سلطه ابزار و جغرافيايي پارادايم
هگل
مالتوس
لامارك
هانتينگتون السورث
طبيعي محيطهاي جهت معضلات از بسياري راهگشاي عنوان به جغرافيايي دانش آيا:اشاره
عليه كارساز ابزاري همانند تاريخ طول در يا است؟ شده گرفته خدمت به بشر انساني و
است بديهي است؟ گشته واقع نامطلوب بهرهبرداري مورد دوستانه نوع مقصدهاي و هدفها
دانش اين كردن تكبعدي در كوشش بودهايم ، آن شاهد اخير دهههاي راستاي در كه آنچه
تحميل برآن سودجو و محدود اقليتي طرف از كه است خاصي سوهاي و سمت ودادن پويا
چگونگي و جغرافيا دانش تكوين تاريخ تا بوده برآن سعي مطلب اين در.ميشود
.گردد بيان گذرا طور به نظامي و سياسي مقاصد براي آن از بهرهبرداري
عنوان به ميبخشد ، مشروعيت كنوني عصر در را ابرقدرتها سلطه آنچه نويسنده ديدگاه از
و رشد جغرافيا دانش حوزههاي از برخي كه است پارادايمي -آن متعدد عوامل از بخشي
.ميخوانيم هم با.است يافته گسترش
انديشه و فرهنگ گروه
ميپردازد ، خود اكناف و اطراف تماشاي به و ميگذارد بيرون قدم غار درون از انسان
ميشود ، مشغول "مكانيابي" به و ميگيرد فاصله مانوسش و آشنا محيط از تدريج به
آسايش عاقبت است ، "آب" به دسترسي نيازش مهمترين و زندگي جهت مناسب محلي براي جستجو
و ميآيند بوجود كهن تمدنهاي طريق اين از و مييابد رودخانهها كنار در را خود
و تداوم حال در جغرافياي نوعي واقع در تاريخ":است معتقد كانتميشود زاده تاريخ
هلال در فرات و دجله چين ، در سينكيانگ رودخانههاي ،"است استمرار
يك به حصول جهت بشر جستجوي گواه...و مصر ، در نيل هند ، در سند ،(بينالنهرين)خصيب
براي يوناني بزرگ دانشمند "آراتوستن" پيش سال حدود 2300.ميباشند مطلوبتر زندگي
وآن معرفي علمي رشتههاي قديميترين از يكي عنوان به را "جغرافيا" كلمه بار اولين
معاصر جغرافيدان پترهاگت و نموده تعريف انسان جايگاه عنوان به زمين مطالعه را
جغرافيا":نمود اظهار جغرافيا واژه درتفسير مشابه تعريفي در 1981در انگليسي
.ميباشد ميكند زندگي انساني جمعيت آن داخل كه است فضايي منزله به زمين سطح مطالعه
چگونگي زمان گذشت با.مشتركند انسان و زمين تعريف دو اين در كه است بديهي (1)"
و فضا از دقيق نسبتا و روشن شناخت تعابير متضمن زمين سطح بر انسان تسلط
دنبال به و اكتشافي سفرهاي.نبودند رويت قابل معمول طور به كه گشت چشماندازهايي
وبه نمود نزديك وصف و شرح مرحله به را ناشناخته سرزمينهاي اطلاعات ، گردآوري آن
به رسوخ شد ، روشن درسفرنامهها درج وسيله به جغرافيايي نقشههاي تاريك نقاط تدريج
زندگيهاي گذران چگونگي پادشاهان ، دربار حتي و خانوادهها نهاني كاملا زواياي
شاردن ، تاورنيه ، ماركوپولو ، نمود آشكار مكتوبو را دوردست ملل اجتماعي و فردي
غرب در هموطنانشان جهت را زمين مشرق ناديدههاي و ناگفتهها...و كارلاسرنا مادام
باورها ، فرهنگشان ، و سلايق با متناسب نوعا و نمودند تفصيل و شرح دنيا مردم ديگر و
.نشاندند آثارشان خوانندگان اذهان در را شرق سنن و اعتقادات
و ميكرد طي را خود مقدماتي تكوين دوره اين در علوم ديگر مانند هم جغرافيا علم
در.ميگرديد ارائه شناسي گياه و زمينشناسي طبيعي ، علوم فلسفه ، الهيات ، با آميخته
جغرافيا علم بقا تنازع اصل واضع و (مشهور زيستشناس) داروين از قبل زمان تا واقع
روش چارچوبهاي و علمي ابزار نظريه ، قانون ، از و ميكرد راطي پارادايمي پيش دوره
داروينيسم نظريه شيوع و داروين افكار نقش تثبيت از پس لذا داشت ، فاصله شناختي
.شد فراهم جغرافيا استدلالي تفكرات تاريخ در سامانمندي مقدمات اجتماعي
اكولوژي مكاني ، افتراق احتمالگرايي ، امكانگرايي ، محيطي ، جبر پارادايمهاي
سيستمي ، تحليل فضايي ، علم انساني ، و طبيعي چشماندازهاي مطالعه فرهنگي ،
مدرنيسم پست بالاخره و ليبراليسم ماركسيسم ، ساختارگرايي ، كثرتگرايي ، انسانگرايي ،
سير در آنچه اما نمودهاند ، عرضه امروز تا جغرافيا علم در را خود خاص منطق كدام هر
هر سوي به آنها يافتن سوق است مشترك و مشهود جغرافيايي پارادايمهاي تغيير و تحول
خارج حالنويسي شرح و توصيف از جغرافيا تدريج به. است علم اين نمودن كاربرديتر چه
.ميگردد رهنمون سودآوري و بهرهوري سوي به و شده
كاربردي جغرافيايي زمينه در جغرافيدان اولين را (پم 19-م.ق 362) استرابون
امپراطوري اداره در را امپراتور ميتواند او تاليفات":داشت عقيده زيرا ميشناسند
آن كاربردي جنبه افزايش و جغرافيا از استفاده لزوم اين بنابر (2)".دهد رمياري
بيستم قرن اوايل تا آغاز از كه گرديد راستا اين در متعدد نظريههاي ابراز به منجر
.بودند زمين كره سطح بر افزونتر تسلط جهت علمي توجيه دنبال به خاص اهدافي با نوعا
نام ، به خود كتاب در م سال 1883 در آلماني نظريهپرداز و دانشمند راتنزل فردريك
و آورد وجود به انساني و طبيعي علوم ميان پلي نمود سعي "مردمشناسي جغرافياي"
نظريههاي در راتنزلشد سياسي و تاريخي جغرافياي در جديد تحولي و تفكر بنيانگذار
جهت و ميكرد مقايسه جانوران و گياهان جهان با را كشورها ارضي توسعهطلبي خود
لازم آلمان كشورش":بود معتقد و ميجست سود داروين "اصلح بقاي تئوري" از آن اثبات
ظهور ". آورد دست به كافي سرزمينهاي خويش حيات ادامه جهت اروپا از خارج است
آلن هگل ، مالتوس ، لامارك ، كارلريتر ، مانند تفكر ، اين دنبالهرو نظريهپردازاني
سوي به را زمين مغرب عمومي افكار تدريج به تيلور گريفيت هانتينگتن ، السورث زيمل ،
عوامل مستقيم تاثير بر تاكيد مستمندان ، و فقرا تحقير قومگرايي ، سفيد ، نژاد برتري
، تفكراتي چنين دنبال به و داد سوق..و كارايي و خلاقيت بر هوا و آب خصوص به طبيعي
م سال 1800 در %از 35 جهان قارههاي سطح در را خود كنترل اروپاييها نوزدهم قرن در
جهت شتابآلود تلاش يك اروپا در م سال 1870 از و دادند ارتقا م سال 1914 در %به 85
به استعماري تلاشهاي اين (3)".آمد عمل به قاره اين از خارج سرزمينهاي اشغال و تصرف
شد ، منجر محلي اقوام و گروهها بعضي نابودي به دنيا نقاط از بعضي در كه بود حدي
سرخپوست نسل اضمحلال آفريقا ، قاره در استعمارگران وسيله به انسان سرقت و كشتار
قاره مركزي و جنوبي بخش در طبيعي منابع غارت ،(آمريكا متحده ايالات اوليه سكنه)
توجيه با آسيايي كشورهاي از بسياري در غربي نيروهاي نظامي حضور سرانجام و آمريكا
مناطق اين ملي ثروتهاي و طبيعي و انساني نيروهاي به فراواني آسيبهاي منافع ، حفظ
يا محيطي جبر" عنوان تحت نظريهاي بهكارگيري مستقيم دستاورد درواقع و نمود وارد
استفاده و جغرافيايي مادهباوري يا" ماترياليسم" مبتنيبر كه بود "محيطي جبرگرايي
و طبيعي محيط مقهور را انسان كه نظريهاي.ميرفت بهشمار پويا علم اين از ابزاري
اين در را دنيا مردم از عظيمي بخشهاي نابودي و مينمود تحليل و تفسير طبيعت
جهت هيتلر مشوق آلماني نظريهپرداز هوفر هاوس كارلمينمود توجيه چارچوب
و جنگ كلاوزويتس فون كارل بهنام پروسي ژنرالي يا و بود آلمان كشور توسعهطلبي
(4).مينمود تعريف متفاوت ابزارهاي با سياسي گفتوگوهاي ادامه را نظامي راهحل
يكي اروپا در كاربردي جغرافياي توسعه هدف با جغرافيايي انجمنهاي موقعيتي چنين در
و اقتصادي سياسي ، اهداف با جغرافيا دانش حدود 1874م از و شدند تاسيس ديگري از بعد
و كالجها مدارس ، به جغرافيايي عكسهاي و مدارك و اسناد جمعآوري استعماري ،
گشت ، منتهي فرهنگي جبرگرايي به محيطي جبرگرايي بهتدريج.يافت راه اروپا دانشگاههاي
كشورهايي":داشت اعتقاد ((18991986م فرهنگي جبرگرايي ديدگاه واضع "جيمز پرستن"
رام را طبيعي محيط كشورها ساير از بيش ميتوانند ميباشند پيشرفته فرهنگ داراي كه
جديد تكنولوژي مرتبا پيشرفته ، فرهنگ زيرا دهند ، قرار بهرهبرداري مورد و كنند
آن از استفاده طرق كه جامعهاي براي زغالسنگ اهميت":بود معتقد جيمز."ميطلبد
بنابراين ،(5)"بود نخواهد يكسان است آن از استفاده از بيبهره كه جامعهاي استو
دوره اين در.بود جغرافيا علم در تحول آغاز دهه 1870م":نمود اذعان ميتوان
به خود اوج در ژاپن و آمريكا ايالاتمتحده اروپايي ، كشورهاي در سرمايهداري
دردست ابزاري بهعنوان جغرافيا فوق دهه از درواقع و ميگردد تبديل امپرياليسم
سرزمينها ، مالكيت جهت وسيلهاي بهعنوان و ميپردازد نقش ايفاي به جهاني امپرياليسم
بهكار امپراطوريها توسعه و نژادي برتريهاي ميليتاريسم ، اقتصادي ، بهرهبرداري
بعضي كه مينمايد پيشرفت جايي تا جغرافيايي ماترياليسم تفكر ".ميشود گرفته
ذهني رشد از آفريقا نقاط از پارهاي در انگليسي كودكان":ميگويند نظريهپردازان
معاون هولديچ توماس و (6)"بازگردانند انگلستان به را آنها است لازم و بازميمانند
جمعيت اضافه مسئله اكنون":بود معتقد قرن 19 اواخر در انگلستان جغرافيايي انجمن
اضافه اختيار در دنيا بهرهبرداري قابل نواحي است لازم است ، مطرح اروپايي نژاد
سفيد نژاد دربرابر غيرسفيدها آينده در است ممكن چون بگيرد ، قرار سفيد نژاد جمعيت
(7)".شد متوسل شمشير به بايد پس كنند مقاومت
از عبور و فوق افكار از ناشي فرودهاي و فراز گذاشتن سر پشت از پس جهان بدينترتيب
"سرد جنگ" عصر به قدم (دوم و اول جهاني جنگهاي) آشكار و عيني خشونت دوره دو
صلح به و ميآيد بهوجود بزرگ قدرتهاي ميان گرم جنگ از پس كه مرحلهاي ميگذارد
و دستهبندي.((19471989م ميگردد تهاجم تفكر جايگزين بلكه نميشود منجر گرم
حاكم ليبراليسم و شرقي نيمكره در ماركسيسم افكار بهسوي دولتها و كشورها بلوكبندي
فراوانتر هرچه جمعآوري و پنهان دادن نشان دندان و چنگ به منجر غربي نيمكره بر
نوعي دوره اين در ميرسد بهنظرميشود جبهه دو اين سوي دو در مرگبار سلاحهاي
و آمريكا متحده ايالات) جهان قدرتمند قطب دو و حكمفرماست خزنده و مخفي جبرگرايي
اشغال و دنيا استراتژيكي مناطق در مطمئن خلوتهاي حيات دنبال به (سوسياليستي شوروي
و (زمين قلب) هارتلندها درواقع.ميباشند اقيانوسها ژرفاي در حتي سوقالجيشي آبهاي
اين در اسپايكمن و مكيندر نظريات و ميشوند مطرح جديد (حاشيهاي مناطق) ريملندهاي
.ميرود فراتر خود خاص محدوده از و مييابد توسعه رابطه
خود تحتالشعاع را فعاليتها تمامي نظامي تفوقهاي و برتريطلبي حس دوره اين در
نهاني تهديدهاي و پنهان دشمنيهاي اين از دنيا متوسط مردم بهره اما و ميدهد قرار
در كوبا در خليجخوكها جنگ مانند ناخواسته جنگهاي تحميل بود؟ چه دوره اين در
و بيهدفي كه - دهه 60 انتهاي در ويتنام فرسايشي و بيهدف جنگ و دهه 60 ابتداي
توسط افغانستان اشغال ، -بود مشهود و محسوس خوبي به آن طي متحده ايالات سردرگمي
درگيريهاي...و آمريكا قاره جنوب در مالويناس جزاير وقايع و سوسياليستي شوروي
اين دستاورد كه است بديهي.آمريكا و آسيا مناطق ديگر و آمريكا قاره در پراكنده
سرد جنگ خاكسترهاي شدن شعلهور احتمال از كه بود امنيتي عدم احساس تاريخ از دوره
بلوكبنديهاي از خروج ميل واقع چكسلواكيدر در پراگ بهار وقايعميشد پيشبيني
جنگ به را ما سرد جنگ دوره پايان و كمونيسم فروپاشي اگرچه.ميرفت بهشمار تحميلي
به دوقطبي نظام از جهان تبديل.نمود وارد سرد صلح ورطه در را ما لكن نداد سوق گرم
جهان بار اين و گشت جهان در نظامي نسبي توازن تعادل عدم موجب تكقطبي نظام
پرداخت ، جديد نقشهپردازي به قدرت ابزارهاي جابهجايي و ارتقاء با سرمايهداري
كه مدرن ژئوپلتيك درواقع. نمود رشد اقتصادي قدرت و گشت تعديل تاحدودي نظامي قدرت
نام ژئوپلينومي بود ، اقتصاد و سياست با همراه سنتي ژئوپلتيك از تركيبي درواقع
حريم به تجاوز لكن.يافت سوق جديد بهرهدهي و بهرهگيري نوع يك سوي به دنيا و گرفت
زمان ضرورت به تعدي شيوههاي تاحدودي اگرچه. ماند باقي خود قوت به همچنان انسانها
بوسني در ضدبشري رفتارهاي و مسايل نشد ، كاسته آن عمق از وجود اين با گشت متحول
رويدادهاي ميآيد ، بهشمار اروپا پيشرفته قاره از جزيي كه (سابق يوگسلاوي از بخشي)
كشمير ، عراق ، لبنان ، جنوب اشغالي ، فلسطين الجزيره ، قرهباغ ، ناگورنو چچن ،
بلا را برتر قدرتهاي دخالت كه است نظريهاي همان پايداري از سخن...و افغانستان
ماترياليسم يا محيطي جبرگرايي همان. ميداند سازنده و مفيد بلكه اشكال
را ضعيف ملتهاي بيصدا و خاموش گاه بزرگ قدرتهاي آن به توسل با كه جغرافيايياي
حال در و سرد جنگ دوره از قبل همانند يا و (سرد جنگ دوره) دادهاند قرار ظلم مورد
سوم جهان كشورهاي مسايل جزييترين در ميدهند اجازه خود به همسان بهطور حاضر
گرفتار و 20 قرون 19 طول در همواره ما بنابراين.نمايند نظامي و سياسي دخالت
با جهان ستمديده مردم يكم و بيست قرن آغاز در و بودهايم تفكر طرز اين پيامدهاي
رنج آن پيامدهاي از تحكممابانه يا و گولزننده ظاهري از استتاريافته دستاويزهاي
جهان گرايش مدت طولاني يا مقطعي بازگشتهاي شاهد جهان تاريخ در كماكان ما و ميبرند
.هستيم فوق پارادايم از بهرهگيري سوي به سرمايهداري
طاهري معصومه
:پانوشتها
.ص 15 جغرافيا ، فلسفه در نو انديشههاي حسين ، شكويي ، -1
.ص 11 كاربردي ، جغرافياي حسين ، شكويي ، -2
.ص 243 جغرافيا ، فلسفه در نو انديشههاي -3
.ص 3 ،"هدفها تغيير بينالمللي ، امنيت مقاله" عزتالله ، عزتي ، -4
.ص 245 جغرافيا ، فلسفه در نو انديشههاي -5
.ص 23 كاربردي ، جغرافياي -6
.ص 26 منبع ، همان -7
|