ميگردم خودم نگاه دنبال به
كتاب نقد
شيريني تب
نيمنگاه
ميگردم خودم نگاه دنبال به
به "..در استغاثه و شيون" نمايش صحنه پشت از گزارشي
معجوني حسن كارگرداني
پاكدل مسعود:عكس "توتون مضار در" درنمايش معجوني حسن
يزداني اصغر
در (Leev) ليو نمايش گروه تا 13 ساعت 9 از روزها اين
"استغاثه و شيون" نمايش آمادهسازي و تمرين مشغول تالارنو
علي دكتر ترجمه با آلماني نويسنده دورست تانكرد نوشته
در) پاكدل مهدي بازيگري و معجوني حسن كارگرداني به رفيعي
،(افسر) هاشمي هدايت ،(سرباز) چنگيزيان سعيد ،(افسر نقش
.است (زن) وفامهر مرضيه و (افسر) طنابنده محسن
شهر بزرگ ديوار پاي در استغاثه و شيون نمايش اصلي عنوان
پي در تين شين نام به روستايي زني نمايش ، اين در.است
ديوار پاي به است شده برده سربازي به كه شوهرش بازگرفتن
.ميآيد شهر
افسرهاي امادارد را امپراتور با ديدار تقاضاي او
از.ميدهند قرار خود تفريح براي وسيلهاي را او نگهبان
ميشوند ، احضار ديوار روي به كه سربازان از گروهاني ميان
از افسرها.ميكند معرفي زن شوهر عنوان به را خود سربازي
اثبات آنها به را شوهريشان و زن كه ميخواهند آنها
...و كنند
و رفته بالا نردبام از كه كارگردان دستيار عاقبتي محمد
از آويز داربست ميلههاي به كلفت طنابهاي بستن مشغول
به ليو:گفت ليو گروه درباره كارش پايان از پس است ، سقف
.است (باستان ايران) پهلوي واژه يك خورشيد ، معناي
است كرده آغاز را خود گروهي فعاليت سال 76 از گروه اين
و چخوف نويسندگي به) توتون مضار در نمايش تاكنون و
عمومي اجراي به سال 80 در (معجوني حسن بازي و كارگرداني
نمايش هماكنون و گذاشته شهر تئاتر شماره 2 تالار در
خردادماه 81 در عمومي اجراي براي را استغاثه و شيون
.ميكند آمادهسازي
داشت ، نظارت صحنه موقت طراحي اجراي به كه معجوني حسن
است اين گروه كلي اهداف از يكي:گفت گروه اهداف درباره
كه نيست معنا اين به تجربي كار.بشود انجام تجربي كار كه
من.تجربي تئاتر ميشود كار نوع ميكند ، تجربهاي كس هر
.دارد حرفهاي سابقه يك به نياز كار نوع اين ميكنم فكر
زمينه ميگيرد ، صورت زمينه يك كردن عوض در كردن تجربه
چيزهاي اين تجربي ، جريان و دارد وجود تئاتر در كه معرفتي
همان از اساسا ما.ميكند متلاشي كمي را جاافتاده
قرائت مفهوم با كمي ميكرديم سعي گروه تشكيل اول روزهاي
ما شرايط در چرا بگوييم و بكنيم غيرمعمول برخورد كلاسيك
دارند اعتقاد همه ظاهرا كه چيزهايي به نميافتد ، اتفاق
.ندارد وجود اصلا چرا است ، متن به وفادار قرائت اين كه
گروه اول نمونه.نيست درست اصلا بيوفاييها اساس چرا
نمايش سوم نمونه و كار همين دوم نمونه و (توتون مضار در)
.است (عاقبتي محمد كارگرداني به) كلفتها
تاثير هدف اين بر نميتواند شيوهاي هيچ:افزود وي
جريان يك ميگويم دربارهاش كه اتفاقي آن بگذارد ،
برآن بتواند كه اجرايي روش يك كه اين تا است دراماتورژي
زبان يك دنبال خودمان تمرينهاي در ما.بگذارد تاثير
به را جديد قرائت يك ميتواند حتي كه چيزي آن چون هستيم ،
.ندارد وجود ديگر چيز هيچ و مفهوم نه هست ، زبان آورد وجود
.بكند متحول را ايده و مفهوم آن ميتواند كه است زبان
.هستيم كار در هم زبان آن دنبال به واقع در
هر معمولا:داد توضيح كار شيوه درباره نمايش كارگردان
انتخاب متن قرائت مبناي بر را روالي كه ميكند سعي كسي
داشته را خاصي روال يك بايد بازيگري كه ميكنم فكر بكند ،
آن به كه ميكنم انتخاب را روشهايي نهايت در.باشد
.باشد ابتكاري كه نيست نيازي روشها اين.بشوم نزديك
تعويض به مجبور دوبار تمرين ماه مدت 3 در گروه اين
مربوط مشكل اين:گفت باره اين در معجوني.است شده بازيگر
آن با نميتوانستند بازيگران آن كه است اجرا زمان به
آنها جايگزين را ديگري بازيگران كه بشوند هماهنگ
.كردهايم
با ارتباط در مناسب محلي نداشتن را مشكل عمدهترين وي
در الان كه طنابهايي:افزود و دانست كار طراحي و اجرا
را اينها سالني هر در است ، شده آويزان سقف از تالارنو
ما بنابراين.است كار اساسي جزء كه كرد آويزان نميتوان
.داشتهايم - تالارنو تا سايه خورشيد ، تالار- سالن تنوع
كه بكند تمرين سالني در ابتدا همان از گروه است بهتر
در جريان اين.باشد داشته عمومي اجراي جا آن در است قرار
طراحي در اساسا چون دارد ، تاثير خيلي اجرا نهايي طراحي
در طنابها اين از همين براي ما.است مهم سنوگرافي اين
.بكنيم استفاده نتوانستيم تمرينها از خيلي
فارغالتحصيل نمايشي ادبيات گرايش در سال 73 در معجوني
فعال تئاتر در حرفهاي بازيگر عنوان به سال 71 از شده
شني ، سالهاي يادگار نمايشهاي در تاكنون او.است بوده
به ژوليت و رومئو خسيس ، وو ، دانشمند خون ، عروسي
كارگرداني به آوينيون شبهاي رفيعي ، دكتر كارگرداني
به رستاخيز روز و ديرراهبان - مكبت نريماني ، كوروش
.است داشته بازي مهندسپور فرهاد كارگرداني
در بازيگري سال از 10 پس معجوني حسن كه جا آن از
درباره است ، آورده روي كارگرداني به متفاوت گروههاي
كه (نريماني كوروش) معاصر گروه درباره:گفت آنها تفاوت
اين ضمن در بدهم ، نظري نميتوانم بود ، كوتاه تجربه يك
(رفيعي دكتر كارگرداني به) دي گروه تجربه ادامه در تجربه
همين از كه است افرادي جمله از هم نريماني كوروش چون بود
آفتاب و دي گروه دو اما.بود آمده بيرون دي گروه
هر يعني.دارند ويژهاي سياق و سبك يك هر ،(مهندسپور)
هم با آسمان تا زمين از دو اين كاردارند خاصي امضاي دو
.است تئاتر به متفاوت نگاه دو است ، متفاوت
هم من:گفت گروهها اين از تاثيرپذيري ميزان درباره وي
را آنها اهداف بايد طبيعتا ميكنم كار گروهي براي وقتي
دنبال به بكنم ، كار خودم براي وقتي اما بكنم ، دنبال
.ميروم دارم ، دوست خودم كه چيزهايي آن و سلايق دغدغهها ،
حتما كردهام ، كار رفيعي دكتر با كه سالي ده
نگاه اشتراك خيلي ما و است گذاشته من بر تاثيراتي
دوست رفيعي دكتر كار در هم را چيزها يكسري.داشتهايم
ديدهام مهندسپور كار در را چيزها همان كه نداشتهام
هيچ كه سوم ماجراي يك و...بالعكس و داشتهام دوست
به آدم كه است چيزي آن ندارد ، آنها از كدام هيچ به ربطي
در آرام آرام نگاه آن كه ميكند دنبال خودش نگاه عنوان
كه ميكني حس و ميبيني را كار.ميگيرد شكل كار ديدن
مدت تمام واقع در.بكني پيدا را آن ميتواني بروي دنبالش
فضاي ميشوددر حس كه چيزي يك بگردي ، فقدان دنبال
و داري خودت با تئاتر ديدن تجربه اولين همان از تئاتري
سياقي و سبك يك فقدان آن واقع در.بكني حس را فقدان آن
در من كه چيزي آن شايد.ميرود دنبالش آدم خود كه است
.بكنم پيدا نتوانستهام گروه دو اين از يك هيچ
كتاب نقد
ماريارمارك نوشتهاريش "بسته دايره" بهنمايشنامه نگاهي
ديكتاتوري رودرروي آزادي
آشفته رضا
-1970) رمارك ماريا اريش نوشته "بسته دايره" نمايشنامه
و (متولد1930) آمريكايي استون پيتر روايت به (1898
شده كتاب بازار روانه زمستان 80 در كرمانشاهي نگين ترجمه
در و صحنه دو در جنگ ضد و قوي درام اين رويدادهاي.است
درست - آوريل 1945 روز 30 برلين در آپارتماني سوم طبقه
آنا ، ميكند پيدا شكل - دوم جهاني جنگ پاياني دقايق
.است گشتاپو نيروهاي دست به - ويلكه اتو - اعدامي يك بيوه
و آبجوش تهيه براي مدام كه ولنگار و حريص مستخدم گرته
باعث و ميكشد سرك آنا خانه به بزند ، در كه بيآن حوله
زنداني كه رده نام به مردي امروز ميشود ، او اذيت و آزار
ويلكه اتو به بدهد نجات را خودش كه آن براي است ، سياسي
در.كردهاند اعدام را او كه اين از غافل ميآورد ، پناه
مرور به اما ميراند خود از زدن سيلي با را او آنا ابتدا
جا آن تا علاقهمندي اين حتي.ميشود علاقهمند رده به
او كه ميگويد گشتاپو نيروهاي به دروغ به كه ميرود پيش
روسي نيروهاي...و است ارتش ستوان و پسرعمويش
و.ميكنند تسخير را برلين شهر كوچههاي لحظهبهلحظه
آنا خانه به را خود - نازي افسر - اشميت روز آن فرداي
خود و است كرده درست قلابي مداركي كه ميگويد و ميرساند
با تا است ، زده جا (كاتس) زنداني يهودي يك جاي به را
در گذشته روز او.بدهد نجات را خود روسيه نيروهاي ورود
است شده - فراري زنداني - يهودي كاتس مرگ باعث خانه همين
نيروهاي شدن نزديك با اما.ميكند سلاح خلع را او رده
از پيش او...ميطلبد كمك و ميزند فرياد اشميت روسي ،
تا كرد خواهد همكاري آنان با كه ميدهد قول روسها ، ورود
خانه به روسها ورود با اما.برند در به سالم جان همگي
اثبات به مداركش بودن جعلي چون و ميكند خيانت او آنا
با نميخواهد چون هم رده.ميشود كشته آنها توسط ميرسد
به روسها توسط كند ، همكاري كمونيستها ديكتاتوري نظام
است درحالي اين.ميشود فرستاده كمونيستها ارشاد مراكز
خواسته تسليم را خود دروغ به كه ميخواهد رده از آنا كه
بار اين آزادي به رسيدن براي همچنان رده و كند روسها
را آنا بار ديگر كه اميد اين به ميكند ، مخالفت آگاهانه
.ببيند
و خصمانه نبرد اين در كه دارد آن بر سعي نويسنده
و بلشويك روسهاي - متخاصم گروه دو هر ويرانگر
مردمسالاري و ضدآزادي و ديكتاتور را - نازي آلمانيهاي
مردم از دو هر كمونيستها و نازيها.كند معرفي
و باشند آنان جانب از شده ديكته اوامر مطيع كه ميخواهند
به بنمايد ، آنان خاستگاه از تخطياي كوچكترين كسي اگر
زنداني بايد يا صورت اين در.ميشود شناخته خائن عنوان
كه اين يا بگيرد قرار جسمي و روحي شكنجه تحت و بشود
است ديكتاتورمنشانه دو هر عملكرد طرز يعني ;بشود اعدام
.ندارد مردم براي خيرومصلحتي هيچ و
معرفي نظام ضد و خائن ديروز تا كه كساني از نويسنده
لواي تحت امروز كه ميسازد ملي قهرمانهاي شدهاند ،
اين كه آن براي و.گرفت خواهند قرار جديد نظام يك رهبري
در رده نگهدارد ، خائن هميشه براي را خائن اين بار
و نميپذيرد را وي اوامر روسي كاپيتان با فكري مقابله
.نميكند تلقي كشورش مردم براي نجاتبخشي مكتب را كمونيست
جز كه است شده طراحي طوري موقعيت نمايشنامه اين در
وقوع به صحنه در جالبي رويداد هيچ رنج و بدبختي
شماري لحظه زني آنا اتاق دست بغل اتاق در.نميپيوندد
فرار بهخاطر را شوهرش كه حالي در بشود فارغ كه ميكند
با آنا اتاق در.كردهاند اعدام گشتاپو ماموران جنگ از
محل او.ميشود ريخته هم به كاملا اوضاع رده ورود
ماموران توسط تا ميسوزاند را - زندان شماره _ خالكوبي
كه ميشود موجب - افسرنازي - اشميت.نشود شناسايي گشتاپو
بودن يهودي جرم به سال هفت كه (شيمي پروفسور) يهودي كاتس
به سوم طبقه پنجره از را است ، خود برده سر به زندان در
سوءقصد مورد اشميت خود روسها ورود با.بيندازد پايين
از فرار با - ديگر زنداني به دوباره رده و ميگيرد ، قرار
و.ميشود روسها زندان روانه بار اين آلمانها زندان
همنوعان به كمك و ايثارگري اتوويلكه شوهرش از كه زني آنا
و تنهايي و ميسوزد عشق تب و تنهايي در است ، آموخته را
در.ميكند پيشه خلوتش در سيگار سوزاندن با را اندوه
اتفاق هيچ هم - برلين شهر - خانه اين از خارج دنياي
از و ويراني حال در چيز همهنيست وقوع حال در خوشايندي
يكي نازي ارشد افسران ميشود ، كشته هيتلر.است پاشيده هم
....ميكنند تسخير را شهر روسها و ميشوند نابود يكي
اين در آموختهاند گرته و آنا مثل آدمهايي حال درعين
براي.بمانند زنده ترفندي هر به ويرانگرانه قيلوقال
فرقي هستند ، سياسي نظام هر بلامنازع تابعين كه آنان
به آنها باشد ، برسرشان حاكميتي چه چوب كه نميكند
سيگار ، كشيدن تازه ، كره خوردن تلخ ، و گرم قهوه نوشيدن
از حال عين در و ميكنند فكر..و نو لباسهاي پوشيدن
آنا كه چنان نميشوند دور هم خود انساني بعد آن
رده دوباره بقاي از و ميايستد جان پاي تا ايثارگرانه
به سرآخر و نيست غافل هم دوستي و عشق از و ميكند دفاع
خود از كاذب غرور با مردان ديگر مثل كه ميافتد رده پاي
نويسنده كه او اماكند فكر زندگي به بلكه نسازد ، قهرمان
اين است ، شده آبديده نازي زندانهاي در سال هفت و است
خط تا ميآورد روي آگاهانه مقابله به پيش از راسختر بار
كام در كه بكشاند دنيا ديكتاتوري نظامهاي بر بطلاني
در وگرنه ميكند ، پيدا مفهوم و معنا واقعي زندگي آزادي
.بود نخواهد فراتر مصرفي و ذليل انساني جز صورت اين غير
شيريني تب
دومسير كاترين آن:نوشته
فرزانه سام - محمدي ملك نيما:ترجمه
وارد زلدا.است نشسته فروشي شيريني پيشخوان پشت بيل)
طرز به بيل.مياندازد نگاهي شيرينيها به ميشود
(.ميآيد او طرف به زلدا.ميكند نگاه را او غيرمعمولي
.ميخوام اونا از يكي:زلدا
اونا؟ از يكي:بيل
(دارد مشكل درخواست اين با بيل).اونا از يكي آره ،
هست؟ مشكلي
وجود مشكلي يك مطمئنا.بله ولي بگم ، اينو نميخواد دلم
.دارد
نيستند؟ خوشمزه
هستند خوشمزه هم خيلي نه
؟...پس
.هستند بهترين دنيا تو اونا واقع در
واقعا؟
كه نباشي متوجه اگر يعني..بفهمي را اين نتوني اگر و
...بنابراين خوبند چقدر اونا
چي؟ بنابراين
.اونابخري از نبايد كنم فكر بنابراين
ببخشيد؟
به كم يك از بيشتر نه ، .برخورد من به كم يك.ميگم جدي
چقدر كه بفهميد درست نميتوانيد شما كه اين.برخورد من
...هستند بشر فهم از بالاتر چقدر هستند ، عالي اينها
چيز يك حداقل اگر يعني ;داشتيد فهمي كوچكترين شما اگر
غريزي طور به وقت آن..بفهميد ميتوانستيد شما كه بود
دنيا چيزهاي بهترين قطع طور به اينها كه ميشديد متوجه
.هستند
ميديد؟ من به اونا از يكي بالاخره
...بدم شما به اونا از يكي
بديد؟ من به شيرينيها اون از يكي لطفا ميشه
بشه نكنم فكر
...خدا به تورو اوه
گرسنهايد؟
گرسنهام بله
گرسنهايد؟ واقعا
من به اونا از يكي فقط ميشه ميميرم ، گرسنگي از دارم
بديد؟
نه
!نه؟
نميتونيد هم همين براي هستيد ، گرسنه زيادي شما نه ،
را آساشان معجزه لطافت كنيدو درك را آنها خوشمزگي
نميتونم.هستيد گرسنه زيادي كل در شما نه ، بفهميد
.بدم شما به رو يكيشون
(ميرود در طرف به).ميرم من.كنيد فراموشش
ميكردم را فكرش
ميكرديد؟ را فكرش (ميشود ناراحت)
جور همه دوروبر و شديد وارد كه لحظهاي همون از.بله
نيستي ، حرفهاي شيرينيخورهاي از كه فهميدم پلكيدي شيرين
.ميزد داد قيافهات
من كه گفتيد اينرو خودتون كردم ، انتخاب بهترينرو من
.كردم انتخاب را بهترينشان
همين هميشه حريص آدماي.كرديد انتخاب را بهترينشون بله ،
انتخاب را بهترين هميشه گرسنه ، حريص آدمايطورند
.كنند چكار اون با نميدانند بعد و ميكنند
.ميخورنش نيست ، بيشتر كه شيريني يك خب
داريد؟ نداريد ، اونو شما و:باشيدش نداشته كه وقتي نه
دارم هم خروار يك.دارم من اما (ميشود رفتن آماده زلدا)
.بخورم اونارو از يكي الان همين دارم خيال و
(ميشود متوقف زلدا)
.بديد من به رو لعنتي شيريني اون
وارد همينطوري نميتونيد شما كوچولو ، خانم كنيد نگاه
جا اين.بياوريد دستش به و بخواهيد را چيزي بشيد ، جا اين
اون از
. نيست فروشيها شيريني
.ميخوام خامهاي نون يك فقط من
است؟ فروشي شيريني جور چه جا اين ميكنيد فكر شما
انتخاب كوفتي شيريني يك ميشويد ، واردش شما كه جايي
لعنتي شيرينيفروشي همه مثلميگيريد اونو و ميكنيد
!دنيا
هوا ، سربه خانم يك براي اونم.نيست طوري اين جا اين خب ،
شيريني يك جا اين هوا سربه خيلي خيلي خيلي خانم يك
امثال پول خاص شيرينيفروشي اين در و است خاص خيلي فروشي
نداره ارزشي هيچ شما
(مكث)
.ميرم من
كه بوديد شما (ميگيرد را او جلوي) بتونيد نكنم فكر
.كرديد شروع
من؟
همين درست شما.ميخواهيد شيريني يك كه گفتيد من به شما
را شيريني اون چقدر كه گفتيد من به و بوديد ايستاده جا
ميخواهيد را شيريني اون واقعا اگر حالا.ميخواهيد
. كنيد ثابت من به را اين بايد
كنم؟ ثابت شما به
نميرويد بيرون مغازه اين از شما كنيد ثابت من به بله
را خامهاي نون اون چقدر كه كنيد ثابت من به وقتي تا
ميخواهيد
انداختيد؟ دست منرو
همه دست از.شدم خسته شماها دست از منميگم جدي نه ،
...و ميدهيد سفارش شيريني ميآييد ، اينجا به كه شما
موضوع هيچشويد صاحباش ميتوانيد ميكنيد فكر...و
من.است ديگه شيريني يك فقط هم اين انگارنيست مهمي
خارقالعادهترين و ميگذرانم جا اين را عمرم لحظه لحظه
ميكنم درست ميشود پيدا سياره اين روي كه را اي شيريني
به و بشويد مغازه اين وارد كه داريد اصرار شماها و
مقاومت من.نميدم اجازه ديگهكنيد تجاوز من شيرينيهاي
.ميكنم
به فقط من.ميخواهيد چي من از شما نميدونم من ببينيد ،
به نميخواهيد اگر.بخرم خامهاي نون يك كه آمدم جا اين
و ميرم و ميكشم راهمو ميرم من بفروشيد خامهاي نون من
را موضوع قدر اين كه ميكنم پيدا ديگه فروشي شيريني يك
.نگيرد جدي
شيرينيپزها.ميگيريم جدي را موضوع اين همه ما !آها
.هستند جدياي آدماي همه
ميخواهيد؟ چي من از
را شيريني اين دارم كه مرا و بايستي جا اين ميخوام
.بخواد اونو واقعا دلت اونوبخواد دلت و كني نگاه ميخورم
و پي و رگ عضلاتت ، همه با و بايستي جا اين ميخوام
...بعد و..بعد و بخواهي را شيريني اين گلبولهات
چي؟ بعد
.نميدم تو به اونو من بعد
همين؟
نيست؟ كافي همين؟ همين؟
(مكث)
. بخور را شيريني كن ، شروع.باشه
چي؟
تحملش من ميكني فكر.بخور را شيريني.گفتم چي نشنيدي
آب مزخرفت خامهاي نون اون خاطر به ميكني فكر.ندارم را
كارو اين ميخوام ازت.كن شروع ميافتد؟ راه دهنم از
.بكني
...اما
!كن شروع بخوري ، من جلو را شيريني اون ميخوام تو از
كن ولش
كنم؟ ولش
هميشه شماها.بردي بين از را مزهاش تمام كن ، ولش بله ،
كه اينه ميخوام كه چيزي همه.ميبريد بين از را مزهاش
دل و جون از بخواد ، منو شيرينيهاي واقعا نفر يك
تقاضاي نه ، اماباشه زيادي تقاضاي نكنم فكربخوادشون
نخواهيد هم وقت هيچ نميخواهيد ، اونارو شماها.زياديه
ميخريدشون ، ميآييد ، جا اين به فقط كدامتان ، هيچ خواست ،
همين براي من !بله.ميكنيد فراموششون و ميخوريدشون
لعنتي شيرينيهاي اين همهبگير را شيريني بيا خب ، .خوبم
.نيست مهم برام بكن ، باهاشون داري دوست كاري هر تو ، مال
كار اين از اميدوارم و برديد بين از كردنمو زندگي انگيزه
از واقعا واقعا واقعا كه اميدوارم باشيد ، خوشحال
زندگي و بياييد كه دارد كيف خيلي.باشيد خوشحال كارتان
ذله را نفر يك كه دارد مزهاي چه كنيد؟ نابود را نفر يك
كنيد؟
باشيد داشته خوبي خيلي احساس بايد نه؟ داره ، خوبي احساس
جلوي طوري اين مرا كه كرديد ، داغون طوري اين منو كه
ميخواستيد ، كه بود چيزي همون اين كرديد؟ داغون چشمانتون
بهتر را شما احساس ميتونه كه چيزي تنها نيست؟ طور اين
خيلي نه؟كنم شليك خودم مغز به شما جلوي من كه اينه كنه
و بكشم اسلحه يك الان همين كه ميآد خوشت ميآد؟ خوشت
ستوه به من كه روزي نه؟ هستيد ، منتظرش كنم؟ حروم خودمو
خب بگيرم؟ را خودمو جلوي نتونم ديگه من كه روزي بيام ،
موفق ميگم ، تبريك (ميكشد بيرون تيري هفت)بفرماييد
!شدي
!كن صبر
شليك خودش به) كنم مايوستان ندارم خيال بار اين بله ،
(ميكند
ميخواستم كوفتي خامهاي نون يك فقط من خدايا ،
خامهاي نان يك و ميرود ميايستد ، جا همان دقيقهاي)
نگاهي خامهاي نان به.ميكند نگاهي مرد به.ميدارد بر
(.ميشود تاريك صحنه.برود بيرون تا برميگردد و ميكند
نگاه نيم
فروزند افروز بهكارگرداني "رويا اتاق" نمايش به نگاهي
مهجور و مظلوم نسل
حسيني روزبه
دنبال به ژرفنگريها ، يا نگاهها ، برخي در گاهي - 1
ساخت ژرف قسم دو به اثرهنري يك زايش پيشين زمينههاي
از هنري اثر زايش از قبل ساختههاي پيش نخست:ميرسيم
و روانشناختي زمينههاي در ژرفپژوهي دوم نمايشگر ، سوي
هر.نمايشگر سوي از - جغرافيايي و انديشگي - محيطي زيست
نمايشگر كه نسلي اما ندارد ، ژرفنگري دعوي نوشته اين چند
شدهاي شناخت چندان نسل دارد ، تعلق بدان "رويا اتاق"
اندكي گريزهاي كه ماست مانده مهجور و مظلوم نسل نيست ،
دعوي ، چنان حضور بدون پس.ميدهد ايشان به شدن ديده مجال
.شده ياد قسم دو اين به بيندازيم هم نگاهي
"بماند مرد ميخواست كه مردي" و "خيابان نبش پارك" - 2
زن - مرد و زن ميان روابط و اجتماعي نمايش بستر در دو هر
درواقع.گرفتهاند شكل كمدي نمايش شكل در - شوهر و
،"فروزند افروز" طرف از كمدي نمايشنامهنويسي پيشزمينه
- جوان نسل ويژه به - مخاطب و داشته يافته تكوين شكلي
طنازي و سادهنويسي.است كرده برقرار آن با سالمي ارتباط
رضايت در توفيق عنصر مهمترين نمايش دو هر قصه كليت در
شكل هيچ پيشنهادگر نمايش دو هر البتهاست بوده مخاطب
صحنهاي اجراي يا نمايشنامهنويسي عرصه در تازهاي
همان و درام در پيچيدهنويسي از گريز درواقع و نيستند
باعث را نمايش مخاطبين و منتقدين رضايت توفيق سادهنويسي
نگاه زاويه از "رويا اتاق" نمايش درواقع.است گشته
كه نيست دور به هم طنز ريشههاي از نويسنده پيشينهنگري
تراژدي به كميك فراگير حس از فرار من اعتقاد به البته
.است كرده بازيافت را ريشهها اين
به "رويا اتاق" زيستمحيطي و روانشناختي جغرافياي - 3
كه نويسنده زادگاه آبادان شهر اول.ميدهد رجعت چيز دو
جنگ حضور دوم ميدهد ، قرار ميهني جنگزدگان طبقه در را او
.آن تراژيك شكل در دراماتيك بستر عنوان به نويسنده ذهن در
با ميسازد داستاني سر پشت به نگاه با نويسنده فلذا
حافظه و نگهداشته گوش در بمباران و جنگ از كه صداهايي
و ميكشد تصوير به صدا همه اين زير را زن دو زنانهاش ،
از مدت دراز تاثير با را زن يك اجتماعي زندگي روايت حالا
پردهدري بحران زن ، كه آنجا از مينمايد ، بازگو جنگ فضاي
در - است نگهداشته ياد به شوم شبي در را عراقي سرباز
اجتماعي روند ادامه به - خواهرش ،"رويا" از خاطره
تحول سير براي را پيشين فاجعه و نميدهد اهميتي زندگياش
هم از خواهر دو:ميداند كافي نميبينيم ، ما كه شخصيتي
آبستن حادثهاي در يكي جنگ ، بمباران زير ميشوند جدا
جان كودك تولد از پس حوادثي طي خود و ميشود جنگ تحميلي
... و ميشود سپرده آبرومند خانوادهاي به كودك ميدهد ،
نويسنده قبلي ، نمايش دو تجربه لحظات تمام برخلاف - 4
تراژدي ، يك فاجعه ، يك بازگويي براي ميكند احساس بار اين
پيچيدگي از بايد.نمايد پرهيز سادهنويسي از بايد
از تداعي معاني ، تداعي زماني ، تقطيع شكل به.كند استفاده
سيال فرم از دقيق شكلي به تجديدخاطرات جملات ، تشابه طريق
كارگاهي شكل ابتداييترين در البته كه ميآورد روي ذهن
آمد و رفت با تنها شخصيتها و زمانها ميماند ، باقي آن
هر ميشود ، ساخته صحنه مياني پرده انتهاي و جلو در نور
رويا خواهرش خاطرات به را زن خواهرزاده ، سوي از پرسشي
اين پذيرش شخصيت آن بازيگري سايهروشن و ميبرد
.مينمايد تقويت مخاطب براي را زماني جابهجايي
يك حد در ;نميرسد شخصيت به جوان ، پسر شخصيت - 5
باقي مخاطب طرف از بيروني نگاه يك سوي از كنجكاوي
از كه پرسشهايي خصوص در است مخاطب ديد زاويه.ميماند
خواهد دقيقه چند ظرف شخصيت يك تحول جريان در نويسنده
تعليق حذف براي نمايش پايان در جوان مجدد ورود حتي.داشت
تلاش مخاطب ، ذهن در تازه تعليقي ايجاد و نمايش نهايي
باز كه درام ساختار روند در او جدي حضور براي است مجددي
به تنها نميسازد ، روايت روند در موثر شخصيتي او از هم
جزييات و داستان نهايت شدن كشتار كننده تحريك عامل عنوان
.ميشود گرفته كار به فاجعه شب
فرامتني تاويلهاي پردازش اجازه مخاطب به نويسنده - 6
دادن كش از ميگشايد ، را گرهها تمامي.نميدهد را
دوم صحنه اول يا اوايل از را داستان ميپرهيزد ، تعليقها
پايان به دقت با را روايتها خرده تمامي ميكند ، فاش
نمايش سالن از وقتي تا نمانده چيزي نهايتا و ميرساند
فجايع و تراژدي عمق در يا بينديشي دربارهاش ميشوي خارج
مواجهه از پس زمان طول در افقي يا عمودي سيري متن درون
.نمايي تجربه را هنري اثر با
|