بزرگ سوءتفاهم يك
فريدون" ساخته "آخر شام" فيلم به نگاهي
"جيراني
لينچ5 زبان از لينچ
منتقد نگاه
بزرگ سوءتفاهم يك
جيراني سينماي ثابت مولفههاي
اكبري مينا
دليلي هيچگاه اقتصادي طبقه نه و اجتماعي پايگاه نه
عليه آنها نبودهاند جيراني آثار قهرمانان عصيان براي
به سر داشتند را آنها محدوديت قصد كه سنتهايي
زدهاند عصيان
(1381) "آخر شام" تا (1378) "قرمز" جيراني فريدون كارنامه
فيلمسازي شاخصهاي درباره كنكاش براي خوبي دستمايه
آگاهانه برداشت با آثار ايندارد ايران امروز داستانگري
دنبال به آنها بر تكيه با و ايران سينماي جذابيتهاي از
ما اجتماع دروني و عميق مسائل تا است ديگري انگارههاي
.دهد نشان نيز را
مشتركي مضامين ميتوان جيراني آثار مجموعه به مروري با
و هستند فيلمسازياش در ثابت مولفههاي جزو كه يافت را
عرف و سنت بين تضاد و معاصر انسان روابط دادن نشان قصد
مولفه مهمترين.دارند را امروزي زندگي با اجتماع معمول
حادثه كه است نامتعارفي عشقهاي آثارش روايات در او ثابت
و ميگردد محور همين حول جيراني فيلمهاي در اتفاق و
.ميكند پيدا مفهوم
دارد ، دوستش كه زني شكنجه و "قرمز" مرد حصر و بيحد عشق
و "آتش و آب" در پسياني آتيلا بيمارگونه و عجيب علاقه
تضاد در او وافر علاقه با كه اعمالي به زن كردن مجبور
او از سال بيست كه زني با ساله شاگرد 24 ازدواج است ،
موقعيتهاي اينها همه است ، پسر دلباخته دخترش و بزرگتر
آنها خلق با جيراني كه ميدهد نشان را ناملموسي عاشقانه
ديگر.است داستان قهرمان براي چالشي آوردن وجود به درصدد
.هستند فيلمهايش آدمهاي جيراني آثار ثابت و مشترك عامل
هستند ستيزهجو و نامتعادل درونگرا ، اغلب كه شخصيتهايي
مشكل بيآنكه و معترضاند خود كنوني موقعيت به نسبت و
به دست كنند حل متداول و طبيعي شيوههاي با را خود
اين از يكي.گيرند آرام تا ميزنند منفرد اقدامهاي
نهايت در و اذيت و آزار جنونآميز و فردگرايانه اقدامات
و روايت پيشبرد عامل هميشه كه است داستان قهرمان قتل
.ميگردد محسوب نيز فيلمساز اين آثار ضرباهنگ
مشترك نقاط داراي نيز جيراني آدمهاي اجتماعي پايگاه
خاستگاه از و فرهنگي اقشار از آنها تمام كه نحوي به است ،
لوكيشن تكرار.هستند جامعه بالاي به متوسط اقتصادي
زمينه پس يك به رجعت نوعي شايد اثر سه هر در كتابفروشي
مشرقي هستي پدر كتابفروشي.آيد شمار به شخصيتها فرهنگي
رفتن و آتش و آب قصه مرد قهرمان بودن نويسنده قرمز ، در
بودن دانشگاه استاد و پناهگاه يك عنوان به كتابفروشي به
به همه معترف ماني پدر كتابفروشي و آخر شام اصلي شخصيت
.دارد تاكيد آنها اجتماعي پايگاه و بودن فرهنگي روي شكلي
هيچگاه اقتصادي طبقه نه و اجتماعي پايگاه نه البته
آنها.است نبوده جيراني آثار قهرمانان عصيان براي دليلي
به سر داشتند را آنها محدوديت قصد كه سنتهايي عليه
درك به خويش سنتي پيلههاي از خروج با تا زدهاند عصيان
هميشه تازه درك اين اگرچهبرسند خود پيرامون از تازهاي
احساس مرد قرمز در.است داشته آنها براي سنگيني تاوان
دادنش دست از باعث خانه از بيرون در زن اشتغال ميكند
محتوم سرنوشتي نميخواهد دختر آتش ، و آب در.ميشود
.باشد داشته است شرايط شده پايمال نظر به كه مادرش همانند
جوانتر زن از سال بيست كه شاگردي با ازدواج آخر شام در
زني سنتي لايههاي از خروج و عصيان از ديگر نشاني است
دوستش هيچگاه كه كرده زندگي مردي با سال كه 20 است
.است نداشته
ابعاد كه جيراني اخير اثر سه در ثابت عناصر از ديگر يكي
براي نام يك از استفاده دارد عناصر ديگر به نسبت كوچكتري
در مشرقي هستي.است جيراني فيلمهاي مثبت قهرمانان تمام
.آخر شام در مشرقي ميهن و آتش و آب در مشرقي علي قرمز ،
در فيلم پرسوناژ و وقايع تداعي هم كارگردان ، قصد شايد
.ميكند دنبال را او آثار كه است تماشاگراني ذهن
روايت و محكم بازيهاي جيراني سينماي بعد قويترين اما
ساختاري نداشتن رغم به او فيلمهاي.است آن جذاب داستاني
هميشه آنها بين روابط و آدمها حضور و پيوند در منسجم
.است داشته پركششي روايت و شاخص بازيهاي
محكم بازيهاي جيراني سال 78 ، فيلم پرفروشترين قرمز در
سينما عرصه به پا تازه كه بازيگري دو از خوبي و
به آنها فيلم ، همين مدد به تا ميگيرد گذاشتهاند
اين از پيش.شوند تبديل ايران سينماي آينده سوپراستارهاي
كه داشتند نقش كيميايي فيلمهاي در تهراني و فروتن
- جيراني فيلم اندازه به سينما در آنها موقعيت هيچگاه
چون بازيگراني وجود با آتش و آب در.نشد تثبيت - قرمز
بازيگيري در را قرمز موفقيت حاتمي ليلا و پرستويي پرويز
انطباق عدم علت به پرستويي.نكرد تكرار جيراني براي
هرگز او ذهنيت از مشرقي علي شخصيت بودن دور و فيزيكي
را جنايت و عشق ماجراي درگير نويسنده يك نقش نتوانست
ميميك با حاتمي ليلا و كند باورپذير تماشاگران براي
تجانس عدم و غلط گزينش واسطه به دوستداشتنياش و معصوم
جبرانناپذيري لطمه او بازي ويژگيهاي با خياباني زن نقش
.زد جيراني فيلم به
بازيگران كارگرداني در را جيراني ديگر بار اما آخر شام
شده فراموش بازيگر رياحي كتايون بازيداد نشان موفق
نقش در بود تلويزيون كوچك قاب ميهمان دهه دو كه سينما
كما.برميگردد شامآخر كارگردان ذكاوت به مشرقي ميهن
نيكي آدينه ، گلاب فرهي ، بيتا چون سوپراستارهايي كه اين
و كرامتي مهتاب نظريه ، پريوش نونهالي ، رويا كريمي ،
براي جيراني و بودند نقش اين كانديداي بايگان افسانه
را آنها از يكي ميتوانست فيلمبرداري طول در كارش سهولت
يك در منطقي و خوب بازي يك با نيز رياحيكند گزينش
به دهه دو از بعد تا درخشيد خوب كلاسيك دراماتيك موقعيت
.برگردد سينما در خود شايسته جايگاه
دو بازيگري قدرت دادن نشان با همچنين جيراني فريدون
- گلزار محمدرضا و توسلي هانيه - رسيده راه از تازه جوان
با اگرچه ;بخشيد موقعيت برگزيدند كه راهي در را آنها
و كامل اجراي در را او پسياني آتيلا بازي به اعتماد
.كرد ماندگار فيلمش مردهاي خبيث شخصيت كليشهاي
نمايش بگذريم كه جيراني سينماي ثابت مولفههاي از اما
منتقدين ميان در را متفاوتي نظرات هميشه او فيلمهاي
ملودرامهايي شبه را او آثار عدهاي.است برانگيخته
حاضر حال و اجتماع روز مسايل به سختي به كه ميدانند
روايات بودن باورناپذير از ديگر برخي.ميچسبد ايران
اوج نقاط همه وقتي:معتقدند و ميگيرند خرده او فيلمهاي
چه نيست ، دادن نمايش و كردن تصوير قابل فيلم يك دراماتيك
با بايد چگونه و چرا.است آن شدن ساخته به لزومي
جايي تاثيرگذارش و عطف نقاط تمام كه آثاري شخصيتهاي
ديگر منتقدي.كرد پنداري همذات شده تصوير قاب از خارج
چنين كه ميداند بزرگ سوءتفاهمي دچار را جيراني
ايران سينماي موجود استانداردهاي با را داستانهايي
زنگرايي از نيز منتقد فمينيستهاي:ميكند روايت
هستند مظلوم كه همانقدر كه ميگويند جيراني فيلمهاي
.كنند پيدا انتقام براي شومي قدرت ميتوانند
در - آخر شام - جيراني فريدون ساخته آخرين وجود اين با
قارچ" و "مزاحم" ،"...ترانه من" چون فيلمهايي كنار
از البته و تلويزيوني تيزر و خوب تبليغات مدد به "سمي
بازي با كه "دهم شب" سريال از مردم استقبال مهمتر همه
فروش ميشد ، پخش يك شبكه از نوروز ايام در رياحي كتايون
را "قرمز" موفقيت است ممكن فروش اين البته.دارد متوسطي
تكرار "آتش و آب" شكست هرگز اما باشد نداشته جيراني براي
.شد نخواهد
فريدون" ساخته "آخر شام" فيلم به نگاهي
"جيراني
ناشناس آدمهاي گفتوگوي
در كه است واقعيتي از شده بازسازي سندي كلي طور به فيلم
و ندارد وجود واقعيتي يا:ميكند حكم دروغ آن سوي دو هر
است ناملموس و پرحرف سطحي ، شعاري ، شده بازسازي سند يا
تاجيك امين
براي ميتوان كه موضوعي دستيترين دم و تكراريترين
:ميكنم تاكيد) شنونده فكر كارگرفتن به و كردن صحبت
عنوان همين كرد ، استفاده آن از (بيننده نه شنونده ،
.بالاست
مشتركي نقطه هيچ كه ميكرده زندگي شوهري با عمر يك زني
رابطه جوان پسري با زن هم فاصله درايناست نداشته او با
.افتاده كه است اتفاقي واقعيت اين.ميكند برقرار عاشقانه
اين بودن مدرن تبيين در بايد دليل چه به ما كه اين اما
مقايسه زن گذشته سنتي زندگي با را آن و كنيم كوشش اتفاق
كه زن كار و علاقه با را تضاد اين ديگر سوي از و كنيم
به نميتوان كه است چيزي بگذاريم مقايسه به است معماري
.پيبرد آن ارزش به راحتي
و سنت از جدي نمونه دو عنوان به ميهن و آفاق مدام
عشق موفقيت از ميهن ميگيرند ، قرار هم روبهروي مدرنيسم
رابطه شكست از آفاق و ميگويد دوران اين در نامتعارفش
به پسر خانواده امروزي زندگي و درگذشته مشابهش عاشقانه
نسخهاي اين...زن خانواده سنتي زندگي با مقايسه
موفق ميخواهيد اگر است ، شده پيچيده فيلم كل در كه است
در دستكم)هم را مدرنيسم شده كه قيمتي هر به شويد ،
ولي نيست ، وارد نسخه بر اشكالي.كنيد تجربه (سنت كنار
گرفته ، قرار استفاده مورد آن كارگيري به براي كه موضعي
عاشقانه رابطه اين كجاي به مدرنيسم و سنت اين مشكلزاست ،
داستان اين اصلا آيا و شود باورپذير كه شود وصله بايد
ميآورد؟ فراهم صحبتي چنين براي مجالي
:ايراد نوع دو
بر وارد ايرادهاي دارد ، فيلم كه دوگانگي از شكلي تبع به
دارند مشكل موضوع كل با كه دسته يك:قسماند دو به هم آن
ممنوع و محكوم را شود جوان پسري عاشق زني كه اين و
جزئي مشكلات همه و كنند باورش نميتوانند و ميدانند
و ميكنند استوار ديدگاهشان همين پايه بر هم را ديگر
حاضر واقعيتي عنوان به را اتفاق اين كه ديگر دسته
روشي و ميدانند جزئيات بيان در را مشكل و پذيرفتهاند
.است شده كشيده تصوير به آن براساس حاضر واقعيت اين كه
و ميدهد تشكيل را قضيه اساس موضوع يك اول ، ديدگاه در
با ميشود شنيده كه هرچه منطبقكردن بر اصرار آن
اين تا ميكوشند اساسا گروه اين است ، قبلي دانستههاي
جا آن از و كنند منطبق خود احساسات و باورها با را رابطه
نميشوند كار اين انجام به موفق است ، كميابي مورد اين كه
اجزاي تمام و ميزنند چيز همه زير كلي طور به نتيجه در و
اين به.ميكنند غرق خود ناباوري همين در هم را قصه
تصنعي و تحمل غيرقابل چيزي هم زن لبخندهاي حتي ترتيب
.ندارد آمدن وجود به براي حقي هيچ كه ميشود
دارد وجود ناباوري از ديگر شكلي باز دومهم ديدگاه در
هم دسته اين اعضاي دارد ، ظريفتر و جزئيتر صورتي فقط كه
كردن نقاشي:دارند مشكل فيلم واقعيت با ديگر شكلي به
عكس ميآيد ، چشم به كليشهاي درس ، سركلاس ميهن ، از ماني
چين از ميهن صحبت است ، كاريتكراري نائين مسجد در گرفتن
در عشقش از كردن صحبت در كه لحني آن و صورتش چروكهاي و
عملي ميگويد شعر و ميرود راه زيرباران و ميگيرد پيش
...و ميرسد نظر به شعاري و بيمصرف
از شده بازسازي سندي كلي طور به ترتيبفيلم اين به
يا:ميكند حكم دروغ آن سوي دو درهر كه است واقعيتي
سطحي ، شعاري ، شده بازسازي سند يا و ندارد وجود واقعيتي
.است ناملموس و پرحرف
:متفاوت آدمهاي
و محسن كه ميشود گفته مضمون اين به چيزي فيلم در جايي
را همديگر درك توانايي و متفاوتند كاملا آدم دو ميهن
باهم تفاهم صرفبرقراري بيدليل را طولاني مدتي و ندارند
جدايي به تصميم كه هست هم دليل همين به درست و كردهاند
.ميشود گرفته آدم دو
كه كلياي حرف.باشد قضيه همين شايد هم فيلم و ما قضيه
اگر تازه) باشد قبول قابل ما براي است ممكن ميزند ، فيلم
.نيست درك قابل ما براي آن كلام ولي (باشيم دوم گروه جزء
دادن ، فريب سادهگويي ، بر كه آمده دنيايي از فيلم
همه هم ، دنيا آن در است ، استوار پرگويي و بيهوده زيورهاي
ما.پذيرفتهاند را فيلم ميگويند سخن طور اين كه كساني
نميزند ، حرف زياد كسي آن در كه هستيم دنيايي مال هم
همه است ، مخفيانه چيز همه بزنيم ، حدس را چيز همه مجبوريم
معرض به زياد آدمها احساسات و است آشفته و كدر چيز
هر به ولي باشد كثيفي دنياي شايد.نميشوند گذاشته نمايش
براي آن رسمهاي و معادلات و هستيم آن به متعلق ما حال
مدام ما براي كسي نداريم عادت ما.است پذيرفتنيتر ما
اگر.نميشود ديده زياد كه چيزي عشق ، از هم آن بزند ، حرف
كمتر ميدهيم ترجيح باشد داشته وجود چيزي چنين است قرار
.كنيم تصور را آن بيشتر و ببينيمش مخفيتر و
:قصهگويي
اين دريافتيم ما كه طور آن فيلم ، اين آدمهاي دنياي
:است گرفته شكل گونه
معلوم كه اتفاقي شاهد اول ما كه است قرار فلاشبك با
اين.برويم داستان سراغ به بعد و باشيم چيست نيست
فيلم به گرهافكني براي و است "مدرن" كاري احتمالا
اما.دارد نگه تعليق در مدام را بيننده تا شده افزوده
.نيست معلوم كرده ، عمل موفق حد چه تا ترفند اين كه اين
را اوجي نقطه فيلم پايان ترتيب اين به است قرار كه چرا
دختر سرد رفتار با نهايت در اما بياورد وجود به آن براي
هيچ نهتنها كه ميشود كشيده فرود به اوج اين طوري
به را او بلكه نميآورد ، وجود به بيننده در را التهابي
به را او ترتيب اين به و ميكند نزديك هم قبلياش تصور
چرا اصلا كه اين باز اما.ميكند غافلگير معكوس طريقي
استفاده قصهگويي براي فلاشبك عنوان به چيزي از بايد
كه مثبتي كاركرد تنها شايد فقط و نميشود توجيه شود ،
بودن باور غيرقابل و آدمها بيهويتي كه است اين دارد
.ميكند توجيه را روابط
داستان انحراف شده استفاده شدت به آن از كه ديگري اصل
در كه است سانتيمانتالي و پراكنده كوتاه قصههاي به
مثل ميشوند ، اضافه اصلي قصه به مناسب چندان نه موقعيتي
از خيلي يا ميكند تعريف دخترش براي محسن كه قصهاي همان
ايراني قديمي رمانهاي ياد به را ما كه آفاق ، قصههاي
تنها شايد پيش ، سال چهل از خاطراتي و قصهها:مياندازند
و خوب بازي و شخصيت به توجه با كه باشد همين هم موجه بخش
.ميافتد جا درستي به آفاق كامل
قصهاش اجزاي همه:است گرفته پيش در هم زيركي يك فيلم
يك عنوان به آفاق است ، كرده انتخاب خاص نمونههايي از را
دارد ، جسورانه رفتاري:خاص مشخصاتي با است زني دايه ،
جالب حالتي او به كلماتش بيان طرز و ميكشد سيگار دائما
جنس همين از هم ميشود كشيده تصوير به كه عشقي.ميدهد
.و هستند آن به متعلق فيلم آدمهاي كه قشري همينطور است ،
دنيايي مقابل در را خود بيننده ترتيب اين به..
شگفتزده آن مقابل در را خود و ميكند پيدا ناشناخته
.ميكند احساس
لينچ5 زبان از لينچ
غريبهوار حالتي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
نقاشي و خاطرات كودكي ، :اول فصل
ايالت در واقع ميسولا در ژانويه 1946 در 20 لينچ ديويد
آنجا در او خودش ، قول بهآمد دنيا به آمريكا مونتاناي
به خانوادهاش بود ، ماهه دو وقتي چون ،"آمد دنيا به فقط"
پدرش.كردند نقلمكان آيداهو ايالت در واقع سندپونيت
ناچار و بود كشاورزي وزارت علمي پژوهشگر لينچ دانالد
خانوادگي زندگي موضوع ، اين.ميداد مكان تغيير مدام بايد
در زندگي سال دو از بعد.بود درآورده سيار شكلي به را او
متولد همانجا جان يعني لينچ برادر كه حالي در سندپوينت ،
اسپوكين به و شد جابهجايي به مجبور دوباره خانواده شد ،
هم مارتا نام به ديگري عضو آنجا.رفت واشينگتن ايالت در
در دورهام به بعدي سفرهاي.شد اضافه خانواده به
سرانجام و آيداهو ايالت در بويسي شمالي ، كاليفرنياي
تازه لينچ موقع آن.بود ويرجينيا ايالت در الكساندريا
.داشت سال چهاره
در كه عناصري بيشتر با سيار زندگي اين بين ارتباط يافتن
نگران و قرار بي هم و يگانهاند و واحد هم لينچ ، سينماي
گسترده بسيار درك.ميرسد نظر به جذاب واقعا كننده ،
بر محيط كه محسوسي تاثير و مكان مسئله به نسبت لينچ
حالت با اغلب او فيلمهاي در ميگذارد ، آدمها
در هنري.است خورده پيوند اصلياش شخصيتهاي "غريبهوار"
الگوي دو هر ،"آبي مخمل" در جفري و "كني پاك كله مرد"
يا) گناهاني بي:هستند لينچي تغييريافته خود نمونهاي
كه اتفاقاتي و اطراف فضاي از ميكنند سعي كه (كودكاني
از خيلي چند هر و.بياورند در سر ميافتد ، برايشان
كه ميگيرند مكاني از را خود نام تلويزيوني سريالهاي
جاهاي از "تويينپيكز") شهر ميگذرد ، آن در وقايعشان
نام كه لندينگ ناتس يا پليس پيتون دالاس ، مثل ديگري
چند هر ميرسد ، نظر به تر"واقعي" بود ، ديگر سريالهاي
ناهنجار و توجيهناپذير كارهاي اقسام و انواع براي بستري
دارد ، بيشتري شهرت آن سينمايي نسخه كه "پيكز تويين" است
هشتاد دهه اواخر در لينچ كه بود تلويزيوني سريالي اصل در
.(م - ساخت
به لينچ حال هر به باشد ، ميخواهد هرچه دقيقش تاثير
و كلي تركيب صداها ، تصاوير ، از اثرگذار ، و آشكار شكلي
كودكي نقشاست برده بهره آثارش خلق در خود كودكي وقايع
نشدني تمام ظاهرا و شخصي منبعي ارائه حد تا او ، براي
اثرات ، از پر كه رمزدار و خاص كاملا صندوقي ;دارد ادامه
معاني به او محض اعتماد.است حسي سرنخهاي و رمزها و راز
چيزي خاطرات ، اين بيان قابل غير و مبهم ربطهاي و خط و
به مغناطيسي نيروي نوعي با كارهايش در اغلب كه است
كه ذهن مركز و هسته به بري ميان راه:ميگردد دنبالش
و واسطه بي كاملا روشنفكرانه ، دغدغههاي با او ظاهرا
در گرفته ، شكل تداعي و الهام با كه روالي طي مانع ، بدون
.ميرود پيش به آن
"تصوير تك" شكل به سالها طول در كودكياش به لينچ توجه
است گشته پديدار او كار در شده ، تزيين زيبايي به كه هايي
و است ايماژيستي و متراكم كه ذهني فوري عكسهاي شكل به ;
رپرتواري اجراي با او.ميشود تلفيق ترس و طنز با اغلب
تك اينميشود محظوظ شنيداري ، و ديداري ارجاعات از
و رازها افشاي خصوص در دادن وعده با ابتدا در تصويرها
مايكل.ميكنند منحرف را ذهن ماوا ، و مامن نوعي ايجاد
اين ناچيز دقت ضريب" است ممكن كه ميكند اشاره كيون
نام به آمريكا مقدماتي درسي كتاب از "خاطرات تجديد
آن از لينچ كه باشد آمده "محلههايمان در خوش روزهايي"
نشانههاي در را او خود خاطرات حالوهواي و كرده ياد
آمريكا مركزي مناطق از استريپوارش كميك و شده گردآوري
.ميكند منعكس
ملايمت و معصوميت با همراه كودكي اين آگاهانه لينچ چه
را كار اين چه و باشد داده جلوه آرماني و شاعرانه را
در او توانايي بر است گواهي كودكي به توجه باشد ، نكرده
بازياش تصوير با كه حالي در هم آن داستانسرايي ،
اين در بيبروبرگرد را خصوصي دنياي از بخشهايي
از نشاني توجه اين علاوه ، به.ميكند جاري داستانها
است شده رمزگذاري زباني با ارتباط برقراري به لينچ نياز
كلمات ، به بياعتمادي.باشد او خود به متعلق فقط كه
معناها تنظيم يا تاويل براي كلمات تلاش خاطر به مخصوصا
نشان را خودش او حرفهاي در مدام كه است چيزي منظورها ، و
شايد.است عمده بسيار لينچ ، شخصيت در خودآموختگي.ميدهد
در او كه بازيگوشانهاي خطي نيم بيوگرافي خاطر همين به
اسكات ، ايگل منطقه متولد" - نوشت خودش مورد در سال 1990
اين.گوياست و كامل شدت به ،"مونتانا ايالت ميسولا ، شهر
ميكند ، روشن را مكان اهميت طنزآميز ، شكلي به بيوگرافي
كنيم حس چه) ميرساند حداقل به را كلمات از استفاده
به زيركانه و (زياد چه و شده دستگيرمان كمي اطلاعات
كه اين:ميكند اشاره او زندگي از مهمي بسيار جنبه
.خودكفاست مطلقا فيلمسازي و هنرمند
منتقد نگاه
"شامآخر" بازيگري نقد
تدقيق حكايت اندر
پ.الف
گوشه از بسياري مثل (Casting) بازيگر انتخاب فرآيند (1)
لطمه نيز جيراني فيلمهاي به ايران ، سينماي كنارهاي و
گزينش به همه تقريبا قبلي ، نمونههاي درميزند و زده
اشاره "آتش و آب" فيلم نويسنده نقش براي پرستويي نادرست
حرف او بازي ضعف از اگر اساسا و كردهاند اذعان و
نامناسب انتخاب به را آن درصد بيشترين بايد ميزنيم ،
.دهيم ارجاع
يعني مرد اصلي بازيگر انتخاب هم "آخر شام" فيلم در
تاثير از قسمتهايي نگرفتن نظر در با گلزار ، محمدرضا
بوده همراه نقش كاراكتر روي بر بازيگر فيزيكي ويژگيهاي
در ويژه به چشمانش ، حالت و نگاه نوع دليل به گلزار.است
چهرهاي شده ، ظاهر فيلم در آن با كه مويي آرايش و گريم
كه ميرسد نظر بهدارد ملايم - آن از مهمتر - و معصوم
و نوسان از پرهيز و تعادل به او ، توسط شده بازي شخصيت
بر را ثبات و آرامش و دارد مسلط گرايشي التهاب ،
نوعي كه گفت بشود شايد حتي.ميدهد ترجيح هنجارگريزي
عواطف كمرنگي نوعي است ، نهفته او بيروني ظواهر در سردي
.خروشان و شديد و پرشور احساسات از دوري يا
پسرجواني تصوير براي خصوصيات اين همه كه اينجاست مشكل
چشم به ناهمگون ميشود ، مادرش سال و سن به زني شيفته كه
نظر در را فيلم واكنشهاي و كنش از بخش آن اگر.ميآيند
دختر سرزندگيهاي و شيطنتها به نسبت گلزار كه بگيريم
با او انتخاب ميدهد ، نشان بيتفاوتي نوعي (توسلي هانيه)
.مينمايد هوشمندانه سردي ، و ملايمت به متمايل حالت آن
پسند برابر در ايستادگي هنجارگريزي ، جسارت ، ميزان ولي
يعني او بعدي عجيب كار لازمه كه حرارتي و شور و جامعه
آن پس در است ، (رياحي كتايون) استادش با ازدواج در اصرار
صحنه نه كه است خاطر همين بهنميشود يافت آرامي
حراست دفتر راهروي در) زن توسط او پيشنهاد پذيرفتن
منتقل تماشاگر به را جوان پسر "جزم عزم" حس (دانشگاه
استادش سابق شوهر عليه او زدن فرياد صحنه نه و ميكند
در او جدي حمايت و تعصب كلاس ، بيرون در (پسياني آتيلا)
متاثر نقش ، شخصيت.ميگذارد نمايش به را ميانسال زن قبال
احساسات بيروني بروز اين باور بازيگر ، فيزيكي شخصيت از
.ميكند دشوار بيننده براي را تند
انتخاب مناسبي ايفاگران كم و بيش نقشها ، بقيه براي (2)
و "پنهان نيمه" ،"زن دو" از بعد پسياني آتيلاكردهاند
ايجاد به علاقهمند و پرخاشگر مرد تصوير ،"آتش و آب" حتي
البته و ميدهد ادامه حرفهاي شكلي به را زن براي اسارت
هانيه.نميرسد تازهاي ظرافت يا نكته به مسير ، اين در
اول نيمه عاشقانه اشتياق و شور آن نمايش براي چه توسلي
دوم ، نيمه تهاجمي حالات و عصبيت آن بازتاب براي چه و فيلم
صدا ، و چهره ظاهري خصوصيات لحاظ به و بوده مناسبي انتخاب
همخواني احساساتي رفتار و برونگرايي اين شكل دو هر با
اين به حد از بيش فيلمساز ، هم و او خود هم اما.دارد
توسلي كه است اين واقعيت.كردهاند اكتفا مناسب ظاهر
عنصري يا حربه نقش ، به باورپذير دروني ابعاد بخشيدن براي
حركات و اوايل عاشقانه نگاههاي و لبخندها از غير به
بين عواطف شدن آشكار از بعد بخش دادهاي و جيغ و عصبي
مخاطب ، نظر در را نقش و نگرفته كار به جوان ، پسر و مادرش
احساسات سر از بار هر كه كرده بدل مزاج دمدمي آدمي به
.ميخواهد يا ميگويد گفته ، قبل مدتي آنچه خلاف چيزي آني ،
اين پرداخت در جيراني اوليه نگاه با گمانم به كه چيزي
.نيست هماهنگ چندان شخصيت ،
بقيه ، با قياس در كه قاسمي ثريا و رياحي كتايون ميماند
ميكوشند و ميكنند اكتفا مناسب انتخاب صرف به كمتر
مورد دردهند ارائه نقش مختصات از قبولي قابل تصوير
خلق به بيشتر كوشش اين نقش ، تيپيكال وجود جهت به قاسمي
فكر ظاهري با) ميانجامد پذيرفتني و شده شناخته تيپ نوعي
و لحن و كشيدن سيگار روسري ، نوع بستن نوع جهت از شده
صرف چيز هر از بيش رياحي تلاش و (زدن حرف در عباراتش
.ميشود سال و سن آن در شخصيت عاشقانه شور عمق نمايش
.است استاندارد حد در و نسبي دوآنان هر توفيق
در جيراني تامل و تمركز نشاندهنده اينها همه و...(3)
فيلمبرداري مرحله در شدهاش پرداخت شخصيتهاي درست اجراي
مثل) شده همراه دست دم روشهاي با جا هر كه تاملي.است
و داده متوسطي نتيجه (فيلم همين در پسياني آتيلا انتخاب
بازيگر انتخاب سنتي شيوههاي از و كرده جسارت كمي وقت هر
فراتر داده ، پس امتحان آنها در كه نقشهايي ايفاي براي
.است نشسته بار به بيشتر (قاسمي ثريا مثل) رفته
|