ثبات براي عامل چهار طالبان از بعد دولت
را دهه 1990افغانستان اوايل در افغان تحصيلكرده قشر
وجود ثبات و صلح بازگشت و بازسازي روند در اما كردند ترك
است ضروري آنها
و كرد عقبنشيني و خورد شكست افغانستان در شوروي وقتي
بودند جنگيده اشغالگران سالهابا كه مجاهديني
و همچنان جنگ ميكرد فكر كسي كمتر شدند مستقر كابل در
يابد ادامه نيز آن از بعد سالها
و عقبماندهترين از يكي افغانستان پايتخت كابل شهر
و شده خارج طالبان كنترل از دنيا پايتختهاي ويرانترين
كابل دادن دست ازاست شده بازگردانده افغانستان مردم به
و قدرت دادن دست از معناي به حكومتي و گروه هر براي
معني به آن تصرف كه طور همان است ، افغانستان در كنترل
.است كشور اين در رسيدن قدرت به
و زدهاند كنار را خود برقعهاي زنان اكنون كابل شهر در
در.كردهاند پاكيزه و مرتب را خود صورت سرو مردان
از نگراني جاي به اكنون كودكان نيز ديگر شده آزاد شهرهاي
بازي و ميروند مدرسه به راحتي بمبارانبه و جنگ
.ميكنند
شلاق و كابل زور به هم بيمارستانها در حتي كه طالبان
طي ميكرد خود ساختگي قوانين رعايت به مجبور را بيماران
ديگر و داد دست از را افغانستان خاك درصد هفته 90 يك
ميگويند آمريكاييها;ميكند سپري را خود روزهاي آخرين
براي اما نيست ، جنگ پايان معني به آنها براي اين
باقي خونريزي و جنگ دهه دو پايان به چيزي ديگر افغانها
درستي به اگر هم قدم چند همين اما.قدم چند شايد نمانده ،
.نميرسد پايان به جنگ و فقر و مصيبت سالها نشود برداشته
و كرد عقبنشيني و خورد شكست افغانستان در شوروي وقتي
كابل در بودند جنگيده اشغالگران با سالها كه مجاهديني
بعد سالها و همچنان جنگ ميكرد فكر كسي كمتر شدند مستقر
خود ميان آن آتش و يافت ادامه اما.يابد ادامه نيز آن از
كه شد گرفتار مرج و هرج در چنان كابل.گرفت در افغانها
نشانده دست رژيم يك رساندن قدرت به فكر به همسايگان برخي
"كردن امن "و افغانستان وضعيت "دادن سامان سرو" و
تروريستها تنها آن پناه در كه امنيتي.افتادند كشور اين
.افغانستان مردم نه ميديدند آموزش و داشتند آرامش
وجود و بوده جنگ درگير سال چند و بيست كه كشوري در اما
براي توافق به دستيابي آن در مختلف قوميتهاي و اقوام
حكومت ميتوان چطور است كرده مشكل را دولت يك تشكيل
.داد تشكيل باثبات
ملي هويت احياي
همراه به افغانستان همسايگان از كه گروه 26 كشورهاي
بارها اخير هفتههاي در است شده تشكيل آمريكا و روسيه
.شدهاند كشور اين در "فراگير دولت" يك استقرار خواستار
از حتما ميگفتند سخن ديگري كشور به راجع گروه اين اگر
بردن كار به اما.ميبردند نام "ملي وحدت دولت" عبارت
براي ديگران و گروه 26 توسط فراگير دولت عبارت
با ارتباط در كه است حادي مشكل نشاندهنده افغانستان
افغانستان در مليگرايي فقدان آن و دارد وجود افغانستان
.است
آن از مانع افغانستان اقتصادي و جغرافيايي تاريخي ، وضعيت
حكومت يك به و شده خارج قومگرايي از كشور اين كه شده
گروهها افغانستان ، كوهستاني مناطق در.كند فكر قومي چند
فهميدن كه ميبرند سر به بسياري كوچك و بزرگ قومهاي و
ضربالمثل يك.است دشواري بسيار كار آنها روابط و ماهيت
متحد پسرعمويم عليه برادرم و من":ميگويد افغاني
".دنيا همه عليه پسرعمويم و برادرم من ، و ;ميشويم
در نقشي هيچ ميگذرانند روزگار كشاورزي با كه اقوام اين
كشت در كه آنهايي از غير به)ندارند كشورشان تجارت و صنعت
چند شهروندان از غير به افغانها.(دارند فعاليت ترياك
سطح در چه خود دولت با محدودي تماس و رابطه بزرگ شهر
از افغانستان كشور امروز.دارند ملي سطح در چه و محلي
بر كنترلي هيچ دولت و حكومت كه دنياست كشورهاي معدود
.ندارد كشور سراسر
شدن دست به دست دهقاني جوامع چنين ويژگيهاي از يكي
.نتيجههاست و نوهها به و پسر به پدر از مشاغل و عناوين
و ميگيرد شكل قبيلهاي و قومي بين روابط وضعيتي چنين در
.است قومي چند آرام كشور يك ايجاد براي مانع مهمترين اين
تاجيك ، پشتون ، ) افغانستان در قومي گروه چهار از هريك
فكر به كشوري چنين به كردن فكر جاي به (هزاره و ازبك
كشورهاي به و هستند رقيب قومي گروههاي از گرفتن پيشي
تاجيكستان ، به تاجيك افغانهاي.دارند تكيه همسايه
به هزارهها و پاكستان به پشتونها ازبكستان ، به ازبكها
.ايران
بازي در كه قرن 19 ابرقدرتهاي بريتانيا ، و تزاري روسيه
نهايي مرزهاي ميكردند رقابت هم با ميانه آسياي در بزرگ
راه اين از و كردند مشخص سال 1895 در را مدرن افغانستان
مستعمره كه هند و روسيه ميان حائل كشور يك حقيقت در
.كردند ايجاد بود بريتانيا
مشتركي مرز كه شود مطمئن ميخواست هند حفظ براي بريتانيا
ميان افغانستان بودن حائل سر بر توافق.ندارد روسيه با
همچنان كشور اين كه بود معنا اين به بزرگ قدرت دو
از يكي زمان آن در افغانستان.ميكند حفظ را خود استقلال
امپرياليسم دوران در كه بود غيراروپايي كشورهاي معدود
.بود كرده حفظ را خود استقلال اروپايي
تا شد مهمي عامل خارجي كشورهاي استعمار از دورماندن همين
در مقابل ، درنشود تقويت افغانها در مليگرايي حس
كشورهاي مستعمره مدتي كه ويتنام و هند چون كشورهايي
با مقابله در ملي قدرتمند جنبش بودند ، اروپايي
اگر شايد.يافت ادامه نيز سالها كه گرفت شكل استعمارگران
آن در خارجي قدرت يك استعمار و اشغال با هم افغانستان
يك به قبيلهاي و قومي هويتهاي ميشد روبهرو زمان
از استعمارگران راندن بيرون براي متحد ملي هويت و اراده
.ميشدند تبديل كشور اين خاك
شبيه وضعيتي افغانستان به شوروي ارتش هجوم دهه 1980 ، در
مجاهدين.كرد ايجاد استعماري قدرت يك توسط كشور اشغال
و شده جمع هم كنار مليگرايي و اسلام شعار دو با افغان
.برخاستند شوروي كمونيستهاي برابر در مسلحانه مقاومت به
.انجاميد طول به دهه يك تنها وضعيت اين اما
وجود در آنقدر هرگز مليگرايي كوتاه ، مدت اين طي
و قومي وفاداري قرنها جاي كه نيافت افغانهاقدرت
در شوروي آنكه محض به.بگيرد آنها ميان در را قبيلهاي
ميان در هم مليگرايي حس كرد ، ترك را افغانستان سال 1989
دشمنيهاي و رقابتها سال 1992 در.شد كمرنگ مجاهدين
حقيقت در و داخلي جنگ به كه رسيد حدي به آنها ميان سنتي
.شد منجر قومي
درگيريهاي اين از كه كساني از يكي كه بدانيد است جالب
ميان جنگ از نااميد كه بود ، بنلادن اسامه شد خسته داخلي
براي تلاش از قبل پس.بازگشت عربستان وطنش به مجاهدين
در را مليگرايي هويت و حس بايد فراگير دولت يك تشكيل
.كرد تقويت افغانها ميان
افغان تحصيلكرده قشر بازگشت
از نه افغانستان در دموكراتيك ثباتو با دولت يك ايجاد
شوراي تشكيل با نه برميآيد منطقهاي قدرتهاي دست
اين.خارجي قدرتهاي تلاش با نه و قبائل و اقوام رهبران
كه هستند افغان تحصيلكردگان و دانشگاهيان و روشنفكران
.بزنند كاري چنين به دست ميتوانند
هستند تبعيد در يا كه افغانها از قشر اين كه زماني تا
سياست صحنه به شدهاند رانده حاشيه به جنگ سالها طي يا
دور از غير گذشته روزهاي تحولات بازنگردند ، افغانستان در
.داشت نخواهد پي در ديگري چيز خشونت و جنگ از جديدي
سخن افغانستان در فراگير دولت يك ايجاد ضرورت از همه
عبارتي چنين از قطعي و روشن تعريف هيچكس اما ميگويند
تاكيد با پاكستان همچون خارجي قدرتهاي.نميكند ارائه
اصلي بازيگر آنها نظر مورد قومي گروههاي و اشخاص براينكه
.ميكنند پيچيدهتر هم اين از را وضع باشند آينده دولت در
.است جايگزين ملي رهبري يك فقدان مشكل ، اصل
نقش ميتواند كه كسي عنوان به ظاهرشاه محمد از گاهي
باشد داشته افغانستان دولتي ساختارهاي احياي در محوري
و نظامي نيروي هيچ فرماندهي او اما.ميشود برده نام
و نمادين او حكومت اين بنابر.ندارد عهده به را سياسي
طبقه گذشته ، در داخلي جنگ وجود با.بود خواهد موقتي
كشور اين در نقشي هيچ مدتها تحصيلكردهافغان
در و حياتي كشور بازسازي براي طبقه اين وجود.نداشتهاند
.است ضروري دموكراسي و صلح سوي به كشور پيشبرد براي تلاش
ازعقب اكنون كه افغانستان
جمعيت دهه 1990 اوائل تا دنياست كشورهاي ماندهترين
از بسياري.بود داده جاي خود در را تحصيلكردگان از عظيمي
و يافتهاند دولت در ارزشمندي تجارب دهه 1980 در آنها
.دارند فعاليت سابقه تخصصي بخشهاي در هريك
روستاها از هم و هستند شهرها از هم كه افغان تحصيلكردگان
كه آموختهاند دارند تعلق نيز مختلف قبائل و اقوام به و
ارزشمندتر آرمانهاي با را قومي وفاداريهاي جاي چطور
.كنند عوض
افغانستان در درگيريها شروع و مجاهدين رسيدن قدرت به با
را خود وطن اما گريختند كشور از بسياري سال 1992 در
آسياي جمهوريهاي در كه آنها از بسياري.نكردهاند فراموش
سكني اروپايي كشورهاي حتي و پاكستان هندو ايران ، ميانه ،
افغانستان به شوند مطمئن كشور امنيت از وقتي گزيدهاند
اين زيرا.كنند شركت بازسازي روند در تا بازميگردند
.دارد نياز مهارت با و متعهد افراد به كه است روندي
خاموش اكثريت اميدهاي از يكي شايد افغان تحصيلكردگان
.ميكشد سختي و رنج سالهاست كه اكثريتي باشند ، افغانستان
شده عادت افغانستان در مردم اراده و خواست گرفتن ناديده
نظامي حمايت و مالي كمك سياسي ، اراده راه اين دراست
.است ضروري جهاني جامعه
افغانستان همسايگان نقش
يا آمريكا افغانستان ، در باثبات دولت يك تشكيل جريان در
و پاكستان ايران ، بهويژه همسايه كشورهاي نقش ملل سازمان
صورت اين غير دربگيرند ناديده نميتوانند را ازبكستان
.يافت نخواهد تحقق دولتي چنين
دوام زيادي مدت براي هميشه جنگ براي جهاني ائتلافهاي
افغانستان همسايه كشورهاي اكنون چه اگر.نميآورد
هدف يك و گذاشتهاند كنار را مورد اين در اختلافهايشان
دولت يك جايگزيني و طالبان سرنگوني يعني دارند ، مشترك
دولت اين براي يك هر اما;افغانها همه حضور با فراگير
با كه دارند خواستههايي و پيشنهادات طالبان از بعد
پاكستان.ندارد همخواني لزوما ديگران هاي خواسته
ميخواند طالبان ميانهروهاي كشور اين كه آنچه ميخواهد
همچون كشورها ديگر اما باشند ، داشته حضور آينده دولت در
.نميپذيرند را اين ايران
همان با طالبان براي جايگزين نيروي يك ميتواند پاكستان
براساس بنيادگرايي جاي به كه آورد وجود به كاراييها
جمعيت از درصد باشند200 شده بنا پشتون مليگرايي
راحتي به كشور اين و ميدهند تشكيل پشتونها را پاكستان
اين.بگذارد تاثير افغانستان پشتون درصد بر 40 ميتواند
.كند بيثبات را دولتي ميتواندهر نيرو
متعهد بايد توافقنامهاي امضاي با منطقهاي قدرتهاي
.نكنند حمايت افغانستان درون اقوام و احزاب از كه شوند
اين ميان اختلافي كه فرصت اولين در صورت اين غير در
اين از يك هر دخالت آيد پيش قدرت سر بر كابل در گروهها
.شد خواهد منجر ديگر داخلي جنگ يك شروع به كشورها
افغانستان در طالبان رساندن قدرت به در پاكستان اقدام
هدف نگرفت ، صورت هند مقابل در قدرتنمايي هدف با تنها
و ايران موقعيت دادن قرار تحتالشعاع پاكستان ديگر
اين برنده پاكستان سپتامبر از 11 پيش تا.بود ازبكستان
.است شده دگرگون كاملا وضع اكنون اما بود ، ميدان
شوند گذاشته كنار تندرو عوامل
براي بسياري فرصتهاي افغانستان در گذشته سالهاي در
عناصر ورود همواره اما شد ايجاد ثبات و صلح برقراري
جنگ و كرد تبديل شكست به را فرصتها اين صحنه به تندرو
توسط هميشه هم تندرو عناصر اينگونه.يافت ادامه
قدرت به و شده تعيين افغانستان از خارج قدرتهايي
.رسيدهاند
پست واشنگتن
|