وحش حيات از نادر اي تمساحايرانيگونه
كابل باغوحش در مرجان مرگ
وحش حيات از نادر اي تمساحايرانيگونه
در ايراني كوتاه پوزه هاي تمساح دشوار زندگي از ديدار
باهوكلات رودخانه
به سفري جاري سال ماه اوايل در تا داد دست گرانبها فرصتي
انگيزه به سفر اين.باشيم داشته بلوچستان و سيستان
آن محيطزيست و استان طبيعي جلوههاي گوناگوني با آشنايي
حسرتي با و يافت ادامه شگفتيوافري با و شد آغاز
.رسيد پايان به ماندگار
جلوههاي منطقه هر در استان اين طبيعي زيباييهاي
خود دريا و كوير و دشت و كوه آمدن گردهم.دارد ويژهاي
آن نظير جايي كمتر در كه است ناحيه اين طبيعي غناي گوياي
.يافت ميتوان را
به را ييلاقيخود دره در آفتاب تابش از تفته كوههاي
و شاليزار تلاقي و ميسپارند سرباز رودخانه خنكاي
زيباي جاذبههاي رودخانه اين كنارههاي در نخلستان
.ميگذارد جلوه به را طبيعي
واقعي چهره باهوكلات دشت در منطقه اين استوايي هواي و آب
موز ، چون ، گرمسيري مناطق گياهان و مينماياند را خود
مركبات ، و نخل كنار در انبه و (درختي خربزه) پاپايا
.ميكنند عرضه را فردي به منحصر زيستمحيطي پديده
باهوكلات رودخانه اصلي ازشاخههاي يكي سرباز ، رودخانه
از پس و ميگيرد سرچشمه بيرك و نسكند ارتفاعات از كه است
هم به از خود كه باهوكلات رودخانه با طي 170كيلومتر
ميپيوندند هم به آمده وجود به ديگر رودخانه چند پيوستن
در گواتر خليج به باهوكلات دشتهاي از گذشتن از پس و
معروف تمساح زيستگاه رودخانه اين.ميريزد عمان درياي
.ميشود ناميده "گاندو" محلي زبان در كه است ايراني
شروع راسك شمال كيلومتري از 5 ايران در گاندوها پراكنش
.دارد ادامه گواتر خليج كيلومتري در 15 كلاني بركه تا شده
است حيوان اين پراكنش محل استان غربي اليه منتهي ضمنا
ملي ارزش حائز نظر ، مورد منطقه براي اينگونه سبب بدين و
اطراف در كه بركههايي در تمساحها.است بينالمللي و
از حيوان.ميكنند زندگي ميآيد وجود به رودخانهها
ايجاد همچنين و غذايي منابع تامين عنوان به بركه و مرداب
.ميكند استفاده حرارتي تعادل
از نادر گونهاي كه ايراني كوتاه پوزه تمساح يا گاندو
ايران پهناور خاك از منطقه اين در تنها است وحش حيات
نوع اين گستردگي.كروكوديلهاست انواع از و ميكند زندگي
تا مشرق طرف به و شده آغاز ايران بلوچستان از تمساح
اطراف در گاندوها تجمع مركز.دارد ادامه هند و پاكستان
عمان درياي تا راسك فيروزآباد از خصوص به سرباز رودخانه
رودخانه اطراف در آنها زندگي محل عمده طور به ولي است
كوهستاني تند نسبتا جريان رودخانه آب كه آنجا ميباشد ،
.است سپرده تن دشت آرام شيب به و كرده رها را خود
رودخانه از را خود تمساحنگاه ديدن شوق به راه طول در
اخير سالهاي در باران بارش كمي و خشكي ولي برنميداريم ،
نشان ما به رودخانه بستر در را آب از باريكي جريان
دهد پناه خود در را تمساحي نميتوانست يقين به كه ميداد
رودخانه و ميشد محو نيز باريك جريان آن حتي نقاطي در و
شوخ همسفر.ميگذاشت نمايش به را خود سنگلاخ و خشك بستر
ديدن حتي رودخانهاي چنين در كه بود معتقد ما طبع
!تمساح به رسد چه تا برسد نظر به بعيد هم مارمولكي
بستر سرباز ، قلعه در سرباز و سركور رودخانه دو تلاقي اما
را تمساح احتمالي ديدار و ميكند پرآبتر كمي را رودخانه
.ميدهد نويد ما به
نوع يك از و ميكنند زندگي شيرين آب در عموما گاندوها
ميكنند تغذيه دارد بيشتري وفور رودخانه آن در كه ماهي
و پرندگان و خزندگان ساير و قورباغه كه شده ديده ولي
در چنانچه و كردهاند صيد نيز را كوچك پايان چهار گاهي
مهاجرت به باشند غذايي مواد و صيد كمبود دچار منطقهاي
.ميدهند تن
با.است پرهدار مرغابي پاي مانند ايراني تمساح پاهاي
نبوده آب در او حركت اصلي وسيله دستها و پاها وصف اين
مانند پارو ضربات همچنين و بدن دادن تاب و پيچ با بلكه
.دارد وحشتانگيزي منظره تمساح باز دهان.ميكنند حركت دم
قرار آرواره طرف دو در نامرتب طور به حيوان دندانهاي
اين افراد ساير مانند ايراني تمساح دندانهاي.است گرفته
دليل همين به.نيست مناسب دريدن و جويدن براي خانواده
خود با است انداخته دام به كه را شكاري است مجبور گاندو
از پس و كند پنهان گوشهاي در و برده رودخانه قعر به
را آن ميتواند تمساح و شده نرم شكار لاشه روز چند گذشت
...كند بلع و كرده قطعهقطعه
ولي نشده شنيده انسان به حيوان اين حمله از حاكي گزارشي
را انساني خود ، از دفاع قصد به زياد احتمال به و يكبار
.است كرده زخمي و قرارداده تهاجم مورد
به و ميگذاريم سر پشت را سرباز دره كوهستاني منطقه
تمساح از هنوز.ميرسيم باهوكلات دشت مرطوب و گرم ناحيه
طور به كه ميدهد قول ما بلوچ مهربان ميزبان.نيست خبري
.ديد را آنها از چندتايي ميتوان پيشين سد اطراف در حتم
پاكستان مرز كيلومتري سه در سدميرسيم پيشين سد به
كه داريم اجازه به نياز آن از ديدار براي.است شده واقع
داشتيم انتظار.ميشود حل مشكل ميزبانمان پادرمياني با
به وليكنيم مشاهده مرتفع سد پشت در را بزرگي درياچه كه
آبگيري و استخر صورت به آب كمي مقدار تنها خشكسالي علت
ظرفيت كه (آب رد) آب داغ و ميدهد تشكيل را آن حجم تمام
تا 45 حدود 35 ميداد نشان اطراف كوههاي در را آن قبلي
به شرايط همين اما.دارد قرار آن فعلي سطح از بالاتر متر
كنار در كه ببينيم را تمساح چند تا ميدهد اجازه ما
شكار انتظار به متفكرانه درياچه اطراف نيزارهاي
نسبتا حيوان اين كه بودم حيران من و نشستهاند
اين از را خود نياز مورد غذاي ميتواند چگونه عظيمالجثه
.كند تامين بركه
بلكه تا شده نزديكتر آب سطح به احتياط با ميكنيم سعي
به رموك و كار محافظه حيوان ولي ببينيم نزديك از را آن
رودخانه عمق در را خود بزرگ تنه و شكافد مي را آب سرعت
ميآيد آب روي پوزهاش تنها مدتي از بعد و ميسازد پنهان
.ميمانيم محروم آن مستقيم ديدار از ما و
تعداد محيطزيست سازمان محيطبانان سرشماريهاي براساس
شده زده تخمين عدد پنجاه و سيصد سال 1365 ، تا گاندوها
تا 75 را 60 موجود تمساحهاي آمار ، حاضر حال در ولي.است
سد پشت در عدد تا 20 حدود 15 كه ميكنند برآورد عدد
در و سد از بعد عدد تا 40 حدود 30 و شدهاند رها پيشين
عمان درياي مصب تا باهوكلات رودخانه اطراف بركههاي
سال طول 15 در چشمگير 80درصدي كاهش اين.پراكندهاند
بسيار صورت به و عميقا بايد كه است تاسفبرانگيزي هشدار
داشته ادامه روند اين چنانچه و گيرد قرار توجه مورد جدي
از تصاويري تماشاي به تنها آينده ، سال در 15 شايد باشد ،
.باشيم دلخوش حيوان اين
ايران تمساحهاي كاهش اصلي دلائل
و گياه نوع يك انقراض از سخن كه كجا هر اخير سالهاي در
و موجود آن زيستگاه تخريب به عموما ميرود ، حيوان يا
صنعتي و شهري آلودگيهاي و تكنولوژي و صنعت دستاندازي
حدودي تا آن مهار متاسفانه كه ميشود اشاره
اين زيستگاه اطراف در خوشبختانه ولي است اجتنابناپذير
به و نيست خبري شهري و صنعتي آلودگيهاي از هنوز حيوان
به موز باغهاي در كه كودشيميايي و سم آلودگي كمي جز
اين از تمساح محيطزيست رودخانههاي ميشود كارگرفته
.است بركنار آلودگيها قبيل
خشكسالي و انساني دستاندازيهاي به ميتوان بنابراين
اين انقراض اصلي و مهم عامل دو عنوان به اخير سالهاي
.كرد اشاره حيوان
طبيعي عوامل
خزندگان و آبزيان مسئول كارشناس ساغري محمد مهندس آقاي
كاهش دلايل %كه 50 است باور اين بر محيطزيست سازمان
هنگام مثال عنوان به.است طبيعي عوامل به مربوط
آب حجم ميشود شديد سيلابهاي موجب كه موسمي بارانهاي
به اضافي آب تخليه براي و مييابد افزايش پيشين سد پشت
موجب عمل همين ميكنندو باز را سد پشت دريچههاي ناچار
شده ديده بارها و ميشود تندي سيلابهاي و آب شديد جريان
.مردهاند و شده مدفون ولاي گل هجوم در تمساحها كه
مناسب محيط يافتن پي در تمساحها تا ميشود باعث خشكسالي
بين از گوناگون دلايل به مهاجرت درمسير و كنند مهاجرت
.ميروند
براي ديگري عامل اخير سالهاي خشكسالي آن بر علاوه
بارندگي كاهش علت بهتمساحهاست زيستگاه آسيبپذيري
اطراف انبوهينيزارهاي و وسعت از و شده آب كم بركهها
شده كاسته نيز بودهاند حيوان استتار و حفاظت محل كه آن
.است
طبيعي غير عوامل
بومي اهالي ميان در كه قديمي اعتقاد يك براساس خوشبختانه
چنانچه كه است گرفته قوت باور اين دارد رواج منطقه اين
نميبارد باران مكان آن در ديگر بكشند را تمساح محلي در
اين كه است بديهي.شد خواهند خشك بركهها و رودخانهها و
سبب و داشته برعهده مهمي نقش تمساحها از حفاظت در باور
و يكديگر كنار در متمادي قرون طي تمساحها و مردم تا شده
جثه همه اين با ولي.كنند زندگي مسالمتآميز نحوي به
ناچارا و ميشود وحشت باعث آن ترسناك شكل و حيوان بزرگ
آموزش اينجا در و ميگيرند قرار انسانها هجوم مورد گاهي
اين حفظ به بزرگي كمك قطعا مردم به كافي آگاهي دادن و
.كرد خواهد حيوان
كه بود آن از حاكي بومي و محلي افراد از ما شنيدههاي
به كه - پوست خارجي قاچاقچيان توسط بيگناه حيوان اين
به و -ميشوند ايران خاك وارد مرز از قانوني غير صورت
صيد اين و ميگردد صيد آن گرانبهاي پوست از استفاده طمع
مورد همان احتمالا و ميگيرد صورت تبر از استفاده با
شده گزارش وضعيتي چنين در نيز انسان به حيوان حمله نادر
سازمان يافته سازمان برنامهريزي با اميدواريم كه است
كشتار اين از منطقه مسئول محيطبانان تلاش و محيطزيست
.شود جلوگيري وحشيانه
محيطزيست سازمان فعاليتهاي
كه بوديم جاده كنار در بزرگي تابلوهاي شاهد راه طول در
كه ميداد نويد ما به را شدهگاندوها حفاظت زيستگاه
موجود اين حفظ براي را محيطزيست سازمان تمهيدات ظاهرا
سازمان صورت به حفاظت اين اگر ولي.ميگذاشت نمايش به
شاهد را چشمگير كاهش اين آيا ميشد ، اعمال پيگير و يافته
بوديم؟
گلايههاي بابت اين از محيطزيست سازمان كارشناسان
ما زحمات و تلاش عليرغم ميگويند آنها.دارند فراواني
مسئولين توسط پولها اين لازم ، بودجههاي تصويب براي
و سازي ساختمان منظور به و ميشود ديگر كارهاي صرف استان
.ميشود هزينه غيره
بيشتر و نيست اصولي شده ايجاد مصنوعي زيستگاههاي اغلب
تحقيقاتي ايستگاه از مثال عنوان به.دارد نمايشي جنبه
غير و ناكارآمدي علت به كه ميبرند نام "درگز" منطقه
.است شده برچيده بودن اصولي
جدي خطر معرض در را موجود اين زندگي بالا ، عوامل مجموعه
آن رفع به فوري شيوههاي به بايد كه است داده قرار
ما تخصص و دانش درحد قطعا كه تمهيداتي با البتهپرداخت
به محيطزيست سازمان دلسوز و آگاه دستاندركاران و نيست
اين ميتوان دارند ، بيشتري آشنايي آن راهكارهاي
در جاندار هر چراكه.داد سامان را زيستي نابساماني
كه دارد كنندهاي تعيين و معنيدار وجودي فلسفه طبيعت
و ميرساند ياري زمين و محيط اكوسيستم زيستي تعادل به
ايجاد مخربي تاثيرات مرور به آن ونابودي ناهماهنگي
درازمدت در ولي است نامحسوس آغاز در بسا چه ميكندكه
حيات و طبيعت تكامل و توازن عدم در را خود مشهود اثرات
لاولاك افريم جيمز زيباي ديدگاه براساس و ميسازد آشكار
كوهها ، تمام با همراه زمين "گايا" نظريه واضع
آن ، گياهان و جانوران همانند خود سپهر هوا و اقيانوسها
و نگهداري آن سطح روي حيات توسط كه است زنده موجود يك
خود تكامل با حيات تكامل كه مفهوم بدينميشود تنظيم
سازش زمين با آنكه از حيات ، گذشته.است بوده همراه زمين
.است داده هم تغيير را آن كرده ، پيدا
سعادتي نفيسه
مبارزه زنان جمعيت عضو
زيست محيط آلودگي با
:منابع
انتشارات.بلوچستان و سيستان استان كل ويژگيهاي -1
-2/.بلوچستان و سيستان استان شعبه شناسي ايران بنياد
.ايراني شده فراموش تمساح گاندو با هيجانانگيز ديدار
بر مقدمهاي -3/. سال 1365 دانستنيها ، مجله مستوفي ، فرخ
حوزه -4/.عزيزي مجتبي سيد گردآورنده.ايران وحش حيات
.رياضي برهان تاليف باهوكلات ، آبريز
كابل باغوحش در مرجان مرگ
كودتا ، يك پادشاه ، يك كه كابل باغوحش ساله شير 48
طالبان مجاهدين ، درگيريهاي كمونيستي ، حكومت شوروي ، اشغال
بود مانده زنده و گذاشته سر پشت را آمريكا نظامي حمله و
.سپرد جان باغوحش اين در سن كهولت اثر بر پيش روز دو
يك و نداشت بيشتر چشم يك كه افغانستان شير تنها مرجان ،
نماد ميرفت ، راه لنگان و بود داده دست از نيز را پايش
مسئولين از يكي.ميآمد حساب به شده ويران افغانستان
غذا كه بود روز چند مرجان:گفت ديروز كابل باغوحش
پيدا قفسش در را او بيجان جسد شنبه روز صبح و نميخورد
آلمان توسط پيش سال شير 38 اين.بود پير بسيار او.كرديم
.شد هديه كابل باغوحش به
قرار بازديدكنندگانش اذيت و آزار مورد گاهي مرجان
.ميگرفت
براي حيوانات از حمايت جهاني انجمن از هيات يك گذشته ماه
در ديگر انگشتشمار حيوان چند و شير اين وضعيت بررسي
ميخواستند آنها.بودند رفته افغانستان به كابل باغوحش
شهرداري اما كنند منتقل پاكستان و هند به را حيوانات اين
همين به و كند بازسازي را باغوحش اين گرفت تصميم كابل
.كرد مخالفت هيات اين درخواست با دليل
ميكرد نگهداري مرجان از كه باغوحش اين مسئولين از يكي
به افغانستان از شير اين كاش اي:گفت رويتر خبرگزاري به
از يكي.ميماند زنده شايد تا ميشد منتقل بهتري جاي
قفس داخل به شجاعتش اثبات براي پيش چندي طالبان جنگجويان
را او بود سرحالتر زمان آن در كه مرجان اما رفت شير اين
.كشت
داخل به نارنجك يك قرباني اين برادر حادثه اين از بعد
شير پاي يك و چشم يك آن انفجار كه كرد پرتاب مرجان قفس
.كرد مجروح را
سياه خرس يك و ميمون چند گرگ ، دو مرجان ، بر علاوه
.ميدهند تشكيل را باغوحش اين اصلي حيوانات
|