ايراني پنهان طعم
ميگويند نقاشي از همه ديكتاتور متفكر ، هنرمند ،
18-لينچ زبان از لينچ
تماشاگر نگاه
ايراني پنهان طعم
سيحون گالري در دبيري بهرام نمايشگاه بر درنگي
رسائل اميرحسين
نقاشي سنت بزرگترين وارث ما كه چرا نقاشي ، سنت بگوييم سنتي نقاشي ميگوييم چرا"
رايج گفتمان با تقابل در شايد دور گذشتههاي به نگاه اين ".هستيم تاكنون ماني از
يا و صفويه از پس نمادهاي نمايش در سنت با را پيوندي هر كه باشد ايران امروز نقاشي
ميداند آن از گرفته نشات
مشغول معني به نه شغل جا اين.است نقاشي كه است سال از 30 بيش دبيري بهرام شغل
تا ميپردازد كار اين به او.است شغل كلمه دقيق معني به كه كردن فعاليت يا و بودن
گاه هيچ سالها اين در اواست عجيبي چيز تقريبا.كند حاصل درآمد طريق اين از
قدر آن رفته درس كلاس سر بر هم گاهي اگر.نداشته نقاشي از غير به ديگري فعاليت
به.است نقاش يك او.كند حاصل را توجه قابل درآمدي بتواند كه نبوده طولاني و وسيع
تاكنون رنسانس از پس خصوص به تاريخ ، نقاشان همه كه گونه آن.كلمه كامل معني
فعلا.ندانيد او نقاشي شيوه يا آثار تاييد معني به را حرفها اين حالا.بودهاند
از پس اول دهه در حتي كه نقاشي.ميگوييم دبيري بهرام اجتماعي خصوصيات درباره
كه هنرآفرينياي گونه آن خصوص به و هنري فعاليت كه دورهاي در ايران ، انقلاب
او كارگاه كه زيرزميني در.نقاشي فقط و كرد نقاشي نداشت حاكم ايدئولوژي با مناسبتي
ديگر و او اگر و بودند تعطيل گالريها.تهران شهر مركزي خيابانهاي از يكي در بود
زيرزمينها همان در ميبايست ميداشتند را مشترياي يافتن اقبال همدورهاش نقاشان
ياد بدي به چندان نيز دوران آن از دبيري حتي.ميدادند نشان خريدار به را اثرشان
در هنرمند يك عنوان به را او كه بود مشكلات همين گذران است معتقد كه چرا.نميكند
آن از اروپا در معاصرانش حتي كه رسانده كشورش در منزلتي و استقلال به كشورش
.هستند بيبهره
.است كرده برپا را خود انفرادي نمايشگاه پنجمين و چهل عمر ، ميانه در دبيري بهرام
نقاش خود كه بود دبيري از تابلوهايي ميزبان ماه ارديبهشت اول دهه در سيحون گالري
كه ميپرسم دبيري از وقتي.است گذاشته را "دبيري بهرام كلاسيكهاي" نام آنها بر
اين بسط كه ميخواهد گزيده ، خود آثار براي را عنواني چنين تقسيمبندي كدام براساس
نقاشي كه است معتقد.واگذاريم گفتار همين بر تمركز با و ديگر زماني به را موضوع
و زبان بودن الكن براي دليلي اگر.ميبرد سر به خود بلوغ دوران در ايران معاصر
ميتواند كه ادبياتي.ميرسيم "نقاشي ادبيات" نداشتن به بجوييم جامعه با آن ارتباط
.باشد نوشتار و گفتار با تصوير زبان ارتباطي پل
ولي است او پيشين آثار منطقي ادامه اول نگاه در گرچه دبيري بهرام اخير نمايشگاه
موضوع اين به را ما ديدهايم نقاش از اين از پيش چه آن با قياس و عميقتر نگاهي در
هر از كه است رسيده تكاملي و پختگي همان به ديگر حالا ميانسال نقاش كه ميكند واقف
ميبينيم اكنون او از كه نقاشيهايي در دبيري.ميرود انتظار ميانسالي هنرمند
خودش.است اثر خلق در توانايي محصول كه شده نزديك "مينيماليسم" نوعي به بسيار
قلمگيريهاي به آثار گونه اين ريشه شايد و نيست تازهاي اتفاق اين كه است معتقد
.است بوده نقاش دست توانايي و جسارت قدرت ، حاصل هم آن كه برسد "عباسي رضا"
بوم روي آكروليك رنگ با همگي سيحون گالري نمايشگاه در دبيري بهرام كلاسيكهاي
تكنيكهاي گونه آن و ساز و ساخت كه ميشويد متوجه نقاشيها ديدن با شدهاند ، كشيده
.شدهاند تشكيل لايه چند از آثار.نميدهد جواب اصلا كارها اين مورد در روغن رنگ
.دارند حضور تابلو در "اكر" و خاكستري آبي مايههاي در كه زمينه رنگگذاري يك
ماهي و بز ، اسب چون حيواناتي يا انسان اندامهاي و تنهها نيم چهرهها ، بعدي لايه
يا و اندامها اين كنار و گوشه در.شدهاند نقش سيال و رها ساده ، خطوطي با كه است
و ميشوند ديده رنگ از مايهاي ته با برگ و گل شاخه چند گاهي كه است انسانها دست
همه از بيش چه معلقند ، آن "بوم" درياي در كه ميبينيم را اناري و ماهي يا
خصوص به و آثار از بعضي بر كه است درونياي نور گذارد تاثير بيننده بر ميتواند
مفهوم كه ميگويد دبيري.اثر صاحب و اثر براي فاخر وضعيتي.است ساطع چهرهها
وجه لحاظ به واقع در كه ساختاري و بياني شيوه خاطر به نه آثار اين در كلاسيك
.است اثر محتوايي
.است سنجيده ساختاري با فكري اشرافيت نوعي بيان دنبال به آثار اين در نقاش واقع در
حقيقت در ميگردد آن پي نقاش اين چه آن".اكسپرسيونيستي" بيان گونه هر از فارغ
.كرده پيدا نقاشي به نسبت فعاليت سالها از پس كه است نگرشي حاصل
و دمدستي نشانههايي حضور خاطر به نه بودن ايراني اين.است ايراني نقاشي دبيري
ميگويد كه هنرمندي.است نقاشي به نسبت او ديدگاه به معطوف كه واضح ، نمادگرايي يا
نقاشي سنت بزرگترين وارث ما كه چرا نقاشي سنت بگوييم سنتي ، نقاشي ميگوييم چرا"
رايج گفتمان با تقابل در شايد دور گذشتههاي به نگاه اين ".هستيم تاكنون ماني از
يا و صفويه از پس نمادهاي نمايش در سنت با را پيوندي هر كه باشد ايران امروز نقاشي
.ميداند آن از گرفته نشات
تجسمي هنرهاي خاص شناسانه زيبايي خصوصيات از فارغ دبيري نقاشيهاي با مواجهه در
دروني "درامي" آن به بتوان شايد چه آن ;ميخوريم بر نيز روايتگرانهاي خصوصيت به
وجهي كه است حيوان و گياه انسان ، پيدرپي حضور بازتاب البته خصوصيت اين.گفت
تراژدي به رسيدن در را هنري بيان هر اوج خود دبيري.بخشيده آثار به اسطورهگرايانه
ميتوان كه است شعرياي ذهنيت حاصل حس اين شايد اما.بودن انسان تراژدي ;ميداند
طور به نيز ايراني ديگر هنرمند هر بلكه دبيري نه.گرفت سراغ نقاش ضمير در
همين به شايد.ميگيرد تاثير آن از و ميداند شعر را بشري هنر والاترين ناخودآگاه
.است شعر به آن تشبيه ميكنيم هنري آثار از كه تحسيني عاليترين ما كه باشد دليل
اما گذرانده تهران در را خود عمر سالهاي بيشتر گرچه.است شيرازي دبيري بهرام
مينياتورهايش خاطر به فقط نه.است شيراز مكتب عاشق.خورده شيراز در شدنش نقاش جرقه
زيبايي عمل هر در شيراز مكتب كه سليقهاي خاطر به كه شدهاند شناخته كمتر كه
.دارد حضور دبيري آثار در حس اين و.باغچهآرايي حتي و معماري در.دارد گرايانهاي
در كه هستند گل از مفهوم آن با مغاير ميشوند ديده او آثار در كه گلهايي
گلهاي از شاخه چند دبيري نقاشيهاي آدمهاي.ميبينيم گلدان و گل معمول نقاشيهاي
كه دارند دست به شفاف چندان نه رنگي با ريز گل بتهاي از شده چيده يا كوهي
دبيري آثار به كه است اينها.شدهاند چيده ذهنمان در وسيع و دور دشتي از ميگويي
در دوردست ، در كه گياهاني غريب عطر و كويرها و دشتها گس طعمداده ايراني طعمي
.روييدهاند كوهي دامنه
آدم نكرده آرزو هيچگاه يا و نيست پشيمان شده نقاش كه اين از آيا پرسيدم دبيري از
كودكي دوران به هم با را ما كه بود دور خاطرهاي پاسخشميشده ديگري جاي در ديگري
...برد نقاش
و گلستان و داشت خوشي بسيار خط.بود شازدهاي پيشينهاي با فرهيخته زني مادرم"
در بودم ساله شش كودكيمشجر حياطي با داشتيم خانهاي.ميكرد كتابت را بوستان
نقاش دائيم.چيست نميدانستم و ميجوشيد درونم در كه چيزي به گنگ نيازي با شيراز
نقاشيهاي ديدن به وقتيشيوه همان بر آثاري با.كمالالملك مكتب هنرآموخته.بود
نوكري كه روزي تا.نميكرد ارضا مرا ولي است ، اين نقاشي ميدانستم گرچه ميرفتم او
چند.كرد منزل بود رفته كه ديگري كس جاي باغ گوشه اتاق در و آمد ما خانه به جديد
چاپ.برخوردم فرنگي پستالي كارت به داشت خود با كه پنزرهايي خنزر ميان در بعد روز
.بودم نديده روز آن تا كه چيزي.رنگي
ديدهام چه آن كه فهميدم بعدها.داد رخ انقلابي من در.پل يك از بود عجيبي منظره
فروش مغازه تنها به را مادرم اصرار ، به روز همان عصراست بوده ونگوگ "معلق پل"
مناسب من سن براي را مدادرنگي كه فروشنده توصيه برخلاف و بردم شيراز نقاشي لوازم
و رنگ با من كلنجار زمان همان از و كردم روغن رنگ خريد به مجبور را مادر ميدانست
.شد آغاز مو قلم
آرزوي امروز به تا كه فيلمي.رفتم سينما در فيلمي ديدن به روزي شدم كه ساله 10
.دارم را آن ديگر بار يك ديدن
كارگري كافه يك بالاي پكن ، در بيستم قرن اوايل در كه نقاشي "وانگ سوزي دنياي"
نقاشي خود معشوق از گرسنگي و فقر در شب تا صبح او.كار و زندگي براي دارد ، اتاقي
هر و عمرم تمام در نقاشي از غير ديگر كه دانستم آمدم بيرون سينما از وقتي.ميكشد
".كرد نخواهم كاري باشم كه كجا
ميگويند
نقاشي از همه ديكتاتور متفكر ، هنرمند ،
مفيد و كوچك كتاب 150
سامگيس بنفشه
.شد انجام نوروزي تعطيلات از پيش گالريدار و مترجم ;گلستان ليلي با گو و گفت
از پيش بود قرار كه كتابهايي !"آبنباتي كتابهاي" مجموعه به راجع گفتوگويي
معرفي !فني اشكالات دليل به و شود معرفي تهران كتاب بينالمللي نمايشگاه برگزاري
.شد موكول نمايشگاه روز آخرين به آن
را آنها كه كرده صحبت كتابهايي به راجع گفتوگو اين در گلستان خانم حال ، هر به
...ميكند توصيه هنر ، به علاقهمند هر به را آنها خواندن و دارد دوست بسيار
& & &
چاپ و ترجمه حال در معاصر تجسمي هنرهاي درباره جلدي مجموعه 150 يك كه شنيدهايم &
.بدهيد بيشتري توضيحات مجموعه اين درباره.هستيد مجموعه اين دبير هم شما و است
ظاهري با كتاب مجموعه يك پاريس ، در "پمپيدو ژرژ" مركزي كتابفروشي در گذشته سال
صدجلد حدود تاكنون مجموعه اين از.بود معاصر تجسمي هنرهاي درباره كه ديدم زيبا
نقدهاي كتابها ، اين مضمون.خريدم و كردم انتخاب را آن از جلد من 80 و شده منتشر
گفتوگو مجسمهساز ، يا نقاش هنرمند يك مهم ، نمايشگاه يك نقاشي ، اثر يك درباب هنري
يك ضمن در.است جديد سبك يك بيانيههاي يا و سبك يك درباره صحبت هنرمند ، يك با
ديگري نقدهاي و مصاحبهها و مقالات آن ، در كه دادند من به هم انگليسي زبان به كتاب
هم كنار در را گفتوگو چند يا و مقاله چند و كردم استفاده هم كتاب آن از.بود
كرده تكميل را مجموعه من نظر به كار اين و درآمده كتاب يك صورت به هم آن كه گذاشتم
عهده از تنهايي به من چون و ميشود جلد پنجاه و صد حدود نهايت در مجموعه اين.است
اعلام با و بدهم تشكيل ترجمه تيم يك كه گرفتم تصميم برنميآمدم ، آن تدوين و ترجمه
نهايت در.كردند اعلام را تمايلشان و گرفتند تماس من با بسياري جوانان تصميم ، اين
.مشغولاند كار به بسيار علاقه با هم حاضر حال در كه شد ايجاد نفر از 10 متشكل تيمي
اصطلاحات و شده يكدست نوشتهها تا ميكنم ويراستاري شخصا را ترجمهها تمام
كتابهاي" را كتابها اين من.زيباست بسيار كتابها ظاهر.شوند يكي تجسمي هنرهاي
!خوشمزه هم خوشگلاند هم.دارند آبنبات مثل ظاهري چون گذاشتهام نام !"آبنباتي
هر و است كم قطرشان.دارند رنگارنگ جلدهاي و سانتيمترند در 18 قطع 15 در كتابها
دشوار گاه و جدي بسيار كتابها محتواي اما.صفحهاند حداقل 20 و حداكثر 40 كدام
منتقدان ، نقاشان ، جمله از هستند معروفي و سرشناس افراد نويسندهها تمام زيرااست
.نوشتهاند خود عصر هنرمندان درباره كه معروفي نويسندگان و شاعران
نمونه عنوان به.است متفاوت يكديگر از و نبوده آسان توضيحاتشان و زبان نگاه ، پس
بسيار نثري كتاب اين نوشته ، "ونگوگ" درباره گوگن.نوشته "گوگن" را كتابها از يكي
نوشتهاي ديگر ، نمونهاي يا.دارد برخواننده بسيار تاثيري و داشته جسور و خشن سخت ،
نام و شده نوشته معترضانه و خشن بسيار كه "گوگ ون" درباره هم آن "آرتو آنتونن" از
".كرد خودكشي را او جامعه كه مردي ;ونگوگ" ;است جالب بسيار هم كتاب
شدهاند؟ منتشر كتابهايي چه شروع ، براي&
"پيكاسو" تيموري ، فاطمه ترجمه با ،"دني موريس" نوشته "سزان" شامل كتاب سه اين
ترجمه شخصا را آنها كه "سكولي شن" نوشته "روتكو مارك" ،"هاكني ديويد" نوشته
ميتواند خواننده كه است آن مجموعه اين كتابهاي بارز ويژگي من نظر از.كردهام
ديگر اهميت.بگيرد ياد صفحه وراي 30 ، 40 از را معاصر تجسمي هنرهاي تاريخ از بخشي
اين كه است معلوم و پيشاند سال به 30 ، 40 متعلق برخي كه است آن متون كتابها اين
صورت به امروز كه بودهاند تاثيرگذار و سازنده و مهم آنچنان خود زمان در مقالات
.شدهاند منتشر كتاب
دهه 20 تا مقالات نوشتن تاريخ اما است دهه 90 به متعلق كتابها انتشار چاپ تاريخ
.آموزندهاند و خواندني هنوز كه اينجاست جالب و.ميرود عقب به هم
تاثيرگذارند؟ ما تجسمي هنرمندان براي حد چه تا نوشتهها اين&
كه بفهمند ميتوانند روتكو آثار نقد خواندن وراي از نمونه عنوان به.زياد بسيار
چنين اين تركيببندي از او آثار چرا گذاشته ، هم كنار را رنگها اين روتكو چرا
فرم فاقد او آثار چرا بوده ، چه شيوهاي چنين بهكارگيري از او قصد و است برخوردار
حال و حس با خواننده نوشتهها ، اين پس از همچنين.است رنگ لكه اثر سراسر و است
مهم آدم يك.ونگوگ درباره "آرتو آنتونن" نوشته مثل.ميشود آشنا بحث مورد هنرمند
پر كه جامعهاي در ميگويد نهايت در و ميكند قلمفرسايي ديگر ، مهم آدم يك درباره
...!!پخت را دستش و بريد را گوشش فقط ونگوگ است ، مصيبت از پر و فاجعه از
اجتماعي وضعيت با ميتوانيم مجموعه اين خواندن با كه ميكنم فكر حال اين با &
.شويم آشنا هم هنر تاريخ از برههاي
جوانان كه ميشويم آشنا جنبشهايي با مجموعه ، اين خواندن با.است چنين اين حتما
جديدي سبك درباره و شده صادر ايشان امضاي با بيانيههايي انداختند راه به هنرمند
نقاشان جوانان ، آن تمام ميبينيم بعدها كه دادهاند توضيح كردهاند ، ابداع كه
بيانيه است ، آمده مجموعه اين در بيانيهها اين از برخي.شدهاند معروفي
و شيرين بسيار بيانيهها...و اكسپرسيونيستها فوتوريستها ، سوررئاليستها ،
غريب كاري ميخواستهاند آنان كه ميبريم پي آنها خواندن وراي از.خواندنياند
در عمل مهمترين تغيير و ابداع من نظر به و دهند تغيير را هنري محيط و دهند انجام
.است هنر عرصه
چه معرفينامهها اين در.است پرداخته هنرمند معرفي به آثاري مجموعه ، اين در&
نوشتن باب در ايراني نويسندگان براي ميتواند كه كرديد پيدا مثبتي ويژگيهاي
بگيرد؟ قرار استفاده مورد هنرمندان بيوگرافي
آن آكادميك معني به بيوگرافي قالب در وجه هيچ به مجموعه اين در هنرمندان معرفي
اين.است نوشته "رودن" و "سزان" به راجع "ريلكه" نمونه عنوان به نميگيرد قرار
آن از را خودش تفسير ريلكه.است هنرمند آن از ريلكه احساسات و برداشتها نوشتهها
.بشناسيد ريلكه نگاه از را هنرمند آن ميتوانيد شما و ميكند بيان شما براي هنرمند
امكان يا و باشد تحريف از خالي و مستند نوشتهها تمام كه داريد اطمينان آيا&
باشد؟ شده حذف دولتها روز آن سياستهاي از متاثر هنرمند ، يك نام كه دارد
آن نشر علت و انتشار مكان انتشار ، تاريخ يك هر براي و بوده مستند تماما نوشتهها
است آمده مجموعه اين در مشهور هنرمندان تمامي نام تقريبا اما.است شده قيد مطلب
به راجع "هيتلر آدولف" سخنراني متن شده ، ترجمه كه كتابهايي جالبترين از يكي اما
است جهت آن از كتاب اين جذابيت.نازيهاست دوران در مدرن هنر از بزرگ نمايشگاه يك
هر.ميكند صحبت معاصر هنر به راجع چگونه خشونت ، آن با هيتلر مثل انساني ببينيم كه
...!كند هضم است نتوانسته هم خيلي را مدرن هنر كه چند
اين.دادهايم قرار بيشتر ، صفحات تعداد و بزرگ قطع با كتاب چند مجموعه اين در
"ريورا ديهگو" زندگي ،"دالي سالوادور" و "بيكن فرانسيس" با گفتوگو شامل كتابها
هانري" نوشته هنر باب در تحقيقات و نوشتهها ،"لوكلزيو" نوشته "كالو فريدا" و
ژان" نوشته "پيكاسو" ،"سابارتس" نوشته "خاطرهها و پرترهها پيكاسو ، " ،"ماتيس
.است "آپولينر نوشته" هنرمندان و هنر باب در نوشتههايي" ،"كوكتو
هنوز اما كنم اضافه ايران هنر به راجع هم جلد مجموعه 10 اين به كه كردم فكر اما
صورت به مجموعه اين يا بگيرد قرار مجموعه اين در افرادي چه نام اينكه به راجع
كار اين انجام اما نگرفتهام مشخصي تصميم باشد ، آثار بررسي و نقد يا گفتوگو
.بود خواهد بسيار احتياط نيازمند
18-لينچ زبان از لينچ
روح نيمهتاريك
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
اين بيشتر اينكهدارد دنبال به را عظيمي هراس است ، بين در رازي حتما اينكه
بگويم طور اين ميتوانم.است هولناكي چيز بيايد ، چشم به كه است آن از فراتر رازها ،
از شب در مردي مثلا.ميگيرد اشتباه ديگري چيز با را آن و ميبيند را چيزي آدم كه
ديده را چيزي همان دقيقا آدم شايد.است دستش در چيزي و ميگذرد پنجرهاي كنار
بر و دور كه باشد چيزي همان عين درست آدم توهمات شايدميكرده را تصورش كه باشد
برود آنجا به درواقعيت بتواند آدم اگر.نيست طور اين اوقات بيشتر ولي.ميگذرد آدم
به خاطر ، همين بهميشود سرخورده توهمآميزش سفر از افتاده ، اتفاقي چه ببيند و
.كند مجسم را بقيهاش ميتواند آدماست جالب خيلي چيز ، هر اجزاي و تكهها من نظر
را خودش سير دارد چيزي هر ميدانيم كه ما.است سهيم آن در هم آدم خود صورت ، اين در
.دارد ادامه سير اين اغلبشان در ولي نيست ، طور اين خانهها همه در.ميدهد ادامه
خاطر همين به.ميدهند ادامه را سيرشان نميكنيم ، هم را تصورشان حتي كه چيزهايي
همين از و ميآيند مردم.ميسازند شكلي اين برنامه همه اين تلويزيون ، در كه است
به هميشه آدم انگار.است ذهن كردن تميز جور يك مثل برايشان.ميگويند چيزها جور
.ميدهند نشانش و ميگذارند رويش بر اسمي دارند آنها حالا و بوده ، باخبر آن از نوعي
.ميدهد ادامه خودش سير به دارد كه هست زيادي رازهاي حال ، هر در
ياد به كسي هر.شده تبديل تازهاي بازي لوس به تلويزيوني برنامههاي اين ولي &
اين كسي چه با پس پرسيد ميشود خب ، .كردهاند حرمت هتك او به بچگي در كه ميآورد
نكردهاند؟ را كار
اتقاقي چنين كند تصور اينكه به مريضي هر بگويند ميخواهند آنها همه اما بله ،
اگر.نيفتاده اتفاق اين درواقع كه حالي در ميكند ، نياز احساس افتاده ، برايش
كس هيچميپاشيد هم از خانواده كل و ميشد ثبت ذهن در نوعي به تصويرش بود ، افتاده
مردم:است طور همين چيز همه روزها اين چون نيفتاده ، اتفاق اين كه نميكند باور هم
.ميكنند باور را چيز بدترين فقط
شده تشديد كاملا شكلي به را "شرارت" كه واميدارد را نقاش يا فيلمساز اين آيا &
؟"آبي مخمل" در بوث فرانك مثل بكشد؟ تصوير به تصور ، غيرقابل يا
يا ميكند ، متمايل درون به بيشتر خيلي يا ميبرد ، فراتر خيلي را آدم ميكنم فكر
.ميرساند قضيه از متفاوتي زاويه به
دادهايد ، ادامه حالا تا را آن و كرديد شروع بچگي از را نقاشي اينكه به توجه با &
چيزهاي همه كه است جايي است؟ اصلي فعاليت حكم در برايتان هم هنوز ميكنيد حس آيا
ميآيد؟ آن از ديگر ،
زندگي در ديگري چيز هر مورد در كه هست نقاشي در چيزهايي.است طور اين واقعا
با كه هست چيزهايي.است طوري همين هم موسيقي.است طور اين نقاشي ، ذات.دارد كاربرد
من ، براي هم فيلمسازي.ميپردازد چيزها همين به عملا نقاشي.نميشود بيان كلام
كه هست چيزهايي ولي زيادند ، داستانها و كلماتبرميگردد چيزها همين به بيشتر
زيباي زبان همان اين.نيست بيان قابل كلام ، با و كرد بازگو سينما با ميشود
نقاشي قواعد همه با و تصاوير همنشيني با زمان ، با كه است زباني اين.سينماست
.ميشود مربوط آن به ديگر ، مسائل همه كه است چيزي تنها نقاشي.دارد سروكار
سينما؟ تا ميدانيد بيشتر نقاشي از ميكنيد حس &
جور يك و داريم "دانستن" جور يك.نميدانم زياد كدامشان هيچ درباره واقعا
درباره و بايستم مردم جلوي بتوانم كه نيستم افرادي آن از من.روشنفكرانه دانايي
روبهروي اگر.نميخورد دردي هيچ به من مورد در روش اينكنم سخنسرايي كارم شيوه
و كنش خودت از بزند ، حرف تو با و بگذارد اثر تو در كمكم و بنشيني نقاشي تابلوي يك
به چيزهايي.ميشوي مواجه هشيار نيمه و شهودي حالت جور يك با.ميدهي نشان واكنش
روي فيلمنامه در وقتي:است طور همين هم فيلم از صحنهاي مورد درميآورند رو تو
و سيال برايت ميسازي ، را صحنه آن داري وقتي ولي.بخواني را آن ميتواني است ، كاغذ
را آن و ميكند درستش باشد ، نارسا آدم نظر به جملهاي اگر.بود خواهد انعطافپذير
و چنين بايد ريتم يا باشد طور فلان بايد نور كه ميدهد تشخيص.ميگيرد ديگري طور
قرار هم كنار عناصر همه وقتي فقط متاسفانه.ميزنند حرف آدم با اينها.بشود چنان
بايد.باشد آماده و حاضر بايد آدم بنابراين.ميزنند حرف آدم با واقعا ميگيرند ،
.باشد خاص دنياي آن در بايد.باشد زنگ به گوش
قادر چون بود ، زيبا قدر آن من براي "كني كلهپاك مرد" فيلم كه است خاطر همين به
.نداشت وجود برايم ديگري دنياي هيچ.كنم زندگي جا همان و شوم غرق دنيا آن در بودم
سرنخي هيچ من و بوده محبوب خيلي موقعي يك ميگويند مردم كه ميشنوم ترانههايي گاه
گم:است ممكن چيز زيباترين اينبودهام "دنيا آن" در موقع آن چون ندارم ، آنها از
فاجعه تقريبا موجود ، فشارهاي و پول خاطر به حالت ، همين حالا.ديگر دنيايي در شدن
چيز هر سطح به فقط فيلمها از خيلي.شده سريعتر خيلي ساختن فيلم.ميشود محسوب
كيلومتر سرعت 80 با آدم وقتي چون كنند ، نفوذ قضيه اعماق به نميتوانند.ميپردازند
كند توقف قايق اگر ولي.برود زيرسطح به نميتواند ديگر كند ، "آب روي اسكي" ساعت در
آن حسابي ، و درست ايدههاي.ميكند نفوذ آب زير به آدم _ كند كم را سرعتش حتي يا -
.زيرند
است ، دشوار مشخص ، ايدههاي درباره بحث كه گفتهايد اغلب قبليتان ، گفتوگوهاي در &
چيست؟ حرف اين از منظورتان.اند"انتزاعي خيلي" چون
آيا ولي ميفهمم ، را اين جورهايي يك هم من و بزند حرف كه ميخواهند آدم از مردم
طور چه مشخص ، چيز هر كه اين توضيح نميكنند؟ تكرار را چيز يك درست همه واقعا
تكرار را حرفها اين مدام آدم كه است اين ديگر مشكل.است غيرممكن ميافتد ، اتفاق
درباره كردن فكر به ميكند شروع آدم كه است اين قضيه اصل.كند خسته را همه و كند
;است چطور كه ميبيند ميبيند ، را آن ناگهان بعد مشخص ، چيز يك كشيدن تصوير به نحوه
ميزند ، حرف چيزها اين از آدم وقتي است ، سخت.ميرود فراتر كمي هم اين از جادو و
.باشد شاعر آدم كه اين مگر ;ميشود كوچك بزرگي هرچيز
تماشاگر نگاه
معتمدي سليمه آثار نمايشگاه به نگاهي
تجربي و پرتوان
نقديپري ليلا
بزرگ تجربههاي راه نيمه در هنوز اما ميكند ، نقاشي سالهاست چه اگر معتمدي سليمه
ميرسد نظر به البته و ميآموزد نقاشي آزاد دانشگاه آخر سال دانشجويان ميان در و
آب تكنيك با قبول قابل فيگورهايي بتواند كه است كرده كار قدر آن است پركار بسيار
آب به اندكي نيست ، طراحي به بيشباهت كه او رنگي نقاشيهاي امابيافريند مركب
رنگهاي كنار در متحرك و تند خطوط بيثباتي ، شلوغي ، كه چرا زده ، لطمه او مركبهاي
همه) فيگورها طراحي نوع البتهميدهد آزار را بيننده ذهن خام ، گاهي حتي و تند
نوع حتيدارند طراحي در قوي دست يك از نشان (هستند فيگوراتيو معتمدي سليمه آثار
ديده كه چيزي نهايت در نيست ، اما بيتجربه و خام هم سطوح شكستن و تقسيمبندي
و سرد و بيتفاوت چهرههاي با زنان او كارهاي ميان در.نيست موفق چندان ميشود ،
بكاوند ، را وجودت عمق ميخواهند گويا.ميشوند خيره بيننده چشمهاي در عميق نگاهي
ديده هم او صورت در نگاهها همان ميشوي متوجه ميبيني نزديك از را نقاش وقتي
خودي چشمها و صورت ظاهري لايههاي پس در هم پنهان ذكاوتي و هوش البته و ميشود
را آثارش سطوح وقتي پيكاسو ابتدايي نقاشيهاي مثل شكستهاي خطوط.ميدهند نشان
اثر برروي تمركز اجازه كه پرشتابند قدر آن ميشكند را او چهرههاي سطوح كه ميشكست
حس نشده استفاده تند گاهي و مورب خطوط اين از كه جاهايي.ميگيرند مخاطب از را
با را آنها ميتوان كه پرانرژياند و پخته قدري به طراحي و رنگها نوع حتي و سكون
تشكيل درست و محكم بسيار خطوط از تابلوها بيشتر.كرد قياس خوبش بسيار مركبهاي آب
ذهن ملكه نقاش براي قدر آن قضيه اين حتما دارد ، قرار خود سرجاي چيز همه شدهاند ،
بسيار حس با و خودبخود چيز همه نميكند ، فكر تركيببندي به اصلا كار حين كه شده ،
را خودش كردن نقاشي براي معتمدياست خوب بسيار اين ميگيرد ، قرار خود سرجاي زياد
نقاشي خوبي به ميتواند ، بخواهد كه وقت هر و است نقاش ذاتا بلكه نميكند ، مجبور
از و است حسي كاملا معتمدي نقاشيهاي.ندارد هم كردن فكر به احتياج حتي كند ،
عدم به متهم را او نقاشي گاهي ، است ممكن ولي نيست بد اين آمده ، بيرون تعقل محدوده
متفاوت تركيببندي با البته و خاص موضوع يكسري به محدود كه معني اين به.كند تفكر
چنين يك كرده ، نقاشي آماتور صورت به سالها دانشگاه فضاي از جدا كه كسي براي.شود
زن نقاشان از يكي ميتواند و است خوبي نقاش او شكل هر به.ميرسد نظر به بعيد چيزي
شد ، برگزار هنر فرهنگسراي گالري در كه او نمايشگاه در كه ديگري نكته شود ، ايران خوب
گزينشي نتوانسته دارد ، كه فراواني آثار خاطر به او كه بود اين كرد جلب را نظرها و
.باشد داشته آنها نمايش براي مناسب
متولد.ميكند كمك او شخصيت شناخت به بيشتر كه داشتيم كوتاهي گفتوگوي معتمدي با
درس آزاد دانشگاه در فرزند داشتن و ازدواج از سالها گذشت وجود با و است 1340
نمايشگاه اولين نمايشگاه اين و كرده شركت هم زيادي نمايشگاههاي در.ميخواند
.اوست انفرادي
آمدهاند؟ وجود به چه براي و چگونه شكسته و متحرك خطوط اين&
و آمدم دانشگاه به استادانم تشويق با كه اين از بعد كردم ، شروع رئال طراحي از من
ديگر چيز يك دنبال به.نميداد جواب من به طراحي نوع آن ديگر شناختم ، را تناسبات
يك.ميكردم تجربه را مختلفي روشهاي و ميرفتم پر دست با هميشه هم كلاس در.بودم
.دادم ادامه را همين و ميدهد جواب من به بيشتر فرمها اين كه ديدم وقت
زده؟ لطمه نقاشيهايتان به تند خطوط و شكسته سطوح اين كه نميكنيد فكر &
وحدت و كلي هماهنگي يك به كردم سعي من ولي كرده ايجاد شلوغي يك شدن شكسته اين
كه اين وجود با ميكنم فكر و بودم كثرت در وحدت مفهوم دنبال به و برسم نهايي
يك به ميشود ديده آنها در بزرگ و متوسط ريز ، متنوع ، سطوحي و شده خرد خيلي فرمها
.كردهاند پيدا دست واحد هماهنگي و تعادل
خوبي به آثار اين كنار در و شدهاند كار ماهرانه و روان و خوب بسيار مركبها آب &
.ميدهند نشان را خود
دروني و حسيتر بسيار ميكنم احساس.است نقاشي از شيرينتر خيلي من براي مركب آب
خاطر به هم را آبرنگ ميكردم كار قبلا كه آبرنگهايي به برميگردند شايد.ترند
.دارم را بودنش حسي اضافه به حالت همان مركبها آب اين در.داشتم دوست خيلي لطافتش
كار به را خاصي زيبايي متنوع ، و روان خطوط و جذاب بافتهاي ايجاد كه اين ضمن
.ميكنم استفاده چوب چسب گاهي و آكولين مركب ، آب از كارها اين براي منميدهد
يك كه اين مگر بردارم دست كردن نقاشي از نميتوانم ديگر ميكنم ، كار مركب آب وقتي
.شوم بلند كار روي از و كند دور كار فضاي از مرا خارجي عامل
دارد؟ وجود ايران در نقاش زنان براي مشكلاتي چه ميكنيد فكر &
و همسر ازدواج از پس و خانواده ازدواج از قبل.نداشتهام مشكلي وقت هيچ خودم من
.ميشود ديده مثبتي حركات الان هم جامعه در.بودهاند مشوقم هميشه فرزندانم
هرچه.است اميدواري جاي واقعا و شده بيشتر خيلي مردم آگاهي جهت در تبليغات
.ميشود حل راحتتر مشكلات باشد ، بيشتر بينالمللي اطلاعات و ارتباطات
|