لينچ9 زبان از لينچ
است ما تئاتر اساس كلمه
خردهروايتها حاشيه در روايت يك
روز نگاه
لينچ9 زبان از لينچ
نقاشي و خاطرات كودكي ،
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
جواني؟ در حتي و است؟ درست ميترسيديد ، شهر از بچگي در شما &
شود ، بزرگ روستا در اگر و دارد وحشت روستا از شود ، بزرگ شهر در آدم اگر نظرم به ولي.بله
نيويورك به گاهي ميكردند ، زندگي بروكلين در مادريام پدربزرگ و مادربزرگ چون.شهر از
باد مترو ، ايستگاه در.ميانداخت وحشت به مرا واقعا كه ميديدم چيزهايي و ميرفتم
بار هرميآمد خاصي صداي و بو بعد.مانده يادم ميآمد ، وجود به قطار حركت از كه شديدي
.ميچشيدم را ترس مزه ميرفتم ، نيويورك به
روي را مرغ تخم كه مردي.نداشت آشپزخانه كه بود آپارتماني صاحب بروكلين در پدربزرگم
ولگردها تا ميكرد باز را ماشينش آنتن شب هر !ميلرزاند را دلم واقعا اين ميپخت ، اتو
آتشهاي براي اساسي سوخت منبع يك اين.كنم حس فضا در را ترس ميتوانستم.نشكنند را آن
.بود آينده
چطور؟ &
دنياهاي به كني ، غور بيشتر هرچه و ;هست ديگري دنياي سطحي ، لايه زير درست كه فهميدم
برايش شواهدي نميتوانستم ولي ميكردم ، حس را اين بودم ، كه بچه.ميرسي ديگر متفاوت
نيروي ولي صفاست ، و خوبي از پر گياه ، و گل و آبي آسمان.بود احساس جور يك فقط.كنم پيدا
سطح از آنها:دانشمندان مثل درست.است نهفته چيزي هر در هم شديد ضعف و رنج شامل ديگري
و ميروند پيش اتم دروني بخشهاي تا ميكنند زيرورويش كمكم بعد و ميكنند شروع چيزي
سخت خيلي.انتزاعياند نقاشهاي مثل جورهايي يكاست انتزاعي خيلي دنيايشان ديگر حالا
.ميكنند سير دنيا آن اعماق در مدام چون زد ، حرف آنها با ميشود
كرديد؟ پيدا علاقه هنر به وقتي چه از و چطور بار ، اولين &
خاطرش به كه چيزهايي از يكي.ميكردم نقاشي و ميكشيدم چيز مدام بودم ، كوچك وقتي
بچه توانايي چون بدهند ، رنگآميزي كتابهاي من به نگذاشت كه است اين هستم ، مادرم ممنون
و توپ بيشترميآورد خانه به كاغذ بندبند بود ، دولت كارمند كه پدرم.ميكند محدود را
در هنوز هوايش و حال ميكنم تصور و بود شده تمام تازه جنگ چون ميكشيدم ، هواپيما و تفنگ
يك البته و ;داشتم يغلوي يك و ارتشي كمربند داشتم ، نظامي كلاه من.داشت جريان فضا
اوقات خيلي.بودند دنيايم از بخشي چون ميكشيدم ، هم را آنها نقاشي.چوبي هفتتير
.بود محبوبم سلاح بچگي ، در.ميكردم نقاشي را براونينگ اتوماتيك تيربارهاي
.رفتم مونتانا به پدريام مادربزرگ و پدربزرگها با داشتم ، سال چهارده حدود وقتي
در مرا سرراهشان ، و برميگشت بود ، شده بزرگ آن در پدرم كه مزرعهاش به داشت پدربزرگم
زندگي آن در نفر حدود 200 كه است شهري.گذاشتند كرال ناني عمهام پيش "هورس هانگري"
و بنجل اجناس با مغازههايي از است پر.است "دام هورس هانگري" به نزديك خيلي و ميكنند
بيل ، عمهام شوهر و ناني عمه.كوچك و لاغر واقعا اسبهاي لاغر واقعا اسبهاي همينطور
(Ace Powell) پاول آيس نام به نقاشي عمهام ، خانه كنار در درست و داشتند داروخانه آنجا
نقاشي و آنجا ميرفتم من.ميداد درس رمينگتون و راسل چارلي مدرسه در كه ميكرد زندگي
.ميشد پيدا بساطشان در نقاشي وسايل و كاغذ هميشه و بودند نقاش دو هر زنش و اوميكردم
چيز نقاشي نميكردم تصور اصلا كه بود پرت آنقدر كشور ، غرب افتاده دور گوشه آن ولي
.است كشور غرب مال فقط ميكردم فكر ;است متداولي و همگاني
هست؟ هم قانوني شغلي و است شغل بودن نقاش كه شديد متوجه كي پس &
نقاشي مگرنداشتم سررشته چيز هيچ ازكنم كار چه نميدانستم رفتيم ، ويرجينيا به وقتي
دانشمند بروم نيست بد كردم فكر همين براي بود ، علم اهل پدرم.بودم علاقهمند آن به كه
آنموقع كيلر ، تابي دوستم با !صفر:افكار نمره نميكرد ، كار فكرم اصلا انگار.بشوم
:كرد مهم كار دو تابياستايلز ليندا ام صميمي دوست خانه جلويي حياط در هم آن شدم ، آشنا
اين ديگرش كار.كرد عوض كلي به را ام زندگي مسير اين و است نقاش پدرش گفت بهم كه اين
!زد غر را دوستم كه بود
.بود خونسردي آدم خيلي پدرش.ببينم را او تا رفتم تاون جرج در پدرش نقاشي آتليه به
وقف زندگياشرا ميدانيد ، هم ، و نبود نقاشي دنياي از بخشي هم انگار بود ، "خودش" خيلي
و شدم دوست كيلر بوشنل آقاي تابي ، پدر با.انداخت جانم به را وحشت اين ، .بود كرده نقاشي
.آوردم درصد نمره 100.كرد تعيين نقاشي ، دوره گذراندن در را سرنوشتم كه بود موضوع همين
باز هنري رابرت "هنر روح" كتاب روي به مرا چشم كه بود او اينبودم نهم كلاس موقع آن
.ميكرد وضع را هنري زندگي قواعد چون بود ، شده مقدس كتاب جور يك مثل برايم بعد و كرد
قرار خودش درست مسير در را آدم چون دلچسباند ، واقعا كه بود اتفاقاتي آن از اين
سال 1960 احتمالا...بود استايلز ليندا خانه در تابي با من شدن آشنا منظورم ميدهند ،
.بود يا 1961
است ما تئاتر اساس كلمه
"كلفتها" نمايش كارگردان رفيعي علي با گفتوگو
تئاتر
فرزانه سام
تاجيك اختر: عكس
دنبال را خاصي بايدسبك مجسمهساز يا نقاش نويسنده ، يك مثل كارگردان يك ميكنم فكر من
كند
آمد شهر تئاتر به نمايش اجراي براي سالها از بعد "كلفتها" نمايش با امسال رفيعي علي
همراه به نمايشنامه اين ترجمه متن.ميشود اجرا چهارسو سالن در او نمايش روزها اين و
.ميشود بازار روانه زودي به رفيعي از ديگر شده ترجمه اثر چند
كرديد؟ طراحي مد سالن مثل را صحنه كه شد چطور &
صحنه انتهاي در و است خانم خواب تخت هم صحنه جلوي سكوي است خانم خواب اتاق ما صحنه
پيش اصول براساس من.شدهاند ادغام هم در خروجي و ورودي درهاي و كمدها در و آينهها
.بسازم مد سالن شبيه چيزي نميخواستم من.نميكنم استفاده آكسسوار و مبلمان از خودم
ظلمت دنياي بين جنگ "كلفتها" مضامين از يكي.كنيد توجه نمايشنامه از من قرائت به بايد
خود براي را است نور سمبل و نور كه آنچه تمام خانم.است خانم نوراني دنياي و كلفتها
است درآورده خود انحصار به را طلايي لباسهاي و جواهر ورني ، كفشهاي مثل.است كرده جمع
سياهي در.است پنجره بدون آنها اتاق و دارند سياه جوراب دارند ، سياه لباس كلفتها و
طراحي وسيله به ظلمت و نور بين جنگ بنابراين دارند ، سياهي زندگي اصلا و ميكنند زندگي
مضمون از نمايشنامه در بار كه 12 آينهها و است نور منبع كه تختخواب.است شده داده نشان
هم ديگري در را خود بلكه ميبينند آينه در را خود كلفتها اينكه از جدا ميشود صحبت آن
امروز.اثر آن از تعبير نه است ، ژنه اثر از مستقيم قرائت از منتج اينها همه.ميبينند
و منويات به بار اين نمايشي هر از بيش كه ميگفتم تئاتري شخصيتهاي از يكي به
دوست هيچوجه به ژنه چراكه.ناكام آرزوهاي هم آن.داشتم توجه نويسنده يك خواستههاي
زماني را كلفتها كه اين خصوص به ;شود انجام كلفتها از واقعگرايانه اجرايي نداشت ،
به او توجه تمام و است دلزده خود زمان كارانه محافظه روزمرگيهاي همه از كه مينويسد
همه از بيش دور ، شرق تئاتر به كه ميخواهد كارگردان از را اين و است دور شرق تئاتر
تئاتر بودن ناب و تئاتر تئاتريت به خود شخصي علاقه از جدا منكند توجه "نو" و "كابوكي"
.بدهم جواب كردم سعي ژنه آرزوي اين به شكلي به
خاموش تخت نور صحنه ، بر خانم حضور زمان در چطور كرديد اشاره نورها بر خانم مالكيت به &
ميشود؟
.است عادي خانم براي نور كه اين براي ندارد ، نور تخت ميآيد ، صحنه روي به خانم كه وقتي
در هرچه و ميكنند اشغال را آن نيست خانم وقتي و ميآيد خوششان تخت از كه هستند كلفتها
.ميريزند بيرون را هست دلشان
هستيد؟ دلزده خود زمان تئاتر از ژنه مثل هم شما آيا &
براساس ما تئاتر است ابتدايي صورت به هنوز ما تئاتر در بازيگر بدني بيان ميكنم فكر
.ندارد وجود كلمه آن براي درستي تصويري ازاي به ما و است كلمه
بيان و بدن از اجراها تمام در كه است اين من كوشش.نميشود اشغال بازيگر حضور توسط فضا
.كنم استفاده فضا دادن پوشش براي بازيگر
چشم به صحنه در چنداني سطح اختلاف شما قبلي كارهاي برخلاف نمايش اين در كه است جالب &
.نميخورد
بزرگتر تخت اين ميرفتيم اجرا بزرگتري سالن در اگر البته.است سطح اختلاف خواب تخت
كه است وسيلهاي و ميكند تاكيد بودن تئاتر به بيشتر تئاتر اين سطح اختلافميشد
.ميآورد وجود به را تئاتريت سطح اختلاف و است زندگي صحنه.بگيرد قرار آن روي بازيگر
داشتيد؟ درها آينههاي بودن كم براي خاصي علت &
موقع كه داشتم تاكيد بازيگر به وقتها بعضي سياه ، طرف يك باشد ، آينه طرف يك ميخواستم
شب هربگيرد تماشاگر سمت به را آينه و كند منظم را آنها بايد كه نكند فكر درها چرخاندن
.ميكند فرق آينهها جهت
روبه را آينهها عمد به شما بازيگران مواقع برخي در ميكنم فكر من شما نظر برخلاف &
.بود كرده مصنوعي را كارشان اين و ميگرفتند مردم
صورتت جاي" ميگفت سولانژ كه زماني مثلا ميكردند ، را كار اين ضرورت به بنا بازيگران
.ميچرخانند را آينه مواقع اين در ناگزير "كن پاك آينه توي را
گرفت؟ شكل تمرين در هم نمايش اين طراحي &
متحرك آينه از نداشتم قصد ولي كنم استفاده آينه از قطع طور به داشتم تصميم من.بله
عوامل از تا بگذارم كار را آينهها شكسته زواياي صورت به كه بودم كرده فكر.كنم استفاده
گردان درهاي از كه داد پيشنهاد دستيارم تمرينها زمان در.باشيم داشته انعكاس صحنه روي
به اتفاق اين.ميگيرند شكل من طراحيهاي تمرين در هميشه.كردم قبول من و كنيم استفاده
نيست حاضر طراحي هيچ ايران در.ميدهد روي كارگردان هم و هستم طراح هم من كه اين خاطر
هميشه طراح كه ميكند ايجاب تئاتر حرفه اصول.باشد گروه همراه تمرينها آخر تا اول از
.باشد داشته حضور
داشت؟ حضور تمرينات طول در شما موسيقي انتخابكننده و موسيقي طراح &
زمينه اين در و موسيقي علاقهمند شدت به و است گروه بازيگران از تهامي كوروش بله
و ميكرديم صحبت هم با مرتب و داشتند حضور تمرينها طول در ايشان.است كرده كارهايي
.ميكرديم عوض را موسيقيها
برسند؟ نظر به شده غلو بازيها كه شده باعث "تئاتر تئاتريت" به شما تاكيد آيا &
پس ;هستند ديگري بلكه نيستند خودشان شخصيتها است تئاتر نمايش ، اين خود طرفي از.بله
دو هم كلر و سولانژاست ديگر يكي در ديگر يكي نمايش اين در كه اين خصوص به است تئاتر
نقش يكي و ميكند بازي را خانم نقش يكي كه ميكنند بازي را كلفتي دو نقش كه هستند خواهر
هرچه قدرت با همين براي.ميشود اجرا صحنه روي نقشي شكل سه واحد آن در را ، ديگري
پيش ژنهاست افتاده اتفاق ژنه جانب از تاكيد اين و شده تاكيد بودن تئاتر روي تمامتر
نمايشي ناب سرچشمههاي به رجعتي ابزورد تئاتر موج از بيش و بكت و آدامف و يونسكو از
تئاتر.دارد وجود "آرتو آنتونن" نمايشنامههاي و او كارهاي بين نزديكيهايي.ميدهد
مهم نيز ژست و حركت مقدار همان به اما دارد نقش كلام ژنه تئاتر در كه است درستشقاوت
.باشد داشته صحنهاي و تصويري ازاي به ما بايد كلمهاي هر.هستند
تا شود زده كناياتي هم جامعه روز مسايل به نمايشها گونه اين اجراهاي در كه است معمول &
كرديد؟ دوري اجرا نوع اين از چطور شود فهم قابل امروز تماشاگر براي
بيشترين كردم ، انتخاب را آنها از يكي سر آخر كه داشتم متن اين براي زيادي قرائتهاي
خود آلام تسكين براي مواقع برخي بشر كه براين تاكيدبود نمايشنامه تحليل بر من تاكيد
مثابه به خشونت تقبيح نمايش اين لايههاي از يكي ميشود ، متوسل خشونت و كينه و نفرت به
و سولانژ داشت؟ كينه بايد چرا داشت؟ نفرت بايد چرا.است بشري آلام تسكين براي ابزاري
خودشان براي آمده وجود به موقعيتهاي مسئول هم خودشان اما هستند ظلم و ستم تحت كلر
آن روي من كه بود چيزي اينميشوند قرباني خودشان آخر دست و ميروند قتل طرف به.هستند
چه آن تقبيح از خواستم جا اين بزنم ، حرف عشق از داشتم دوست قبلي كارهاي در.داشتم تاكيد
.كنم صحبت است عشق عكس
ميكنيد؟ دنبال را خاصي كاري سبك خود اخير كارهاي در ميكنيد فكر &
دنبال را خاصي سبك بايد مجسمهساز يا نقاش نويسنده ، يك مثل كارگردان يك ميكنم فكر من
سبك اين آن از بعد اما.بگذراند خاصي زيباييشناسي و سبك با را دوراني است ممكن.كند
شايد.بودم پايبند سبكي به كردم اجرا كه كارهايي با اخير سال شش پنج ، طول در.كند تغيير
و بودن ساده آن و نميگذارم كنار را اصل يك اما.كند تغيير من بعدي كار در نگاه اين
است فضا از استفاده آن و ميشود استفاده شرقدور تئاتر در كه اصلي.است صحنه بودن خلوت
ديد ميدان دادن كار اين ويژگيهاي از يكي.ميشود تبديل مكان به بازيگر بازي با فضا اين
.بياندازد كار به را خود تخيل كه است تماشاگر به بيشتر
خاطر به اين داشت تفاوت شما ديگر كارهاي با نمايش اين نورپردازي كه ميآمد نظر به &
است؟ چهارسو سالن كمبودهاي
.آوردند سالن اين به ديگري سالن از پروژكتور دو و كردند لطف من به شهر تئاتر مسئولان
آينه در نورها بود ممكن سالن سقف بودن پايين علت به كه بود اين نورپردازي در ما مشكل
نوري منابع كه شد انجام بسياري تلاشهاي.كنند اذيت را تماشاگر چشم و كنند پيدا انعكاس
هم اين كه چرا شوند ديده نوري منابع كه دارم دوست من البته.نباشد تماشاگر چشم در
.تئاتر تئاتريت بر است تاكيدي
گرفت؟ شكل تمرين در و گروه با هم اثر ترجمه &
نمايشنامه نداشتم ، سراغ خودم در كه غريبي و بسيار تمركز با ميز پشت اول وهله در من نه
و شود ترجمه متن اين بايد كه ميدانستم.ندارم دوست زياد را كردن ترجمه.كردم ترجمه را
در اثر تئاتري ابعاد وجوه و سطوح.ندارد فايدهاي نكند ترجمه را اثر تئاتري آدم تا
و شدند حذف پاراگراف چند تمرين در بعدا.كشيد طول اثر ترجمه نيم و ماه دو مدت.نميآيد
.گرفت صورت بازيگران توسط هم اصلاحاتي
من ، طراحي بگويم روزي اگر كه دارد اهميت بازيگر خلاقيت و فعاليت حضور ، من براي آنقدر
لازم...و ما طراحي ما ، ميزانسن بگويم كه ميدهم ترجيح كردم نادرستي ادعاي من ، ميزانسن
و خودانگيخته ميتواند بلكه بدهد ، را پيشنهادها اين آگاهانه طور به بازيگر كه نيست
اين به وضع تئاتر طلايي اعصار در و گذشته در.است گروهي فعاليت يك تئاتر باشد ، غريزي
.است داشته وجود واقعي معناي به گروه و بوده شكل
خردهروايتها حاشيه در روايت يك
صادقي قطبالدين كارگرداني و نويسندگي به"سحوري" نمايش به نگاهي
آشفته رضا
پاكدل مسعود: عكس
بازي با و مولانا مثنوي از داستاني اساس بر را سحوري نمايش روزها اين صادقي قطبالدين
متفاوت گونه دو به تاكنون صادقي.است آورده صحنه به سايه تالار در شهرستاني ميكائيل
گمشده ، قبيله هفت عشق ، خط آرش ، مبارك ، سيمرغ ، - سيمرغ) ايراني و (..و مده هملت ، ) خارجي
خاص تكنيك و فارسي - عارفانه و بزمي حماسي ، - كهن متون به متكي كه (..و سحوري
و مولانا مثنوي بر تكيه با هم سحوري.است آورده صحنه به را آثاري است ، ايراني نمايشهاي
.است شده اجرا و نوشته (روايت - بازي) نقالي
.ميگردد محروم او ديدار از و ميبرد خوابش يار قرار سر در غافل مردي
شنيداري جاذبه ، تا است داده قرار روايت خرده اصلي ، 6 روايت اين دل در صادقي قطبالدين
مضمون نمايش اين دركند بيشتر شهرستاني ميكائيل فوقالعاده بازي از كمك با را اجرا
به جداگانه آدمهاي در و متفاوت موقعيتهاي در را خود غفلت غافل مرد و است "غفلت" غالب
.ميپذيرد را غفلت از ناشي شكست آخر سر و ميبيند عينه
دهل با مرد وقتي و ميدهد ، تعميم شهر مردمان به را غفلت اين نمايش ابتداي از صادقي
و مينگرند ، مرد به تمسخر با شوند ، مردمان هوشيار و بيدار همه تا مينوازد را سحوري آواي
كسي وگرنه.برسد بزرگ حقيقتي به و بنشيند مرد تودرتو روايتهاي پاي است حاضر نفر يك فقط
ملال و دستانداز از پر مسير شنونده و باشد پذيرا را غفلتزده و عاشق مرد اين نيست حاضر
را او و ميايستد تماشاگر رودرروي روايتهايش و بازيگر با صادقي قطبالدين...باشد او
بشود ، نمايش محتواي پذيراي تماشاچي اگر باشد غفلت اين شاهد تا واميدارد چالش به
اين البته.باشد عرفان در اشراق همان يا بيداري مرحله شاهد عيني گونهاي به ميتواند
و بگيرد قرار مسير اين در كه برميگردد مخاطب خود به بعد من و است ، جريان يك شروع خود
را چيزي چنين اصلا و كند ، مخالفت صادقي روايت و محتوا با ابتدا همان از اينكه يا
اينك و است ، داده روي گذشته در وقايع همه و است ، (تحليلي) آناليتيك سحوري ساختار.نپذيرد
بازيهاي در بازي ضمن راوي - بازيگر بنابراينميشود روايت مرد زبان از ماجراها همه
اين در شهرستاني ميكائيل تواناييهاي البته و ميرسد ، ديدني و جالب اجرايي به متعدد
سياق و سبك اين در بتواند كه بازيگري حاضر حال در چون است ، تعيينكننده و محوري اجرا
اشاره پسياني آتيلا بازي به ميتوان ميكائيل ، بر علاوه.ميشود يافت كمتر باشد ، موفق
.است برخوردار متنوعي تكنيك چنين از كه كرد
هر به تا ميكند ايجاد كارهايش تمامي در را خاصي ضرباهنگ كارگردان عنوان به صادقي
از كار پايان در را انديشهاي و فكر آن از بردن لذت ضمن و بنشيند كار پاي مخاطب تقدير
است ، تعمق و تامل درخور انديشهاي به رسيدن براي تاكيدش تمام او يعني.ببرند خود با سالن
ضرباهنگ به تئاتر اجراي و است ، ديدني و سالم اجراي يك لازمهاش انديشه اين حالا و
و دكور و نور لباس ، رنگ موسيقي ، بازي ، در تنوع ايجاد با ضرباهنگ اين و.دارد تامي بستگي
چيده طوري ميزانسنها حال عين در.ميشود ممكن روايت خرده چند حاشيه در روايت يك گسترش
بايد كه ميرسد سكون به لحظاتي و است ، مشهود فضا در شلوغي و تحرك مدام كه ميشود
به اگر صادقيميشود كامل ضرباهنگ با توام فكر اين و كند فكر اتفاقات درباره تماشاگر
البته.است نقادي هدفش ميكند ، رجوع گوناگون انقلابهاي و اجتماع كهن ، ادبيات تاريخ ،
در كه است برخوردار خاصي ويژگيهاي از ميدهد ، قرار نمايشهايش هرم راس در او كه آدمي
ميخورد شكست آنكه با جانبه چند سلوك اين در غافل مرد.ميرسد شكوه و بزرگي به نهايت
او بر را محتوم سرنوشت و شكست اين تراژيك نقض اما ندارد ، كم كمال و بزرگي از چيزي اما
كردهاند زنده را جم مويه خاطره ديگر يكبار سحوري با "شهرستاني - صادقي".ميكند تحميل
پيدا تسلط يكديگر تكنيكي بدهوبستانهاي به آنقدر بازيگر - كارگردان زوج اين كه
يك شماره مرد شهرستاني ميكائيل حالا و آمد ، خواهند بر اجرايي نوع هر پس از كه كردهاند
هياهوي اين از ديگر صادقي كارهاي از ميكائيل حذف با مطمئنا است ، صادقي برنده برگ و
دست از را برنده برگ اين يكبار صادقي كه است كافي فقط بود ، نخواهد خبري غافلگيركننده
...وقت آن بدهد ،
روز نگاه
بودند كجا روزبخصوص يك در تئاتريها
محمودي حسن
نوبه به كدام هر كه تئاتري جماعت تك تك به متعلق نخست وهله در است روزي تئاتر جهاني روز
رسومات و رسم آئين ، آن به معتقد مردمان كه است آئيني مانند به و دارند آن در سهمي خود
خود به ديگري هويت تئاتر جهاني روز اما باشد ايران كه جا اين در.ميكنند مشخص را آن
ديگري معناي آن به دولتي سياستگذاران و متوليان كه ميشود روزي به تبديل و ميگيرد
اندك عدهاي جز به و شد برگزار تاخير ماه يك با امسال تئاتر جهاني روز مراسم.ميبخشند
احتمال به و نداشتند هم خبر شايد كه بود خالي جايشان تئاتر اهالي مابقي تئاتر اهالي از
ميان در تئاترشود تجليل و ستايش آنها از بود قرار كه بودند كساني بودند ، آمده كه آنها
حمايتي هنري تئاتر نيز جهان نقاط ديگر در است ، حمايتي كاملا هنري ايران در هنرها ديگر
جامعه فرهنگي سطح بردن بالا در كه ميگيرد قرار حمايت مورد جهت آن از تئاتر هنر.است
قدرت از تئاتر كه جاهايي در گفت ميتوان كه گونهاي به.داشت خواهد سزايي به تاثير
.ميگيرد قرار بالاتري درجه در جا آن فرهنگي سطح ميزان همان به است ، برخوردار بالاتري
جاهاي در كه ميگيرد نشات جا اين از مدنظر نقاط ديگر با ايران در حمايتي تئاتر بين فرق
جهت به و شود شكوفا و كند رشد مستقل طور به بتواند هنر اين تا ميشود كمك تئاتر به ديگر
واقع در.نيفتد دست اين از جنبههايي ديگر و سياسي وابستگي ابتذال دام در مالي بنيه ضعف
از كه اندازه همان به جا اين در اما.بايستد خود پاي روي بتواند تا ميشود كمك تئاتر به
فراهم تئاتري گروههاي و هنرمندان استقلال عدم و وابستگي مقدمات ميشود ، حمايت تئاتر
كاملا سالها اين در تئاتر جهاني روز مراسم به نيمنگاهي در نيز كار نتيجه.ميشود
از حاكي بااهميت روز اين به تئاتريها بيتفاوتي و بياعتنايي.است مشهود
از كه همانگونه تئاتر جهاني روز.است بخش اين از دولت نادرست حمايتي سياستگذاريهاي
تئاتر هنر با مرتبط نوعي به كه كساني تمامياست تئاتري جامعه به متعلق برميآيد نامش
و هنرمندان از اعم جماعت اين و ميروند شمار به تئاتري جامعه اين اعضاي جمله از هستند
جز چيزي برميآيد تئاتر جهاني روز معناي از آنچه.هستند آن به علاقهمندان و تماشاگران
ماه يك با ايران در تئاتر جهاني روز نيست ، آئيني مراسم يك شمايل و شكل در آن شدن تبديل
چگونگي ميرسد نظر بهشد برگزار آنها سخنراني با و دولتي مسئولين نظر بنابر تاخير
همين در كه همچنان شود ، واگذار تئاتري گروههاي و تشكلها به بايد مراسم اين برگزاري
. ميشود برگزار سينما خانه اعضاي توسط سينما جشن نام به چيزي خودمان كشور
يكي نيز را پيام و شد برگزار هندوستان در تئاتر جهاني روز مراسم امسال كه نماند ناگفته
تئاتر مجموعه رئيس ايران ، از روز ، اين در.داد تئاتر جهان به هندوستان تئاتريهاي از
ايران از نيز نمايشي گروه.كرد قرائت را خود پيام ايران تئاتريهاي از نمايندگي به شهر
طور به لحظه اين تا كه بردهاند صحنه روي به را نمايشي و كردهاند شركت مراسم اين در
شهر تئاتر مجموعه رئيس پيام تاكنون كه جاست اين جالباست نشده اعلام گروه اين نام رسمي
.است نگرفته قرار مطبوعات اختيار در و نشده منتشر جايي در نيز
هنرهاي مركز رئيس گزارش شد متعدد واكنشهاي موجب تئاتر جهاني روز مراسم در چه آن
ساختن از خبر يقين با و مدام طور به دهنده گزارش مسئولين گذشته سالهاي در.است نمايشي
ساخت گرفتن شدت احتمال از خبر خدايي شريف امسال اما ميدادند نمايشي جديد سالنهاي
بايد را گزارش اين در "احتمال" واژه بردن كار به نيست معلوم.داد نمايشي جديد سالنهاي
رشدي.داد نمايشي كتابهاي رشد روبه روند از خبر همچنين گزارش اين در.گذاشت چه حساب به
بخش به مربوط ميدهد نشان ارقام و آمار كه جايي آن تا نميدهد خبر آن از مركز رئيس كه
مركز اگر كه نميشود مشخص هم باز و دارد جايگاهي چه گزارش اين نيست معلوم كه است خصوصي
به ناشري كمتر گذشته سال در چرا ميكند ، حمايت خصوصي بخش توسط نمايشي كتابهاي چاپ از
است؟ داده نشان تمايل نمايشي كتابهاي چاپ
اتفاق آن بر سالها اين در تئاتري آگاهان و صاحبنظران اتفاق به قريب اكثريت كه چيزي
در شهرستانها در نمايش انجمنهاي.شهرستانهاست تئاتر اسفناك وضعيت مورد در دارند نظر
حمايتي بودجه كه ميشود محسوب شهرستان آن در تئاتر حيات نماد تنها عنوان به حاضر حال
هزار حولوحوش 500 در رقمي شهرستانها از يكي به گذشته سال در نمايشي هنرهاي مركز
ده مثلا حيات به ميتوان چگونه بودجه اين با واقعا كه پرسيد بايد.است بوده تومان
آمده مركز رئيس گزارش در كه است حالي در اين.كرد كمك شهرستان آن در فعال نمايشي گروه
.است بوده برخوردار پويايي و رشد از گذشته سال در ما شهرستان تئاتر كه است
تئاتر مشكل مهمترين يافت؟ ميتوان شهرستانها از يك كدام در را اظهارنظر اين مصداق
ديدن امكان چگونه شهرستانيها كه پرسيد بايد.است خوب تئاتري اجراهاي نديدن شهرستانها
در تور صورت به بخواهد تهران از تئاتري گروه يك اگر مثال فرض به.داشت خواهند را تئاتر
از داشت؟ خواهد را گروهي چنين پذيرايي امكانات شهرستان چند باشد داشته اجرا شهرستانها
تجربههاي بتوانند تا شده فراهم مجال كدام شهرستاني موفق گروههاي معدود براي ديگر سوي
.دهند ارائه كشور هنري مركز در را خود
|