاشفه مخل
ستاره سوي به مردم امروزه كه تلسكوپي مثل ;ميگرفت
حد از بيش اگر حال اين با"ميروند نشانه دنبالهدار
تا نگارش امر در مذكور ، تلسكوپ كنيم ، تاكيد قياس براين
ابزاري زيرا ;ميشود بدل كننده گمراه استعارهاي به حدي
طريقي به كه ميكنند دريافت را شيئي تصوير قبيل ، اين از
نظر از وضعيت ، اين برعكسشدهاند هدفگيري عيني نسبتا
احتمالاتي دربرگيرنده زبان اطمينان ، عدم و ابهام ايجاد
دريافت بر هم و ارسالي پيامهاي بر هم كه است سويه چند
از خلاق نويسندگان ديگر مثل كافكا.ميگذارد تاثير آنها
اسرارآميزي و "غريب" عطر هم تا سودجست زبان بالقوه نيروي
و عجيب جهان از و بوده اشياء اطراف در كه كند حفظ را
به گسترده ، سطحي در هم و ميگيرد سرچشمه وي دروني
كافكا چه اگر.نمايد اشاره فرهنگي مشترك سرچشمههاي
دست خلاق حالت اين به آگاهانه انتخابي با نميتوانست
پيچيدهاي نمونههاي زبان ، از وي استفاده نحوه اما يابد ،
و كرده آشكار را كاربرد اين چشمانداز و بازتاب از
انجامش كه زد دست كاري به آگاهانه او كه است آن بيانگر
خواندن رو اين از.ميدانست ضروري هنرها همه مورد در را
رويايي و خيالپرداز فردي با مواجهه صرفا كافكا آثار
دهنده ، هشدار خودآگاه ، نبوغي با رويارويي بلكه نيست ،
.ميشود تلقي نيز تيزبين و دانا
وضوح پيچيدگي ، و سادگي صراحت ، و ابهام دروني آميزش
تفسير در مشكلاتي ايجاد باعث معنا چندگانگي رخدادو
هم با گريزناپذير طرزي به منتقدين برداشت.ميشوند
ميكند ، تاكيد اثر خاص تصاوير مجموعه بر يكي:است متفاوت
تداعي از دستهاي بر ديگر منتقدي تمركز كه حالي در
و بوده جمع قابل تفاسير اين از برخي.است مشخص معانيهاي
هر از تفاسير ديگر كه حالي در ميكنند ، تقويت را يكديگر
در كه داد نشان را نقطهاي ميتوان.انحصارياند سو دو
محدوده فراسوي را كافكا نظر مورد معناي منتقد ، جا آن
داده گسترش يا متن ، كاهش در موجود شواهد يا قبول قابل
داستانها از واحد تفسيري به دستيابي احتمالا اما ;است
جامع يا صحيح اثبات ، قابل نحوي به كه او رمانهاي و
نظر اثبات و شرح براي عموما منتقديننيست ميسر باشند ،
زبان از ديگر ، نوعي بر تفسير نوع يك ترجيح درباره خود
از دسته اين است ضروري اما ميجويند ، سود عقلاني استدلال
كه باشند داشته ياد به كافكا ، مورد در بهويژه منتقدين ،
دلايل را آن بلزپاسكال كه است چيزي فهم جهت در آنها تلاش
جهان با كافكا تخيلي جهان تفاوت دليل بهناميد دل
به او جهان پيچيده غرابت تبديل در بايد ما ، روزمره
اگر.دهيم خرج به احتياط تنشتر ، كم و آشناتر كلماتي
نميتوانند خوانندگانش باشد مكاشفه و كشف درگير نويسنده ،
.باشند داشته انتظار را كنكاش اين به پيوستن از بيش چيزي
ضرورتا تفاسيرشان كه بپذيرند را نكته اين بايد منتقدين
بياموزند ، يكديگر از ميتوانند آنان و است ذهني و تجربي
رمان در دربان تمثيل درباره كافكا خود كه همانطور درست
همين به.آموخت فليسه دقيق تذكرات از آشكارا محاكمه ،
برخي بر تا باشد اميدوار ميتواند جديد خواننده هر ترتيب
تازهاي پرتو پيچيده و مبهم داستانهاي اين جنبههاي از
است ميسر متني جزئيات به نزديك حضور با امر اين.بيفكند
زبان اصلي سرچشمه از را متضادي غالبا و خاص معاني كه
.ميآفريند
و بود رايج بسيار زماني كه است تفسير نوعي مذهبي ، تفسير
يافته دوباره حياتي شده اصلاح صورتي به اخير سالهاي در
عامهپذير دليل يا روش ، اين اعتبار از عمدهاي بخش.است
در را مورد اين كه فردي ;برميگردد وبر ماكس به آن ، شدن
به احتمالا و زندگينامه يك در رساله ، يك در مقالات ،
شد ، اومنتشر دست به كه كافكا از آثاري در شكل موثرترين
دين منظر از كافكا آثار شارحان.داد قرار بحث مورد
مثال عنوان به.شوند متوسل گوناگوني شواهد به ميتوانند
را فوقالعاده رويدادهاي كافكا داستانهاي در ميتوان
از آشكارا كه گرفت نظر در نامكشوف و آسماني نظمي همچون
مكان ، و زمان.ميكند فوران دنيوي وجود يك مطمئن سطح
را مذهبي معنايي ميتوانند همگي كلمات ، و تصويرسازي ،
محاكمه ، از صحنهاي در مثلا كه همانطور;كنند بيان
ميشود بازگو كا ، . جوزف براي "موسي قانون"مورد در تمثيلي
به.برميافروزد او در را خاموشنشدني شعلهاي آشكارا و
پياپي سالهاي گرگورسامسا كه "پدرش بدهكاري"مشابه ، نحوي
به تلميحي همچون ميتواند است كنده جان بازپرداختش براي
منتقدين.شود گرفته نظر در موروثي يا ذاتي گناه
موردنظر معناي كه دعاوي اين تاييد در ميتوانند
;كنند ذكر را عباراتي است مذهبي كافكا داستانهاي
مانند كافكا از عباراتي مثل غيرداستاني ، متون از عباراتي
قصار كلمات همچون كه ،"نيايش از شكلي مثابه به نوشتن"
اگر كه مضمون اين با سال 1922 ، در نظرش اظهار يا ;است
جديدي عرفاني مسلك نوشتههايش نميبود ، صهيونيسم دخالت
اين بر كه منتقديني اين بر علاوهميبخشيد شكل را
اشكال به كافكا هميشگي علاقه به ميتوانند باورند
كه علاقهاي ;كنند اشاره ديني انديشه يا احساس گوناگون
تولستوي ، بوبر ، تانوشتههاي اشتاينر رودلف الهيات از
تاييد در نحو همين به.برميگرفت در را كيگارد وكيير
خود دانش حفظ براي او تلاشهاي كافكابه آثار مذهبي تفاسير
او پرمعناي و نغز كلمات به و آن ، تقويت يا عبري زبان از
.است شده اشاره پيدايش ، سفر در يهودي مذهبي متن درباره
غيرادبي اظهارات برخي.هست مشكلاتي مباحث ، اين تمامي در
عمده مذاهب از يك هيچ با او كه است آن از حاكي كافكا
;نداشت رابطهاي بودند پايبند آن به اطرافيانش كه رسمي
مذكور مذهبي متن قصار كلمات از يكي كه است حالي در اين
طريقه چند از يكي شخصي ، خداي يك به باور كه ميدارد بيان
اين در.درماست زوالناپذير چيزي پنهانسازي براي ممكن
اما هست ، محاكمه در مذهبي احتمالا و محكم شواهدي خصوص
كه حالي در.ميرسند نظر به التقاطي ناهمگوني ، دليل به
به قدري دادگاه ، در بلند ريش با افرادي طرف يك از
به تلميحي ،"قانون" كلمه و داشته شباهت متعصب يهوديان
كشيش" يك را "قانون"تمثيل است ، يهود دين مركزي هسته
.ميكند تعريف كا.جوزف مسيحيبراي كليسايي در "زندان
و محدود دعاوي با را عدالت و الهي ابهت ميتوان سختي به
تطابق شهوتراني و وبيكاره فاسد افراد با يا دادگاه مغشوش
قصر مورد در ميتوان نحو همين به.آنند نماينده كه داد
هوشمند و دقيق مفسر يكگفت سخن آن در موجود الهي ابهت و
به كليسا نهاد بين قياسي طرح با مثلا ميتواند مذهبي
در وي كه والهيتي جايزالخطا ، و انساني واقعيتي عنوان
همچنين ;كند تلاش تناقضات اين حل براي است آن خدمت
كرد ياد مذهبي سنت در موجود لايههاي برخي از ميتوان
بازتاب روحاني ، ظاهريدادگاه نواقص آن ، اساس بر كه
باوجود.ميشود محاكمه آن برابر در كه است روحي نواقص
به كافكا قصد اگر.است باقي همچنان مشكل اين ،
جاي به چرا بود پيچيده و خاص خداشناسي نوعي تصويركشيدن
هرگونه فاقد الهي مفهومي نظر از كه داستانهايي نوشتن
مطرح وضوح به را تعليمي قصد اين وويژهاند ، دلالتصريح
نكرد؟
وجود انجيل به كافكا توجه بر روشني گواه كه آنجا
نكته اين ،(يهود مذهبي متن قصار كلمات در مثلا)دارد
پيدايش ، سفر قصههاي از تفسيروي آيا كه است ترديد مورد
فرض نميتوان دوحال هر در.خير يا است ديني تفسيري
منظور داستانهايش نگارش و فلسفي تاملات در كه كرد
نظرات بين غالبا زيرا است ، داشته نظر رادر يكساني
مقوله با متناسب نظرات و واقعيت ، در نويسنده مطروحه
ديني مفسرين اردوگاه خود در.هست داستانسراييتفاوتي
تفاسيرمتفاوتي زيرا ميشود ، مطرح مشكلاتي نيز كافكا آثار
تعابيري دربرگيرنده كه ميدهند ارائه متن از را
از برخي علاوه به.است منفي و مثبت الهياتي و صهيونيستي ،
يهودي ضد و يهودي فكري مكاتب تاثير تحت را كافكا دعاوي ،
.ميدانند گوناگوني
ديني تفسير بر كه اعتراضهايي معتبرترين همه ، اين با
به كه است اعتراضي دو ميگيرد ، صورت كافكا داستانهاي
و داستان بين رابطه به كلي طور به و معنا و متن رابطه
مثلا يكسانپنداري كه اين اول.ميشود مربوط واقعي جهان
معناي به الهي عدالت با دادگاه يا الهي ، ابهت با قصر
اصلي مفهوم كه اين يعني;است متن دو اين تمثيلي تعبير
ظاهر به داردو تفاوت آنها ظاهري معاني با داستان دو اين
اين بلكه نميرسانند ، باره اين در معنايي متون ، خوداين
در اما.است متن از خارج برداشتي از ناشي استنباط ،
داستانها اين در شده توصيف عيني و دنيوي امور جايگزيني
نظر صحت مويد چيزي چه روحاني ، يا انتزاعي مفاهيمي با
نوعي عنوان به ازتمثيل وسيع طور به كه زماني است؟ مفسرين
و درك قابل كاملا"رمزهاي"ميشد استفاده نگارش روش
به قادر را وارد تازه خواننده كه داشت وجود هم شناختي
دوران ، درآن حتي.ميكرد اثر پنهان اشارات تشخيص
به.ميكردند رمزگشاييكمك روند به غالبا نويسندگان
نحويتنوع به يا يافته رمز ، گسترش هنگاميكه ويژه
تفسير و ثابت كاملا اجتماعي در كافكا اما ;ميكرد پيدا
رمزگشاي او.نمينوشت اجتماعي چنان كننده ، يابراي
طريق آن از تا نداد قرار خوانندگان اختيار در نيز ثابتي
بدل ذهنياي مقولات به را مفروضاو و عيني قياسهاي
چگونه پس.دارند دلالت آنها بر واقع در كه سازند
اين يا و تمثيلياند داستانها اين كه برد پي ميتوان
چيست؟ تمثيلها اين معناي كه
با كافكا داستاني جهان ارتباط چگونگي مورد در كه اين دوم
درياي آب درانجيل ، كه هنگامي.هست مشكلي جهانملموس
از ستوني به لوط همسر كه زماني يا ;ميشكافد هم از سرخ
براي آتشين ارابهاي فرود هنگام يا;ميشود تبديل نمك
روي كه آنچه از ما بهشت ، به خدا بندگان از يكي حمل
نظم معجزه ، يك از استفاده با خداوند:خبريم با ميدهد
بركتي يا مجازات ، نجات ، تا ميگذارد معوق را امور عادي
معجزهوار و عادي شرايط بين تضاد حتي واقع در.شود سبب را
و رموز از پر انجيل زيرا.ندارد صحت كاملا نيز
روشي از عمده بخشي همچون را آنها بايد كه است شگفتيهايي
و روزمره رويدادهاي به طريق ازآن خداوند كه گرفت نظر در
ديني تفسير ضرورت صورت در آيا.ميبخشد نظم جهان امور
همان تجسم داستانها اين كه كرد فرض بايد كافكا ، آثار
يافت؟ انجيل در ميتوان كه باورياند
جلب خود به نيز را فلسفي مفسران از شماري توجه كافكا
كه است كرده استدلال هلر اريش نمونه ، عنوان به.است كرده
شوپنهاور آرتور فلسفه در بايد را كافكا داستانهاي كليد
شوپنهاور گفته به بنا.كرد جستجو جهاني اراده مورد در
حاصل كه محكومند رنج در نوعزندگي يك به مخلوقات همه
كه اصلي ;است Principium individuationisيا تفرد اصل
تمامي ناآگاه و كور زمينه كه ارادهجهاني از را افراد
خود كه است اراده رنج آنان ، رنج.ميسازد جدا است هستي
عطش تا است ريخته مادي وجود فاني قالب هزاران در را
به.دهد تسكين زندگي به نسبت را خود ذاتي و سيريناپذير
شخصيتهاي چرا كه ميدهد توضيح امر اين هلر ، گفته
گناهاند از حسي دچار" خود ، نويسنده مثل كافكا ، داستاني
نتيجه در."است نهفته وجود در عمل ، از بيش ريشهاش كه
اين.است دادگاه شده تحميل رنج تحمل به ناگزير كا.جوزف
اين به بلكه نادرست ، عملي مشخص ارتكاب دليل به نه امر
تفسير نوع اين.است انسان يك او كه ميگيرد صورت دليل
به آن ، به شبيه تفاسير از ديگر شماري و كافكا آثار
نوع اين كه اين اول.برانگيزند سوال گوناگون دلايلي
در كاجوزف:نيست سازگار متن در موجود شواهد با تفسير ،
بهجز حاضر ، افراد بيشتر كه ميبرد پي دادگاه راهرو
عمدتا و مردند افراد همه ;نشدهاند محاكمه مشخص گروهي
الهي ديدگاه مثل نيز جا اين در.متوسط طبقه از او مثل
.است پيچيده واقعيت و فلسفه داستان بين رابطه شناختي ،
در كه بود چيزي درباره توضيح ارائه شوپنهاور فلسفه تلاش
داشت قرار انساني مشترك تجربه مستحكم ظاهرا سطح پشت
در بودنبروك نام به شخصي مورد در كاملا كه امري)
دام در را خود كه شخصيتي ;است صادق قلممان به نوشتهاي
به شوپنهاور ، شده عرضه جهان مثل كه ميكند تلقي جهاني
شوپنهاور ديدگاه از.(است رنج از پر ناپذير گريز نحوي
در را پديدهها موهوم خصلت و اراده ناپذير تقسيم ماهيت
آن جهان ، مصداق با درارتباط ميتوان صرفا مكان و زمان
نيروي.فهميد ميشود ، درك ما حواس طريق از كه گونه
در امكانپذير نحوي به ميتوان نيز را عليت تعيينكننده
از همزمان و همگي انسانها كه اين به مشروط ;شكست هم
اين جهان كافكا داستانهاي در اما.كنند چشمپوشي اراده
و عجيب جابجاييهاي جهان او ، جهان.نميشود توصيف گونه
عظيمالجثه موشكورهاي آن در كه جايي ;فضاست و زمان غريب
تحقيق سگها ;ميخوانند آواز موشها.ميشوند ظاهر
يك با فرهنگ نظر از ميمونها سال ، چند طول در و ميكنند
آن كافكا قصد اگر.همسطحميشوند متوسط ، اروپايي فرد
از تعابيري همچون را دست اين از حوادثي خواننده ، كه بود
اراده ، كه بگيرد نظر در شرايطي در جهان احتمالي وجود
وي تا بود لازم يقينا ميكند ، رفتار هوسبازانه كاملا
.دهد ارائه را روشني نشانههاي خود قصد اين براي
اين بر صرفا را كافكا آثار از شوپنهاوري تعبير نميتوان
شوپنهاور آثار كافكا روشنفكر معاصرين كه دانست صحيح اساس
ادبي منتقدين صورت هر به.ميكردند مطالعه بسيار را
هلر قصد كه نتيجهاي سوي به فورا داستانها اين معاصر
.نميبرند يورش ماست ، به آن صحت باورانيدن
رابطههاي يافتن براي تلاش كه نيست معنا آن به سخن اين
.جي.تي مثال عنوان به.است كننده گمراه فلسفه ، با كافكا
به نسبت را آميزتر احتياط و دقيقتر متفاوتتر ، روشي ريد
ارائه شوپنهاور انديشه و تصور از كافكا محتمل تاثيرپذيري
مقالات و كتب از تعدادي كه است حالي در اين.است داده
به را ، كافكا معاصرين فلسفه با احتمالي ارتباطهاي اخير ،
بررسي ادراكي ، فلسفه و زبانشناختي حيطههاي در ويژه
.كردهاند
كافكا آثار مركز در را شوپنهاوري اراده هلر كه حالي در
تصور مورد در را مشابهي دعوي امريش ويلهلم ميدهد ، قرار
روش با امريش روش.است كرده مطرح "فراگير حقيقت" از خود
تفسير ديگر فيلسوفي فكري نظام با را كافكا كه كساني
نيچه ، شوپنهاور ، مذكور فيلسوف خواه) است متفاوت ميكنند
براي تلاش روشبا اين.(كامو خواه و باشد هايدگر يا
آثار در مستقيما او كه مييابد تحقق فكري نظامي تنظيم
اين.است يافته دست آن به كافكا غيرداستاني و داستاني
اول.است توام مشكلاتي با اما ;است ابتكاري و جالب روش ،
معطوف نظام يك همچون را كافكا اثر واقعا امريش كه اين
در و كرده تعريف را آن زيرا ;نميگيرد نظر در خود به
در ديگر ، متفكرين مطروحه دستهبنديهاي كمك به نتيجه
را خود كار امريش مثال ، عنوان به.ميكند پيشداوري موردش
آغاز گوته درآثار نمادين زيباييشناسي از مختصري شرح با
جهان كل در روح كه بود معتقد او ادعاي به كه كسي ;ميكند
به گونه ، اين آغازي كه گفت ميتوان.مينمايد نفوذ مادي
آن ، از پس زيرا ;است معادله يك جملههاي تنظيم معناي
.ميشود گرفته نظر در گوته نظرات مقابل نقطه كافكا نظرات
در كه ميشود تبديل بيگانه خود از جهاني نوين شاعر به او
روح و ماده بين مقدر پيش از هماهنگي عنوان به چيزي آن ،
تعيين به كلي ، چهارچوب اين تثبيت با امريش.ندارد وجود
به.ميپردازد كافكا درآثار انتزاعي تصويرسازي ماهيت
خود" با را سامسا گرگور حشرهوار جديد ظاهر مثال ، عنوان
وجود عميقتر سطح كه خودي ;ميشمارد يكسان او "واقعي
آن قوانين و مبهم همنوايي با وي آن ، در كه حيطهاي ;اوست
ذهن خاطر به عادت روي از كه نكتهاي ;است تطابق در جهاني
.ميماند پوشيده نظر از ما ، بيگانه خود از و بيگانهساز
چنان به كافكا چگونه كه نميدهد توضيح امريش اين وجود با
كه بينشي ;يافت دست واقعيت پوشيده ساختار در برتري بينش
به قابليتش اما) ميكند انكار را آن ديگران تعقلي اذهان
توضيح را آن عقلاني و منظم نحوي به امريش كه است گونهاي
استدلالي نظام اين كارايي براي كه معادلاتي.(ميدهد
ديگر به نسبت و بوده سليقهاي و تحميلي غالبا است لازم
ناپذير توجيه طرزي به كافكا ، پيرامون نظرها اظهار
.است انحصاري
تحليلي نظام از كه كافكا آثار جنبه مهمترين احتمالا
ميتوان مثلا.است روانشناسي ويژگي شده ، حذف امريش
با را داده شكل تغيير سامساي گرگور جسماني خصوصيات
ترتيب ، اين به.دانست مرتبط او عاطفي و اجتماعي ويژگيهاي
;دارد دلالت ديگران حمايت به نياز بر او "مانند زره" پشت
ديده در كردن قفل در او شبانه عادت در كه نيازي همان
صورت هم خانه در بلكه هتلها ، در فقط نه كه كاري ;ميشود
و كوچك پاهاي ابتدا در كه است درحالي اين.ميگيرد
عزم كه زندگي امور اداره و تنظيم در را او بيشمارش ،
و جديد امكانات بعد كمي اما ميكنند ، نوميد اوست روزانه
كه زماني:مينمايند ايجاد لذت كسب براي تصوري غيرقابل
آن" سقفهاي و ديوارها بر چسبناك ، پاهاي روي ميگيرد ياد
شدن ، كوچك بخزد "انسان براي معمول از كوچكتر قدري اتاق
ابتدا در كه بزرگ چنان موجودي از داستان ، طي گرگور
چنان موجودي تا ميشود ، بند شكمش روي سختي به روانداز
و نمادين مطابقت كرد ، پنهانش تخت زير ميتوان كه كوچك
حسي و جسماني امر دو بين كه ميكند القاء را فراگيري
از كافكا تعريف به توجه با.است حاكم داستان بركل
"من دروني روياگونه زندگي بازتاب" عنوان به خود نوشتههاي
روانشناسانه روش كه است داده اطمينان نمادگرايي نوع اين
كار به هم مترادف را واژه دو هر كافكا) روانكاوانه يا
آثار تفسير روشهاي تمامي بين در احتمالا ،(ميبرد
ناخودآگاه مفهوم.است شده گرفته كار به همه از بيش كافكا
تغذيه را تفسيري قالب مدتي براي فرويدي روانكاوانه
فوكو پيروان كه اين تا افتاد رونق از بعدا اما ;ميكرد
.بستند كار به جديد تفاسير در را آن دوباره ولاكان
در كافكا نظر اظهار به ميتوانند فرويدي نظريه مفسران
حقيقتا":كنند اشاره داوري نگارش از پس صبح اولين
و او متعاقب اظهارنظر نقل به آنان "فرويد انديشههاي
روانشناسي ، " ميدهند ، نشان كمتري علاقه مشابه ، موارد
"!بار آخرين براي
و حاضر و كامل نظام يك كه روانشناختي تفسير گونه هر
از برخي مرتكب نمايد ، تحميل كافكا متون بر را آماده
او آثار مذهبي و فلسفي مفسران كه ميشود يكساني خطرات
.شدند مواجه آن با نيز
يك مويد ظاهرا كه دارد وجود هم جزئياتي بر تاكيد خطر
اين به كه خصوصياتي ديگر از كه حالي در ;تحليلياند نظام
اصلا كه اين يا شده چشمپوشي نيستند تطابق قابل سهولت
"هيكل قوي" اسباني كه تفسير آن اين ، بنابر.نميشوند مطرح
از جلوهاي ميخزند ، بيرون دهكده پزشك خوكداني از كه را
اين با مواجهه در ميكند تلقي پزشك جنسي شده سركوب اميال
صراحتا مذكور اسبان كه ميشود مشكل دچار واقعيت
.شدهاند توصيف "غيرزميني"
|