لوئيس ديويد با تحليلي فلسفه خداحافظي
فلسفي پرسش يك و صد
17_ زندگينامه:هابز توماس
يادداشت
لوئيس ديويد با تحليلي فلسفه خداحافظي
تاثيرگذار منطق و فلسفه حوزههاي از بسياري در كه آمريكايي ، فيلسوف لوئيس ، ديويد
از سال 1962 در فلسفه رشته در را خود ليسانس لوئيس.درگذشت پيش چندي است بوده
دانشگاه از سال 1967 در فلسفه ، در نيز ، را خود دكتري درجه و گرفت سوارتمر دانشگاه
از و بود A.L.C.U فلسفه دپارتمان عضو سال 701966 ، از گاه آن.كرد اخذ هاروارد
.بود پرينستون دانشگاه فلسفه گروه استاد گذشت ، در كه پيش ماه چند تا 1970
اشيايي و ممكن جهانهاي ساير
آن موجودات و ما فعلي جهان كه واقعياند قدر همان هستند آنها در كه
نصيري موسي
از است بوده زياد بسيار تحليلي ، فلسفه گوناگون حوزههاي در لوئيس ديويد تاثير
.علم فلسفه و فلسفي منطق تا گرفته موجهات منطق و متافيزيك زبان ، فلسفه ذهن ، فلسفه
غرابت از ناشي يكسو از امر اين است ، دشوار بسيار لوئيس ديويد اهميت و تاثير توضيح
.لوئيس آرا پيچيدگي از ناشي ديگر سوي از و است ايران در فلسفي و منطقي اينحوزههاي
اين از كدام هر معرفي به سطري چند ابتدا مجزا قسمتهاي در نوشته ، اين در لذا
آن در لوئيس رهيافت ثغور و حدود ضمني طور به و ميپردازيم تحليلي فلسفه حوزههاي
جا آن تا تنها حوزهها اين از كدام هر معرفي كه است بديهي ميكنيم ، معرفي را حوزه
.آورد فراهم زمينه آن در لوئيس آرا معرفي براي را لازم مقدمات كه ميپذيرد انجام
زمينه آن در لوئيس نظريات و آثار به بيشتر تفصيل با ديگر ، بخش در گاه آن
.ميپردازيم
:ذهن فلسفه
و فلسفي روانشناسي روانشناسي ، فلسفه شامل كه است فلسفه از شاخهاي ذهن ، فلسفه
با آنها ارتباط چگونگي و ذهني پديدههاي ماهيت با كه است متافيزيك از حوزههايي
- ذهن مسئله ذهن ، فلسفه در اصلي متافيزيكي مسئله.دارد سروكار واقعيت علي ساختار
يا هستند فيزيكي ذهني ، پديدههاي آيا اينكه از است عبارت اجمالي طور به كه است بدن
در متافيزيكي مسائل ساير.ميشوند مربوط فيزيكي پديدههاي به چطور نه ، اگر و نه ،
اين و شخصي ، هويت مسئله ،(اختيار) آزاد اراده مسئله از عبارتند ذهن فلسفه حوزه
كه پديده همين مثل) ممكناند؟ غيرعقلايي پديدههاي بشود ، اگر اصلا چطور ، كه مسئله
.است غيرعقلايي فعاليت يك كه ميمالد ، گول را خودش سر ميگوييم خودمان عرف در ما
(.ميدهيم انجام را كارهايي چنين چگونه ما كه است اين مسئله
انگليسي فيلسوف به را آن نسب ميتوان كه است رهيافتي كاركردگرايي ذهن ، فلسفه در
مدعي ميكرد بيان او كه آنچنان و رساند (18781817) لواس هنري جورج نوزدهمي ، قرن
.است عصبشناختي ذهني ، رويداد اما نيست ذهني عصبشناختي ، رويداد هر كه هرچند:است
آن علي نقش ميكند ، ذهني پديده يك را ، عصبشناختي رويداد يك آنچه كه بود مدعي او
.است ارگانيسم در
البته).است كاركردگرايي از او جانبداري ذهن ، فلسفه در لوئيس تاثير از بخش يك
در دو هر هرچند است ، متفاوت رهيافت اين از پاتنم دفاع با كاركردگرايي از دفاع
(ميشوند شمرده كاركردگرا ذهن ، فلسفه
:ذهن فلسفه و لوئيس ديويد
نظريه براي برهاني" يعني او اثر سه از ناشي بيشتر لوئيس ديويد شهرت ذهن ، فلسفه در
"مريخي درد و ديوانه درد" ،(1972) "فيزيكي رواني و نظري هويتيابي" (1966) "هويت
:ذهني حالتهاي كه ميكند استدلال كاركردگرايي نظريه از طرفداري به او.است (1980)
ماترياليستي نظريه از جانبداري در و ميشوند تعريف تيپيكشان علي نقشهاي وسيله به
وسيله به ذهني ، حالتهاي متمايزكننده علي نقشهاي كه ميكنند دفاع نظر اين از
.ميشوند معين فيزيكي حالتهاي
و عادي فهم در كه معمولي عبارات همين كه ميكند جانبداري نظريه اين از او واقع در
مفاهيم ضمني طور به كه ميدهند تشكيل را نظريهاي ميروند ، كار به عرفي روانشناسي
"تحليلي كاركردگرايي" ميتوان را لوئيس كاركردگرايي.ميكنند تعريف را روانشناسانه
را آنها نظاير و "خواست" ،"باور" قبيل از ذهني محمولهاي تعريف اساس اين برناميد
رمزي جمله صورتبندي و عرفي روانشناسي از معمولياي عبارات تركيب وسيله به ميتوان
آن روي از چگونه و چيست رمزي جمله اينكه)آورد دست به تركيب ، آن براي (Ramsey)
ميتواند ، علاقهمند خواننده كه است جزئياتي ميآيد دست به ذهني محمولهاي تعريف
(كند دنبال را آن (1966) لوئيس در نكنم اشتباه اگر
:زبان فلسفه
و كاركردهايش نحوه زبان ، چيستي و ماهيت باب در است فلسفي بررسيهاي و مطالعات
.زباني معني درباره كاوش و آن كاربرد
نظريه" شامل بهعلاوه اما است شده متمركز معني نظريه روي بر معاصر زبان فلسفه
.ميگردد نيز "زبانشناسي فلسفه" و "فلسفي كاركردشناسي" ،"صدق نظريه" ،"ارجاع
مبني بر:است چنين اجمال ، نحو به است ، بحث مورد معني نظريه در كه اصلياي مسئله
و هستند؟ معناداري زباني عبارات اصواتي ، يا مشخص فيزيكي علائم كه است خاصيت كدام
را خودش متمايز معني اصوات ، يا علائم از معين مجموعه هر كه است ويژگي كدام مبني بر
ارجاع نظريه در.دارد وجود رقيب نظريه حداقل 9 اكنون "معني" ماهيت باب در دارد؟
خارج عالم در چيز چند يا يك به زباني عبارات اساس چه بر:كه است آن سر بر بحث
"توصيفي نظريه" يكي دارد ، وجود معروف بسيار پاسخ دو هم حوزه اين در ميدهند؟ ارجاع
"علمي نظريه" ديگري و
نظريه تلاقي ، نظريه تطابقي ، نظريه از ميتوان آن ، تعريف پيرامون هم ، صدق نظريه در
در ميتوانند علاقهمندان كه برد نام ديگر نظريه چندين و حذفي ، نظريه عملگرايي ،
.كنند دنبال را آنها خود جاي
:زبان فلسفه و لوئيس ديويد
و ،(1969) "قرارداد" كتاب خاطر به عمدتا لوئيس زبانشناسي ، و زبان فلسفه در
.است يافته شهرت (1970) "زبان و زبانها" و (1970) "عمومي دلالتشناسي" مقالات
.دارد مورگنشترن و فننويمان كارهاي در ريشه "قرارداد" درباره او نظريه
پايهاي مفاهيم.ميكند قلمداد "تركيبي مفاهيم" مثابه به را ،"زباني معنايي" او
نسبت را مصاديق (زباني علائم) نشانگرها به كه هستند توابعي واژگاني اجزا براي
.كردهايم درج آنها در نيز را ممكن جهان و متني فاكتورهاي كه ميدهند
آنها كه است آني گروه ، يك زبان و "معاني" به "جملات" از هستند توابعي زبانها ،
.دارند اعتماد و صداقت قرارداد يك برايش
:موجهات منطق
را معنايي و نحوي نظام يك قالب در امكان و ضرورت ادات حاوي جملات منطقي بررسي
دو يكي با بگذاريد باشد ، نشده دستگيرتان زيادي چيز گفتم آنچه از است ممكن.گويند
نيست ممكن" يا "است شكل يك دايرهاي هر ضرورتا" جمله.كنم روشنتر را موضوع مثال
و "ضرورتا" مفاهيم حاوي جملات اين بگيريد ، نظر در را "باشد هم مربع دايره يك كه
منطق" در جملات اين صورتبندي و بررسي و مينامند "جهت" را اينها ميباشند ، "ممكن"
به را آن ريشه كه) "ضرورت" معناي از رايج تفسير يك اساس بر.ميگيرد صورت "موجهات
جهان هر در" كه است اين "است شكل دايرهاي ، هر ضرورتا" معني (ميرسانند لايبنيتس
آرا معركه خود چيست "ممكن جهان" معني دقيقا كه اين "است شكل دايرهاي ، هر ممكني ،
يك لحظه هر در كه كنيد فرض ميتوانيد شما ، براي ذهني تصوير يك ايجاد براي اما است
را خودش به خاص وضعي عالم لحظات ، اين از كدام هر در بگيريم ، عالم از سهبعدي عكس
از يكي در ممكناند جهان يك عكسها اين از هركدام ميكند فرق ديگر لحظه با كه دارد
.هذا علي قس و بيداريد يكي در خوابيد ، شما آنها
:موجهات منطق و لوئيس ديويد
است آورده دست به ديگرش مهم اثر دو از را شهرتش لوئيس موجهات ، منطق و متافيزيك در
كثرت باب در" مشهورش ، كتاب ديگري و (1968) "مور موجهات منطق و همتا نظريه" يكي
ساير كه معني بدين:است واقعگرايي مدافع لوئيس حوزه ، اين در (1986) "عوالم
و ما فعلي جهان كه هستند واقعي قدر همان است آنها در كه اشيايي و ممكن جهانهاي
هر آن در كه است داده بسط را موجهات منطق از استانداري غير شكل لوئيسآن موجودات
.ميگردد نقض همانيها اين بودن ضروري لذا و دارد وجود جهان يك در حداكثر شي
همانيها ويژگيها آن داراي ممكن جهان هر در كه اشيايي مجموعه وسيله به ويژگيها
جهانها ، آن در كه جهانها از مجموعهاي مثابه به قضايا و ميشوند تعريف ميباشند
.هستند صادق
:علم فلسفه و فلسفي منطق
خلاف" نام به چيزي به اساس در است پرداخته بدان حوزهها اين در لوئيس كه چه آن
.ميگردد باز ها"واقع
.تالي را q و مينامند مقدم را q.p گاه آن p اگر فرم به هستند گزارههايي شرطيها ،
تقسيم ، يك ميشوند ، تقسيم مختلف ملاكهاي با و متفاوت نظرهاي از شرطي ، گزارههاي
است شرطيهاي خبري ، شرطي ;التزامي شرطيهاي و خبري ، شرطيهاي به است آنها تقسيم
نكشت ، را كندي اسوالد ، اگر" مانند ميباشند خبري وجه در دو هر آن تالي و مقدم كه
بود ، نكشته را كندي اسوالد ، اگر" مانند شرطياي اما "كرد را كار اين ديگري شخص پس
حالت در آن مقدم مثلا كه چرا است التزامي شرط يك ".ميكرد را كار اين ديگري كس
كه هستند التزامياي شرطيهاي واقع ، خلاف شرطيهاي.نميباشد واقع جهان از اخبار
شده پرت طبقه آپارتمان 100 اين از اگر" مانند.ميگيرند فرض پيش را مقدمشان كذب
مسئله كه كرد دقت بايد اما است مفروض مقدم ، كذب شرطيها نوع اين در "ميمردم بودم ،
تنها اگر يعني نيست مقدم كذب به وابسته شرطي قضيه كل صدق كه است آن شرطيها اين
اين كه است دليل همين به واقع در.ميخورد برهم شرطي صدق كنيم ، عوض را تالي
و صورتبندي مسئله و متفاوتاند (مادي) معمولي شرطيهاي از واقع خلاف شرطيهاي
.است پيچيده بحثي خود آنها روابط بررسي
:فلسفي منطق و لوئيس ديويد
(1973) ،"واقعها خلاف" كتاب حاصل بيشتر لوئيس معروفيت علم ، فلسفه و فلسفي منطق در
كار اهميت.است (1976) ،"شرطي احتمالهاي و شرطيها احتمالهاي" و (1973) "عليت" ،
آورده فراهم واقع خلاف شرطيهاي براي صوري سمانتيك يك او كه است حيث اين از لوئيس
.است كارآمدتر رقيب نظريههاي هم از و ميدهد توضيح را آنها صدق شرايط هم كه است
كه ممكني جهان نزديكترين در آن تالي اگر است صادق واقع خلاف يك لوئيس منظر از
.باشد صادق است ، صادق مقدمش
..اگر است e علت c:است كرده حمايت نيز واقعها خلاف قالب در عليت تحليل از لوئيس
c تا e از رويدادها از زنجيرهاي يا و نميداد رخ نيز e بود نداده رخ c اگر يا.
.است وابسته بعدي به واقع خلاف نحو به آن عضو هر كه است شده كشيده چنان
را شرطي احتمالهاي ميدهد نشان كه است داده ارائه خلفي برهان او علاوه به
.نمود معرفي شرطي ، از نوعي هيچ احتمالهاي وسيله به نميتوان
:خاتمه
سفرهاي بصري ، تجربه:پيرامون مباحثي شامل لوئيس ديويد تاليفات حوزه علاوه به
،dese گرايشهاي باور ، مثابه به خواست ذهني ، و عيني احتمالهاي هويت ، و بقا زماني
.ميگردد نيز ديگر حوزه چندين و نظري اخلاق زنداني ، معماي تصميم ، نظريه امري ، منطق
فلسفي ديكشنري از مختلفي مقالات از برگرفته عمدتا آمد نوشته اين در كه چه آن
كه است آن نگارنده اميد بود ، سال 1999 در شد منتشر اودي ، رابرت ويراسته كمبريج ،
اصلي متن به رجوع با علاقهمندان تا باشد كرده فراهم را زمينهاي تنها مختصر ، اين
.گرامي يادش بشناسند ، بهتر چه هر را گذشته در تازه بزرگ فيلسوف اين لوئيس ، آثار
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
نبودن يا بودن:نهم مسئله
دارد؟ وجود ميز اين آيا:بپرسيد خودتان از حالابيندازيد اتاقتان ميز به نگاهي
از دوباره حالا.اتاق از بيرون برويد است ، ساده خيلي جوابش ميكنيد فكر اگر)
(دارد؟ وجود هم هنوز ميز آيا بپرسيد خودتان
(و 2 ديكتاتياي 1) هشتم و هفتم مسئله يادآوري
ديكتاتياي 30 دولتي ساختمانهاي از يكي جلوي در بمبگذاري از پس ديكتاتياي حكومت
بايد يا مخالف سران.گذاشت شرطي آنها آزادي براي و كرد دستگير را مخالف سران از تن
اپوزيسيون رهبران.شد خواهند تيرباران همگي يا بگويند را بمبگذار دو اسم حداقل
ميان از را نفر كه 2 بودند عقيده اين بر آنها از گروهي.داشتند اختلاف نيز خود بين
گروه امايابند نجات ديگر نفر تا 28 كنند معرفي بمبگذار عنوان به و برگزينند خود
شوند كشته همگي است سزاوار كه بود اين بر نظرشان و ندانسته درست را كار اين ديگر
اين بر تصميم تفرقه ، از پرهيز براينكنند آلوده خود دوستان خون به را خود دست اما
.كنند انتخاب را يكي راهحل دو ميان رايگيري با كه شد
و 2 ديكتاتياي 1 درباره بحثي
آن خاطرهانگيز نمونههاي.است داده رخ بسيار واقعي دنياي در گونه اين حكايتهايي
همه انضباط از نمره دو يا كرده را كار اين كسي چه ميگوييد يا":چشيدهايم همگي را
ميشود كم انضباطي نمره نه ديگر داستان اين وحشتناك نمونههاي در."ميكنم كم كلاس
.ميكنند حرام بسياري انسانهاي بر را زندگي بلكه اخراج ، مدرسه از كسي نه و
رياضيات به اصولا را مسئله اين بعضي.بود نازيها دوران تكراري قصه حكايت ، اين
يا شوند كشته همگي اينكه ميان است انتخابي مسئله اين نظر ، اين طبقميدانند مربوط
به حرفهاست اين از جديتر مسئلهاي چنين ولي.يابند نجات نفر دو جز به همگي اينكه
غير يا اخلاقي ما فعل هستيم ، اخلاقي مشرب كدام به معتقد ما اينكه به بسته حال هر
اخلاقي ، موقعيت يك با مواجهه در ما از هركدام كه است درستشد خواهد اخلاقي
اهميت از ما تصميمگيري اما ميگيريم ممكن كارهاي از يكي انجام به تصميم بالاخره
.است اخلاقيتر ديگر عمل از عمل اين فهميدهايم چگونه ما كه نميكاهد موضوع اين
از و داريد ايمان او صداقت و پاكدامني به كه قديسي كنيم فرض:ميزنم ديگري مثال
بهسوي شتابان و گريباندريده داريد ، اطلاع هم جامعه افراد اصلاح در او مهم نقش
قصد و هستند او دنبال به قدار و خونخوار دشمنان كه ميگويد شما به او.بيايد شما
معلم هرچه شر از و بكنند زمين از را نيكي و خوبي ريشههرگونه او كشتن با تا دارند
فرض.است ديگري جاي سوال اما.داد خواهيد پناه او به شما مطمئنا.شوند رها اخلاق
مي چه آنها به رفت؟ طرف كدام از قديس كه بپرسند شما از و سربرسند دشمنان كنيد
هم خوبيها همه و شد خواهد كشته او بدهيد ، لو را قديس اختفاي محل اگر گوييد؟
چيست؟ چاره.گفتهايد دروغ هم كنيد راهنمايي ديگري بهسوي را آنها اگر.مرد خواهند
بهخوديخود كارها بعضي و درست بهخوديخود كارها بعضي معتقدند وظيفهگرايان
و است اعمال ذات سبب به انسان اعمال بودن خطا يا صواب ديگر عبارت بهنادرستند
نتيجهگرايان اما.ندارد كارها نبودن يا بودن اخلاقي در دخالتي هيچ كار نتيجه
آن باشد خوب كاري نتيجه اگر.نيست بد يا خوب خود خودي به كاري هيچ معتقدند بالعكس
.است غيراخلاقي و بد عمل ، آن باشد ، بد آن پيامد اگر و است اخلاقي و خوب عمل ،
مشهورتر همه از آلماني ، فيلسوف كانت ، ديدگاه وظيفهگرايانه ديدگاههاي ميان از
.است معروفتر همه از سودگرايان ديدگاه نتيجهگرايانه ، ديدگاههاي ميان در و است
قيمتي هيچ به باشند ، وظيفهگرا ديكتاتيا مخالف رهبران اگر ملاك دو اين با حال
آنها براي هم دموكراسيبپوشند چشم نفر جان 2 از نفر رهايي 28 خاطر به نميتوانند
اما.باشد بخش مشروعيت مواقعي ، چنين در نميتواند رايگيري اصولانيست چارهساز
مرگ 2 كه چرا.داد خواهد رضايت اكراه با چه اگر نفر دو مرگ به باشند سودگرا اگر
اخلاقي جواز آنها عمل براي و بود خواهد ضررتر كم و هزينهتر كم نفر مرگ 30 از نفر
ميشديد وظيفهگرا ناظم ، برافروخته چهره با مواجهه هنگام مدرسه ، در شما.شد خواهد
سودگرا؟ يا
17_ زندگينامه:هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
آكسفورد
به كالج اعضاي كه بود مرسوم.ميگذشت تدريس سالن از خارج دانشجويان وقت بيشتر
متحركي تختهاي روي بر دانشجويان.ميخوابيدند بزرگي اتاقهاي در دانشجو پنج همراه
اطراف در ايشان تختهاي.ميگرفتند جا زيرهم نميشدند استفاده وقتي كه ميخوابيدند
زنگ.ميشد استفاده مطالعه براي كوچكتر اتاقهاي.بود استاد تخت از فروتر و
سبكي غذاي.ميشد نواخته صبح ساعت 6 زمستان در و صبح ساعت 5 تابستان در بيدارباش
قبل ساعت 11 را ناهار.بود آبجو ميدادند كه نوشيدنياي.ميشد فراهم صبحانه براي
بامداد در برخاستن زود قاعده اينميخوردند بعدازظهر ساعت 5 را شام و ظهر از
زود كه داشت خوش او گفتيم كه گونه همان.است نميكرده ملول را هابز احتمالا
را آنها و ميبست ريسمان با را سنگيني قلادههاي هابز.كند شكار زاغچه تا برخيزد
وقتي.ميگذاشت دام آنها براي پنير تكههاي با و ميكرد آغشته پرنده شكار چسب به
ميچسبيد پرنده به قلاده و ميكشيد را ريسمان هابز ميخوردند را طعمه زاغچهها كه
چه پرندگان اين با شكار از پس هابز اينكه درباره.بازميداشت پرواز از را او و
لوياتان ، درداشت ياد در همواره را خود شكارهاي خاطره هابز.نگفتهاند چيزي ميكرد
در" كه ميكند مقايسه پرندهاي با گشته سردرگم خود تعريفهاي در كه را كسي هابز
".ميشود بيچارهتر ميكند تقلا بيشتر چه هر و است آمده گرفتار دامي
ميگساري ، غرقه" دانشجويان كه گفت بهيموت ، خود ، كتاب در هابز بعد سال شصت
دهه چندين هابز اينكه گرفتن درنظر با.بودند "مفاسد ساير و قماربازي شهوتراني ،
ياد به هال ماگدالن از خود چه آن به او كه گفت بايد نبود ، آكسفورد در ديگر كه بود
زهرآگين انتقادي ايراد قصد به هابز اشاره اين مطمئنا است ، ميداده گواهي داشته ،
بسيار مكاني آكسفورد كه ميپذيرند نيز پژوهشگران بيشتر و است ، بوده دانشگاهها به
ميگساري ، .هستم خوشبينتر دانشگاهها وضعيت درباره شخصه به من بوده فاسد
تحصيلات دوره در دوستانم از برخي و من تجربيات مفاسد ساير و قماربازي شهوتراني ،
و شاگردان زندگي درباره داوري با و است ، بوده گوناگون دانشگاههاي در ليسانس
.است نكرده چنداني تغيير گذشته سال چهل طول در امر اين كه بگويم ميتوانم فرزندانم
قضاوت اين من محكم ، شواهد غياب در اما دارد ، درجاتي هم شهوتراني و ميگساري البته
دانشگاهي يا) آكسفورد از بدتر سال 1605 در آكسفورد وضع بگويم كه ميدانم بهتر را
.است نبوده ما زمان در (ديگر
از او كه گزارشي رفت ، ماگدالنهال به سالگي چهارده در هابز كه آنجا از
رفتار از او آغازين تجربههاي بازتاب بيشتر است ممكن ميدهد آكسفورد بيبندوباري
علايق بين.است ميگذشته واقعا آنچه از گزارشي تا باشد بزرگسالترش همشاگرديهاي
.دارد وجود بسياري تفاوتهاي ساله شانزده يك با ساله چهارده نوجوان يك احساسهاي و
هنگامي.است بوده تماس در دانشجوياني چه با ماگدالنهال در هابز كه نميدانيم ما
و ميكنند درست نزديكي روابط هم با يا باشند ، خوابگاه يك در هم با دانشجو پنج كه
با هابز دهد نشان كه نداريم دست در شاهدي هيچ ما ميخزند خود تنهايي درون به يا
چونان او.باشد كرده برقرار نزديكي دوستي آكسفوردياش همشاگرديهاي از هيچيك
كه باشد گذارنده دانشجوياني ميان در را دردناكي تجربه بايد ساله چهارده دانشجويي
او است ممكن اين و بود بيمارگون فردي همچنين هابز.داشتهاند سال بيست تا شانزده
ميتواند حدي تا فرضها اين.باشد كرده جسمي آزارهاي و بذلهگوييها براي هدفي را
نقشهها تماشاي و پرندگان شكار چون تنهايي كارهاي به چرا او كه دهد توضيح
ميآوردند ، در پرواز به را خيال هابز ، گفته به كه ، نقشههايي ;است ميپرداخته
.ميكند جدا ديگران از پيش از بيش را فرد كه پروازي
.باشد شده آشنا بودهاند او سال هم بيش و كم كه ديگر دانشجوي چند با هابز شايد
از سال دو كه السولز ، كالج از مانوارينگ ، راجر با ورودش از بعد سال دو او گويا
افراطياي سلطنتطلبانه عقايد دليل به بعدها مانوارينگ.شد دوست بود جوانتر هابز
.ميكرد تبليغ اول چارلز مطلقه قدرت نفع به اوشد مشكل دچار پارلمان با
بودهاند آكسفورد در دانشجو پانصد و هزار دو تنها هفدهم قرن آغاز در كه آنجا از
.است قابلقبول فرضي ميشناخته هم را خود كالج از خارج دانشجوياني هابز كه فرض اين
جيمز ديدار آكسفورد ، در هابز اقامت هنگام رويدادهاي برجستهترين از يكي قاعدتا
اول جيمز به آثارش در هابز كه ارجاعهايي همه.است بوده سال 1605 آگوست در اول
متحد در جيمز خواست اگر كه ميگويد هابز.دارد او به هابز علاقه از نشان دارد ،
هيچگاه داخلي جنگ ميشد ، حقق بزرگ بريتانياي" چارچوب در انگليس و اسكاتلند كردن
آنچه از است فلسفي روايتي چونان هابز بزرگسالي نوشتههاي از بسياري.نميآمد پيش
هنري شاهزاده پسرش براي جيمز كه كتابي.ميگفت خود درباره حكومتش دوران در جيمز كه
آن از قطعهاي.شد چاپ تجديد اليزابت مرگ از كوتاهي فاصله با پادشاهي ، درخت نوشت ،
:است چنين ميكند خلاصه را كتاب كل كه
نميبخشد خداوندگاري بيهوده پادشاهي هيچ به خداوند
ميجنبد چوگانش ضرب به همه او پادشاهي در كه است رو همين به
كنند بندگي را ايشان بايد نيز پادشاهان اين رعاياي كه است رو همين به و
:كنند خدمتش و باشند داشته بيم خداي از برابر در بايد نيز شاهان پس
بچشي را پادشاهي شادي ميخواهي اگر نيز تو پس
بنگر آسمانيات پادشاه جايگاه به
برآور او قوانين از را خود قوانين همه و
باشي او مقام قائم چونان بايد اينجا در تو بنابراين
باش بيپرده و كردار راست باش ، قدم ثابت ده ، پاداش را عدالت
نهند گردن درستي به كه بكوش و كن ، سركوب را سركشي
اويي چشمان پيش هميشه كه گويي ميرو ، همينگونه همچنان
ميكند مبتلا را كافران و ميدارد ، نگاه را مومنان كه كسي همان
بدرخشي پادشاهي فضيلتهاي در بايد تو پس
باشي آسمانيات قدرتمند پادشاه نشانگر بايد و
يادداشت
(6)نبود؟ احمق ميتوان چگونه
!عالم خاك !وا
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
آنها ، بالاي واحد و ما كناري واحد ما ، همسايگان از واحد دو بين پيشتر روز چند
برعكس ، من براي بود ناراحتكننده همه براي بحث و جر اين اگر افتاد ، اتفاق بگومگويي
ظاهرا داستان.نوشتن به كردم شروع ميخواستم آنچه يافتن از خوشحال و برداشتم قلم
واحد مراعات رفتن راه در و است تپل كمي يك بالاييها واحد بچه كه بود قرار اين از
ميرفته ، راه اينها سر روي گرپگرپ شب نصفه و شب طور همين و نميكرده را پايينيها
كليد من كه بود بعدازظهر حدود 5 ساعت.بودند آمده سطوح به ديگر هم پايينيها
لاي از درشت و ريز بچههاي.بود شده واويلا.شدم آپارتمانيمان مجتمع وارد انداختم
.شوند گلاويز هم با بود نزديك هم بزرگترها و كردند مي فرار پدرها و مادرها دست
...بگو بچهات اين به چيزي يك جون ، شهلا والله خوبه:پاييني خانم ، واحد گلشن
شوهرتو سيگارهاي دود دست از كم هم ما بگم ، چي چيه:بالايي واحد خانم ، شهلا
ببندم خونه تو رو بچهام بيام حالا نيست ، كشيدن سيگار جاي پله راه بابا نميكشيم ،
.نشين ناراحت شما كه
به فكري يك باشي من شوهر كشيدن سيگار فكر به اينكه جاي به تو !حرفا چه !وا:گلشن
...ميكشه گند به را پلهها كفشاش ، گل هميشه كه كن خودت شوهر حال
كه ناراحتي اين از تو نيستي ، ناراحت اينها از تو داره ، دوست ميكنه ، خوب:شهلا
.نيستيم آپارتمان ساختن و كوبيدن به حاضر ما چرا
...جهنم به نيستين ، كه نيستين !عالم خاك !وا:گلشن
!بود همراه صميميت و مهرباني با خيلي گفتوگويشان ديگر بعد به اينجا از
چيزي سر بر آنها آيا ;كنيم نگاه دوباره شهلا و گلشن مشاجره به بگذاريد حالا
ميشود روشن تامل اندكي با چيزي؟ چه سر بر اما داشتند كه البته داشتند؟ اختلافنظر
شوهر كشيدن سيگار شهلا ، بچه رفتن راه محكم ;نيست تا دو يكي آنها مشاجره موضوع كه
اگر.آپارتمان ساختن سر بر اختلافنظر شهلا ، شوهر كفشهاي بودن آلوده گلشن ،
.است يكي با حق هم مورد هر در كنيم نگاه قضيه به منصفانه
مورد در و گلشن با هم باز سوم مورد در شهلا ، با دوم مورد در گلشن ، با اول مورد در
ساختن كه كنيم حكم بتوانيم تا باشيم داشته بيشتري شواهد و دلايل بايد هم چهارم
.آن نگاهداري يا است صرفه به آپارتمان ،
ديگر موارد در و ميكنيم گفتوگو چيزي چه سر بر نميدانيم اساسا ما موارد بعضي در
به ما بحثهاي مورد دو هر در.كنيم بحث موضوع چند سر بر ميخواهيم يكباره به
ميآيد پيش مواردي در بيشتر احوال و اوضاع اين.شد خواهد تبديل بيحاصل گفتوگوهاي
لبريز صبرمان كاسه حالا و داشتهايم نگاه خودمان پيش قبل از را زيادي چيزهاي ما كه
نميدانم نيست ، قصه همه تازه اينبريزيم بيرون را آنها همه ميخواهيم و است شده
چيزهاي همه پاي ميكنيم ، پيدا اختلاف چيزي سر بر كسي با تا كردهايم عادت چرا ما
و كرده كارهاي نيامده ، سالهاي تا پيش سال سي از ميكشيم وسط را بيربط و باربط
دهيم آزار كنيم ، اذيت را مقابلمان طرف ميخواهيم شده ، قيمتي هر به گويي تو ناكرده ،
چيزي يا ميخواهد چيزي او اينكه براي فقط:كنيم نابودش رسيد دستمان اگر حتي يا
.ميگوييم ما يا ميخواهيم ما آنچه از غير ميگويد
و ميگويند "!عالم خاك !وا" يك خانمها كردهام ، دقت من كه آنجا تا اوقات ، بيشتر
ميآورند ، قبلي ، مطلب به راجع گفتوگو و بحث وسط ميخواهند ، كه را مطلبي هر بعد
موضوع دو هر كه ميكند عمل ربطي ادات عنوان به "!عالم خاك !وا" عبارت اين گويي
.ميسازد مربوط هم به را بيربط
يا ميكشد ، ميان به را ديگر چيزهاي پاي موضوع ، يك درباره گفتوگو جاي به كسي وقتي
يا و كند دفاع خود از نحو بدين ميخواهد ندارد خوبي دليل چون يا است عصباني خيلي
بحث فعلا كه خواست او از بايد احوال و اوضاع اين در حال هر در اين ، شبيه چيزهايي
اصرار (گريه و جيغ با خانمها مورد در معمولا) فرياد با او اگر اما كند رها را
به كمي آرامي به كه است آن مناسب راه نظرم به دهد ادامه بحث و جر به كه داشت
بعدا كه دهيم قول او به ميگذاريم ، تنهايش كه حالي در آنگاه و دهيم گوش حرفهايش
آنكه براي بحثهايمان در آنكه خلاصه.زد خواهيم حرف هم با اينها همه به راجع مفصلا
يا موضوع چند طرح جاي به است مناسبتر همواره برسيم نتيجه به سريعتر و راحتتر
پيچيده موضوعات و مركب سوالات.بپردازيم آنها از كدام هر به يك به يك سوال ، چند
قانع را ما از كدام هيچ بيآنكه ميكنند برهم و درهم و مشوش را گفتوگوهايمان
.كردهايم اشتباه كار كجاي كه سازند
|