...ميگيرد شكل عمل در چيز همه
"كوچه" شاعر ياد به كنسرتي
ندارد وجود بد شعر
افغان شعر
مييابد گشايش ايران موسيقي موزه
...ميگيرد شكل عمل در چيز همه
پژوهشهاي مدير و سنتور نوازنده مهدوي رضا با گفتوگو
هنري حوزه كاربرديموسيقي
هنري حوزه واحدموسيقي سال 1370 اواخر از
موسيقي دقيقتر بهترو شناخت براي را برنامهريزيهايي
كنسرت عنوان با بعدها برنامهها اين كه ديد تدارك ايران
صورت به ابتدا برنامه اين.شد شناخته پژوهشي -آموزشي
كننده برگزار شخصي انگيزههاي با گريختهو و جسته
با و بعدها كه اين تا ميشد برپا مهدوي ، رضا آن ، ومجري
برپايي هنري ، حوزه موسيقي واحد فعاليتهاي يافتن انسجام
اين ثابت برنامههاي از يكي به پژوهشي -آموزشي نشستهاي
برخي عليرغم مجموعه اين مديريت رضامهدوي.شد تبديل واحد
به تا توانسته است ، وارد وي كاري شيوه به كه انتقاداتي
مينوازد سنتور خود وي.دهد راسامان برنامهها اين امروز
ملك ، حسين مرحوم چون چهرههايي نزد را ساز اين نواختن و
و مشكاتيان پرويز شناسا ، مسعود شفيعيان ، رضا حلاج ، رويا
كنسرتهاي اين ، بر علاوه وي.است آموخته كياني مجيد
موسيقي دانشكده مديريت نيز هماكنون و كرده اجرا متعددي
عهده بر را كاربردي علمي جامع دانشگاه موسيقي بخش و سوره
از پرورش و آموزش وزارت هنر عالي شوراي در عضويت.دارد
مجموعه جاري ، آبان پانزدهم.است وي هاي سمت ديگر
سر پشت را خود فعاليت سال دهمين آموزشي -پژوهشي كنسرتهاي
از كه كردهايم گفتوگويي وي با بهانه همين بهميگذارد
.ميگذرد گراميان شما نظر
در سال 1370 آموزشي -پژوهشي برنامه اولين در شما *
همه براي آزاد تريبون اين كه گفتيد خود سخنراني
آيا.بزنند را حرفهايشان بخواهند كه است موسيقيدانهايي
هستيد؟ عقيده همين بر هم هنوز
كه است اصل يك بلكه نيست ، شخصي عقيده يك اينبله -
.كنند رعايت را آن همه و شود گذاشته احترام آن به بايد
مردم اقشار ديگر مثل مملكت اين موسيقيدانهاي تمام
نهادهاي من نظر وبه دارند زندگي حق و ميدهند ماليات
را خاصي برنامههاي يك ، هر سلايق به توجه با بايد ذيربط
سطح در اجرايي امكانات كردن فراهم ضمن و ببينند تدارك
درددلها پژوهشها ، حرفها ، شنيدن براي هم را زماني كشور ،
امروز 43 به تا سال ده اين در.سازند فراهم آنها ي
از متنوعي خيلي طيف مجموع ، در كه داشتهايم برنامه
را خود وحرفهاي شدهاند حاضر آن در موسيقيدانها
.باشد اين از بيش برنامهها بود قرار البته.زدهاند
تامين صورت در عبارتي به و برنامه ده سال ، هر يعني
ميشود ، برنامه كه 20 مجزا برنامه ماه 2 هر مالي اعتبار
اجراي ماه هر تداوم عدم دليل.نشد طور اين عملا ولي
جايگاه نبودن مشخص و بودجه كسري:مثل عامل چند به برنامه
كه الان مثل گردد مي است ، بر منظوره چند كه انديشه تالار
گاهي و گرفته قرار تئاتر اختيار در ماهاست تالارسه اين
كه ميآيد بوجود شده دعوت استاد براي مشكلاتي اوقات
پژوهشي برنامههاي.ميشويم برنامهها تاخير به ناگزير
اين در ازخرجتراشيشان و هستند انتفاعي غير آموزشي
بر سعي هميشه كه چند هر.گذشت آساني به شرايط ، نميشود
آزاد ورود صورت به و هزينهها كمترين با كه بوده اين
حوزه از خارج در كه صورتي در انجامپذيرد ، مردم همه براي
صورت به و سنگين هزينههاي با برنامهها گونه اين هنري
.ميشود اجرا ادارهو پروژهاي
اصولا.است معني چه به برنامهها بودن غيرانتفاعي اين *
ميكنند؟ نگاه چطور قضيه به موسيقي حوزه در ذيربط نهادهاي
است اي يارانه ملي بگوييم بهتر يا غيرانتفاعي از منظور -
.است شده قايل برنامهها اين براي هنري حوزه رياست كه
برنامهها اين برگزاري از بعد سال دو از نكنيد باور شايد
و باشيم داشته فروشي بليت كه هستيم فشار تحت حال به تا
هم هنوز.است رايج معمول كنسرتهاي در كه مواردي ديگر
ده كه هستيم پاگيري و دست موانع و ابتدايي مشكلات گرفتار
.مشكلتر شرايط و بدتر مقياس با حتي.بود هم پيش سال
هر همچنان و نشده سيستماتيك مملكت اين در مديريتي بينش
هنري حوزه البته.ميكند رفتار سليقهاي خود براي كس
ميكند عمل هياتي اصطلاحا و شده اداري بروكراسي گرفتار
بالايي هنري درايت و درك از زم آقاي شخص خوشبختانه و
مراكز ديگر نسبت به ايشان با ان هنرمند كه برخوردارند
هميشه موسيقي كلي طور به.ميكنند كار راحتتر هنري
.مديريتي نگاه چه و بودجه لحاظ از چه ميشود واقع مظلوم
از عالي پز يك با ميآيد وآموزش تحقيق و پژوهش از حرف تا
سپرده بايگاني به زماني اندك در و ميشود استقبال آن
شرايط در و نيست لازم بودجه كه تكراري حرفهاي و ميشود
مثلا ;شود حمايت ميبايست واجبتري مسايل كنوني حساس
مديريتهاي اذهان و افكار همه كه پاپ اصطلاح به موسيقي
كه است همين براي.ميكند جلب خود به را خصوصي و دولتي
رابطه در متيني و خوب جشنوارههاي درجامعه مدتي ميبينيد
به منتها شود مي برگزار آن جانبي مسايل و محلي موسيقي با
مديران فكر كه زماني تاميكنند نگاه توريستي شكل به آن
به راه است موزهاي سنتي و محلي موسيقي به موسيقي دولتي
به منجر كه عاشقيهاست زور همين و برد نخواهيم جايي
در و شده متعهد موسيقيدانهاي از عدهاي انفرادي كارهاي
نگه زنده را ايراني موسيقي كه هستند افراد اين حقيقت
نسل راهنماي آنها هست هم تحقيقي و بحث اگر و ميدارند
به دهيم راشرح مشكلات و بنشينيم بخواهيم اگر.هستند جوان
درگير هم هنوز كه بگويم مثلا نميرسيم ، ديگر حرفهاي
هماهنگ.هستم بوشهر مذهبي موسيقي پژوهشي كنسرت فاكتورهاي
آدم به را عرصه چنان آن اوقات گاهي اداري سيستم نبودن
به من.كنيم ختم جا همين است بهتر...كه ميكند تنگ
اين بابت و بردهام ببرم ، بايد كارم از كه را لذتي شخصه
و ازهيچكس وروحي ، جسمي كسالت و وخستگي فرسودگي همه
كه است اين آرزويم فقط.ندارم توقعي يا و طلب چيز هيچ
.داد ادامه همچنان بشود
.دهيد توضيح بيشتر آزاد تريبون با ارتباط در *
هنري ، حوزه رياست:باچهارسو كه كسي عنوان به بنده -
طبيعتا هستم ، حساب طرف مردم و هنرمندان موسيقي ، مسئول
.كنم درك و بپذيرم بايد هم را آن ويژه مشكلات و مسايل
تمام و همينطور هم ميشوند دعوت كه موسيقيدانهايي
و صدا و نور مسئولان حتي هستند دستاندركار كه آدمهايي
اين كارنامه وبامطالعه المجموع حيث من مسئولند ، انتظامات
تريبون بلي ، كه باشم مدعي جرات به ميتوانم سال چند
تريبون اين از بسياري حرفهاي و كردهايم ايجاد را آزادي
چه.است نداشته وجود طرحش امكان ديگر جاي در كه شده مطرح
پيش از را مطلبي كه بودهاند فن اهل استادان از بسياري
مردم پرشور استقبال با كه زماني ولي ميكردهاند ، حاضر
كه ميشد باورشان نوعي به و ميشدند مواجه تالار در
و درد سر از حرفهاي كنند ، صحبت محدوديت بدون ميتوانند
مربوطه مسئولان و مردم توجه مورد كه ميزدند را لازمي
.ميگرفت قرار
را لازم علمي بار شما برنامههاي معتقدند ، برخيها *
در است ، پراكنده سخنان و گلايه و دل درد بيشتر ، و ندارد
داريد؟ نظري چه باره اين
آگاهي برنامهها اين اصلي محور كه است اين امر واقعيت -
حد در عدهاي كه اين.است جامعه اقشار كليه به دادن
.ميشود اجرا برنامه و ميكنند پيدا حضور تالار ظرفيت
مطبوعات و رسانهها در درج نسخهبرداري ، فيلمبرداري ، ولي
انشاءالله است قرار آينده در كه جامعي كتاب نهايت در و
كمك داريم ما كه رسالتي به ميتواند همه و همه شود چاپ
شكستن و موسيقي استادان جذب اصلي هدف.بكند توجهي شايان
با را خود حرف ميبايست موسيقيدان كه است غلط تصور اين
ايده همين.ندارد زدن حرف به احتياجي و بزند خود ساز
دور موسيقي در پژوهش از دهه چندين ما تا شد سبب كه بوده
تجربيات از او هم كه شده دعوت استادي از بسا چه.بيفتيم
زمينه حرفها اين و آورده ، ميان به حرفي خود ساله 50
فراهم علاقهمندي براي را موضوع آن در جدي تفحص و تحقيق
خاطرهگويي و تاريخ ذكر به فقط استادي بسا چه.است كرده
حرفهاي الحق كه بودهاند هم استاداني و كرده بسنده
و داشت خودتازگي نوع در كه كردهاند بيان را علمياي
از بعضي.كرد ايجاد بعدي كارهاي براي را زمينهاي
تنها را خود و بودهاند علوم از بعضي مدعي كه هم استادان
و زدند را حرفهايشان و آمدند ميدانستند رشته آن شاخص
و غيرعلمي يا است علمي كارش آيا كه كرد قضاوت خود جامعه
فقر دليل به اول وهله در كه است مهم بسيار ما براي اين
و جامعه در مناسب بستر نبودن و موسيقي در اطلاعاتي منابع
قالب در را زمينهاي هنري ، مديران سوي از لازم حمايت عدم
همه ضبط و ثبت ضمن بتوانيم كه كنيم فراهم برنامهها اين
از بسياري.برسيم منصفانهاي جمعبندي يك به مطالب اين
در ميشد عرضه برنامهها اين در كه سخنرانيهايي
كه جايي تا حداقل كشور موسيقي خطمشي و تصميمگيريها
به حاضر كه استادي مثلا.بود گذار تاثير بودم شاهد من
را ما دعوت نمييافت حضور تالاري هيچ در و نبود سخنراني
دليل چه به نميدانم ميگفت خود و پذيرفت برنامه سه در
!ميزنم شما جمع در را حرفها اين و ميكنم قبول
داريد؟ مشخصي طرح شود ، اجرا بايد كه برنامههايي براي *
اين كه شديم متوجه عملا كار ابتداي همان در اما بله ،
عمل در نهايتا چيز همه و نيست بيش يادداشتي طرحها ،
در بداههپردازي كه ايراني موسيقي خود مثل.ميگيرد شكل
.است مكان و زمان شرايط
پيش وضعي و ميخورد هم به همهچيز نيز وقتها گاهي
و تلخ خاطرات.نميكرديم هم را تصورش وقت هيچ كه ميآيد
كه كاري اين حال هر بهدارم زياد قضيه اين از شيرين
سفر يك مثل درست است ، كاربردي پژوهشهاي مديريت اسمش
زيباست ، چيزهاي و پرماجرا و زنده خيلي كه است اكتشافي
ميدهد انسان به را خوبي خيلي تجربههاي و دارد نشده كشف
گاهي يعني ميكند ، وصول سنگين خيلي هم را بهايش البته و
ميگذارد ، باقي كه چيزي تنها و ميگيرد آدم از را چيز همه
به يا بيايد مفيدي كار به بايد كه است تجربه همان
انرژي و زندگي و عمر شدن تلف از كه شود تبديل فرمولي
چون كه بگويدت راه خود" هست ، چه هر.كند جلوگيري سايرين
".رفت بايد
نظر در برنامهها اين براي جديدي حالت و نو شكل آيا *
داريد؟
حول ما برنامههاي.داريد مقصودي چه درست نميدانم -
پژوهشگران جذب و كاربردي پژوهشهاي و نسبي آموزش محور
با قوياي پژوهشي تيم بتوانيم نهايت در كه است جوان
است كنسرت نه ما برنامههاي.نماييم ايجاد مناسب امكانات
نه و بروند و ببرند لذت و بشنوند موسيقي و بيايند فقط كه
فقط كه عدهايباشد خاص عدهاي مخصوص كه است درس كلاس
سالنهاي ميخواهند وقتگذراني و تفنن براي را موسيقي
حاضر كه مردم خوب استقبال.باشد مناسب ميتواند كنسرت
بيروح و خشك سخنراني ساعت تا 2 اوقات گاهي ميشوند
موسيقي آخر دقيقه نهايت 10 در و كنند تحمل را استادي
هم وسطي حد مردم كه ميكند ثابت ما به بشنوند تكنوازي
تالار وارد خود فرزند با خانوادهاي مثلا.دارند وجود
فرزند هنري آينده صحبتها اين بين از ميخواهد و ميشود
اطلاعات نهايتا و بزند رقم موسيقي با رابطه در را خود
قولي ، به ما برنامههاي.كند متمركز را خود پراكنده
".پژوهشگرانه آموزشي و است آموزشگرانه پژوهشي"
نميتواند مشخص روال و شكل يك جز برنامهها اينگونه
دست به كه تجربههايي با ميكنم تصور بنده و باشد داشته
پيدا را كار اصلي فنهاي و فوت توانستهايم آوردهايم
موفق بنام استادان اكثريت جذب در كه جايي تا كنيم ،
كه است اين ميشود مطرح بين اين در كه چيزي.شدهايم
.بدهيم انجام نو و متنوع كاري ثابت ، شكل همين در بتوانيم
آنها به كمتر كه مطالبيبگرديم و موضوعها دنبال مثلا
آمده ، وجود به كه اخيري مطلب همين مثلا.شده توجه
توهين نوعي كه "جهاني" نام به غربي كلاسيك موسيقي ناميدن
باز را گفتگو باب.است ايراني بهخصوص شرق موسيقي به
و راديو مثل رسانهها همه از وسيع حد در و كردهايم
.گرفتهايم كمك هم مطبوعات و تلويزيون
"كوچه" شاعر ياد به كنسرتي
ديدار از بعد ساعت يك وحدت تالار جاري ماه آبان سوم
شاهد (رفت بازي) امارات و ايران بين فوتبال نفسگير
.بود ساكت كيوان سرپرستي به بخش دو در موسيقي اجراي
شامل 7 كلاسيك ، پيانو و تار نوازي دو شامل بخش نخستين
ويوالدي ، جهان ، كلاسيك موسيقي بزرگان ساختههاي از قطعه
بود مونتي و آلبينز باخ ، كورساكف ، موتسارت ، پاگانيني ،
ساكت كيوان كنسرتهاي ثابت ركن تغيير ، اندكي با همواره كه
جهت در او كه بود مشخص البته و است بوده اخير سالهاي در
كردن اضافه با نموده سعي يكنواختي و تكرار از اجتناب
ميطلبد را ماهرانهتر اجرايي و سريعتر ريتم كه قطعاتي
.بخشد محسوس تنوعي برنامههايش به
روسي شهير آهنگساز كورساكف ريمسكي ساخته عسل زنبور قطعه
فقط نداريم ، جهان در آهنگساز ما حقيقت در":بود گفته كه
را سرگردانند فضا در كه نواهايي و نغمات افراد از بعضي
زيبايي به (مضمون به قريب) "ميكنند حامل خط پنج اسير
قابل هماهنگي با كه قطعهاي بود تاريخي جمله همين مصداق
و مرموز نواي خوبي به "ساكت" با "حيدري مازيار" تحسين
خروج و ورود هنگام زنبوران ، صداي برانگيز كنجكاوي همهمه
ساكت چپ دست حركت و مضراب سرعت ميكرد تداعي را كندو به
قابل و چشمگير بسيار قطعات اين اجراي در تار دسته روي
در ملاحت با نيز حيدري مازيار اينكه ضمن بود ، توجه
روحاني آقاي استادش پنجه شيريني يادآور گهگاه نواختن
.بود دست آهسته ضرباهنگهاي و حسي قسمتهاي در بويژه
زير سني معدل با وزيري جوان اركستر برنامه ، دوم بخش در
و هامون باران ، نگار ، نوروز ، قطعات اجراي به سال 18
مشيري فريدون مرحوم از همگي اشعاري با پرداخت كوچه
غزل از دوبيت فقط و نداشت تصنيف كه هامون جز به البته)
شاعر (آوازخواند نوا در بيات علي را ابتهاج هوشنگ آقاي
به او ، تلخ كوچ سالگرد در نوعي به كه بزرگوار و مردمي
هنر به نسبت دين اداي و خاطره و ياد نكوداشت منزله
تكرار با انتها در مراسم.بود مشيري فريدون زندهياد
و است مشيري زيباي وطني سرودهاي از يكي كه باران تصنيف
ترك از پس گروه سرپرست كه بود پايان به رو حاضران تشويق
و تنهايي به جديد حركتي در سن پشت به آنها رفتن و اعضا
گروه نوازندگان سپس و پرداخت كوچه ترانه اجراي به تار با
ترتيب به (كششي و مضرابي كوبهاي ، ) خود سازهاي تناسب به
و كردند همنوازي و همراهي را او و بازگشته خود جايگاه به
صندليهاي ساكت از زودتر و ترتيب همين به نيز نهايت در
.نمودند ترك را خود
حاشيه در
بازي پايان از كمي فاصله با كنسرت شروع كه وجودي با *
تلويزيون از آن زنده پخش و (امارات و ايران بين) فوتبال
تاييد و بوديم برنامه اين از خوبي استقبال شاهد باز بود ،
ايراني شريف و اصيل موسيقي اينكه چندباره اثبات و
جوانان بهويژه اقشار همه بين در را خود خاص شنوندگان
...و داراست
خانم توسط مشيري مرحوم اشعار حسي بيان و دكلمه اجراي *
است حيف و بود موثر و گيرا صادقانه ، هميشه مثل صادقيان ،
.و شعر سرودن سابقه بيان يا و معرفي جهت در ايشان صداي از
شاعر قبلا را باران شعر اينكه توضيح و شود استفاده..
نظر به زايد موضوعي..و مشيري مرحوم بعد و سروده ديگري
.ميرسيد
و صدا با (شعر نيز و ساختار جهت به) كوچه زيباي تصنيف*
شعر بندبند دكلمه با همراه وقتي خوب همخواني و تنظيم
به اماميشود برخوردار مضاعفي زيبايي و لطف از گردد ،
بود ، شده كننده خسته كمي شعر ، بودن طولاني و بلندي دليل
را ماندگار ترانه اين ساكت كيوان جديد نگاهي در كه اميد
(است دقيقه حدود 20 در ترانه) سازد شنيدنيتر
برنامهاي به كه جهان كلاسيك موسيقي از قطعاتي اجراي *
ديدار) كاست نوار انتشار از پس ساكت كنسرتهاي در ثابت
نوآوري و تنوع با كه دارد آن جاي است شده بدل (غرب و شرق
كه كسي از اين و ماند مصون شدن كليشه و تكرار آفت از
دارد ، خود كارنامه در را جاويدان نغمههاي برنامههاي
.برميآيد قطعا
حنجرهاي مژده گروه بسيارجوان خواننده بيات علي صداي *
در البته كه ميدهد نزديك آينده در را حجم پر و گرم
ارائه حنجره به فشار با كمي بالا ، و اوج نتهاي اجراي
و سال چند گذشت و بيشتر تلاش و ممارست با كه اميد ميشود
او صداي در كمال و پختگي شاهد نوجواني ، سنين از شدن دور
.باشيم
پوراميد عليرضا
ندارد وجود بد شعر
: اشاره
چاپ صفحه همين در پيش هفته دو را موحد ضياء دكتر نوشته
شعر چرا" كه بودند داده پاسخ پرسش اين به ايشان.كرديم
مردم" عنوان با دكترموحدكه مطلب "ندارد؟ مخاطب امروز
كه داشت متفاوتي بازتابهاي "خواندم بد شعر كه بس از
چاپ به را خوانندگان از يكي سوي از ارسالي نقد شديم برآن
دارد ، اهميت شعر صفحه گردانندگان براي آنچه.برسانيم
و است مطرح امروز شعر درباره كه است نظراتي انعكاس
خود ديدگاههاي و نظرات ارسال با گرامي مخاطبان اميدواريم
.كنند ياري مهم ، اين در را ما
محمائي ابراهيم محمد
انجمن در را روزي دارم ، ياد به...عزيز دكتر آقاي
جمله ادبياتي استاد - ؟!جمع آن در هم مدرس من -استادان
نصرت بيامرز ، خدا "ميسرايم شعر من نميگويم ، شعر من"
به چنان بود ، شده مجلهها از يكي تيتر گويا كه را رحماني
معمولا -كه مرا و ؟!شد خندهحاضران باعث كه كشيد سخره
خشم به -نميشوم آنچناني بحثهاي وارد و نميزنم حرف
آن جمله بدهيد اجازه !محترم استادان:كردم عرض !آورد
:گفتم و دادم ادامه آنگاه !كنم ترجمه را مرحوم
;معني اين به !شعر عمله و شاعر دستهاند ، دو شاعران
نوه براي و شعرند عمله ميگويند سفارشي شعر كه آنان
و ميگويند سفارشي شعر (!نديدهاند هيچگاه كه) آقايان
يدك نيز را آنچناني حضار !چهچه و بهبه ميگيرندو صله
هم شاقول به و است ديوار ساختن تراز در هنرشان و ميكشند
...و زيبا رويا ، صحرا ، دريا ، كردن سرهم چون ندارند نياز
نامانوس جملههاي با معمولا كه دست اين از كلماتي و
و [تفعل و افعل] يا و [..فعولات فعولاتن ، فعولاتن ، ]عربي
جلوهگاه ميشود ، همراه [..بالله الا قوت ولا لاحول] يا
؟!است هنرشان
؟!افكنده سايه زمين ايران ادبيات در سالها اوزانكه اين
و آهن در غرق امروز شاعر نميآيد ، امروز شاعر كار به
شاعر !است تكنولوژي جهان در غرق و كامپيوتر پولاد ،
به نه دارد نياز ايراني آهنگ و ايراني شعر به ايراني
ما و من همت به بايستي بالاخره كه ديگر ، زبان كلمههاي
.بردارد ايران ادبيات سر از دست
بود ، دست آن از نيز رحماني نصرت كه دوم نوع شاعران اما
سفارش به اينكه يعني ميسرايند شعر كه هستند شاعراني
و روح فرمان به تنها آنان بگويند ، نميتوانند شعر كساني
.ميگويند شعر دارد ، پي در را جان سوزش كه روان ،
كتاب 3!هستم كاره اين كه سالهاست من ، ..دكتر جناب
مجلههاي در شعرهايي و نوشتهها شعر ، مجموعه و 2 داستان
اسم حتي گمانم به - است من شده چاپ كارهاي خلاصه ادبي
دوشنبه روزهاي كه وقتي ميآيد يادم - !نشنيدهايد هم مرا
!بود ناياب بعدازظهر ساعت 2 ميشد منتشر فردوسي ادبي مجله
امروزه كه گوناگون ادبي روزنامههاي ادبي ، مجلههاي و
روزنامه بساط بر آنان از يكي حتي تاسف كمال با روز
روزنامهها بخواهد دلت تا اما ؟!!نميشود ديده فروشيها
حال مفيد بسيار بسيار كه ؟!ورزشي قد نيم و قد مجلههاي و
است ، دست اين از آدمهايي..و نوجوانان و نونهالان روز و
هم شمايلي و شكل گسترده ، بساط براين كه نيست حق آيا اما
ادبي كارهاي تبليغ و باشيم داشته ايران ادب كارگاه از
؟!كنيم
و هستم دانشگاهها از يكي رياضي مدرس من...دكتر آقاي
چاپ جهت ناشري به -بود گذشته هفته -دارم ياد به را روزي
بيميلي با كردم ، مراجعه جديدم شعرهاي كتاب مجموعه 3
هستم رياضي مدرس دانست كه وقتي اما نپذيرفت ، و كرد نگاهم
فراخواند را عليآقا بلند صداي با دانشگاه ، سطح در آنهم
برايش كه ميخواست او !داد را استاد براي چاي دستور و
-كتاب رونق پر بازار جديد اصطلاح -آموزشي كمك كتابهاي
در پول خوب كه داشت عقيده و بنويسم را (المسائل حل همان)
كشورم فرهنگ به هرگز من كه نميدانست ناشر آقاي !ميآورد
بعدها ؟!!باشد داشته هم خوبي پول اگر حتي !نميكنم خيانت
ناشراني گروه در نيز محترم آن كه دانستم باشد امروز كه
مافيايي گروه و دارند دولتيها از بعضي دست در دست كه است
!!برسد بهدادمان خدا !..كه
مطالعه كه را آن ندارد ، وجود بد شعر..عزيز دكتر
كه كنم گمان آينده نابغه مورد در و !نبود شعر فرموديد
ادعا براين تاييدي مهر نقاش وانگوگ قصه نظير داستانهايي
.نيستند خود زمان جنس از كه كرد نشانه را آدمهايي و باشد
شاعر بزرگترين حاضر حال در كه ميكنم ادعا...دكتر آقاي
به ناشري را شعرهايم !باشد !ميگويم خلاف !هستم ايران
و روزنامهها صفحه بر را عامه نقد تا بكشاند كتاب
باني و من ادعاي اين شود سببي كه شايد !بنشاند مجلهها
شاعري و شعر اين ما ، زمان ادبي نعش اين تا همتي و خير
كه باشد ؟!يابد رواج و شود روانه كساني بردوش !شده يتيم
!شود چنين
نيز تلويزيون ، و راديو يعني ملي ، رسانه اين كه شايد
!بپاخيزند زمين ايران ادبيات نجات به و زنند بالا آستين
كه را ساله دوازده ده بچههاي گاه كه تلويزيوني و راديو
و ميكشانند قاب به ميكنند نوردي سنگ ورزش است ماه دو
!هستند آنان بيوگرافي طالب
...و نوجوانان و نونهالان مساله ميدانم ، !بله !بله
ولي !ميانديشند سالمسازي به كه !دست اين از شعارهايي
كساني چهره آدمها ، از نسل همان به اگر ميافتد اتفاقي چه
كمكي تا بنماياني ، ميكنند ، خدمت كشورش ادبيات به كه را
چه !آقايان !خانمها ؟!گردد كشور ادبي ارتقاي جهت در
كه خيامي است ، خيام سرزمين اين نخواهيم چه بخواهيمو
دارد ، تعلق او اشعار به جهان كتاب پرفروشترين هم هنوز
دست اين از بزرگواراني و مولوي سعدي ، حافظ ، سرزمين اين
سپري و دشمن گردن بر كردهاند شمشيري را ادبيات كه است
!مزدورانشان و غارتگران هجوم برابر در
!نيست خبري پروانه و بلبل و گل از امروز ،...دكتر آقاي
من ميكاود ، را جوان انديشه...و فولاد و آهن امروز ،
چون ارباباني !امروز ادب اربابان بند در و امروزم شاعر
...و مشيري فروغ ، ثالث ، اخوان سپهري ، سهراب شاملو ، نيما ،
دام در -ناخواسته -گاه اما !بيامرزد را همهشان خدا كه
كنيد باور و ميشوم گرفتار گذشته نسلهاي از بزرگواراني
معاصر شعر سفره بساط بر كه وقتي ميگويم ، بيادعا كه
مييازم دست نابي و قشنگ شاعرانه تصويرهاي به مينشينم ،
.كنيد باور را اين !ميشوم دچار رعشه به گاه كه
افغان شعر
افغانستان معاصر شاعران از شعر چند
بسياري و است فراوان ويرانهها گرچه افغانستان در:اشاره
و است زنده همچنان ديار اين شعر ، اما است مرده چيزها
رنج و درد شعر ويرانه ، همه اين ميان از شاعراني
دو از بيش كه ميگويد اندوهي از شعرها اين.ميسرايند
از كه را آناني همه و ديار اين مردم ذهن و روح است دهه
شاعران از شماره ، اين در.است آزرده مينويسند "انسان"
امروز شعر بتوانيم تا ميآوريم شعرهايي افغانستان ، معاصر
اين تهيه در كه پژمان آرش آقاي از.بنماييم را كشور اين
.سپاسگزاريم كردند ياري را ما شعرها
دست به فانوس
اكبري محمدتقي
دست به فانوس دهكده ، در دهكده ميروم
دست به فانوس گمشده ، وطن آن پي در
كلكينها شبكورترين به كه تا ميروم
دست به فانوس زده ، سر برسم ، شهابي چون
ماندم من و شد باد سفرم جادههاي
دست به فانوس زده ، وحشت شب پاي به پا
سرخترين آن به نرسيدهست فتيله تا
دست به فانوس زده ، يخ قدم با ميروم
"استاره" يكمين و هزار كه شو همسفر
دست به فانوس آمده ، تو و من وداع به
زمين زغالين شبهاي ز كه شو همسفر
دست به فانوس آتشكده ، صد افروخت خواهم
مسافران
سعيدي محمدشريف
گرديدند پياده يكايك كه مسافران
ديدند را مرده سركهاي و خون راه سه
كردند نو خشاب مسلح مرد چار سه
خنديدند طعنه به مردم برابر در و
كردند ايستادشان هم شانه كنار
چيدند زمين بر شطرنج مهره مثل و
قنداق تا نشست درازي ريش كنار
ترسيدند يتيم دختركان خواب ز
چاهي سر بر بردند را جنازهها
پاليدند دوباره را تهي وجيبهاي
ميگشتند چاه دور سگ و كركس چار سه
ميديدند صلح خواب دختركان شبانه
حوت داغ
هاشمي محمدحسين
را توت برگهاي برده كه بيماري باد
را باروت وحشي شعلههاي كرده تيز
چنار سبز قامت پاي به ميغرد تيشه
را تابوت رونق سازد عالمگير كه تا
كوهسار اوج به زوزه ميكشد ياغي دود
را طاغوت بيرق تا بود بالا تيرهتر
را تيغ داده آب قاتل كه خوني از ديشب
را بوت امشب جلاد جلا ، و رنگ ميدهد
ماهيان زخم سوز و خشكيدهاند رودها
را حوت داغ تازه خاطراتم در ميكند
بلخي موحد از رباعي چند
ريشه
ما بيشه در شكستهاند آيينه
ما انديشه سرشتهاند عشق از
هستيم مداري جنون قافله ما
ما ريشه ميرسد حسين خون تا
حرام
اينجا است حرام پيوند آينه با
اينجا است حرام..برآنند آنچه جز
خويش دلمرده انفعال در سوزيد
اينجا است حرام لبخند يك حتي
ممنوع
ممنوع رستن كوير اين وحشت از
ممنوع نشستن خورشيد سايه در
اينجا است حرام عاشقي كه هشدار
ممنوع بستن آينه خويش شانه بر
ممنوع
ممنوع رهيدن خاك تيرگي از
ممنوع دميدن صلح آينه در
شب قاضي محكمه در كه اينجاست
...ممنوع كشيدن پر شدست تثبيت
مادر
رحيمي محمدبشير
مادر من پلكهاي شده شكوفهريز
مادر پيرهن باغ ، تپش از بپوش
من در تا لاله هرم از پيرهن بپوش
مادر وطن تب نشيند ساقه و برگ به
را نيمهجاني علفهاي دست بگير
مادر چمن ليست از خط خوردهاند كه
نخ نخ تو سياه موي و شد رد بهار
مادر من غصههاي از ميشود سفيد
ميميرم بيتو و موي ميشودت سفيد
بزن ، مادر مو رنگ من خاطر به بيا
نه يا بزن مو رنگ من خاطر به بيا
مادر بكن -بينمت جوان كه-يكي يكي
ميميرم بيتو كه هستي سايهساري تو
مادر خويشتن حجم در ;عطشكده اين در
تابستان آفتاب چسان كه كن نگاه
مادر؟ زن و مرد فرق بر ميآيد فرود
شايد بزن ، مو رنگ من خاطر به بيا
مادر سوختن ز گرفتي طفره به مرا
كشتهست خشكساليام علف ، مثل وگرنه
مادر كفن كني سفيدت موي به كهام
پليد سايههاي
حكيمي داود محمد
جنگ و خشم مردان ز -!صلح كجاست -سيرم
ننگ ننگ ، ننگ ، ننگ ، :فقط گفتهاند كه زينها
خويش زمان و زمين زخم ز خستهام من
زنگ ز پر طرح از خستهام كه فهميدهاي
ميشوم خسته چسان كينه ز ام ميداني
رنگ رنگ نيرنگ خسته هست كه يادت
ما ايل بلكه شدم خسته كه من نه تنها
جنگ و صلح تزوير ز خلق تمام شايد
شب نيز است اينجا كه چه هر است ، شب اينجا
جنگ و دود ز پنجرههامان گشتهاند پر
زد چرخ آهو من اول باز پلك در
پلنگ زد تاخت نعرهزنان بعد پلك در
شهر روي است پليد سايههاي مثل شب
تفنگ لوله از ميزند شعله نيرنگ
باش عقاب كن دگر فكر پرنده شب ، تا
فشنگ دگر نايد كه جايي به كن پرواز
است گشته آلود خون جاده گرچه برخيز
سنگ مشت ز نباشد بسته مسير شايد
مييابد گشايش ايران موسيقي موزه
پايان تا:گفت اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير:هنري گروه
.مييابد گشايش ايران موسيقي موزه امسال
جشنواره نخستين پاياني مراسم در جامعي مسجد احمد
اين در شده ارائه آثار:گفت آئيني موسيقي پژوهشي
نسلها ، همه علايق نظرگرفتن در ضمن ميتواند موزه
ايران ارزشمند و كهن هنر و فرهنگ استمرار و تداوم در
ابراز اسلامي وارشاد فرهنگ وزير.باشد موثر اسلامي
در آئيني موسيقي آثار از مجموعهاي تا كرد اميدواري
.شود نگهداري آينده نسلهاي براي ايران موسيقي موزه
آئيني موسيقي به مربوط آثار انتشار و چاپ همچنين وي
آثار و تصويري و صوتي سيديهاي و نوارها از اعم
.كرد ارزيابي مهم موسيقي نوع اين گسترش در را مكتوب
را آئيني موسيقي پژوهشي جشنواره نخستين جامعي مسجد
دانست كشور تمدن و فرهنگ بزرگ گنجينه سوي به راهي
تا ميكند كمك ما به جشنواره اين برگزاري:افزود و
براي و بشناسيم بهتر را آييني موسيقي مختلف زواياي
.كنيم برنامهريزي آن گسترش و حفظ
:گفت مراسم اين در نيز ايران موسيقي مركز رئيس
استادان و هنرمندان از تن حضور 117 با جشنواره اين
.است شده برگزار كشور مختلف نواحي از موسيقي
|