منتقد نگاه
است شريك كابوس اين در كسي چه
مختلف سطوح در شعر مخاطبان
9- است روباه قاتل
منتقد نگاه
نيامد تازهاي حرف رفت ، هاكنار"بزرگ بينهايت"
(مهاب) اكبرياني محمدهاشم
بود گفته مضمون اين به جملهاي خود دوستان به نيمايوشيج كودتاي 1332 ، از پس كه است نقل
اين بيان با نيما ! گفت حسابي درست شعرهاي ميتوان دوباره چون آمد استبداد شد خوب كه
و نمادين بيشتر خود ، دروني ويژگيهاي به توجه با ايران شعر بگويد كه است آن بر جمله
از ديگر عبارت به.ميشوند سروده استبدادي شرايط در شعرها بهترين لذا و است استعاري
شعر دادهاند تشكيل استبدادي حكومتهاي را ايران تاريخ مختلف دورههاي كه آنجا
البته.است آورده رو نماد و استعاره به بيشتر و رفته "كاري پنهان" سوي به خواهناخواه
دورههاي از گرچه كه است داشته خود اندوختههاي در نيز را دهه 1320 در شعر تجربيات نيما
را نيما چون برجسته شاعران اكثريت آن بر حاكم آشفتگي اما است ايران شعر پرجنبوجوش
.ميآزرد
.باشد داشته نيز ديگري معاني ميتواند نيما توسط استبداد حاكميت گرفتن نيك فال به
مستبدين با مبارزه به بزرگ ارزشهاي و ايدهها به اعتقاد با هميشه استبداد ، مخالفان
عظيم ايدههاي طرح از مملو را "استبدادي" دورههاي شعر كه است موضوع همين و برميخاستند
"معشوق" آنها در كه ميشود يافت هم عاشقانه شعرهاي و تغزل در حتي امر اين.است كرده
نبوده مستثني قاعده اين از نيز ايران در حماسي شعرهاي حتياست موجود دنياي وراي موجودي
و ارزشها حامل شخصيتها اين.ميشدند سروده اسطورهاي شخصيتهاي حول بيشتر حماسهها و
گفته آنچه به توجه با.هستند زميني انسان از متمايز كاملا و بوده خارقالعاده ايدههاي
آميختگي ايران ، تاريخ در شعر اساسي ويژگيهاي از يكي كه دريافت را نكته اين ميتوان شد ،
آن ميتواند نيما سخن ديگر روي ترتيب اين به.است بوده بزرگ ارزشهاي و ايدهها با آن
دوران در بنابراين دارد ، ها"بزرگ بينهايت" با ماهوي پيوندي ايران شعر چون كه باشد
شعر - ميسازد الزامي را ها"بزرگ بينهايت" اين طرح آن با مبارزه كه - استبداد حاكميت
بودن نيافتني دست زمينه ، اين در اهميت پر بسيار نكته حال عين در.ميگيرد اوج نيز ايران
دسترس قابل ايدهها آن كه برسد نتيجه اين به شاعر كه زمانيهاست"بزرگ بينهايت" اين
سياسي آزادي شرايط در ايدههايي چنان با شعري كه است بديهي نيستند ، تحققپذير و نبوده
كه بگيرد شكل موضوع اين شاعر باور در اگر.شد نخواهد سروده استبداد ، حاكميت حتي يا
جامعه در عيني حضور نميتوانند و بوده حسي و ذهني اموري ها"بزرگ بينهايت" و "ايدهها"
.نشود سروده قالب اين در شعري است طبيعي كنند ، پيدا
"ايدههاي" اسطورهاي ، "قهرمانان" غيرزميني ، هاي"معشوق" ايران ، امروز شاعر ذهن در
را ايران تاريخ ادبي هويت كه شعري از شدن دور يعني ، اين و است شده شكسته ذهني و آسماني
شعر بزرگ ، ارزشهاي به بياعتقادي زمان در كه است جهت همين به درست ، .است داده شكل
ميدهد دست از را بزرگ ارزشهاي به خود باور وقتي ايراني ، شاعرميشود ركود دچار ايران
اين و كند پايهگذاري را است بوده رايج شعر در تاكنون آنچه از متفاوت پيامي و شكل بايد
.بود خواهد دشوار و سخت بسيار مهم ،
به را آن بتواند و برسد "نسبيتگرايي" نوعي به خود شعر در بايد شاعر شرايطي ، چنين در
اگر ايران شعر در كه - گونه اين مفاهيمي با شعري سرودن.كند شاعرانه ممكن وجه بهترين
تلاشي نيازمند كه ميطلبد ديگر مسيري و راه - است سابقه كم بگوييم بايد بيسابقه نگوييم
در و ها"بزرگ بينهايت" با كه است گذشته شعر از متفاوت شعري چنين.است مداوم و گسترده
است ، واداشته خود به را ما جامعه شعر امروز آنچه.بود شده عجين "نيافتني دست" حال همان
ها"بزرگ بينهايت" آن از گرچه اخير دهه دو يكي شاعران متاسفانهاست مسئلهاي چنين
عوامل به امر اين.بودهاند ناموفق ديگرگونه ، شعري پيريزي در اما گرفتهاند فاصله
شرايط گرفتن ناديده پيام ، به بيتوجهي و فرم به آوردن روي تئوريزدگي ، چون مختلفي
وضع اين البته صد.آنهاست دچار شدت به امروز شاعر كه برميگردد اينها نظاير و اجتماعي
كلام ختم.دارد همراه به را آشفتگي و سرگرداني خود ، در كه ناميد "گذار" دوره ميتوان را
شعري توانست خواهد دارد قرار آن در كه وضعيتي به توجه صورت در تنها ايران شاعر كه آن
.بسرايد ايران امروز جامعه هنجارهاي و الگوها با متناسب حال همان در و گذشته با متفاوت
است شريك كابوس اين در كسي چه
:شاعر هزينه با شعر كتابهاي چاپ
شعر
عابدي حسين محمد
است كرده چاپ تازه را قبلاش سال كتاب 23 نو موج شاعر ;انلو
سپ محمدعلي
داد ادامه را راه همين و كرد آغاز متفاوت شعر با ;احمدي احمدرضا
متفاوتاش كتابهاي ;حقوقي محمد
داشت ناشر آغاز همان از
تازهاش كتابهاي ;باباچاهي علي
ميكنند چاپ مختلف ناشران را
كند قناعت شعر كتاب يك به داد ترجيح:كاشيگر مديا
از برخي بود ، كار در مناسبي توزيع اگر شايد.نميشود محدود ناشر و شاعر به فقط مشكل
وضعيت فروش ، و پخش حوزه در اما ميكردند شعر كتابهاي چاپ به اقدام خود نيز ، ناشران
نيست شعر كتاب توزيع به حاضر هيچكس تقريبا.است اسفناك واقعا كتاب
و هميشه دشواري ، .ميبرند سر به دشواري وضعيت در نو شعر جوانترهاي خصوص به و جوانترها
وضعيت اين ظاهرا كه است اين ميآورد درد به را دل كه آنچه اما است بوده كارها همه در
را روزهايي چه اكنون شعر ، كه نميدهد اهميت كس هيچ.نيست مهم كس هيچ براي دشوار ،
كه ميدود ناشر دنبال به آنقدر مملكت اين شاعر جوان كه نيست مهم هيچكس براي.ميگذراند
چون ميشود ياد او از جوان شاعر عنوان با اما ميرسد چاپ به كتابهايش ميانسالي در
سن كهولت علت به جوان شاعران اين از تا دو يكي روزها همين نيست بعيد.اوست كتاب نخستين
برايش راه يك فقط شود ، دچار وضعيتي چنان به نخواهد شاعر اگر و !درگذرند دنيا اين از
.شخصي هزينه يا كتاب چاپ:ميماند باقي
***
پيش دهه چندين حتي.بودهاند لطفي كم مورد هميشه گمنامي ، و جواني علت به جوانترها
چاپ به اقدام شخصي هزينه با ميشدند ناچار ناشر نداشتن دليل به جوانترها از برخي نيز ،
محمدعلي".شدند نامور بزرگتراني به تبديل بعدها آنها از برخي كه چند هر.كنند كتاب
:ميگويد "سپانلو
ميرفتيم هفته سر.ميكرديم چاپ كتاب خودمان پول با ناچار به بوديم ، جوان كه هم ما"
نميخواهم.كرديم چاپ هم كتاب تا چند جوري هميناست رفته فروش به كتاب تا چند ببينيم
نكته.ميرفتند فروش به بيشتر حال هر به اما بودند جذابتر دوره آن ما كتابهاي بگويم
.نميگيرند ناشناس نويسندگان از اماني كتاب اصلا كتابفروشيها ، امروزه كه است اين
."داريم نگه را آن كتاب و حساب نميتوانيم ميگويند
در كه پذيرفت بايد اما نيست اخير سالهاي به منحصر شاعر ، خود توسط كتاب چاپ مسئله پس
نيز نسبت همين به و يافت چشمگيري رواج پديده اين هفتاد ، دهه خصوص به و سالها اين
.كرد پيدا موافقاني و مخالفان
تعدادي كه دارد حقيقت نكته اين متاسفانه.كرد بررسي ميتوان جنبه چند از را موضوع اين
نيستند شعري اثر يك ارزشهاي متوسط واجد رسيدهاند ، چاپ به شيوه اين با كه كتابهايي از
زيادي كتابهاي حاضر حال در.ميشود محسوب شعر بازار براي بزرگي لطمه موضوع اين خود و
خوانندگان و مخاطبان گريز موجب تنها آنها انتشار كه ميرسد چاپ به شاعران خود هزينه با
كم اماخاص خوانندگان نيز برخي و دارند عام مخاطبان شعرها ، و شاعران برخي.ميشود شعر
شعر درباره داوري و تشخيص كه اين با.نميخواند را آنها كس هيچ كه كتابهايي نيستند
است آن موجب فقط بازار به كتابهايي چنين عرضه كه گفت ميتوان نگاهي از اما است ، دشوار
باره اين در سپانلو محمدعلي چند هر.شود كمتر و كمتر روز به روز شعر ، كتابهاي رونق كه
خودش پول با دارد دوست كسي اگر است؟ مخالف كسي مگرندارد اشكالي هيچ":دارد اعتقاد
به ميتواند كتاب اين آيا كه است اين عمده مشكل اما بكند را كار اين خب كند ، چاپ كتاب
كنند قبول هم اگر يا نميكنند قبول شعر كتاب يا كتابفروشيها خير؟ يا برسد خواننده دست
را شعر كتابهاي اين كسي اصلا.ميگذارند كتاب زيرخروارها يا و انبار در را آن
اقبال با يكي شايد ميشود ، چاپ كه كتابي صد هر از كه ميشود اين.بخرد كه نميبيند
."شود روبرو
خود كتاب حاضرند كه داوطلباني زياد تعداد كه است اين گرفت نظر در بايد كه ديگري نكته
افراد كتاب چاپ براي حتي ديگر تا است شده سبب كنند ، چاپ شخصي هزينه با را
هزينه كه است بهتر ناشر براي.شود گذاري سرمايه به حاضر ناشري كمتر نيز شناختهشدهتر
هيچگونه نيز كتاب توزيع قبال در و كند دريافت پيش از را آن سود همچنين و كتاب چاپ
در كه است طبيعي كند ، گذاري سرمايه كتابي براي ناشري اگر كه حالي در.نپذيرد مسئوليتي
حد در كتاب توزيع و پخش به نسبت و بود نخواهد بيتفاوت آن از حاصل زيان و سود برابر
من":ميگويد باره اين در دانشگاه استاد و شاعر اوجي منصور.كرد خواهد تلاش خود توان
بكنند؟ ميتوانند كار چه جوانترها اما ميكند چاپ مرا آثار تمام كه دارم ناشر يك خودم
آنان كتابهاي ناشر ، هم طرفي از و است طبيعي اين كه هستم من بگويند ميخواهند طرفي از
دانش و علم و هنر به هم كاري و است تاجر ;ميخواهد پول و بازار ناشر ، .نميكند چاپ را
.است خراب ما توزيع وضع هم چاپ از پس ديگر طرف از.است اينطوري تجارت طبيعت.ندارد
نسخه هزار سه اين داريم؟ تيراژ نسخه هزار سه از بيش ما مگر.بشود توزيع درست بايد كتاب
موزعان اما برسد فروش به سرعت به بايد صحيح توزيع صورت در شهرستانها حتي يا تهران در
.برگردد پولشان تا ميكنند رفتار گونه همين به هم ناشران.هستند پردرآمد كتابهاي پي
بحران نوعي بروز به منجر البته اين و هستيم روبرو شعر عرصه در بيشتر بحران ، اين با
ميخواهند خود كردن مطرح براي مجالي آنها.ميشود آنان نااميدي و ياس و جوانان در هويت
ناشر "سعيدعليميرزايي".بدانيم باره اين در هم را ناشر يك نظر نيست بد."نمييابند اما
با را خود آثار چاپ ، طريق از دارند دوست نويسندگان و شاعران همه":است معتقد مترجم و
.دارد را دولبه شمشير يك حكم كار تازه افراد براي كار اين اما بگذارند ميان در ديگران
چه آن روي بر بيشتر كه باشد عاملي است ممكن آثارشان چاپ براي افراد شخصي سرمايهگذاري
و شاعران شخصي سرمايهگذاري هم طرفي از.دهند خرج به دقت ميكنند ، سرمايهگذاري برايش
اثر دو يكي همان در كه شود باعث كارشان ، از استقبال عدم دليل به است ممكن نويسندگان
و بردارند بعدي آثار توليد از دست سرمايه ، اصل برگشت عدم و مادي مشكلات دليل به اوليه
وزارت كه است اين من پيشنهاد.بدهيم دست از را خوب استعدادهاي از برخي وسيله اين به
به بتوانند آنها تا آورد عمل به ناشران از برخي براي را تمهيداتي اسلامي ، ارشاد و فرهنگ
را جوان نويسندگان و شاعران آن ، مستقيم پشتيباني با و وزارتخانه اين طرف از نمايندگي
."دهند قرار حمايت مورد
***
از برخي بود ، كار در مناسبي توزيع اگر شايد.نميشود محدود ناشر و شاعر به فقط مشكل
وضعيت فروش ، و پخش حوزه در اما ميكردند شعر كتابهاي چاپ به اقدام خود نيز ، ناشران
هيچ تقريبا باز و نيست شعر كتاب توزيع به حاضر هيچكس تقريبا.است اسفناك واقعا كتاب
كه داريد سراغ كتابفروشي چند.ندارد شعر كتابهاي با خوبي ميانه چندان كتابفروشي
باشيد؟ ديده آن ويترين پشت در را جوان شاعران آثار
دست جوان نويسندگان و شاعران از تعدادي گذشته سالهاي طي كه شد اين به منجر وضعيت اين
صورت به نمادين ، حركت يك در شاعران از تعدادي ابتدا.بزنند اعتراضآميز اقدامهاي به
آثار عرضه به كتابفروشيها ، مقابل در و انقلاب خيابان در اعتراض نشانه به و منفرد
تئاتر مقابل در و دانشجو پارك در جمعي دسته صورت به آنان از تعدادي بعد.پرداختند خود
خوب استقبال با اتفاقا كه دادند ادامه را اعتراضآميز حركت اين روز چند مدت به شهر ،
واقعا اگر كه داد نشان روزها آن در رفته فروش به كتابهاي تعداد.شد روبهرو هم مردم
اعتراض اين دامنه.داشت نخواهند بدي فروش گيرند ، قرار عموم ديد معرض در شعر كتابهاي
كه جايي.يافت ادامه هم نويسندگان كانون مشورتي جمع نشستهاي برگزاري محل جلوي تا حتي
نه انقلاب ، ميدان در نه اما.شود برانگيخته سابقهتر با نويسندگان توجه ميرفت انتظار
اين اعتراضآميز حركت هرگز نويسندگان ، طرف از نه و مسئولين طرف از نه دانشجو ، پارك در
:كرد خلاصه زير سطرهاي در را آنان خواسته بشود شايد.نشد گرفته جدي جوانان ،
كتاب عادلانه و مناسب توزيع _1
جوانتر شاعران و نويسندگان از صنفي بيشتر حمايت و توجه _2
ده هر در اگر كتابها كم تيراژ به باتوجه.است نويسنده هر حق حداقل اين گفت بايد
بازار قطعا گيرد ، قرار مخاطبان ديد معرض در شعر كتابهاي از نسخه يك هم ، كتابفروشي
مادي سود فروشندگان ، براي كرد؟ ميشود چه اما.شد خواهد خارج فعلي ركود از شعر كتاب
در.نيست مقايسه قابل توماني هزار چند لوكس و چاق كتاب يك با شعر لاغر كتاب يك از حاصل
براي را "مدياكاشيگر" سخن دارم دوست.ميخواهد جسارت واقعا شعر كتاب چاپ فعلي شرايط
ناشر گير كه است "پروست" يا آدم يعني.ميخواهد جسارت خيلي":بياورم نوشته ، اين ختم
و ميافتد - است فرانسه ناشران بزرگترين از يكي امروز البته كه - گاليمار مثل احمقي
خود ، كتاب چاپ با كه است آدمي يا و ميكند چاپ را شاهكارش شخصي ، هزينه با خودش ناچار
."ميخواهد جسارت خيلي حال هر بهميپردازد را خود حماقت بهاي
مختلف سطوح در شعر مخاطبان
آزرم محمد
نيست شعر گذشته به دلسپردن آيندهشعر ، و اكنون براي دلسوزي
در "امروز شعر آسيبشناسي" نيت به كه كساني بودند مختلف ، درمقاطع و اخير سالهاي طي در
اما ميدادند ادامه هم هفتهاي چند و ميكردند شروع شعر ، پيرامون را بحثي مختلف مطبوعات
به ميرسيدند ;بود صفر نقطه به برگشت نبود ، نتيجهگيري كه ميرسيدند نتايجي به سرانجام
فقط ميكردند شروع را بحث كه آنها:بود متعدد امر اين دلايل.بحث شروع نقطه
هم را شعر پيراموني مسائل از دقيقي اطلاعات و نبودند منتقد و شاعر بودند ، روزنامهنگار
همان نظر كه ميرفتند كساني سمت به نظرخواهي براي همواره ;نداشتند اختيار در
را امروز شعر خود چون و ;كند تاييد شعر ، پيراموني مسائل درباره را خصوص به روزنامهنگار
به خود نظر اثبات براي و بود مهمتر آنها براي شعر حاشيههاي نميشناختند ، دقيق طور به
حمله آنها شاعر شخص به همينطور و بودند نخوانده هم يكبار براي اصلا كه شعرهايي اصل
با و شدن خوانده فرصت آنها شاعران و شعرها اين به هرگز كه اين جالبميكردند
از يكي سوي از پاسخي احيانا اگر و نميشد داده شدن ، روبهرو نشريه آن خوانندههاي
مورد شعرهاي شود ثابت تا ميشد خودداري آن چاپ از ميكردند ، دريافت شعرها اين مخاطبين
.ندارند مخاطبي هيچ گرفته قرار حمله
.بود امروز شعر "مخاطبگريزي" مسئله نشريات ، از برخي در شده مطرح چنين اين موارد از يكي
نظر از كه شعر چند به حمله با صرفا مخاطب ، "مفهوم" به پرداختن جاي به معمول طبق
حتي و كردند اكتفا مسئله اين به داشتند معمول خلاف و متفاوت ظاهري سطربندي ، و "تقطيع"
شود ، روشن نشريهشان خوانندههاي براي تا نپرداختند نيز شعرها اين خوانش به
اين از يك هر يا است معمول خلاف و متفاوت سطربندي دليل به تنها شعرها اين "مخاطبگريزي"
اين مخاطبگريزي كه اين جالب باز و.هستند دارا هم را شعري متفاوت "جهانبيني" يك شعرها
كه را اخير سالهاي در شده چاپ شعر كتابهاي كل و دادند تعميم امروز شعر كل به را شعرها
.دانستند سطربندي در متفاوت شعر چند همين قبيل از بودند ، شده منتشر مولفانشان هزينه با
جدي پرسش دو درباره گفتوگو به است بهتر جزء به كل كردن خلاصه و سادهانگاري اين جاي به
:كنيم اقدام
;منطقي پرسش يك بعد و - كيست مخاطب كه اين نه و - "چيست؟ مخاطب" ;فلسفي پرسش يك اول
آن از پس و ميگيرد عهده به را كتاباش انتشار و چاپ هزينههاي همه شخصا مولفي وقتي
نه و - معدود كتابفروشيهاي در اماني صورت به هم آن كتابش پخش به اقدام تنهايي به بايد
دارد؟ نگه راضي را كتابخوانها عموم بايد نوشتههايش چرا نمايد ، - كتاب فروش مراكز همه
چندگانه متنهايي يا و جداگانه متني در تا ميگذاريم بيپاسخ نوشته اين در را اول پرسش
به ;مخاطب چيستي كه ميكنيم اكتفا نكته اين به تنها و بپردازيم بيشتري دقت با آن به
هر بودن ارز هم و استقلال همچنين و "مكانمندي" و "زمانمندي" و بودن متنوع بودن ، "متكثر"
.دارد اشاره مفهوم ، اين اجزاي از يك
يعني) جمع يك به نسبت (شاعر جا اين در) فرد يك زماني بگوييم بايد دوم پرسش مورد در اما
آنها بين رابطه كه ميكند مسئوليت احساس (شعر مخاطبان ناهمگون البته و گوناگون طيفهاي
مسئوليتپذير هم به نسبت شعر مخاطبان و شاعر تا تعبيري به.شود "ارتباط" به تبديل
نميتوان ميشود ، انتقاد آن از مكرر طور به كه موجود وضع وقوع از بيش انتظاري نباشند ،
نيست ، ميكند ، خريداري را شعر كتاب كه خوانندهاي تنها شعر ، مخاطب است بديهي.داشت
چاپ را امروز شعر كتابهاي خود هزينه با كه هم انگشتشماري و معدود بسيار ناشران
دلسپردن شعر ، آينده و اكنون براي دلسوزي بدانند كه هستند فرهنگ اهل آنقدر و ميكنند
به حاضر كتاب ، پخش شركتهاي روزگاري اگر و ;شعرند حقيقي مخاطبان از نيست ، شعر گذشته به
طور به شوند ، ايران شهرهاي و استانها تمام در امروز شعر كتابهاي دقيق و درست توزيع
امروز شعر كتابهاي وقتي گذشته اين از.كرد قلمداد "شعر مخاطب" هم را آنها ميتوان حتم
مخاطبان از دقيقي اطلاعات و آمار ميتوانيم چطور نميشوند ، توزيع كشور سراسر در اصلا
كنيم؟ ارايه حاضر زمان در شعر
مخاطبگريز - كنيم تعريف هم را آن است لازم كه متغير اصطلاحي - را امروز شعر كه آنها
شركتهاي و ناشران يعني امروز شعر مخاطبان از مهم سطح دو كه باشند متوجه بايد ميدانند
شعر با آنها ارتباط قطع و ندارند امروز شعر با رابطهاي عملا موارد بيشتر در كتاب پخش
آنها بين ارتباط كه گفت ميتوان حتي ;است شده شعر كتاب خريداران و شاعران محدوديت باعث
امروز متفاوت شعرهاي اين.است كرده نزديك حضوري ارتباطهاي به ارتباطات عصر در را
وضع همين در كه چرا ميكنند ، مخاطبگريزي شعر ، جديد گفتمانهاي ايجاد دليل به كه نيستند
با نه و سادگي به كه دارند انديشمندي و دقيق خوانندههاي شعرها اين نيز فعلي نامطلوب
نظر به بلكه دهند ، توضيح شعر خوانندگان ديگر براي را شعرها اين قادرند سادهانگاري
به محدود را شعر مخاطبان كه است كتاب توزيع و چاپ غيرموجه و نادرست سيستم يك كه ميرسد
با بايد سطوح همه در شعر مخاطبان.است نموده خلاقيت فاقد و تكراري اما رايج گفتمان يك
توضيح اين با هم و شوند داده توضيح شعر جديد گفتمانهاي هم تا باشند ارتباط در شعر
كه گردد روشن و شود برطرف ممكن جاي تا است آمده پديد امروز شعر نخواندن از توهمهاييكه
زمان يك و سطح يك در را مخاطب بلكه نيست مخاطبگريز آن متفاوت وجه ويژه به و امروز شعر
.دارد باور كاملا متكثر مخاطب مفهوم به امروز متفاوت شعر.نميكند محدود
9- است روباه قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه
The murderer is fox
هدايت چهره سرخ مردي توسط درخشان موسيقي آلات زيادي تعداد با اركستر هيات يك
بهترين كه آدمهايي و ميدويدند كه بچههايي پرچمها ، پلاكاردها ، اتومبيلها ، .ميشد
يكشنبه روز بودآن مطمئن ديوي كه حالي در بودند ، پوشيده را يكشنبهشان روز لباسهاي
مردم.باشد ژوئيه چهارم روز آن و باشد كرده اشتباه را تاريخ نكند گفت خود با.نيست
.ميكردند سروصدا واقعا
روي خودش نام كه افتاد آهن راه خطوط بالاي بزرگ پلاكارد به چشمش او و ايستاد قطار بعد
.ديد را ليندا بعد لحظهاي.بود بسته نقش آن
.ليني ليني ، -
.باشم كنارت بگذار فقط عزيزم ، نگو هيچي -
:گفت ماشين توي از بود ، شده كج كمي بنفشاش كلاه كه شجرهشناس ، و كتابدار اپكين دوشيزه
".كاپيتان ميكنم خواهش.كنيد امضا را جا اين لطفا ! فاكس كاپيتان"
.داشت دست در لرزاني خودنويس و كاغذ صفحه يك
".عزيزم اپكين ، دوشيزه":گفت ميجويد ، را دستمالش نوك كه فاكس ، اميلي
مشهور ديگر حالا.اپكين دوشيزه است خودتان مجموعه":گفت رسا صدايي با فاكس تالبوت
".نميگيرد گازت كن ، امضا.ديوي شدهاي
.نميديد خوب چشمانش دليلي هيچ بي و بود كرده گيج را ديوي ايستگاه هياهوي
آدمهاي امضاهاي مجموعه به را تو امضاي ميخواهد اپكين دوشيزه":گفت گوشش زير ليندا
جمع را آنها است سالها كه ميداني.كند اضافه كرده ، جمعآوري خودش كه رايتزويل ، مشهور
".ميكند
".كاپيتان ميكنم خواهش":گفت جيغي جيغ صداي با دوباره اپكين دوشيزه
...كه من آخر ولي -
.كنيد امضا بايد شما -
".ميكنم خواهش عزيزم ، ":گفت ليندا
با.نميآمد نظر به واقعي چيز هيچ.گرفت اپكين دوشيزه استخواني دست از را خودنويس ديوي
".متحده ايالات هوايي نيروي كاپيتان فاكس ، ديوي":نوشت فراوان دقت
و اتوبوسها به را پرچمها و رنگي كاغذهاي كه حالي در پيروز و پرهياهو استقبالكنندگان
پنجرهها از مردم.گذشتند پايين ده كوتاه خانههاي كنار از بودند ، آويخته اتومبيلها
در ديوي.مينواخت حرارت با قهرمان اتومبيل پيشاپيش اركستر.ميكردند پرت آبنبات
.ميداد تكان دست و ميزد لبخند بودو ايستاده روباز اتومبيل
شديد درد.ميآورد فشار آن رفته تحليل عضله به و بود چسبيده را چپش پاي ديوي انگشتان
.ميكرد رضايت احساس او اما بود ،
تو ، ":ميگفت تمسخر با و ميخنديد او به كانمينگ سرخ خاك و گرد ميان از ميرز مرده
".است خوب استقبال؟ مراسم و مدال عصباني ، خلبان
مادرم براي بوسه يك":بود گفته تلخي به كراچي بيمارستان تخت از بينكس خاكستري لبهاي
".پير بد قهرمان ميكند ، زندگي اوهايو ايالت در كانتون در او.بفرست
.خدا رضاي محض.خب بينكس ، خب -
...ميپيچيد حالا واشنگتن ، و اسلوكم گوشه
باز پاهاي با.بود خوني لوگان قصابيهاي پيشبند.تازه مرغ.خوب گوشت.لوگان بازار
.ميداد تكان دست و بود ايستاده مغازهاش در كنار
اين.بود نشده عوض چيز هيچ.بود مانده طور همان چيز همه.خوني پيشبند با پير لوگان
.است ممكن غير
.پير بد قهرمان تو ، -
.كن حفظ را خونسرديات بينكس ، خب -
!اميدوارم.اميدوارم.ميكنند فراموش مرا آنها و ميشود تمام مراسم زودي به -
رزرو هاليس هتل در فاكس خانم و آقا براي استقبال كميته كه اتاقي در تختخواب روي ديوي
".نميتوانم واقعا.لين نميتوانم":گفت و نشست بود كرده
لحني با ليندا بودند ، كرده رزرو رسمي ناهار مراسم از پيش آنها استفاده براي را اتاق
".عزيزترين نيست چارهاي":گفت احساساتي
!سخنراني رسمي ، ناهار اما -
.ديوي ميآيد فرماندار -
.كنم سخنراني نميتوانم من -
.من عزيز ديوي ، كلمه چند فقط كن ، صحبت كم خيلي -
ليني ، .مياندازند زندان به مرا بگويم ، بلند صداي با ميگذرد ذهنم در كه را آنچه اگر -
كشان كشان جنوبي چين در كيلومترها را او نميخواست او.بدهم نجاتش من نميخواست بينكس
.بميرد كردند ، شليك او به ژاپنيها كه جا همان ميخواست او !بياورم خودم با
...ديوي -
او كسي نميخواست اصلا.است تمام كارش كه ميدانست و بود داد انجام را وظيفهاش او -
او به خودش درباره اجبار به جنگ آنچه از بينكس.ليني برگردد ، خانه به تا بدهد "نجات" را
.ميترسيم همه..ما ميكنم فكرداشت وحشت مرگ حد به بود ، آموخته
|