شماره بدون تلفني
نگاه
شماره بدون تلفني
را خود درد بگويند كجا به كودكان
پور قنبر سينا
است اجتماعي آسيب نوع از 30 يكي ما كشور در كودكآزاري
سوء آثار وسيع دامنه برخلاف كه جرمي.است شده شناخته كه
مرتكب مجازات و تعقيب براي ضمانتي هيچ آن از مانده جا به
در انعكاس از پس آن ، از معدودي موارد تنها و ندارد
و پديده اين اهميت.شدهاند مطرح قضايي محاكم در مطبوعات
يا آزارديدگان بدانيم كه ميشود روشن زماني آن سوء آثار
خود از نابهنجاري رفتار بزرگسالي سنين در كودكان ، همان
كودكان صندوق نماينده "ديالو سليمان" دكتر.ميدهند بروز
دوران در بودن خشونت شاهد":ميگويد ايران در ملل سازمان
خشونت اعمال براي خطر عوامل شايعترين از يكي كودكي
".است بزرگسالي دوران در فيزيكي
ثبت از ما جامعه موقعيت و شرايط كه است حالي در اين
عدم.ميكند جلوگيري آن به رسيدگي و كودكآزاري موارد
از آن به اطلاعرساني و مراجعه براي رسمي دستگاهي وجود
شرايط وصف شايد.ميشود محسوب جرم اين ثبت موانع اولين
كودك كه شنيدهايد بارها و بارها را كشور از خارج كودكان
خود والدين ، سوي از نابهنجار رفتاري ديدن محض به
ياري به را پليس تلفن شماره يك گرفتن با بلافاصله
را كودك جانب پليس والدين ، با مواجهه در و ميطلبد
.نشود او حق تضييع سبب...و جسماني ضعف تا ميگيرد
صداياري تلفنهاي ;نشانه اولين
فزايندهاي روند روز به روز كودكآزاري آمار كه حالي در
و ميشود كمتر و كمتر آزرده كودكان سن و ميگيرد خود به
كه شنيدهايم را روانشناسان تاكيد همواره كه وجودي با
ندارند وجه هيچ به را بدني تنبيه حق سالگي تا 5 والدين
سوءاستفادههاي حتي و شكنجهها و تنبيه شكل بدترين اما
.شاهديم خود جامعه كودكان در را جنسي
اخبار انعكاس با روزنامهها كه شرايطي در و حال همين در
براي قانوني راهحلي كردن پيدا در سعي اجتماعي آسيب اين
اجراي از خبر مشهد در راهچمني محمدرضا دكتر داشتند ، آن
هدف با كه داد كشور از نقاطي در "كودك تلفن خط" طرح
فعال خانوادهها اذيت و آزار معرض در كودكان شناسايي
طرح ميكرد گمان راهچمني دكتر زمان آن در شايدميشد
تاييد به اسلامي شوراي مجلس بهداشت كميسيون مادهاي 11
عدم و مجلس به طرح اين بازگشت با ولي برسد نگهبان شوراي
ملغي خود به خود تلفني خط چنين اجرايي ضمانت آن ، تاييد
مدعيالعموم از نمايندگي به بهزيستي طرح ، اين موجب به.شد
وسيله به و رفته كمك ، متقاضي كودكان خانه به مييافت حق
داده قرار خود حمايت تحت را كودك مددكاران ، و روانشناسان
طرح اين لحظه اين تا اما شود مرتفع نابهنجار وضع تا
تلفنهايي چنين وجود با زيرا است مانده بينتيجه همچنان
ثبت با و مييافت افزايش اجتماعي آسيب اين ثبت به اميد
اثنا همين در اما.ميآمد وجود به بازدارندگي قدرت آن
اعلاني ، در بهزيستي خانواده شبه مراكز رئيس سپهر دكتر
اين در كمك تقاضاي و كودكآزاري اعلام تلفنهاي از خبر
.داد مراكز
از آن در بهزيستي كه است مراكزي خانواده ، شبه مراكز
چون و ميكند نگهداري سرپرست بد يا بيسرپرست كودكان
دربر نيز حقوقي بار ميشود محسوب بهزيستي مجموعه از بخشي
اجرايي ضمانت بدون عموم براي تلفني اگر اما.داشت نخواهد
امكان ديده كودكآزار والدين سوي از حتي ميشد اعلام
.داشت وجود تلفن از استفاده مسبب براي قضايي پيگيري
ميتوانست بهزيستي مجموعه در آن اجراي و امكان اين
كه باشد جامعه در فضايي برقراري جهت در مفيدي اقدام
چرا ديد بايد سويي از اما.شود كودكآزاري معضل پيگير
با مقابله و پيگيري براي وسايلي پذيراي ما جامعه
نيست؟ كودكآزاري
كودكآزاري ثبت موانع
و عادات در ميتوان رسمي مانع هر از بيش جامعه يك در
در بايد نيز را كودكآزاري.يافت را موانع مردم آن فرهنگ
و ثبت راه سر بر موانع تا كنيم جستوجو خود مردم فرهنگ
و قانوني موانعكنيم شناسايي را آن مجازات و تعقيب
.بود خواهد فرهنگ همين از برخاسته البته قانوني ، خلاهاي
بررسي گردهمايي نخستين علمي دبير "فروغان مهشيد" دكتر
اشاره عوامل اين از يكي به خصوص اين در خانواده در خشونت
از ترس دليل به آسيبديدگان از بسياري":ميگويد و دارد
اسرار حفظ به الزام و شرمساري تلافيجويانه ، اقدامات
خودداري آنان عليه شده اعمال خشونتهاي گزارش از خانواده
پاسخ در و جستوجو اين نتيجه اولين بنابراين "ميكنند
تا است آزارديده كودكان براي امن فضايي نبود سوالات به
سويي از. دهند خبر خود حق تضييع از راحتي به آن در
بزرگسالي در ديدهاند خشونت كودكي در كه افرادي ميدانيم
.ميدهند نشان خود از نابهنجار رفتاري
در اجتماعي پژوهشگر و دادگستري وكيل آزاد پيمان دكتر
كودكي در ما همه عيني صورت به:كه است معتقد زمينه اين
در حتي و دبيرستان در مدرسه ، در خانه ، در ديدهايم ، آزار
نسل افراد از بسياري.شدهايم بدني و لفظي تنبيه دانشگاه
نكردهاند نگاه تنبيهها اين به انتقادي صورت به نيز ما
.نيستند حساس عوالم اين به نسبت و نميكنند نگاه بعضا و
از و كرده ريشه ما ذهن در نوعي به پدرسالارانه ساختار
اينها.است نشده جايگزين آن در بشر حقوق تلقي ديگر سويي
به نسبت حساسيت و دارند نياز فربهي فرهنگي كار به
.دارد ما بشري وجدان در تبليغ به نياز كودكآزاري
استاد و دادگستري قاضي "مظفري احمد" حال همين در
سياسي و اقتصادي توسعه كه موضوع اين به اشاره با دانشگاه
امكانپذير كودكان چون آسيبپذيري قشر گرفتن نظر در بدون
مردم از دستهاي جزو خود كه دارد تاكيد مجرميني بر نيست ،
و گرفتهاند قرار آزار و اذيت مورد كودكي در كه بودهاند
با مظفري احمد.شدهاند جرمي چنين قرباني خود بار اولين
به نيست نويي پديده كودكآزاري كه نكته اين بر تاكيد
حال و گذشته در فرزندسالار و پدرسالار فرهنگ و تضاد
مگر شد نخواهد جلوگيري پديده اين":ميگويد و دارد اشاره
و شده رنگ كم مجازاتگرايي فرهنگ مردم در كه اين
در كه است حالي در اين.شود برخورد كودكان با منطقيتر
در كاري هر ميتواند و بوده خانواده رئيس پدر ما قوانين
پدري اگر قانون در ميبينيم ، حتي.بكند فرزندش قبال
برقراري به توجه با حال".شد نخواهد قصاص كشت را فرزندش
پديده اين با مواجهه در آن بودن غالب و پدرسالاري فرهنگ
.هستيم بستري چه نيازمند زيانبار
هر به نسبت حساسيت":ميگويد خصوص اين در آزاد پيمان
آن عيني و ذهني زمينه حقوقي ، و اجتماعي زيانمند پديده
افراد كه است اين ذهني زمينه.باشد فراهم جامعه در بايد
مجرمانه و ناپسند خود تاريخي حافظه در را كودكان آزار
.ندارد وجود هنوز ما جامعه در ذهني تلقي اينبدانند
به است ، ميشمرده مجاز را كودكان آزار گذشته سنتي زندگي
جامعهاي در.است منعكس ما قوانين در آن تبلور كه طوري
كودكان حقوق اولي طريق به نباشند ، آشنا حقوق با مردم كه
به حقوق با مردم آشنايي بر فرع كودك حقوق.است غايب نيز
انساني حقوق با بايد ابتدا مردم بنابراين است كلي طور
جمله از جهاني اعلاميههاي صورت به كه بشوند آشنا خود
در اجتماعي پژوهشگر اين ".است درآمده بشر حقوق اعلاميه
با را تربيت ما كه است اين ديگر مشكل":ميافزايد ادامه
عوامل از يكي ترساندن.ميدانيم يكسان ارعاب و تنبيه
عامل بيشتر كه ماست جامعه در اخلاقي بازدارنده
ويژگيهاي از خشونتورزي.است شده كودكان روانپريشي
سياسي ، اجتماعي ، ساختار در نگرش شيوه اين.ماست تربيتي
رويدادهاي در را آن شواهد.دارد وجود نيز ما فرهنگي
ما جامعه.كنيد نگاه جامعه سياسي و اجتماعي فرهنگي ،
رواني نظر از بنابراين.است نياموخته را گفتوگو
است ، ناتوان و ضعيف نيز جسما كه كودك به نسبت خشونتورزي
نگاه با همه اين با.است دلچسبتر و آسانتر آنان براي
من نگريست نبايد اجتماعي مزاحم پديدههاي همه به مجرمانه
زمينه و انگيزه و علت ريشه ، هستم دعاوي وكيل كه وجودي با
جامعه در تعارض وجود به توجه با حال.ميدانم مهمتر را
از پيش كه فرزندسالاري و پدرسالار فرهنگ دو تضاد بخصوص
لازم فرهنگ جامعه كه است نكته اين بر صحه شد ذكر اين
با ولي ندارد را كودكآزار مجازات و تعقيب پذيرفتن براي
دنبال به و شده واداشته فكر به مردم جامعه ، در آن انعكاس
برخورد بايد چگونه معضل اين با كه گشت خواهند چاره راه
خود نادانستههاي از بسياري متوجه كه است وقت آن.كنند
".ميشوند زمينه اين در
!ديگر مانعي آگاهي عدم
در را اطفال بزهكاري كه اطفال دادگاه قاضي مظفري احمد
زمينه اين در موجود موانع از يكي ميكند تدريس دانشگاه
زوجهايي به باره اين در وي.ميداند مردم آگاهي عدم را
ادامه در و دارند شدن بچهدار قصد كه ميكند اشاره
چون.باشند داشته نظر در را مشكلات بايد آنها":ميگويد
و ندارند آشنايي كودكان حقوق و خود حقوق به والدين
شدن بچهدار و خانوادگي پيوند جهت را لازم آموزشهاي
ميشوند شدن بچهدار متقاضي احساسي طور به نديدهاند ،
و پدر بر را زيادي حقوق شدن بچهدار كه است حالي در اين
رسيدگي مهمتر همه از ميان اين در كه ميكند تحميل مادر
و شده فراموش متاسفانه كه است كودك "تربيتي" مسائل به
كنيد تصور ميان اين در ".ميشود "آموزش" به توجه بيشتر
نه كه حالي در ميشود ، راهاندازي صداياري تلفنهاي
تقاضايي چه نميدانند را خود حقوق فرزندان نه و والدين
مييابد؟ انعكاس تلفنها اين طريق از
چون:ميافزايد كشور حقوقدان و دانشگاه استاد اين
و اذيت مورد وقتي نيستند خود حقوق به آشنا ما كودكان
بكنند بايد چه نميدانند ميگيرند قرار جسمي و روحي آزار
تمكين ميشود انجام والدين توسط كه امر اين از معمولا و
را كودكان ميدهيم انجام كه كاري اولين در بايد.ميكنند
را مجازات فرهنگ ديگر سوي از و كنيم آشنا خودشان حقوق با
وسيله به خانواده در مشاوره دادن با كرده كمرنگ
اين با را مردم مدرسه در ديگر سوي از و اجتماعي مددكاران
از يكي ما جامعه در "اطفال پليس" نبود.كنيم آشنا موارد
مراجعه طريق از ميتوان جامعه در.پيشروست موانع ديگر
داد آموزش آنها به را كودكان و اطفال حقوق اطفال پليس به
را موارد اين خاص تلفن اعلام و سيما و صدا طريق از يا
.داد ياد
كودكآزاري مجازات و تعقيب
عملي هر بر صالح را پدر ما قوانين در آنچه برخلاف
.است قضايي تعقيب و پيگيري قابل كودكآزاري اما دانسته
جايگزين مجازاتهاي مبتكر و دادگستري قاضي مظفري احمد
ماده 269 تبصره و ماده 614 به خصوص اين در اطفال براي
بر مبني گزارشي وجود صورت در:ميگويد و دارد اشاره
يا والدين عمدي جرح و ضرب ايراد وسيله به كودكآزاري
والدين جرم عمومي جنبه طريق از ميتوان قانوني سرپرستان
تحت خود نابهنجار عمل سبب به شده ياد مواد استناد به را
اين كه است آن شرط به اين ولي داد قرار مجازات و تعقيب
.شود گزارش انتظامي نيروهاي يا قضايي مراجع به موارد
از مانع ما كشور موجود قوانين ميرسد نظر به حال اين با
تبصره وجود با كه چرا باشد مرتكب مجازات و مستقيم تعقيب
بدون كودك با رفتار شديدترين ماده 220 يا ماده 59 يك
.ماند خواهد تعقيب
جرم كه اعمالي تعريف در اسلامي مجازات قانون ماده 59
و والدين اقدامات:است آورده اول مورد در نميشود محسوب
منظور به كه محجورين و صغار سرپرستان و قانوني اولياء
اقدامات كه اين به مشروط شود انجام آنها حفاظت يا تاديب
محسوب جرم باشد محافظت و تاديب متعارف ، حد در مذكور
.نميشود
تصريح نيز اسلامي مجازات قانون ماده 220 حال اين با
قصاص بكشد را خود فرزند كه جدپدري يا پدر ;است كرده
تعزير ، و مقتول ورثه به قتل ديه پرداخت به و نميشود
قوانيني چنين وجود با ميرسد نظر به.شد خواهد محكوم
تجديدنظر يك به نياز كودكآزاري مجازات و تعقيب براي
پايه وكيل آزاد پيمان دكتر.دارد وجود قوانين در اساسي
بحث من عقيده به:ميگويد زمينه اين در دادگستري يك
.عادتاست يك تلقي در دگرگوني بحث نيست ، مواد اين تغيير
و آزار كه است فرهنگي قوانين اين تصويب منشا كه چرا
.ميداند مجاز را بزرگسال و كودك تنبيه
نميشوند گذاشته اجرا به كه قوانيني
تعريف در حقوق علم مقدمه كتاب در "كاتوزيان ناصر" دكتر
رسيده مجلس تصويب به كه بينالمللي عهود حقوق ، منابع
قانون اصل 77 به توجه با برميشمرد قانون حكم در را باشد
كه ميشود مطرح داخلي محاكم در وقتي عهدنامه اجراي اساسي
.باشد رسيده مجلس تصويب به آن مفاد
سال 1372 در ايران اسلامي جمهوري ميدانيد كه طور همان
اجراي 54 به متعهد كودك ، حقوق كنوانسيون به پيوستن با
يك تصويب با نيز اسلامي شوراي مجلس.است شده آن ماده
ايران اسلامي جمهوري دولت الحاق اجازه قانون واحده ماده
ماده اين در.است كرده صادر را كودك حقوق كنوانسيون به
مقدمه يك بر مشتمل كودك حقوق كنوانسيون:است آمده واحده
ايران اسلامي جمهوري دولت الحاق اجازه و تصويب ماده و 54
و هرمورد در آن مفاد كه اين بر مشروط ميشود داده آن به
باشد اسلامي موازين و داخلي قوانين با تعارض در زمان هر
ايران اسلامي جمهوري دولت طرف از گيرد قرار يا
چنين نبودن يا بودن صحيح از فارغ.نباشد لازمالرعايه
.است توجه جالب قانون اين ماده 37 به نگاهي الحاقي اجازه
متقبل را ذيل اقدامات اجراي كنوانسيون طرف كشورهاي
:ميشوند
رفتارهاي ساير يا شكنجه تحت نبايد كودكي هيچ (الف
.گيرد قرار انساني شئون مغاير يا غيرانساني و بيرحمانه
را بخشودگي امكان بدون ابد حبس يا و اعدام مجازات
...و كرد اعمال سال زير 18 كودكان مورد در نميتوان
طرف كشورهاي:است آمده كنوانسيون اين ماده 19 در يا
و اجتماعي اجرايي ، قانوني ، اقدامات تمام كنوانسيون
اشكال تمام برابر در كودك از حمايت جهت در را آموزشي
استفاده ، سوء يا آسيبرساني و روحي و جسمي خشونتهاي
منجمله استثمار يا بدرفتاري سهلانگاري ، يا بيتوجهي
يا والدين مراقبت تحت كودك كه حيني در جنسي سوءاستفاده
خواهند عمل به دارد ، قرار ديگري شخص هر يا قانوني قيم
قوانين در آنچه برخلاف چرا ديد بايد تفاسير اين با.آورد
قانون حكم بينالمللي عهود و كنوانسيونها به الحاق ما
قرار محكمهاي هيچ مدنظر كنوانسيون از مواد اين دارد
است؟ نگرفته
كه است معتقد خصوص اين در حقوقدان آزاد ، پيمان
:ميگويد وي.ندارند اجرا ضمانت ما براي كنوانسيونها
اين من نظر.درآيند قانون صورت به بايد كنوانسيونها اين
از كه اين براي صوري ، و تشريفاتي طور به اغلب ما كه است
نزنند ما به افتادگي عقب انگ و نمانيم عقب كشورها ديگر
عملياتي و عملي زمينه.ميپيونديم كنوانسيونها اين به
.نيست فراهم كشور در كنوانسيونها اين مفاد به نسبت
كنوانسيونها و مجامع اين به پيوستن صرف بنابراين
هنجار و نرم يك قبول براي ذهني و عيني زمينه نميتواند
و تلقي در اجتماعي هر در جديد هنجار.كند فراهم را جديد
پاسخ درواقع قوانينميگيرد شكل جامعه آن انديشه و تفكر
بيش قوانين نيست ، موجود ضرورتي وقتي.هستند ضرورتها به
آنكه ضمن !نيستند آهنگين و رنگين كلمات مشتي از
تاريخي زمينه ميگيرد ، شكل غرب در كه كنوانسيونهايي
.دارد را غرب اجتماعي و فلسفي تفكر
نگاه
...دگر بهاري
سامگيس بنفشه
پنجرهاي.است پنجرهاي كارم ، محل در من صندلي روبهروي
از.شلوغ خيابان يك در ساختماني.ساختمان يك سوم طبقه در
را درخت يك كشيده و نازك شاخههاي پنجره ، اين پشت
.است نشسته شكوفه به پيش روز چند از كه ميبينم
نه فاصلههايي در كه كوچك فندقهاي مانند به شكوفههايي
و پرز كه هم بعضيهاشان.چسبيدهاند شاخه به منظم چندان
در كه شبيهاند پركهايي گل به دارند ، سر بر سبزي نرمه
كف گلپرك ، زبرونرم پرزهاي و ميتركانديم دست كف كودكي
درخت ، نازك شاخههاي زمينه پس.ميداد قلقلك را دستمان
نام كه است قوارهاي و بدريخت و سيماني مستطيلهاي
در انگار كه دودگرفته و كثيف.نهادهاند برشان ساختمان
گوي دارند سعي يك هر.كردهاند شركت قامت بلندي مسابقه
دودكشهاي آن با.بربايند ديگر آن از را بلندي سبقت
كجومعوج كه تلويزيون شاخه صدهزار آنتنهاي و چركآلود
اين در درخت شاخههاي و...شدهاند نصب پشتبامها روي
.ميخورند آفتاب و تاب پسزمينه
را نمايش كه باريك كوچهاي.ميگذرم كوچهاي از روز هر
دارد سر بر طاقگنبدي كوچه.است كرده حفظ دور سالهاي از
به بازارچهاي.است كوچكي بازارچه سقف گنبدي ، طاق آن كه
.جمعوجور و كوچك گنبدي ، طاق همان وسعت
دم و ظهر نزديك شكل ، گنبدي طاق زير و كوچك فضاي آن در
كه نانوايي تنور بوي و ميپيچد نمخورده خاك بوي غروب ،
دهانه از.پرتقال و سبزي خنك و ترش بوي و كردهاند آتش
با را زلالش اگر است روان زلالي آب زيرگذر ، باريك جوي
از بعد و ظهر سر روان ، آب آواز.نكنند آلوده زبالهاي
.ميشكند را زيرگذر سكوت كه است صدايي تنها غروب ،
& & &
و است بلند باغ ديوارهاي.است باغي ما خانه روبهروي
تنشان و خشكيدهاند بيشترشان كه چند هر.پردرخت باغ ،
و چوبي در كه گاه تنها ، .است مانده لخت كه هست سالها
آجري كلبه يك سايه ميشود ، گشوده هم از باغ رنگ خاكستري
رنگ قرمز شيرواني با دارد ، كف بر زمين از پله رديف دو كه
.ميكشد سرك باغ درختان پشت از هم ، از جدا ناودانهاي و
و خورده دود ميرسد زمين به كه انتهايي در كلبه ، آجرهاي
آتشي همجوار آجرها كه دارد زماني از نشان.است سوخته
و پيرزن.است سوزانده را آجرها جان نفسش ، كه بودهاند
عمر به عمرشان.هستند ساكن آجري كلبه اين در پيرمردي
كه هستند باغ نگهبان پيرزن و پيرمرد.ميزند كنايه كلبه
.رفتهاند ياد از كه سالهاست باغ ، درختان مثل هم آنها
و ميگيرد دست به جارويي ماه ، هر پايان در پيرمرد
از را اين.ميزند جارو را باغ خاشاك و فروريخته برگهاي
.فهميد ميتوان باغ سنگفرش كف بر جارو ممتد خشخش صداي
بوي و ميگيراند برگها توده به آتشي هم ، غروب نزديك
خانهها تمام و را كوچه تمام سوخته برگهاي شور و نمور
پررفتوآمد ، كوچه تابستان ، غروبهاي.ميكند پر را
در آستانه در چوبي كوچك صندلي پيرزن ، فراغت اوقات ميشود
ياس گلهاي و خاكستري نماز چادر با پيرزن و مينشيند
در چارچوب در صندلي آن بر نشسته زمينهاش ، بر سفيد
.قديمي تابلوي يك ميشوند
& & &
من و است مانده عيد به روز سه.ميكنم نگاه را تقويم
به كه لحظههايي.ميدهم جان سال آخر روزهاي اين براي
سال در عمرشان كه روزهايي.ميدوند هم دنبال به سرعت
و ميآيند پر دستهاي با كه آدمهايي.ميشود تمام قديمي
به شام تا بام از آشپزخانههاشان كه قناديهايي.ميروند
يك از زعفران و هل و دارچين و وانيل عطر و است راه
تربچههاي كه سبزيفروشيهايي.ميآورد اشتها فرسخيشان
در و كردهاند سبزي معطر و سبز دستههاي زينت را قرمز
.نشاندهاند فلزي سيني در بادام چاقاله نوبرانه كنار
& & &
در كه سبزي برگهاي باريز شكفتهاند درخت شكوفههاي
گنجشك.است نشسته سرخ و قهوهاي كوچك ميوههاي دلشان
آن به هم نوكي مينشيند شكفته شكوفههاي سر بر وقتي كوچك
خاك شيشههاي به گاهي و ميزند قهوهاي و قرمز گلهاي
و باغ حالا ، كوچك ، گنجشك اطراف.ميكند نگاه گرفته
را دودگرفته ساختمانهاي تلخ سياهي كه است شكفته بوستاني
تكه سقاخانه سبزرنگ ميلههاي به.است كرده تعديل هم
سقاخانه كوچك ضريح.زدهاند گره رنگي كوچك پارچههاي
...و زرد و آبي و سفيد و سرخ.رنگها از شده گلستاني
ديوار بر شمعها پرتو و ميخورند تاب رنگي دنبالههاي
.مياندازد سايه سقاخانه سبزرنگ
مشغول ميكند زندگي ما خانه روبهروي باغ در كه پيرمردي
جارويش خشوخش صداي از را اين.است باغ كف كشيدن جارو
...فهميد ميتوان
نگاه در نيمهباز از دزدانه.است نيمهباز باغ در
نميتوان خاشاك از ذرهاي كوچكترين باغ كف بر.ميكنم
خاشاك و برگها انباشتن مشغول پيرمرد گوشهاي ، در.ديد
شمعداني ، گلدانهاي او ، به نزديكتراست دستي گاري يك در
با پيرزن و نشستهاند هم كنار بسيار ، تا ، تا 30 20
بهار ، و شمعداني بوي به زنده دوباره اما آهسته قدمهايي
لخت درختان دالان در و ميگيرد بغل به را گلدانها يكيك
به نگاهم.آجري كلبه سوي به ميشود راهي بيبر و
هفتسين سفره از تصويري و خورده گره شمعداني گلدانهاي
شانهام به دستي كه چيدهام ذهنم ، در را پيرزن و پيرمرد
دست به شمعداني گلداني چروكيده ، صورتي با پيرزنميخورد
اومد ، گل":ميخواند بيدندان لبخندي با و ميدهد من
"...صحرا به ميرم اومد بهار
|