است سخت روشنايي به رسيدن
تكفير و تفكر
فلسفي پرسش يك و صد
11_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
بازخواني
است سخت روشنايي به رسيدن
تركيه به اخيرش سفر در چامسكي با گپي
ميشود تصميمگيري عدم و نگراني سبب اين و است ابزاري فروش فقط تبليغات هدف
ارقند فرخ:مترجم
دانست ، دنيا زنده زبانشناس مشهورترين را او ميتوان اندكي ترديد با كه چامسكي نوآم
كمك براي اخيرا او.است كرده منتشر دنيا زنده زبان چندين به اثر از 30 بيش حدود
كشور اين به بود شده محكوم حبس سال به 2 كه تركيه در كتابهايش از يكي ترك ناشر به
اولين سالگي در 10 آمد ، دنيا به فلادلفيا در دسامبر 1928 چامسكي 7 نوآم.كرد سفر
و آمريكا قدرت" كتابش اولين در.نوشت را اسپانيا در فاشيسم باب در سياسياش مقاله
را پنهاني حركتهاي اساس و پرداخته ، انتلكتوئلها ماجراهاي به "جديد رسمي زبان
آمريكا خاورميانه خارجي سياستهاي مخالف عملا چامسكي.است كرده تحليل و تجزيه
بررسي و تحقيق را سرد جنگ "جهان جديد و قديم نظم" كتاب در آن از جداي.است بوده
رشته فلسفه بخش از در 1976.بود سوسياليست و عقلگرا يك در 1960 وي.نمود
كتاب مطالعات جمله از مهم مجلات از خيلي در.شد نائل دكترا درجه اخذ به زبانشناسي
مورد در زيادي مطالب همچنين وياست زده قلم C.A.Q و Z مجله ،National نيويورك ،
نوآم" نام به معروف فيلمي در وي نوشت...و ملتها حقوق و خاورميانه فلسطين ،
اجمالي بيان به اكنون.گرفت سينمايي باارزش جايزه "گروهي رسانههاي در چامسكي
.ميپردازيم زير مورد دو در او نظريه
استيلا چرخه _جمعي 2 رسانههاي _1
تحت عمدتا مدرن دنياي در را جمعي رسانههاي هدف چامسكي:جمعي رسانههاي _1
و است ابزاري فروش فقط تبليغات هدف:ميگويد وي ميداند ، انديشه دادن قرار الشعاع
با اصلا هم گروهي شايد ميان اين در حتي.ميشود تصميمگيري عدم و نگراني سبب اين
.ميبلعد خود سمت به هم را آنها حاكم جو اماباشند نداشته كاري تبليغاتي مورد آن
دهد ، رخ درگيري احيانا و باشند رفته ورزش تماشاي به گروهي اگر:ميآورد مثالي وي
خواهناخواه رفتهايد دوستان با همراهي براي فقط و هستيد دور به جريان از كه شما
در امر هميناست مثال همين مشابه هم تبليغاتچيها داستان.ميشويد قضيه وارد
نوع و رسانهها نقش چامسكي.ميگردد افراد انديشيدن به رساندن آسيب باعث ديگر جايي
انعكاس عدم به اعتراض با وي.ميداند صلح برقراري خاص بهطور جنگ در را آنها گويش
و تجاوز و انسانها ميليوني كشتار مورد در آمريكا حكومت رسانههاي بيطرفانه
نديدن را بخشي و ديدن را قسمتي":ميگويد كامبوج 1977 و تيمور در قتلعامها
اين ميكند ، اشاره بعدا البته ".ميگيرد شكل رسانهها توسط كه است دولتي سانسور
موجود متن از خارج ديگري داستان" كه چرا داد ، نام نميتوان هم سانسور حتي را عمل
"!ميشود بازگويي
آمريكا تفوقجويانه سياستهاي به انتقادي ديد با چامسكي:استيلا چرخه تئوري _ 2
وجود و هويت آمريكا:ميگويد نظريه اين در او ميبرد سوال زير را آنها و مينگرد
ماركسيسم نظر برعكس ديدگاه اين:ميگويد وي.است ساخته جريحهدار شديدا را انساني
نيز اقتصادياش نيازهاي آمريكا ، جهاني برتريجويي همين براساس.شده انتخاب آگاهانه
.ميگردد مهم نيز تكنولوژي برتري به نياز جهاني سلطه اين حفظ براي و ميگيرد شكل
حقوق يا و نوعدوستي مقابل در شوروي از كه هولناكي تصوير نيز ايدئولوژيكي لحاظ از
استيلاجويي اين كه زماني:ميگويد وي.بود اهداف همان راستاي در ميشد ارائه بشر
كه كشورهايي تمام كه چرا.است محتمل بسيار شرايطي چنين در جنگ وقوع افتد خطر به
شناخته "غيرهنجار" و جهاني نظم مخالفين ليست در كنند عمل "هنجار" اين از خارج
حمله) سپتامبر و 11 طالبان ماجراي از بعد تئوري اين كه است توضيح به لازم.ميشوند
.است كرده پيدا بيشتري طرفداران (WT.C جهاني تجارت ساختمانهاي به
خوشآمدگويي براي دستهگلهايي به تركيه در فوريه 2002 چهارشنبه 13 چامسكي نوآم
از حاكي چيز هر از بيش بود ، گرانقدرش تجربيات از حاكي كه او چهره.شد روبهرو
نام با چامسكي كتاب نشر خاطر به شماره 3 دادگاه استانبول در.بود نشاط و اميد
اختصاص "تاش فاتح" كتاب آن ترك ناشر محكوميت بررسي به "تركيه در آمريكا دخالت"
.بود ناشرش از دفاع براي دادگاه اين در شركت تركيه ، به چامسكي سفر هدف و بود يافته
نماينده جمله از سرشناس گروههاي افراد گرفت انجام علني صورت به كه دادگاه اين در
.داشتند حضور خارجي و داخلي ناشران از بسياري و "Jonathan Sugden" بشر حقوق ناظر
زندان سال به 2 آن خاطر به كه بود مغرضانهاي و شخصي نظريات از بعضي به محكوم ناشر
از بيرون چامسكي ناشر ، براي "برائت" حكم شدن صادر با حال هر دربود شده محكوم
رسيدن اما باشد ، جديد افقي گشودن آزادي براي قرار اين اميدوارم":گفت چنين دادگاه
يك در كه شد ، انجام چامسكي با مصاحبهاي روزها ، همين در."است سخت روشنايي اين به
.بود رسيده انجام به غذاخوردن هنگام رستوران
داشته؟ وجود شكايتي هيچ شما مورد در قبلا *
سالها شدم ، بازداشت كه كردم اعتراض ويتنام براي آمريكا حكومت صفآرايي به در 1966
رفتهام محكمه بارها شد ، دعوا اقامه من عليه بر "بياطاعت شهروند" گناه علت به بعد
!نشدهام زنداني حالا تا ولي
ميبينيد؟ چگونه را اروپا اتحاديه به تركيه ورود *
هر از پيش اما بود ، خواهد مهمي گشايش اين و شد خواهد اتحاديه عضو بالاخره تركيه
!شود روشن آنها تكليف بايد كه دارد وجود بشر حقوق باب در نشده حل مسائل پارهاي چيز
ميانديشيد؟ چگونه عراق عمليات با رابطه در *
.ميكند گفتوگو و بحث فعلا آمريكا است ، راحتي هدف و بيدفاع آمريكا ، براي عراق
.نيستند موافق آن اشغال و دشمن مملكت يك به حمله با آمريكا مردم اما
؟...داريد صحبتي چه "كردها" مورد در نوشتههايتان مورد در *
هم آمريكاييها.باشم كرده اشتباه نميكنم فكر و كردم تحقيق بسيار مورد اين در
داده انجام سالهاي 1960 در سرخپوستها يعني آنجا اصلي بوميان به كه ستمهايي
شده كابوي هم من ميكردم بازي دوستانم با و بودم بچه زماني.ميكنند انكار بودند
!ميكشتم را سرخپوستان و بودم
خاطر به منطقه اين در آمريكا جنگهاي":گفت خاورميانه در آمريكا جنگ مورد در وي
اين به رسيدن براي كه است جنگ علت اين و است نفتي سفرههاي بر خود حاكميت استقرار
آمريكا كه است منطقه آبي سرچشمه مانند تركيه.ميكند استفاده نيز انگليس از هدف
شرايط در را ديگر كشورهاي ي"سد" كردن درست با ميكند تلاش آمريكا و اوست متحد
بود آمده تركيه به كتابش ناشر نماندن تنها براي آمريكا از چامسكي ".كند رها وخيمي
انديشيدن و آموختن نيازمند اين آري.شود جلوگيري او حبس سال از 2 امكان حد در تا
!آن واردات يا تزريق نه است ، دموكراسي
تكفير و تفكر
ابوزيد حامد نصر اثر *نص مفهوم كتاب فارسي ترجمه انتشار مناسبت به
نژاد عدالت سعيد
مصر ، دادگاه در محكوميت از پس اينك كه است مصري نوانديش متفكر ابوزيد ، حامد نصر
(لايدن شهر) معاصر اسلام مطالعات موسسه اندونزيايي بخش در و ميكند زندگي هلند در
و قرآن تفسير درباره عمدتا كه او انديشههاي و آرا.است مشغول تحقيق و تدريس به
جهان در فراواني مخالفت و موافقت مورد است اسلامي ميراث با مواجهه جديد روشهاي
شكل به مدرنيسم و اسلام مسئله بتوان را او اصلي دغدغه شايداست گرفته قرار عرب
و سمانتيكي روش فراگيري و قاهره در سنتي تحصيلات بر تكيه با او.دانست عام
قرائت ميكوشد ايزوتسو ، توشيهيكو ژاپني فقيد اسلامشناس مانند كساني از هرمنوتيكي
مصر علماي از پارهاي شديد مخالفت مورد نوين ، قرائت اين.كند ارايه اسلام از نويني
سوي از چندي از پس.كردند تكفير و محاكمه دادگاه در را او كه جايي تا گرفت قرار
به تهديد (اسامهبنلادن اول دستيار) ايمنالظواهري شخص ويژه به و "الجهاد" گروه
او همسر يونس ، ابتهال جدايي حكم دادگاه وقتيشد مصر ترك به مجبور اينرو از و قتل
اين با و دادند تغيير يونس ابتهال به را خود نام عرب زن خبرنگار صدها كرد ، صادر را
در دادگاه تاريخ 3/12/1995 در يعني بعد سال دو.كردند حمايت او از خود سمبليك كار
به مدتي و قرآن حافظ جواني در ابوزيد.كرد صرفنظر او همسر جدايي از تجديدنظر يك
از را خود دكتري و فوقليسانس ليسانس ، او.بود پيوسته مصر اخوانالمسلمين گروه
عنوان با فوقليسانس مقطع در او رساله.است گرفته قاهره دانشگاه ادبيات دانشكده
رساله و رسيد چاپ به [ قرآن تفسير به عقلاني رويكرد] فيالتفسير العقلي الاتجاه
عربي ابن محيالدين عند القرآن تاويل في دراس:التاويل فلسفه عنوان با او دكتري
تا سال 1977 از و قاهره آمريكايي دانشگاه در را سالهاي 771976 اوشد منتشر
به سال 891985 از و بوده مشغول تدريس به آمريكا پنسيلوانياي دانشگاه در را 1980
.است برده سر به ژاپن اوزاكاي دانشگاه در مهمان استاد عنوان
اسلامي مطالعات دفتر سوي از او انديشههاي و آرا درباره كتابي محدود انتشار با
وجود به كتاب اين درباره گوناگوني واكنشهاي (سال 1376) ارتباطات و فرهنگ سازمان
كافي ابوزيد حامد نصر انديشههاي ارايه در را معرفي مقدار آن عدهايآمد
كسان مقابل ، در.شود عرضه بيشتري تفصيل با مباحث بايد بودند معتقد و نميدانستند
كه اوليهاي مطالعات با.ميشدند بررسي و نقد همراه به مطالب انتشار خواستار ديگري
از كه نقدهايي مهمترين نيز و ابوزيد كتابهاي مهمترين آمد ، عمل به باره اين در
و حنفي حسن دكتر مانند) او استادان سوي از موارد پارهاي در و عرب متفكران سوي
البته بررسيها ، و مطالعات اين حاصل.شد شناسايي بود ، شده مطرح (عصفور جابر دكتر
مباحث اين به علاقهمندان اختيار در اينك كه است كتابي دارد ، كه نقايصي همه با
فصل در است او درباره كه نوشتههايي و ابوزيد آثار از كاملي مجموعه.ميگيرد قرار
نقدالخطابالديني ، كتابهاي بر كتاب اين در او آثار ميان از.است آمده كتاب آخر
الايدئولوجي تاسيس و الامامالشافعي و فيالتفسير القعلي الاتجاه النص ، مفهوم
كتاب دراست شده برخوردارند ، تكيه بيشتري اهميت از فوق ترتيب به شايد كه الوسطيه
ارايه را خود نوين روش ديني ، محافل بر حاكم وتفكر اجتهاد سنتي روش نقد با او اول ،
مطرح آن بر نقد سه كتاب اصل كامل نسبتا معرفي ضمن كتاب اين در ما و ميدهد
و شده ترجمه خلاصه صورت به كه است حنفي حسن دكتر او استاد از مورد دو.كردهايم
ابوزيد شاهكارهاي از النص مفهوم كتاباست جانب اين از تاليفي مقاله هم ديگر مورد
ابوزيد ، استاد عالمانه نقد و كوتاه معرفي به مجموعه اين در ما و ميرود شمار به
آقاي توسط كامل طور به كتاب اين كه جا آن از و كردهايم بسنده عصفور جابر دكتر
صفحات ميگيرد ، قرار علاقهمندان اختيار در زودي به و شده ترجمه كريمينيا مرتضي
كار روش التفسير ، في العقلي الاتجاه كتاب.دادهايم اختصاص آن به را كمتري
ميكوشد و ميدهد توضيح بشري عقل با قرآني آيات ظاهر تعارض حل در را قديم معتزليان
كه را جديد معتزليان كار روش قديم ، معتزليان بلاغي و ادبي مباني بر تكيه با
روشنتر كنند ، حل را (معاصر عقل و اسلام بخوانيد) مدرنيسم و اسلام تعارض ميكوشند
شريعت و فقه قلمرو در ميانهاي راه به خود دوره در شافعي معتقداست ابوزيد.سازد
نقد با را او تقدس رنگ ميكوشد و است مخالف شافعي شهرت اين با او ;است شده مشهور
كتاب اين نوشتن او ، تكفير دلايل مهمترين از يكي شايد.بزدايد خويش ستيزهجويانه
.است شده نوشته ابوزيد ضد بر هم تندي بسيار نقدهاي رو اين از و باشد
كريمينيا مرتضي -ترجمه / متن معناي -نو1381 طرح *
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
لاكپشت:دوازدهم مسئله
كه روز يك.ميكرد زندگي دهكدهاي در خوشانصاف مردي روزگارينبود يكي بود يكي
به بياورد ، روزي و رزق بچهها و عيال براي تا بود رفته دشت به خوشانصاف مرد
به عيالداري و منزل تدبير به كه انصاف با مرد.كرد برخورد ماماني و قشنگ لاكپشتي
عافيتش دوره كه بيچاره لاكپشت.كند سورپريز را عيال گرفت تصميم داشت ، تسلط خوبي
عيال به عشق بود مهم خوشانصاف مرد براي آنچه اما افتاد التماس به بود ، سرآمده به
.بس و بود
خانه به.افتاد راه به خانه طرف به و گذاشت زنبيلش در را لاكپشت خوشانصاف مرد
و دانست غنيمت فرصت.هستند مادرزن خانه بچهها و عيال كه فهميد تجربه به رسيد كه
آب پر بود ، خوشانصاف مرد خانواده مسلم مظهر كه را بزرگ ديگي و كرد راه به آتشي
و كرد باز را زنبيلش در خوشانصاف مرد.درآمد آبجوش غلغل صداي.گذاشت آتش روي
تحمل ذرهاي و بود خوشانصاف و خوشقلب او كه آنجا از اما.گرفت بغل در را لاكپشت
به ،(ندارد شگون لاكپشت كشتن ميدانست اينكه خاطر به هم شايد) نداشت وجدان عذاب
و گذاشت ديگ روي ني تكه يك بياندازد ، آبجوش ديگ در را لاكپشت يكراست اينكه جاي
لوطيخور ندارم خوش چون":گفت لاكپشت به بعد.داد قرار آن وسط درست را پشت لاك
طرف اون به را خودت بتوني اگه ميدهم ، بهت فرجه يك بيفتد ، من گردن به خونت و بشي
بود ، گذشته او از عمري كه لاكپشت ".ميگذرم خيرت از نيفتي ديگ توي و برسوني ديگ
بود باريك ني اينكه با پس.نداشت هم ديگري چاره اما.ميشناخت خوب خيلي را آدمها
آبجوش ديگ طرف آن به ذره ذره توانست كردن تمركز با لاكپشت ميخورد ، لق هم خيلي و
معركه".كرد زدن كف به شروع بود ، بازمانده تعجب از دهانش كه خوشانصاف مرد.برسد
"....دوباره دوباره ، دوباره ، است
داشت؟ ايراد سياهبخت لاكپشت كار كجاي
:يازدهم مسئله يادآوري
چيست؟ (است نشسته نيمكت روي كه) بنا اين معمار موفقيت رمز
:يازدهم مسئله توضيح
اثر شگفتيهاي از يازدهم مسئله تصوير در...و ستونها و نردبان گرفتن قرار طرز
شايد.برنيامد امتحاناتش عهده از اما بشود ، طراح كه داشت دوست خيلي اشر.است اشر
نشان خودش از خلاقيت قدر اين ميشد قبول امتحاناتش در و بود زرنگي شاگرد اشر اگر
.نميداد
11_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
من بهخاطر
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
مستقيمي جادههاي موارد ، اغلب در قبولاندنشان يا قبولكردنشان دليل ، بدون ادعاهاي
هر بابا" گفتن با وقتي موافقانمان ، از تمجيد و تعريف با گاهي.حماقت شهر به هستند
مخالفان به مذمومي و منفي صفت انتساب با زماني "ميداند را اين مدرسهاي بچه
و تحصيلات رخكشيدن به و گفتن سخن سلنبه قلنبه با ديگر موقعي و حرفهايمان ،
.فروشي فضل مداركمان ،
بدون حرفهاي نشاندن كرسي به براي ديگري روش به ميپردازم ، ديگر موردي به امروز
.استدلال
باشند نيز درست شايد حتي و نيستند نادرست خود خودي به كه ميزنيم حرفهايي گاهي
مخاطبمان عواطف و احساسات به بياوريم ، دليلي آنها درستي براي كه آن جاي به اما
.ميشويم متوسل
از وفور به همسرانشان با ارتباط در خانمها نظرم به كه ، است روشهايي آن از اين
.ندارد خانمها به اختصاص امر اين البته ميكنند ، استفاده آن
براي استدلال آوردن جاي به مردم جلبنظر براي موارد بسياري در نيز سياستمداران
كار خودش ديگران ، عواطف جلب البته.ميگردند متوسل مردم احساسات به ادعاهايشان
از عمدهاي بخش نبود ، انسانها در دلسوزي و ترحم جلب اگر واقع در نيست ، اشتباهي
مورد اكنون كه چه آن.ميشد نابود ميبخشد نشاط و طراوت زندگيمان به كه ما حيات
ادعا يك نادرستي يا درستي آنها ، برانگيختن و احساسات و عواطف كه است اين است بحث
.نميگيرد را برهان و دليل جاي ما احساسات ديگر عبارت به نميدهد ، تغيير را
بوده ، ما استاد دانشگاه در روزگاري است ، ما علاقه مورد بسيار كه شخصيتي كنيد فرض
به اقتصادي مشكلات خاطر به كرده ، ما به فراواني كمك نيز سخت بيماري يك جريان در و
بود؟ خواهد او از عاقلانهاي دفاع ما ، سوي از زير ، جملات آيااست شده محكوم زندان
هر كه لطيف روحي با عزيز و مجرب استادي ميشناسم ، كه است سالها را ايشان من"
زندان به ايشان كه كرد قبول ميتوان چگونه ميگردد ، او پاك احساسات مجذوب انساني
".نيست پذيرفتني هرگز بيفتند ،
بودهايم ايشان تحتتاثير سخت نيز ما و است شريفي بسيار انسان ما ، استاد كه اين
را خود مالي تعهدات است نتوانسته ايشان كه ندارد موضوع اين به ربطي هيچوجه به
.است شده زندان به متهم اكنون و دهد انجام
هيچ به استادمان ، شخصيت به دادگاه توجه جلب در ما سعي و ما احساسات واقع در
.شود تلقي ايشان تبرئه براي استدلالي عنوان به نميتواند
اختلافنظر فرزندمان مدرسه ثبتنام سر بر همسرمان با كه كنيد فرض را ديگر موقعيتي
اين بر همسرمان و كنيم ثبتنام الف مدرسه در بايد كه معتقديم ما كردهايم ، پيدا
پيشنهاديمان مدرسه براي ميتوانيم ما از كدام هر ب ، مدرسه در بايد كه است عقيده
.ميگيرد مدرسه كه تحصيلي هزينه قبيل از بياوريم دلايلي
از چيزهايي و مدرسه آن ممتاز قبوليهاي تعداد هستند ، مدرسه آن در كه مجربي معلمان
.قبيل اين
خودت تو ببين":كه بگويد و كند ما روبه همسرمان بحثمان ، وسط كنيد فرض حالا
اين كردن بزرگ براي را جوانيام تمام ميكشم ، زحمت چقدر خانه اين در من ميداني
هم خانه توي كار هستم ، شماها آمدن اميد به تنها شب تا صبح هميشه گذاشتهام ، بچه
همان بايد است شده مدرسهاش كردن ثبتنام موقع كه حالا ميگيرد ، را انرژيام تمام
من ، نگاه از نيز ، جا اين در "!من خاطر به دارم ، دوست من كه كنيم ثبتنام مدرسهاي
.است گرفته پيش در را اشتباهي روش همسرمان
اما باشد بهتري مدرسه ميكند ، پيشنهاد او كه مدرسهاي واقعا است ممكن چند هر
باشد قرار اگر.ميباشد نادرست است ، گرفته پيش در حرفش قبولاندن براي او كه راهي
كنيم سعي و شويم متوسل مخاطبان عواطف و احساسات به شد ، مخالفت حرفمان با كه كجا هر
نه و برسيم ايده بهترين به ميتوانيم خودمان نه كنيم ، جلب را او دلسوزي يا ترحم
كه آن جاي به همسرمان مورد ، اين در.ميگذاريم باقي را امكان اين ديگران براي
را حرفش عواطفمان ، جلب و ما احساسات تحريك با ميكند سعي بياورد ادعايش براي دليلي
هم مطلوبي نتيجه به قضا ، بر دست خاص ، مورد يك در شايد كار اينبنشاند كرسي به
از پس كه ميآورد فراهم را مسيري احساسات ، با استدلال كردن جايگزين اما بينجامد ،
اشتباه كارهاي و عقايد از مملو را خود وبر دور كه ميرساند جايي به را ما مدتي
.يافت خواهيم
به همسرمان ، عقيده با مخالفتمان وجود با بارها بارها ، زندگيمان ، در ما است ممكن
از نبايد نيز مواردي چنين در حتي اما بپذيريم را او نظر او ، به علاقهمان خاطر
.كنيم پرهيز انتقاداتمان بيان
يعني آن ، نظري پذيرش معناي به هرگز آن ، انجام به تندادن يعني سخني ، علمي پذيرش
چارهاي انساني ، جامعه در و مشتركمان زندگي در ما نيست ، سخن ، آن صدق و درستي قبول
نادرست نظر به كه بپذيريم را افكاري عجالتا موارد ، بسياري در كه آن جز نداريم
است نكته اين مهم اما ميكرديم ، اشتباه هم ما خود كه يابيم در بعدها شايد ميآيند ،
.ننشانيم استدلال جاي به را احساسات برانگيختن ميان اين در كه
بازخواني
سلطان مرگ و وزير قتل
اسماعيلي فداييان دست به نظامالملك خواجه رسيدن قتل به حكايت بازخواني
حيدرينيا صادق
فوقالعادهاي قدرت از ايران ميانه حكومتهاي در وزير شخص ويژه به ديواني دستگاه
پادشاه غضب امكان لحظه هر سلطاني ، اقتدار سايه در حضور سبب به ليكن و بود برخوردار
با ديواني دستگاه رونق و سلطاني اقتدار كه ادواري از يكي.داشت وجود وزير سقوط و
.بود سلجوقيان عصر شد ، همراه هم
البارسلان از حمايت به طغرل مرگ از پس سلجوقي ، وزير مقتدرترين الملك نظام خواجه
نظر جلب با امر بدو همان در و نشاند سلطنت تخت به را وي بسيار مساعي با و پرداخت
خواجه.رسيد قدرت به خود و زد كنار هميشه براي را كندري عميدالملك وقت وزير شاه ،
او ق._ه سال 456 در و گرفت وي از را وزير قتل فرمان داشت ، جوان شاه بر كه تسلطي با
خود قاتل به را جملهاي مرگ لحظات آخرين در وزير.رساند قتل به فجيعي وضع به را
در قاعدتي زشت و بدعتي بد كه بگوي را وزير":است كرده ثبت را آن راوندي كه گفته
."بازبيني اعقاب و خويشتن حق در سنت اين كه زودا كشتن ، وزير به آوردي جهان
با بود متعصبي سني كه وي.شد مشغول خويش مقاصد به رقبا ، از فارغ خواجه پس آن از
دوازده.پرداخت ديني علوم ترويج و علمي محافل و مجالس برپايي و نظاميه مدارس تاسيس
وزارت خواجه وي ، از پس.شد سپري موفقيت با البارسلان دستگاه در خواجه وزارت سال
مرزهاي توانست قدرت و درايت با و گرفت عهده بر را ساله هفده وليعهد ملكشاه ، سلطان
"صباح حسن" نام به ديگري قدرتمند رقيب ايام همين دركند حفظ را سلجوقي حكومت وسيع
.نهاد بنيان را الموت مستحكم قلعه ديلمان ، منطقه در
هم مذهبي نظر از بلكه ميپنداشت خود سياسي رقباي را اسماعيليان تنها نه خواجه
با مقابله به ميتوانست كه جايي هر در لذا.ميكرد محسوب ملاحده زمره در را آنان
.ميشد قلمداد سرسخت دشمني خواجه هم ، اسماعيليان نظر در اينرو از ميپرداخت ، آنها
گروه اسماعيلي ، امام "نزار" داعي عنوان به الموت در استقرار از پس صباح حسن
مردم ذهن در افسانه ، گاه و اسطوره بسان كه جماعتي.داد تشكيل را فدويان يا فداييان
ونيزي جوان سياح ماركوپولو كه بود گونهاي به فداييان شهرت و وحشت.ماندهاند باقي
از يكي آنها ، قلاع بر مغولان غلبه مقارن و اسماعيليان كار اواخر در كه هنگامي
به وي كه عنواني) "اساسين" از خاصي شگفتي با ميبيند را ويرانشان نيمه قلعههاي
.ميكند ياد آنها رهبر و (داده فداييان
اغلب بلكه خود ، تنها نه و كرد كسب زيادي قدرت خود ، وزارت طولاني مدت در خواجه
همين.داد قرار ديواني و لشكري مناصب و ولايات والي مقام در را دامادهايش و پسران
خواجه ، اصلي رقيب دو.شد سلطان نزد در وي عليه سخنچيني و اطرافيان حسادت سبب امر
تاجالملك يعني وي وزير ديگري و ملكشاه همسر و طمغاجخان دختر خاتون تركان يكي
وليعهد ملكشاه كوچكتر پسر "محمد" تا ميكردند تلاش دو اين.بودند قمي ابوالغنائم
زبيده از سلطان ارشد پسر بركيارق رساندن قدرت به در خواجه كوشش مقابل در و شود
.بود معطوف ياقوتي امير دختر خاتون
سخنچيني موجبات سلطنت ، دستگاه در خواجه فوقالعاده نفوذ و قدرت كنار در امر اين
كه جايي تا داشت ، خاصي تسلط ملكشاه بر خاتون تركان برانگيخت ، را اطرافيان سعايت و
عليه را سلطان راي توانست اينرو از ".بود سلطان حكم در خود (وي)":ميگويد راوندي
.برانگيزد خواجه
و قدرت ليكن و بود شده آغاز قبل دهه يك از خواجه و ملكشاه بين كدورت همچنين
سال در.ميشد سياست عرصه از آنها از يكي آسان حذف مانع داشتند دو هر كه اعتباري
باخبر بود بلخ حاكم كه ابومنصور جمالالملك نام به خواجه پسران از يكي ق._ه 475
اينرو از.ميكند مسخره را خواجه سلطان ، نزد خلوت در "جعفرك" نام به دلقكي كه شد
.رساند قتل به اهانتش سبب به را دلقك و آمد اصفهان به آشفته
پسر پنهاني تلافي به لذا گرفت دل به را جمالالملك كينه واقعه اين از ملكشاه
.ساخت مقتول و مسموم را خواجه
خواجه كه ميسازد روشن اتفاق اين.داد دلداري را او و رفت خواجه نزد تعزيت به سپس
را فرزندش و او با رودررو مقابله ياراي سلطان كه بوده برخوردار قدرتي درجه چه از
از كه داشت مملكت سراسر در گوش و چشم قدر آن هم خواجه ديگر سوي از.است نداشته
.ميبيند كردن سكوت در را صلاح نيز او ولي شود باخبر فرزندش مرگ در سلطان دسيسه
روشني به و ميدهد رخ سلطان مرگ و خواجه قتل از پيش سال ده دقيقا حوادث اين
از تنها نه حادثه اين از پس خواجه.ميدهد نشان را سلجوقي حكومت در قوا موازنه
.داد ادامه خود فعاليتهاي به گذشته چون بلكه نكرد عقبنشيني قدرت
و اطرافيان سعايت تاثير تحت ملكشاهگرفت بالا منازعات سلطان ، وليعهدي بحث طرح با
شريك ملك در اگر":كه فرستاد پيغام او براي نظامالملك ، زايدالوصف قدرت ملاحظه با
..معني چه به نگهداري ، خويش حد كه بايد مني فرمانبردار اگر و است ديگر حكم آن مني
و دامادان و فرزندان به اقطاع و ولايت و ميكني تصرف كاري هر در من مشورت بدون.
".برگيرند تو پيش از را دولت اين بفرمايم كه ميخواهي...ميدهي خود بندگان
شريك ملك در من كه نميداني تو":گفت و شد خشمگين شنيد را شاه پيغام چون خواجه
آن دولت":بگوييد سلطان به گفت سپس و "رسيدهاي؟ مرتبه بدين من تدبير توبه و توام
ديگر نقلي به و "بردارند تاج آن برداري دوات اين هرگاه است بسته دوات اين به تاج
."توامانند تاج و من دستار":گفت
از پس اندكينداشت را وي عزل ياراي ولي شد خشمگين رسيد شاه به خواجه پيغام چون
قتل به "اراني ابوطاهر" اسماعيلي فدايي تيغ به حج سفر راه در خواجه مشاجره اين
روز سه از پس و كرد تب شكارگاه در سلجوقي ملكشاه سلطان بعد ماه يك از كمتر و رسيد
همراه را واقعه دو اين سلجوقي عصر رسمي تاريخنگاري منابع تمام كه است جالب.مرد
.ميكنند برقرار حادثه دو هر بين ارتباطي كنايه و گوشه و شعر با و كرده ذكر هم
ابوطاهر همچنين.نميآورند ميان به خواجه قاتل از نامي منابع از برخي آنكه جالبتر
نزاع البته.نهاد عقيدهاش سر بر را خود جان كه است اسماعيلي فدايي اولين اراني
خواجه اطرافيان و غلامان زيرا.ماند باقي هركدام طرفداران بين در ملكشاه و خواجه
و خاتون تركان تاجالملك ، با جنگ و نزاع به بركيارق از حمايت به و او خونخواهي به
خواجه خونخواهي به را خاتون تركان و رسيدند خويش مقصود به سرانجام و پرداختند محمد
كه ميبيند سلطان مرگ و خواجه قتل بين روشني رابطه چنان ابناثير.رساندند قتل به
ميكند بيان را خاتون تركان پيشنهاد خواجه فرزندان و خاتون تركان نزاع جريان در
مطلب اين.درگذريد من جان از و ستانيد باز را خواجه خونبهاي اينكه ، بر مبني
.ميكند بيان روشني به را خواجه قتل در سلجوقي دربار مستقيم دخالت
|