فرهنگي روانشناسي
:اشاره
آنچه انساني ، منابع توسعه برنامهريزي راه در
از آگاهي و شناخت ميرسد ، نظر به اجتنابناپذير
نگرشها ، رفتارها ، كه است اجتماعي و فرهنگي زيرساختارهاي
مسير اين در و ميدهد تشكيل را جامعه يك شخصيت و احساسات
با كه است علم از شاخهاي فرهنگي يا قومي روانشناسي
تلاش مردمشناسي دادههاي و روانشناسي روشهاي از استفاده
كه چيزي كند ، بررسي را فرهنگ و فرد بين تعامل تا دارد
و ملي سطح در برنامهريزي گونه هر براي ضروري پيشنيازي
.ميباشد كلان
مسائل و فرهنگي يا قومي روانشناسي شده سعي مقاله ين درا
.گيرد قرار بررسي مورد و معرفي اجمالي شكلي به آن در مطرح
انديشه گروه
قومي روانشناسي:مينويسد(2000)بريتانيكا دايرهالمعارف
و ماهيت تعيين جستجوي در كه قومشناسياست از شاخهاي
روشهاي از كه ميباشد ، او فرهنگ و فرد بين تعامل
ميكند تلاش و ميگيرد بهره قومشناسي حوزه در روانشناسي
يكسان فرهنگ يك در كه افرادي رفتاري الگوهاي تفاوت تا
عمقي ، مصاحبههاي.كند تحليل و تجزيه را ميكنند زندگي
مطالعه رورشاخ ، آزمون از استفاده كردن ، بازي نقش
تعبير و خانواده نقش مطالعه و بيوگرافيها
شاخه اين در استفاده مورد روشهاي ،(روياها)خوابديدهها
.ميباشد
تا گرفته قرار قومشناسان توجه مورد قومي روانشناسي
مورد را فرهنگي سيماي عاطفي مهم جنبههاي و نمادين معاني
ميدهند نشان علاقه آن به روانشناسان و دهند قرار مطالعه
تمام در را فرهنگي اجتنابناپذير مولفههاي وجود تا
قرار شناسايي مورد يادگيري و انگيزش ادراك ، فرآيندهاي
.دهند
قرار بحث مورد مختلف جهات از شخصيت و فرهنگ در مطالعه
در فرزندان تربيت درباره مثال عنوان به است ، گرفته
وجود فرهنگ يك در كه ارزشي سيستمهاي مختلف ، فرهنگهاي
فرهنگ هر كه شخصيتي يا شكلبندي گونههاي و دارد
.خاص جامعه يك در ملي ويژگيهاي و ميكند رد يا ميپذيرد
توجه مورد ديرباز از مختلف فرهنگهاي و اقوام مطالعه
برخي بررسي رهگذر اين از كه چرا بوده ، روانشناسان
مادرانه رفتارهاي پرخاشگري ، مانند روانشناختي پديدههاي
امكانپذير قومي و فرهنگي تفاوتهاي به توجه با غيره و
و باورها تفكر ، فرآيند و فرهنگ متقابل تاثير.بود خواهد
قالبي ، تصورات مختلف ، فرهنگهاي در رايج استدلالهاي
و شدن اجتماعي فرايند شخصيت ، و خود فرهنگ ، متقابل تاثير
و زبان مختلف ، قومهاي و فرهنگها در اجتماعي رفتار چگونگي
و قومي تنوع اين ميان در غيركلامي و كلامي ارتباطات
پري ، و جن داستانهاي و اسطورهها و سمبلها بررسي فرهنگي ،
ناهشيار ترسهاي و تمايلات از نشان كه لطيفهها و شوخيها
موضوعات جمله از ديگر بيشمار موارد و دارد قومي گروههاي
مردمشناسان و روانكاوان و روانشناسان علاقه مورد
.ميباشد
آشكار هنگامي مطالعاتي چنين ضرورت در مهم نكته اما
اجتنابناپذير حقيقت يك فرهنگي تنوع بدانيم كه ميشود
سردرگمي از را ما فرهنگي تنوع اين از بيشتر آگاهي و است
و خشم چون هم آن احتمالي پيآمدهاي و سوتفاهمها و
.ميبخشد رهايي نااميدي
دارد ، تعلق خاص فرهنگي گروه يك به اينكه تشخيص با انسان
مولفههاي تقويت و حمايت به ميل و خاطر تعلق احساس گاهي
كه ،(ماتسوموتو ، 1996) ميسازد زنده خود رادر فرهنگ آن
دارد وجود امكان اين افراطي اشكال به آن تبديل صورت در
مطالعه.گرديم قومپرستيروبهرو نام به پديدهاي با
را زمينه مورد ، اين در آگاهي افزايش و مختلف اقوام فرهنگ
هموار ديگر باورهاي و نگرشها پذيرش و همدلي درك ، براي
.ميسازد
تاثير بررسي و فرهنگي روانشناسي بهتر چه هر شناخت راه در
و فهم مسير در را قدم اولين است شايسته رفتار ، بر فرهنگ
اين است آشكار آنچه برداشت ، فرهنگ از مختلف تعاريف ارائه
مختلف نظريات و مطالعات در شده مشاهده تفاوتهاي كه است
برداشت در تفاوت از ناشي غالبا زمينه اين در روانشناختي
.ميباشد فرهنگ مفهوم از
فرهنگ تعريف
گونه هر و ميباشد جذاب و پويا پيچيده ، پديدهاي فرهنگ
احتياط اين با همراه بايد آن از تعريف ارائه براي تلاش
.نشود وارد لطمه آن پيچيدگي به كه گيرد صورت
مستفاد متفاوتي معاني روزمره زندگي در فرهنگ واژه از
استفاده قوميت يا مليت نژاد ، معني به آن از گاه ميگردد ،
منعكس را هنر به گرايش و ويژگيها واژه اين گاه.ميگردد
ما به را تغذيه و پوشاك از استفاده سبك يا و ميسازد
ميراث و سنتها توضيح در واژه اين از نيز.ميدهد نشان
.ميگردد استفاده تاريخي
استفادههاي فرهنگ واژه از آمريكايي انگليسي ادبيات در
بري ، و هولندر 1952 كلوك و كروبر.ميشود مختلفي
كه را عمومي طبقه شش در 1992 داسن و سگال پورتينگا ،
:دادهاند ارائه را ميگيرد قرار بحث مورد آنها در فرهنگ
رفتارهايي يا فعاليتها گوناگون انواع توصيفي ، استفاده -1
.ميسازد مشخص را دارد ارتباط فرهنگ يك با كه
كه ميكند اشاره ميراثهايي و سنتها به تاريخي تعاريف -2
.ميباشد مربوط انسانها از گروه يك با
ارتباط در رايج هنجارهاي و قواعد كه هنجاري ، استفاده -3
.ميكند توصيف را فرهنگ يك با
و مسئله ، حل فرايند يادگيري ، بر روانشناختي توصيفهاي -4
.ميكند تاكيد فرهنگ يك به مربوط رفتاري رويكردهاي ديگر
فرهنگ يك سازماني يا اجتماعي برعناصر ساختاري ، تعاريف -5
.ميكند تمركز
.دارد فرهنگ يك خاستگاه بر اشاره ژنتيك توصيفهاي -6
فرهنگ يك در تا دارد وجود امكان اين كه داشت توجه بايد
حال ، هر بهگردد مستفاد واژه اين از متفاوتي معاني ديگر
مختلف چيزهاي به فرهنگ واژه از استفاده با ما كه آنجا از
واژه اين فهم در اگر ندارد تعجبي ميكنيم ، اشاره زيادي
به چنانچه اين بنابر.باشد داشته وجود ابهام و سردرگمي
كنيم ، توجه زندگي در فرهنگ اشاره مورد جنبههاي تمامي
اين پيچيدگي از بهتري فهم و درك به بود خواهيم قادر
.كنيم پيدا دست پديده
سال 1971 ، در هادسون و فورد ماردوك ، اوليه مطالعات طبق
در آن با شكلي به فرهنگ كه را زندگي مختلف جنبه تعداد 79
بري توسط فهرستدر 1980 اين و كردند استتوصيف ارتباط
بازبيني مورد زندگي فعاليتهاي از گسترده طبقه هشت در
.گرفت قرار
و خانهسازي سبك پوشاك ، و تغذيه عمومي ، ويژگيهاي -
و فردي فعاليتهاي نقل ، و حمل و اقتصاد تكنولوژي ،
روابط علم ، و مذهب رفاه ، حكومت ، و اجتماع خانوادگي ،
زندگي چرخه و زناشويي
و بوده مادي پوشاك و تغذيه همانند جنبهها اين از برخي
و حكومتي سازمان همانند ساختاري ، و اجتماعي ديگر برخي
.اجتماعي ساختار
با نميتوان شكلش واقعيترين و گستردهترين در را فرهنگ
در نه مقالهو اين در نه (مالپس ، 1993) نوشيد جرعه يك
فهم براي تلاش در اين بنابر.دانشگاهي تحصيلي دوره يك
ميگذارد ، تاثير ما زندگي بر چگونه اينكه و آن بهتر
فرهنگ عظمت و قلمرو گستردگي ، پذيرش و تشخيص با ميبايست
.كنيم آغاز را كار
به را فرهنگ روانشناسي ، ديدگاه از ماتسوموتو نهايتا
كه رفتارها و باورها ارزشها ، نگرشها ، از مجموعهاي عنوان
از البته كه ميشود ، گرفته كار به انسانها از گروهي توسط
ديگر نسلي به نسل يك از و داشته تفاوت ديگر فرد به فردي
.ميكند ميگردد ، تعريف منتقل
شخصيت برابر در فرهنگ
دارد ، وجود فردي تفاوتهاي فرهنگ در كه حقيقت اين به وقوف
و فرهنگ بين:كه ميكند راهنمايي جالب سوال اين به را ما
اين برايبرخي است ممكن دارد؟ وجود تفاوتي چه شخصيت
پديده يك عنوان به فرهنگ اگر" كه شود ايجاد سوال
درجات با مختلف انسانهاي اگر و دارد موجوديت روانشناختي
واقعا ما آيا بنابراين ميبرند ، پناه آن به متفاوت
تعريف ارائه در فرهنگ؟ نه نميكنيم؟ صحبت شخصيت درباره
با حال بههر و دارد وجود شخصيت با شباهتهايي فرهنگ
اين روانشناختي -اجتماعي پديده يك عنوان به فرهنگ تعريف
ابهام دچار شخصيت و فرهنگ بين تمايز كه دارد وجود امكان
و اجتماعي ماهيتا شخصيتي رگههاي از بسياري.گردد
يك فرهنگ كه حقيقت اين همچنين و ميباشند روانشناختي
مليت يا و فيزيكي ويژگيهاي اساس بر و است انتزاعي پديده
.دارد نقش ابهام اين ايجاد در نشده ، بنا
سنتي طور به آنچه و فرهنگ بين مهمي تفاوت حال ، هر به اما
اين آن اولين.دارد وجود ميشود گرفته نظر در شخصيت
شركت عوامل تمامي از است تجمعي فرهنگ كه ميباشد واقعيت
تفاوت.است شده تقسيم فرهنگي گروه يك اعضاي بين كه كننده
ثبات به ميشود مربوط شخصيت و فرهنگ تعريف بين ديگر مهم
ميباشد ، آن پايداري فرهنگ مهم جنبه يك.فرهنگ پايداري و
و نسل چندين ميان در تربيت و تعليم طريق از كه آنچنان
.ميگردد مشخص فرهنگي رفتارهاي و ارزشها انتقال
و شدن اجتماعي فرآيند طي در فرزندانشان و خانوادهها
به را هنجارها و رسومات ارزشها ، باورها ، پذيري فرهنگ
.ميسازند منتقل بعدي نسلهاي
عنوان به فرهنگ هستي حول شخصيت و فرهنگ بين تفاوت آخرين
كه همانطور.اجتماعي پديده يك ميچرخد ، كلان مفهوم يك
وجود افراد تمامي در تنها نه فرهنگ شد داده توضيح قبلا
دارد ، موجوديت نيز اجتماعي پديده يك عنوان به بلكه داشته ،
برنامهريزي قبل از الگوهاي از نمايش درحال شناسه يك
.گرفتهايم خو آنها به و آموختهايم را آنها كه زندگي شده
رفتاري الگوي يك عنوان به را فرهنگ نيز (1967) هورناي
نتيجه كه ميبيند گروه يك ويژگيهاي از يافته انتقال جمعي
ويژه شكلهاي فرهنگي شرايط.است اجتماعي پيچيده فرآيند
ميكند ، تعيين زندگي جنبههاي تمامي در را فردي تجارب
و اجتماعي منزلت و قدر قدرت ، زنانگي ، و مردانگي عشق ،
مثال عنوان به.ميشود قالببندي فرهنگ توسط رسومات
عصبيتهاي و نگرشها كه دريافت خود مطالعات در هورناي
آنچه با جهات بسياري از سال 1930 در آمريكائيها Neuroses
نتيجه او نظر از.داشته تفاوت بوده ، غربي اروپاي مردم در
رواج و انتشار فردي ، رقابت اصول براساس غربي جديد فرهنگ
در رقابتجويي اين بوده ، افراد بين تنشهايخشونتآميز
و اجتماعي مسائل اقتصاد ، :كرده رسوخ انساني روابط تمامي
شناسه ، يك عنوان به فرهنگ بنابراينخانوادگي روابط
دارد تاثير آن در كه رفتارهايي به و دارد را خودش زندگي
نيز رفتارها اين.ميكند تقويت را آنها و داده پسخوراند
خوراند پس فرهنگي اجتماعي شناسههاي از خود نوبه به
بين دارد ، دوراني ماهيتي فرهنگ بنابراين.ميكند دريافت
فردي رفتارهاي و اجتماعي شناسه يك عنوان به خود صفات
.خود اعضاي
Emics & Etice
اختصاصي تفاوتهاي وجود با مختلف فرهنگهاي از بسياري بين
به اشاره Etic واژه.دارد وجود نيز مشتركي سرفصلهاي
حضور مختلف فرهنگهاي دربين كه دارد زندگي از جنبههايي
نظر جهاني اصول يا حقايق به دارند ، يعني ثابتي نسبتا
اشاره زندگي از جنبههايي به Emicحاليكه در.دارد
از واژهها اين.ميباشد مشخص فرهنگ يك خاص كه ميكند
با همراه ،(پايك1954) رسيده ما به زبان مورد در مطالعات
و زبان از جنبههايي به اشاره با(Phonetics) آواشناسي
واجها و بوده مشترك فرهنگها ميان در كه كلامي رفتار
يك مختص كه دارد اززبان جنبههايي به نظر كه(Phonemes)
اولين جزو (1965) بري.ميباشد معين زبان يا فرهنگ
جنبههاي تبيين براي زبانشناسي ازمفاهيم كه بود كساني
.كرد استفاده رفتار فرهنگي و جهاني نسبي
مهم بسيار فرهنگي مطالعات در مفهوم دو اين گرفتن نظر در
و بشناسيم انساني رفتار يك عنوان به را چيزي ما اگر.است
etic ويژگي داراي چيز آن و بگيريم نظر در حقيقت را آن
حقيقت عنوان به را آن ما كه چيزي بنابراين ،(جهاني) باشد
حقيقت همه براي فرهنگي ، ملاحظه بدون گرفتيم ، نظر در
داراي رفتار آن يعني باشد ، اين عكس چنانچه و بود خواهد
ديگر فرهنگ يك از فردي براي ضرورتا باشد ، emic ويژگي
.باشد داشته واقعيت نميتواند
موضوع اين دقيق كشف فرهنگي مطالعات اهداف مهمترين از يكي
كداميك و emic جنبه انساني رفتارهاي از يك كدام كه است
چنين فرهنگي روانشناسان از بسياريدارد eticجنبه
رفتارهاي ،etic رفتارهاي اندازه به كه دارند عقيده
جنبه دو هر ميتواند رفتارها برخي حتي و دارد وجود emic
اين به توجه و باشد داشته همزمان طور به را etic وemic
به رفتار كردن تقسيم به تمايل از جلوگيري موجب واقعيت
.ميگردد تصنعي نتايج و كوچك طبقات و اجزاء
وشخصيت (self) فرهنگ ، خود
خصوصياتي و ويژگيها كه است كلاناجتماعي سازه يك فرهنگ
.ميسازد مشخص را هستيم سهيم آنها در ديگران با ما كه
دارد ، اثر نيز افراد از يك هر دروني ماهيت بر فرهنگ اما
عمل معين فرهنگي نماينده عنوان به خود دنياي در ما همه
در و كار محل در و برده مدرسه به را فرهنگ اين ميكنيم ،
ماست ، همراه نيز غريبهها و دوستان با خود ارتباطات
ما احساس.ميدهد تشكيل را ما خود از مهمي بخش بنابراين
در ما راهنماي اهميتترين با خويش شخصيت و (Self) خود از
فهم و پيشبيني در اندازه همان به و خودمان رفتار فهم
در بحث اين به مربوط مفاهيم.ميباشد ديگران رفتار
شخصيت و (self-consept) پنداره خود روانشناسي ،
.ميباشد (Personality)
خود درباره احساس آن وسيله به ما كه است روشي خودپنداره
.(ماتسوموتو ، 1996) ميسازيم يا و ميفهميم را هستي يا و
يا و بين خوش باشد شخصي داريم خود از كه تصوري است ممكن
اين از كدام هر.غيره و گريز مردم يا و معاشرتي بدبين ،
شنيدن با كه دارد همراه خود با را پنهاني معاني ويژگيها
ما ، گذشته در اينكه جمله از ميشود ، متبادر ذهن به آنها
و داشته صفات اين با نزديكي ارتباط افكارمان و احساسات
به افكارمان و نقشهها احساسات ، ما ، آينده در اينكه
قابل زيادي حد تا و شده كنترل صفات اين توسط زياد احتمال
را خود كسي ميشنويم كه هنگامي بنابراين.است پيشبيني
متوجه خودكار طور به كند ، مي معرفي معاشرتي يا و اجتماعي
از غني مجموعه در ريشه خود ، از او پنداشت ميگرديم
افكار ، احساسات ، اعمال ، با كه دارد خاصي اطلاعات
سبك و شوخيها حتي و نقشههايش و برنامهها انگيزهها ،
تنگاتنگ ارتباط او هنري ديدگاه و فراغت اوقات گذران
بنابراين.ميگردد تقويت و شده حمايت آنها توسط و داشته
هسته "اجتماعي" عنوان به خودش از او پنداشت است ممكن
است قائل خود براي او كه باشد هويتي و تعريف مركزي
تاثير او فرهنگ بين اين در و (استرايكر ، 1986)
كه گونهاي به دارد ، خود از شناخت اين بر انكارناپذيري
.ماند خواهد باقي آن از ردپايي زندگي شئونات تمامي در
ميگذارد بجاي شخصيت از ما ديدگاه بر شگرفي تاثير فرهنگ
توان اين عادي مردم حتي و محققان به شك بدون كه طوري به
خصوصيات" يا و "ملي ويژگي" نام به چيزي از تا ميدهد را
.ببرند نام "فرهنگي
ابراهيمي بهمن
دارد ادامه
|