(ع) علي و غدير
نجفي احمد سيد الله آيت: قلم به
پرشور واقعه دو علوي تشيع و محمدي ناب اسلام زيربناي
را رويداد دو اين هرچند عاشورا ، و غدير است ، تاريخي
بررسيهاي در ولي دانستهاند حديثي و روائي و تاريخي
و عاشورا و غدير شيعي ، عرفان پژوهشهاي و اعتقادي دقيق
از روايت و حديث و تاريخ كه است واقعيتهايي كربلا حتي
و توحيد همپاي حوادث آن و است عاجز و ناتوان آن اثبات
.بودهاند حركت در تاريخ اعصار در ولايت و امامت و نبوت
اين وجود با كه است خلافت و امامت و ولايت زيربناي غدير
، ميگيرد شكل ابعاد تمام در اسلام دين استحكام حقيقت
روح بدون كالبدي و بيجان جسم رهبري ، بدون اسلام زيرا
و عليهالسلام مهدي حضرت حضور تا حقيقت اين هماست
خداوند آن پشتيبان و پابرجاست و ثابت فرجه عجلالله
در را خود ولايت مقيدين تمام دلگرمي با و است متعال
رسول زيرا ميدانند ، و ميبينند ولائي ملجا اين پناه
را خود مستجاب دعاي وسلم وآله عليه صليالله اسلام مكرم
قبولشده نفرين و داده تخصيص ولايت ياريدهندگان درباره
:است ساخته متوجه ولايت منكران به را خود
وانصر اه عاد من عاد و والاه من وآل اللهم"
(1)"خذله من اخذل و نصره من
ميگيرد شكل شيعه ، معتقدات تمام كه است جايگاه همين از
نفس به اعتماد و دلگرمي جايگاه ، همين پشتيباني با و
رخنه ما عقائد عمق در غدير.ميشود پيدا ولايتيان براي
و غدير.دارد وجود چشمگيري بهطور جا همه در و كرده
انزل ما بلغ الرسول ايها يا" مباركه آيه قرآن
بلغت فما تفعل لم وان ربك من اليك
صريح (2)"الناس من يعصمك والله رسالته
و آسماني كتاب متن در است غدير چشمگير نشان كريمه آيه
اسلام عظيمالشان رسول بزرگ ، خداوند كردن امر مجيد قرآن
كوتاهي از بزرگوار آن تحذير و خطير امر اين تبليغ به را
احتمال از بزرگ معصوم آن دادن دلگرمي و تبليغ در كردن
ولايت منكران حقيقت در غدير منكران.گزندهاست و آسيبها
و كردهاند ايجاد را شبهاتي كريمه آيه اين به نسبت
و جانشين تعيين بر را آيه دلالت كه زدهاند حرفهايي
طوري را آيه سياق و سبك يا و كنند خدشهدار خلافت
علماي.نمايند دور مقصود معناي از را غدير كه گفتهاند
عقبات در هندي لكنهوئي حسين ميرحامد سيد چون شيعه بزرگ
.است داده مغرضين به شافي و كافي جواب الانوار
جواب هم الغدير ارزشمند كتاب مولف اميني علامه مرحوم
عده آنها ، بر علاوه و دادهاند زمينه اين در قانعكننده
مطالب اجمعين عليهم رحمتالله شيعه بزرگ علماي از زيادي
غدير توجيه در وحي پيامبر زبان از را ارزشمندي بسيار
به را مقدمه آنان فرمايشات و كلمات نقل كه كردهاند نقل
.ميكشد اطناب
توحيد و غدير
به را غدير دارد اقرار متعال خداوند وحدانيت به هركس
هر از بري ذات آن دستور به و جهانيان پروردگار صريح امر
ايجاد منكران زمان ، و عصر هر در ولي.ميداند عيب و نقص
سئوال زير الهي ، دستور با را غدير ارتباط و نموده شبهه
از مردي غدير حادثه وقوع حين در حتي.بردهاند
ابيطالب عليبن معرفي آيا ميكند سئوال رسولالله
خداي جانب از يا است خلافت به شما جانب از عليهمالسلام
به:فرمودند سلم و آله و عليه صليالله الله رسول شما؟
آن.دادم قرار ولي خلق تمام بر را علي خودم خداي امر
خودش بجان خود و كند قبول و بپذيرد نتوانست منكر مرد
عذابي است پروردگار جانب از امر اين اگر كه كرد نفرين
سائل سيل".دربرگيرد مرا و شود نازل آسمان از
(3) "واقع بعذاب
رسالت و نبوت غدير ،
حضرت عالمان خداوند از بعد غدير حقيقي مبلغ
سلم و آله و عليه صليالله عبدالله محمدبن خاتمالنبيين
امر اين در الهي الهام و وحي به مخاطب خود كه ميباشند
ما بلغ ايهاالرسول يا نص به و هستند بزرگ
و چشيده غدير زلال از و شنيده جان بگوش را... انزل
تا ايمان اهل جان سامعه به را جبرئيلي آسماني آواي اين
بساط چنين موجودي هيچ چشم ديگر و كشيدهاند عالم انقراض
چيرهدست قدرت دست غديرخم كنار در كه نديده شادي و عيش
دست و عليهالسلام علي دست در عليه صلواتالله نبي
ظاهر كه عليهما صلواتالله نبي دست در السلام عليعليه
. ماب حسن و لهما طوبي ولي امر گردد هويدا و شود
عترت و غدير
به غدير به نسبت عليهمالسلام معصومين و امامان تمام
و پرنشاط چشمه از و كردهاند نگاه امالحقائق چشم
در عليهمالسلام معصوم امامان همهنوشيدهاند پرسرورش
تامل و دقت درخور فرمايشاتي آن اثبات و ثبوت مقام
.است پژوهش و دريافت قابل روائي كتب در كه فرمودهاند
وآله عليه صليالله الرسول اصحاب و غدير
جام كه كرام صحابه از يك هيچ معتبر مدارك به مراجعه با
آن انكار به است گرديده غدير باده از لبريز جانشان
خلاف راه و كرده نعمت كفران كه آنان و نپرداختهاند
جهنم رهسپار گفتن اباالحسن يا بخ بخ از بعد پيمودهاند
و همگام آنان با هم آنها تابعين و شدهاند مخلد نار و
عليهم لعنتالله.است آنان نصيب ابدي خذلان و همدوشند
.اجمعين
شاعري و شعر و غدير
درآورده خود استخدام به را هنر حسيني عاشوراي چون غدير
اول.دارد رفيع بس رتبتي نيز غدير در هنر الحق و است
صليالله رسولالله نزد در غديريان جمع ميان در كه كسي
عليهماالسلام ابيطالب عليبن برحقش وصي و آله و عليه
نيز وي شعر صله.است ثابت حسانبن گشود شعر به زبان
به نسبت را آله و عليه صليالله رسولالله مشروط دعاي
منكران جمع در هم او كه نگذشت ديري ولي شنيدند اوهمگان
مشروط دعاي و درآمد روزخوران نرخ به نان و فرصتطلبان و
كند مدد حسان اي را تو روحالقدس كه شد معني آنوقت
هر كه است اين دعا مفهوم.هستي ما با و حق با كه مادامي
درآيي مخالفان صف در و برداري ما ياري از دست كه آن
.خذله من واخذل است تو نصيب خذلان
تبليغ و غدير
طرف از سلم و آله و عليه صليالله اسلام مكرم رسول
معرفي ولايت و امامت و نبوت سمت به علا و جل پروردگار
بس موجب كه حضرت آن افتخار مدال آخرين و شد برگزيده و
اليك انزل ما بلغ ايهاالرسول يا است تبليغ افتخارات
و وآله عليه صليالله الله رسول به تبليغ اوليه مواد
به ابالحسن ابنابيطالب علي معرفي آن و شد گفته سلم
و عليهالسلام علي دوستان درباره دعا و ولايت مقام
فهذا مولاه كنت من است او دشمنان جان به نفرين
من عاد و والاه من آل و اللهم مولاه علي
حبيب.خذله من واخذل نصره من وانصر عاداه
تبليغ كه امر اين به وآله عليه صليالله رسولالله خدا
و واقعي مسلمان كس هر هوحقه كما فرمودند امر بود ولايت
را اسلام گرامي رسول متابعت و است عشري اثني شيعه
مواد و بپردازد تبليغ بهعمل او چون بايد ، است پذيرفته
راس در كه است طبيعي.كند دريافت حضرت آن از را تبليغي
حسين امام.باشد ولايت تبليغ بايد تبليغ امور
و دوستان و خويشان و برادران عرفه روز در عليهالسلام
دعاي خواندن و مناجات از قبل فراخواندند را خود شيعيان
و خويشان من ، برادران:فرمودند عرفه معروف و شريف
رسولالله جدم نبوت و رسالت ميخواهد هركس من ، نزديكان
پايدار و ماندني و جاوداني وسلم وآله عليه صليالله
علي پدرم پيام كند تبليغ است واجب و لازم او بر باشد
مردم به را او مناقب و فضائل و السلام عليه مرتضي
محمدي ناب اسلام پايداري و درستخدائي تبليغ.برساند
مناقب و فضائل نقل به دارد كامل بستگي و منوط
آن فضيلت نوزده حضرت آنگاه.عليهالسلام اميرالمومنين
عرفه دعاي به بعد و فرمودند نقل را پدرشان بزرگوار
.شدند مشغول
غدير و غدير
نه است حقيقت و واقعيت يك غدير شد گفته كه همانطور
غدير.آينده نسل و گذشتگان براي زماني و مكان اينكه
.است ولايت به اعتقاد و ايمان روح با شده عجين حقيقتي
.است قيادت و رهبري مفهوم به ملموس الهي پديده غدير
بايد شيعه رهبري و ولائي اعتقادات لابلاي در را غدير
وسعت به غديري ظاهر و باطن همآهنگي جهت لذا.كرد جستجو
با موزون درختاني اصلههاي كنارش در روئيده هستي عالم
پهناور دشت به نبوت بيكران افق جانب از ملايمي نسيم
را يقين تبلور بلورينش جام كه باور پر بارور سينههاي
باني به خدايا.ميريزد شفافان كام به و دارد خود با
معرفت زلال آن وز ده جامم آن از غدير ساقي و غدير
.آمين.باشم نداشته عطش و نبينم تشنگي تا كن سيرابم
مسجد تبليغ و ابلاغ و عبادت محل غدير ظهور از قبل تا
مواقف از تازه حجالوداع انجام براي رسولالله.بود
و عرفات نشد انتخاب مدينه نشد ، انتخاب مكه.برگشتهاند
از كه است روي پيش مدينه.شد گذاشته سر پشت مشعر و مني
امر به خم غدير باطن ، و ظاهري انطباق جهت.شد صرفنظر آن
رفتگان.است اميرالمومنين الهي ولايت تبليغ محل الهي
و گرم آفتاببازآيند طريق و راه بازماندگان ;برگردند
و چيز همه از بيخبر همهاست برده را توان و صبر سوزان
عليه صليالله رسولالله امر به.است خبر چه نميدانند
و رسيد موعود روز.ساختند منبري اشتران جهاز از وآله
آن درياي از قطرهاي كه غرا خطبه آن معهود وقت و ساعت
.مولاه علي فهذا مولاه كنت من است شده نقل
مرهم سوختهجانان و گرمازدگان و شدند سيراب تشنگان
حقد ، آتش در منكران و آرميدند مومنانگرفتند شفابخش
.سوختند انكار و حسد
بيعت و غدير
سلم و آله و عليه صليالله رسولالله معرفي از بعد
قيادت و رهبري و ولايت به را عليهالسلام اميرالمومنين
و مردان دادند دستور متعال پروردگار بهامر امارت و
.كنند بيعت اميرالمومنين عنوان به مقدسش وجود با زنان
آن يداللهي دست و كردند مصافحه و دادند دست همه مومنين
.فشردند ولايت ميثاق و بعهد را اقبال قبله و آمال كعبه
بدستور كردند حاضر آبي طشت حجاب و پرده پس در زنان
و آب در دست طرف آن از آله و عليه صليالله رسولالله
مورد اين در.عليهالسلام ابيتراب دست طرف اين از
خودداري وجود با كه الولايه عرفان باب در است لطيفهاي
قول خودم به و لطائف آن كردن بيان و داشتن مرقوم از
ابراز و اظهار و ننويسم باب اين در كلمهاي بودم داده
و ستمديدگان اين حق اداي و بانوان حقوق تضييع جهت نكنم ،
جاريه ولايت تنزيل آب.ميكنم عرض را جملهاي مظلومان
آيه و فرموده اشاره بهآن قرآن كه همانطورخلق در است
و)(4)(حي كلشييء الماء من وجعلنا)
كل من فيها فانبتنا ماء السماء من انزلنا
و نازله ولايت شان تمام ديگر آيات و (5)(كريم زوج
در آنان شامخ مقام و زنان حرمت براي ميرساند را جاريه
صورت زنان بيعت به است شاهد را ولايت جريان كه آب طشت
و آشنا بسيار ولايت با آنان كه منزلت بدين ميگيرد
نهادن دست ظاهري بيعت يكي.نمودند ظهور خصلت دو داراي
گفتمت.آب بوسيله ولايت تكويني جريان ديگري و آب طشت در
.هوشدار پنهان و پيدا
تاريخ و غدير
را غدير حادثه هذا زماننا الي اسلام صدر از مورخين تمام
آن درباره و نموده معرفي قابلملاحظه و جنجالي واقعه يك
و گفته اطناب يا ايجاز به سخناني مورخين از هركدام
نشده تاليف و تدوين اسلام در تاريخي كتابينوشتهاند
و حق و كرده قلمفرسائي غدير به راجع اينكه مگر است
.باشد معني به بيان را مطلب ناحق
فطرت و غدير
بر ميدهد تشكيل را انسان هر اساسي خلقت كه توحيدي فطرت
هميشه است توحيد مبين كه نبوت.است گرديده استوار توحيد
و تلاش و سعي الا و دارد لازم دنبالهگيري ، و پيگيري
پيامد لذا.ميماند بيفايده و بينتيجه پيامبران كوشش
اينكه با رهبري و امامت ولايت پيامد و است ولايت نبوت
لذا نيستند بيش حقيقت يك و توام رهبري و امامت و ولايت
باشند نداشته ايمان ادعاي كساني است ممكن مسئله اين در
.باشند پذيرا دل و جان از را شده بيان مسئله فطرتا ولي
اصل اين از و ايمانند و اسلام مدعي كه كساني بسا چه
و عجين وجودشان اصل اين با كه ديگر كساني و بيخبرند
.همراهند و همگام
بررسي ولايت ظهور در را غدير عميق اثر باشيم خواسته اگر
حقيقت اين گواه هستي باطن و ظاهر شهود و غيب كنيم
و اقتصادي و دنيوي و ديني عناوين تمام در و است لاينكر
ظهور و غدير كلمه كه معني تمام به تشريعي و تكويني شئون
در.ملموسه و محسوسه واقعيت تا دارد بسزائي نقش ولايت
قياس غيرقابل و بينظير و بيبديل انقلاب كه خاص زمان
صاحب تبار از مردي بهرهبري جهاني انقلابهاي تمام با
گرفته شكل عليه تعالي رضوانالله خميني امام حضرت ولايت
در پابرجا و محكم و استوار ريشه كه است غدير بركات از
.دارد پاك انديشههاي و افكار و عقول متن
"غدير"كتاب مقدمه از شده تلخيص:منبع
:پينوشتها
خم ، غدير در اسلام پيامبر شورانگيز خطبه از قسمتي -1
سوره -3/ آيه 66 مائده ، سوره -2/ ص 264 ج 2 ، الغدير
انبياء سوره -5/ اول آيه فيل ، سوره -4/اول آيه معارج ،
.آيه10 لقمان سوره -6/ آيه 30
|