|
|
آدميت جان
اسلامي عرفان در "تن" و "جان" فكري زمينههاي به نگاهي آدميت بجان است شريف آدمي تن آدميت نشان زيباست لباس همين نه شيرازي سعدي و ثنويت اصل مسلمان ، عرفاي همه كه گفت ميتوان جرات به و دانسته مسلم را انسان وجود در "تن" و "جان" تقابل به مربوط انسان ، ذاتي شرافت و ارزش كه كردهاند تصريح مادي تن ;است وي "روح" و "جان" يعني او وجود قدسي ساحت و اصالت هيچگونه تنهايي به روح ، برابر در حيواني جسم يا انسان وجود معنوي و روحاني بعد اين بلكه.ندارد ارزشي و ارزش.است ساخته ارزشمند و ذيقيمت را آدمي تن كه است از كه است الهي وديعهاي و غيبي لطيفهاي خاطر به تن شرف داشتن بهخاطر انسان و است شده تعبيه انسان وجود در پيش ولقد" تاج و شده ناميده "مخلوقات اشرف" الهي ، آنروح .است نهاده سر بر "بنيآدم كرمنا در روح شرافت و برتري" اصل فكري پيشزمينههاي و ريشهها عرفان بستر در بايد ظاهرا را عرفا ديدگاه از "جسم برابر نخستين صوفيان و متقدم عرفاي انديشههاي در و اسلامي برتري" مساله كه داشت توجه بايد اما.كرد بررسي و جستجو در درازي و دور سابقه "آندو ثنويت به قول و برتن جان حتي موضوع اين اهميت و جايگاه و داشته بشري تفكر تاريخ بودن كهن باستان ، دوران انسانهاي باورهاي و افكار در ردپاي نخستين ;ميكند بازگو بهخوبي را انديشهاي چنين باستان هند هاي"دروايدين" عقايد در ميتوان را تفكر اين بودند "سسماره" و "كرمه" اصل دو به قائل كه م ، .ق در 2500 مشاهده "جينيزيم" و "بوديزيم" ،"هندوييزم" در آن از پس و نيرومند و كهن انديشه چنين قدمت بهخاطر حال هر دركرد نميتوان را زمينه اين در عرفا ديدگاه تاريخ ، اعماق در .دانست گذشته زمانهاي در فرهنگي پيشينههاي با بيارتباط "انسان تن در روح بودن زنداني" درباره نخستين صوفيان تفكر حكيم فيثاغورث يوناني فكر ميراث بايد چيز ، هر از پيش را كه بهطوري شده گنوسي آيين وارد بعدها تفكر همين.دانست به گرايش و ماده عالم به بدبيني و جسم و روح بين ثنويت .است ميشده محسوب آيين اين اصلي ويژگيهاي از رياضت ، يا شر و خير يا ماده و روح ثنويت بر گنوسيه عقيده اساس قديم ايرانيان عقايد از ماخوذ ظاهرا كه است ظلمت و نور روح و است شر به مايل جسم و ماده گنوسي ، عقايد در.است و است دائمي معارضه و خورد و زد دو اين بينخير به مايل را جسم و ماده مبارزه اين در كه است كسي آن از فضيلت .سازد روح مقهور صافي مجرد روح نيز ، (40م-قم 25) يهودي فيلون نظر از از كه او جسماني بدن بر آمده ، معنويات عالم از كه انسان .دارد ذاتي شرافت است ، گناهان و شرور مبدا و پست كثيف آب است روح براي زنداني و قفس همچون جسماني ، بدن ميگفت او .است تن زندان از روح ساختن رها انسان ، كار مهمترين و بود افلاطوني ، برآن نو مكتب بنيانگذار ((204270م فلوطين پيوستن اشتياق در جان وي نظر از.است جان زندان جسم كه در بايد آنقدر و است (اول مبدا) جهان جان يا كل روح به خويش اصل به گرديده ، پالوده تا سركند تن زندانهاي خلسه به نيل و "بدن خلع" باب در فلوطين نظريه.بپيوندد صوفيه و اشراقي حكماي آثار در اول ، مبدا به بازگشت براي رساله كه بهطوري گذاشت ملاحظهاي قابل تاثير .است آن از متاثر ظاهرا هم غزالي مشكاالانوار "روح قفس" عنوان به معمولا جسماني ، تن اسلامي ، تصوف در :آمد چنين غزالي احمد عينيه رساله در مثلا.است شده مطرح در باز."الدواب اصطبل و الارواح قفص الاجساد هذه" از بعد كه شده تشبيه قفس به تن قالب وي ، الطيور رساله و زهد نظام در هرحال در.ميشود آزاد آن از جان مرغ مرگ ، عنصر "روح" برابر در "تن" مسلمان ، صوفيان اخلاقي فرهنگ بزرگترين و شهوات و هواجس جايگاه كه است پستي و شرير .خداست با اتحاد حصول مانع جامعترين از يكي سال 525هجري ، به متوفي غزنوي سنايي سخن "تن" بر "جان" برتري از صراحت با كه است ايران عرفاي است سنايي پيروان برجستهترين از يكي كه سعدي.ميگويد پذيرفته تاثير وي از شدت به "برتن جان شرافت" نظريه در براين روشني دليل وي الحقيقه حديقه از زير ابيات.است :مدعاست خطر و بوي و رنگ يافت زجان تن" بيبر بود ني چو بيجان تن جاويد شود جان نور از مردم خورشيد زتابش شد زر سنگ انگار خاك بسان بيجان جسم انگار مغاك چو است عالي ورچه پاك جاني و شريف بيرواني خاك مشتي كه جز جسم بود چه بود روح ز مرتبت را خاك بود نوح خاك بيروح ورنه باشد فلك ذروه جان خوان باشد ملك او خوان مگس دهد خاك و باد تو جسم آب "دهد پاك دين تو جان آب :يا گرفت نور هميشه جان از تن كه" "گرفت سرور هنر زعلمو جان در را آن انسان ، "جان" كرامت و شرافت توصيف عين در سنايي :ميداند زنداني آدمي "تن" خانه عظيم است عجايب انسان روح" تعظيم اين يافت روح از آدم است انساني روح روح بلعجب " است زنداني ديوخانه اين در كه نشان "تن" به را خود كامل بدبيني سنايي نگرشي ، چنين با "تن" او.ميخواند فرا آن با مبارزه به را انسان و ميدهد :ميداند جان حيات مايه را آن مرگ و "جان" دشمن را است ايمان و عقل كه جهاني در" است جان زادن جسم مردن سخن جهان در كه كن فدا تن "تن بميرد چون زنده شود جان :يا خاكشدار است تن جان دشمن" دار پاكش است دل حق كعبه است طين از تو آلايش همه "است دين از تو آرامش همه : يا بدن طبع چار مرغند چار" گردن بزن را جمله دين بهر همه بال و پر آميز برهم همه حال و كار به كن نگه پس برنه دين كوه چاه برسر برجه بجد را جمله خوان باز دليل و صدق و عقل و ايمان به پس خليل چو را هرچهار كن زنده خويش معدن بسوي نپرد جان "خويش تن از پياده نگردي تا توجه به را انسان جان ، و تن مقايسه با نيز ابيات اين در :فراميخواند جان به زاغ چو گرسنه تو جان عيسي" كاغ زكنجد ميكند او خر بيمعني زكرد لاغر جانت "دعوي با زكرد فربه تنت سال چهل حدود كه نيز سال 654 به متوفي رازي نجمالدين خود ، عرفاني مهم اثر در است يافته وفات سعدي از پيش جسم ، بر جان شرافت و تن و روح تقابل درباره مرصادالعباد اينجا در كه است كرده بيان را دقيقي و عميق مطالب :ميكنيم بدان كوتاه اشارهاي روح به منتسب كه جهت آن از انساني روح نجمالدين ، نظر از اختصاص شرف به انساني روح":دارد ذاتي شرافت است ، الهي ولقد" كرامت اينجاست از و است مخصوص روحي من اضافت "والبحر فيالبر حملناهم و آدم كرمنابني "انسان تن قالب" كه ميگويد صراحت به مرصادالعباد در وي دركه دورترين و) مرتبه پايينتر در وجودي ، مراتب نظر از روح اما دارد قرار اسفلالسافلين در يعني (روح به نسبت انسان قالب ديگر ، عبارتي بهاست "اعليعليين" مرتبه در روح خداوند است عليين اعلي از روحش و اسفلالسافلين از ارواح عالم مراتب اعلي از "خاص نفخه" بدرقه حمايت در را .است فرستاده اجساد عالم دركات اسفل به با كه مرصادالعباد در "جسم زندان در روح هبوط" داستان مساله تمام ، روشني به شده بيان شاعرانهاي و زيبا عبارات :ميكند مطرح را تن بر روح ذاتي برتري و جسم و روح ثنويت گرد حال در درآمد ، آدم قالب به روح چون كه آوردهاند" يافت...ظلماني بس ديد خانهاي برگشت ، تن ممالك جملگي بقايي را آن كه دانست نهاده ، متضاد اصل چهار بر آن بناي و حشرات هزار هزار چندين ديد تاريك و تنگ خانهاي.نباشد و...سباع انواع و..و ثعابين و عقارب و حيات از موذيات "...ديد آن در بهايم انواع .است تقابل نسبت نيز سعدي ، نظر از "تن" و "جان" نسبت لاغرتر او جان باشد ، مشغول "تنپروري" به انسان هرچه ثابتي امر انسان ، وجود در "جان يا روح" بنابراين.ميشود به بستگي شخص وجود در آن رشد و شكوفايي ميزان بلكه نيست توجه خود وجود جسمي بعد به شخص اگر.دارد شخص حيات نوع طبيعياش و نفساني هواجس و غرايز اطفاء به تنها و نموده .ماند خواهد ضعيف و كوچك او جان صورت آن در بپردازد ، به را "تن" و (ع)عيسي حضرت به را "جان" زير بيت در سعدي :دارند تقابل همديگر با كه است نموده تشبيه "خر" لاغري از عيسي ميردت همي" "خرپروري كه آني بند در تو :ميسرايد چنين ديگر بيت در يا خواهدت دل هرچه پي در مرو" "كاهدت جان نور تن تمكين كه نفساني ، هواجس به توجه يعني آدمي وجود حيواني بعد به توجه بالا بيت در.ميشود انسان وجود در جان نور كاهش باعث هواي از پيروياست كرده تشبيه "نور" به را "جان" سعدي انسان وجودي ارزش و ضعيف را آدمي جان تنپروري ، براي نفس :ميكند كم را خوار اماره نفس را مرد كند" "مدار عزيزش هوشمندي اگر نحيف را انسان جان و روح تنها نه "تنپروري" سعدي نظر از :ميشود نيز بدن و تن هلاكت باعث بلكه ميكند ، ضعيف و هشي و راي مرد ار تن مپرور" "ميكشي ميپروري چو را او كه نيز "هنرپروري" با "تنپروري" كه ميسازد خاطرنشان سعدي هواجس به توجه اثر در كه كسانيدارد تضاد و منافات گرفته پيش در را (حيواني طريق) خواب و خور طريق نفساني ، معرفت از بيبهره و بوده لطيف ذوق و هنر فاقد باشند :بود خواهند پرورند هنر مردم ، خردمند" لاغرند هنر از پروران تن كه كرد گوش آدمي سيرت كسي كرد خاموش نفس سگ اول كه است دد طريق تنها خواب و خور است نابخرد آيين بودن اين بر گوشهاي در كه نيكبختي خنك ."توشهاي معرفت از آرد بدست كوهيان سياه هاتف :منابع حكمت ، اصغر علي ترجمه اديان ، جامع تاريخ ;بي.جان ناس ، تهران ، 1375 فرهنگي ، و علمي انتشارات ايران ، تصوف در جستجو دنباله عبدالحسين ، ;زرينكوب تهران 1369 اميركبير ، انتشارات زوار ، انتشارات ج 2 ، اسلام ، در تصوف تاريخ قاسم ، ;غني تهران ، 1375 آزاد ، اسدالله ترجمه مسلمان ، عارفان عرفان ا ، را نيكلسن ، مشهد ، 1372 فردوسي دانشگاه انتشارات تهران ، 1370 آگاه ، انتشارات فلسفه ، مباني ;آصفه آصفي ، مجاهد ، احمد اهتمام به فارسي ، آثار مجموعه احمد ، غزالي ، تهران ، 1358 دانشگاه انتشارات نگارش كل اداره انتشارات سعدي ، قلمرو در ;علي دشتي ، علوم و فرهنگ وزارت و حديقهالحقيقه آدم ، مجدودبن ابوالمجد غزنوي ، سنايي دانشگاه انتشارات رضوي ، مدرس تصحيح به شريعهالطريقه ، تهران ، 1368 انتشارات فروغي ، محمدعلي اهتمام به سعدي ، كليات اميركبير به مرصادالعباد ، محمد ، ابوبكربن نجمالدين رازي ، .تهران كتاب ، نشر و ترجمه بنگاه رياحي ، محمدامين اهتمام 1352 |
|