بياعتمادي رشد بسترهاي و سياسي تغييرات
ايران جامعه در
فردگراييبه حس.ميشود غيرمطرح با برخورد در هويت *
بوجود را شرايطي فرهنگي و فردي غيريت وحضور نوين مفهوم
و خود آرمانهاي و بينآرزوها شكاف وجامعه فرد كه آورد مي
ميكنند احساس راكاملا واقعيتها
در روانشناختي و اجتماعي پژوهشگران:اشاره
روحيه رواج به مدرن ، دوران به جوامع آسيبشناسيگذار
اشاره آحادجامعه نزد در خودمدارانه فردمدارانهيا
به مدرن خلاففردگرايي بر كه روحيهاي داشتهاند ،
.نميانجامد جامعه يك افراد همكنشيميان و همبستگي
پايه بر كه مدرن فردگراي جامعه برخلاف خودمدار جامعه
به نسبت در افراد تك اجتماعيتك و حقوقفردي شناخت
قلمرو جز كه گرفته شكل افرادي از است ، استوار ديگران
اين در اينرو از.نميشناسند ديگر حيطهاي خويش ، شخصي
جديد معناي در اجتماعي وفاق و همبستگي از جوامع گونه
ويژه را اجتماعي خصلتهاي اين پژوهشگران.نيست نشاني
.استبدادزدهدانستهاند جامعههاي
در سياسي و اجتماعي روابط به اشاره با حاضر مطلب نويسنده
توسعه و همبستگي شكلگيري راه در را موانع از برخي ايران
:ميخوانيم هم با.برميشمارد ايران در اجتماعي يافتگي
انديشه و فرهنگ گروه
شروع با همزمان و بيستم قرن از دهه آخرين در ايران جامعه
گذر ، حال در جوامع از بسياري همانند ميلادي سوم هزاره
عمومي وجدان كه است شده تخريبكننده امواج بعضي گرفتار
فرهنگي و اخلاقي ساختار در تغييرات و گرفته خو بدان
سياسي ، نيافته توسعه جوامع در.نميكند احساس را جامعه
اجتماعي ، مادي ، هدفهاي دنبال به عمدتا گروهي و فرد هر
و گستردهتر مصالح جوامع اين در.است فوري و ميانجي بدون
.ندارد را لازم جايگاه و اعتبار همگاني
اجتماعي بدنه بين نخبگان ، و مردم بين بياعتمادي
اقتصادي -اجتماعي قدرت هرم ودر سياسي قدرت وصاحبمنصبان
در كه است اجتماعيمهمي پديدههاي از جامعه سياسي و
اخلاقي والگوهاي فرهنگي اجتماعي ، دگرگونيهاي فرآيند
روحيه فقدان و بياعتمادي.است ساخته متاثر را جامعه
اولويتمنافع و فردگرايانه رويههاي با جمعي همكاري
همبستگي گنجايشبراي فقدان با جمعي مصالح به فردي
اين ظاهرا.دارد مستقيم وتوافقاجتماعيرابطهاي
تلقي وانتزاعي ذهن از دور كمي آن درباره بحث مفهومو
بودن وغيراصيل درانتزاعي عموما كه استدلالي.ميشود
بلندمدت و تاريخي حاكميت ميشود ، اقامه بحث اين
واجتماعي فردي روابط بر ناظر مطلوب و مقبول ايدئولوژي
همبستگي ، وحدت ، بامفاهيميچون كه است ايران جامعه
صبر گذشت ، تحمل ، تفاهم ، مشاوره ، عدالت ، برادري ، برابري ،
كه بياعتمادي پديده اما.است خورده پيوند وتساهل وتسامح
و نخبگانفكري و قدرت گروههاي ساخت و اجتماعي بستر در
علامت استيك تبلوريافته عينه به ايران فرهنگيجامعه
قرار وجامعهشناسان انديشه صاحبان پيشروي جدي سوال
.است داده
دانشگاه ونظريهپرداز جامعهشناس هانتينگتون ساموئل
:است معتقد هاروارد
مستلزم واعتماد دارد نياز اعتماد به جامعه اخلاقيات"
به پذيري پيشبيني.است رفتارديگران پذيري پيشبيني
(1)".دارد نياز نهادمند و شده تنظيم رفتاري الگوهاي
همگاني اقتدارهاي بايسته كاركرد" اعتقاددوژوونه به
(2)".است جامعه كل دل در متقابل اعتماد افزودن همان
شده منعكس رفتارهايشان در وقتي جامعه در مردم رويكردهاي
هم به اين اما پيوستگيعينيتمييابد هم در باشد
تبديل يكپارچگي و همبستگي وفاق ، به پيوستگيزماني
شده نهادينه يعني باشد بادوام و پايدار منظم ، كه ميشود
الزام با هميشه ايران جامعه در پيوستگي بههم.باشد
يك نيز زمانهايي در و بوده همراه ايدئولوژيك يا اخلاقي
نوعي به تهاجم ، و خارجي دشمن قبيل از بيروني عامل
در.است شده منجر مدت ، روانيكوتاه و فيزيكي همبستگي
گسست است ، نداشته وجود عوامل الزاماتو اين كه زمانهايي
ومنافع است داده قرار هم روياروي را وجامعه فرد اجتماعي ،
.است شده قومي و فردي ، گروهي مصالح قرباني واجتماعي جمعي
و نيرو جامعهبا يك در اجتماعي اشتراك و پيوستگي درجه
سياسيبستگي قدرت به ناظر و ايجادكننده نهادهاي دامنه
اخلاقي توافق رفتاري تجلي كه هستند نهادها ايندارد
.وجامعهاند فرد متقابل ومصلحت
خانواده ، مثل كوچك اجتماعهاي اندازه از بيش مقبوليت
اجتماعي اشتراك سطح كه است شده باعث ودهكده شهر قبيله ،
دراجتماع كه حالي در.بماند باقي محدوده همين در
پيچيدگي ، دليل به اجتماعهايطبيعي ، اين از گستردهتر
پيچيدهتري و تر پيشرفته رواني و اخلاقي اشتراك سطح به
اشتراك از سطح اين آورنده بوجود عامل تنها كه داريم نياز
و متشكل قدرتمند ، اقتصادي و اجتماعي -سياسي نهادهاي
روستا خانواده ، از پيچيدهتر جامعه در.است يافته سازمان
سياسي كنش با اجتماعي اشتراك قبيلهاي ، و قومي گروه و
.ميشود پاسداري سياسي نهاد با و ميآيد بهدست
اشتراك و سياسي نهادهاي صاحب جوامعي تاريخي نظر از
نيروهاي متقابل كنش كه شدهاند مطلوبتري اجتماعي
نيروهاي توافق فقدان.است بوده زياد آن در اجتماعي
روشها آرامي به متقابلآنها كنش و وتعامل اجتماعي
شده اتخاذ وتدابير ساخته متحول را جامعه اخلاقي والگوهاي
منجر موثر و ميانجي سازمانهاي ايجاد به مشكلات حل براي
سياسيهميشه و تاريخي دلايل به ايران جامعه در.است شده
كه نيروهايي.است داشته وجود قدرتمندي اجتماعي نيروهاي
كرده پايهگذاري تحولرا و كرده وادار تحرك به را جامعه
كافي فاقدتوان قدرتمند اجتماعي نيروي اين اما.است
.است بوده پيچيده و توانمند سياسي نهادهاي تاسيس براي
شيوه درباره نظري اظهار در پيش دهه دو هانتينگتون ساموئل
ايرانيان براي":ميگويد ايران جامعه در سياسي واخلاق
كمتر و كنند اعتماد همديگر به كه است دشوار بسيار
چنين اينكه."كنند كار هم با طولاني زمان مدت ميتوانند
اين واقعيت اما دارد ، تامل جاي است درست حد چه تا ادعايي
تحول سير در.دارد عيني تبلور حرف اين از بخشي كه است
مهم اجتماعي سهواقعيت ايران در سياسي و اجتماعي تاريخ
:است بازيابي قابل
سياسيبوده ودگرگوني تحول دستخوش ايرانهميشه جامعه -1
قدرتمندي اجتماعي نيروهاي نشيبها و فراز اين در كه است
باقي پايدار هيچگاه اما يافتهاند ، حضور صحنه در
.نماندهاند
در تاريخ كهنترين داراي ايران ، اينكهجامعه رغم به -2
هيچ اما است بوده باثبات و مقتدر تشكيلحكومتهاي
بر مبتني كه سياسي ثبات با و قدرتمند نهادهاي از ردپايي
.ندارد وجود باشد يافته استمرار و علمي نظريههاي
خارجي دشمن به نسبت ، جامعهاي هر از بيش درايران -3
و داشته وجود توطئهحساسيت تئوري عنوان تحت وامروزه
عامل اين به اجتماعي مشكلات مسائلو از اغلببسياري
.ميشود پيوندداده
را بيشماري تاريخي حقايق مهم ، بحث سه اين ريشهيابي در
به ميتواند موضوع تحليل و تبيين در كه برشمرد ميتوان
به پرداختن مختصر بحث اين در هدف اما.نمايد كمك ما
شرايط در آن شدن شفافتر و عينيتر و پديده اين توصيف
ايران ، در اخير دهه دو سياسيدر دگرگوني.است كنوني
مقطع در بسياري عوامل.است بياعتماديشده رشد بستر
اين ميان از كه است گذاشته اثر پديده اين رشد بر كنوني
مهمتر داخلي و اجتماعي عوامل به پرداختن عوامل از مجموعه
بررسي مورد بايد خود جاي در نيز بيروني عوامل استگرچه
حيات روند در بياعتمادي رشد پيامد.گيرد قرار جدي
يكي كه است آورده بغرنجيبوجود وضعيت اجتماعي
دو بين انقطاعفرهنگي كه است هويت بحران آن ازجلوههاي
.است كرده تشديد را آن نسل
رواني حيات استمرار به نسبت انسان كه است هويتاحساسي
هويت است مستهلكدرجامعه فرد وقتي.دارد خود واجتماعي
حس.ميشود غيرمطرح با برخورد در هويت.موضوعيتيندارد
فرهنگي و فردي غيريت وحضور نوين مفهوم فردگراييبه
بينآرزوها شكاف وجامعه فرد كه آورد مي بوجود را شرايطي
.ميكنند احساس راكاملا واقعيتها و خود آرمانهاي و
نوين رويكردهاي جامعه ، و فرد منافع گرفتن همقرار مقابل
به بود ، ناديدني هميشه كه فرهنگيمسلطي وجلوههاي فكري
دانيل.موضوعيتميبخشد هويت به كه ميانجامد مقايسهاي
شاخصه:است معتقد اجتماعي قلمروهاي پيرامون بلدربحث
متفاوت هدفهاي و قلمروها ريشهايميان تناقض در جامعه
اين وبر ميكند اشاره مفهومي چنين به والرينيز پل.است
ميان اختلاف با ناسازگاريهاياجتماعي كه باوراست
است خاصي هويتهاي نيز آن عمده ودليل ميشود تشديد افراد
كه مييابد معنا درجامعهاي هويت (3).ميشود ايجاد كه
.ميگيرد ريشه جا همين از دارد ، تحول وجود غيريت
است كثرت مباني يعنيآنچه مقابلهها و وتضادها تعاملها
امكانپذير را درجامعه فرد اجتماعي تبلورشخصيت عينه به
غير ، فرهنگ با برخورد درهويتيابي ، كه جوامعي ميسازد ،
در كه نااستواريهايي ناسازيو و اجتماعي ودگرگوني تحول
و تاسيسفرهنگ امكان ميآيد ، بوجود تحول اين مسير
و كمبود احساس مرور به و ندارند نويني ارزشي مولفههاي
ميشوند تسليم طولاني يا كوتاه زماني مدت در و حقارت سپس
اين برابر در اگر اماميگردند بيگانگي خود از دچار يا
يا منفعل نيست ، فعال كه مقاومتي گيرد ، صورت مقاومت وضع
منجر هويت بحران به شده عارض بيگانگي خود از است ، منفي
هيچ كه ميآورد پديد نويني نسل كه بحراني.ميشود
و وكاملاحيرتزده ندارد ملي و بومي فرهنگ از آموزهاي
در باشدكه نداشته را توان اين كه جامعهاي.است پذيرنده
هويت بحران با برخورددرست و بررسي شناخت ، به بدوامر
را آن درستي به و كرده درك را مساله صورت و بپردازد
را آن ميتوان كه ميشود روبهرو پديدهاي با دهد تشخيص
شكافهاي.دانست انحطاط به هويت بحران تبديل شرايط
منجر فرهنگي ناهنجاري ناسازگاريبه شده ، تقويت اجتماعي
رويارويي و مييابد گرايش برخورد و خشونت به تضادها شده ،
خود خودي به هويت بحران.ميانجامد نابودكننده نزاع به
سنتهاي از جامعه و انسان تدريجي فاصلهگيري معناي به
مولفههاي تاسيس در توانايي فقدان و آن بر حاكم فرهنگي
سال يكصد از بيش ايران جامعه.نيازهاست با متناسب فرهنگي
باور استاما شده مواجه آرامي وضعيتبه اين با كه است
نخبگان هيچگاه كه شده باعث باورنكردن همين و است نكرده
نويني فرهنگي مولفههاي و سنتها تاسيس بهدنبال فرهنگي
وجود فرهنگي نوگرايي از كه هراسي ترسو احساس.برنيايند
گروهي.ميشود نسلهامنجر فرهنگي انقطاع به دارد
بحران از رفت برون راه ما فرهنگيدرجامعه ازنخبگان
اين ميدانند ، گذشته تثبيتسنتهاي و احيا را فرهنگي
سنتهاي به گروهي.پيرويميكنند رويكرد سه از گروه
ملي فرهنگ از منفك ديني اجتماعي و ارزشي فرهنگي ،
حضور مقطع گرفتن ناديده با گروهي.گرايشدارند وتاريخي
مقطع تا ملي فرهنگ به بازگشت ايران در اسلام ساله هزار
چشم دو ادغاماين به گروهي و دارند نظر در را اسلام
.بستهاند اميد آن به و دوخته
غيريت مدرنيتهرا يا نوين دوران رويكردها ، اين سه هر
تفكر به ابتلايش دليل به اساسا كه ميكنند تلقي فرهنگي
ارزشهايي ناقل را آن وحدت ، و توافق جاي به تضاد
نفي را ايران اجتماعي الگوهاي و فرهنگ اساس كه ميدانند
نقادانه رويكرد سه رويكرد ، سه اين مقابل در.كند مي
وپذيرش ملي فرهنگ كامل نفي اول رويكرد.وجوددارد
اين دارد ، خاستگاهغربي مدرنيتهكه فرهنگي الگوهاي
الگوهاي برتري تلقي با فرهنگي ادغام بر مبتني رويكرد
رويكرددوم.است غربي تمدن ارزشي و فرهنگي اجتماعي
طبيعي طريق طي همزيستيو و همخواني بر رويكردمبتني
رويكردبراي دو هر نقد سوم رويكرد و تطبيقاست براي
در.است اجتماعي و فرهنگي ونوين جديد مولفههاي تاسيس
است رشد حال در اما ضعيف موقعيت در سوم رويكرد ميان اين
جلوه ناموفق دلايلي به كدام هر ودوم اول رويكرد و
فرآيند ، اين نتيجه در كه است اين مهم بحثكردهاند
متاثر را اجتماعي وجدان استكه گرفته شكل روياروييهايي
جامعه فردي شخصيت و اجتماعي ساختاراخلاق بر و ساخته
نااستواري هويت ، بحراناست گذاشته نامطلوب اثر ايران
نسلها فرهنگي وانقطاع اجتماعي نابهنجاريهاي سياسي ،
نداشته نامطلوب پيامد نظري و فرهنگي حوزههاي در تنها
و غير پذيرش در اجتماعي ظرفيت مسائل از مجموعه بلكهاين
مشخص راهبردي فقدان دليل به را ، روياروييآنها و خودي
بهرغم.است داده كاهش شدت به روشن آيندهاي سوي به
بر مبتني ايران جامعه بر حاكم راهبرد و نظري فرهنگ اينكه
دورويي اما است ، يكرنگي و يكپارچگي وحدت ، چون مفاهيمي
بياعتمادي به كه است اعتنايي قابل پديده اجتماعي ، پنهان
اجتماعي روابط در بياعتمادي اين.است شده منجر درجامعه
.است يافته اشاعه و كرده ورفتاريرسوخ اخلاقي الگوهاي و
آنتوجه به بايد كه است مقولهاياجتماعي بياعتمادي
قابل موضوع يك بهعنوان را آن بايد اينكه حداقل كرده
وكارشناسيدرباره شناسانه جامعه تامل به و پذيرفت بررسي
را اين.پرداخت آن سياسي حتي فرهنگيو اجتماعي ، علل
توسعه.كرد سياسيتلقي توسعه براي گام اولين ميتوان
.نيست ممكن عملا اجتماعي اعتماد سياسيبدون
مجيديونسيان
:پانوشتها
ثلاثي محسن ترجمه -سياسي سامان-هانتينگتون ساموئل -1
نوين ، جامعه كثرتگرايي -3/ ص47 -همان -2/ ص 41-بهار 70
ص 6-همشهري 9/6/73 -عباديان محمود -ولش ولفگانگ
|