سرافراز آنارشيستهاي
كتاب فروش بازار
منتقد نگاه
5- است روباه قاتل
سرافراز آنارشيستهاي
بيت جنبش به گذرا نگاهي
اسپينارد نورمن
زبالهدان به بيت جنبش ريگان جمهوري رياست دوران در
زعم نيافتبه پراهميتي ادبي وارث كروآك و افتاد تاريخ
به را پديده اين كليت ميبايست روزها آن قدرتمندان
ديگر بار قراردادي واقعيت تا سپرد فرهنگي فراموشخانه
نشود تهديد
كه ، اين از را آنان همواره كه است چيزي ياغيها روح در
بيرون سربلند ماندهاند بيگانه بيگانه ، سرزمين در
ميآورد
آنارشي به دو هر آمريكا تخيلي علمي و بوهم ادبيات
با كه غريبه است فردي هميشه آنها هرمان دارند ، گرايش
درميافتد قراردادي چارچوبهاي
سالنهاي به تخيلي علمي رمانهاي كه ميدانيم همه
چنين آمريكا در آنچه يا ادبي "بزرگ سنت" برق و پرزرق
كردهايم فراموش تقريبا اما.ندارد راه ميشود ، ناميده
تفاوت معمول ژانرهاي با كه نيز ، ديگري ادبي فرهنگ كه
مرز در امروز و نشده پذيرفته كشور اين در هرگز دارد ،
.است خاموشي
دهههاي _ شكوفايياش سالهاي در كه است جنبشي منظور
و كروآك جك رمانهاي.ميشد ناميده بيت جنبش _ و 60 1950
ميداد ، تشكيل را بيت نسل مركزي هسته گينزبرگ آلن اشعار
،"سفيد نگروي" جمله از ميلر ، نورمن مقالات از بعضي اما
اثر "و" رمانهاي.بود جنبش اين زيباييشناسي اساس نيز
بالا نظرم به حالا كه بودهام پايين آنقدر و" پينچون ،
رچي نوشتهجان "شب شهر" فارينا ، ريجارد نوشته "ميآيد
اين به متعلق نيز بوكفسكي چارلز نوشتههاي نخستين حتي و
.بود جنبش
نويسندگان نه و بيت نهنويسندگان كلي بهطور اينكه با
درنيافتند ، را خود ميان پيوند زمان ، آن تخيلي ، علمي آثار
هستند آمريكا ويژه ادبي فرزندانزيباييشناسي همگي اما
خارج همواره كه سنتي ;است نهفته كشور اين طبيعت در كه
.است بوده آن به بياعتنا و ادبي قوانين از
انتشار پي در دهه 1950 ، اواخر در بيتها ظاهرا
"زوزه" و كروآك اثر "زمين زير" و "راه در" رمانهاي
پيشينهاي ، هيچ بدون و ناگهاني بهطور گينزبرگ ، سروده
روبهرو خشونتآميز ، انتقادهاي با فورا و كردند ظهور
زندگي قديمي سنت معنوي وارث جنبش اين واقع در اما.شدند
يك از بيش نيويورك ، ويلج گرينويچ محله در كه است بوهم1
آثار در متفاوت شكلهاي به و داشته جريان پيش ، قرن
يا سنژرمن محله به و 30 ، دهههاي 1920 در كه نويسندگاني
ميلر ، هنريميخورد چشم به كردند مهاجرت پاريس مونمارتر
والدو رالف تورو ، ديويد هنري تواين ، مارك ويتمن ، والت
كوپر فنيمور جيمز و پين توماس قولي به حتي و امرسون
.هستند بيتها اجداد
برگزيده را بوهم زندگي كه آمريكايي هنرمندان از دسته آن
رسمي ادبيات اشرافيت به دسترسي طلب در بيآنكه بودند ،
آنها.دادند تشكيل را بيقانون ضدفرهنگ گونهاي باشند ،
آزاد منطقه سانفرانسيسكو يا پاريس ويلج ، گرينويچ در
سياستهاي از فارغ منطقهاي:بودند آفريده را خود
و ايدهها از كه كهنهپرستي آدمهاي مرسوم و قراردادي
دستور محدوديتهاي از فارغ.نميدانند هيچ نو شيوههاي
خيال اين از فارغ و ادبيات ساختاري حدود و نثر در زبان
واقع در ".است جدي امري زندگي و است واقعي زندگي" كه
ارزشي (رفته باد بر قهرمان) اوهارا اسكارلت براي آنها
.نبودند قايل
در كه بودند سفيدپوستي سياهان و بد پسرهاي آنها
رسمي شغلهاي از ميكردند ، زندگي ناباب محلههاي
خاص شيوه و پوشش انتخاب با را خود حالات و ميگريختند
ديگري آهنگهاي با آنهاميدادند نشان پوشيدن لباس
را وايلد اسكار و بودلر رمبو ، مثل آدمهايي ميرقصيدند ،
خود بيقانون جهان در و برگزيدند خود قهرمان بهعنوان
.ميبردند بهسر ادبيات سرزمين در
آدمهاي سياهپوستان ، سرخپوستان ، بيتها آمريكاي در
گاوچرانها ، و هستند ها"خوب" عادي اشخاص و چارچوب از خارج
.ها"بد" كهنه ، افكار با قراردادي آدمهاي و پليسها
هندي مذاهب به نيروانا و تعالي ايده مدد به بيتها
و ميشمردند رهاييبخش را راك و جاز موسقي.داشتند گرايش
به را تو افراط راه" كه بودند آن بر بليك ويليام مانند
".ميرساند خرد قصر
مورد ادباي گروه به هرگز افرادي چنين چرا كه اين درك
ادبيات حال اين بانيست مشكل نيافتند ، راه رسمي و قبول
.ميكشيد را آخر نفسهاي ،"بد پسران" اين بدون آمريكا
براي آزاد فرمي را نثر و روح آينه را شعر بيت نويسندگان
واقعي زبان آزادانه آنها.ميشمردند شاعرانه بيان
.ميبردند كار به خود آثار در را بازار و كوچه آدمهاي
بيت نسل نماد ديلن باب كه هنگامي دهه 1960 ، اواسط در
بيت" را متفاوت فرهنگ خلاقان اين روزنامهنگاران بود ،
.نهادند نام "نيك
دهه در ضدفرهنگ انديشه فروپاشي و نسل اين خاموشي اما
چرخيد راست به خشك گردشي با آمريكا كه هنگامي 1970 ،
به بيت جنبش ريگان جمهوري رياست دوران در.نيست تعجبآور
همراهانشان و گينزبرگ و كروآك و افتاد تاريخ زبالهدان
آن قدرتمندان زعم بهنيافتند پراهميتي ادبي وارثان
منتهي آن به را هرچه و پديده اين كليت ميبايست روزها
قراردادي واقعيت تا سپرد فرهنگي فراموشخانه به ميشد
ادبي سنتهاي از يكي پس آن از.نشود تهديد ديگر بار
بنبست به سرانجام است ، كشور آن خود قدرت به كه آمريكا ،
.رسيد
بيت ردپاي بايد اكنون زيرا فريبكارند ، ظواهر حال اين با
علمي آثار در بلكه ويژه ، كتابفروشيهاي در نه را
.است همين كلام جان و كرد جستوجو تخيلياش
كه چرا ;باشد تعجبآور باروز ويليام از نبردن نام شايد
همچون رماني تاثير و است گينزبرگ و كروآك پيشكسوت باروز
.ميخورد چشم به نويسنده دو اين آثار همه در "برهنه جشن"
كليدي نويسنده اين.است بحثانگيز شخصيتي باروز اما
است تخيلي علمي جريان و بيت آنارشيست جريان تقاطع نقطه
.ميشود سيراب سرچشمه همان از كه
تا 1959 هرچند ،"برهنه جشن" باروز ، بزرگ رمان نخستين
كه حالي در بود ، بيت نويسندگان الهامبخش نشد ، منتشر
در وسواس و ميشد ايجاد زندگي فرم در كه دگرگونيهايي
داشت ، تازگي رمان اين در كه مايا ، طريقه به ذهني كنترل
.دارد شباهت تخيلي علمي رمانهاي از بهگونهاي
آنارشي به دو آمريكاهر تخيلي علمي و بوهم ادبيات
با كه غريبه است فردي هميشه آنها قهرمان دارند ، گرايش
تجربههاي به سنت دو هر.درميافتد قراردادي چارچوبهاي
زندگي از بيرون و جامعه حاشيه در كه غريبهها اين افراطي
دو هردارند توجه ميبرند ، بهسر متوسط آدمهاي روزمره
دو هر و ميپردازند آگاهي عرصههاي به مثبت نگاهي با
.مينگرند ترديد ديده به را اكنون و اينجا رسمي واقعيت
تاثير جوان نسل بر سنت دو هر كه نباشد تعجبآور شايد
.نهادهاند
طرفداران مانند نيز تخيلي علمي آثار قديمي نويسندگان
در.بودند تعالي جستوجوي در بيتها از پيروي با موجنو ،
كه بود نسلي به مربوط اساسا ضدفرهنگ پديده حال هر
آن ، از رهايي از پس ميخواست و نميپذيرفت را رسمي واقعيت
در" رمانهاي كه تصويري بسازد ، خود از تازهاي تصوير
و ديلن باب ترانههاي و "بيگانه سرزمين در" و "راه
.داشت نقش آن ساختار در خودشان زيرزميني نشريات و بيتلها
ريگان و نيكسون دوران فرهنگي كارگزاران سرانجام وقتي
كنند ، تحميل ديگر بار را رسمي واقعيت شدند موفق
.نهاد خاموشي به رو آمريكا ادبيات در تعاليگرايي
فرزندانشان كه نبودند مايل زمانه قدرتمندان واقع در
رمانهاي ديگر اينرو از.شوند جذب جادويي كوه آن بهسوي
در بوهم بزرگ ماجراجوييهاي با عرفاني جذبه به مربوط
كه مشعلي ظاهرا.نميخورد چشم به دانشگاهي كتابخانههاي
كرواك ، به باروز ويليام از و ميلر هنري به امرسون از
شده خاموش هميشه براي بود رسيده پينچون فاريناو گينزبرگ ،
.بود
بود؟ چنين آيا اما
ناپديد كتابخانهها از بيتها قديمي سنت حاليكه در
از دسته آن محبوب آثار به تخيلي علمي رمانهاي ميشد ،
و بودند خواندن به مايل همچنان كه ميگشت بدل جواناني
خود به را متحده ايالات داستاني آثار درصد حدود 20
اپراهاي را رمانها اين بيشتر هرچندبود داده اختصاص
ارتجاعي فانتزيهاي يا احمقانه اكشنهاي بازاري ، فضايي
تخيلي علمي گونهاي دهه 1980 طول در اما ميداد ، تشكيل
تعاليگرايي روحيه حافظ كه ميشد منتشر نيز متفاوت
.بود آمريكايي
قهرمان" كمپبل ، ژوزف گفته به رمانها ، اين اصلي شخصيت
در كه است هسه هرمان نوشته سيذارتا مانند اي "چهره هزار
مشاهده نيز هربرت آفريده آتريد پل و بستر اثر فويل گالي
قراردادي واقعيت از خارج را خود كه سادهدل مردي.ميشود
تنها نه كه شهودي جستوجويي ;مييابد جستوجو در و
دگرگون نيز را او آگاهي بلكه جهان ، در را او جايگاه
.ميسازد
يادآور كه ادبياتي ميآموزد ما به آمريكا فرهنگ تاريخ
;دارد خواستار هميشه است آمريكايي روياي ژرفاي و روح
اين از را آنان همواره كه است چيزي ياغيها روح در زيرا
بيرون سربلند ماندهاند ، بيگانه بيگانه ، سرزمين در كه ،
.ميآورد
نه انرژي كه است اين آموخته ، چيزي ما به اينشتين اگر
.ميگردد دگرگون ابد تا بلكه منهدم ، نه ميشود آفريده
آنچه از را ، آمريكا جمعي روياي ضدفرهنگ خاموشي هرچند
چنانكه اما كرد ، تهي بود ، لازم متعالي سفري براي
به و تكامل فشار اثر بر و نميشود نابود انرژي ميدانيم
.مييابد حيات تجديد زمانه در ديگر شكلي
دادند هم دست به دست اجتماعي شرايط و سرنوشت رو اين از
ميلر ، تواين ، زنده بازمانده تنها به تخيلي علمي آثار تا
آمريكا نهفته آواز و شود تبديل كروآك و گينزبرگ باروز ،
.بخواند را
شماره 281 _ ليتهرر مگزين
از خارج كه افرادي ساير يا
هنرمندان _ Boheme _1
معمولا ميبرند ، بهسر جامعه حاشيه در رايج چارچوبهاي
ميكنند جستجو را تجربه و زندگي معناي رسميندارند ، شغل
.كرد مقايسه دراويش با بتوان را آنها شايدنقش و
كتاب فروش بازار
نمايشنامه رمان ، شعر ، :هفته پرفروشهاي
عابدي احسان
بازار به تاكنون جديد سال آغاز از كه كتابهايي بيشتر
به خود شناسنامه در را "سال 1380 چاپ" يافتهاند ، راه
سال ظهور با آثار اين انتشار زمان نزديكي.دارند همراه
طولاني نسبت به تعطيلات از گذر همينطور و ايراني جديد
از.آثار اين معمول از ديرتر پخش براي شد عاملي آن ،
خواهيم آنها معرفي به سطور اين در كه كتابهايي اينرو
پشت به كه نيست هفته سه نهايت در يا دو از بيش پرداخت ،
زمان همين در اما رفتهاند شهر كتابفروشيهاي پيشخوان
پرفروش ، آثار عنوان به را خود جايگاه توانستهاند هم اندك
.كنند تثبيت بازار در
& & &
با را آن پرفروشهاي و كتاب بازار هفته اين گزارش
.ميكنيم آغاز او كمحجم شعر مجموعه و "بوكفسكي چارلز"
مجالي كمتر تاكنون كه جهان ادبيات عرصه بزرگان جمله از
بوكفسكي چارلز يكي يافتهاند ، كشورمان در معرفي براي
پل ژان و ژانژنه شهادت به يا آمريكايي شاعر و نويسنده
امروز به تا آنچه.است كشور اين شاعر بزرگترين سارتر ،
در و گريخته و جسته بسيار شده منتشر ايران در بوكفسكي از
برميگردد نيز آن اولين كه است بوده طولاني زماني فواصل
در بوكفسكي ، كارل هانريش.جمعه كتاب نشريه و سال 1357 به
وقتي و آمد دنيا به آلمان آندرناخ شهر در آگوست 1920 ، 16
.كرد مهاجرت آمريكا به مادرش و پدر همراه بود ، ساله سه
سال 1941 در و شد لوسآنجلس كالج وارد در 1939 بوكفسكي
دهه 40 ابتداي از او.كرد رها را تحصيل كار ، دنبال به
شد منتشر سال 1944 در قصهاش اولين و كرد آغاز را نوشتن
طولاني وقفهاي و بود ركود يك او كار در آن از بعد اما
اينكه ، تاانجاميد درازا به سال شانزده مدت به كه
شعرش مجموعه اولين چاپ با سال 1960 در سرانجام
.ديد گشوده خود روي به را ادبيات دنياي دروازههاي
و است شده بنا خودش تجربيات پايه بر بوكفسكي آثار اكثر
.ميشود محسوب او اجتماعي روابط از عيني تصويري نوعي به
متوسط طبقه الگوي با مطابق و صريح و شخصي غايت به آثاري
.آمريكا
خود اشعار از گزيدهاي ترجمه با روزها اين بوكفسكي
شعر پروپاقرص دوستداران از برخي شخصي كتابخانههاي مهمان
.است شده ايران در
كه نيستند روزمرگي ساده توصيف جز چيزي بوكفسكي شعرهاي
شعر درباره جايي بوكفسكي.ميشوند خلق محاوره زبان با
بود اين بود ، اين شاعري از من سهم":مينويسد خود سرودن
آنها به من.كنم انسانيتر را آن تا.كنم ساده را شعر كه
من.بگويند شعر مينويسند ، نامه كه طور همان دادم ياد
".بزدايم شعر از را تقدس ميخواهم
ترجمه با بوكفسكي اشعار برگزيده انتشار با حالا و
فرصتي "ديواني صاحب سهند" نام به شده شناخته كمتر مترجمي
از مانده جاي به آثار با پيش از بيش آشنايي براي شده خلق
.است شده منتشر آرويج نشر توسط كتاب ايناو
& & &
ما پرفروشهاي فهرست در كه است كتابي دومين ،"برج" رمان
انگليسي نويسنده "بالاردجي.جي" از اثري ميگيرد ، قرار
.موقعيتهاست تغيير داستان برج.بهرامي علياصغر ترجمه با
نويسنده كه است فرصتي و شده عجين آغاز با كه است پاياني
نظام خلق و اجتماعي نظام يك فروپاشي مراحل آن جريان در
در رسيده خط پايان به انسان داستان.بدهد شرح را ديگري
مختصاتي با جهاني در او بطئي حركت بعد و است مدرن جهان
چنان داستان جريان در نويسنده.تمدن از عاري جهاني جديد ،
ميپردازد جهان دو اين واقعيتهاي كندوكاو به استادانه
.ميرساند انفكاكناپذير وحدتي به را دو آن كه
جايي ميگذرد ، عظيم مسكوني مجتمع يك داخل در رمان وقايع
امكان كه است برج خود قانون آن ، بر حاكم قانون يگانه كه
.ميكند فراهم را آن ساكنان خصلتهاي و اميال تمام بروز
بيرون جهان با برج ميان ارتباط هرگونه نويسنده رو اين از
ميگذارد آزاد را داستان شخصيتهاي.ميكند قطع را آن از
اين به و.بخشند تحقق را خود شده سركوب هوسهاي همه تا
ديگري دنياي به كه ميراند پيش به مسيري در را آنان شكل
.ميشود ختم طبيعت يگانه قانون با
خواندن":مينويسد كتاب اين مقدمه در بهرامي علياصغر
دنياي به ورود است ، تازهاي تجربه بالارد داستانهاي
دوم هزاره پايان انسان براي كه است كابوسهايي و هراسها
عمل در گاهي و نمينمايد دور چندان سوم هزاره آغاز و
".ميافتد هراس به انسان كه است نزديك چنان
.است يافته راه كتاب بازار به چشمه نشر توسط برج رمان
& & &
از - هفته پرفروشهاي فهرست در كه اثري آخرين با اما
نقدهاي.هستيد آشنا خوبي به ميگيرد ، جاي - ما نظر
و خواندهايد آن درباره مختلف نشريات در را بيشماري
قرن در جهان نمايشنامه بهترين كه ميدانيد هم حتما
حتما.نيست بيشتر توضيح به نيازي.است گرفته لقب بيستم
"گودو انتظار در" نمايشنامه از.فهميدهايد را منظورمان
به سري جديد سال در اگر.ميگوييم بكت ساموئل شاهكار
ديگر ترجمه دو كه ديدهايد مطمئنا باشيد زده كتاب بازار
نياز به باشد پاسخي تا شده منتشر نمايشنامه اين از
.بود ناياب ايران در سالها كه اثر اين به علاقهمندان
وارد "گودو انتظار در" از ترجمه دو همزمان صورت به امسال
اصغر از است ترجمهاي آنها از يكياست شده كتاب بازار
ديگري و شده منتشر خورشيد نقش انتشارات توسط كه رستگار
انگليسي متن همراه به عابدينيفرد مصطفي از است ترجمهاي
.است شده آراسته طبع زيور به كليدر نشر كوشش به كه آن
در فرانسه ، زبان به سال 1952 در را اثر اين نخست بكت ،
بكت خود قلم به نيز آن انگليسي ترجمه.كرد منتشر پاريس
.شد منتشر نيويورك در آن بعد سال دو
و پايان نه و دارد آغاز نه نمايشنامه اين مدرن ، برخلاف
فردي ورود ورود ، يك براي انتظار ;دائمي است امري انتظار
."گودو" نام به ناشناس
در بشر دائمي انتظار كه داشت اظهار ميتوان جمله يك در
شدن برآورده و چيزها كوچكترين كسب براي زندگي طي
به بكت نمايشنامههاي در آرزوها سادهترين و جزييترين
مييابد10 ظهور فلسفي شكل
.جديد دوره صحنه ، ماهنامه چهارم شماره - 1
منتقد نگاه
كارور ريموند اثر "جامع كليساي"داستان مجموعه مورد در يادداشتي
ما تنهايي داستانهاي
هاو ايروينگ:نويسنده
وقفيپور شهريار:مترجم
دارد اختصاص نقدهايي به هفته ، اين از منتقد ، نگاه ستون
ارائه ادبي معتبر كتابهاي درباره خارجي منتقدان كه
ادبي نقد ساختار از گوشههايي دادن نشان قصددادهاند
.دنياست سوي آن در
باروز.اس ويليام
كروآك جك
گينزبرگ آلن
هنر و ادب گروه
موارد به معمول ، امر يك در ماندن با كه هستند هنرمنداني
يك از كه ميكنند عمل چگونه هنرمندان اين.ميرسند غريب
را تصاويرشان ميتواند عالي هنري منتقد يك تنها طرف
كند نگاه آنها به كه كس هر ديگر ، طرف از و دهد توضيح
.ميكند دركشان
در حالا كه است آمريكايي نويسندهاي كارور ريموند
سال 1983 در مقاله اين] زندگياشاست چهل دهه نيمههاي
كه مينويسد داستانهايي است سالها او.[است شده منتشر
تاثيراتشان كه داستانهايي.است پايين هيجانشان درجه
غالبا و نيمهصنعتي شهرهاي داستانهايش محيط.است مشابه
تنهايي و فقير افراد شخصيتهايش و هستند آمريكا افسرده
در كاري هم گهگاهي ميكنند ، تقلا زدن حرف براي كه هستند
كارور داستانهاي كنش.ميكنند پيدا رستوران يا كارخانه
وهمآلود برگشتگي بخت يك دليل به كه ميشود شروع آنجا از
روزمره زندگي وحشتهاي درون به آدمها بدتر ، اتفاقي يا
و خورده شكست ازدواجهاي درون به داستان و ميكنند سقوط
بر گرچه داستانها اين.ميريزد فرو شده خرد زندگيهاي
باقي لرزههايي خواننده براي اما ميكنند ، حركت سطح
شباهت چيزي فروريختن شروع به لرزهها اين كه ميگذارند
و ميپاشد هم از روزمره زندگي معمول كنترلهاي.دارند
.ميشود پيروز اضطراب
آن از او.است محدود اما شديد كارور داستانهاي تاثير
ورز ميدهد ، شكل را كارش مواد كه است نويسندههايي دسته
كليساي" در.برسد موردنظرش سبك به بيشتر چه هر تا ميدهد
كه داستانهايي تعداد داستانش ، مجموعه جديدترين ،"جامع
نزديك برانگيزتر احساس و راحتتر روشي به او ميدهد نشان
او خود شخصي حضور اين مواقع بيشتر اما.است كم بسيار شده
قضاوتهاي او.ميكند توليد را نيرو قويترين كه است
او موارد اين در ;نميكند تحميل را خود سياسي يا اخلاقي
.ميكند حذف را خودش كاملا
;داستانهاست همين شبيه نيز "جامع كليساي" داستانهاي
كنار تنگشان بامحدودههاي مهارت با كه داستانهايي
شدهاند نوشته بيپرده قدرت با كه داستانهايي آمدهاند ،
.ميكنند حركت عصبي انفجار سوي به يكنواختي و ابتذال از و
نه و رئاليستي روايت معمول قواعد از نه داستانها اين
تبعيت سمبوليستي داستانهاي دوپهلوي موتيفهاي از
دارد ، وجود معمول مسائل اطراف كه خلايي ، ميان ميكنند ،
زندگي:است تهديدكننده معمول زندگي.ميكند آوارهمان
.است معمولي مردم دشمن معمولي
قرار آمريكايي ادبيات قوي سنت كارور ، داستانهاي پس در
كرين استفن شايد و همينگوي يادآور شكلي ، نظر از.دارد
داستانها اين موضوعات.كوتاه داستان استادان:هستند
كه بدوي روحي صداي است ، آمريكايي روايتگري و تنهايي صداي
به كارور ، شخصيتهاي.است شده زنداني شخصياش فضاي در
كردن رها به قادر متقدم ، نويسندگان از بسياري مانند
خويشتن عمدتا همينرو از نيستند ، كلمات در احساساتشان
.ميكنند بيان آشفتهحالانه تظاهرات و مبهم اشارات با را
مذهب ، بدون زندگياي:ميكند تصوير را نحيف زندگي كارور
قوميت ، يا طبقه سرپناه بدون زندگياي فرهنگ ، يا سياست
زندگي اينوجدان طغيانهاي يا قوي عرفهاي حمايت بدون
شدهاند توده آمريكا جامعه حصارهاي در كه است مردمي
را فقدان ماهيت فهم ظرفيت فقط ;نيستند احمق يا بد آنها
كنترلش ميتوانند ميرسند ، شكست به كه هنگامي.ندارند
به آنها و ميكند ظهور آزارنده نشانهاي ناگهان ولي كنند
تصوري آنكه دليل به آنها.ميشوند شكننده وحشتناكي طرز
.درميآيند پاي از واقعه غرابت برابر در ندارند ، غرابت از
.نيستند شوهرت آنها" مثلا را ، كارور قصههاي از تعدادي
جزو ميتوان ،"جدي صحبت يك" و "ميكنم تلفن كجا از" ،"
آنها از تعدادي آورد ، شمار به آمريكا داستان شاهكارهاي
تصوير او كه احساساتي ضعف اوقات ، بعضي ولي هستند ، قوي
و استثنا اوهنر هنر.ميرساند آسيب روايت به ميكند
زندگي ، شگفتيهاي و زيروبمها از بسياري.است كردن محروم
گذاشته كنار او هنر سختگير شكل خاطر به امكانات ، و لذات
.ميشوند
نامه به پورتر آن كاترين از جالبي قصه كارور ، مقابل در
گرفته آن از پايين جملات كه ميآورم مثال را "تعطيلات"
در...گريستند سختشان و مخفي عذاب خاطر به":است شده
شخصيتهاي كه است چيزي اين."گرفتند قرار مشترك درد پناه
در يا "مشترك درد" اثر بر يافتن تسلي:آنند فاقد كارور
خطري اماديگر مشترك چيز هر خاطر به يافتن تسلي واقع
بعضي كه است آن ميكند تهديد را هنرمندانه مهارت اين كه
سبكپردازي و ميشود تسليم كارش اوج برابر در او مواقع
استفاده تمهيدات از چگونه كه ميداند او.ميرود يادش از
كرده بدل برجسته بسيار نويسندهاي به را او همين و كند
.كرد خودش از تقليد به شروع دوم كتاب از كارور اما.است
- قصهها والاي ارزشهاي از جداي - را "جامع كليساي" آنچه
از كارور ميدهد نشان كتاب اين كه است اين ميكند جذاب
.است شده آگاه كارش مخاطرات و وسوسهها
احترام قضاوتهايش به من كه ادبيام ، دوستان از يكي
را آنها كه چرا ;نميآيد خوشش كارور آثار از ميگذارم ،
كارور كه باشد آن دوست اين منظور اگرميداند "سرد"
از را ما تا ميگيرد كار به را فاصلهگذاري تمهيدات
براي دليلي دارد ، نگه دور آدمهايش دروني زندگي
تمهيداتي چنين بزرگ نويسندگان همه ندارد ، وجود خردهگيري
كه باشد اين دوستم منظور اگر اما.گرفتهاند كار به را
ميشود ، توهين مخلوقش شخصيتهاي به كارور داستانهاي در
درست و دقيق - هميشه نه و - وقتها بعضي اتهام اين پس
همراه كارور كه چرا ;ندارم آن به اعتقادي من گرچه ;است
مويه به شكست اين از و ميكشد رنج شخصيتهايش شكست با
عليه آنها دارد آرزو او كه ميماند اين مثلميپردازد
كه سبكمندي فشارهاي عليه كنند ، طغيان زندگيشان فشارهاي
.نميكنند چنين آنها اما ميكند ، وارد آنها بر خودش
5- است روباه قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
"عموجان است ، ليندا با حق":گفت لبخندزنان ديوي
ما چه هر انگار خب ، ":گفت و زد لبخند نيز فاكس تالبوت
"مادر؟ ميكني فكر چه تو.است بيفايده بگوئيم
جلب او به همه توجه كه وقتهايي يعني هميشه ، مثل اميلي
:گفت.بود آرام كاملا صدايش اما.شد سرخ شرم از ميشد ،
اين ميدادم ترجيح و موافقم عمويت با هم من عزيزم ديوي ، "
و ميآوريد ياد به جايي روزي را اتفاق اين نكنيد ، را كار
ما خودخواهي از اين شايد.ميزند برهم را خوشبختيتان
تو زندگي يا شود خراب ليندا زندگي نميخواهيم كه باشد
سر نااميدي با "..كه اين از پيش نميخواهيم ديوي ،
دوي هر من و شده قاطي چيز همه":داد ادامه و جنباند
فكر واقعا اگر بچهها ، دارم دوست خيلي را شماها
خدا دارد ، بستگي ازدواج اين به شما خوشبختي كه ميكنيد
".همراهتان به
نميدانم":گفت كشيده درهم چهرهاي با فاكس اميلي
"شده؟ عوض قيافهاش
خورد تكاني بود ، ايستاده ليندا سوي آن كه فاكس ، تالبوت
".اميلي خب ، ":گفت و
در پسر اين و گذشته سال يك":داد ادامه كنان من من و
.باشي معجزه انتظار در نبايد كرده ، پرواز زياد چين آسمان
خيالاتاش از را ليندا كه بود چيزي ناپدري صداي در
تالبوت كه كرد سوالي پرسيدن به شروع و كشيد بيرون
ديگر تو ليني ، ببين":داد را جوابش فرياد با تقريبا
"!اينها دست از كنم چه !خدايا.نكن شروع
شد خيره شوهرش به نگران فاكس اميلي و شد سفيد ليندا رنگ
:گفت ميآمد تهچاه از خودش نظر به كه صدايي با ليندا
".است خوب ديوي حال كه بوديد داده اطمينان ما به شما اما"
خوبي هنرپيشه ميكنم گمان":گفت منمنكنان تالبوت
ميگفتم مادر و تو به را موضوع پيش هفته چند بايد.نباشم
".ميكردم جلوگيري استقبال مراسم اين از شايد و عزيزم
چي ميخواهي فاكس ، تالبوت":گفت مرگبار لحني با اميلي
"بگويي؟
مركز در پزشكان از بعضي با من":گفت ناراحتي با تالبوت
رسيده خبر تازه كردم ، صحبت تلفني پترزبورگ سنت بهبودي
منتقل آنجا به هندوستان در بيمارستاني از را ديوي كه بود
كه زماني مثل كاملا...بله...او ظاهرا.كردهاند
"...يعني.نيست كرد ترك را اينجا
فرياد خواندهاش پدر "شده ناقص":گفت خشك لحني با ليندا
فكر چه اين.ندارد عضو نقص او !نه نه ، نه ، ":زد
گفت دكتر خورده ، ضربه ديوي ببينيد ، ..است؟ احمقانهاي
نيست چيزي.نيست جدي ناراحتياش البته ديده ، صدمه اعصابش
و همسر كنار در خودش شهر در استراحت ماه چند از بعد كه
لحن ".نشود برطرف آنها خوشمزه دستپخت خوردن و زنعمويش
.بود اطمينانبخش بسيار فاكس تالبوت
بود ، عاليرتبه عينككارمندان شكل كه را ، عينكش
.كرد پاك محكم را آن شيشههاي از يكي و برداشت
بعد و شنيد دور فاصلهاي از گويي را صداها غرش ليندا
.رسيد گوش به استيت آتلانتيك سريعالسير قطار آمرانه صوت
در تنها واقعيت انگار ;بود رويا مثل نظرش به چيز همه
با پسركي كه بود شكسته شيرواني با داغان و درب خانهاي
سر پشت را آن اسرار و آمد بيرون آن از پاره كوتاه شلوار
گرم آغوشي به رسيدن محض به كه سراسيمه پسركي..نهاد
.ريخت اشك
پرنده روباه - 2
و بگذار دمش روي پا.برس خدمتش و بگذار دمش روي پا
.برس خدمتش
...روي پا
كاپيتان؟ نه است ، زيبايي منطقه _
لبخند با مينگريست ، دهات آشناي مناظر به كه فاكس ، ديوي
بود نشسته قطار كوپه در همسايگياش در كه مردي سوي به
چروك كاملا شلوارش و كت كه بود هيكل قوي مرديچرخيد
.ميرسيد نظر به بشاش و بود شده
دمش روي پا.چرخيد پنجره سوي به و ".بله":گفت ديوي
...بگذار
منطقه.ميبريد لذت تماشايش از ديدم":گفت تنومند مرد
".ميزنيد لبخند ديدم نه؟ است آرامي
.كن بس ديگر.خب
را آنجا من نه؟ بوديد ، هندوستان يا برمه و چين حتما _
تا چند خدمت دهم؟ يا چهاردهم هوايي نيروي.ميشناسم
خاطرههاي حتما ! پسرم گرفتي مدال خيلي رسيديد؟ ژاپني
".بدهي شرح خويشت و قوم براي كه داري زيادي
|