منطق تا فرهنگ از ;جامعه
انديشه تازههاي
منطق تا فرهنگ از ;جامعه
و سلامت حالات و است بعدي چند و زنده پديده يك جامعه
از اينكه درعين جامعه.دارد ناخوشي و خوشي و بيماري
نهايت ، در خود يافته ، تشكيل فرد بهنام زيادي سلولهاي
يافته وحدت كه است كثرتي فلاسفه ، قول به و است موجود يك
كه همانطور نيست ، يافته وحدت جامعه ، حالات ولي.است
است ممكن جامعه يك.نيست وحدتيافته هم فرد يك حالات
و حالاتي از ندانسته ، يا دانسته حوادثي براثر
ضعف از شود ، كشانده ديگر موقعيت و حالات به موقعيتهايي
در خلاصه و كند حركت ضعف به قوت از يا و قوت به
و صعود مرگ ، نقطه تا گرفته كامل سلامت از وسيع محدودهاي
.باشد داشته سقوط
تصادفي و اتفاقي جامعه ، در سقوطها و صعودها اين پيدايش
از مراحل اين از مرحله هر و است قانون تابع بلكه نيست ،
جامعه بطن و درمتن كه ميكند تبعيت فرمولهايي و فرمولي
يعني.است كار در مرتبا و نيست آن از بيرون و است نهفته
همانطور نميكند ، سپري قانون بدون را لحظهاي جامعه ، يك
.است ديگر طبيعتي خود ، هم جامعه و است چنين طبيعت كه
آن با مترادف و "قانون" مساوي "وجود" خود اصولا زيرا
.ندارد وجود بيقانون وجود و است
يك افراد و است ثانويه طبيعت يك افرادش براي جامعه پس
و طبيعت يكي:درگيراند طبيعت نوع دو با حقيقت در جامعه ،
و است گرفته خود در را افراد تن و جسم كه مادي محيط
تحت را افراد جان و ذهن كه انساني محيط و طبيعت ديگري
.است جامعه همان اين و ميپروراند داردو پوشش
قبضه در آن مرگ و زندگي كه است معني اين به قانونمندي
دارد ، قرار عدمتناسب و تناسب و عدمتعادل و تعادل شرايط
در فعال نيروهاي صحيح كاركرد نتيجه كه تناسبي و تعادل
و تعادل.ميرسد فرا جامعه مرگ آن ، نبود با و است جامعه
بين از شناخت عدم با و ميآيد بهدست شناخت با هم تناسب
از و است آن تابع و "تفكر" گرو در هم دو اين كه ميرود
بلكه نيست ، جبري پديده يك جامعه پس.ميشود نتيجه آن
قول به و ديگر عبارت به.است قانونمند پديدهاي
-معلولي و علت قوانين -"علي" جبر جامعه بر ابنخلدون ،
و بخت و جادويي و ماورايي و قدري و قضا جبر است ، نه حاكم
نه است نهفته خودش در جامعهاي هر سرنوشت.غيره و اقبالي
كرده انتخاب كه است راهي همان در سرنوشتش و بيرونش در
هنگامي هم سرنوشت اين تغييرميكند حركت آن در و است
راه تغيير و باشد داشته امكان راه تغيير كه دارد امكان
سرنوشتها و راهها از كه است مفيد و ممكن زماني هم
كردن اثر و دادن اثر در ارادهها و آيد بهوجود آگاهي
تا برسد ، عمل مرحله به نظرها و افتد كار به آگاهيها
هر حفظ يا اصلاح براي پس.بيفتد نظر مورد راه به جامعه
از "اراده هدف ، آگاهي ، " پارامتر سه وجود سرنوشتي ،
.است ضروريات
اين از متشكل منطقي مداري جامعه ، محدوده در ما بنابراين ،
يكديگر از و وابستهاند و پيوسته هم به كه داريم قطب چند
منطقي را جامعه و ميگذارند اثر هم بر و ميكنند تغذيه
و قطبها اين نگهدارنده و "ستون" البتهميكنند
"آزادي" خدشهناپذير و اساسي اصل هم ، آنها به اعتباردهنده
هيچ نميشود ، "خودش" چيز هيچ آزادي ، بدون كه زيرا.است
حقيقت به واقعيتي هيچ و نميكند پيدا واقعيت حقيقتي
اراده نه ميشود ، دين دين ، نه آزادي بدون.نميپيوندد
و تكامل نه و مييابد مصداق شخصيت نه ميكند ، پيدا مفهوم
لوث هم "مسئوليت" حتي آزادي ، بدون.ميآيد بهدست كمال
آزادي.ميافتد اعتبار از هم "خلقت" آنجا از و ميشود
از تاريخ ، بيش طول در كه شگفتا و است حقيقت حقيقيترين
.است شده قرباني واقعيت پاي پيش در ديگر چيز هر
ديگري مدار آن ، مقابل نقطه در البته و مدار اين كنار در
"فرهنگ" را آن امروز كه است فعال و دارد وجود جامعه در
مورد تعبير همين موقتا هم مقاله اين درميگويند
.است گرفته قرار استفاده
هدف ، آگاهي ، " منطقي مدار صحيح كاركرد در ميتواند كه چيزي
غالبا و سازد متوقف را آن و كند ايجاد اخلال "اراده
نظر از فرهنگ.است فرهنگ است ، مدار ساخته متوقف هم
"ميبندد" بههم را نسلها كه است پديدهاي جامعهشناسي ،
مقتضيات طبق و فرهنگ براساس نسلي هر يعني.ميكند يكي و
را آن ميگيرد ، قبل نسلهاي از را خود زندگي نظام آن ،
تحويل در.ميدهد تحويلش بعد نسل به عينا و ميكند حفظ
و نشود زياد و كم آن از چيزي كه ميشود سعي هم آن تحول و
جديد نسلهاي شعور و تفكر يعني بماند ، باقي دستنخورده
.ندهد تغييرش و نورزد مخالفت آن با نكند ، نفوذ آن در
نيستند ، "حال" به متعلق اصل در فرهنگي پديدههاي پس
كه است اين هم خاصيتشان و اند"گذشته" به متعلق بلكه
.ميرسانند آينده به و ميدارند نگه زنده حال رادر گذشته
اين ، و ميكنند خود مثل و خود تابع را آينده و حال يعني
و آينده و حال گذشته ، كردن "يكدست" و كردن "يكسان" يعني
نهايت ، در و تحول و تحويل و تفكر و فكر در "توقف" يعني
در پديدهها ملاصدرا قول به چون. "زمان" در توقف يعني
اگر و (ندارند زمان) ميكنند پيدا تحول و زندهاند زمان
متوقف پديده آن تحول يعني شود ، متوقف پديدهاي بر زمان
شود ، متوقف پديدهاي تحول اگر كه همانطور است ، شده
اجل" و (است رسيده سر به) است شده متوقف آن زمان يعني
ذكر پديدهها براي قانون يك بهعنوان قرآن در كه "مسمي
.است همين احتمالا است ، شده
مكانيسم و است برگذشته متكي فرهنگ ذات ديگر ، عبارت به
خوبي به فرانسوي جامعهشناس مندراس هانري را كارها اين
از پيش تازگي ، هر":ميگويد دانشمند اين.است داده نشان
سنتي اجتماعي شالوده در بايد كند ، پيدا عام قبول كه آن
تازگي هر ديگر ، عبارت به.شود آن از جزيي و گردد جذب
و بدهد دست از را بودنش تازه تا بكشد طول آنقدر بايد
(1)".شود جامعه جزو آنگاه
و هندوان فرهنگ گاوپرستي و است بوداييان فرهنگ پرستي بت
فرهنگي يك ، هر هم ديگران زردشتيان ، فرهنگ آتشپرستي
.ندارد وجود بيفرهنگ مردمشناسان ، جامعه قول به و دارند
قلب در دورافتاده جزاير ساكن ابتدايي اقوام حتي
كدام هر.هستند فرهنگها پيچيدهترين داراي اقيانوسها
يك براي گذشته قرون از ك است پديدهاي فرهنگها اين از
آن خاطر همين به.است اجدادشان "ميراث" و مانده باقي قوم
بدون ميكنند ، تبعيت آن از نسل به نسل و كرده حفظ را
را آن باشد ، داشته چرايي و چون باره آن در كسي اينكه
يك همانند دوركهايم قول به و مطالعه قابل پديدهاي همچون
.سازد روشن را آن واقعيات و دهد قرار بررسي مورد "شيء"
يك فرهنگي ، جامعه در كه است اين جملات اين تمام معناي
يك افراد ذهن در زيادي قرنهاي باور ، يك و خيال يك و فكر
نسل درهر و ميافكند سايه آنها روح ميماندوبر جامعه
و ميشود نافذتر و مسلطتر نتيجه ، در و جامدتر و ثابتتر
زنجير به ناآگاهي زندان در را انسانها پاي گونه ، بدين
جوامع ، غالب در و هست و بوده تاريخ كلي روال اين.ميكشد
.كرد خواهد پيدا ادامه و بود خواهد هم باز
چنين در "كردن فكر" كه ميشود اين وضعي چنين نتيجه
:است فرهنگ بزرگ ضرر همان اين ، و ميشود تعطيل جوامعي ،
نتيجه عقبماندگي اصولا زيرا.مرگ و عقبماندگي توقف ،
.است درست رابطه اين كنيم ، حساب كه جهت هر از و است توقف
در فكرشان و زندگي كه هستند همانهايي عقبمانده جوامع
همانهايي هم پيشرفته جوامع و است كرده گير فرهنگ چنبره
و بودند فرهنگي بودند ، نشده پيشرفته كه روزي كه هستند
كرد ، تغيير فكرشان كه گاه آن و ميكردند فكر فرهنگي
اينگونه اسلام ، كمك به ايران:آمد سراغشان به هم پيشرفت
-اسلام كمك به باز -اروپا و شد رها ساساني خرافات از
اسلام يافت ، همين نجات وسطايي قرون خيالات از اينگونه
كرد ، پيدا" سنتي فرهنگ" حالت صفويه زمان در كه آنگاه
. داد اروپا به را خود پويايي
و تلقي مثبت امري را آن شده ، فرهنگ از صحبت جا هر تاكنون
شده ، ياد نكات به توجه با كه حالي در.كردهاند ارائه
همراه به را فكر توقف و تعطيل خود ، ذات در سنتي فرهنگ
، بعضا سنتي فرهنگ هاي انگاره با مختلف جوامع در.دارد
اين هم آن دليل و ميشود مخالفت تازه سخن و نو فكر هر با
حالتسنتي ، ميپندارند تلقين ، و تقليد اساس بر كه است
و است زندگي ، بهترين سنتي زندگي و است حالت بهترين
كه شوند متوجه جايي در هم اگر و شود حراست و حفظ بايد
فورا ندارد ، منطقي توجيه و نيست حالت بهترين حالت ، اين
ميكشند پيش را اجداد پاي و ميچسبانند گذشته به را آن
و است ارزشمند و مانده يادگار به گذشتگان از كه يعني
كرده نقل صورت همين بر را آنان سخن قرآن)كرد حفظاش بايد
كه اين از غافل.(هذا علي آبائنا وجدنا انا قالوا:است
محترم و كرد حفظ بايد را گذشتگان "آثار" كه است درست
اعمال ، و افكار در اجبار و است چيزي آثار حفظ ولي شمرد ،
ممكن.ندارند يكديگر به ربطي هيچ دو اين و ديگر ، چيزي
هنوز گذشته ، به متعلق ابزار يك يا و ساختمان يك حفظ است
و علمي جهت از مثلا)ديگر جهات از يا و بوده كارآ و مفيد
يك و فكر يك تكرار و حفظ ولي باشد ، لازم آن حفظ (تاريخي
ميتواند (شرايط تغيير دليل به)گذشته همان به متعلق عمل
انسانهاي اگر وانگهيباشد هم مضر بلكه نباشد ، مفيد
حفظ به موظف ما امروز و بودهاند باارزش و محترم گذشته
نبودهاند مدعي آنها خود وجه هيچ به شدهايم ، آنها آثار
آنها خاطر به آيندگان وهنر سليقه و ذوق و فكر بايد كه
خود عقايد بيان براي آنها كه اجازه همان و شود تعطيل
و باشد حرام آيندگان بر بوده ، حلال برايشان و داشتهاند
به نسبت ناقصتري شعور و فهم و كمتر استعداد آيندگان يا
و باكارها آنها كه گفت ميتوان برعكس ، بلكه.دارند آنها
برادامه توصيه و كرده باز را تفكر راه خود ، فكرهاي
.داشتهاند استعدادها كردن آنهاوشكوفا
انديشه علي
: ها نوشت پا
انتشارات -پرهام باقر دكتر جامعهشناسي ، ترجمه مباني -1
ص 207 (1350) اميركبير
انديشه تازههاي
قدسي امر مفهوم
همتي ، همايون دكتر:توضيح و ترجمه اتو ، رودلف:نويسنده
.ريال قيمت17500.جهان نقش انتشارات
"عاطفه با آميخته در اخلاق" به تبديل دين آنكه از پيش
و بود عواطف از دستهاي يا احساس و عاطفه همان خودش شود ،
آمده مترجم خلاصه در كه آنطور عواطف ايناست هم هنوز
حرمت ، يا هيبت از هراس ،"آلودگي راز" ،"احساس" است ،
ديني عروج و جذبه احساس يا ناتواني و عجز وابستگي ، احساس
احساسهاي را ، احساسها اينگونه كتاب نويسنده.هستند
عقل با تقابلي هيچگونه كه احساساتي ميخواند ، غيرعقلاني
به يا رازآلودگي هيبت ، عظمت ، احساس بهنوعي ولي ندارند
امر" احساس برده ، كار به او خود بار نخستين كه تعبيري
فلسفه براي را غيرعقلايي عنصر عظيم اهميت او.است "قدسي
و شكست احساس تحليل به و كرده شناسايي مابعدالطبيعه
موضوعاتي و ميپردازد عقلي نگرش عجز از حاصل ناكامي
امر ارزشي ، مقوله يك بهعنوان قدسي امر جذبه ، عنصر همچون
قرار بررسي مورد را شهودالوهي قوه و تاريخ در قدسي
.ميدهد
جنين سقط حقوقي -فقهي بررسي
ريال ، 253 قيمت9000 بهرام ، :چاپ رزمساز ، بابك:مولف
.صفحه
از يك هر مشروعيت ميزان در فراواني مباحث امروزه
سطوح در جنين بر وارده خسارات جبران نحوه و انگيزهها
از اسلام مبين دين است مسلم آنچه.است مطرح بينالمللي
برخورد نحوه و سقطجنين درباره را قواعدي مقدس شارع سوي
جمهوري مدون قوانين در قواعد اين نفوذ و نموده وضع آن با
قابل خوبي به متاخر و متقدم فقهاي فتاوي و ايران اسلامي
براي گفتار سه در حاضر كتاب رويكرد اين با.است ملاحظه
مربوط كليات به اول گفتار:است شده تنظيم قوانين اين شرح
اركان بررسي دوم گفتار است ، پرداخته جنين سقط به
نظر در با جنين سقط تقسيمبندي و جرم اين تشكيلدهنده
يا پزشك توسط جنين سقط ارتكابميباشد آن اركان گرفتن
عنوان به نيز قابله قبيل از پزشكي وابسته حرف شاغلين
.است شده گرفته نظر در سوم گفتار موضوع
اداري نوشتههاي
:ناشر/طاهري فرزانه تدوين و تهيه /درستنويسي راهنماي
/نسخه شمارگان4400 /اول 1378:چاپ نوبت /قصيده نشر
.تومان قيمت500
.است درآمده تحرير رشته به نگارش چگونگي خصوص در كتاب اين
كه ديدهايم بارها:است نوشته كتاب ين درا نويسنده
سادهترين و طبيعيترين ميگيرند دست به قلم وقتي افراد
فراموش هست نيز سادهترين اغلب كه را مطلب بيان شيوه
گاه و مغلق جملههاي و نادرست تركيبهاي و ميكنند
نثر نوع اين نمونههاي فاحشترين.ميسازند بيمعني
.يافت ميتوان اداري نامههاي در را ناسالم
متحده ايالات مستعمره پورتوريكو ،
سماواتي ، سياوش:ترجمه ميراندا ، كانسل رافائل:نويسنده
. ريال قيمت5000 پرسو ، طلايه نشر:ناشر
مبارزات رهبران از ميراندا ، كانسل فائل را
مليگرايي پنج او يكي او.است پورتوريكو استقلالطلبانه
پورتوريكو ، استقلال راه در فعاليتهايشان بهخاطر كه است
اعتراضات پي در را ، خود عمر از سال از 25 بيش يك هر
زندانهاي در استعمار ، حاكميت عليه واشنگتن در مسلحانه
بينالمللي مبارزه يك پي در.كردهاند سپري متحده ايالات
آزاد زندان از سال 1979 در ميراندا كانسل وي ، از دفاع در
نداي و داده ادامه خود مبارزات به تاكنون زمان آن از.شد
و رسانده جهانيان گوش به وطنش استقلال كسب راه در را خود
در كه پورتوريكويي ، سياسي زندانيان آزادي خواهان
او سخن روي.است شده محبوساند متحده ايالات زندانهاي
مبارزه اين به كه است جديدي نسل با عمدتا كتاب اين در
. ميپيوندند
|