خشونت مسئله و اسلام
اسلام در مشاركت و شورا
به منسوب ديوان شرح به نگاهي
قاضي اثر (ع)بنابيطالب علي اميرالمومنين
بگشا راز يزدي ميبدي ميرحسين كمالالدين
مرتضي علي اي
خشونت مسئله و اسلام
جهان در آن فزاينده رشد و خشونت مسئله :گشايي جستار
و بحثها موضوع امروزه زندگي ، وجوه تمام در و معاصر
.است گرفته قرار بسياري روانشناختي و اجتماعي تحليلهاي
عصر ودر قرون طول در را پديده اين واقعيت كه كيست اما
به زدن دامن با معمولا غربيان ، .كند انكار بتواند حاضر
عقايد برايند و اسلام جهان تجويزي ، و تكبعدي تلقي نوعي
و سياسي وگروههاي خيزشها برخي اتكاي به را مسلمانان
مسئله اين اما.ميخوانند خشونتگرا افراطي ، اجتماعي
.حقيقت تا است رسانهاي و رواني جنگ و جوسازي بيشتر
مسلمانان از بسياري حتي كه است چنان تبليغ اين ابعاد
پرسيد مسيحي غرب از بايدشدهاند آن مقهور نيز غربگرا
فرسايشي نبردهاي و دوم و اول بينالمللي جنگهاي كه
و بوسني نژادي كشتارهاي تا...و لاتين آمريكاي و ويتنام
در غرب در افراطيها خياباني خشونتهاي حتي و چچن و كرواسي
دارد؟ موازنهاي چه است متصور اسلام جهان در آنچه با نسبت
نقشها انواع تحليل و تجزيه با نصر ، استاد زير ، مقاله در
انسانها ، ميان زورورزي و خشونت حيطه در متصور واقعيتهاي و
تعادل در اسلام نقش و نقد مورد را دروغين تصور اين
قرار توجه مورد را واجتماعي فردي منش و رفتار به بخشيدن
.ميدهد
معارف گروه
ايرلند از جهان ، مناطق بسياري در خشونت وجود رغم به
از بسياري كه آرام ، اقيانوس حوزه تا و لبنان تا گرفته
دارند ، آنسهم در هندوان تا گرفته مسيحيت از اديان
مرتبط خشونت ديگريبا دين هر از بيش را اسلام غرب جهان
كه -صليبي جنگهاي مسلمانان ، دست به اسپانيا فتح.ميكند
بر عثماني امپراتوري وسيطره -نبودند آن آغازگر مسلمانان
و زور با را اسلام بودن مرتبط تاريخي زمينه شرقي ، اروپاي
دهه چند خيزشهاي اين ، بر افزوناست آورده فراهم قدرت
اسلام اسم از كه جنبشهايي خصوص به و خاورميانه در اخير
محصول كه هستند مسلمانان مشكلات حل پي در و ميجويند سود
تقويت به فقط است ، مسلمانان اختيار از خارج عللي و شرايط
با خاص شكلي به اسلام كه است شده منجر غرب در تفكر اين
.دارد ارتباط خشونت
مورد در كهغالبا ادعايي صحت و اسلام ماهيت فهم براي
به را پرسش اين است مهم ميشود ، خشونت از اسلام حمايت
خود ذهن در و دهيم تحليلقرار و تجزيه مورد روشن طور
به اساسا ،"اسلام" واژه كه يادآوريم به را مسئله اين
اسلام تاريخ كه است مسلم ديگر ، سوي از.است صلح معني
خصوص به ديگر ، تمدنهاي در آنچه از بيش خشونتي شاهد قطعا
پي از كه مطلبي در معهذا.است نبوده است ، شده ديده غرب
نه و است اسلام دين آرمانهاي و اصول به ما توجه ميآيد ،
عمدتا كه تاريخي حوادث حوزه به مربوط وقايع و رخدادها
.است بشر تاريخ عرصه در اسلام گسترش دوران از روايتي
تعريف خشونت از را خود منظور است ضروري چيز ، هر از پيش
كه دارد وجود لغتنامهاي تعريف چندين ابتدا ، دركنيم
"شديد فشار و سريع قدرت ابراز" همچون گرفت نظر در ميتوان
،"آسيبرسان يا خشونت با همراه فيزيكي شديد قدام ا" ،
حقوق عليه خصوص به نابجا يا ناعادلانه زور اعمال"
از ناشي آسيب" بالاخره و "افراطي يا شديد غيظ" ،"ديگران
خشونت از تعاريف اين چنانچه ".حقيقت يا منظور تحريف
چگونه كه پرسيد را سوال اين ميتوان گاه آن شود ، پذيرفته
به مسئله كه تاآنجا.ميشود مربوط تعاريف اين به اسلام
نيست ، آن كاربرد مخالف كاملا اسلام ميشود ، مربوط زور
كنترل (شريعت) الهي قانون پرتو در را آن ميكوشد بلكه
پيدا آن جاي همه در زور كه است جهاني جهان ، اين.كند
ميان روابط در انساني ، جامعه در و طبيعت در.ميشود
.انسان روح درون حتي و انسانها
كشاكش عرصه و زندگي بحبوحه در تعادل ايجاد اسلام هدف
تعادل با خود اسلام در عدالت مفهوم.است مختلف نيروهاي
عربي زبان در (العدل) عدالت واژه شناسي ريشه.است مربوط
اعمال از نوع آن ، ترتيب بدين.است مرتبط تعادل كلمه با
تعادلي مجدد ايجاد هدف با الهي قانون هدايت تحت كه زور ،
ضروري حتي و پذيرفته رود ، كار به است ، رفته بين از كه
.است عدالت ايجاد و انجام معناي به كار اين كه چرا است ،
قرباني معني به روشي چنين به زور كاربرد عدم علاوه ، به
و تعادل عدم افزايش جز كاري كه است شدن نيروها ديگر
.ميانجامند بيشتري عدالتي بي به و نميكنند آشفتگي
و نرم يا است خشن و سريع شكل اين به زور كاربرد اينكه
را زور موارد تمام در اما دارد ، بستگي شرايط به آرام
جهت در و هماهنگي و تعادل ايجاد هدف با ميتوان فقط
دلايل خاطر به نه و برد كار به همگاني و عمومي منافع
اينگونه.خاص گروه يا شخص يك منافع فرقهايبا يا شخصي
.داد قرار تامل مورد را پديده اين با اسلام رابطه ميتوان
با [ديگر اديان برخي بسان] نه و - "دنيا" پذيرش با اسلام
مسئوليت -"قيصر قلمروپادشاهي"زيربار از كردن خالي شانه
عنوان به آن در زور كه گرفت عهده بر را دنيايي با برخورد
واقعيت ، كاربرد همين رهگذر از اما.دارد وجود واقعيت يك
حملاتي و تهاجمات جنگها ، تمام رغم به و كرد محدود را زور
پديد آرامش و صلح از آكنده محيطي توانست كرد ، تجربه كه
وجود اسلام سنتي جهان از كهچيزي جا هر هنوز كه آورد
كه آرامشي احساس.ميشود احساس و است مانده برجاي دارد ،
در چه مسلمانان ، خاص باغهاي از باغي يا مسجد برحيات
نيست ، تصادفي حساسي ا است ، افكنده سايه لاهور در يا مراكش
هماهنگياي ايجاد هدف خشونتبا و زور كنترل نتيجه بلكه
يا و اجتماعي طبيعي ، قواي چه قوا ، تعادل كهاز است
.ميگيرد ريشه روانشناختي
يا خشن فيزيكي زور يا اقدام"معني به خشونت مورد در
اين زوربه اعمال گونه هر با اسلامي قانون ،"آسيبرسان
بر مجرمان مجازات يا جنگ موقعيت در مگر است ، مخالف معنا
آسيب گونه هر ايراد جنگ در حتي حال ، اين با.شريعت اساس
غيرنظاميان عليه زور كاربرد نيز و بچهها و زنان به
بايد نبرد عرصه جنگاوران با فقط.است ممنوع(واسيران)
فيزيكي زور ميتوان آنان عليه فقط و شد روبهرو زور با
از خارج بهديگران ، آسيب ايراد.بست كار به آسيبرسان
شريعت نص اساس بر مجرمان ازمجازات خارج يا چارچوب اين
.است ممنوع اسلامي قانون در كاملا قاضي ، نظر و
حقوق عليه ناعادلانه زور كاربرد"معني به خشونت مورد در
حقوق.است مخالف امر اين با كاملا اسلام قوانين "ديگران
.است كرده صيانت آن از و تعريف اسلامي قانون را انسان
ساير پيروان بلكه مسلمانان ، شامل تنها نه قانون اين
با اگر.هستند مشهور كتاب اهل به كه ميشود نيز اديان
به دارد ، وجود خشونت اسلامي جامعه در تفاصيل اين تمام
انسانهاي كمال عدم علت به بلكه نيست اسلام تعاليم خاطر
كاملا نميتواند ديني هيچ.است الهي پيام كننده دريافت
جاكه هر را انسانسقوطكرده طبيعت ذاتي نقصان عدم
خشونت نوعي كه نيست اين توجه جالب اما.كند خنثي باشد ،
كه است اين بلكه دارد ، وجود مسلمان جوامع در معنا اين به
اقتصاديكه و اجتماعي منفي متعدد عوامل رغموجود به
شدن مدرن و شدن صنعتي فرايندهاي جمعيت ، ازدياد استعمار ،
جابجايي به و ميكند مضاعف را آن ديگر ، عوامل بسياري و
خشونت اسلامي ، كشورهاي از بسياري در ميانجامد ، فرهنگي
كمتري جلوه ديگران ، عليه ناعادلانه زور اعمال عنوان به
.دارد صنعتي غرب از
باز بگيريم ، نظر در "افراطي يا شديد غيظ" را خشونت اگر
بر مبتني اسلام نگرش.است مخالف آن كاملابا اسلام هم
و افراط از پرهيز اصل پايه بر آن اخلاقي اصول و اعتدال
نگوييم اگر غيظ ، از بيش چيزي.است ميانهروي از پيروي
قرار اگر حتي.نيست بيگانه اسلامي نگرش با افراطي ، غيظ
.باشد اعتدال برپايه بايد شود ، استفاده زور از است
منجر حقيقت يا منظور تحريف"خشونت از مراد اگر بالاخره ،
.است مخالف آن با كاملا اسلام باشد ، "سايرين به بهآسيب
عاليترين و است نجاتبخش كه است حقي بر مبتني اسلام
-لاالهالاالله -ايمان به منتهي شهادت در آن جلوه
اين ابتدايي تعاليم با متضاد حقيقت ، تحريف هرگونه.است
اينك.نگيرد قرار آن معرض در كسي اگر حتي است ، دين
و قرآن تعاليم به آسيب به منجر تحريف كه انديشيد ميتوان
است؟ متضاد تعاليم اين با چقدر پيامبر سنت
را زندگي كل اسلام كه آنجايي از كرد تاكيد بايد پايان در
نميشود ، قايل تمايز عرفي و مقدس امور بين و دربرميگيرد
.است جهاني چنين ويژگي كه دارد سروكار قدرتي و زور با
و تعادل ايجاد سوي به زور كنترلكاربرد براي اسلام اما
تجاوز منزله به باخشونت و ميكند محدود را آن هماهنگي ،
مخالف الهي قانون تعريف به بنا او مخلوقات خداو حقوق به
فقط آرامشرا اين اما است آرامش كسب اسلام هدف.است
اين كه كرد تجربه زور كاربرد و طريقجهاد از ميتوان
در زندگي به و آغاز خودمان تنبيه و تزكيه از نيز مسئله
آن پي در اسلام.ميشود منتهي شريعت نصوص اساس بر دنيا
اساس بر تا كند عطا انسان به را توانايي كهاين است
.نكند نقض را طبيعت اين و كند زندگي خود طبيعتخداگونه
عليه كه ميپذيرد اغماض با را زور كاربرد جايي تا اسلام
در آنچه عليه را انسان كه شود اعمال مركزي گرايش نوعي
ميتوان فقط را زور كاربرد.ميشوراند است ، دروني واقعيت
و هرج و آشوب و ما خود طبيعت از تخطي كردن باطل معني به
اين به زور كاربرد اما.پذيرفت تعادل فقدان از ناشي مرج
حقيقت در ميشود ، معمولافهميده كه آنگونه منظور ،
تلاش و اراده اعمال كار اين.شود تلقي نبايد خشونت مصداق
انساني اراده تسليم و خدا اراده با تطابق سوي به انسان
و ميشود نتيجه سلام تسليم ، اين از.است الهي اراده به
اين طريق از تنها و است ريشه همين از نيز اسلام عنوان
كرده سقوط انسان طبيعت در گرفته نضج خشونت كه است اسلام
تا كشيد انقياد بند در را آن در موجود حيوان و كنترل را
كه چرا كند زندگي آرامش در جهان و خود با بتواند انسان
.ميكند زندگي خدا با آرامش در او
نعيمي وحيدرضا:مترجم/ نصر سيدحسين دكتر:نوشته
اسلام در مشاركت و شورا
آن نقش و مشورت و شورا بحث حاضر ، مقاله در:جستارگشايي
فردي عقول بر جمعي عقل تاثير و فردي تصميمگيريهاي در
پيامبر از روايات برخي نقل.است گرفته قرار توجه مورد
را خواننده ميتواند زمينه اين در (س)اطهار ائمه و گرامي
براين كه فراواني منافع و عقلا با رايزني متوجهاهميت
آحاد در گرايش اين چه هر طبعا بنمايد ، است مترتب روش
و فراگيرتر نيز جمعي مشاركت روح شود ، افزونتر جامعه
شوراو بر تاكيد فلسفه شايد و بود خواهد ريشهدارتر
همينمسئله به نيز معصومين اخبار و قرآن در مشورت
.بازگردد
معارف گروه
امتيازات از يكي "شورا" وجود اسلام سياسي فرهنگ در
نمايش به ضمن مشورت پسنديده سنت.است مكتب اين حكومتي
حركت به آنان بخشيدن سرعت باعث مردم ، فعال مشاركت گذاشتن
.ميشود جامعه امور
دارد آن مختلف ابعاد در مشاركت به نسبت مثبتي نگرش اسلام
شده مشاركت مقوله بر تاكيد و توصيه روايات و آيات در و
(ع)اطهار ائمه و الهي انبياء سيره و سنت در.است
قرآن در.كرد مشاهده ميتوان را مشاركت از مهمي جلوههاي
امر سوره همان در و دارد نام "شوري" سورهها از سورهاي
شوري امرهم و الصلوه اقامو".است نموده مشورت و شوري به
است مشورت با كارشان و دارند پا به را نماز:يعني "بينهم
و شوري به نماز اقامه از پس آيه ، اين در.خودشان ميان
با آمدهاند هم كنار در وشوري نماز و است شده توجه مشورت
اسلامي فرامين و دستورات و غني منابع ما چه اگر همه ، اين
پيشينه اما داريم مشاورت و مشاركت خصوص در فراواني ،
در مشورت و شوري اهميت در.نداريم مشاركت از خوبي تاريخي
از نمونهاي عنوان به (ص)اكرم پيامبر كه بس همين اسلام
مردم با مشورت به مكلف و موظف نيز معصوم ، و كامل انسان
:ميفرمايد آيه 159 عمران آل سوره در قرآن كه آنجا است
و است كرده مهربان مردم با را تو كه است الهي رحمت اين"
.ميشدند پراكنده دورت از ميبودي ، همه سنگدل و خشن اگر
در و كن آمرزش طلب ايشان بر و ببخشاي آنان بر بنابراين
گرفتي تصميم كاري به كه آنگاه و كن مشورت ايشان با امور
"كن توكل خداوند به
احد ، جنگ در مسلمين شكست از بعد آيات اين نزول با خداوند
.است داده قرار تاكيد مورد را (ص)اكرم پيامبر روش
روايات و اخبار در شورا
و نيرومند را عقلها مشورت" كه است آمده شريف حديث در
و اخبار لسان در و ميگرداند زايل را عقلها خودسري
گرديده تاكيد "شورا" و تشاور امر به نيز (ع)ائمه روايات
گرفته ، قرار توصيه و دستور مورد مشورت زيادي ، احاديث در و
:ميباشد زير شرح به زمينه اين در احاديث از تعدادي كه
من لكم خير الارض فبطن بينكم ، شوري امركم يكن لم اذا"
".ظهرها
از مرگ نشود اداره مشورت و مشاوره با شما امور كه زماني
.است بهتر برايتان زندگي
ورزد استبداد خويش نظر بر كه كسي "هلك برايه استبد من"
.ميشود هلاك
علي ، اي"استشار من ولاندم استخار من فاخار علي يا "
پشيمان و نمود خير درخواست خداوند از آنكه نگشت حيران
.خواست مشورت كه كسي نگرديد
از كه است آن درونگري و حزم "ذاالراي تستشير ان الحزم"
.بخواهيد مشورت نظر و راي صاحبان
كرد تكيه خويش عقل بر تنها وآنكه "ضل بعقله استغني من"
.گشت گمراه (داد نشان راي استبداد)
و سيره عقل ، عرف ، كه داشت توجه بايد فوق دلايل علاوهبر
و علماء اجماع هم شايد و فطرت عقليه ، مستقلات عقلا ، بناء
تاييد را مشورت مسئله مسلمين ، مستمر سيره و دانشمندان
.ميكند
:ميفرمايد (ع)علي امام
مردان با كه هر و "عقولها في شاركها الرجال شاور ومن"
.ميكند شركت خردهاشان با كند ، شور (تجربه با)
دورانديشي و تجربه و علم و خرد صاحبان مشاوران بهترين"
".هستند
و اجتماعي و سياسي امور در چه و فردي امور در چه شورا
ملاحظه كه همانطور و است مسلمي و پسنديده شيوه حقوقي ،
:ميفرمايد امر صيغه و دستور صورت به قرآن كرديم
"فيالامر وشاورهم"
:مينويسد طباطبايي علامه شادروان
:ميگردد محدود زير مورد دو در شورا قلمرو"
شور با كه الهي ثابت احكام و شرعي الزامات مورد در -1
و اجرا راه تنها ميتواند شوري اصل و نيست تعيين قابل
.كند مشخص را آن برنامهريزي
و (ص)پيامبر تصميمگيري براثر كه فراميني و الزامات -2
و متغير احكام و ثانوي عناوين حوزه اوليالامر و (ع)امام
".ميگردد صادر شرع حاكم اوامر
مشورت اين در زيرا ميكاهد كاستيها و كژيها از مشورت"
نظرات و يكديگرند مددكار و كار كمك عقول از مجموعهاي
آنگاه ميشوند غربال و تحليل و تجزيه و ارائه مختلف
".ميشود اتخاذ تصميمي
كرد رجبعلي:نوشته
به منسوب ديوان شرح به نگاهي
قاضي اثر (ع)عليبنابيطالب اميرالمومنين
بگشا يزديراز ميبدي ميرحسين كمالالدين
مرتضي علي اي
موجب تاريخ طول در همواره ،(ع)علي امام حكمت و سخن جاذبه
آن به منتسب هرآنچه و بوده ذوق و فكر اهل اشتياق و توجه
.مينهادهاند دل و ديده بر و داشته گرامي است ، همام امام
شعر چه حضرت ، اگر آن قصار كلمات و ناوها و خطابهها
و برخوردار عالي بديعي و بياني خصوصيات از گاه اما نيست ،
موهم كه ميبرد بهره عروضياي يا ساختاري نظم از بعضا
و كلام اين تپنده قلب كه سجع ، خاصه.است شاعرانه نظم
معلم قرآن ، نداند كه كيست و ميشود محسوب قرآن ادبي آيات
الهي وحي جامع و حافظ و بيبديل و بزرگ داناي او و علي
نشده ديده و نرسيده هم به هيچگاه او چون مجتهدي و بوده
گرامي ، پيامبر بيواسطه شاگرد عنوان به (ع)علي مقام.است
باطل ، و حق معيار و قرآن مفسر او ، امانات حامل او ، داماد
و پرهيزگاري نماد حضرت ، آن سرمايههاي و غزوات تكيهگاه
..و حكمت و سخن و كلام سنجيدار بالاخره و اسلامي نيايشهاي
"الكلام امير الامير ، كلام":گفتهاند تمثيل مقام در كه.
همراه بليغ ، آرايههاي و سجع يا منثور قافيه از استفاده
در گاه كه پربار معاني و مفاهيم و غني شواهد و امثله با
ميشده ، سخن ارائه ادبي خصلت با و -ايماژ - تصوير قالب
كه نيست بيراه و است بخشيده بيهمتا مرتبهاي را (ع)علي
كلام"علم" و مطلق عنوان يافته ، اعتلا سخن و ادبيت روش
را آن رضي شريف كه آنگونه شده ، قلمداد (ع)علي
باري ، .پذيرفتهاند همگان و ناميده "نهجالبلاغه"
سخن كيفيت و شعر درباب متعدد ، مواضع در امام كه ميدانيم
كلام به فقط نه و فرموده دقيق فرمايشات آن ، سنجش شيوه و
يا مكتوب يا معنا يا صورت باب در و تمايز به بلكه منظوم ،
.فرمودهاند ارائه ارزشمندي معايير نيز ،...و مفهوم
و كند بيخود خود از را ما گزافگويي به ميل بيآنكه
سازد ، دور خردمندي از را ما بزرگمرد آن جذبات در انجذاب
صور به را ادبي نقد و تئوري متفاوت مدارج اغلب ميتوان
اين اينكه.كرد عرضه و يافت ايشان مواريث در مختلف
در شدهاي تدوين دستورالعمل و مضبوط شكل فرمايشات ،
اغلب گويا و ماست ضعف از ناشي نداده ، قرار ما اختيار
با آشنايي فاقد امير ، حضرت انديشه و كلام پژوهشگران
اثبات در مباحث اين تطبيقي اهميت از و جديداند مباحث
.بيخبرند فرهنگي و ادبي حوزههاي اين در (ع)علي تقدم
از بسياري جستارگشاي ،(ع)علي كه نيست ترديدي هيچ اما
همين دليل به و بوده بلاغت و نقد و كلام مهم مباحث
طريق از ايشان به را نحو علم ابداع حتي بيمانند ، اعتبار
مسائل ، نوع اين ذيل در.دادهاند نسبت احمد بن خليل
سايه حضرت ، آن بيهمال شخصيت و مقام به شيفتگي البته
و شيعه فقط نه.بود خواهد و هست بوده ، عقول و ارواح گستر
شارح بزرگترين.گونهاند همين نيز آنها جز كه علويان ،
از يكي و است معتزلي ابيالحديد ابن نهجالبلاغه ،
ميرحسين كمالالدين قاضي ،(ع)امام ديوان شارحان بزرگترين
امام ، انديشه و مقام مجذوب اما بوده ، مسلك شافعي كه ميبدي
:است گفته بوده ، نظم و سرايش اهل كه همو و
توايم خاكسار رند ما و حسني شاه تو
توايم شرمسار گونه صد به ديار اين در
بود نخواهد گذر را ما تو وصل بزم به
توايم ديار از گوييم كه است بس همين
دوري طاقت نداريم كه مرومرو
توايم خاكسار و فقيريم كه بيا بيا
جامي ما نصيب عرفان زمشرب شد چو
توايم خمار پر ميچشم مست مدام
از پرتوي بيترديد عارفانه ، جذبههاي و معاني اين
را او و شده مرد اين نصيب كه است علوي دبستان آموزشهاي
خود ديدگاههاي و انگارهها براساس مفصل ، شرحي تا واداشته
و بوده سلوك اهل وي.نويسد (ع)علي به منسوب ديوان بر
همپيوند عارفان و فتيان با كه مروتي و لطافت از مذهبش ،
:گويد رو اين از هم ;يافته غنا است
دارند تحمل رسم صفا ، ارباب
دارند تنزل دوست با و دشمن با
نزول قوس فكند حوادث سهم چون
دارند توكل و صبر سپر كف در
"منسوب" سرودههاي از مجموعهاي البته ،(ع)علي امام ديوان
اشعار غنيترين جمله از صورت هر در اما است ، امام به
بلند معاني و نغز مفاهيم و مطالب بر احتواي لحاظ به است
موردي و تمايز به و جداگانه آن ، ادبي كيفيت درباب.ژرف و
كيفيت به مربوط سطوح تفاوت اين زيرا كرد ، نظر اظهار بايد
بتوان را ديوان اشعار ميرسد ، نظر به.سرايشهاست
و شاگردان اشعار امام ، اشعار:كرد طبقهبندي بدينگونه
به امام به منتسب اشعار حضرت ، آن علاقهمندان و پيروان
اشعاري بالاخره و ايشان كلمات با آن مضامين نزديكي دليل
بيان را آنها قرين يا كرده استشهاد بدانها امام شايد كه
داشته عزيز گردآورندگان ، و شاگردان سوي از لذا و فرموده
انتسابها ، اين اما.است آمده جمع امام نام به تدريج به و
جهت از است ، برديوان تنقيدي ماخذشناسي ، لحاظ به اگر
و انديشهها يا امام به بلاواسطه يا معالواسطه پيوستگي
به امام آنكه طرفه.است ارجمند حال هر به ايشان ، نظرات
.است بوده آنها مضمون خاصه اشعار ، اين مويد يا منشا نحوي
ما براي اشعار ، بلاغت و نقد در صوري بحث دليل ، همين به
علي مولا جانب از مضامين تاييد صرف و دارد ثانوي اهميت
نظر مورد اشعار يا امام شعرميكند كفايت را عرصه اين
ژرفاي و طاعت دل از زيرا حكمت ، عين و است حكمت قرين امام
و ملكوتآسمان به نردبان نزديكترين و آمده بيرون معنويت
:نامه مصيبت شريف كتاب در عطار قول به.است عاشقان سرزمين
خاست شعر هم عمر و ابوبكر از
مرتضاست علي دو هر از اشعر
بود طاعت بود حكمت اگر شعر
بود ساعت هر و روز هر قيمتش
زمانهاي در نوبت چندين ،(ع)علي امام به منسوب ديوان
شده تدوين و آمده جمع متفاوت فزودهاي و كاست با و مختلف
دقيقا اشعار اين دقيق گردآورنده و جامع اينكه اما.است
هرچند اما.نيست روشن كاملا بودهاند ، كساني يا كسي چه
ازدي جلودي يحيي عبدالعزيزبن احمد ابو همچون كساني از
مدون كه سيدرضي همچون واقع در شده ، برده نام (م332)بصري
كتابش اتقان و اثرش منابع و مستندات و است نهجالبلاغه
روز هر نو ، به نو پژوهشهاي پرتو در و مسلم و محرز
ديوان ، جمعآورندگان و منابع قديمترين از است ، معتبرتر
تدوين از متاخران نام كه هرچند نداريم ، اطلاعي چندان
و آراء و نامه سرگذشت اجمال و دست در شارحان و كنندگان
شارحان ، اين اعاظم از و است مكشوف حدودي تا ايشان مقام
ميبدي معينالدين بن ميرحسين كمالالدين قاضي هم يكي
هجري گذشته 909 در اما نامعلوم ، تولدش سال كه است يزدي
بوده كمالالدين به ملقب كه ميرحسين قاضي اين.است قمري
ميبد اهل اصلا است ، داشته تخلص "منطقي" به شاعري در و
بزرگي و نجابت به و جليل خاندانش و بوده يزد توابع از
جلالالدين ، بن جمال معينالدين پدرش.بودهاند شهره
عضدالدين قاضي شاگرد ،(متوفي 789) "يزدي معلم" به مشهور
محمد مبارزالدين امير نزد در و بوده (مواقف صاحب) ايجي
و نويسنده او.است داشته بسيار حرمت شجاع شاه پسرش و
نام به مظفر آل تاريخ در اثري و بوده گرانپايه محققي
شهاب شيخ معروف براثر شرحي و كرده تاليف "الهي مواهب"
الفضائح كشف في الايمانيه النصائح رشف" سهروردي ،
علامه نزد شيراز در پسرش.است نوشته "اليونانيه
فقه از منقول و معقول در و كرد علم كسب دواني جلالالدين
نورالله قاضي.شد نظر صاحب كلام و فلسفه و هيئت و منطق و
ياد فضل و نيكي به وي از "المومنين مجالس" در شوشتري
مذهب پيرو و تسنن اهل از بيترديد او كه هرچند كرده ،
كتابش ارج بر مسئله همين رو هر به.است بوده شافعي
فرقهاي ، تعصب يا مذهبي تحبيب سر از نه زيرا ميافزايد ،
شرح به (ع)علي امام ديوان اعتبار مقام در و فضل سر از كه
مدتي ميرحسين ، قاضي.است ورزيده اهتمام ارجمند اثر اين
تحريك به بعدا اما داشته ، را يزد القضاتي قاضي مسند
اخلاقياي و علمي مقام اما.زدهاند كنارش مذهبي متعصبان
الافاق ، في القضاه قاضي را او متاخران و معاصران كه داشته
المتاخرين ، جامع فقهاء افضل المتقدمين ، العلماء اعلم
مشكلات كشاف الاصول ، و الفروع حاوي المنقول ، و المعقول
المويد الانسيه ، الكمالات و القدسيه صاحبالنفس العقليه ،
و (مفيدي جامع) خواندهاند..و نافذالحكم عندالله ، من
علماي افاضل سلك در":گفته بارهاش در "حبيبالسير" صاحب
علم...و داشت انتظام آفاق دانشمندان اعاظم بل عراق ،
:آمده "العارفين رياض" در و ".ميافراشت امانت و ديانت
و فنون در ضمير ، صافي است سالكي و بينظير است حكيمي"
طرائق" در معصومعليشاه بالاخره و "معروف و مشهور علوم
المتكلم و المتبحر الفاضل":است گفته دربارهاش "الحقايق
."المتصوف
كردند تكفيرش و نداشت مصون را او منزلت ، و مقام اين اما
اين و است كرده "حق حضرت بر هيولي اطلاق" كه جرم اين به
در بين ظاهر متشرعان كه بوده تكفيرها نوع همان از ظاهرا
تصوف ، و باطن متضلعان يا معقول علوم به متمايلان حق
كه ميبدي ميرحسين قاضي منشات ميداشتهاند ، روا همواره
اين (مكتوب ، 1377 ميراث نشر دفتر) رسيده چاپ به اخيرا
دارد خود در را مدعي به ميبدي پاسخ و اتهامات و تشكيكات
بوده آلوده غبار مايه چه زمان آن فضاي كه ميدهد نشان و
سخن داشت ، منصبي هركه كه است اخير سنوات همين گويي و
مرد اين.ميكند تكفير را آن و تاويل معارضه به را مخالف
اسرار و عقلي علوم در و بوده معنا و ذوق اهل كه نيز
خاصه عظام ، بيت اهل محبت به و داشته دستي باطني
و بركنار كار از و تكفير ميجسته ، تفضل علي اميرالمومنين
روزگار در آزارها ، و ايذاء همين خلال در و ميشود افسرده
سجل" !"مفيدي جامع" صاحب قول به خان ، بهادر اسماعيل شاه
و گشت مختوم انقضاء خاتم به الصفات كامل قاضي آن حيات
".سپرد ارواح قابض به حيات نقد
منشات و علي امام ديوان شرح جز ميبدي ، ميرحسين قاضي از
شرح":جمله از داريم ، سراغ ديگري آثار آموزش ، عبرت
شرح" ،"الكافيه شرح في الرضي مرضي" ،"فيالحكمه الهدايه
،"البحث آداب شرح" ،"العين حكمه شرح" ،"المنطق في الشمسيه
حاشيه" ،(ابيالخير ابوسعيد معروف رباعي) "حورائيه شرح"
تحرير حاشيه" ،"اقليدس تحرير حاشيه" ،"الانوار طوالع شرح
"كميل خبر شرح" ،"الهيئه في الملحض شرح حاشيه" ،"مجسطي
جام" ،"الحقايق ناذري صعد قد خبر شرح" ،(علي امام صحابي)
المشهور الماء في الشيي شبح فيرويه رساله" ،"نما گيتي
"معما فن در رساله" ،"فارسي اشعار ديوان" ،"الظل رساله به
و است اثر المجموع ، 19 منحيث كه ،"راز گلشن شرح" و
آثار بر شروحي عمدتا و ميدهد نشان ما بر را وي ميراث
آثار اين بررسياست... و نجوم عرفاني ، عقلي ، علوم درسي
حامل و خاص نظريهاي مبدع ميبدي قاضي كه است آن نشانگر
معروف آثار شارح بلكه نبوده ، متداول علوم در ويژه دقايقي
و خاص تسلطي اما بوده ، رايج فنون در فاضل و مدرسي
.است ميكرده عطا ممتاز مقامي وي به كه داشته ناقدانه
ابيطالب ، عليبن اميرالمومنين به منسوب ديوان شرح" اما
تاريخ در ميبدياست مشهورتريناثر كه "عليهالسلام
پرمحتوا ، و مفصل مقدمهاي از پس و تاليفشده ق_ه 890
تصوف اشراقو و منقول و معقول از مزجي شرحي و فاتحه هفت
سخنان رواياتو و آيات بسياربه استشهادات و آورده
ارزشمند كتابي آن از داردكه تازي و فارسي اشعار و بزرگان
خود ، شرح در قاضياست پرداخته فضلا و علما توجه مورد و
و كرده رابيان نحوي و نكاتصرفي و لغات معاني بدوا
هرشرح نهايت در و ميپردازد اشعار فارسي ترجمه به سپس
و كرده رباعيمنتقل يك به را امام اشعار مضمون نيز
ذكر و تاريخي اشارات وي ، شرح دربازآفرينيميكند
به وتفصيلآن دارد وجود نيز مربوطه موضوعات و لطايف
رغبت طوعو به سنخ ازهر خوانندگان جميع كه است نحوي
.گيرند بهره ميتوانند
مبنايحرف بر -الفبايي صورت به اثر اين در امام اشعار
است بوده شارحاين وهدف شده وشرح تنظيم -قافيه آخر
از سبق قصب معاقدآن توضيح و تنقيحمقاصد در..":كه
اجتناباز والغازو ايجاز احترازاز و ربودم اقران
صاحب به را خود مهر سپس "نمودم التزام اسهاب و اطناب
:كند بيان نظم به چنين ديوان
من سيماي از دم هر مهرحيدر تابد كه بس
من بالاي باشداز راسرفرازي آسمان
ست نبي دوش آن كه زمعراجش گويم سخن چون
من پيماي فلك فكر دامنكشد در پاي
دل دست در او ذوالفقارمهر گرنبودي
من اژدرهاي نفس اين مرا كردي لقمهاي
است سرمه جاي به من چشم دردو راهش خاك
من بيناي ديده بر ديدمآفرين نيك
مدحشسرفرازيميكنم به تنها من ني
من آباي نشنيداز كسي هرگز اين غير
نجف سوي ببر درگردنتخاكم صبا اي
من اعضاي زهم ريزد فرو چون مردن بعد
را خود روشي و اصولي سبعه ، مباحث فواتح ميبديدر قاضي
:كه ميكند آغاز آنجا از را بحث اصلا و ساخته مطرح
و است فكر طريق به يا عقايد قواعد و وصول اصول دانستن"
رياضت طريق به يا است ، مشائين حكماي متكلمينو مسلك آن
را ايشان كه است وحكماياشراقيين مسلكصوفيه آن و
خود تركيبي گرايش ترتيب اين به و "گويند رواقيينهم
شرح طي در و روشهااعلام اين مجموعه از بهرهگيري در را
ابتدا فواتح ، در مقدماتي مباحث.ميگيرد كار به اشعار
واسماءو پروردگار ذات درباره سپس و راست راه بيان در
صغيرو انسان و كبير انسان در بعد.است حق حضرت صفات
بر مرتضي احوال و فضايل در ولايتو و نبوت در بالاخره
.قديم قرآن و وفقحديث
از مهمي و اساسي ميبدي ، مسائل قاضي شرحمفصل طول در
رواياتو آياتو به و اخلاقآمده و عرفان و كلام
ومباحث لطايف حتي يافتهو غنا وگزيدهاي سنجيده اشعار
كه اثريپرمحتوا جمع سر گنجيدهو آن در تاريخينيز
را تحقيق اهل فضل و افزايد خواننده دانش بر آن ، مطالعه
آثار درميان مجموعهاي چنين است ، آمده پديد گسترشدهد
مولفبدان اشعار و ذوق كه خاصه است ، نيزممتاز قدما
و بازتابي اشعار ، اين و است بخشيده لطافتيمضاعف
. است(ع)علي ديوان در مفاهيمژرفمضمر از ترجماني
رضوي مسعود
|