بازداشت شيوه :اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
ايران هنري جامعه درخور را ميلاني خانم
نميدانم
نقد نامدارياندر تقيپور دكتر از نوشتهاي
دركتاب مشرف مريم اشعار مجموعه بررسي و
شعر با آشنا و روان طبع شناور ساحلهاي
نو و كهن
بازداشت شيوه :اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
ايران هنري جامعه رادرخور ميلاني خانم
نميدانم
اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير مسجدجامعي ، احمد:هنري گروه
از تاسف ابراز با سينما خانه مديره هيات نامه به پاسخ در
حرمت و قانوني امنيت حفظ بر ميلاني تهمينه بازداشت
:است آمده مسجدجامعي نامه در.كرد تاكيد هنرمندان انساني
هنر درخشان سابقه وجود با كه است تاسف موجب اينجانب براي
عاليترين كه تاكيداتي همه رغم به نيز و جامعه اين در
اهل عزت و هنر مقوله به اسلامي جمهوري مديران و مسئولان
مشاهده هنرمندان با را رفتارهايي گاه داشتهاند ، هنر
.ندارد تاكيدات و سابقه آن با نسبتي كه ميكنيم
تلاش با كه اخير ، دهه دو در ايران سينماي پربار كارنامه
كه است آن از حاكي است ، شده حاصل كشور سينماگران يكايك
و فرهنگ اعتلاي در بسزايي نقش تنها نه ايران نوين سينماي
را اسلامي ايران نام دفعات به بلكه نموده ايفا كشور هنر
كشورهاي در فرزانگان و مردم سطح در صورتها نيكوترين به
شما با اينجانب كه است طبيعي لذا.است بخشيده رفعت مختلف
هنرمندان كه باشم عقيده هم سينما در همكارانتان تمامي و
انساني حرمت حفظ با و قانوني امنيت از استفاده با بايد
.دهند ادامه فعاليت به بتوانند
كه مدعاست اين بر گواهي جهان كشورهاي از بسياري تجربه
منظر از سينما ، جمله هنري ، از فرآوردههاي ارزيابي
كه فرهنگي ، افول و سرخوردگي سوءتفاهم ، ايجاد جز غيرهنري
ملي - اسلامي فرهنگ بر غيربومي فرهنگ غلبه ساز زمينه
فوق ، مراتب به توجه با.داشت نخواهد پي در اي است ، نتيجه
خانم سركار بازداشت شيوه كه مينمايم تاكيد نيز اينجانب
سينمايي هنرمندانه فعاليت به سالها كه را ميلاني تهمينه
ايران هنري جامعه خور در است ، داشته اشتغال كشور در
و اقدامات پيگيريها ، به عنايت با لذانميدانم
تمامي همچنان ذيربط مسئولين با شده انجام رايزنيهاي
خواهم معمول هنرمندان حريم از صيانت براي را خود تلاش
امكان مربوط نهادهاي مشترك مساعي با اميدوارم و داشت
.شود فراهم سريعتر هرچه مشاراليها آزادي
نقد نامدارياندر تقيپور دكتر از نوشتهاي
دركتاب مشرف مريم اشعار مجموعه
بررسي و
شعر با آشنا و روان شناورطبع ساحلهاي
نو و كهن
:اشاره
منتقدان و ادبپژوهان جمله از پورنامداريان تقي دكتر
بررسي و نقد در را آثاري كه است فارسي شعر سبك صاحب
و كرده عرضه بازار به كتاب هيئت در نيما و شاملو اشعار
جلالالدين آثارمولانا بررسي و نقد در كتابي بهزودي
خانم اشعار مجموعه بر است زيرنقدي نوشتهميكند منتشر
سوي از كه "شناور ساحلهاي" كتاب در مشرف مريم دكتر
.است شده عرضه بازارشعر به انتشاراتروزنه
* * *
مشرف برگزيدهمريم شعرهاي از مجموعهاي شناور ، ساحلهاي
.است رسيده چاپ اخيرابه روزنه انتشارات طرف از كه است
نيمي به نزديك كه است هشتشعر و دويست داراي مجموعه اين
و است كلاسيك شعر قالب و صورت در غزل(قطعه 95) آن از
دريافت نميتوان دفتر اين از.سپيد يا آزاد شعرهايي بقيه
چون آمدهاند فراهم هم كنار مبناييدر چه بر شعرها كه
دفتر اين كه دفتري سه نه و دارد تاريخ شعرها نه
مجموعه تاريخ به كه اشارهاي تنهاآنهاست از گزيدههايي
سالهاي كه است آغازكتاب در ميبينيم را سرودهها اين
شانزده شعرهااز اين يعني ميدهد نشان را 13581378
اگر.برميگيرد در را سالگياو سيوشش تا سالگيشاعر
شده سروده سال 1358 در دفتر اين غزلهاي هماز معدودي
تجربهاي شانزدهسالگي در شاعر كه كرد قبول باشد ، بايد
در كه است گذاشته سر پشت درحوزهشاعري را ساله چند
غزلهايي بخصوص و شعرها است ، شده شانزدهسالگيموفق
اين غزل اولين به.بسرايد دلكش و زيبا و خامي از خالي
:كنيد نگاه مجموعه
تو بيبهانه باران وآينه است شب
تو شانه انحناي سينهموج شكست
طوفاني خيز موج زخط گذشتهام
تو آستانه بر جان دهم كه رسيدهام
شوق ستاره مهتابياي ساحل رنگ تو
تو فسانه گرمي از شب نخفتهچشم
دريايي اسطورههاي قاصد تو مگر
تو كرانه ترانهستدر موج موج كه
بازوانتاريكي مرا كرده بند به
تو بينشانه عطر مرا داده باد به
زدم تكيه عشق اورنگ بر مست ماه چو
تو شبانه باده زمين شراب منم
اين ازابيات بعضي هاي مصرع ميان معنايي پيوند چه اگر
وجه نميتوان و است مبهم ، 3و6 بيتهاي 1 مانند غزل ،
پيدا مصراع دو معنايي سير براي قبولي قابل و مناسب تداعي
آهنگ خوش و زيبا و سالم كلمات ، تركيب بافتو اما كرد ،
صورت و قالب ديدن كه را خود معنيانديشي عادت اگر و است
كنار ميكند ، ايجاد ما در را آن كلاسيكوسوسهتوقع شعر
وقتي.يافت لذتبخشخواهيم و زيبا را غزل اين بگذاريم ،
ميكنيم ، در تامل شعر تصويرهاي و تركيبات و واژگان در
در و است وامروز ديروز شعر از غزلآميزهاي كه مييابيم
با را يكديگر تجددحضور و سنت غزل ، سنتي صورت و قالب
انحناي موج ، سينه شكست.كردهاند تحمل هم كنار در مدارا
دريايي ، بازوان اسطورههاي قاصد مهتابي ، ساحل تو ، شانه
موج خط و دارند امروزي وجمالي زمين ، جلوه شراب تاريكي ،
ستاره فسانه ، دادن ، گرمي تو آستانه بر خيزطوفاني ، جان
به نگاهي بيش و كم شبانه ، عشق ، باده شوق ، اورنگ
ميبايد حال اين.مينمايند ديروزرا چشماندازهاي
چنانكه.باشد معاصر وشعر كهن شعر با آشناييشاعر نتيجه
و قافيه و وزن همين با حافظ از است غزلي يادآور غزل همين
(1).است رديف حذف با
قابل اول نظر در شايد كه نكتهاي مريممشرف غزل در
شعر از خواننده توقع با آن ستيزي بنمايد ، عادت ايراد
ستيزي عادت ارتباط ، مخل وابهام معني حوزه در است كلاسيك
تامل كه شود ابهامي به منجر اگر البته خواننده توقع با
و ارتباطها كشف به تامل اين حاصل و كند طلب را خواننده
و مطبوع بسيار البته شود منجر معاني ميان پنهان پيوندهاي
شعر در تجدد جلوههاي واز شعر شناختي جمال وجوه از
راه تامل ، وجلب توقع ستيزبا اين اگر اما.است فارسي
قبول و انديشه فقدان نشانه بيحاصلو جايينبرد ، به
اختيار از خارج خيال افسون و قافيه اقتضاي جبر و تسلط
تداوم جريان چه اگر افسونخيال اين.بود خواهد شاعر
اما ميكند ، ضمانت زبان قواعد از خروج مثل را عاطفه
و ظريف و پنهان و تنگ نه نيز ارتباطرا راههايامكان
بيشتر تامل و تجربه با خوانندگاني براي بخصوص كه -باريك
مطبوع ابهام.ميكند مسدود بلكه -است انگيز دل و مطبوع
متنشعر با گفتوگوي در را خواننده پرسشهاي تعداد
مراجعه بدون خواننده براي پرسشها اين اما.ميكند افزون
پاسخپذير وحدس تامل طريق متن ، از بيروناز منابع به
قصايدخاقاني از بسياري مثل كهن دشوار شعرهاي در.است
وگوي گفت در خواننده براي متعددي پرسشهاي نيز انوري و
طريق از پرسشها آن اماغالب ميآيد پيش شعر متن با
بر حاكم غالب فرهنگ با آشنايي متنبا از خارجي منابع
من كه است سبب همين به.ميگردد پاسخپذير شاعر عصر
. دانست ابهام داراي نبايد را شعرها اين دارم عقيده
كه شمرد ابهامي بايد چشمانداز اين در را مذموم ابهام
متن با گفتوگوي در خواننده پرسش افزايش انگيزه شعر در
نميتوان و گريزند پرسشهاغالباپاسخ اين اما ميشود ،
به مراجعه با يا شعر بر وتامليذهني كوشش نتيجه در
.يافت آنها براي پاسخي متن بيروناز منابع
بخش نيز و "شناور ساحلهاي" مجموعه نخستينغزل اين در
احتمالابه كه مجموعه اين ديگر غزلهاي از توجهي قابل
ميشودو مربوط شاعر جواني دوره اوليهو تجربههاي
بسيار كار تازه شاعران از بسياري شعرهاي به البتهنسبت
ارتباط سد كه مذموم ابهامهاي اين به است ، ما اندك
همين در.ميخوريم ميشود ، بر متن با گفتوگويخواننده
رسيدن كه كرد مطرح را ميتوانپرسشهايي بحث غزلمورد
كه تعذري.مينمايد متعذر آن براي پاسخيقانعكننده به
فضاي از ناشي ابهام ، چون نيست تاويلپذيرهم حال عين در
:نيست شعر كلي و عمومي
تو بيبهانه باران استوآينه شب
قابل صورتهاي از يكي به اولا ميتوان را مصراع اين
:خواند زير قبولتر
تو بهانه بي باران آينه ، و است شب.الف
تو بيبهانه باران و ، آينه است شبب
باران و است ، شب:است مفهوم اين حاوي الف ، قرائت
است آينه تو ، بيبهانه
باران آينه و است شب:مفهوماست اين حاوي ب ، قرائت
"است شب" ممكنجمله قرائت دو اين در.(است) تو بيبهانه
معنايي قرائت دو هر بعديدر بخش اما.است ، مشترك
با هم كه داد دست به آنها از ميتوان تفسيري چه.ندارد
وجودي خصوصيات با هم و باشد همساز اجزا نحوي روابط
وجودي خصوصيات اين از ناشي معانيمجازي واژههاو مدلول
صفت يا و هماهنگ ،"باران آينه" يا "آينه" و"باران"
ناپذيري پاسخ پرسشهاي ميتوان باشد؟ متناسب "بيبهانه"
:مثلا.كرد مطرح شعر اين در هم باز را دست اين از
وجه براساسچه است ، موج سينه شكست تو شانه انحناي -
است؟ شده ساخته شباهتي
ساحل و هستي؟ رنگي چه تو يعني مهتابي ، ساحل رنگ تو -
تصوري براساسچه و تشبيهي يا استعارياست اضافه مهتاب
است؟ گرفته شكل
اسطورهاي دارد؟ معني چه دريايي ، هاي اسطوره قاصد تو -
چه اسطورهها اين وقاصد هستند دريا ، چهاسطورههايي
آني؟"تو" كه كيست و دارد خصوصياتي
كه نيست اين وجه هيچ به پرسشها اين از من منظور البته
ما عادي تجربههاي با سازگار روشنو بايدمعني شعر
.سرگردانكند خود درجستجوي را ما نبايد و باشد داشته
بايد طولاني ، هم چقدر سرگردانيهر كه است آن منظورم
انگيزههاي كشف درك حاصلش كه گيرم باشد ، داشته حاصلي
خاص احوال سبب به شاعر ستيزيسخن وتجربه بيمعنايي
.باشد جهان به خاص ونگاهي روحي
نكته اين اثبات زمينه تا تاريخداشت شعرها اين كاش اي
شاعر روان طبع و شيدايي و شور و شيفتگي كه ميآمد فراهم
اودر وذوق شور اسارت از ناشي دست اين از شعرهايي در
سر از سرتاملبلكه از نه كه است آثاري دلربايي چنبره
براي اين و است شده بيتاملانهخوانده و قبول تسليمو
پرزرق شيفتهظاهري انديشه تاملو از بيش كه جوان شاعري
.است طبيعي بسيار ميشود ، البته برق و
را شاعر حال غزلها اين به خود نگاه در وقتي همه بااين
متن در نيز است ، دبيرستاني و جوان دختري احتمال به كه
در را آنها ميكنيم ، لحاظ سرودنشعر حاكمبر احوال
.مييابيم قاعده به ودلكشو روان انتظار حد از بيش مجموع
اين شعرهاي تنظيم ترتيبو بر كه دريابم نتوانستم من
بتوانم تا است حاكم منطقي چه دفتر ، سه از برگزيده مجموعه
شاعري و شعر كار در را گوينده رفت پس يا پيشرفت تحول سير
او حاصلتجربيات از و بزنم حدس احتمال و جمال با
برگزيده شعرهاي.بدهم دست به ودرست قطعي نسبتا تصويري
غزل دهمين در.ندارد تاريخ هيچكدام ودوم اول دفترهاي از
شعر از مضموني به اول دفتر از شعر يكمين و بيست و
بوي" مجموعه در كه كدكني شفيعي از "صداها براي آينهاي"
صداست تنها" شعر از مضموني نيز و است آمده "موليان جوي
ايمان" مجموعه در كه فرخزاد ازفروغ "ميماند كه
اين امااست شده اشاره آمده ، "سرد فصل آغاز به بياوريم
در دومي و سال 1356 در اولي كه را مجموعه دو اين شاعر كه
است خوانده سالي چه در شدند ، چاپ بار نخستين سال 1343 ،
شعر بيست كه است مجموعه سوم دفتر در تنها.نيست معلوم
ترتيب به نيز شعر بيست اين ترتيب كه است تاريخ داراي
در شعر قديميترين و است نيامده دفتر اين در تاريخي تقدم
و شده سروده تاريخ 1358 به كه است "تندر" شعر دفتر ، اين
و "برزمين آوازي" ،"رويا" شعر سه آنها جديدترين
.است سال 1365 آنها تاريخ كه است "گسسته زمزمههاي"
اين شعرهاي كه دريافت نميتوان وجه هيچ به اين بنابر
مربوط شعرها كدام يا و شدهاند مدون ترتيبي چه با مجموعه
تا 1378 ميان 1365 سالهاي به
تنها سوم دفتر غزل سه و بيست ميان از.است
در تاريخدار غزل تنها كه غزل اين و دارد تاريخ غزل يك
شده سروده شيكاگو در سال 1994 در ظاهرا است ، مجموعه اين
سالگي هشت و بيست در و شمسي سال 1370 حدودا يعني است ،
سنايي از قصيدهاي رديفش و قافيه كه -غزل اين در.شاعر
كرديم ، نقل قبلا كه غزلي برخلاف (2)ميآورد ياد به را
خالي شعر و ميبينيم نيز عاطفه كنار در را انديشه حضور
معنايي پيوند فقدان و ستيز معني و تامل فاقد تصويرهاي از
و انديشه از فارغ ظاهري زيباييهاي و مصرعها ميان
ديگر جاي در هم شعر اين اما است پاسخناپذير پرسشهاي
(3):است آمده تاريخ بدون و ديگر نامي با كتاب
انسانها سكوت در فريادم ناب شعر
جانها پياله در دردم و آتش درد
ميگويم نخوانده بر ميپويم نجسته ره
پيمانها بنفشه با دارم يخ شكيب در
چيدن افق از تندر پيچيدن شراره چون
طوفانها قدوم بر پاشيدن شعله جام
كردن پا به دوزخي آوردن آتش رقص
...بارانها خجسته زان پروردن شعله بذر
تاريكي خيال در ميسوزم ستاره چون
...زمستانها دل در ميبالم شكوفه چون
(ص 219)
.است غزل "شناور ساحلهاي" شعرهاي از نيمي حدود گفتم
مشرف مريم ميكنيم ، تامل غزلها اين در مجموع در وقتي
و روان زباني و مواج تخيلي شيدا ، طبع با غزلسرايي را
دلانگيز و زيبا شعري يا غزل كه ميبينيم شورانگيز گهگاه
جنبش و شور به را قريحهاش و شوق به را او گذشتگان از
سعدي و مولوي به تنها كلاسيك شعر به او دلبستگيميآورد
هم خسرو ناصر حتي و عطار سنايي ، بلكه نيست حافظ و
گذشتگان شعر از آنچه.گردد او الهام و شور منبع ميتواند
معني و انديشه ميشود ، سرودن شوق و شور انگيزه او در
زيبا صورتي.است قافيه و وزن جمله از و موسيقي بلكه نيست
غالبا احساس و حال تا برانگيزد را او طبع تا است كافي
احوال نيز گاهي.سازد جاري آن در را خود شورانگيز و شاد
تحت را او صورت بر علاوه گذشتگان ، شعر در جاري عاطفي
از هم كه "سنگي شكوفههاي" شعر مثل ميدهد ، قرار تاثير
از معروف قصيدهاي يادآور عاطفي زمينه هم و صورت نظر
(4):است ناصرخسرو
مرا شرر و شور همه آن مرد سينه در
ورمرا شعله همي داشت كه آتشي وان
برگرفت تيشه يك به حزن پيكرتراش
مرا بشر نوع صورت سرد سنگ از
درد اخگران بزم به شماراشك گوهر
مرا بيثمر گهر از داشت پوشيده
خموش لب بسته صدف چون فكند وانگه
مرا گهر نازل مردم پاي زير در
نبود رهنمون شب تيره تنگناي در
...دگرمرا فروغي اشك چراغ از غير
(ص36)
محسوس آن در گذشته شاعران از استقبال كه غزلهايي همه در
مورد شعر عاطفه و زبان از تاثيرپذيري بيش و كم اگرچه است
غالبا تصويري و معنايي زمينه اما است ، آشكار استقبال
و حال و ذهنيت از متاثر و دارد امروزي بوي و رنگ و تازه
:مانند تصويرهايي شعر همين در چنانكه.است شاعر روحي هواي
امروزي و تازه اشك ، چراغ درد ، اخگران بزم حزن ، پيكرتراش
.است
دارد ادامه
:ها پانوشت
كه فرودآ و نما كرم /توست آشيانه من چشم منظر رواق -1
توست خانه خانه
بيچوني حجت وز /بستانها تو عشق از مشتاقان دل در اي -2
برهانها تو صنع در
ضمن در "باران در رقص" نام با نيز ص 182 در شعر اين -3
.است آمده ،(ص 182) دوم دفتر غزلهاي
به نيافت زبون گويي /مرا جگر غربت كژدم كرد آزرده -4
...مرا مگر گيتي
|