است ايران در مسابقه يك آغاز نوبل
جمعه داستان
خلاقيت تولد روز
كتاب يك نهادپي
داستاني ادبيات بررسي نخستينهمايش
د برگزار اقليمي
است ايران در مسابقه يك آغاز نوبل
عابدي احسان
جوايز اولين كه بود روزهايي چنين در قبل سال صد درست
"نوبل آلفرد" وصيت بزرگترين برآوردن منظور به نوبل
كه خاصيا براي جوايزي ;دند اهدا سوئدي يميدان
جهانيان علمي و فرهنگي سطح ارتقاء براي را تلاش ترينبي
.كردهاند
و هستند واقف آن به همه بود ، چه وصيت اين علت اينكه
را زير سطور دن طولاني موجبات تنها آن از سخن ديگر
.بس و ميكند فراهم
كه سالهاست و ميگذرد روزها آن از قرن يك حال هر به
فرهنگ ;ده فرهنگ يك به تبديل جهان در نوبل ، وصيت
به موفق كه خصيتهايي با ناييآ آن ، از جداي.قدرداني
كه جديدي نهادهايپي درك و دهاند جوايزي چنين دريافت
طريق از كردهاند ، ارائه.و علم ادبيات ، عرصه در
جامعهاي هر براي ماريبي مثبت تبعات ان ، آثار مطالعه
اينها.نيست ممكن آنها از يمپوچ كه ميآورد ارمغان به
از بيتفاوت جهاني جامعه هيچگاه كه هستند فرصتهايي
.نميكند عبور انكنار
جامعه مانند جامعهاي كوچكتر ، مقياس در بياييم حال
جايي ورمانك در فرهنگ اين آيا.بگيريم نظر در را خودمان
موفق تهگذ سال چند در كه را اعراني و نويسندگان دارد؟
و.بياوريد ياد به دهاند ادبي نوبل جايزه دريافت به
جامعه ناييآ براي فضايي توانستهايم آيا ;ديگر پرسش حال
بياوريم؟ بهوجود آنها تفكر و آثار با
آثار با ما رفتار چگونگي به دارد نگاهي گزارش اين
براي دبا پاسخي ايد و نوبل جايزه اخير سال چند برندگان
.فوق سوالهاي
ادبي نوبل برندگان آثار با را رفتارمان نوع ميتوانيم
.كنيم تقسيمبندي دسته دو به اخير سال چند در
|
|
|
ويسواواشيمبورسكا
(1996) |
داريوفو
(1997)
|
ساراماگو ژوزه
(1998)
|
|
|
|
گراس گونتر
(1999)
|
جيان گائوزينگ
(2000)
|
نايپل.اس.وي
(2001)
|
مسابقه يك آغاز:اول نوع
چندين... سه ، دو ، آن در كه ماراتني.ده آغاز ماراتن
ناختهنا يا نام صاحب جوان ، يا پير ;دارند ركت مترجم
.ايستادهاند هم كنار ابتدا در همه ندارد فرقي هيچ
سوت.هستند ورك كتابخوان رق مسابقه اين اگرانتما
.ميآيد در صدا به نوبل جايزه برنده نام اعلام با مسابقه
...روع
يك اينكه بر مبني بود ده رمنت ريهاين در خبري امروز
را نوبليست نويسنده اين از كتاب يك ارانت قصد مترجم
خبري نيز پيشتر ميرسد نظرت به.خواندي را آن تو و دارد
به.بودي خوانده ديگري مترجم توسط اثر همين ترجمه درباره
هر حالا.بود اثر همين درست بله ، .ميآوري ارف حافظهات
به برسانند ، پايان به را كتاب اين ترجمه زودتر كه كدام
.بردهاند را مسابقه ظاهر
پس يكي كتابها ، و ميگذرد طولاني چندان نه زماني مدت
ناگهان و..و ميروند فروش وند ، مي رمنت ديگري ، از
آنچه از تربي صفحه سيصد با كتاب اين":ميگويد مترجمي
عدم كه زيرنويس ، صفحه سيصد ;ودمي رمنت ديدهايد ، كه
ياد اثر با را خارجي خواننده ارتباط امكان آنها ، مطالعه
".ميكند سلب ده
آيا.نرسيده ذهنش به چيزي چنين مترجم اولين كه است عجيب
جهاني اثر يك تخريب موجب او تعجيل كه كرد ادعا نميتوان
ده؟ كوچكمان جامعه در
***
غالبا دهاند ، نوع اين از برخوردي مولم كه آثاري
واسطه به تربي نيز انصاحبان و هستند داستاني آثار
برخوردار خوبي هرت از ايران در رسانهها تبليغات
.انآثار ترجمه طريق از نه و دهاند
نمونه "ساراماگو ژوزه" و "موريسون توني" ،"گراس گونتر"
از بعد كه ، نويسندگاني.هستند برخورد نوع اين بارز
ديدي رقابت ان ، آثار ترجمه برسر نوبل ، جايزه دريافت
اين عاقبت مورد در ميتوان و گرفت در ما مترجمان ميان
قابل ترجمه سه يا دو از صرفنظر كه ، تدا اظهار رقابت
.هستند لازم كيفيت آن فاقد ترجمهها ساير تامل ،
بلم" و "كوري" رمانهاي ترجمه كه مترجمي "غبرايي مهدي"
با را "نايپل.اس.وي" از اثر دو و ساراماگو از "سنگي
در "ميگل خيابان" و "بيسواس آقاي براي خانهاي" نامهاي
ينا را آثار اين كيفيت عدم دارد ، نيز خود كاري پرونده
:ميگويد غبرايي.ميكند عنوان آنها ترجمه در تابزدگي از
تب اعر ، يا نويسنده يك به نوبل جايزه اهداي از بعد"
در.است طبيعي امري اين و ميگيرد دربر را جهان او آثار
رمنت فارسي زبان به تاكنون آثار اين غالب ما ، ورك
يا نويسنده يك توسط جايزه اين دريافت از بعد پس دهاندن
جامعه ، نيازهاي به پاسخگويي منظور به ما ، مترجمان اعر
در ارانت قابليت كه ميزنند آنها از آثاري ترجمه به دست
نفر چند يكدفعه كه ودمي همين.ندبا تهدا را ايران
دليل به هم كدام هر.ميكنند كتاب يك ترجمه به روع
سريعتر انخود ترجمه كه علاقهمندند...و تجاري مسائل
.وندمي تابزدگي نوعي دچار پس.ودب رمنت ديگران از
آن در تنفس و اثر فضاي با آنها ناييآ براي فرصتي ديگر
يك ترجمه از پيش مترجم ، كه حالي در.نميماند باقي فضا
ارتباط اثر با كند ، درك وجود تمام با را آن بايد اثر ،
".ود آن ترجمه غولم بعد و كند برقرار
از قبل تا ما جامعه كه اينجاست كلم":ميافزايد وي
.ناسدنمي را او اعر يا نويسنده يك به نوبل جايزه اهداي
حدود 54 "نايپل" مثال عنوان بهناسدب كه هم نميخواهد
ناختهنا ايران در هنوز اما.مينويسد داستان كه است سال
آقاي براي خانهاي" كتابهاي كه زماني دليل همين به.است
كردم ، ترجمه فارسي زبان به را "ميگل خيابان" و "بيسواس
ميگفتم راننا به هرچه.دم انارانت به موفق سختي به
و نميكردند توجهي هيچ است ، بزرگي نويسنده نايپل كه
اينگونه چرا اينكه ;تندندا آثارش ارانت براي تمايلي
فكر اما نميدانم را پاسخش دقيقا كه است سئوالي است ،
جامعه در كتابخواني فرهنگ به است مربوط مسئله اين ميكنم
مدروز تابع اكثريت ;نيامده در هايري صورت به كه ما
".هستند
|
|
|
پاز اكتاويو
(1990)
|
گورديمر نادين
(1991)
|
ولكوت درك
(1992)
|
|
|
|
موريسون توني
(1993)
|
بورواوئه كنزا
(1994)
|
هيني يموس
(1995)
|
حذف:دوم نوع
درست مسابقه اين جريان اماده آغاز ديگر مسابقه يك
تمام بار اين آن ركتكنندگان.است بالا مسابقه عكس
رق قبل ، دفعه مانند نظارهگران اما هستند ما مترجمان
.وندمي محسوب جامعه كتابخوان
برندگان آثار ترجمه عدم براي است مسابقهاي مسابقه اين
.نيست مترجمان گردن هم تقصيرها همه.فارسي زبان به نوبل
كه هستند دخيل چند عواملي ركود حالت اين آمدن بهوجود در
صورت به بعضا كه است جامعه هنجارهاي متوجه آن از يبخ
كلاتم به مربوط ديگر بخشهاي و دهاند تدوين هم قانون
.زبان
از نمونه بهترين ايتاليايي نامهنويسنماي "داريوفو"
و اخلاقي مضامين به پرداختن دليل به كه است نويسندگاني
.دارد وجود كمتر ايران در آثارش ارانت امكان غيراخلاقي
درك" يا "يمبورسكا و ويسواوا چون كساني به ميرسيم
خود آن از را ادبي نوبل جايزه خود عارا با كه "ولكوت
سرزمينمان در اناي از چنداني آثار هنوز اما ساختند
به ميتوان هم امر اين چرايي به پاسخ در.دهن ترجمه
.كرد ارها دارد وجود عر ترجمه در كه عديدهاي كلاتم
جايزه برنده و چيني نويسنده "جيان گائوزينگ" نهايت در و
آثارش و او درباره.بياوريم ياد به را سال 2000 نوبل
چرا؟.نخواندهايم را آثار خود هنوز اما خواندهايم بسيار
چندان جهان نقاط ساير و ايران در چيني زبان كه ميگويند
زبانهاي به كمتر نويسنده اين آثار تاكنون و نيست رايج
.است سخت بسيار كتابهايش ترجمه امكان پس ده ترجمه مختلف
است؟ قبول قابل توجيهي چنين آيا
است؟ تاثيرگذار نوبل آيا
سطور در كه سوالاتي به ودمي آسانتر گمانم به حال
يرسش يك بازهم و.داد پاسخ خوانديد گزارش اين ابتدايي
نوبل همانند جايزهاي آيا:ده ياد سئوالات كنار در ديگر
بالطبع و ما كتابخواني فرهنگ بر مثبتي تاثيرات توانسته
بگذارد؟ سرزمين اين كتاب بازار اقتصاد
.است بيمار ايران در كتاب اقتصاد":ميگويد مجابي جواد
.نيست ميسر اختصار و سادگي به بازار اين ناسيدرمان
فرهنگي سياست از دارند ، دخالت كار اين در متعددي عوامل
دبستاني درجات از پرورش ، و آموزش نارسايي تا گرفته دولت
همينطور و ميكنند حركت كتابخواني ضد كه گاهدان تا
ديگر سوي از.هنرمند و نويسنده با دولتها تباها رابطه
در هم با را كار تجاري و فرهنگي جنبه دو بايد كه راننا
.نددلخو كار تجاري جنبه به تربي بگيرند ، نظر
تاريخ ، طول در كه بودهايم ملتي ما اينكه همه از مهمتر
.كتبي اسناد نه و است بوده مطرح برايمان فاهي ادبيات
يافته الهام نقالان نقل از اساسا اهنامه چون مهمي اثر
به مردم نياز به بنا دوباره مدتي از پس.است ده مكتوب و
.است گرديده روايت نقالي صورت
و ناقص بازار تصويري ، و صوتي ابزارهاي كه هم حالا
تدارك زور به اخير سال در 50 كه را كتابخواني ساختگي
.ميبرد تعطيلي به رو بود ، ده ديده
دليل اين به تربي ميخوانند كه هم روزنامه مردم حالا
از زماني چه و ودمي چه انتكليف بدانند كه است
.مييابند رهايي موجود تنگناهاي
اركان در يلرز نميتواند آن هياهوي و نوبل تنها نه
مير و مرگ بلكه بياورد وجود به جامعه "نخواني كتاب"
را آنان كتابهاي روزي چند تنها هم ادبي هورم آدمهاي
سنتهاي به تا ميآورد يكتابفرو خوانپي به پستو از
".يمبا كرده دين اداي خود ديرينه
جمعه داستان
قكله بيئلاييهاي
ايتالوكالوينو بازنويس و گردآورنده
ابراهيم محسن ترجمه
بود خراب همچين هوا.ميرفت بيئلا1 به دهقان يه روز يك
تدا مهمي كار دهقانه امانميديد موچ مچ تقريبا كه
يدهك وراه بود گرفته بارون ، و توفان خلاف كه سري با و
.ميرفت و بود
!بهخير روز":گفت بهش پيرمرده و برخورد پيرمرد يك به
"عجله؟ اين با ريف مرد اي ميري كجا
".بيئلا به":گفت واسه بياونكه دهقان
"!بخواد خدا اگه بگي ميتوني حداقل"
اگه":گفت و كرد نگاه پيرمرد صورت به و واساد دهقان
برم بايد بازم نخواد ، اگه و بيئلا ، ميرم بخواد خدا
".اونجا
سال هفت بنابراين":گفت بهش بود مسيح كه مرد اون اما
و مرداب اون توي بپر ضمن دررفت خواهي بيئلا به ديگه
"!بمون همونجا سال هفت
پريد و زد جستي و دراومد قورباغه كل به ناگهان دهقان و
.مرداب توي
به تبديل و اومد بيرون مرداب از دهقان.تگذ سال هفت
.د انسان
.گرفت پيش در رو بازار جاده و تگذا سرش وكلاه
عجله اين با كجا":پيرمرد همون دوباره رفت ، كه قدم چند
"ريف؟ مرد اي
".بيئلا به"
"!بخواد خدا اگه بگي ميتوني"
ميدونم قضيهرو خودم صورت ، غيراين در.بخواد خدا اگه"
".مرداب تو بپرم بلدم خودم ديگه و
.تنذا چرا و چون براي جايي ديگه و
:تپينو
. Biella1
خلاقيت تولد روز
متولد 22مهر مجابي جواد به هفته اين ما تولد نج ستون
در متولد 27مهرماه 1347 عابدي حسين و قزوين در ماه 1318
.است يافته اختصاص تهران
استاد يك تولد سالروز بهانه به
كرمپور فرزانه
در مقابل كنم ، فكر آرامش به و ببندم را مهايمچ اگر
در زنگ ، دكمه روي تمانگ ارف با.ايستادهام رنگي سبز
با مياني فضاي از.سلامي و لبخندي به ودمي ودهگ
و هال ينقا تابلوهاي لحظه يك در و ميگذرم سبز مبلهاي
نوارهاي با پرترهاي ترمه ، و انار ميبينم ، را پذيرايي
اخرايي و زرد زمينه در اندامي ن ، رو و تيره خاكستري پهن
....و
و است خنك تابستانها كم نور در كه ميپيچم راهرو به
كتابخانه انتها ، در و ميكند تداعي را گرما زمستانها
و سفيد روكش با راحت و بزرگ مبلهاي.دكتر اتاق و است
بزرگي پنجره و است پنهان كتابها تپ كه ديوارهايي سرخ ،
.ميگذارد نمايش به را طبيعي تابلويي سال فصل چهار در كه
نواي ملايمش خرخر و خوابيده مبل روي سفيد و سياه گربهاي
به و احتياط با هرچند ينيبن كنارش وقتي.است آسودگي
باز را مهاچ لحظهاي از پس و ميلرزد گوشهاش آرامي ،
پاها و دست.جدي و سبز نگاهي و صورتي خميازهاي.ميكند
كه صاحبخانهاي حالت با ودمي بلند و ميآورد كش را
ميدهد بدن به قوسي و كش دهاند ، مزاحمش سرزده مهماناني
در سمت به ميخواندش كه ناييآ صداي به بياعتنا و
عر و داستان صدا ، كلمات ، از ودمي پر اتاق...ميرود
و دكتر نقد نيدن و قصه خواندن نوبت در انتظار طپشهاي و
...دوستان
كار به ويدمي متكي يدنبا انسيخوش آدم من مانند اگر
يد ، با خوانده رياضي من بيه هم باز اگر و خودتان شكو و
و آمار علم به بنا و رياضي قوانين طبق كه ميدانيد
پيش طلايي فرصتهايي زندگي طول در هركس براي احتمالات
لحظهها اين بتواند بايد دبا خوبي كارچي اگر كه ميآيد
من زندگي در طلايي فرصتهاي اين از يكي.كند كار را
مجابي دكتر خانه به دوستان از نفر چند با كه بود روزي
كارگاه بار يك هفته دو هر كه پذيرفت او و رفتيم
.است تهگذ سال پنج روز آن از.يمبا تهدا داستاننويسي
تنها نه كه خانهاي در ديم پذيرفته وهري و زن توسط ما
از برتر و والاتر و هنري ذهنيت و ديد بلكه داستان و عر
.است گيهمي عار و هدف انسانيت آنها همه
در پرنسيبهايي و اصول انساني هر":ميگويد مجابي دكتر
بايد جهاني و مدرن انسان.است پايبند آنها به و دارد ذهن
مرتب و كند باز نو پديدههاي روي به را ذهنش تعصب بدون
".دببخ ارتقاء و كند اصلاح را خويش پرنسيبهاي
در انسان" منداندي آن گفته به اگر ميكنم فكر ههمي
آنان اخو يم ، با تهدا اعتقاد "ميكند زندگي خويش ذهن
انسانهاي با و دارند جا مردم از بسياري ذهن در كه
آرامش امنيت ، جز كساني چنين براي ميكنند ، زندگي بسياري
آرزويي چه تربي و تربي آثار خلق براي پويا ذهن و
!ت؟دا ميتوان
بودن جنس از حضوري
بهنام عليرضا
بگويم عر ميخواهد دلم حالا
است باقي ثانيهاي چند زمين سقوط تا هنوز ،
"ص 44 نميزند دريا به دلي ديگر"
.ميگويم را "عابدي حسين محمد" ميگويد ، عر دارد هنوز
عر مدام كه سال همه اين پس از ميگويد ، عر دارد هنوز
صفحات واسطه به را ديگران آثار و كرده چاپ كتاب گفته ،
.است كرده عرضه ماربي مخاطبهاي به روزنامههايش
كه است حضورهايي آن از ت ، گذ كه دههاي در عابدي حضور
جامعه متن به را دو هر اين و تدا خود با را عر و عور
قول به سنگينياش كه بودن جنس از حضوري.ميكرد احضار
بود دهه اين اول نيمه در.ميدهد معنا را جامعه "نيچه"
با دهه اين دوم نيمه در و گسترد را اش"كبود خوان" كه
وق به را دريايي دلهاي "نميزند دريا به دلي ديگر"
.آورد
بگويد تا است آمده بار اين ميگويد ، عر دارد هنوز و
انسان ، درباره را دغدغههايش تا است آمده ،"بودي وتنم"
عابدي كه است كاري اين و كند قسمت ما همه با قع و جامعه
اين در او.است بوده آن پي در بيوقفه سالها اين در
روزنامهنگاري ، و ادبيات در خود جدي كار بر علاوه سالها
املو تعبير به اينكه آن و رسانده انجام به مهمتر كاري
در نيست ، اندكي كار اين و."است كرده رعايت را انسان"
.نيست اندكي كار اصلا كاستي و كژي بازار فتهآ اين
عرهاي با زندگياش عر كه زماني تولدش ، سالروز در حالا
عابدي به ميكنيم ، سلام او به ;ميخورد پيوند جديدش
.باد سبز ههمي حضورش ،"انسان" عابدي به و "اعر"
كتاب يك نهادپي
ودضربمي پول در فقط پول
غلامي احمد
رباخوار گوبسك
دوبالزاك انوره تهنو
پوينده جعفر محمد ترجمه
1379_ فردا رن
تغيير بسيار داستاني ساختارهاي و روايتها اينكه با
بسيار بالزاك روايتهاي دوره از داستان دنياي و كردهاند
و جذاب آثار اين جوهره هنوز اما است گرفته فاصله
بالزاك.است بالزاك قصهگويي هنر جوهره آن و است خواندني
لحظه لحظه در چون و ميكند روايت جذاب و خوب را قصهاش
و بالا زندگي متلاطم موجهاي با و كرده زندگي قصههايش
خود وجودي مدهاي و جزر اندرخ بسيار ميتواند ده پايين
.كند تصوير خود داستان خصيتهاي قالب در را
نام به ناميخو وكيل كه است داستاني رباخوار گوبسك
.ميكند روايت را آن "درويل"
از پرده ميخواهد رباخوار گوبسك داستان روايت با وكيل
دورستو ارنست و كاميل قع ياري سرانجامش كه بردارد رازي
.است
بهتر يا و.است خساست و طمع آز ، سمبل رباخوار گوبسك
.است قدرت آن حاصل و ودمي ضرب پول در فقط كه پول سمبل
آدمهايي كست در را خود قدرت تجلي رباخوار گوبسك
انن را خود واقعي و متزلزل چهره پول براي كه ميبيند
و زيبا ظاهر به زنان و خصمت ظاهر به مردهايي ميدهند ،
آگاهي از و خود پاي در آنان فروريزي از گوبسك و.پارسا
.ودمي عوفم بسيار آنان راز
ميآورد دست به را رباخوار پيرمرد اين دل كه كسي اما
را گوبسك و دورستو كنت خانواده داستان كه است جواني وكيل
.است مهربان بسيار وكيل با رباخوار.ميكند روايت
به تنها مهرباني اين.رباخوار يك مهرباني جنس از مهرباني
برخوردي رباخوار با بار اولين براي وكيل كه است دليل اين
عنوان به و است نرو او با كتابهايش و حسابدارد منطقي
كامل اعتماد همين و.دارد كامل اعتماد او به انسان يك
.ميكند علاقهمند وكيل به را گوبسك كه است
است يعيا زن داستان ميكند ، روايت وكيل كه را داستاني
و اوست ، بدهيهاي بازپرداخت دنبال به دائم وهرش كه
برابر در ميخواهد و ميآورد سردر گوبسك پيش از زن عاقبت
و ميگذارد گرو را مرواريدهابگيرد قرض پول مرواريدهايش
سر وهر اما.بدهد وقهاشمع به تا ميگيرد را پول
كنت همان كه مردميدهد نجات را مرواريدها و ميرسد
و جوان وكيل كه ميكند برخورد صداقتي چنان با است دورستو
از را پولهايش تا كنند كمك او به تا واميدارد را گوبسك
.دارد نگاه امان در شعيا زن دست
به كه را خانواده ثروت گوبسك ميميرد ، دورستو كنت وقتي
گوبسك كه ميفهميم تلويحا و بازنميگرداند ده او نام
اكنون هم كه را ارنست ثروت ، اصلي وارث ميخواهد رباخوار
قدر تا بايستد خود پاي روي تا وادارد است كاميل دلباخته
و نميدهد گوبسك به را فرصت اين مرگ اما بداند را ثروتش
وهخواري ، ر راه از كه را چيزي هر خودش ناگزير او
.ميرود ديگر عالم به و ميكند رها اندوخته نزولخواري
و عقلگرايي دوران در.است پول واقعي چهره گوبسك
با و است ، مطلق خير پول كه دوراني.است فرانسه بورژوازي
رباخوار گوبسك.فروخت و خريد را چيز همه ودمي آن
و قدرت ميتواند كه است پول فقط چون.است پول يفته
براي قدرت و پول براي پول.دبا ديگران به نسبت او برتري
.ديگران از بودن برتر
ساختاري لحاظ به رباخوار گوبسك داستان موعد از اگرچه
جعفر ترجمه با هم آن بالزاك از داستاني خواندن اما تهگذ
.نيست لذت از خالي پوينده
داستاني ادبيات بررسي نخستينهمايش
د برگزار اقليمي
داستاني مطالعات دفتر جمعه هريهم خبرنگار گزارش به
داستاني ادبيات بررسي همايش اسلامي ، ادار و فرهنگ وزارت
.كرد برگزار تر هر در نويسندگان حضور با را اقليمي
از نفر از 40 بيش كه روزه سه همايش اين در مراسمي طي
ادبيات دستاندركاران و مترجمان منتقدان ، نويسندگان ،
مهرماه ، نبه 26پنج روز در تنددا حضور ورك داستاني
خاتم مجتمع تالار در ايران بومي و اقليمي داستانهاي
.گرفت قرار تحليل و بررسي مورد الانبياء
و گرپژوه _ ميرعابديني حسن روز اين ويژه مراسم در
_ آبكنار مرتضائيان حسين و كرد سخنراني _ ادبي منتقد
پاسخ ، و پرسش جلسه.پرداخت داستانخواني به_ نويسنده
ناصر حضور با ميزگردي از پس كه بود مراسم اين ديگر بخش
و (گرپژوه و اعر) لنگرودي مس ،(داستاننويس) ايراني
ميهمانان ديگر از.د برگزار (مترجم) امرايي اسدالله
طياري ، محمود پژمان ، عباس دكتر سيدحسيني ، رضا همايش اين
محسن فراست ، زواريان ، قاسمعلي زهرا زنوزي ، جلالي فيروز
محمدخاني ، علياصغر يوسفي ، محمدرضا ابراهيمي ، حسين ريف ،
.بودند...و تجار راضيه حسينبيگي ، ابراهيم
روز 25 اقليمي ، داستاني ادبيات بررسي همايش است گفتني
.د آغاز مهر
|